فیلوجامعه‌شناسی

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(30)/ ”کفارزاهدبه‌وقت‌افلاس“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← یک درس سخت:

← نباید گول ”اشک“ را بخوریم!

← آنان که با خدا در ”شب قدر“ و ”روز عرفه“، ”خالص و مخلص“، راز و نیاز می‌کنند، نباید گول ”اشک“ را بخورند؟
← مردمی هستند که به وقت گیر و افلاس، خداوند را ”خالص و مخلص“ می‌خوانند.
← وقتی گیر می‌کنند، حواسشان به خدا جمع می‌شود.
← وقتی بیمار می‌شوند، به یاد امام رضا (ع) می‌افتند.
← آنگاه، ... .
← آنگاه، طوری خدا را می‌خوانند که نه تو، بلکه خداوند نیز که آگاه به اسرار است، گواهی می‌دهد که در آن لحظه، تنها به خدا پناه آورده‌اند.
← تنها به خدا پناه آورده‌اند، ولی کافرند!
← ولی کافرند؟!؟
← دعائى كه در عين كفر كرده‏اند!

----------------------------------------
فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ  لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ وَلِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ  أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ  وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ
عنکبوت/69-64
----------------------------------------

← دعائى كه در جمله ”وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ“ است، دعائى است كه كفار در عين كفر كرده‏اند.
← ”گر چه ممكن است در دنيا، با «توبه» و «ايمان به خدا» ملكه كفر را از دل پاك كنند، و ليكن، روز قيامت ممكن نيست بتوانند آن را از دل‌ها زايل گردانند“.
← اینها عین جملات تکان دهنده علامه سید محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان است.
← حتی ”توبه“ و ”ایمان به خدا“ که در وقت افلاس و گیر و گرفتاری و بیماری پدید آمده باشد، ملکه کفر را از دل نمی‌زداید!
← کفار، در قيامت يا در دوزخ، از خدا مى‏خواهند كه عذاب را از آنان بر طرف سازد، اين دعايشان، نظير همان دروغ‌هايى است كه در قيامت به خداى خود مى‏گويند و خداوند از آنان چنين حكايت كرده: ” وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ“. همان طورى كه چنين دروغ‌هايى را در عين اينكه مى‏دانند فايده ندارد، مى‏گويند، و نمى‏توانند نگويند، زيرا رذيله دروغ در دنيا ملكه آنان شده، و در دل‌هايشان رسوخ كرده، و لذا در قيامت هم كه روز افشاء و برون ريختن اسرار درونى است، از آن چشم نمى‏پوشند، همچنين است درخواست رفع عذابشان، و همچنين خوردن و آشاميدن و سر و صدايى كه در جهنم با يكديگر دارند و نمى‏توانند نداشته باشند (ترجمه الميزان، ج.‏7، ص.124، تفسير نمونه، ج.‏19، ص.514).
← ”فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَي الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ“.
← این آیه تکان‌دهنده است.
← این آیه، توصیفی از کفار به دست می‌دهد که با وصف زهاد امروز یکی است.
← آنکه به وقت افلاس، معجزه یزدان پاک را دیده است، و پس از رهایی از افلاس، به پیشگاه خداوندان ”زر و زور و تزویر“ بازمی‌گردد، ستمگرترین موجود روزگار است.
← ”وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري‏ عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ، أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوي لِلْكافِرِينَ“.
← کفار زاهد را به آتش دوزخ تهديد مي‌فرماید، و آنان را به ارتكاب شديدترين ظلم، و بزرگترين ستم معرفي مي‌كند، و آن عبارت است از دو چيز: اول اين است كه به خدا افتراء بسته‏اند، چون خداياني دروغي را شريك او معرفي نموده‏اند، و دوم اينكه بعد از آمدن حق، آن را تكذيب كردند (ترجمه الميزان، ج.16، ص.225).
← ”کفار زاهد به وقت افلاس“ را عذابی سخت در انتظار است.
← و عذاب، عین حقارت نهفته در عمل خودشان است.
← به وقت افلاس، خدا را پرستیدند و سراغ امام رضا رفتند، و به وقت گشایش، از خدایان وهمی زر و زور و تزویر تبعیت نمودند.
در نتیجه...
• بهره‌ي 109. شرك جلي و خفي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي110. كفران و انكار نعمات الهي (اعم از قدرداني ناصحيح از آنها تا مصيب شمردن آنها)، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 111. دروغ بستن به خدا، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، صد و یازده رهنمود از مصحف شریف آموختیم. هفتاد و پنج رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم

الگوی تحلیلی «جریان دو پله‌ای اطلاعات»

فرستادن به ایمیل چاپ

ادامه مطلب...


برداشت آزاد از دفلور و دنیس


• با آن که بسیاری از افراد، اخبار و سایر انواع اطلاعات مورد نیاز خود را مستقیماً از رسانه‌ها دریافت می‌کنند، ولی همچنان در جوامع مختلف، «اطلاعات» و «تفسیر اطلاعات» در جریان روابط چهره به چهره و صحبت‌های بی‌واسطه گوینده و دریافت آن‌ها به وسیله شنونده منتشر می‌شود.

• بنا بر این، در جامعه پیچیده‌ی اطلاعاتی ما، با وجود ماهواره‌ها، کامپیوترها، و انواع وسایل ارتباط توده‌ای که همه نقاط جهان را تحت پوشش دارند، انتشار سخنان فردی هنوز قسمتی از روند ارتباطات توده‌ای است.

• در تحقیقی که در دهه‌ی 1940 درباره رقابت انتخابات ریاست جمهوری بین فرانکلین روزولت و وندل ویلکی، توسط لازارسفلد و برلسون و گودت انجام شد، اهمیت انتشار اطلاعات از طریق روابط چهره به چهره را کشف و گوشزد کردند.
• تعجب‌آور بود که بسیاری از افرادی که با آن‌ها مصاحبه کردند، اساساً اخبار و اطلاعات خود را درباره‌ی نامزدها و موارد مطرح در انتخابات، از طریق رسانه‌ها دریافت نکرده بودند، بلکه از خوانده‌ها و شنیده‌های دیگران مطلع شده بودند.
• پژوهش‌گران دریافتند که این «رهبران افکار عمومی»، اطلاعات و اخبار را به کسانی که تماس کمی با رسانه‌ها دارند، ارائه می‌دهند. وقتی آن‌ها این کار را انجام می‌دهند، نفوذ زیادی بر نحوه تفسیر شنوندگان از اخبار می‌گذارند. به عبارت دیگر، آن‌ها ضمن انتقال خبر، برداشت‌های خاص خود را نیز به شنوندگان منتقل می‌کنند.
• الگوی تحلیلی «دریافت دو پله‌ای اطلاعات» نشان داده است که طی این دو مرحله، بر پیچیدگی و جزئیات اطلاعات تأثیر می‌گذارد و آن را تغییر می‌دهد.
• اصول الگوی «انتقال دو پله‌ای اطلاعات» را می‌توان به شرح زیر خلاصه نمود:

1. وسایل ارتباط توده‌ای جریان ثابت و مطمئنی از اطلاعات مربوط به محدوده‌ی وسیعی از عناوین خبری را که مورد علاقه افراد گوناگون بوده و برای مردم جامعه معاصر، مهم است، ارائه می‌دهند. با این حال، اکثر افراد فقط به عناوین خاصی علاقه دارند نه همه آن‌ها.
2. برخی افراد، در سطوح مختلف اجتماعی، به اطلاعات مندرج در وسایل ارتباطی توجه زیادی نشان می‌دهند یا مهارت بیشتری برای دست‌یابی به اطلاعات مندرج در رسانه‌های فنی‌تر دارند. به این دلیل، دانش و اطلاعات بیشتری نبست به سایر افراد خانواده و دوستان یا همسایگان در برخی عناوین خبری دارند.
3. بین افرادی که ربط بیشتری با رسانه‌ها دارند، کسانی هستند که به آن‌ها «رهبران افکار عمومی» گفته می‌شود، از بین آن‌ها، بخصوص آن‌ها که دانش زیادی دارند، به منبع نقل خبر و تفسیر مورد اعتماد دیگران بدل می‌شوند.
4. چنین «رهبران افکار عمومی»، معمولاً اطلاعاتی را که از وسایل ارتباط توده‌ای درباره موضوع خاصی به دست آورده‌اند، به افراد دیگری که برای کسب خبر و تفسیر به آن‌ها مراجعه می‌کنند، ارائه می‌دهند.
5. بنا بر این، ارتباطات عمومی و جریان اطلاعات عمومی در دو مرحله صورت می‌گیرد. از وسایل ارتباط توده‌ای به رهبران افکار عمومی که آن‌ها اطلاعات خود را مستقیماً از وسایل ارتباط توده‌ای درباره مطالب ویژه‌ای به دست می‌آورند و در مرحله بعد، این اطلاعات را به کسانی که به نقل قول و تفاسیر این افراد رهبران افکار عمومی اعتماد دارند، منتقل می‌کنند.
مآخذ:...

