فیلوجامعه‌شناسی

تأمل مجدد در یک ساز و برگ امنیتی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری در گفتگو با فارس‌پلاس؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  شواهد و مستندات نشان می‌دهند اغتشاشات سال گذشته برخلاف شعار  و فضاسازی‌های دشمنان و معاندین، یک پروژه‌‌ی سیاسی-امنیتی در اتاق فکرهای غربی طراحی شده بود و نه یک جنبش اعتراضی اجتماعی. نظر و تحلیل شما در این باره چیست؟
▬    بسم‌الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین. در این ارتباط به دو نکته باید اشاره کنم؛
▬    یک نکته، مطلبی است که از سال قبل و از همان آغاز برآمدن موضوع، بر آن تأکید داشته‌ام که این رویدادها، مطابق تعریف، جنبش اجتماعی (Social Movement) نبوده است. در واقع، ما، در زمینه تغییرات اجتماعی، با سطوح مختلفی از دربرگیری اجتماعی مواجه هستیم که طیفی را شامل می‌شود؛ از یک نزاع گذری تا در بزرگ‌ترین سطح تاریخی، انقلاب. وقتی با یک انقلاب مواجه هستیم که غالب اقشار یا سکتورهای جامعه درگیر فرآیند تغییری می‌شوند که ایدئولوژی و کارگزاران تغییر فعال دارد؛ یک سطح فروتر، جنبش اجتماعی است که در آن قاطبه لااقل یک قشر اجتماعی، درگیر فرآیند خواست تغییری با طرح تغییر و کارگزاران فعال می‌شوند. یک سطح فروتر، پراتست یا اعتراض است که طی آن، قاطبه یک یا چند قشر اجتماعی فارغ از ایدئولوژی تغییر یا کارگزاران فعال، خواست تغییر اجتماعی را پیگیری می‌کنند که رویدادهای سال 96 را می‌توان در این قالب ارزیابی کرد. وقتی، نه جمعیتی به گستره قاطبه یک قشر اجتماعی درگیر است و نه ایده‌ای برای تغییر وجود دارد، و نه کارگزاران برنامه‌دار و مسؤولی هدایت تغییر را بر عهده دارند، ما با یک نزاع گذری مواجه خواهیم بود.
▬    تا آنجا که به رویدادهای سال قبل به بهانه درگذشت مهساامینی مربوط می‌شود، ما با هیچ یک از این سطوح از تحلیل معمول فرآیندهای تغییر اجتماعی مواجه نبودیم، بلکه با ساز و برگ مصنوع امنیتی رویاروی شدیم که بسیار مشابه با ساز و برگ امنیتی مشابه در موارد این‌چنین هدایت شد. در واقع، وقایع سال گذشته، کمتر برازنده عنوان «اجتماعی»، و بیشتر به مثابه ساز و برگ امنیتی قابل ارزیابی هستند.
▬    حقیقت این که، در سطح تحلیل اجتماعی، پس از فشار اقتصادی عظیمی که دولت قبل بر مردم تحمیل کرد و همچنین فشارهایی که تابع تحولات اقتصادی در سطح جهانی بودند، انتظار پراتست یا اعتراض اجتماعی وسیعی داشتیم، ولی واقع آن است که مردم در این ساز و برگ امنیتی دخیل نشدند و ترجیح دادند حتی درزمینه فشار اقتصادی به دولت جدید که مورد اعتمادشان بود مهلت پیشبرد سیاست‌های اصلاحی اقتصادی را بدهند؛ و جالب آن است که انتلکتول‌هایی که مع‌الأسف برخی از آنان آشکارا با سفارت‌های خارجی در ارتباط هستند، خشمگین بودند که چرا مردم به این ساز و برگ نمی‌پیوندند؛ آن‌ها تعجیل داشتند تا آثار سوء دولت قبلی بر جا هست، خشم مردم را علیه حکومت اسلامی متوجه کنند و خشمگین بودند که مردم قصد کرده‌اند تا به دولت نوپای آیت الله رئیسی مهلت بدهند؛ در واقع، این سیاست‌های دولت آیت الله رئیسی بود که هم در مردم امید بهبود ایجاد کرد و هم پس از رویدادهای سال آینده ریشه‌های آن دسیسه امنیتی را خشکاند و زمینه را برای تجدید دسیسه‌ها در سالگرد از بین برد.
