فیلوجامعه‌شناسی

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌ (۴۷): حق‌پرستي/طبع‌پرستي

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی ۱۳۹۰

← ”حس“/”عقل“...

← هر زمان كه پاي نفعي مادي در كار بود، و انسان مادي مدرن آن را ”حس“ كرد، آتش شوق در او شعله‏ور گشت، و به سوي انجام آن عمل برانگیخته شد.

← اما اگر نفعي در عمل ندید، خمود و سرد گشت.
← ولي در منطق ”عقل“، انسان به سوي عملي تحريك مي‌شود كه ”حق“ را در آن ببيند.
← چنين كسي، پيروي ”حق“ را سودمندترين عمل مي‏داند؛ حال، چه اينكه سود مادي در انجام آن ”حس“ بكند يا نكند، چون معتقد است آنچه كه نزد خداست، بهتر و باقي‏تر است.
← به نمونه‌هایی از منطق ”عقل“ توجه کنید:

----------------------------------------
قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلاَ ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَ إِحْدَي الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينا، فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ
توبه/۵۲
----------------------------------------

← مؤمنان مي‌گويند: ولايت بر ما و نصرت يافتن ما از آن خدا و به دست اوست. جز ثوابي را كه خدا در برابر اسلام آوردن و التزام ديني، بما وعده داده، چيزي نمي‏خواهيم (حال چه با كشته شدنمان و چه با پيروزيمان به دست آيد).
← و نمونه ديگر:

----------------------------------------
لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ، وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
توبه/۱۲۱
----------------------------------------

← مي‌گويند: حال كه منطق ما اين است، اگر ما را بكشيد يا خسارتي به ما برسد، پاداشي عظيم خواهيم داشت، و عاقبت خير نزد پروردگار ما است، و اگر ما شما را بكشيم، يا به نحوي بر شما دست يابيم، باز، پاداشي عظيم و عاقبتي نيكو خواهيم داشت، علاوه بر اينكه در دنيا دشمنمان را نيز سركوب كرده‏ايم، پس، ما در هر حال، پيروز و سعادتمنديم، و وضع ما در هر حال، مايه رشك و حسرت شما است و شما هيچ ضرري بما نمي‏رسانيد و در رزمتان با ما هيچ آرزويي درباره ما نمي‏توانيد داشته باشيد، مگر يكي از دو خير را، پس ما در هر حال بر خير و سعادتيم و شما در يك‏ صورت پيروز و سعادتمند (به عقيده خودتان) هستيد، و آن در صورتي است كه ما را شكست دهيد، حال كه چنين است ما در انتظار بدبختي شما هستيم، ولي شما نسبت به ما جز مايه مسرت و خوشبختي را نمي‏توانيد انتظار داشته باشيد.
← پس، تفاوت منطق ”حس“/”عقل“، اين شد كه يكي ثبات قدم و پايداري را بر مبناي ”عقل“ پي نهاده و آن يكي از دو فايده محسوس برخوردار است كه عبارت است از ”ستايش مردم“ و ”راحت شدن از شر دشمن“، البته همين نفع محسوس هم در صورتي است كه از مرحله آرزو تجاوز نموده و در خارج محقق شود، و اما اگر محقق نگردد، مثلاً يك طرفش كه ستايش مردم بود، مردم او را ستايش نكنند و قدر و قيمت جهاد را ندانند، مردمي باشند كه خدمت و خيانت در نظرشان يكسان باشد، يا خدمتي كه او به خاطر آن خود را به هلاكت انداخت، خدمتي باشد كه فهم مردم به هيچ وجه آن را درك نكند و همچنين خيانت و خدمت طوري باشد كه براي هميشه از نظر مردم پنهان بماند و همچنين در طرف ديگر قضيه، يعني نابود كردن دشمن، استراحتي از نابودي او احساس نكند، بلكه در اين ميان تنها حق باشد كه از هلاكت دشمن بهره مي‏برد، در اين صورت جز خستگي و ناتواني براي او اثري نخواهد داشت.
← مواردي كه شمرديم، خود اسبابي است كه در تمامي موارد، بغي و خيانت و جنايت دست در كارند.
← آنكه خيانت مي‌كند و حرمتي براي قانون قائل نيست منطقش اين است كه: ”مردم قدر خدمت او را نمي‏دانند و با سپاسي معادل و برابر، خدمتش را تلافي و جبران نمي‏كنند“؛ ”در نظر مردم هيچ فرقي بين خادم و خائن نيست، بلكه افراد خائن وضع و حال بهتري دارند“.
← آنكه به ظلم و جنايت دست مي‏زند منطقش اين است كه: ”من اين كار را مي‌كنم و از كيفر قانون فرار مي‌كنم، چون آنان كه نگهبان قانونند، نمي‏توانند از جنايت من خبردار شوند، مردم هم كه شامه تشخيص جاني از غير جاني را ندارند، در نتيجه هيچ بويي نمي‏برند كه مرتكب فلان جنايت وحشتناك منم“.
← آنكه در اقامه حق و قيام عليه دشمنان حق كوتاهي نموده، و با آن دشمنان مداهنه و سازش مي‌كند، براي اين شانه خالي كردنش عذر مي‏آورد كه: ”قيام بر حق، آدمي را در نظر مردم خوار مي‌كند و در دنياي امروز به ريش آدم مي‏خندند و مي‌گويند اين آقا را ببين مثل اينكه از دوران‌هاي قرون وسطايي و از عهد اساطير به يادگار مانده و اگر در پاسخشان سخن از شرافت نفس و طهارت باطن به ميان آوري مي‌گويند برو بابا شرافت نفس به چه كار مي‏آيد، وقتي شرافت و طهارت باطن به جز گرسنگي و ذلت در زندگي ثمره‏اي نداشته باشد، هفتاد سال بعد از اين هم نباشد!“
← اين‌ها منطق پيروان حس است.
← و اما منطق دين مبين اسلام غير اين است، چون دين اسلام اساس خود را بر پيروي حق و تحصيل اجر و پاداش خداي سبحان قرار داده. اگر منافع دنيوي را هم هدف دانسته در مرتبه‏اي بعد از پيروي حق و تحصيل پاداش اخروي است، اين غرض ثانوي و آن غرض اولي است و معلوم است كه چنين غرضي در تمامي موارد وجود دارد و ممكن نيست كه موردي از شمول آن خارج باشد و كليت و عموم آن را نقض كند.
← پس، عمل (چه فعل باشد و چه ترك)، تنها براي خدا انجام مي‌شود. مسلمان اگر فعلي را انجام مي‌دهد، براي اين انجام مي‌دهد كه خدا خواسته است و او تسليم امر خدا است. و فعل ديگر را اگر انجام نمي‏دهد، باز به خاطر خدا، چون خدايش انجام آن را باطل دانسته و او پيرو حق است و گرد باطل نمي‏گردد، چون معتقد است كه خداي تعالي اعمالش را مي‏نويسد و به آن عليم و دانا است. خواب و چرت هم ندارد كه هنگام خوابش عمل باطل را انجام دهيم و كسي غير از او هم نيست كه از عذاب به او پناه بريم و خدا نه تنها به اعمال ما آگاه است، بلكه در همه آسمان و زمين چيزي بر او پوشيده نيست، و او بدانچه مي‌كنيم با خبر است. پس در بينش يك مسلمان، بر بالاي سر هر انساني در آنچه مي‌كند و آنچه به او مي‌كنند رقيبي است گواه، كه براي شهادت دادن در قيامت ايستاده و تماشا مي‌كند، حال چه اينكه مردم هم آن عمل را ببينند يا نبينند و چه زياد او را بستايند، يا نكوهش كنند، و چه بتوانند جلو آدمي را از آن عمل بگيرند يا نتوانند. و حسن تأثير اين تربيت به جايي رسيد كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، كساني كه مرتكب گناهي شده بودند با پاي خود نزد آن جناب آمده و با زبان خود اعتراف مي‏كردند به اينكه، فلان گناه را مرتكب شده‏ايم و فعلا توبه كرده‏ايم يا اگر گناهي كه مرتكب شده بودند حدي داشته، تلخي آن حد را كه يا اعدام بوده و تازيانه يا كيفري ديگر مي‏چشيدند تا هم خدا از ايشان راضي شود و هم خود را از آلودگي و قذارت گناه پاك كرده باشند.
در نتیجه...
• بهره‌ي ۱۴۶. اگر طبع‌پرستي به جاي حق‌پرستي بنشيند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد. نمي‌توان از مردمي كه در لذت‌طلبي خود حد نمي‌شناسند، و اجازه يافته‌اند كه شؤون جامعه را بر اساس اين نوع لذت‌طلبي رقم بزنند، انتظار داشت كه حق را اگر بر خلاف منافع و لذايذ آنها باشد مورد حمايت قرار دهند.
• بهره‌ي ۱۴۷. مادي‌گري و نفع‌پرستي كه در جامعه مصرف‌گراي امروز به اشكال مختلف تبليغ و تشويق مي‌شود، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي ۱۴۸. مسلمان، هم اهداف و اغراض دنيايي و هم مقاصد آخرتي دارد و هيچ يك را به خاطر ديگري رها نمي‌كند و بر هر يك به همان اندازه‌اي كه خالق بشر از او خواسته اهتمام مي‌ورزد. اگر توازن نگاه به دنيا و آخرت بر هم بخورد، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، صد و چهل و هشت رهنمود از مصحف شریف آموختیم. سی و هفت رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ: ...
هوالعلیم

دستنامه‌جامعه‌شناسی‌تبلیغات؛ سازمان‌دهی فرایند تبلیغات اجتماعی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از آلن اندریسن


«پس از تعیین راهبرد اصلی بازاریابی، مراحل بعد شامل مستقر ساختن ساز و كارهای اجرای آن است. این مراحل عبارتند از: طراحی یك ساختار سازمانی، ایجاد مجموعه‌ای از معیارها، و پدید آوردن یك نظام پیگیری برای اطلاع مستمر از نحوۀ پیشرفت برنامه» (ص.۱۱۰.). «معیارسازی در اینجا یعنی تبیین شاخص‌هایی كه سنجش آنها نشان می‌دهد آیا سازمان در جهت دستیابی به یك هدف مشخص حركت می‌كند یا خیر؟» (ص.۱۱۰.). «نظام پیگیری ممكن است شامل گزارش‌های ماهانه در مورد نمونه‌ای از مراكز توزیع یا فروش باشد كه برای ارائۀ گزارش در مورد فروش یا سایر اقدام‌ها در هر ماه به آنان مبلغی پرداخت می‌شود» (ص.۱۱۰.).