ــ̓ ̓ـکوتیشن: گی دبور دربارۀ ماركسیسم

فرستادن به ایمیل چاپ

گی دبور ادامه مطلب...در ”جامعه نمایش“


░▒▓ ماركس

«خصلت جدایی‌ناپذیر تئوری ماركس و روش هگلی، خود از خصلت انقلابی این تئوری، یعنی از حقیقت آن جدا نیست» (ص.99.). «اندیشۀ تاریخ، جز با تبدیل شدن به اندیشۀ پراتیك نمی‌تواند نجات یابد؛ و پراتیك پرولتاریا به مثابۀ طبقۀ انقلابی، نمی‌تواند كمتر از آگاهی تاریخی با شعاع عملی در تمامیت جهان او باشد» (ص.99.).

«كار هگل می‌بایست دیگر نه تعبیر كردن جهان، بلكه تغییر جهان می‌بود. هگل با فقط تعبیر كردن تغییر خود چیزی جز اختتام فلسفی فلسفه نیست… هگل برای آخرین بار كار فیلسوفان، ”یعنی تجلیل آنچه وجود دارد“ را انجام داد» (ص.98.).

«واژگونی كه ماركس برای ”نجات انتقالی“ اندیشۀ انقلاب‌های بورژوایی انجام می‌دهد مبتنی بر این نیست كه به طور عامیانه و مبتذل به تكامل یا تحول ماتریالیستی نیروهای مولد را جانسین مسیر روح هگلی كند. … طرح ماركس، طرح یك تاریخ خودآگاهانه است. … آنچه تئوری ماركس را تنگاتنگ به اندیشۀ علمی پیوند می‌زند دریافت عقلانی از نیروهایی است كه به طور واقعی در جامعه به كار می‌روند. … برای این تئوری، مسأله درك مبارزه است، نه درك قانون» (صص.1-100.).

░▒▓ نقد ماركس

«جنبۀ جبرگرایانه-علمی در اندیشۀ ماركس درست همان گسلی بود كه به فرایند ”ایدئولوژی‌سازی“ در زمان حیات او، و به ویژه در میراث تئوریكی كه به جنبش كارگری رسید، مجال رخنه داد. … از این راه پراتیك انقلابی، كه تنها حقیقت این نفی است، به بیرون از میدان دید تئوریك رانده می‌شود» (ص.103.).

░▒▓ لنین
«لنین در مقام متفكر ماركسیست فقط یك كائوتسكیست وفادار و پیگیر بود كه ایدئولوژی انقلابی این ”ماركسیسم ارتدكس“ را در شرایط روسیه به كار بست. … برهۀ تاریخی یگانه‌ای كه در آن بلشویسم برای خود در روسیه به پیروزی رسید،… زایش مختوم نظمی را رقم می‌زند كه در قلب سلطه‌گری نمایش مدرن است: نمایندگی كارگری به مقابلۀ رادیكال با طبقه برخاست. سازمان‌یابی پرولتاریا از روی الگوی بلشویكی، كه زادۀ عقب‌ماندگی روسیه و كناره‌گیری جنبش كارگری كشورهای پیشرفته از مبارزۀ انقلابی بود، در این عقب‌ماندگی روسیه با تمام آن شرایطی هم روبرو شد كه این شكل از سازمان‌یابی به سوی واژگونی ضدانقلابی‌ای كه ناخودآگاهانه در نطفۀ آغازینش داشت سوق می‌داد. … بوروكراسی انقلابی‌ای كه پرولتاریا را رهبری می‌كرد با تصرف دولت سلطۀ طبفاتی جدیدی به جامعه داد. … بوروكراسی یگانه مالك سرمایه‌داری دولتی باقی مانده بود» (صص.114.).

░▒▓ فرجام ماركسیسم روسی
«جنبش كارگری انقلابی، در سال‌های بین دو جنگ، با پیوند عمل بوروكراسی استالینی و توتالیتریسم فاشیستی نابود شد، توتالیتریسمی كه شكل سازماندهی‌اش را از حزب توتالیتر آزموده شده در روسیه اقتباس كرده بود. فاشیسم دفاعی افراطی بود از اقتصاد بورژوایی در مصاف با بحران و بنیان‌براندازی پرولتری؛ حكومت نظامی‌ای در جامعۀ كاپیتالیستی كه از طریق آن این جامعه خود به طور گسترده عقلانی‌سازی اضطراری اولیه‌ای برای خود ایجاد می‌كند. اما بر دوش این عقلانی‌سازی بار ناعقلانیت وسیله‌اش سنگینی می‌كند» (صص.3-122.).

«هنگامی كه بوروكراسی روس سرانجام موفق شد اثرات مالكیت بورژوایی را كه مانع سیادتش بر اقتصاد بود از خود بزداید و این اقتصاد را برای استفادۀ خودش توسعه دهد، و در خارج در میان قدرت‌های بزرگ به رسمیت شناخته شود، آنگاه خواهان تمتع آرام از دنیای خویش، و حذف بخش خودسرانه و تحكم‌آمیزی از آن می‌گردد كه بر خودش اعمال می‌شد: پس استالینیسم خاستگاهی خود را افشا می‌كند. … در این برهه از توسعه، سند مالكیت ایدئولوژیك بوروكراسی دیگر در مقیاس بین‌المللی از اعتبار ساقط می‌گردد. … توسعۀ نابرابر اقتصادی در بوروكراسی رقیب در منافع كه موفق شدند در خارج از تنها یك كشور نیز صاحب ”سوسیالیسم“های خود باشند، به درگیری علنی و كامل میان دروغ روسی و دروغ چینی انجامید. … توهم نئولنینیستی تروتسكیسم كنونی، از آن رو كه هر لحظه با واقعیت جامعۀ كاپیتالیستی مدرن، چه بورژوایی و چه بوروكراتیك، مهر تكذیب می‌خورد، طبعاً در كشورهای ”كم‌توسعه“ صوراً مستقل میدان مطلوبی برای كاربست خود می‌یابد، یعنی در جاهایی كه توهم فلان‌گونه از سوسیالیسم دولتی و بوروكراتیك به مثابۀ ایدئولوژی صرف توسعۀ اقتصادی آگاهانه دست طبقات زمامدار محلی است. … آن نوع بوروكراسی‌ای كه قادر است كشور را در چارچوب ملی صنعتی سازد می‌تواند بر پایۀ كسب قدرت خرده‌بورژوازی كادرهای ارتش شكل بگیرد، همانطور كه نمونه‌اش را مصر نشان داد. … در این توسعۀ پر پیچ و خم خوفناك كه دوران مبارزۀ طبقاتی را به سوی اوضاعی جدید آورد، چیزی كه پرولتاریای كشورهای صنعتی به كلی از دست داد، تصدیق چشم‌انداز خودمختار و، در تحلیل نهایی، توهماتاش بود و نه وجودش. او از بین نرفته و همچنان بی‌كم و كاست در از خودبیگانگی تشدید شدۀ كاپیتالیسم مدرن موجود است: پرولتاریا اكثریت بی‌كران زحمت‌كشانی است كه اعمال هرگونه قدرت بر كاربرد زندگی‌شان را از دست داده و به محضی كه این را بدانند، خود را دگربار به مثابه پرولتاریا، یعنی عامل نفی مایشاء در این جامعه تعریف می‌كنند. … از لحاظ ذهنی نه فقط حوزۀ كارمندان، بلكه در كارگرانی نیز كه هنوز چیزی جز ناتوانی و تحمیق سیاست كهنه را كشف نكرده‌اند، این پرولتاریا هنوز از آگاهی طبقاتی عملی خود دور است» (صص.9-125.).

░▒▓ راه حل گی‌دبور برای بن‌بست ماركسیسم
«وقتی جریان‌های عاصی جوانان تیر اعتراض اولیۀ بی‌شكل خود را، كه به هر حال بی‌واسطه شامل رد سیاست‌های كهنۀ تخصصی، هنر و زندگی روزمره می‌شود، به سوی جامعه می‌افكنند، با دو چهره از یك مبارزۀ جدید خودانگیخته مواجهیم كه به صورت جنایی آغاز می‌شود. اینها پیش‌نشانه‌های دومین یورش پرولتری به جامعۀ طبقاتی‌اند. … شكل سیاسی سرانجام كشف‌شده‌ای كه در قالب آن رهایی اقتصادی كار تحقق‌پذیر شد در این قرن در شوراهای انقلابی كارگری چهره‌ای بارز یافت. … در حكومت شوراها كه بایستی به طور بین‌المللی جایگزین هر قدرت دیگری شود، جنبش پرولتری فراوردهای خویش است، و این فراورده همانا خود فرآورنده است. … پیدایش شوراها عالی‌ترین واقعیت جنبش پرولتری در ربع اول قرن بود، واقعیتی كه یا مورد توجه قرار نگرفت یا ماهیتی دروغین یافت؛ چرا كه با باقیماندۀ جنبش كه آن را مجموعۀ تجربۀ تاریخی آن زمان تكذیب و حذف می‌كرد، ناپدید گردید. … سازمان انقلابی نمی‌تواند چیزی جز نقد وحدتمند جامعه باشد، یعنی نقدی كه سر سازش با هیچ شكلی از قدرت تمایز یافته در هیچ نقطه‌ای از جهان ندارد، و چنان است كه علیه تمام جوانب حیات از خودبیگانۀ اجتماعی مجموعاً بیان می‌شود. سلاح سازمان انقلابی در مبارزه‌اش با جامعۀ طبقاتی چیزی جز ذات خود مبارزه نیست؛ سازمان انقلابی نمی‌تواند شرایط انشعاب و سلسله مراتب را كه شرایط جامعۀ مسلط است در درون خود بازتولید كند» (صص.3-130.).