▬    نکته دومی که در ارتباط با پرسش شما باید عرض کنم، نکته‌ای است که در پرسش شما مستتر است؛ این که موضوع را به اتاق‌های فکر غربی نسبت می‌دهید؛ من فکر می‌کنم که وقت آن است که به مماشات و تغافل نسبت به کسانی که درون کشور، آگاهانه مشغول اقدام علیه منافع ملی هستند خاتمه دهیم. طی سال‌های گذشته، نیروهای انقلاب، مدام کوشش کرده‌اند که از کنار این حقیقت که به خوبی در فیلم «یتیم‌خانه ایران» تصریح شده که «وطن‌فروشی در اين مملكت نوبر نيست»، با مماشات عبور کنند و دسیسه‌ها را به اتاق فکرهای غربی نسبت دهند و امیدوار باشند که اقدام کنندگان علیه منافع ملی، به خود بیایند و رفتار خود را اصلاح کنند؛ منکر آن نیستم که دشمنان خارجی دخیل هستند، ولی ارجاع مستمر این رفتارهای زشت ضدوطنی به خارجی‌ها، گویا برخی از داخلی‌ها را آسوده کرده است که می‌توانند دست به رفتارهای نابهنجار علیه کشور بزنند و دست آخر هم خودشان یا جناح سیاسی‌شان بتوانند با کارنامه پاک شده، به فکر اقدام بعدی علیه منافع ملت خود باشند. آخر این چه جناح سیاسی داخلی است که برای خودش چند روزنامه دارد و دبیر کل دارد و دم و دستگاه دارد، و در عین حال، چند دو جین از اعضای رسمی سابق‌اش، همین حالا به دشمنان کشور پناهنده شده‌اند و از آن بیشتر، علیه کشور دست به اقدام می‌زنند؟!
▬    خب در این قضیه سال گذشته، از نوع شبکه‌سازی کار و همچنین میزان بالای خشونت آن، معلوم بود که طراحی کار با منافقین خلق است و آن‌ها در میان برخی از فعالان سیاسی داخلی نفوذ کرده‌اند. این که بعد از این همه سال از خیانت منافقین در جریان جنگ تحمیلی و همراهی آشکار و بی‌پرده آن‌ها با صدام، هنوز کسانی بتوانند با آن‌ها همراهی کنند، جای مماشات ندارد. سیاست واقعی، گاهی نیاز به قاطعیت بی‌مماشات دارد؛ شرایط امروز جهان، به طور کم‌سابقه‌ای حساس است، و خطای عملکردی یا محاسباتی، می‌تواند تبعات سهمگینی در سرنوشت هر ملتی به جای بگذارد؛ من فکر نمی‌کنم این دست مماشات‌ها در این شرایط حساس، مبتنی بر آینده‌نگری معقولی باشد ...

▀█▄  یکی از مسائلی که مورد توجه دشمنان خارجی و همین‌طور به تعبیر شما، وطن‌فروشان داخلی قرار دارد، سرمایه‌گذاری روی برخی اختلافات و اصطلاحاً گسل‌های قومی و مذهبی و فرهنگی و... در جامعه‌ی ایران است. به نظر شما برای حرکت در مسیر ترمیم گسل‌ها و تقویت اتحاد و انسجام ملی برداشتن چه گام‌هایی اولویت دارد؟
▬    مسیر دشوار و پرسنگلاخی است؛ اینجا چند نکته را باید در محاسبه موقعیت دخیل دانست؛
▬    یکی آن که، فرآیندها و سکوهایی در جریان و کار هستند که مفهوم هویت ملی و به تبع آن، دولت ملی را به نحو برگشت‌ناپذیری تضعیف می‌کنند. این فرآیندها طی یک قرن گذشته در جریان بوده‌اند و با ظهور فناوری‌های تازه ارتباطی شتاب روزافزونی گرفته‌اند؛ در واقع، هر فناوری ارتباطی جدید،  انقلابی در این زمینه به بار آورده و بی‌اغراق، نسل متمایز و انحصاری مربوط به خود را پدید آورده است؛ یکی از جمله‌های مهم و تعیین‌کننده در تاریخ علوم اجتماعی این جمله مک‌لوهان است که می‌گوید: «رسانه جامعه است»؛ این جمله مهم و تاریخ‌ساز دلالت‌های مختلفی برای عالمان علوم اجتماعی دارد، ولی یکی از دلالت‌های مهم آن این است که هر رسانه‌ای جامعه مختص به خود را ایجاد می‌کند. این نکته، از یک سوی، منجر به آن می‌شود که ما متوجه منابع فرهنگ نیرومندتری برای تنظیم هویت باشیم که در سطح تمدنی افراد را