سه نوع كلی ساختار سازمانی وجود دارد كه یك برنامۀ تبلیغات اجتماعی می‌تواند از آنها استفاده كند (ص.۱۱۱.):

۱. سازمان‌دهی بر مبنای كاركرد؛ به منظور اجرای یك برنامۀ تبلیغات اجتماعی چند فعالیت كاركردی باید صورت گیرد؛ Production تولید، Price قیمت، Place مهیا كردن، و Promotion تبلیغ؛ هر یك از این وظایف یك كاركرد نامیده می‌شود. «هر یك از این كاركردها می‌تواند فرد مجزایی به عنوان مسؤول داشته باشد» (ص.۱۱۱.). این رویكرد امكان انباشت مهارت‌ها را فراهم می‌آورد. اما «سازمان‌های مبتنی بر كاركرد خاص در صورتی بهتر كار می‌كنند كه برنامه‌ها نسبتاً همگن باشند و بازار نوسان محدودی داشته باشد. اگر چنین نباشد، این خطر واقعی وجود دارد كه متخصصان آن كاركردها، برنامه‌ها یا گروه‌های مخاطبانی كه برایشان جالب نیستند، نادیده بگیرند» و افراد خود را به انجام كاركردهای ویژۀ خود مشغول دارند (ص.۱۱۱.). از سوی دیگر، پخش شدن مسؤولیت‌ها به این ترتیب، باعث می‌شود تا هیچ كس مسؤولیت ناكامی‌های پروژه را بر عهده نگیرند (ص.۱۱۱.).

۲. سازمان‌دهی بر مبنای برنامه؛ «در این سازمان، مسؤولیت هماهنگی تمام كاركردها و وظایف در مورد یك برنامۀ معین به یك فرد داده می‌شود» (ص.۱۱۲.). «این روش تضمین می‌كند كه كسی همواره در تماس نزدیك با اوضاع بازار است. به علاوه، در رویكرد مدیر برنامه، در عین آنكه به مدیر در یك مهارت واحد تعلیمات زیادی نمی‌دهند، مهارت‌های عمومی مدیریت وی را كه ممكن است بعداً برای كل سازمان ارزشمند باشد، توسعه می‌دهند. یك مزیت نهایی برای این رویكرد آن است كه معمولاً رقابت را درون سازمان ترویج می‌كند، چون مدیران تلاش می‌كنند در دستیابی به مقاصد اساسی سازمان بر یكدیگر پیشی بگیرند» (ص.۱۱۲.). اما این رویكرد ممكن است منجر به «تشویق مدیران ارشد اجرایی جهت انتخاب مدیرانی است كه به جای خوب شناختن مخاطبان، از حوزۀ محتوایی برنامه آگاهی بیشتری دارند. … این شیوه ممكن است به یك ذهنیت سازمان‌محور منجر شود كه یك خطر مرگبار برای موفقیت كل سازمان خواهد بود» (ص.۱۱۲.).
۳. سازمان‌دهی بر مبنای گروه مخاطبان؛ اندریسن این شیوه را توصیه می‌كند؛ «سازمان دادن كاركنان بر مبنای گروه‌های مخاطبان است» (ص.۱۱۲.). «مدیران گروه‌های مخاطبان، مسؤولیت درك هر چه دقیق‌تر بازار ویژۀ خود و در هر جا مناسب باشد، معرفی برنامه‌ها به گروه را بر عهده خواهند داشت» (ص.۱۱۲.).

«هر چهارچوب سازمانی كه در نهایت انتخاب شود، نكتۀ مهمی كه باید مورد توجه قرار گیرد آن است كه برای آنكه بازاریابی حقیقتاً مؤثر باشد، باید در سراسر سازمان نفوذ كند» (ص.۱۱۲.). «برای كاملاً اثربخش بودن، سازمان‌هایی كه مأموریتشان تأثیرگذاری در رفتار است، باید مطمئن شوند كه هر كس با مخاطبان هدف در تماس است باید به تدریج دارای ذهنیت بازاریابی مناسب شود. فقط مدیر ارشد اجرایی یا بخش بازاریابی نیست كه باید بفهمد بازاریابی چیست و مخاطب‌مدار بودن چه معنایی دارد» (صص.۳ ۱۱۲.). «تمامی یك سازمان ابتدا به نفع مخاطب هدف فعالیت می‌كند، آمادگی پذیرش توصیه‌های سازمان برای اقدام، تكرار ملاقات‌های دلپذیر ابتدایی و تشویق خانواده، دوستان، همسایه‌ها و همكاران را به انجام رساند» (ص.۱۱۳.).

░▒▓ جلب همكاری‌های ضروری در مدیریت سازمان
«برنامه‌های تبلیغات اجتماعی، هر چه بیشتر در دهۀ ۱۹۹۰ برای دستیابی به اهداف برنامه در ائتلاف‌های راهبردی مشاركت می‌كنند. این ائتلاف‌ها ممكن است در بر گیرندۀ شركت‌های بخش تجاری، مانند توزیع‌كنندگان، دفاتر تبلیغاتی و پژوهشگران بازاریابی باشند. در آنها ممكن است عوامل دولتی … هم دخیل باشند. ممكن است شامل سازمان‌های غیردولتی در نواحی محلی، كه در میان شهروندان محلی اعتبار زیادی دارند و رابطه‌شان با آنها نزدیك است باشند. ائتلاف‌ها ممكن است اثربخشی برنامه‌ها را به نحو چشمگیری افزایش دهند» (ص.۱۱۳.). «اما بازاریاب اجتماعی چگونه باید همكاری مشتاقانۀ این گروه‌ها و افراد دیگر را برای اجرای اعمالی جلب كند كه به نفع برنامه است؟ … این كار با تبلیغات اجتماعی دیگری میسر است، بدون تفاوت زیادی با واداشتن مخاطبان نهایی» (ص.۳۴۷.)؛ یعنی به ترتیب باید آنها را از موضوع آگاه و به مشاركت تشویق و تهییج كرد، پس از آنكه در مرحلۀ اندیشیدن قرار گرفتند، بازاریاب اجتماعی باید با افزایش پیامدهای مثبت همكاری، كاهش هزینه‌ها و موانع، اعمال فشار اجتماعی، و اطمینان از آنكه شركا می‌دانند كه رفتار یا رفتارهای مربوطه را می‌توان انجام داد، آنها را به این نتیجه برسانند كه با سازمان مجری تبلیغات اجتماعی همكاری كنند. همچنین باید پاداش‌های بیرونی برای استمرار همكار آنها تدارك ببیند.
در اینجا فهرست ناكاملی از جمعیت‌هایی كه می‌توانند بر موفقیت تبلیغات اجتماعی تأثیر گذارند را مشاهده می‌كنید (صص.۶ ۳۴۵.): توزیع‌كنندگان بخش تجاری، سازمان‌های پژوهشی بخش تجاری، سازمان‌های تبلیغاتی بخش تجاری، سازمان‌های عمومی، رسانه‌ها، خرده‌فروشان، سازمان‌های تأمین بودجه، داوطلبان، حقوق‌بگیران، سازمان‌های غیرانتفاعی دیگر، شركت‌ها، كارفرمایان كارگاه‌های بزرگ و كوچك، خانواده‌ها، واسطه‌های دیگری همچون گروهی از كاركنان ادارۀ پست.

░▒▓ جلب همكاری‌های بخش تجاری
«افزایش مشاركت سازمان‌های بخش تجاری … به دو دلیل ضروری است: اول آنكه، سازمان‌های تبلیغات اجتماعی به استعداد نیاز دارند. … وارد كردن مهارت‌های بخش تجاری به این بخش، یك راه به دست آوردن فوری این پیچیدگی است. … دوم آنكه، اگر قرار باشد برنامه‌های تبلیغات اجتماعی در دورۀ طولانی پس از تزریق اولیۀ بودجه از منابع بیرونی و حمایت آنها، بتوانند روی پای خود بایستند، باید سازمان‌های بیشتری را در بخش تجاری ترغیب كرد تا اجرای آنها را بر عهده بگیرند» (صص.۵۰ ۳۴۹.).

░▒▓ جلب همكاری‌های رسانه‌ها
«در طول سال‌ها كار با سازمان‌های تبلیغات اجتماعی، دریافته‌ام كه بسیاری از آنها نحوۀ تعامل مؤثر با رسانه‌ها را نمی‌دانند و غالباً نمی‌توانند پوشش رسانه‌ای مورد نیازشان را به دست آورند. … مشكل عمده آن است كه … متخصصان روابط عمومی در سازمان‌های غیرانتفاعی فروش‌گرا هستند نه مخاطب‌محور». در تلاش برای جلب پوشش خبری برای یك ماجرا، كارشناس فروش‌گرای روابط عمومی با این فرض شروع می‌كند كه خبر مهمی دارد و اگر رسانه‌ها آن را پوشش بدهند، عموم مردم به آن علاقمند خواهند بود. اگر رسانه‌ها تمایلی به پخش خبر مورد بحث نداشته باشند، یا به آن دلیل است كه حقیقت جالب بودن موضوع را در نمی‌یابند و نمی‌دانند مخاطبان آنها چقدر به شنیدن آن علاقه دارند، یا آنكه نوعی سوگیری علیه موضوع یا سازمان مورد بحث دارند» (صص.۷ ۳۵۶.). اما «اولاً می‌توان فرض كرد كه از هر روزنامه‌نگاری بخواهد به یك پروژۀ تبلیغات اجتماعی كمك كند، حداقل به این موضوع فكر خوهد كرد، اما رقبای زیادی برای جلب توجه روزنامه‌نگار یا اختصاص فضا یا زمان رسانه‌ای وجود دارند. ثانیاً، چون روزنامه‌نگاران به ”مرحلۀ اندیشیدن“ وارد می‌شوند، بازاریاب اجتماعی باید: بر پیامدهای مثبت پوشش دادن به موضوع برای شخص روزنامه‌نگار و رسانه تأكید كند، هزینه‌های پوشش را به حداقل برساند، از فشار اجتماعی استفاده كند و پوشش خبری را ساده كند و مستندات لازم را در اختیار رسانه قرار دهد» (صص.۸ ۳۵۷.)

░▒▓ گزینش كانال‌های ارتباط
 «در اینجا مشكل آن است كه مخاطبان همواره به صورت اتفاقی در معرض پیام قرار می‌گیرند و [حتی] به صورت اتفاقی به آن توجه می‌كنند. … این در اغلب مواقع معضل حل ناشدنی بازاریاب اجتماعی است» (ص.۲۴۷.). گاه «مخاطبان به صورت فعال از برخورد با پیام احتراز می‌كنند» (ص.۲۴۷.). همچنین در مواردی در عین آنكه در كوران پیام قرار می‌گیرد به دلایلی به آن توجه نمی‌كنند: اول، عضو مخاطبان هدف ممكن است علاقه‌ای به موضوع نداشته باشد؛ دوم، رقابت یا ازدحام در محیط رسانه‌ای ممكن است به پیام ما غلبه كند. سوم، خود آگهی ممكن است با مخاطب به درستی سخن نگوید (ص.۸ ۲۴۷.). رویكردهایی كه برای غلبه بر این مشكلات وجود دارند، عبارتند از: انتخاب دقیق كانال انتقال پیام مناسب، استفاده از عناصر طراحی دراماتیك، استفاده از سخنگویان آشنا، استفاده از موضوع‌ها و ارزش‌های آشنا برای مخاطب (صص.۹ ۲۴۸.)، حتی‌الامكان درگیر كرن مخاطبان در خود فرایند تولید پیام (ص.۵۱ ۲۴۹.)، و نقش عواطف (در مورد نقش ترس در ایجاد توجه اختلاف نظر وجود دارد و باید در مورد بهره‌برداری از آن محتاط بود) (ص.۲ ۲۵۱.).