«هنگامی كه آفرینش روزافزون ازخودبیگانگی كاپیتالیستی در تمام سطوح با هر دم دشوارتر ساختن تشخیص و نامیدن فقر و قلاكت زحمت‌كشان برای آنها، آن‌ها را بر سر دو راهی رد تمام فقر و فلاكت یا هیچ قرار می‌دهد، سازمان انقلابی نیز باید آموخته باشد كه دیگر نمی‌تواند تحت اشكال ازخودبیگانه با ازخودبیگانگی مبارزه كند. … اكنون تئوری انقلابی دشمن هرگونه ایدئولوژی انقلابی است و به این دشمنی واقف است» (صص.4-133.).
مآخذ:...

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(29)/ پیران‌بچه

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

----------------------------------------

وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ  اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الامْوالِ وَ الاوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ

حديد/20-19
----------------------------------------

← تعبير ديگري از پنجگانه ”لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الامْوالِ وَ الاوْلادِ“، از نابغه بزرگ، شيخ بهايي علیه الرحمه، نقل شده كه فرموده است: اين پنج خصلتي كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمي و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كودك است، حريص در لعب و بازي است، و همين كه به حد بلوغ مي‏رسد و استخوان‏بنديش محكم مي‌شود، علاقه‏مند به لهو و سرگرمي‏ها مي‌شود، و پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگيش مي‏پردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخري تهيه كند، مركب جالب توجهي سوار شود، منزل زيبايي بسازد، و همواره به زيبايي و آرايش خود بپردازد، و بعد از اين سنين به حد كهولت مي‏رسد. آن وقت است كه ديگر به اينگونه امور توجهي نمي‌كند، و برايش قانع كننده نيست، بلكه بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مي‏افتد، و چون سالخورده شد همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف مي‌شود.
← مراحل نخستين، تقريبا بر حسب سنين عمر مشخص است، ولي مراحل بعد در افراد گوناگون، متفاوت می‌گردد، و بعضي از آنها، مانند مرحله تكاثر اموال، تا پايان عمر ادامه دارد، هر چند بعضي معتقدند كه هر دوره‏اي از اين دوره‏هاي پنجگانه هشت سال از عمر انسان را مي‏گيرد، و مجموعا به چهل سال بالغ مي‏گردد، و هنگامي كه به اين سن رسيد شخصيت انسان تثبيت مي‏گردد.
← شاید بعضي از انسان‌ها شخصيتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف گردد، و تا پيري در فكر ”بازي و سرگرمي و معركه گيري“ باشند، يا در دوران تجمل پرستي متوقف گردد، و ذكر و فكرشان تا دم مرگ فراهم كردن خانه و مركب و لباس زينتي باشد، اينها كودكاني هستند در سن كهولت و پيراني هستند با روحيه كودك! سپس با ذكر يك مثال آغاز و پايان زندگي دنيا را در برابر ديدگان انسان‌ها مجسم ساخته، مي‌فرمايد: ”همانند باراني است كه از آسمان نازل مي‌شود، و چنان زمين را زنده مي‌كند كه گياهانشان زارعان را در شگفتي فرو مي‏برد، سپس خشك مي‏گردد، به گونه‏اي كه آن را زرد رنگ مي‏بيني، سپس درهم شكسته و خرد و تبديل به كاه مي‌شود”! ”كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً”.
← “كفار“ در اينجا به معني افراد بي ايمان نيست، بلكه به معني كشاورزان است، زيرا اصل معني ”كفر“ به معني ”پوشاندن“ است، و چون كشاورز بذر افشاني كرده و آن را زير خاك مي‏پوشاند از اين رو به او ”كافر“ مي‌گويند، لذا گاهي كفر به معني قبر نيز آمده است چون بدن ميت را مي‏پوشاند، و گاه به شب نيز ”كافر“ گفته مي‌شود چرا كه تاريكيش همه جا را مي‏پوشاند.
← در حقيقت، آيه مورد بحث همانند آيه 29 سوره فتح كه وقتي سخن از نمو فراوان گياه مي‌كند مي‌گويند: يعجب الزراع: ”زارعان را به شگفتي در مي‏آورد“ (يعني به جاي ”كفار“ ”زارع“ گفته شده) (فتح/29). بعضي از مفسران نيز احتمال داده‏اند كه منظور از كفار در اينجا همان كافران نسبت به خداوند است، و پاره‏اي توجيهات براي آن ذكر كرده‏اند، ولي اين تفسير چندان مناسب به نظر نمي‏رسد، زيرا مؤمن و كافر در اين شگفتي شريكند.
← “حطام“ از ماده ”حطم“ به معني شكستن و خرد كردن است، و به اجزاي پراكنده كاه ”حطام“ گفته مي‌شود كه همراه تند باد به هر سو مي‏دود. مراحلي را كه انسان در طي هفتاد سال يا بيشتر طي مي‌كند در چند ماه در گياهان ظاهر مي‌شود، و انسان مي‏تواند بر لب كشتزار بنشيند و گذشت عمر، و آغاز و پايان آن را در ديداري كوتاه بنگرد. سپس به بازده عمر و نتيجه و محصول نهايي آن پرداخته مي‏افزايد: ”اما در سراي آخرت از دو حال خارج نيست: يا عذاب شديد است يا مغفرت و رضا و خشنودي او“ (وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ). و سرانجام آيه را با اين جمله پايان مي‌دهد: ”و زندگي دنيا جز متاع غرور و فريب چيزي نيست”! (وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَ مَتاعُ الْغُرُورِ).
← “غرور“ در اصل از ماده ”غر“ (بر وزن حر) به معني اثر ظاهر چيزي است، و لذا به اثر ظاهر در پيشاني اسب ”غرة“ گفته مي‌شود، سپس به حالت غفلت اطلاق شده است كه در ظاهر انسان هوشيار است، اما در حقيقت بيخبر است، و به معني فريب و نيرنگ نيز استعمال مي‌شود.
← “متاع“ به معني هر گونه وسائل بهره‏گيري است، بنابراين، جمله‌ي ”دنيا متاع غرور است“ مفهومش اين است كه وسيله و ابزاري است براي فريبكاري، فريب دادن خويشتن، و هم فريب ديگران و البته اين در مورد كساني است كه دنيا را هدف نهايي قرار مي‌دهند و به آن دل مي‏بندند، و بر آن تكيه مي‌كنند و آخرين آرزويشان وصول به آن است، اما اگر مواهب اين جهان مادي وسيله‏اي براي وصول به ارزش‌هاي والاي انساني و سعادت جاودان باشد هرگز دنيا نيست، بلكه مزرعه آخرت، و قنطره و پلي براي رسيدن به آن هدف‌هاي بزرگ است.
← بديهي است كه توجه به دنيا و مواهب آن به عنوان يك ”گذرگاه“ يا يك ”قرارگاه“ دو جهت‏گيري مختلف به انسان مي‌دهد كه در يكي مايه نزاع و فساد و تجاوز و بيدادگري و طغيان و غفلت است، و در ديگري وسيله بيدادي است و آگاهي و ايثار و فداكاري و برادري و گذشت (نمونه، ج.23، ص.349).
در نتیجه...
• بهره‌ي 103. تكذيب آيات الهي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 104. وقتي كودكي به غفلت و بي‌خبري و لعب و بازي تقليل يابد و زمينه تربيتي براي دوره‌هاي بعدي زندگي محسوب نشود، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد.
• بهره‌ي 105. وقتي نوجواني تنها عرصه سرگرمي و دوري از مسائل جدي زندگي شود و از آن بي‌خبري زايد، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد. اين دو بهره مآلاً به نوعي موضع‌گيري تربيتي در مورد كودكي و نوجواني اشاره دارد كه بر مبناي آن تربيت الهي از مهد آغاز مي‌شود و كوشش مي‌شود تا از نخستين ساعات زندگي بشر به او پيش‌فرض‌هاي درك الهي از زندگي القا شود.
• بهره‌ي 106. اگر جواني به دوره شور و عشق و تجمل تقليل يابد، و آن را گاه جهاد و مبارزه با نفس و شياطين بيروني و دروني ندانند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد.
• بهره‌ي 107. اگر ميان‌سالي و بزرگسالي مردمان را هنگام افزايش مال و توسعه زندگي افزودن مالي بر اموال ديگر بدانند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد.
• بهره‌ي 108. كمي ياد مرگ، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، صد و هشت رهنمود از مصحف شریف آموختیم. هفتاد و هشت رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم

الگوی تحلیلی فساد

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


░▒▓ یک

• اساس فعالیت‌های مفسدانه، رسیدن به «منافع شخصی یا گروهی» از راه‌های «پذیرفته نشده» یا «غیرقابل پذیرش» است.