بازتعریف کند. در واقع، اگر به دنبال مبنایی برای هویت برنامه‌دار هستیم، باید آن را در سطح «امت» جستجو کنیم، نه «ملت». نکته دیگر آن است که باید در قبال فناوری‌ها و سکوهایی که در مقابل هویت امتی و تمدنی قرار می‌گیرند، آرایش هوشمند و فعالی داشته باشیم. در این زمینه، موضوع سکوی «اینستاگرام» از کمال اهمیت برخوردار است؛ «اینستاگرام»، مطابق ارزیابی‌های جهانی، «آلوده‌ترین» شبکه اجتماعی است؛ حتی مارک زاکربرگ لازم دانست تا یک روبات، به طور خاص، محتوای به اشتراک گذاشته شده از مبدأ «اینستاگرام» را به لحاظ محتوای وقیح و رکیک بررسی و از نفوذ آن‌ها به فیس‌بوک و واتسپ ممانعت کند. این را بگذارید کنار این واقعیت اسف‌بار که اینستاگرام دارای بالاترین میزان کاربری در ایران است؛ در واقع، تنها کشور قرمز در جهان به لحاظ کاربری اینستاگرام ایران است. هر چند وضع کلی برهنگی زنان در جهان خوب نیست، ولی میانگین عرضه شده در اینستاگرام، بسیار بدتر است. وقتی مردم یک کشور، با اینستاگرام، به عنوان رسانه ارتباطی عمده مواجه می‌شوند، طبعاً خود را در یک توزیع بدنرمال میانگین می‌کنند که بر اساس هر نوع ارزیابی، فاصله زیادی تا انسان متمدن، آن هم انسان متمدن شرقی با ارزش‌های الهی‌اش دارد. باید تدبیر مؤثری در مواجهه با دسترسی هوشمند شهروندان به اینترنت داشت، ولی بویژه در مورد «اینستاگرام»، نیاز به سیاست‌ها و تدابیر هوشمندانه هست؛ وقتی چنین توافقی در سطح جهانی در مورد محتوای آلوده اینستاگرام وجود دارد، این عجیب است که در کشور ما با ملاحظات دینی، تحت تأثیر فانتزی‌های نسنجیده انتلکتولیسم بیمار ایرانی در مورد آزادی، چنین رهایی و یلگی‌ای وجود دارد.
▬    یک نکته دیگر درزمینه هویت، موضوع، قومیت، بویژه قومیت‌های غرب کشور است؛ واقع آن است که در سرتاسر دوران قاجار به بعد، ما با یک آمایش نا همسان توسعه در کشور مواجه بوده‌ایم و تهران، به نحو نامتناسبی امکانات کشور را به سمت خود جلب کرده است. البته پس از انقلاب با افت و خیز، این وضع رو به بهبود بوده است و در سال 1391 مناسب‌ترین ضریب جینی تاریخ کشور را تجربه کردیم، ولی در هر حال، ریشه‌های نابرابری تهران-پیرامون بسیار عمیق‌تر از آن است که بتوان طی کمتر از پنج نسل سیاسی، آن را ریشه‌کن کرد. طی چند دهه اخیر هم، بویژه غرب کشور علاوه بر جنگ تحمیلی، با چند موج عظیم از بلایای طبیعی مواجه بوده است. مجموع این شرایط، باعث شده تا «حاشیه‌نشینی» در شهرهای بزرگ، بویژه در تهران و خصوصاً در غرب تهران به اصلی‌ترین مسأله اجتماعی کشور تبدیل شود. در حواشی کلان‌شهرها بنا به تعبیر درخشان رابرت چمبرز، «چرخه‌های فقر» شکل گرفته که کوشش‌های فقرای حاشیه‌نشین برای رهایی از فقر را مذبوح باقی می‌گذارد. در ناآرامی‌های اخیر کشور در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی، سربازگیری‌ها عمدتاً از میان این حاشیه‌نشینان صورت گرفت، و بخشی از درمان ریشه این ناهمواری‌های سیاسی، سامان‌دهی موضوع حاشیه‌نشینی است.
▬    کلید درمان ریشه مسأله حاشیه‌نشینی، به احیای مبدأ از طریق گشودن مسیرهای رشد اقتصادی در نقاط کم‌توسعه بویژه در غرب کشور برمی‌گردد. انجام این کار دشوار بود، ولی اکنون با دو تحول در دسترس‌تر شده است. یکی با گشایش اتمسفر سایبرفضا برای فعالیت اقتصادی و اجتماعی و دیگری، گسترش فرصت‌ها برای بنگاه‌های کوچک و متوسط، که البته توضیح این دو مطلب خارج از حوصله گفتگوی شماست...