 انواع كانال‌ها:

     کانال‌های غیر شخصی مستقل
          • تبلیغات رسانه‌ای پولی
          • اطلاعیۀ خدمات دولتی
          • نامه‌نگاری مستقیم
          • نوار ویدئویی یا صوتی
     کانال‌های غیر شخصی نیابتی
          • ستون‌هایی در روزنامه‌ها
          • بررسی‌های گزارش مخاطبان
          • مقالاتی در مجلات
          • نمایش‌های خانوادگی
     کانال‌های شخصی مستقل
          • مشاوره‌های حرفه‌ای
          • سخنرانی در محل كار
          • بازارها، مراسم
          • بازاریابی در خانه
     کانال‌های شخصی نیابتی
          • دوستان
          • خبرگزاران
          • اعضای خانواده
          • چهره‌های دینی
          • گروه‌های سیار

 نقاط قوت و ضعف رسانه‌ها در تبلیغات اجتماعی:

     نقاط قوت تلویزیون
          • تأثیر زیاد
          • گزینش مخاطب
          • برنامه در صورت نیاز
          • آگاهی سریع
          • امكان حمایت مالی
          • امكان تجاری‌سازی
     نقاط ضعف تلویزیون
          • هزینۀ تولید زیاد
          • ارائۀ نابرابر بر حسب بازار
          • نیاز به وجود اجتماعات آشكار
     نقاط قوت رادیو
          • هزینۀ اندك به ازای تماس
          • گزینش مخاطب
          • برنامه در صورت نیاز
          • امكان تغییر مدت
          • شخصیت‌های موجود
          • تغییر وزن بر مبنای بازار
     نقاط ضعف رادیو
          • رسانۀ غیر مزاحم
          • تعداد مخاطب در هر نقطه كم است
          • تأثیر بصری وجود ندارد
          • مجموع هزینه برای دسترسی خوب، زیاد است
          • آشفتگی و شلوغی درون بازار
     نقاط قوت مجلات
          • گزینش مخاطب
          • همراهی سردبیر
          • عمر طولانی
          • مخاطب زیاد برای هر آگهی
          • رنگ عالی
          • حداقل اتلاف
          • امكان تجاری‌سازی
     نقاط ضعف مجلات
          • زمان پیش‌نیاز طولانی است
          • تعداد خوانندگان به كندی زیاد می‌شود
          • ارائۀ نابرابر بر حسب بازار
          • امتیازهای هزینه‌ای برای ویرایش‌های منطقه‌ای یا جمعیتی
     نقاط قوت روزنامه‌ها
          • مخاطب زیاد
          • دسترسی فوری
          • زمان پیش‌نیاز كوتاه
          • انعطاف بازار
          • پوشش خوب در میان ثروتمندان
     نقاط ضعف روزنامه‌ها
          • دشواری كار روی بازار هدف محدود
          • بالاترین اتلاف
          • هزینۀ بالا برای كاربرد ملی
          • حداقل كنترل روی محل توزیع
          • درهم و برهم
     نقاط قوت پوسترها و بیلبوردها
          • دسترسی بالا
          • بسامد زیاد برخورد
          • حداقل اتلاف
          • قابلیت محلی‌شدن
          • ثبت فوری
          • برنامۀ زمانی منعطف
     نقاط ضعف پوسترها و بیلبوردها
          • فقدان عمق پیام
          • هزینۀ بالا برای كابرد ملی
          • بهترین جایگاه‌ها قبلاً گرفته شده‌اند
          • عدم گزینش مخاطب
          • پوشش ضعیف در برخی حوزه‌ها
          • حداقل مدت خرید یك ماه

 البته كانال‌ها را می‌توان به پرهزینه و كم‌هزینه، و همچنین فردی و توده‌ای نیز تقسیم كرد.
 در انتخاب میان كانال‌ها نوعاً باید به این مسائل توجه كرد: آیا برای پیام‌های مورد استفاده در برنامه‌ها، این بهترین كانال انتقال است؟ آیا این كانال پیام را تقویت خواهد كرد یا از قوت آن خواهد كاست؟ آیا این كانال‌ها در دستیابی به مخاطب هدف، به لحاظ برد، بسامد، اثربخشی، و هزینه كارآیی لازم را دارد؟
 كانال‌های تازه: «مؤسسۀ ملی سرطان در دهۀ ۱۹۸۰ برای كار كردن از طریق دندانپزشكان برای كاهش مصرف دخانیات در امریكا» اقدام كرد (ص.۲۵۷.). آنها می‌خواستند «به این نكته كه كار دندانپزشكی مملو از یك تا دو دقیقه‌ای است كه می‌توان از آنها برای ارائۀ نكات عملی مربوط به پیشگیری و توقف مصرف دخانیات استفاده كرد» تأكید نمایند (ص.۲۵۷.). «یك مزیت عمدۀ این رویكرد، استفاده كانال‌های ارتباطی شخصی است كه حقیقتاً اثربخش هستند، زیرا امكان سریع بازخورد در آنها وجود دارد» (ص.۲۵۸.).
 رسانه‌های عامه‌پسند: در این زمینه، «كاربرد اشكال محبوب و عامه‌پسند سرگرمی» بسیار موفق بوده است؛ استفاده از «نمایش‌های خانوادگی»، «آوازها و آوازخوان‌های محبوب عامه‌پسند»، «هنرپیشگان» و … (ص.۲۶۰.).
 طرح‌های اثربخش‌تر، از چند رسانه استفاده می‌كنند (ص.۲۶۱.)؛
 طرح‌های اثربخش‌تر، رسانه‌های توده‌ای را با فعالیت‌های اجتماعی گروه‌های كوچك و افراد تركیب می‌كنند (ص.۲۶۱.)؛
 تكرار یك پیام واحد طرح را اثربخش‌تر می‌كند (ص.۲۶۱.)؛
 عموماً اطلاعیۀ خدمات دولتی به تنهایی در ایجاد تغییر اثربخش نیست (ص.۲۶۱.)؛
 طرح‌های اثربخش‌تر، از رسانه‌های خبری به عنوان ابزاری برای افزایش توجه به خود استفاده می‌كنند (ص.۲۶۱.)؛
 اثربخش‌ترین ارتباطات، آنهایی هستند كه از پیام‌های مكرر و متعدد در كانال‌های ارتباطی متعدد، هزینه‌بر و رایگان استفاده می‌كنند (ص.۲۶۱.)؛
 نظر به آنكه معمولاً اطلاعات متفاوتی باید در اختیار بخش‌های مختلف مخاطبان قرار داد، بهتر است ارتباطات متفاوتی را برای بخش‌های مختلف مخاطبان تعریف كنیم (ص.۲۶۲.).
مآخذ:...
هو العلیم

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌ (۴۶)/ صورتبندی‌‌تراژدی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی ۱۳۹۰

← راستش را بخواهید، محرم و عاشورا، برای من و احتمالاً برای بسیاری دیگر، درون‌مایه متناقضی دارد.

← به ”مردم‌سالاری دینی“ می‌ماند...

← از سویی، عاشورا، نفرت ما را از مردم‌سالاری و خطای فاحش اکثریت عوام و نخبگان، در سال ۶۳ هجری برمی‌انگیزد.
← اصلاً می‌دانید؛ ”عمق تراژدی در اصغر“، نشان می‌دهد که پژواک گفتار امام حسین علیه السلام، می‌خواهد بطلان ادعای اهل سنت در منصوب ساختن ”لایجتمع امتی علی الخطاء“ به رسول‌الله را اثبات کند.
← ولی در سوی دیگر، روز عاشورا که ”تعطیل‌ترین روز پر غوغای تهران“ است، امیدوارمان می‌کند که ”شاید“ بشود کاری کرد و به کمک مردم، حق را به کرسی نشاند.
← این تناقض به یک شکاف اساسی میان ”پاپ کالچر“ و ”فولک کالچر“ بازمی‌گردد. فرهنگ، گرایش به التقاط میان این دو دارد. هم عناصر پست دارد، و هم عناصر متعالی. هر از گاهی، یکی سر بلند می‌کند، و جامعه‌شناس و فعال اجتماعی را اغوا می‌کند.
← به مردم اتکاء می‌کنی، زیر پایت را خالی می‌کنند. عصبانی از آنان روی برمی‌گردانی، نقاط متعالی فرهنگ آنان، چشمت را خیره می‌کند.
← مدام می‌روی و بازمی‌گردی، و نمی‌دانی با این التقاط چه کنی.
← این، انعکاس صورتبندی عمیق تراژدی میان جسارت و خردمندی است.
← و نهایت تراژدی،...
← ذبح شدن خرد، و نگاه پشیمان جسارت و حماقت است.
← اگر التقاط دنیا، صحنه برخورد تراژدی‌بار میان حکمت و جسارت است، پس بر حکمت‌پیشگان است که برای خلق یک اثر هنری ”عظیم“، خود را آماده ذبح شدن نگه دارند.
← درک ابعاد این تناقض، همچنان یکی از دشوارترین حفره‌های تئوریک ما در زمینه سیاست است.

----------------------------------------
الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ۞...۞وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ
آل عمران/۱۷۸ ۱۷۳
----------------------------------------