• اغلب افراد، وقتی به فسادهای کلان می‌رسند، ابراز تنفر می‌کنند، ولی...
• ولی همان‌ها، اغلب، خود، درگیر فسادهای پنهان و کوچولو هستند که به حساب نمی‌آید. آن‌ها برای رسیدن به «منافع شخصی یا گروهی»، از راه‌های «پذیرفته نشده» یا «غیرقابل پذیرش» استفاده می‌کنند.
• آن‌ها خویش و قوم بازی می‌کنند. رفیق‌بازی می‌کنند. خط و خط‌بازی می‌کنند.
• فساد در این معنا، نه تنها یک واقعیت «همه‌گیر» است، بلکه از دیدگاه افراد، چه بسا «طبیعی»تر از روش‌های مشروع جلوه کند. رفتار پر نجابتی که پایش را از چهارچوب قواعد بیرون نگذارد، تنها در توان اندکی از افراد شمرده می‌شود. فساد، خیلی فراگیر و معمول است و افراد، بر اساس قواعد نانوشته، مشغول کارگشایی می‌شوند.
• در واقع، کار «همشهری»ها یا «بر و بچه»ها را راه می‌اندازند. مرام می‌گذارند.
• ناگهان خفت می‌شوند.
• مجبورند اعتراف کنند که با راه انداختن کارها، کارهای دیگری را خراب کرده‌اند.

░▒▓ دو
• «همه‌گیر» و معمول بودن فساد، دلیلی بر خطرناک نبودنش نیست؛ دلیلی بر غیر اخلاقی بودنش هم نیست؛ تأثیر خود را می‌گذارد.
• فساد، تلاش برای رسیدن به «منافع شخصی یا گروهی»، از راه‌های «پذیرفته نشده» یا «غیرقابل پذیرش» است. راه‌های «پذیرفته نشده» را در کنار راه‌های «غیرقابل پذیرش» گوشزد کردیم. یعنی، راه‌های «پذیرفته نشده»، اصولاً «غیر قابل پذیرش» نیستند. این مطلب، برخی مدیران شجاع را متقاعد می‌کند که عیار شجاعت خود را بیازمایند. به هر تقدیر، به دلیل تأخر در وضع قوانین و عدم حساسیت دستگاه‌های قانون گذاری، ممکن است بعضی راه‌های مفید، «غیرقابل پذیرش» مانده باشند. خب؛ برخی راه‌های پیشبرد امور، هنوز باز نشده است. ظاهر کار این است که مدیران نابغه و کارآمد، این راه‌ها را پیدا می‌کنند و کارها را پیش می‌برند. به این می‌گویند: «شجاعت مدیران».
• ولی، نتیجه شجاعت مدیران این است که هم پی و بنای قانون را شل و ول می‌کنند، و هم، اغلب، از آن ور مرز «غیر قابل پذیرش» سر در می‌آورند.

░▒▓ سه: الگوی تحلیل
• اول: امروزه، روند شتابان و غیرقابل پیش‌بینی دگرگونی‌های اجتماعی، و گسترش بی‌سابقه ریسک، وضع «بی‌پناهی» را به وجود آورده است.
• دوم: افراد، نیاز به «حمایت شدن» از سوی خانواده و گروه متبوع دارند.
• سوم: يكي از موقعيت‌هاي اساسي زندگي اجتماعي، دست يافتن به «احترام و عشق» در زندگي خانوادگي و گروه‌های متبوع است. اين را مي‌توان يك رفتار طبيعي و هميشگي دانست كه به انحاي گوناگون، در فرهنگ‌هاي مختلف حضور دارد.
• چهارم: براي تضمين اين روابط حياتي، شاید لازم شود که در رقابت‌هاي بي‌پايان این روزگار، اعضای خانواده نسبت به ديگر رقبا، از «فضل تقدم» برخوردار باشند.
• پنجم: همین قاعده، در گرو‌ه‌هاي تعلق ثانويه (البته با شدت و حدت كمتري) صادق است؛ گروه‌هايي كه هويت مشترك می‌سازند، مانند باشگاه‌هاي ورزشي، انجمن‌ها دانش‌آموزي، احزاب سياسي و غيره.
• ششم: در جوامعي كه تا حد بالايي تمایز یافته‌اند و در آن‌ها خانواده و گروه‌های تعلق، بظاهر، قدرت خود را از کف داده‌اند، اكتساب پایگاه يا احترام، براي رفاه فردي يا اجتماعي لزوم بیشتری یافته است. در آن‌ها هم انگیزه‌های فردی، نیروی محرک زیادی برای فساد به بار می‌آورند و حتی گروه‌هایی برای همکاری برای فساد به بار می‌آورند.
• هفتم: پس، اگر كسي از موقعيت اجتماعي خودش، به خاطر رسيدن به منافع شخصي، سود مي‌برد، اين رفتار، با هنجارهاي محلي هم‌خواني زیادی دارد. به اين شيوه است که فرد می‌تواند از خود و بستگان و وابستگانش مراقبت كند، يا به جمع‌آوري منابع مادي يا نماديني مي‌پردازد كه او را در مقابل محيط خردکننده این روزگار سر پا نگه مي‌دارد.
• هشتم: اين تمايل، بسيار ريشه‌اي‌تر و نیرومندتر از آن است كه بتواند با صرفِ موعظه‌های اخلاقی، كاهش يابد، یا ناديده گرفته شود.
• نهم: به هر تقدیر، آن‌چه مهم است، جدایی و مغایرت میان «منافع» فردی و «قواعد» رفتار گروهی و محلی از یک سوی، و «ضوابط» عام از سوی دیگر است.
• علاج...
• دهم: از نه گزاره فوق برمی‌آید که بخش اصلی موضوع به این برمی‌گردد که مفهوم جدیدی از «زرنگی» جا افتاده است. دنبال كردن منافع شخصي و گروهی به هر قيمتي. برای علاج این فساد «همه‌گیر»، که اغلب مردم به نحوی مبتلا به آن هستند، تغییر ارزش‌ها و هنجارها لازم است. جان کلام این است که باید جا بیفتد که پیشبرد منافع شخصی و گروهی به هر قیمتی روا نیست: تقوا/پرهیزگاری.
مآخذ:...
هوالعلیم

ــ̓ ̓ـکوتیشن: گی دبور دربارۀ سیاست در جامعۀ نمایش

فرستادن به ایمیل چاپ

گی دبورادامه مطلب... در ”جامعه نمایش“


«آنچه ریشۀ نمایش را تشكیل می‌دهد، كهن‌ترین نوع تخصصی شدن، یعنی تخصصی‌شدن قدرت است» (ص.63.).

«از لحاظ صرفاً تئوریك،… دو شكل متوالی و رقابتی متمركز و منتشر قدرت نمایشی را» می‌توان از هم متمایز كرد (ص.208.). «اولی با پیش كشیدن ایدئولوژی و خلاصه كردنش در وجود شخصیت دیكتاتور ضد انقلاب توتالیتری را، هم در نازیسم و هم در استالینیسم، همراه كرده بود. دومی، با ترغیب مزدبگیران به انجام دادن آزادانۀ انتخابشان از میان انواع فراوان كالای جدیدی كه رویاروی یكدیگر قرار می‌گرفتند، معرف و نمود امریكایی شدن جهان گشته بود. … سپس شكل سومی از تركیب مدل دو شكل قبلی و بر شالودۀ كلی پیروزی شكل منتشر، كه قوی بودن خود را در عمل نشان داده بود، به وجود آمد. این شكل نمایشگری انتگره است كه از این پس به سوی استیلای جهانی می‌رود.

       «به نظر می‌رسد كه جایگاه بسیار مسلطی كه روسیه و آلمان در تكوین نمایشگری متمركز، و امریكا در تكوین نمایشگری منتشر داشتند، در برهۀ برقراری نمایشگری انتگره، به واسطۀ یك رشته عوامل تاریخی مشترك، از آن فرانسه و ایتالیا باشد، كه این عوامل عبارتند از: نقش مهم احزاب و سندیكاهای استالینی در حیات سیاسی و فكری، سنت ضعیف دموكراتیك، انحصار طولانی قدرت توسط تنها یك حزب دولتی، و ضرورت فیصله دادن به اعتراض انقلابی غیرمترقبه.