▀█▄  مشخصاً در موضوع حجاب از منظر اجتماعی چه سیاست‌گذاری را به سیاستمداران و نظام حکمرانی کشور توصیه می‌کنید که ضمن صیانت از موازین و ضوابط شرعی، اولاً کارآمد و نتیجه‌بخش هم باشد و ثانیاً کمترین میزان تنازع و اختلاف اجتماعی را تولید کند؟
▬    مهم‌ترین نکته، برای فائق آمدن بر این موضوع و البته انبوهی از مسائل دیگر، حکمرانی مؤثر بر سایبرفضا یا همان چیزی است که به اشتباه به آن «فضای مجازی» گفته می‌شود. این عبارت «مجازی»، اغلب، باعث می‌شود که این فضا را جدی نگیریم، در حالی که واقعی‌تر از فضای عینی است و جبرهای متنوع و جدی را بر محیط خود تحمیل می‌کند. پس، باید آن را به عنوان فضای اول جدی گرفت، و حکمرانی مؤثر بر آن را وظیفه نخست دستگاه حکمرانی شمرد. درزمینه حکمرانی مؤثر بر سایبرفضا، بویژه با لحاظ موضوع مسائل فرهنگی و بویژه برهنگی، به کنترل کاملاً مؤثر دسترسی به اینستاگرام یا شبکه‌های مشابه مانند تیک‌تاک که بویژه متکی بر انتشار تصویر هستند، از طریق گشایش‌های هوشمند در سایر پیام‌رسان‌ها مانند تلگرام و توییتر و فیس‌بوک و ... ابرام دارم. اثبات شده است که فیلترینگ کاملاً هوشمند میسر هست؛ پس باید این فیلترینگ هوشمند را نه فقط در مواقع بحرانی به کار گرفت.
▬    به تبع و به موازات کوشش برای «حکمرانی مؤثر بر سایبرفضا»، موضوع دیگر مطرح، «حکمرانی مؤثر ”از طریق“ سایبرفضا» است. در واقع، بسیاری از حیطه‌های حکمرانی می‌تواند به متن سایبرفضا منتقل و از طریق سایبرفضا به فضای عینی اعمال شود. در همین زمینه حجاب، همان‌طور که از قبل متذکر می‌شدیم، عملکرد سایبرپلیس می‌تواند بسیار مؤثرتر از پلیس مستقر در فضای عینی باشد، همان‌طور که در سایر اعمال قانون‌ها این شیوه مؤثرتر هست. در کل، حکمرانی الکترونیک، یک ضرورت مهم در مباحث «دولت نورفاهی» است که بسیاری از دشواری‌های دکترین‌های سیاسی نولیبرال را حل و فصل می‌کند و در واقع، چهارچوب سیاست‌ورزی در آینده خواهد بود؛ البته آینده‌ای که به سرعت فرامی‌رسد و رسیده است...
▬    یک تغییر دیدگاه بنیادین هم لازم هست، هم در میان مردم و بویژه در مورد سیاست‌گذاران. واقع آن است که از زمان برآمدن سست اصلاح‌طلبی به عنوان آزادی‌جویی بی‌ملاحظه، ما که ید طولایی داریم در آن که از مارکس مارکسیست‌تر و از پوپر لیبرال‌تر باشیم، شور فانتزی آزادی را درآورده‌ایم و گمان می‌کنیم و در رسانه‌ها هم مفروض گرفته‌ایم که هر قدر هم که فانتزی آزادی منجر به صورت‌های ضدتمدن شود و فرق زندگی انسانی از زندگی حیوانی را بردارد، باید همچنان از آزادی‌های هر چند نامشروع دفاع کرد. واقع آن است که همواره تصادم آزادی با اقتضائات شأن و تمدن انسانی، یک مسأله ثابت و محوری بوده و هست؛ حتی فیلسوفان نولیبرال هم مفاهیمی همچون «آزادی مثبت/آزادی منفی» دارند و می‌پذیرند که نمی‌شود همه آزادی‌ها را تحمل کرد. همواره این، به عنوان یک اصل پذیرفته شده است که آزادی باید در چهارچوب‌هایی محدود شود؛ این چه فرضی است که عملاً در میان ما پذیرفته شده است که یک فرد باید آزادی آن را داشته باشد که نه فقط به زیان جامعه، بلکه تقریباً مانند گربه‌ها، برهنه، در جامعه بگردد و اگر هم کسی به او انتقاد کند، این انتقادکننده است که ملامت می‌شود؟! نباید فرمول تمدن برعکس شود؛ تمدن، به قول نوربرت الیاس، در خودنگهداری است که معنا پیدا می‌کند؛ از دیدگاه نافذ نوربرت الیاس، اصلاً کسی که به نام آزادی یا هر نام دیگر، باور دارد که هر کار دوست دارد و دلش می‌خواهد انجام می‌دهد، باید در متمدن بودن و حتی در یک تعبیر کانتی باید در انسان بودن او شک کرد.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.