← حقيقت قوانين عمومي، چه الهي و چه بشري، چيزي جز صورت‌هايي ذهني در اذهان مردم نيست، يعني تنها معلوماتي است كه جايش ذهن و دل مردم است.
← وقتي اراده انسان‌ها به آن تعلق گيرد، مورد عمل واقع مي‌شود.
← اگر خواست مردم به آن تعلق نگيرد، و نخواهند به آن قوانين عمل كنند، چيزي در خارج به عنوان مصداق و منطبق آنها يافت نمي‏شود.
← حقوق مدرن، بيش از اين، هدفي ندارد كه افعال مردم بر طبق خواست اكثريت انجام يابد، به همين اندازه است و بس.
← و اما چه كنيم كه خواست‏های اکثریت به سمت و سوی فضیلت متوجه شود، چاره‏اي برايش نينديشيده‏اند.
← هر زماني كه اراده‏ها زنده و فعال و عاقلانه بوده، قانون فضیلت به طفيل آن جاري مي‏شده است.
← و هر زمان كه در اثر انحطاط جامعه و ناتواني بنيه اجتماع مي‏مرده، و به خاطر فرورفتگي جامعه در شهوات و گسترش دامنه عياشي‏ها، شعور و درك خود را از دست مي‏داده است. يا اگر، هم زنده بوده و داراي شعور، از ناحيه حكومت استبداديش جرأت حرف زدن نداشته و اراده آن حاكم مستبد، اراده اكثريت را سركوب كرده و قانون به بوته فراموشي سپرده مي‏شد.
← بايد گفت كه در وضع عادي، قانون تنها در ظاهر جامعه حكومت دارد، و مي‏تواند از پاره‏اي انحرافات و تجاوزات جلوگيري كند، ولی در جناياتي كه پنهان انجام مي‌شود، حقوق راهي براي جلوگيري از آن ندارد و نمي‏تواند دامنه حكومت خود را تا پستوها و نهانگاه‌ها گسترش دهد، و در اين موارد، امت به آرزوي خود كه همان جريان قانون و صيانت جامعه از فساد و از متلاشي شدن است نمي‏رسد.
← و اين خطر، يعني شكسته شدن قوانين و فساد جامعه، و متلاشي شدن آن، جوامع را دستخوش خود نكرد، مگر به خاطر اينكه جوامع توجه و اهتمامي نورزيد در اينكه تنها علت صيانت خواست‌هاي امت را پيدا كند، و تنها علت حفظ اراده‏ها، و در نتيجه تنها ضامن اجراي قانون، اخلاق فضیلت است. در واقع اخلاق فضیلت به عنوان یک بخش متمم و مستقل از حقوق مدرن باید به آن الحاق شود.
← پس، اگر سنتي و قانوني كه در جامعه جريان دارد، متكي بر اساسي قويم از اخلاق فضیلت باشد، بر درختي مي‏ماند كه ريشه‏ها در زمين و شاخه‏ها در آسمان دارد و به عكس اگر چنين نباشد به بوته خاري مي‏ماند كه خيلي زود از جاي كنده شده و دستخوش بادها مي‌شود.
← اسلام، سنت جاريه و قوانين موضوعه خود را بر اساس اخلاق تشريع نموده و در تربيت مردم بر اساس آن اخلاق فاضله سخت عنايت به خرج داده است. چون قوانين جاريه در اعمال، در ضمانت اخلاق و بر عهده آن است و اخلاق همه جا با انسان هست. در خلوت وظيفه خود را انجام مي‌دهد.
← مي‌توان گفت معارف عمومي در كشورهاي غربي نيز در مقام تهذيب اخلاق جامعه هست و از ناحيه مجريان قوانين، براي اين منظور تلاش بسيار مي‌شود تا مردم را بر اساس اخلاق پسنديده تربيت كنند. اما اين اخلاق و دستوراتش مانند قوانين آنان در نظر آنهايي كه مي‏خواهند بند و باري نداشته باشند، مسخره‏اي بيش نيست. لذا مي‏بينيم كه هيچ سودي به حالشان نداشته است. به چند دليل؛ اول اینکه منشا بسیاری از رذائل اخلاقي، اسراف و افراط در لذت‏هاي مادي در عده‏اي، و تفريط و محروميت از آن در عده‏اي ديگر است، و حقوق مدرن، مردم مرفه را در آن اسراف و افراط آزاد گذاشته و نتيجه‏اش محروميت عده‏اي ديگر شده است. در چنين نظامي كه اقليتي از پرخوري شكمشان به درد آمده و دیگرانی با درآمدی کمتر از یک دلار در روز، در قرن بیست و یکم، از گرسنگی می‌میرند!
← دشواری دومی که حقوق مدرن با آن مواجه است، نسبیت‌گرایی و فقدان ”دیدگاه توحیدی“ است.
← حقوق مدرن، اگر هم بخواه به اصلاح جامعه بپردازد، كمترين نتيجه‏اي نمي‏گيرد، زیرا اگر اخلاق بخواهد مؤثر واقع شود، بايد ثبات و استقرار داشته باشد.
← ثبات و استقرارش نيازمند ضامني است كه آن را ضمانت كند، و جز توحيد، يعني اعتقاد به اينكه ”براي عالم تنها يك پایبست وجود دارد“، چیز دیگری ظرفیت لازم برای ایجاد ضمانت متحد را ندارد.
← تنها كساني پايبند فضائل اخلاقي مي‌شوند، كه به هستی واحدی که روح جهانشمول وحدت عالم است، معتقد باشند.
← بنابراين، در مواردي كه انسان از كشتن حق غير، لذت مي‏برد و هيچ رادع و مانعي نيست كه او را از اين لذت‏هاي نامشروع باز دارد و هيچ قانوني نيست كه او را در برابر اين تجاوزها مجازات كند و حتي كسي نيست كه او را سرزنش نموده و مورد عتاب قرار دهد، ديگر چه مانعي مي‏تواند او را از ارتكاب اينگونه خطاها و ظلم‌ها (هر قدر هم كه بزرگ باشد) جلوگيري نمايد؟
← و اما اينكه اين توهم كه مثلاً ”حب وطن“، ”نوع دوستي“ ”ثنا و تمجيد در مقابل صحت عمل“ و امثال اينها بتواند كسي را از تجاوز به حقوق همنوع و هموطن باز دارد، توهمي است كه جايش همان ذهن است، و در خارج وجود ندارد؛ چرا كه امور نامبرده، عواطفي است دروني و انگيزه‏هايي است باطني كه جز تعليم و تربيت، چيزي نمي‏تواند آن را حفظ كند و خلاصه، اثرش بيش از اقتضا نيست، و به حد سببيت و عليت نمي‏رسد، تا تخلف ناپذير باشد (بنگرید به ترجمه الميزان، ج.۴، صص.۲۱۱-۱۴۵).
در نتیجه...
• بهره‌ي ۱۴۲. همان خداوندي كه در سرشت انسان آزادي و اراده قرار داده، همو از او خواسته كه در يك زندگي كامل اين اراده خود را بپرورد و مقيد سازد. اسلام مي‌خواهد كه انسان آزاد حريت داشته باشد، يعني در اسلام منظور از آزادي، ابداً آزادي از بند عبوديت خداوند نيست. گسترش مفهومي از آزادي كه با حريت و توحيد در عبوديت متصادم باشد، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي ۱۴۳. معارف به دو دسته‌اند؛ برخي كه در طول زمان تحول مي‌پذيرند ، و برخي كه ثابت مي‌مانند. معارف الهيه از آن رو كه ناظر به فطريات بشري است و بر بشر بماهو بشر صادق هستند مشمول مرور زمان نمي‌شوند و از اعتبار نمي‌افتند. پلوراليسم يا پنداري كه به نسبيت عمومي معارف معتقد است، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد. از اين گذشته، عقايدي كه بدون قرينه، احكام ديني را تابع شرايط زماني تشريع مي‌انگارند و امروز آنها را بي‌اثر مي شمرند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي ۱۴۴. گسترش بهره‌کشي و استثمار ، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي ۱۴۵. اختلاف طبقاتي به فساد مي‌انجامد و جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، صد و چهل و پنج رهنمود از مصحف شریف آموختیم. چهل رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ: ...
هوالعلیم

فضل روشن‌فکر حاشیه‌ای

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


• «روشن‌فکر حاشيه‌اي»، توليدكنندة يك حوزه نمادين تازه به رغم حوزه نمادين غالب در يك قلمرو معين است كه خارج از حوزه رسمي و مستقل از حوزه قدرت است.

• اگر آوارگی را رهایی از هر نقطه‌ی مكانی معین بدانیم و آن را از جهت مفهومی نقطه‌ی مقابل استقرار مكانی به شمار آوریم، صورت جامعه‌شناختی «روشن‌فکر حاشیه‌ای»، به طور كلی، نشان‌دهنده‌ی وحدت این دو ویژگی است. همچنین، این پدیده بیانگر آن است كه مناسبات اجتماعی از یك سوی فقط شرایط تحقق روابط انسانی را فراهم می‌كند و از سوی دیگر، نماد این روابط است. «روشن‌فکر حاشیه‌ای» كه در اینجا نقش «آواره» را بازی می‌كند كه از هر گونه جایگاه و پایگاه رسمی و مشخص محروم است، برخلاف آنچه تاكنون گفته شده است، آواره‌ای نیست كه امروز بیاید و فردا برود، بلكه كسی است كه امروز می‌آید و فردا هم می‌ماند. پس، می‌شود گفت كه او آواره‌ی بالقوه است، یعنی گرچه به حركت خود ادامه نمی‌دهد و همواره مواضع خود را بر اساس اصول ثابت خود بیان می‌دارد، ولی به طور كامل از آمد و رفت هم رها نشده است و می‌تواند بدون آنكه به موقعیتی تعهدی فراتر از اصول خود داده باشد، تغییر موضع دهد و تحت همه‌ی شرایط به نحوی متناقض‌گون هم متغیر باشد و خود را با شرایط تطبیق دهد و به پرسش‌های جدید پاسخ گوید؛ و هم ثابت باشد و بر اصول بنیادین خود اتكاء كند. او در یك حوزه‌ی گفتمانی سیاسی، یا در سازمانی كه مرزهای آن همانند مرزهای قلمرو سیاسی است تثبیت شده است، اما موقعیت او در این حوزه‌ی گفتمانی از بنیاد، تابع این واقعیت است كه از آغاز متعلق به حوزه‌ی گفتمانی سیاسی نبوده است، و نیز اینكه او ویژگی‌هایی وارد حوزه‌ی گفتمانی سیاسی می‌كند كه ناشی از آن سیاست و قدرت نیست و نمی‌تواند هم باشد، بلكه در آن نوعی دعوی حقانیت و عصیان بر قدرت، اعم از قدرت دموكراتیك و قدرت غیر دموکراتیک، رؤیت می‌گردد.