نمایشگری انتگره توأمان به صورت متمركز و منتشر ظاهر می‌گردد؛… دیگر نه هرگز رهبر و رئیسی در این مركز قرار می‌گیرد، نه ایدئولوژی روشنی. … معنای غایی نمایشگری انتگره این است كه به میزانی كه از واقعیت گفته در آن جذب شده؛ و آن را چنان كه درباره‌اش می‌گفته بازساخته است. به گونه‌ای كه این واقعیت دیگر در برابرش همچون چیزی بیگانه قرار نمی‌گیرد.
       «… حكومت نمایش كه حال همۀ وسایل جعل مجموعۀ تولید و نیز ادراك را داراست، هم ارباب مطلق خاطرات است و هم ارباب بی‌كنترل طرح‌هایی كه دورترین آینده را رقم می‌زنند. … در چنین اوضاعی است كه نوعی مضحكۀ پایان تقسیم كار،… قدمش گرانی داشته می‌شود. وكیلی تبدیل به خبرچین پلیس می‌گردد، نانوایی علایق ادبی‌اش را در معرض نمایش می‌گذارد، هنرپیشه‌ای بر مسند حكومت می‌نشیند… . هركس می‌تواند به… فعالیتی كاملاً مغایر با تخصصی كه نخست با آن شناخته می‌شده در نمایش ظهور كند. آنجا كه تصاحب یك ”جایگاه و مرتبۀ رسانه‌ای“ اهمیتی بی‌نهایت بیشتر از ارزش چیزی كه شخص واقعاً می‌توانسته انجام دهد یافته باشد، طبیعی است كه این جایگاه و مرتبه قابل انتقال بوده و در همه جا حق درخشش همسانی به صاحب خود اعطا كند. …
       «جامعه‌ای كه تا مرحلۀ نمایش انتگره مدرن گردیده، با برآیندی از پنج ویژگی اصلی مشخص می‌شود: نوسازی پیوستۀ تكنولوژیك؛ ادغام اقتصادی-دولتی؛ خفای تعمیم‌یافته؛ بدل بی‌بدیل؛ یك زمان حال همیشگی» (صص.12-208.).

«نیت نخست سلطه‌گری نمایشی امحای شناخت تاریخی در كل، و در وهلۀ اول امحای تقریباً همۀ اطلاعات و تفاسیر معقول راجع به گذشتۀ بسیار نزدیك بود. … قلمرو تاریخ را زمانی چیزهای به یادماندنی، یعنی تمام حوادثی كه می‌بایست پیامدهاشان زمانی طولانی نمودار باشد، تشكیل می‌داد. این قلمرو شناخت لاینفكی بود كه می‌بایست هم دوام آورد و هم كمكی لااقل جزئی در فهم پیشامدهای تازه داشته باشد. … تاریخ میزان اندازه‌گیری یك تازگی واقعی بود. … آنگاه كه امر مهم اجتماعاً به مثابۀ آنچه كه لحظه‌ای است خود را به رسمیت می‌شناساند، و لحظۀ بعد باز امر لحظه‌ای دیگر و مشابهی مهم می‌گردد، و همواره نیز اهمیت لحظه‌ای دیگری جانشین آن می‌شود، در مجموع می‌توان گفت كه وسیلۀ به كار رفته ضامن نوعی ابدیت برای این عدم اهمیت است» (صص.5-213.).

«تناقض… آنگاه كه در جامعۀ نمایش ظهور می‌كند، به گونه‌ای كه تفرقۀ نشان داده شده وحدتمند است، و وحدت نشان داده شده دستخوش افتراق. … مبارزات كاذب میان اشكال قدرت جدا شدۀ رقیب در عین حال مبارزاتی واقعی‌اند، چرا كه ترجمان توسعۀ نابرابر و متنازع نظام هستند. … در نمایش این مقابله‌های مختلف می‌تواند بر حسب ضوابط یكسره متفاوت به شكل جوامع مطلقاً متمایز درآید. اما حقیقتِ این ویژگی‌ها، بنا بر واقعیتِ عینی‌شان به مثابۀ شاخه‌های ویژه، در نظام جهانشمولی كه آن‌ها را در خود جا می‌دهد، در روند یگانه‌ای كه سیارۀ زمین را جولانگاه خویش ساخته، یعنی سرمایه‌داری نهفته است» (صص.4-83.).

«جامعه‌ای كه با ظاهر دموكراتیك ظهور می‌كند، وقتی به مرحلۀ نمایش‌گری انتگره نائل گشت، به مثابۀ تحقق یك كمال شكننده در همه جا پذیرفته شده به نظر می‌رسد. … در اروپای معاصر این نخستین بار است كه هیچ حزب یا پاره‌حزبی دیگر حتی ادعا هم نمی‌كند كه در صدد است كه هیچ حزب یا پاره‌حزبی دیگر حتی ادعا هم نمی‌كند كه در صدد است امر مهمی را تغییر دهد. كالا دیگر نمی‌تواند توسط هیچ كس مورد انتقاد قرار گیرد. … در هر كجا كه نمایش فرمانرواست، تنها نیروهای سازمان‌یافته نیروهایی هستند كه خواهان نمایش‌اند. لذا دیگر هیچ یك از آن‌ها نمی‌تواند دشمن وضع موجود باشد. … هیچ‌گاه سانسور كامل‌تر از این نبوده‌است. هیچ‌گاه عقیده و نظر افراد در شناساندن خود كم‌اختیارتر و غیرمجازتر نبوده است، یعنی همان‌هایی كه هر بار پای انتخاب مؤثری در زندگی واقعی‌شان مطرح می‌شود هنوز در برخی كشورها به آن‌ها چنین القا می‌كنند كه كماكان شهروندانی آزادند. هیچ‌گاه اجازۀ دروغ گفتن به آن‌ها بی‌آنكه اینچنین آب از آب تكان نخورد این همه رایج نبوده است. كسی كه مدام نگاه می‌كند تا دنبالۀ موضوع را بداند، هرگز دست به عمل نمی‌زند: و تماشاگر چنین است» (صص.21-219.).

░▒▓ تروریسم
«این دموكراسی بسیار كامل دشمن بعید و باورنكردنی‌اش، تروریسم، را هم از خودش می‌سازد. چرا كه می‌خواهد بیشتر از طرف دشمنانش مورد قضاوت قرار گیرد تا از روی نتایج كارهایش» (ص.222.).

«فایدۀ فعلی دادگستری سركوبگرانه در این زمینه به یقین تعمیم‌دهی سریع است. آنچه در این نوع كالا مهم است، بسته‌بندی یا برچسب است. نوارهای كدگذاری. هر دشمن دموكراسی نمایش همان‌قدر می‌ارزد كه دشمن دیگر، به همان سان كه همۀ دموكراسی‌های نمایشی به یك اندازه می‌ارزند» (ص.223.).

«مضمون قابل احترام جرم سیاسی فقط از زمانی در اروپا به رسمیت شناخته شد كه بورژوازی توانست با موفقیت به ساختارهای اجتماعی قبلاً مستقر شده حمله كند. كیفیت جرم سیاسی نمی‌توانست از مقاصد گوناگون نقد اجتماعی جدا باشد. … لذا اكنون وانمود می‌كنند كه مقصودشان حفظ جرم سیاسی، همانند یك امر تجملی كم‌خرج، است كه بی‌تردید دیگر هیچ كس فرصت ارتكاب آن را ندارد، چرا كه دیگر كسی به این موضوع علاقه ندارد؛ به جز حرفه‌ای‌های سیاست كه جرایم‌شان تقریباً هیچ گاه نه تحت پیگرد قرار می‌گیرد و نه سیاسی نامیده می‌شود. همۀ جرایم و جنایات واقعاً اجتماعی‌اند. اما از همۀ جنایات اجتماعی هیچ یك را نباید بدتر از ادعای گستاخانه‌ای نگریست كه قصدش هنوز تغییر چیزی در جامعه است، جامعه‌ای كه فكر می‌كند تا همین جا نیز زیادی صبور و خوب بوده؛ اما دیگر نمی‌خواهد سرزنش شود» (ص.224.).
مآخذ:...

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(28)/ پنبه‌وآتش‌وسازندگی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← کاتولیک‌های مسلمان، همان پدرخواندگان، گفتند که ”دنیا خوب است، به شرط آنکه به آن وابسته نشوی“. پس، دنیای مورد شماتت دین، نه ”جوهر دنیا“، بلکه وابستگی به آن است.

← و این، یعنی مغز دنیا را نفهمیدند.

← نفهمیدند تا توسعه را تجهیز کنند، و ناخواسته، آتش ”مفاسد اقتصادی“ را برافروزند.
← آنان که می‌خواستند ”وابسته نشوند“، شدند.
← آن مردان، پنبه‌ای کنار آتش شدند و سوختند و سوزاندند.

----------------------------------------
وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ  اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الامْوالِ وَ الاوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ
حديد/20-19
----------------------------------------

← و مغز زندگي دنيا...
← و مغز زندگی دنیا، سرابي است باطل...
← كه به تفسیر علامه سید محمد حسین طباطبایی، ”از يكي از خصال پنجگانه زير خالي نيست“ (ترجمه الميزان، ج.19، ص.289). دقت کنید: این یعنی، جوهر دنیا خراب است. یعنی ”از يكي از خصال پنجگانه زير خالي نيست“:

← يا لعب و بازي است،...
← يا لهو و سرگرم كننده،...
← يا زينت است (كه حقيقتش جبران نواقص دروني خود با تجمل و مشاطه‏گري است)،...
← يا تفاخر است،...
← يا تكاثر.