• وحدت دوری و نزدیكی كه در هر رابطه‌ی انسانی وجود دارد، چنان در پدیده «روشن‌فکر حاشیه‌ای»، سازمان یافته است كه درباره‌ی او به كوتاه‌ترین سخن می‌توان گفت، معنای دوری این است كه او در عین نزدیك بودن دور است و معنای «آوارگی» در «روشن‌فکر حاشیه‌ای» این است كه او در عین دوری در واقع نزدیك است. به این ترتیب، «روشن‌فکر حاشیه‌ای» بودن به طور طبیعی رابطه‌ای مثبت و صورت ویژه‌ای از كنش متقابل اجتماعی است. یك شخصیت دوردست كه ربطی به حیات و محیط زندگی ما ندارد، آواره نیست، اما كسی كه به شهر ما وارد شده است، اما جا و مكانی ندارد، «آواره» است. روشن‌فکر نیز چنین است؛ در شهر سیاست حضور دارد، اما آنچنان آزادانه و سیال در این حوزه، بدون تعهد به قدرت حركت می‌كند كه كسانی كه در سیاست به قدرت خو كرده‌اند، همواره انتظار دارند كه او مانند آوارگان زمانی كوله‌بار خود را بردارد و از شهر سیاست برود. این وضعیت آوارگی در روشن‌فکری حاشیه‌ای است كه آن را به یك بازیگر ممتاز در صحنه‌ی مدنی و سیاسی بدل می‌كند. در واقع «روشن‌فکر حاشیه‌ای» مثل یك فقیر یا «دشمنان داخلی» گوناگون، عضوی از حوزه‌ی گفتمانی سیاسی است؛ موقعیت او به عنوان یك عضو تمام عیار حوزه‌ی گفتمانی سیاسی این‌گونه است كه هم بیرون از حوزه است و هم رو در روی حوزه‌ی گفتمانی سیاسی قرار دارد.
• در تاریخ اقتصاد همواره یك بازرگان سوداگر به عنوان «آواره» ظاهر می‌شود. در مواردی كه اساساً اقتصاد جامعه‌ای خودكفاست، یا اینكه مبادله‌ی محصولات گروه در مكانی محدود صورت می‌گیرد و نیازی به واسطه نیست، وجود بازرگان سوداگر فقط برای مبادله‌ی كالاهایی است كه خارج از گروه تولید می‌شود. چون اعضای گروه برای خرید این لوازم از محدوده‌ی گروه بیرون نمی‌روند (و گر نه آن‌ها هم سوداگران «آواره‌‌ای» در بیرون از سرزمین خود خواهند بود). بازرگان سوداگر باید «آواره» باشد، زیرا در غیر این صورت هیچ امكان پیدا نمی‌كند كه زندگی خود را تأمین كند.
• چنانچه «آواره» محلی كه فعالیت می‌كند را ترك نكند و در محل مستقر شود، موقعیت او استوارتر می‌شود: در بسیاری از موارد حتی اگر بتواند از راه واسطه‌گری زندگی خود را اداره كند، به این موقعیت دست می‌یابد. در وضعیتی كه اقتصاد تا اندازه‌ای بسته است، زمین بین افراد تقسیم شده است و صنایع دستی محلی هم تقاضای مردم را پاسخ می‌دهند، بازرگان نیز می‌تواند موقعیت خود را پیدا كند. زیرا فقط از طریق بازرگانی است كه امكان جمع آمدن با دیگران نامحدود است و از این طریق است كه اطلاعات همواره گسترش می‌یابد و به سرزمین‌های تازه راه می‌یابد؛ این موهبتی است كه دسترسی به آن برای تولید كننده‌ی اصلی مشكل است، زیرا امكان تحرك كمتری دارد و وابسته به گروه محدودی از مشتریان است و بنابراین، ارتباط و اطلاعات به كندی گسترش می‌یابد. تجارت همیشه بیش از تولید اولیه توان جذب افراد را دارد؛ بنابراین، برای «آواره» كه مثل آدم زیادی است و به گروهی وارد شده كه در آن موقعیت‌های شغلی را عملاً دیگران اشغال كرده‌اند، تجارت جایگاه مناسبی است (نمونه‌ی كلاسیك آن تاریخ یهودیان اروپاست).
• طبیعی است كه «آواره» «مالك خاك» نیست (منظور از خاك فقط حالت فیزیكی آن نیست، بلكه حالت مجازی زندگی مادی را كه اگر هم نقطه مكانی ثابت نباشد، حداقل نقطه‌ی آرمانی محیط اجتماعی هست، نیز شامل می‌شود). گرچه ممكن است او در شبكه روابط صمیمانه‌تری همه را به سوی خود جلب كند و اهمیت كافی به دست آورد، لیكن تا زمانی كه در نگاه دیگران یك «آواره» است، نمی‌تواند «مالك خاك» باشد. محدود شدن به واسطه‌گری، و اغلب فقط به جنبه‌ی مالی كار پایبند شدن (گرچه همیشه هم این طور نیست)، به او قابلیت تحرك خاصی می‌دهد. اگر تحرك در درون گروه بسته‌ای روی دهد، این تحرك بیانگر دوری و نزدیكی خاصی است كه موقعیت ظاهری «آواره» را به وجود می‌آورد. زیرا اساساً شخص پرتحرك، دیر یا زود با همه‌ی افراد رابطه برقرار می‌كند، ولی به طور طبیعی رابطه‌ی خویشاوندی، هم محله‌ای و شغلی با هیچ كس ندارد.  این‌چنین «روشن‌فکر حاشیه‌ای» كه نقش «آواره» را بازی می‌كند و بر هیچ «خاك»ی (و از جمله خاك طلا) پایبند نیست، می‌تواند همواره بر اساس درك آزاد و رها و به دور از ملاحظه و مصالحه‌ای از حقانیت و اصالت خویش، مسیر مستقل خود را انتخاب كند و گر چه دیگر به هیچ محدوده‌ی خاصی كه از قدرت سیاسی ساخته شده باشد، پایبند نیست و از آن دوری می‌جوید، اما می‌تواند در هر زمان خود را به نیروهای سیاسی نزدیك كند و از آن‌ها برای منظور خود استفاده كند. این ویژگی نوعی رئالیسم و «واقع‌گرایی» را در شخصیت «روشن‌فکر حاشیه‌ای» پدید می‌آورد. او در اصل خود را به اجرای اصول و صلاح‌دیدهای اخلاقی برآمده از شناخت آزاد خود پایبند کرده است و تلاش نمی‌كند كه خود را با گرایش‌های ویژه درون‌ حوزه‌ی گفتمانی سیاسی سازگار كند و دست به «مصلحت‌اندیشی» نمی‌زند. از این رو بخش‌ها و گرایش‌های حوزه‌ی گفتمانی سیاسی را با رویكرد ویژه‌ای از واقع‌گرایی می‌نگرد. این واقع‌گرایی متضمن بی‌تفاوتی نیست؛ این واقع‌گرایی ساختار ویژه‌ای مركب از دوری و نزدیكی و بی‌تفاوتی و درگیری دارد. واقع‌گرایی به هیچ وجه به معنای مشاركت نداشتن نیست (زیرا كسی كه مشاركت ندارد به طور كلی «بیگانه» است نه «آواره»، چه در كنش‌های متقابل عینی یا ذهنی)، بلكه واقع‌گرایی مشاركتی مثبت و ویژه است.
• شخصیت «روشن‌فکر حاشیه‌ای» با اقدامات بسیار باز و بی‌پرده ویژگی می‌یابد كه این خود در خصلت اعترافی (اعتراف به «آوارگی») ریشه دارد. «روشن‌فکر حاشیه‌ای» آشكارا به آوارگی خود اعتراف می‌كند و كوشش می‌كند تا از مناسبات بسیار نزدیك با مؤلفه‌های قدرت پرهیز كند. واقع‌گرایی را می‌توان به آزادی تعبیر كرد؛ فرد واقع‌گرا، وابسته به قیودی نیست كه پیش‌داوری، فهم و ارزیابی او را مقید سازد. البته این آزادی، كه به «روشن‌فکر حاشیه‌ای» امكان می‌دهد تا بتواند با یك بررسی اجمالی، حتی ارتباط‌های نزدیك خود را اصلاح كند، امكان خطرهای بسیاری هم دارد. به علاوه این امر كمك می‌كند تا چنین روشن‌فکرانی به رغم خط‌ها و جناح‌های سیاسی از پذیرفتن مسؤولیت تمام رویدادهای رخ داده در حوزه‌ی سیاسی سر باز زنند و كسی نیز به دلیل جایگاه حاشیه‌ای ایشان چنین مسؤولیتی را متوجه ایشان نمی‌داند. چنین وضعیتی بازتاب همان وضعیت آوارگی روشن‌فکر حاشیه‌ای است كه او را در عین آنكه مؤثر و تأثیرگذار بر حوزه‌ی قدرت سیاسی می‌سازد، در عین حال به عنوان یك آواره هیچ‌گاه آلوده به تمام تصمیم‌گیری‌ها در این حوزه نمی‌نماید و او تنها آماده‌ی پذیرش مسؤولیت اقدامات ناشی از عاملیت خود است. در واقع روشن‌فکر از لحاظ نظری و عملی آزادترین کنش‌گر سیاسی است و شرایط را با تعصب كمتری می‌سنجد؛ معیارهای او برای این كارها كلی‌تر و آرمان‌های او واقعی‌تر و به دور از تعصب‌هایی است كه موقعیت وی در ساختار قدرت سیاسی برای وی ایجاد می‌كند؛ عمل او مربوط به گذشته، عادات و قواعد سیاسی و جناحی نیست.
• سرانجام، نسبت نزدیكی و دوری كه ویژگی واقع‌گرایی را به «روشن‌فکر حاشیه‌ای» می‌دهد، در ماهیت انتزاعی‌‌تر رابطه با او نمود عملی پیدا می‌كند و این‌چنین پیروان و ره پویان چنین روشن‌فکر آواره‌ای نیز ویژگی‌هایی پیدا می‌كنند كه آن‌ها را آشكارا از مثلاً سمپات‌های یك جناح سیاسی متمایز می‌سازد. هركس فقط در برخی ویژگی‌های عمومی‌تر با «روشن‌فکر حاشیه‌ای» اشتراك دارد، در حالی كه رابطه‌ی كسانی كه به طور ارگانیك‌تر با هم مرتبط هستند (مانند رهبران جناح‌های سیاسی و سمپات‌های آن جناح)، مبتنی بر اشتراك تفاوت‌های خاص ایشان از جناح‌های دیگر یا نمودهای عامه است. در واقع، پیروان یك «روشن‌فکر حاشیه‌ای» به نحوی اصول‌گرایانه و رها، در همه‌ی روابط شخصی از طرح و صورت‌های عام و اصولی پیروی می‌كنند كه به رفتار آزاد و رهای «روشن‌فکر حاشیه‌ای» صورت خاص و مؤثری می‌بخشد. این رابطه كاملاً عمومی و نسبت به هر امر خارج از آن، خاص و غیرقابل مقایسه است، و طرف‌های رابطه (پیروان «روشن‌فکر حاشیه‌ای») فكر می‌كنند این ویژگی به این دلیل بین آن‌ها مشترك است كه به طور كلی در گروه، جامعه و یا كل بشر مشترك است.
• آزادی و رهایی «روشن‌فکر حاشیه‌ای» كه وضعیت عمومی یك آواره را داراست، به پیروانش نیز سرایت می‌یابد. از آنجا كه این پیروان منتسب به یك جریان سیاسی نام و نشان‌دار نیستند، آن‌ها نیز می‌توانند همچون «روشن‌فکر حاشیه‌ای» نقش «آواره» را ایفا كنند و با حفظ اصول خود، همواره با حوزه‌ی قدرت سیاسی با دیدی انتقادی مواجه شوند و همواره حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشند.
• این مجموعه، شامل «روشن‌فکر حاشیه‌ای» و پیروان، برتری فوق‌العاده و اساسی بر عناصر فردی دارد كه در ارتباطی ویژه و منحصر به فرد با یكدیگرند. تا جایی كه بین افراد جامعه و «روشن‌فکر حاشیه‌ای»، نمودهای مشترك ملی، اجتماعی، شغلی و به طور كلی ماهیت انسانی احساس می‌كنیم، «روشن‌فکر حاشیه‌ای» به افراد جامعه نزدیك است، و آنجا كه این ویژگی‌های مشترك به فراسوی افراد جامعه گسترش می‌یابد و آنچه مطرح می‌شود اصول مشترك است و نه افراد و پیروانی كه بر مبنای این اصول مشترك گرد هم آمده‌اند، «روشن‌فکر حاشیه‌ای» از افراد جامعه دور است.
• نشانی از این آوارگی نهفته در شخصیت «روشن‌فکر حاشیه‌ای»، حتی در صمیمانه‌ترین ارتباط‌ها مشاهده می‌شود. در مرحله‌ی اولیه‌ی عاشقی، روابط عاشقانه هر اندیشه‌ی تعمیمی را رد می‌كند: عاشق و معشوق فكر می‌كنند هرگز عشقی مانند عشق‌ آن‌ها وجود نداشته است؛ هیچ چیزی با معشوق وبا احساس عاشق قابل مقایسه نیست. معمولاً حالت آوارگی هنگامی پیش می‌آید كه این احساس بی‌نظیر از بین می‌رود. تردید مشهودی نسبت به ارزش آن برای عاشق و معشوق به خودی خود با هر اندیشه در روابط آن‌ها همراه می‌شود و پس از آن، آن‌ها فقط خود را به سرنوشت عمومی بشری می‌سپارند، آن‌ها تجربه‌ای را تكرار می‌كنند كه پیش از آن‌ها هزار بار روی داده است.
• احتمالاً بخشی از این احساس در هر رابطه‌ای و با هر میزان صمیمیت وجود دارد، زیرا آنچه بین دو نفر مشترك است فقط بین آن دو مشترك نیست، بلكه جزئی از یك اندیشه عمومی است كه افراد بسیار زیادی و بسیاری از عمومیت‌های احتمالی دیگر را شامل می‌شود. در بعضی موارد شاید تا حدودی و یا حداقل به طور اجتناب‌ناپذیر، «آوارگی» ناشی از جنبه‌های متفاوت و غیر قابل فهم نباشد، بلكه بیشتر معلول این واقعیت است كه همانندی، هماهنگی و نزدیكی ما با این احساس همراه است كه این عوامل واقعاً صفت انحصاری این ارتباط ویژه نیستند؛ بلكه عمومی‌تر هستند، چیزی كه بین همسران و تعداد بی‌شماری از افراد دیگر بالقوه رواج دارد و بنابراین، حالت درونی و انحصاری نمی‌یابد. این‌چنین پیام «روشن‌فکر حاشیه‌ای»، توانایی گسترش انفجارآمیزی دارد. این توانایی گسترش وسیع با رد بسیاری از اشتراك‌ها كه مبتنی بر ویژگی‌های كمتر عمومی هستند و تمام طرف‌های ارتباط را در بر نمی‌گیرد افزون‌تر می‌شود و متوجه عمومی‌ترین سطوح انتزاع می‌گردد.
• به عنوان عضو گروه، «روشن‌فکر حاشیه‌ای» در عین نزدیكی دور است و این ویژگی روابطی است كه فقط بر پایه‌ی تعمیم كلی انسانی و پاره‌ای قواعد اخلاقی بنیادین بنا شده است. اما هنگامی از طریق وجدان آگاه، كه امری كاملاً عمومی و مشترك است، بر چیزی تأكید می‌شود كه عمومی و مشترك نیست، بین دوری و نزدیكی تنش ویژه‌ای روی می‌دهد. در مورد شخصی كه در جامعه «روشن‌فکر حاشیه‌ای» است، این عنصر غیرمشترك باید چیزی غیرفردی باشد، و خود «آوارگی» می‌تواند میان «روشن‌فکر حاشیه‌ای»، پیروان و دیگر معترضان به وضع موجود مشترك باشد.
مآخذ:...
هوالعلیم

چم و خم در تکنیک ”تفکیک قوا“

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


• آیا تکنیک ”تفکیک قوا“ درست کار می‌کند؟

• در صورت‌بندی اولیه تکنیک «تفکیک قوا»، یک نیروی «فدراتیو»، دو قوه اصلی «مجریه» و «قضاییه»، و یک قوه گاه گاه «مقننه» بود. در مجموع، می‌شود چهار قوه. ولی از آن رو که وضع این نظریه در مورد شکل‌بندی حکومت، اساساً برای حکومت مشروطه بوده است، جایگاه «قوه فدراتیو» مفروض گرفته می‌شد، و از این قرار، تکنیک «تفکیک قوا» را ناظر بر شکل‌بندی قوای «سه گانه» قلمداد می‌کردند.

• «قوه اجراییه»، توان اصلی حکومت را برای اجرای قوانین به دست دارد، و «قوه قضاییه»، کار نظارت بر نحوه اجرای قوانین را بر عهده می‌گیرد. نیروی «فدراتیو» هم تعریف شده بود که استمرار حکمرانی را در دوره‌های مختلف تضمین نماید.
• «قوه مقننه»، همان قوه گاه گاه است که هر گاه نیاز به قانون جدیدی بود، و تنها هر وقت که نیاز به قانون جدید بود، شکل می‌گرفت، و قوانینی را تصویب می‌کرد.
• اصرار جان لاک و مآلاً ژان ژاک روسو بر گاه گاه بودن «قوه مقننه» از آن رو بود که جامعه طوری با فوران و وفور قوانین مواجه نشود که هیچ آزادی عملی برای شهروندان و «قوه مجریه» باقی نماند. تصور کنید که ده‌ها سال متوالی یک مجمع، هفته‌ای سه جلسه تشکیل دهد و بند و تبصره تصویب کند، پس از صد سال چه خواهیم داشت؟ فربگی عظیم کتاب‌های قوانین، نشان‌گر آن است که تبدیل «قوه مقننه» به یک قوه ثابت، به رغم طراحی‌های اولیه، چه تبعات نامطلوبی می‌تواند به جای گذارد.
• یکی از نتایج این وضع، این شده است که بیش از پیش، آیین‌نامه‌های دولتی به موضوع طرح‌ها و لوایح قانونی تبدیل می‌شوند و بزودی معلوم می‌شود که مجلس، تقریباً جایی برای انتخاب‌های جدید مردم نگذاشته است. دیگر هیچ کاندیدای ریاست جمهوری نمی‌تواند به مردم قولی بدهد، چرا که قوانین همه شمول، دیگر جایی برای ابتکار عمل‌های جدید مردم باقی نمی‌گذارد.
• پس دولت، در تقابل با «مجلس بسیار قانون‌گذار» به رنجوری می‌افتد؟
• شاید نه...
• فعلاً نه...
• گاهی نه...
• نکته این است که رئیس جمهور، با رأی مستقیم عامه‌ی مردم انتخاب می‌شود، و چون مشروعیت عام دارد، مرجعیت آن، عظیم و بسیار قابل ملاحظه است. پس، استقلال «قوه مقننه» را می‌توان به طرق مختلف کاهش داد، و به تعبیر صریح‌تر، «قوه مقننه» با شرایط موجود، ظرفیت بالایی برای فاسد شدن دارد.
• اگر اکثریت مجلس شورای اسلامی، از آن همان حزبی باشد که رئیس جمهور هم از آن حزب است، «قوه مجریه» بسیار نیرومند می‌شود و نقش مجلس به حدی بی‌اهمیت می‌شود که به دفتر «ثبت احوال» تبدیل می‌گردد. لذا، این خطر پیش می‌آید که حکومت حزب حاکم به یک حکومت مستبد تبدیل شود و غرض اصلی تعطیل بماند.
• در مقابل، اگر اکثریت مجلسی در اختیار حزبی متفاوت از حزب رئیس جمهور باشد یا نمایندگان غیر حزبی در آن فراوان باشند (مثل مجلس هشتم و نهم)، در آن صورت، معاضدت مستمر یا تضاد مستمر مورد توقع است.
• در این شرایط، اغلب، قدرت دولت بر مجلس می‌چربد. ریز ترکیب مجلس تعیین کننده است. در واقع، نمایندگان مناطق پیرامونی کشور، به قدر زیادی متکفل حل مشکلات محلی خود هستند، و از این طریق بسیار به دولت نزدیک می‌شوند. بدین‌سان، در اغلب مناقشات، آرائشان به سمت دولت می‌لغزد. در این صورت، قدرت مجلس توسط گروه همکاران ریاست جمهور در محدوده‌ای واقع می‌شود که خروج از اضلاع آن، برای نمایندگان مخالف دشوار به نظر می‌رسد. طوری که تمشیت بسیار از امور، عملاً از حیطه نمایندگی خارج می‌شود و از امتیازات شاهسوار رئیس جمهور و کابینه محسوب خواهد شد.
• ولی اگر به هر دلیل، دولت در موقعیت ضعف قرار گیرد و اکثریت مجلسی مخالف و نیرومندی شکل بگیرد، آن‌گاه باید منتظر کندی و توقف سیاست شد. به نحوی که دولت در برداشتن هر گام و کوچک‌ترین گام، با ستیز‌هایی از سوی مجلس روبرو می‌شود: دو... دو... دو... دو... دو... دو... دو... دو... دو... دو... دو... دو... .
• پس، شرایط، برای نارضایتی عمومی فراهم می‌شود.
• من فکر می‌کنم که تکنولوژی‌های دموکراسی، چه از نوع انگلیسی (مجلس‌محور) و چه از نوع امریکایی(رئیس‌محور)، هر دو، برای حفاظت از فکر اصلی دموکراسی کفایت نمی‌کنند. در هر دو نوع دموکراسی، مسائلی که راه حل کاملی نیافته باشند، بسیارند.
• مثلاً، همه می‌دانند که در کشورهای مدرن و نیز کشورهایی که خود را دموکراتیک می‌خوانند، «قوه مجریه» ابزارهای متعددی در اختیار دارد که بخشی از فعالیت‌های واقعی خود را از «قوه مقننه» «پنهان کند». شیوه‌های متعددی هم بلد است که آن‌ها را در مقابل «عمل انجام شده» بگذارد. برای نمونه، «قوه مجریه» می‌تواند بعضی پرونده‌های حساس را به ملاحظات امنیتی یا به لحاظ رعایت احترام زندگی خصوصی افراد، محرمانه اعلام کند.
• قوه مجریه می‌تواند عکس این روش را هم عمل کند؛ یعنی برخی تصمیمات مهم را که شایسته بحث و فحص در مجلس هستند را از مقوله تصمیمات عادی تلقی کند و آن را عملی معمول و متعارف جلوه دهد. در واقع، همان ابهامی که میان شمول موضوع «آیین‌نامه» از یک سوی، و شمول موضوع «طرح» یا «لایحه» هست، همان طور که باعث می‌شود که مجلس گاه و بی گاه پای در کفش دولت کند (مانند مداخله مجلس در موضوع تغییر ساعت)، نیز باعث می‌شود که دولت، مجلس را از برخی موضوعات کنار بگذارد. دولت به این نحو شیوه‌ها می‌تواند فراست اعضای «قوه مقننه» را کند و کرخت کند.
• این واقعیت را هم باید در نظر داشت که نمایندگان مجلس، اغلب توان و شبکه روابط رسمی و غیر رسمی لازم برای رویارویی با لشگر کارشناسان دولت را ندارند. نمایندگان دیگر حال و حوصله‌ی سرشاخ شدن با یکدیگر و نمایندگان دولت را از دست می‌دهند. خصوصاً زمانی این مطلب خوب محسوس می‌گردد که «مذاکرات» مربوط به بودجه در مجلس صورت می‌گیرد. حقیقت این است که این مذاکرات به معنای جدی کلمه درباره‌ی بودجه نیست. یعنی مدارکی را که وزارت اقتصاد و معاونت برنامه‌ریزی در اختیار نمایندگان مجلس می‌گذارد به حدی ناقص و غیر قابل فهم است که اینان نمی‌توانند قضاوت درباره بودجه صورت دهند، و در نتیجه نمی‌توانند مسیر و جهت آن را مشخص نمایند.
• از آنجا که مقرر بوده است که نمایندگان و اعضای «قوه مقننه»، از میان مردم و از متوسط مردم برگزیده شوند، تا بازتابی از گرایشات مردم باشند، آن‌ها طبیعتاً گاه و اغلب گرایش به این سمت دارند که به منافع انتخاب‌کنندگان بیشتر اهمیت بدهند تا تأمین مصالح قاطبۀ ملت. از همین باب است که معمولاً در روندهای مجلس، استمرار ملاحظه نمی‌شود.
• اگر بخواهیم تأملی اصولی در این قضایا بورزیم، می‌بینیم که تکنیک «تفکیک قوا»، در معرض همه گونه اشکالات و دشواری‌های عملی قرار دارد. بعضی از این نقایص را می‌توان تصحیح کرد؛ اما معایب دیگر، مادام که «ذات» بشر همین است که هست، تصحیح ناپذیر خواهد ماند.
• و یک نکته برای تأملات آتی: آیا تکنیک «تفکیک قوا»، ذاتاً تکنولوژی نامناسبی نیست و نباید در آینده فکری برای جایگزین آن کرد؟
• منظور اصلی از صورت‌بندی تکنولوژی «مردم‌سالاری دینی»، تضمین توش و توان متقابل «امام» و سیاست‌گذاران + «امت»، در امر به معروف و نهی از منکر بود.
• باید تضمین می‌شد که امام و سیاست‌گذاران بتوانند مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنند. خب؛ بخش اصلی این مطلب، برمی‌گردد به احراز شرایط امام و سیاست‌گذاران در شناخت معروف و منکر در حیطه‌های گوناگون. این، مستلزم «اداء امانت به اهل آن است» (النساء/ 58).
• ولی بخش دوم که می‌کوشد تا توان امر به معروف را در «امت» زنده نگه دارد، و خصوصاً اقتباسی از یک تکنولوژی مدرن محسوب می‌شود، خصوصاً تکنیک «تفکیک قوا»ست. تکنیک «تفکیک قوا» از این باب گرانقدر می‌نمود که از شهروندان، در مقابل هر گونه استبداد حمایت کند.
• ولی آیا این تکنیک ”تفکیک قوا“ درست کار می‌کند؟
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 14 اردیبهشت 1391 ساعت 11:08