← و همه اينها، همان موهوماتي است كه نفس آدمي بدان يا به بعضي از آنها علاقه مي‏بندد، اموري خيالي و زائل است كه براي انسان باقي نمي‌ماند، و هيچ يك از آنها براي انسان كمالي نفساني و خيري حقيقي جلب نمي‌كند.
← كلمه‌ي ”لعب“ به معناي بازي نظام‌داري است (كه دو طرف بازي به نظام آن آشنايي دارند، مانند فوتبال و نظاير آن) كه به منظور رسيدن به غرضي خيالي آن را انجام مي‌دهند.
← و كلمه‌ي ”لهو“ به معناي هر عمل سرگرم كننده‏اي است كه انسان را از كاري مهم و حياتي و وظيفه‏اي واجب باز بدارد.
← و كلمه‌ي ”زينت“ به اصطلاح علم صرف ”بناي نوع“ است، يعني مي‏فهماند كه مثلاً فلاني به نوعي مخصوص خود را آراسته، و چه بسا منظور از آن وسيله آرايش باشد، و به اين منظورش استعمال كنند و ”آرايش”، عبارت از آن است كه چيز مرغوبي را ضميمه چيز ديگري كني تا مردم به خاطر جمالي كه از اين ضميمه حاصل شده مجذوب آن چيز شوند (مثلاً آرايش زنان عبارت از اين است كه زن با طلا و جواهرات يا رنگ‌هاي سرخ و سفيدي خود را جلوه دهد، و از ضميمه كردن آنها به خود جمالي كسب كند، به طوري كه بيننده مجذوب جمال او شود).
← و ”تفاخر“ به معناي مباهات كردن به حسب و نسب است.
← و ”تكاثر در اموال و اولاد“ به اين معنا است كه شخصي به ديگري فخر بفروشد كه من مال و فرزند بيشتري دارم.
فريب دنيا
← “كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً”؛ اين قسمت از آيه، زندگي دنيا را كه انسان فريب خورده دل به آن مي‏بندد، و چيزي نمي‏گذرد كه به حكم اجبار همه را از كف مي‌دهد، با مثالي تشريح و بيان مي‌كند.
← كلمه‌ي ”غيث“ به معناي باران است، و كلمه‌ي ”كفار“ جمع كافر به معناي زراعت كار است و كلمه‌ي ”يهيج“ از هيجان است، كه به معناي حركت است، و كلمه‌ي ”حطام“ به معناي گياهي است كه از شدت خشكيدگي مي‏شكند. و معناي آيه اين است كه: مثل زندگي دنيا در بهجت و فريبندگيش و سپس در زوال و از دست رفتنش، مانند باراني است كه به موقع مي‏بارد، و باعث روييدن گياهان و زراعت‏ها مي‌شود و زراعت‏كاران از روييدن آنها خوشحال مي‌شوند، و آن زراعت و گياه هم چنان رشد مي‌كند تا به حد نهايي نموش برسد، و رفته رفته رو به زردي بگذارد، و سپس گياهي خشكيده و شكسته شود، و بادها از هر سو به سوي ديگرش ببرند.
← “وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ”- در اين قسمت از آيه ”مغفرت“ قبل از ”رضوان“ آمده، براي اينكه كسي كه مي‏خواهد به رضوان خدا درآيد، بايد قبلا به وسيله مغفرت خدا شستشو و تطهير شده باشد. و نيز در اين جمله مغفرت را توصيف كرد به اينكه از ناحيه خداست، ولي عذاب را چنين توصيفي نكرد، تا به قول بعضي‏ها (روح المعانى، ج.27، ص.185) اشاره كرده باشد به اينكه مطلوب اصلي و آن غرضي كه خلقت به خاطر آن بوده مغفرت است نه عذاب، و اين، خود انسان است كه باعث عذاب مي‌شود، و با خروجش از زي بندگي و عبوديت آن را پديد مي‏آورد.
← “وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَ مَتاعُ الْغُرُورِ”؛ يعني دنيا جز متاعي نيست كه با آن تمتع مي‌شود و از آن بهره‏مند مي‏گردند، و بهره‏مندي از آن همان فريب خوردن با آن است، البته اين فريب خوردن مخصوص كساني است كه به دنيا دل بسته باشند.
← و اين كلام يعني جمله‌ي ”وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ“ به دو روي زندگي آخرت اشاره مي‌كند، تا شنونده بر حذر شود، و از مغفرت و رضوان كه يك روي آخرت است، و عذاب كه روي ديگرش است، مغفرت و رضوان را اختيار كند. و جمله‌ي ”وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَ مَتاعُ الْغُرُورِ“ مي‏خواهد شنونده را بيدار و هوشيار كند، تا مبادا زندگي دنيا با آن غرور خاص به خود مغرورش سازد (ترجمه الميزان، ج.19، ص.289).
در نتیجه...
• بهره‌ي 98. دنياگرايي در وجه ”لعب“ بودن خود، به بازي همگاني و اجتماعي بدل مي‌شود كه در آن مردم قواعد بازي آن را تقويت و يكديگر را بيشتر به دام آن سوق مي‌دهند، و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 99. دنياگرايي در وجه ”لهو“ بودن خود، افراد را از پرداختن به امور مهم‌تر و فرايض بازمي‌دارد، و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 100. دنياگرايي در وجه ”زينت“ بودن خود، كه عرضي است زائل و سرابي است باطل، انسان‌ها را به گمراهي در برنامه زندگي‌شان سوق مي‌دهد و بدين‌ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 101. دنياگرايي در وجه ”تفاخر“ خود، افراد را به مباهات به موهومات مي‌كشاند و فضايل راستين بشري را از ياد آنها مي‌برد، و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 102. دنياگرايي در وجه ”تكاثر“ خود، افراد را مشغول به تكثير اموال و اولاد و… مي‌كند و از پرداختن به امور مهم‌تر و فرايض بازمي‌دارد، و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، صد و دو رهنمود از مصحف شریف آموختیم. هشتاد و چهار رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم

نقد قدیم: سنجش برداشت رئیس‌جمهور سید محمد خاتمی از مقولۀ «مشروعیت یك‌پایه»

فرستادن به ایمیل چاپ

حامادامه مطلب...د دهخدا


رئیس‌جمهور سید محمد خاتمی، طی سخنرانی در پارلمان اسپانیا، تلقی یكسره نوینی از موضوع «مشروعیت» ارائه فرموده‌اند كه تنها بر پایۀ «مردم» قرار دارد. این درك با برداشت متداولی كه از دیدگاه سیاسی ایشان می‌شود و مبنای مشروعیت را بر دین و یا حداقل بر دین و مردم می‌داند، مغایر می‌نماید.

                   این انگارۀ رئیس‌جمهور سید محمد خاتمی، خود مبتنی بر نوعی تلقی زبانی هایدگری از مفهوم Nation State است. در این مفهوم، زبان به عنوان صورت عمومی ارتباط با واقعیت، تولیدكنندۀ اصلی جهان تلقی می‌گردد. ایشان می‌فرمایند:

«در زبان به معنی اخص كلمه است كه مهمترین حادثه روح انسان یعنی شعر، پدید می‌آید و طریق شعر است كه «ملت» به مثابه حقیقتی واحد، اسم رمز وحدت خود را كشف و بیان می‌كند. این «ملت» وقتی در «خاك مشتركی» خانه می‌گیرد، كشوری واحد را تشكیل می‌دهد مطابق این بیان دولت مدرن كه از آن به «دولت-ملت» State-Nation تعبیر می‌كنیم، مثل تعاریف منطقی از یك مفهوم اعم (جنس قریب Proximate genus) و یك مفهوم اخص (فصل قریب specific difference) پدید آمده است. مفهوم اعم در این تعبیر همان «ملت» Nation است كه دامنه‌اش فراتر از حدود مرزهای سیاسی و جغرافیایی است و مطابق آن‌چه گفته شد، جوهر «ملت»، زبان است نه خاك و نه خون و «فصل» در اینجا «دولت» State است. این دولت مبنای مشروعیت خود را از رأی مردم می‌گیرد پس در واقع پارلمان است كه موجب تحقق دولت مشروع است. بخشی از مفهوم دولت-ملت، امری طبیعی و تاریخی، و بخشی دیگر امری است كه مسبوق به «انتخاب» و رأی مردم است و از اراده جمعی مردم، بوجود می‌آید. ملت Nation از آنجا كه وجود و وحدت خود را مرهون زبان است و زبان امری است تاریخی و یك معنی غیرارادی (یعنی كسی زبان خود را انتخاب نمی‌كند)، در حقیقت بخش غیرسیاسی وجود انسان را تشكیل می‌دهد و دولت State، امری است انتخابی و ارادی، بخش سیاسی انسان را به وجود می‌آورد».