دستنامه‌جامعه‌شناسی‌تبلیغات؛ برنامه‌ریزی فرایند تبلیغات اجتماعی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از آلن اندریسن


زمانی كه بازاریاب اجتماعی دورۀ فشردۀ سنجش مخاطبان، سازمان، رقبا و دانشمندان گوناگون، قسمت‌بندی مخاطبان و گام‌های مربوط به هر یك از این موارد را گذراند، گام بعدی استفاده از اطلاعات جمع‌آوری شده برای پدید آوردن یك راهبرد بازاریابی مشخص است (ص.۱۰۴.). راهبرد ابتدا باید خط‌مشی‌های كلی را در مورد مقصد حركت خود تعیین و آنگاه شیوۀ رسیدن به آن مقصد را مطرح كند». مورد اخیر همان چیزی است كه ”راهبرد اصلی بازاریابی“ نامیده می‌شود» (ص.۱۰۵.).

مأموریت، تعیین كنندۀ خط مشی اصلی و هدف «راهبرد اصلی بازاریابی» است. نوعاً یك یا دو جملۀ ساده است كه دو ویژگی مهم دارد: «تمركز آن روی تغییر رفتار است و بازاریاب را از رقبا متمایز می‌كند» (ص.۱۰۵.) (مانند: مأموریت ما برندگی در انتخابات آتی است). اهداف مأموریت‌های بازاریابی را به صورت نتایج رفتاری بیان می‌كند (ص.۱۰۶.) (مانند: افزایش شمار رأی دهندگان ما نسبت به رقبا). و مقاصد عبارت از اهداف كمی شده است (ص.۱۰۶.) (مانند: افزایش شمار رأی دهندگان ما نسبت به رقبا از ۵۰ درصد تا ۶۵ درصد).

برای رسیدن به یك «راهبرد اصلی بازاریابی»، پس از تعیین مأموریت، اهداف و مقاصد، باید چگونگی رسیدن به آنها مشخص گردد. «این امر مستلزم اشارۀ بازاریاب اجتماعی به بازار یا بازارهای هدف و همچنین مشخص كردن دقیق رویكرد مورد استفاده برای ایجاد تغییر مطلوب در بازارهای هدف است» (ص.۱۰۷.).
مآخذ:...
هو العلیم

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌ (۴۵)/ پروتکل‌حیات‌سیاسی‌خوب

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی ۱۳۹۰

← ارکان حیات پاک سیاسی، سه چیز است: قانون/حکمرانی کارآمد/امربه‌معروف‌ونهی‌از منکرآزادومتحد.

----------------------------------------

وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ۞وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُوْلَـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

آل عمران/۱۰۵ ۱۰۴
----------------------------------------

← تشكيل اجتماع، محصول هدف و غرضي کم و بیش مشترک است.
← و اين منظور مشترك، در حقيقت، به منزله روح واحدي است كه در تمام جوانب و اطراف اجتماع دميده شده، و نوعي اتحاد به آنها داده است.
← البته اين قصد مشترك، در غالب، و بلكه در نوع اجتماعاتي كه تشكيل مي‌شود، يك هدف مادي و مربوط به زندگي دنيايي انسان‌ها است. جامع همه آن هدف‌ها اين است كه اجتماع از مزاياي بيشتري برخوردار گشته و به زندگي مادي بهتري برسد.
← و فرق بين بهره‏مندي اجتماعي با بهره‏مندي انفرادي از نظر خاصيت، اين است كه انسان اگر مي‏توانست (مانند بيشتر جانداران)، به طور انفرادي زندگي كند، قهرا در همه لذائذ و در برخورداري از همه بهره‏هاي زندگي مطلق العنان و آزاد بود، و هيچ مخالف و معارضي راه را بر او نمي‏بست، و هيچ رقيبي مزاحمش نمي‏شد. تنها چيزي كه آزادي او را محدود مي‏كرد، نارسايي قوا و جهازات بدن خود او بود. چنان که انسان نمي‏تواند بيرون از اندازه و گنجايش دستگاه گوارشش غذا بخورد.
← اين دستگاه براي هضم غذا قدرتي محدود دارد. و همچنين، ساير قوا و جهازات او، يكديگر را محدود مي‌كنند.
← اين وضع انسان است نسبت به خودش. و اما نسبت به انسان‌هاي ديگر؛ آنجا كه ما زندگي او را فردي فرض كنيم، نه او كاري به كار انسان‌هاي ديگر دارد، و نه انسان‌هاي ديگر در بهره‏وري‌هاي او مزاحم اويند.
← انسان در ظرف اجتماع، نمي‏تواند در اراده كردن و در اعمال خود مطلق العنان باشد، زيرا آزادي او مزاحم آزادي ديگران است. و معلوم است كه وقتي پاي مزاحمت و معارضه به ميان آيد، زندگي خود او و زندگي همه افراد اجتماع آسیب می‌بیند.
← می‌توان تصور کرد که مهم‌ترین علتي كه باعث وضع قوانین و حکومت شد، مسأله تزاحم و خطر تباهي نوع بشر بوده است.
← معمولاً تمدن‌ها را به وضع قوانین و حکمرانی می‌شناسند؛ کوششی معقول برای سامان‌دهی تزاحم در روابط.
← در جامعه‏هاي متمدن، اگر قوانيني تدوين مي‏شده، بر اساسي استوار، جعل مي‏شده البته هر قدر آن اجتماع از تمدن بيشتري برخوردار بود، قوانين آن نيز استوارتر بوده است.
← در تمدن، بعد از تقنين قانون، قدرت و نيروي اجتماع به شیوه دموکراتیک در يك نقطه متمركز می‌گردد. قدرت و نیروی اجتماع که در یک نقطه تمرکز می‌یابد، ضمانتی می‌گردد برای اجرای قانون.
← اما استبداد در این راه حل فریاد می‌زند.
← زیرا رکن سومی نیاز است که نیست؛ ضمانت اخلاقی اجرا.
← هر چند ضمانت اجراي قانون به قدرت مركزي (كه يا فردي يا افرادي است) واگذار شده، ليكن در حقيقت، و سرانجام، ضمانت اجرا ندارد. به اين معنا كه آن قدرت مركزي اگر خودش از حق منحرف شد، و مرز قانون را شكست و حکمرانی جامعه را مبدل به حکمرانی شخص خویش كرد و در نتيجه، اراده و دلخواه او، جاي قانون را گرفت، هيچ قدرتي نيست كه او را به مرز خود برگرداند و دوباره قانون را حاكم سازد.
← علاوه بر اين نقص، نقص ديگري نيز وجود دارد، و آن نهاني بودن موارد نقض بسیاری از قوانین است، اگر ضمانت اجرای اخلاقی در کار نباشد.
← ضمانت اجرایی در الگوی حکمرانی اسلامی، ”امر به معروف و نهی از منکر گسترده“ است. امر به معروف و نهی از منکر، تمایز اصولی حکومت اسلامی و ساز و کارهای حکمرانی متعارف است.
← از مهم‏ترين مزايای اسلام ‏خورد ارتباط تمامي اجزاي اجتماع با يكديگر است. ارتباطي كه باعث وحدت كامل بين آنان مي‌شود، به اين معنا كه روح توحيد در فضائل اخلاقي كه اين آئين بدان دعوت مي‌كند، ساري است. و روح اخلاق توحید است. تمامي اجزاي دين اسلام بعد از تحليل به توحيد بر مي‏گردد. روح توحيد در قوس نزول، آن اخلاق و اعمال مي‌شود، و اخلاق و اعمال نیک در قوس صعود همان روح توحيد مي‌شود، چنان كه قرآن كريم فرمود: ”إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ“ (فاطر/۱۰).
در نتیجه...
• بهره‌ي ۱۴۰. تمامي افراد جامعه مسؤول اجراي قوانين هستند، و تفكيك يك گروه به عنوان قوه مجريه به عنوان يگانه مسؤول اداره جامعه و غيرفعال شمردن ساير اقشار، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي ۱۴۱. جامعه مسلمين بايد متحد باشند تا دشمن نتواند به وسيله هيچ شبهه‌اي بين آنها اختلاف اندازد و اجتماع آنها را بر هم زند كه تدبر در آيات قرآن ریشه هر اختلافي را مي‌خشكاند و نمي‌گذارد جامعه به سمت وضعيت سكولار سوق يابد.

← تا کنون، صد و چهل و یک رهنمود از مصحف شریف آموختیم. چهل و چهار رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ: ...
هوالعلیم

گزارش جدید بانک مرکزی از متوسط قیمت خرده‌فروشی مواد خوراکی در تهران در هفته منتهی به هشت اردیبهشت‌ماه نود و یک

فرستادن به ایمیل چاپ

ادامه مطلب...فارس


• بر اساس گزارش جدید بانک مرکزی، در هفته منتهی به هشت اردیبهشت، قیمت انواع لبنیات، برنج، حبوبات، میوه، گوشت قرمز، چای و روغن افزایش یافت و تنها تخم‌مرغ، مرغ، قند و سبزیجات کاهش قیمت داشتند.

• در هفته مورد گزارش، در گروه لبنیات، قیمت کره پاستوریزه ثابت بود. بهای سایر اقلام این گروه به ویژه ماست پاستوریزه نسبت به هفته قبل افزایش یافت.