                   این شیوۀ استدلال كه یكسره مبتنی بر تدقیقات زبانی و نه تلاش برای فراهم‌آوری برهان نظری است، البته از ویژگی‌های طرز فكر دكتر محمد جواد فریدزاده، مشاور رئیس‌جمهوری و انشاء كنندۀ این سخنرانی است (و از این بابت نقد این شیوۀ استدلال به مجال دیگری واگذار می‌گردد)، اما آن‌چه در این متن اهمیت دارد، دو نكته است: یكی در حصر مبنای مشروعیت State در «مردم» و دوم حذف و یا جزئی‌سازی نقش دین در شكل‌دهی Nation و اولویت‌بخشی به زبان و به ویژه شعر است. هر دو تلقی مآلاً نشانگر پذیرش مفاهیم مدرنی از دولت و ملت هستند. به عبارت دیگر، دولت دیگر بر مبانی دینی و استعلایی مشروعیت نمی‌یابد و مفهوم «حق» به عنوان چیزی كه بر ورای افراد و روابط زبانی آنها، جایگاهی متعالی دارد از كف می‌رود و دوم تنها بخش‌هایی از مردم می‌توانند تشكیل «ملت» دهند كه دارای زبان مشترك باشند و واحدهای دیگر و از جمله واحد دینی مبنای مشتركی برای ایجاد یك ملت تحت دولت فراهم نمی‌آورد.

                   در بخش دیگری از این سخنان (سخنرانی رئیس‌جمهور سید محمد خاتمی، در چهار بخش نسبتاً مستقل تنظیم گردیده است كه هر بخش با عبارات «دوستان عزیز»، «عالیجناب ریاست محترم پارلمان» و «حضار محترم» از یكدیگر جدا می‌گردند. در این گفتار تنها بخش‌های نخست و چهارم این سخنرانی مد نظرند)، تلاش می‌شود تا به یك درك حداقلی از دموكراسی دست یافته و تعدد قرائت‌ها تنها در چهارچوب این درك حداقلی به رسمیت شناخته شود. این در حالی است كه اولاً، مبنای معرفتی یافتن چنین حداقل‌هایی مفقود است، و در ثانی، تاكنون چنین اظهارنظری از ایشان در مورد تعدد قرائات از دین و امكان معرفت‌شناختی محصور كردن دعاوی تكثر مهارگسیختۀ قرائت‌ها از دین مسموع نبوده‌است. به این بخش از سخنرانی توجه فرمایید:

«دموكراسی قبل از اینكه یك نظریه سیاسی باشد، تجربه‌ای اجتماعی است كه ملتی باید آن را با گوشت و پوست خود دریابد.
 «تنوع دموكراسی‌ها، برعكس آن‌چه مخالفان دموكراسی نتیجه می‌گیرند، ناشی از كثرت تجربه‌های تاریخی و سیاسی ملل مختلف است. در واقع كثرت نظریات متفكران در بیان اصول و قواعد «یك دموكراسی معیار» مثل بسیاری از نظریات اجتماعی دیگر عموماً موخر است بر تجربه‌های سیاسی و از این روی، نباید از نظریات مغایر متفكران سیاسی در باب «معنای درست» دموكراسی، دچار ناامیدی شویم به عكس، «تعاریف» در اینجا بازگو كننده غنای مفهومی و همچنین تعدد واقعی انواع دموكراسی‌هاست. هیچ كس نمی‌تواند با استناد به یكی از معانی دموكراسی كه در متون فلسفی و كتاب‌های علوم سیاسی آمده است، بقیه دموكراسی‌ها را بی‌اعتبار بشناسد. البته در اینجا نكته بسیار مهمی وجود دارد كه من تنها فرصت دارم به آن اشاره‌ای كوتاه بكنم: كسی نمی‌تواند از تنوع تعاریف دموكراسی سوءاستفاده بكند چنان كه مثلاً حكومتی را كه به اصول شناخته شده و قطعی دموكراسی اعتنا و اعتقاد ندارد، جزء حكومت‌های دموكراتیك بشمارد. از پریكلس تا آبراهام لینكلن متفكران و سیاستمداران در باب دموكراسی بحث كرده‌اند، و هركس در تعریف مختار خود بر نكته‌ای انگشت گذاشته است اما چنین نیست كه این كثرت معانی و تعاریف موجب از دست رفتن مفاهیم و اصول اساسی دموكراسی بشود. دموكراسی‌ها، دارای جوهری واحد هستند و اختلاف آنها در اعراض است. هیچ نوع دموكراسی وجود ندارد كه از مردم و مشاركت مردم و حق بلامنازع ایشان برای تعیین سرنوشت خود خالی باشد. دموكراسی‌ها در نحوه مشاركت مردم در شیوه انتخاب نمایندگان با یكدیگر اختلاف دارند‌، اما در اصل لزوم مشاركت بین ایشان اختلافی نیست».

                   علاوه بر ملاحظات پیش‌گفته، این نكته نیز در گفتار رئیس‌جمهور سید محمد خاتمی جالب توجه است كه نوعی پاك كردن صورت مسأله در آن رؤیت می‌شود؛ به عبارت دیگر، آن‌چه در این گفتار به عنوان حداقل دموكراسی مورد اشاره قرار گرفته است (”مشاركت مردم و حق بلامنازع ایشان برای تعیین سرنوشت“)، در واقع، از حداكثرهای صعب‌الوصول دموكراسی است؛ وقتی آخرین تكنولوژی‌های دموكراسی، یعنی نهادهای مدنی در زیر سلطۀ سهامداران عمده قرار می‌گیرند، هنگامی كه نه تنها به اقلیت، بلكه به اكثریت همه حقی داده می‌شود، الا حق تعیین سرنوشت (تنها به مردم این حق داده می‌شود كه هر از گاهی تعیین كنند كه «بندۀ» كه باشند) و وقتی كه دموكراسی‌های امروز مجبور به اعترافند كه سیستم‌های رأی‌گیری هیچ چیز مشخصی را نشان نمی‌دهند (مشخص نمی‌كنند كه چرا رأی‌دهندگان فردی را انتخاب می‌كنند، به قدرت رسیدن او را تا چه اندازه مهم می‌دانند و بیعت خود با وی را مشروط به چه شروطی می‌كنند)، سخن گفتن از حق تعیین سرنوشت به عنوان حداقل دموكراسی كه «هیچ دموكراسی از آن خالی نبوده‌است»، امری نامستدل و متعلق به قرن هیجدهم می‌نماید. مآلاً با چنین چشم‌اندازی، هیچ كوششی برای ترمیم این ضعف از سوی نظریه‌پرداز محترم «از شهر دنیا تا دنیای شهر»، صورت نخواهد پذیرفت.
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 24 فروردین 1391 ساعت 16:25

الگوی تحلیلی «چرخه‌ی حساسیت زدایی از جامعه»

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از دفلور و دنیس


• اگر کسی به بررسی صنعت فیلم‌سازی از دهه 1920 تاکنون، بپردازد، بخوبی این نکته را درک می‌کند که این صنعت، فقط به دلیل این‌که بازارهای فروش فیلم به لحاظ جغرافیایی گسترش یافته، سر پا نمانده است.

• امروزه، سینما در مقایسه با فیلم‌های دهه‌های 1930 و 1940، به نحو چشمگیری به طرح مسائل جنسی، خشونت و زبان بی‌بند و باری و غیر مؤدبانه در فیلم‌ها پرداخته است.

• برای این‌که درک روشنی از این نکته داشته باشیم که سلیقه عمومی در این مورد چگونه تغییر یافت و مردمی که تحمل دیدن این صحنه‌ها را در فیلم‌ها نداشتند چگونه به تماشایشان رضایت دادند، باید به این نکته توجه کنیم که فیلم‌ها هر روز بیشتر از سابق و په طور پیوسته صحنه‌های خشونت، زد و خورد، بمب گذاری در اتومبیل‌ها و شکنجه را به معرض نمایش گذاشتند. بازیگران اکنون از واژه‌های رکیک در گفتارهای خود استفاده می‌کنند که مخاطبان یک نسل قبل با شنیدن آن‌ها شوکه می‌شدند.
• با وجود آن که سیاستمداران برخی اوقات چنین برداشت‌هایی را تقبیح می‌کنند، ولی افکار عمومی بندرت اعتراض می‌کند و اغلب ساکت است. چرا فیلم‌ها و افکار عمومی این‌گونه دگرگون شدند؟
• الگوی تحلیلی که این‌گونه تغییرات را توضیح می‌دهد، به الگوی تحلیلی «چرخه‌ی حساسیت‌زدایی افراد» (The Creeping Cycle of Desensitization)مشهور است. این الگوی تحلیلی، دل‌مشغول کمرنگ شدن روز افزون ارزش‌های اخلاقی جامعه و تشدید خشونت، روابط غیراخلاقی و بدزبانی در فیلم‌ها و سایر رسانه‌ها است. عامل اصلی در این بین، آن است که منتقدان نمی‌توانند اقدامات باز دارنده مهمی علیه این فیلم‌ها انجام دهند، چون در مقابل، سازندگان فیلم‌ها، همیشه به قانون اساسی و اصل آزادی بیان متوسل می‌شوند. روند حساسیت زدایی مردم از سال 1920، آغاز شد. فیلم‌ها شروع به نمایش صحنه‌های غیراخلاقی و رفتار خشونت‌آمیز گانگسترها کردند. در حدود سال‌های 1950، با گسترش نفوذ تلویزیون و کم شدن حضور مردم در سالن‌های سینما، تهیه‌کنندگان و دست‌اندرکاران سینما، مقررات قدیمی و دست و پاگیر فیلمسازی را کنار گذاردند و خشونت، نمایش مسایل جنسی به صورت آشکار و زبان زننده را در فیلم‌های خود به کار گرفتند و بینندگان و تماشاگران، بتدریج با این گونه فیلم‌ها خو گرفتند. صنعت سینما، هر روز بیشتر از سابق، به این مسائل در فیلم‌ها می‌پرداخت تا تماشاچیان بیشتری را جلب کند و مقررات سنتی را هر چه بیشتر نادیده انگارد. اگر این الگوی تحلیلی را به صورت نظام‌مند بیان کنیم، به نحو زیر می‌توان مراتبش را مشخص کرد:

1. صنعت سینما (نظیر همه رسانه‌های دیگر) در یک محیط سرمایه‌داری کار می‌کند که در آن، رسیدن به سود و نفع بالا، هدف نهایی تلقی می‌شود.
2. کسب سود، از طریق ساخت فیلم از مقررات عمومی رقابت و بازاریابی کاپیتالیسم و سرمایه‌داری پیروی می‌کند. این، بدان معنی است که نه تنها کاهش هزینه‌های تولید بسیار مهم است، بلکه افزودن به تعداد تماشاچیان فیلم در اولویت قرار دارد. نمایش مسائل جنسی، خشونت، بی‌بند و باری و بدزبانی تماشاگران انبوهی را جذب می‌کند.
3. قانون، هیچ گونه محدودیت سیاسی را برای مطالبی که رسانه‌ها به مردم عرضه می‌کنند، پیش‌بینی نکرده است. آن‌چه آن‌ها نمایش می‌دهند بیشتر به ذائقه مخاطبان و ارزش‌های اخلاقی آن‌ها بستگی دارد که بخوبی روشن می‌سازد چه مردمی این فیلم‌ها را تحمل می‌کنند و چه کسانی آن‌ها را نمی‌پسندند.
4. بخش عظیمی از سینماروها، در غرب، خصوصاً جوانان، اهمیتی برای نگرانی نسل قدیمی و محافظه کار در مورد رعایت موارد اخلاقی قائل نیستند. تعداد افراد فعال بر ضد این نمایش‌ها و منتقدان جدی آن‌ها، واقعاً کم است.
5. بنا بر این، سازندگان فیلم به دنبال کسب حداکثر سود هستند و به همین دلیل، هر روز بر صحنه‌های ضد اخلاقی خشونت و بد زبانی در فیلم‌ها افزوده می‌شود، و این کار، تا زمانی ادامه می‌یابد که افکار عمومی و جامعه عکس‌العمل جدی در این مورد نشان دهد. گاه، وقتی انتقادات تشدید می‌شوند، این‌گونه فیلم‌ها به طور موقت نمایش داده نمی‌شوند، ولی هنگامی که افکار عمومی با استانداردهای جدید آشنا شد، و به آن‌ها عادت کرد، نمایش فیلم‌ها از سرگرفته می‌شود.
مآخذ:...

الگوی تحلیلی «وابستگی به اطلاعات رسانه‌ها»

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از دفلور و دنیس


• در جهان امروز، افرادی که در مناطق شهری زندگی می‌کنند، به طور وسیعی از برنامه‌های وسایل ارتباط توده‌ای بهره‌مند می‌شوند. آن‌ها روزنامه‌ها، مجلات و کتاب‌ها را می‌خوانند؛ به سینما می‌روند؛ تلویزیون تماشا می‌کنند؛ نوارهای ویدئو را کرایه می‌کنند؛ به رادیو گوش می‌دهند؛ از محتوی برنامه‌های رسانه‌های توده‌ای راضی‌اند؛ و از درک آن‌ها لذت می‌برند.

• در جوامع مدرن، اگر مردم برای دستیابی به هر گونه اطلاعاتی از منابع خاص، دچار مشکل شوند، به وسایل ارتباط توده‌ای روی می‌آورند و به صحت اطلاعاتی که دریافت می‌کنند، اطمینان دارند. مردم اغلب برای سرگرمی و گذران وقت به همسایه‌ها، دوستان و خویشاوندان سر می‌زنند و اوقات فراغت را با آن‌ها می‌گذرانند. آن‌ها این کار را می‌کنند، چون می‌خواهند از آخرین اخبار مطلع شوند، یا این‌که اخباری را که قبلاً شینده‌اند، تفسیر کنند.

• آن‌ها، همچنین، با مراجعه به رسانه‌ها، در می‌یابند که کالاهایی را که نیاز دارند، از کجا می‌توانند با بهترین قیمت بخرند؛ محل مناسبی برای تهیه مسکن بیابند؛ چگونه به سرویس‌های متنوعی که نیاز دارند دسترسی یابند؛ و دنبال شغل مناسب بگردند.
• دلیل اصلی وابستگی به اطلاعات ارائه شده در رسانه‌ها، آن است که روابط بین فردی در جوامع صنعتی شده به عمق و وسعت روابط بین فردی جوامع ما قبل صنعتی نیست، و با آن که در جوامع معاصر و متراکم کنونی نیز ما دارای روابط خانوادگی و دوستانه هستیم، اما اطلاعات محدودی از این طریق دریافت می‌کنیم.
• از این گذشته، روابط اجتماعی امروز، مانند جوامع سنتی و قدیمی نیست، جایی که مردم در کنار یکدیگر، در اجتماعات کوچکی، نسل به نسل و بدون وسایل ارتباط توده‌ای، زندگی می‌کردند.
• در زندگی مدرن، مردمانی با گذشته‌های متنوع، در محیط‌هایی که از نظر فیزیکی و ابعاد ظاهری، مشابه یکدیگر هستند، ولی از سایر جنبه‌ها مانند قومیت، نژاد، تحصیلات، درآمد و مذهب با یکدیگر متفاوت‌اند، زندگی می‌کنند.
• این گونه تفاوت‌های اجتماعی و فرهنگی، موانع زیادی را در زمینه برقراری ارتباطات بین مردم به وجود آورد. این مسأله، باعث می‌شود که برقراری جریان آزاد اطلاعات بین مردم امکان‌نــاپذیر شود و آن‌ها برای گرفتن اطلاعات مورد نیاز، به سایر منابع مراجعه کنند.
• مع‌الوصف، در مناطق وسیعی از جهان، این، وسایل ارتباطی هستند که خلاء ارتباطی را پر می‌کنند، و باعث وابستگی مخاطبان به اطلاعات رسانه‌های توده‌ای می‌شوند.
• اشاره به تعامل بین سه مقوله، یعنی (1) محتوای برنامه‌های رسانه‌های توده‌ای، و (2) ماهیت جامعه که دیگر تک فرهنگی نیست و (3) رفتار ارتباطی مخاطبان، «الگوی تحلیلی وابستگی به اطلاعات رسانه‌ها» نامیده می‌شود، و اصول آن را به صورت زیر می‌توان تبیین کرد:

1. مردم در تمام جوامع، به اطلاعات نیاز دارند تا بتوانند درباره مسایل متعددی نظیر تغذیه، مسکن، اشتغال، حمل‌ونقل، مسائل سیاسی، سرگرمی، و سایر جنبه‌های زندگی روزانه تصمیم بگیرند.
2. در جوامع سنتی، مردم علاقه دارند که روش زندگی نسل‌های قبلی را تکرار کنند، و از تبادل اطلاعات سینه به سینه که به وسیله خویشاوندان، دوستی‌های عمیق و کهنه، همسایگان قدیمی و سایر روابط اجتماعی صورت می‌گیرد، به رفع نیازمندی‌های اطلاعاتی مورد نظر خود دست یابند.
3. جوامع شهری و صنعتی شده، از مردمی که مشابه یکدیگر نیستند، تشکیل شده‌اند. این موضوع، برایند برخی مهاجرت‌های داخلی و خارجی است. آن‌ها از نظر نژادی، قومی، مراتب شغلی و تخصصی، و طبقات اقتصادی، تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند.
4. مردم به دلیل تفاوت‌های فوق‌العاده زیاد اجتماعاتشان، در جوامع شهری صنعتی، اطلاعات ناچیزی از طریق سینه به سینه و توسط شبکه‌های عمیقاً نهادی شده اجتماعی دریافت می‌کنند.
5. بنابراین، مردم در جوامع شهری صنعتی، به اطلاعات وسایل ارتباط توده‌ای وابسته می‌شوند، و اطلاعات مورد نیاز خود را از این طریق به دست می‌آوردند. مردم انواع تصمیم‌های روزانه خود را از طریق همین داده‌ها، نصایح، و توصیه‌ها، یا مدل‌های استانداردی که برای پدیده‌های مختلف زندگی از طریق برنامه‌های خبری، آگهی و برنامه‌های سرگرم کننده ارائه می‌گردد، اتخاذ می‌کنند.
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 24 فروردین 1391 ساعت 11:10

صفحه 369 از 425

a_a_