• بنا بر این گزارش، قیمت ماست پاستوریزه در هفته گذشته با ۱۴٫۸ درصد افزایش به کیلویی ۱۸۳۲ تومان رسید. قیمت شیر هم در این هفته با ۸٫۹ درصد رشد مواجه شد.
• بر اساس گزارش بانک مرکزی، قیمت تخم مرغ کاهش داشت، و شانه‌ای ۳۳۰۰۰ الی ۵۰۰۰۰ ریال فروش می‌رفت. این، در حالی است که در گروه برنج ، بهای برنج وارداتی غیر تایلندی بدون تغییر بود. قیمت سایر اقلام این گروه افزایش یافت.
• در گروه حبوب، بهای لوبیا چشم بلبلی ثابت بود. قیمت سایر اقلام این گروه نسبت به هفته قبل افزایش داشت. لوبیا چیتی در این گروه بیشترین رشد قیمت را به میزان شش درصد در هفته گذشته داشته است.
• به گزارش فارس، در هفته مورد بررسی، در میادین زیر نظر شهرداری، لیمو شیرین، طالبی و لوبیا سبز عرضه نمی‌گردید، و نارنگی، عرضه کمی داشت. ولی سایر اقلام میوه و سبزی تازه که تعدادی از آن‌ها از نظر کیفی در سطح پایینی قرار داشتند، به نرخ مصوب سازمان میادین میوه و تره بار عرضه می‌گردید.
• میوه فروشی‌های سطح شهر، اقلام مرغوب میوه و سبزی تازه را عرضه می‌نمودند که در گروه میوه‌های تازه، بهای هندوانه اندکی کاهش ولی قیمت سایر اقلام این گروه افزایش یافت. پرتقال و لیمو شیرین در این گروه رشد بالای شش درصد را در هفته گذشته تجربه کردند.
• در گروه سبزیجات تازه، بهای پیاز و سبزی‌های برگی بدون تغییر بود. قیمت گوجه فرنگی، کدو سبز، و لوبیا سبز کاهش، ولی بهای سایر اقلام این گروه افزایش داشت.
• در این هفته، قیمت گوشت گوسفند به کیلویی ۲۳٬۱۷۷ تومان رسید که رشد ۱٫۸ درصدی داشت و قیمت گوشت تازه گاو و گوساله به ۱۷٬۶۱۵ تومان افزایش، ولی بهای گوشت مرغ نسبت به هفته قبل کاهش جزئی یافت و به کیلویی ۴٬۶۳۴ تومان رسید.
• در هفته مورد بررسی، قیمت قند اندکی کاهش، ولی بهای چای خارجی و روغن نباتی جامد افزایش جزئی داشت. قیمت شکر و روغن نباتی مایع ثابت بود.
• بر اساس گزارش بانک مرکزی، قیمت روغن نباتی جامد حلب پنج کیلویی در هفته گذشته ۱۴٬۷۳۱ تومان بوده است و قیمت روغن نباتی مایع نیز لیتری ۲٬۷۷۸ تومان بود.

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 13 اردیبهشت 1391 ساعت 08:48

الگوی تحلیلی ”رابطه کلمه-معنی“ در نمایش‌های رسانه‌ای

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از ملوین دفلور و اِوِرِت دنیس


• یکی از قدیمی‌ترین توضیحات در مورد رفتار بشر این است که مردم به گونه‌ای رفتار می‌کنند که معتقدند واقعی و عینی است.

• علاوه بر این، افراد پذیرفته‌اند که این دانش عملی و عینی، که شامل اعتقادات و ادراکات و معانی است که برای واقعیت‌ها قائل‌اند و واکنش آن‌ها به این واقعیت‌ها، باید از یک منبع اجتماعی و در یک روند ارتباطی اعتبار یابند.

• هر دو اصل یاد شده از زمان‌های بسیار دور، یعنی حداقل چهارصد سال قبل از میلاد مسیح، برای دانشمندان آن روز، روشن بود. افلاطون با تأکید بر «کلیات» و ماهیت مکالمه‌ای اعتبار آن‌ها در کتاب «جمهوری» این برداشت از نحو برخورد ما با واقعیت را احراز کرد.
• امروزه، ما هنوز با دنیا و مسائل آن، بر پایه دانش حاصل از منابع اجتماعی برخورد می‌کنیم.
• ولی، بر خلاف مردم زمان افلاطون، امروزه رسانه‌ها را به صورت ستون فقرات کسب چنین دانشی در اختیار داریم.
• معنای این سخن آن است که هر یک از ما با کلماتی سر و کار داریم که معنای دقیق آن‌ها، بستگی به آن دارد که رسانه‌ها، چه تصویری از آن‌ها ارائه می‌دهند. چه سان آن‌ها را ارزیابی می‌کنند، و به طور کلی، برای کلماتی که به کار می‌بریم، چه تفسیری قائل می‌شوند.
• می‌توانیم بپرسیم که این روند پیچیده چگونه شکل می‌گیرد؟ به عبارتی دیگر، معانی لغات چگونه توسط وسایل ارتباط توده‌ای دگرگون می‌شوند، یا معانی قدیمی تثبیت می‌شوند.
• وقتی که شاهد برنامه‌های متنوع رسانه‌ها هستیم، مطالبی می‌خوانیم، می‌شنویم یا می‌بینیم. همه این‌ها، می‌توانند معنایی برای کلمات جدیدی که می‌شنویم بسازند.
• تجربه تماس با رسانه‌ها، حتی می‌تواند درک ما را از معنای کلماتی که قبلاً می‌دانستیم، تغییر و شاخ و برگ دهد، و این کار با افزودن معنای جدیدی به واژه‌های قدیمی مانند توفان صحرا، ایدز و جنگ ستارگان انجام می‌شود.
• بدین وسیله، کلماتی که دارای معانی مرسوم هستند، مفهوم و معنای جدید نیز می‌یابند. به عنوان مثال، در گزارش‌هایی که رسانه‌ها درباره رایانه‌ها پخش می‌کنند، از کلماتی نظیر «میل» و «کلید» استفاده می‌شود که دارای معانی متفاوت با اصل معنای آن است که به صورت مرسوم می‌دانیم. همین موضوع در مورد گزارش‌های مربوط به رویدادهای ورزشی صادق است؛ واژه‌هایی نظیر «حمله»، «دفاع»، یا «حرکت انفجاری» (برای مواردی که بازیکنی از چنگ حریفان خود می‌گریزد). همه این‌ها، ارتباط جزیی با معانی اصلی خود دارند.
• استفاده از برنامه‌های رسانه‌ها می‌تواند رابطه بین کلمات آشنا و معانی مرسوم آن‌ها را با تکرار لغت و معناهای جدید، پایدار سازد.
• بنا بر این، رسانه‌ها به ما زبانی را عرضه می‌کنند که هر روز پیچیده‌تر می‌شود، و لغات آن، معانی غنی‌تری می‌یابد، تغییر می‌کند، و گاهی حتی با توجه به معانی قبلی که از آن‌ها سراغ داریم، کاربران زبان را سردرگم می‌سازد.
• اکنون که وسایل ارتباط جمعی به درک ما از لغات شکل می‌دهند، شاید عجیب هم نباشد که به اعمال و رفتار ما هم معنا و شکل جدیدی بدهند.
• مراحل اساسی تکوین الگوی تحلیلی «رابطه کلمه معنی» که رسانه‌ها آن را انجام می‌دهند، به شرح زیر چکیده می‌شوند:

۱. رفتار افراد مختلف، درباره اشیاء یا اوضاع مختلف و یا حوادث، توسط معانی مختلفی که برای آن‌ها قائل می‌شوند، شکل می‌گیرند. رسانه‌ها از طریق دست‌کاری معانی و زبان، نقش غیر مستقیم، ولی نیرومند و بارزی در شکل دادن به اعمال و رفتار ما دارند.
۲. رسانه‌ها با ارائه وقایع عینی، اشیاء یا حوادث یا اوضاع مختلفی را به نحوی تشریح می‌کنند که یک بر چسب خاص (نمادهای زبانی همانند کلمات) به معانی می‌زنند.
۳. عضوی از گروه مخاطبان، این معانی را دریافت می‌کند، و با توجه به تفاسیر شخصی، معانی دریافتی را به خاطر می‌سپارد یا قدری تغییر می‌دهد. مع‌الوصف، معانی اطلاق شده توسط رسانه‌ها را هماهنگ با حوادث اطرافش می‌سازد و بدین صورت آن‌ها را پایدار می‌سازد.
۴. پس از این مراحل، اشخاص با زبانی که رسانه‌ها معنای جدیدی را برای لغاتش ساخته‌اند، صحبت می‌کنند. در این نحو مکالمات، کلماتی که از رسانه‌ها گرفته شده است، یا عیناً مورد استفاده واقع می‌شوند، یا شاخ و برگ می‌یابند، یا قدری تعدیل می‌گردند.
۵. این نوع دخل و تصرف رسانه‌ای در روابط اجتماعی و بین فردی، یکی از مهم‌ترین ابزار بسط و تعدیل و تغییر رسوم فرهنگی و قالب معنای زبان رایج در جامعه امروزی است.

مآخذ:...
هو العلیم

دستنامه‌جامعه‌شناسی‌تبلیغات؛ قشربندی مخاطبان

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از آلن اندریسن


نُه عامل را در هنگام تصمیم‌گیری در مورد قشر‌بندی كردن یا نكردن مخاطبان باید در نظر گرفت (ص.۲۱۸.):

۱. تفاوت در اندازۀ قسمت‌ها؛

۲. تفاوت در شیوع موضوع مورد تبلیغ؛

۳. تفاوت در شدت موضوع مورد تبلیغ؛
۴. ظرفیت متفاوت انتخاب موضوع مورد تبلیغ در بخش‌های مختلف از مخاطبان؛
۵. تفاوت در میزان در دسترس بودن؛
۶. تفاوت در میزان واكنش به تبلیغ؛
۷. هزینه‌های افزوده برای تحت پوشش قرار دادن بخش‌های بیشتر؛
۸. تفاوت در حساسیت به انواع تبلیغ؛
۹. تفاوت در قابلیت اجرای راهبردهای تبلیغی مختلف.

روش‌ها و معیارهای قشربندی مخاطبان:

• معیارهای خودگزینی: از طریق پاسخ‌های متفاوت به تاكتیك‌های بازاریابی خاص در موقعیت محلی سنجیده و اعمال می‌شوند. این معیارها كمتر قابل اتكاء هستند.
• معیارهای قیاسی: بر مبنای یك چهارچوب مرجع تهیه و بر موقعیت خاص اعمال می‌شوند:
 
         o معیارهای عینی كلی:
                     سن بزرگسال
                     درآمد
                     جنس بزرگسال
                     محل اقامت
                     نژاد / قومیت
                     زبان
                     اندازۀ خانه
                     كیفیت خانه
                     تعداد فرزندان
                     تحصیلات
                     حضور شوهر
                     سن فرزندان
                     جنس فرزندان
                     ثروت جامعه
                     پایگاه اقتصادی اجتماعیSES
         o معیارهای عینی خاص:
                     میزان تماس با سازمان بازاریابی
                     رفتارهای قبلی
                     دسترسی به محصولات
                     فاصله تا منابع
                     رفتار خویشاوندان
                     رفتار شهر یا روستا
                     ساعات تماشای تلویزیون
                     ساعات گوش دادن به رادیو
         o معیارهای استنباطی كلی:
                     شخصیت
                     سبك زندگی
                     ارزش‌ها
                     ترجیحات خطرپذیری
                     ترجیحات رسانه‌ای
                     اعتماد به نفس
                     سلامت مفروض
                     زمان در اختیار خود
                     نوآور بودن
                     نگرش رهبر اجتماع
         o معیارهای استنباطی خاص:
                     خودتحقق‌بخشی
                     منافع مفروض
                     هزینه‌های مفروض
                     مرحلۀ تغییر رفتار
                     یادآوری پیام
                     آگاهی مرتبط
                     هنجارهای اجتماعی
                     ریسك مفروض
                     شدت (سختی) مفروض
                     رضایت از درمانگاه
مآخذ:...
هو العلیم

صفحه 362 از 425

a_a_