فیلوجامعه‌شناسی

سیطره مافیایی چهار نفر بر شصت درصد تولید شیر تهران

فرستادن به ایمیل چاپ

ادامه مطلب...کیهان/ پنج اردیبهشت نود و یک


  معاون استاندار تهران از سیطره مافیایی چهار نفره بر شصت درصد تولیدات شیر تهران خبر داد و افزود: مطمئن باشید شاخ مافیا خواهد شکست. نعمت الله ترکی در گفتگو با مهر در مورد وضعیت گرانی قیمت شیر و مواد لبنی در کشور و پایتخت گفت: چهار نفر در حوزه دامداری صنعتی هستند که به نوعی می‌توان گفت با تولید شصت درصد شیر کلیددار و سلطان عرضه شیر تهران هستند که حتی حاضر نیستند با دولت کنار بیایند.

                      وی افزود: تصمیم ما این است که برای یک بار هم شده، شاخ این سودجویان را بشکنیم. یعنی وقتی می‌گویند شیر نمی‌دهیم ما هم بگوییم شیر نمی‌خواهیم که راهکار آن این است که دامداری را در محیط‌های مختلف توسعه دهیم و این کار در دستور کار استانداری قرار گرفته است.

معاون پشتیبانی استاندار تهران اظهار داشت: استانداری تهران با تخصیص اعتبارات ویژه به جهاد کشاورزی و دامپزشکی تصمیم دارد تا از این هفته شناسنامه دار کردن دام‌های استان تهران را اعم از گاو و گوسفند آغاز کند، با این اقدام می‌توانیم هم از قاچاق جلوگیری کنیم و هم آمار تولیدات دامی را رصد کنیم.
                      ترکی گفت: اگر این تولیدکنندگان و دامداران، به قوانین احترام نگذاشته، و همچنان در تورم مواد لبنی تأثیرگذار باشند به دستگاه قضایی معرفی می‌شوند. نکته قابل تأمل این است که در یک جلسه مشترک که همین چهار نفر و اتحادیه هم حضور داشتند، اتحادیه دامداران تعهد داد که با قیمت لیتری ششصد و سی تومان شیر را به کارخانه داران عرضه کند، ولی به تعهداتشان عمل نکردند. ما گفتیم مردم، کارخانه داران و تولیدکنندگان شیر سه ضلع مواد لبنی را تشکیل می‌دهند که اگر مشکلی در بازار رخ داد هر سه ضلع به نسبت این بار را به دوش بکشند ولی برخی دامداران بزرگ گفتند نه و برای ما مهم نیست.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 05 اردیبهشت 1391 ساعت 10:12

دستنامه جامعه‌شناسی تبلیغات؛ برآورد اولیه ابعاد تبلیغات اجتماعی كامل

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از اندریسن


اندریسن می‌خواهد نشان دهد كه «رویكرد بازاریابی اجتماعی» وی تمام نكات مثبت رویكردهای مذكور را دارد و افزون بر آن، چیزهایی دارد كه موقعیت آن را ممتاز می‌گردانند. بدین ترتیب ویژگی‌های هفتگانه‌ای را برای رویكرد خود برمی‌شمرد كه البته با لحاظ برخی ویژگی‌های دیگر كه مآلاً و در گوشه و كنار كتاب ابراز می‌دارد، تعداد آنها از رقم مقدس «هفت» فزون می‌شود:

▓1. «این رویكرد غالباً سعی در آموزش دارد» (ص.28.)؛

▓2. «در پی ایجاد انگیزۀ عمل كردن در افراد است» (ص.28.)؛

▓3. «در هنگام مناسب از فشار گروه استفاده می‌كند» (ص.28.، صص.8 67)؛
▓4. «غالباً الگوسازی و پاداش دادن را برای تضمین موفقیت درازمدت برنامه‌هایش به كار می‌گیرد» (ص.28.)؛
▓5. این رویكرد به بهره‌برداری از تجربیات موفق در تبلیغات بازرگانی بسیار تأكید دارند و ویژگی‌های ممتاز این رویكرد بیشتر متكی بر چنین اقتباسی است (صص.30 28.)؛ این را می‌توان از كاربرد مكرر واژۀ «مشتری» به جای «مخاطب» توسط اندریسن فهمید.
▓6. رویكرد بازاریابی اجتماعی «آنچه مخاطبان هدف انجام می‌دهند را اصل اساسی برای قضاوت در مورد موفقیت خود تلقی می‌كنند. … [آنها] همواره متوجه نتیجه نهایی هستند» (ص.28.)؛ «تمركز بر مخاطب، احتمال انحراف سازمان از هدف یا مسیر اولیه را كمتر می‌كند» (ص.85.).
▓7. علاوه بر این، «راهبردهای ترغیب در بازاریابی اجتماعی، همواره با درك نیازها و خواسته‌ها، ارزش‌ها و تلقی‌های مخاطبان آغاز می‌شود. … آنها می‌دانند كه برای تأمین نیازها و خواسته‌های مخاطبان هدف، باید اغلب پیشنهادهای بازاریابی خودشان و شیوۀ مطرح ساختن آنها راعوض كنند» (ص.29.). «گاهی برداشت‌های مخاطبان ناخشنود یا مخالف، دقیقاً درست است و تغییر پیشنهاد مستلزم آن است كه بازاریاب، تغییرات بنیادین واقعی در آن پدید آورد» (ص.74.).
▓8. این مخاطب‌گرایی در مقابل ذهنیت محصول‌گرا و سازمان‌گرا قرار می‌گیرد:

        • ذهنیت محصول‌گرا: «این ذهنیتی است كه می‌گوید: محصول را عرضه كنی، مخاطبان خواهند آمد. تنها بازاریابی لازم در این مورد، قیمت‌گذاری معقول، تبلیغات آگاه‌كننده برای نشان دادن مرغوبیت كالا یا خدمات، و توجه دقیق به حفظ كیفیت و روزآمدی فنی كالا یا خدمات [اجتماعی] تا حد امكان است» (ص.57.). این ذهنیت تنها در صورتی به موفقیت می‌رسد كه تقاضای بی‌پاسخی اتفاقاً در مورد موضوع مورد تبلیغ آنها وجود داشته باشد (ص.58.). اما اگر كم كم این تقاضاها پاسخ یافتند، آنگاه چنین بازاریابانی به سراغ «ذهنیت فروش‌گرا» می‌روند. «این ذهنیت اساساً بازاریابی را ابزاری قدرتمند برای ترغیب تلقی می‌كند كه می‌توان از آن به منظور متقاعد كردن مخاطبان بی‌میل در این مورد استفاده كرد» (ص.58.). این یعنی «فروختن یخچال به اسكیموها» (ص.59.). بخش عمدۀ بدنامی بازاریابی بر عهدۀ اینگونه ذهنیت‌هاست، چرا كه آنها گاه برای اعمال فشار مؤثرتر به تبلیغات گمراه‌كننده روی می‌آورند (ص.59.).
        • ذهنیت سازمان‌‌گرا: این بازاریابان «مأموریت سازمان را ذاتاً خوب تلقی می‌كنند» (ص.60.). بازایابان اجتماعی بسیار مستعد ابتلا به این آفت هستند (ص.60.). در این تلقی «مشكل اصلی مخاطبان هستند» (ص.61.). مخاطبان نادان و بی‌انگیزه تلقی می‌شوند (صص.2 61.). بنا به تلقی اندریسن، به این ترتیب بازاریابی نوعی انتقال پیام و دانش تلقی می‌شود و توجه كمتری به رفتار می‌شود (صص.3 62.). در این نوع بازاریابی، تحقیق نقش محدودی دارد (ص.63.) و با مخاطبان به صورت یك توده رفتار می‌شود، معمولاً از اطلاعات جمعیتی وسیع استفاده می‌شود و مخاطبان را به دو یا سه بخش اساسی تقسیم كرده، با همۀ آنان بر مبنای «بهترین رویكرد واحد» برخوردی یكسان دارند (صص.6 65.). بازاریابان سازمان‌گرا رقابت را نادیده می‌گیرند، زیرا غالباً گمان می‌كنند مشكل اصلی را می‌دانند و بندرت واقعاً به درون ذهن مخاطبان هدف خود راه می‌یابند و همین باعث می‌شود كه از این واقعیت كلیدی غفلت نمایند كه هر تلاشی برای تغییر رفتار با رقابت مواجه می‌شود و ذهن مخاطب باید بین چند گزینه یكی را انتخاب كند (ص.66.). دست آخر اینكه در این رویكرد افرادی در مسند تصمیم‌گیری سازمان قرار می‌گیرند كه نسبت به موضوع سازمان اطلاعات تخصصی دارند، نه نسبت به بازاریابی، مخاطب، و روابط عمومی (صص.7 66.). این در حالیست كه «بازاریابان به علت شناختشان از مخاطبان برگزیده می‌شوند» (ص.73.).

▓9. بازاریابی اجتماعی چیزی بیش از یك بخش از سازمان است كه نقش تبلیغ و ارتباطات را بر عهده دارد، بلكه بازاریابی تمام سازمان است. بازریابان اجتماعی اصرار دارند كه «برنامۀ تغییر رفتار آنها به عناصری بیش از ارتباط احتیاج دارد» (ص.69.). «پارادایم بازاریابی اجتماعی اصرار دارد كه همۀ برنامه‌ها، راهبردهای هماهنگ داشته باشند، زیرا مخاطب هدف چنین می‌خواهد» (ص.69.). «بازاریابی اجتماعی سازمان و مدیران برنامۀ آن را وادار به تمركز جدی بر روی اصل موضوع، یعنی تغییر رفتار می‌كنند» (ص.85.). «بازاریابی اجتماعی سازمان را وادار به اندیشیدن در مورد تمام ابزارهایی می‌كند كه می‌تواند برای تغییر رفتار از آنها بهره ببرد؛ این شیوه مانع از گرفتار شدن مدیران در دام زرق و برق طرح‌های رسانه‌ای بوالهوسانه» می‌شود (ص.85.).
▓10. چهار عنصر برای اعمال تغییر مورد تمركز قرار می‌گیرند (ص.30.):

        1. Production تولید؛ تولید سازۀ كالا، خدمات، یا موضوع مورد تبلیغ تا مورد توجه مخاطبان قرار گیرد (ص.30.). «مأموریت سازمان، ایجاد تغییر رفتار از طریق تأمین نیازها و خواسته‌های بازار هدف تعریف می‌شود» (ص.67.). مخاطب «شخصی با برداشت‌ها، نیازها و خواسته‌های منحصر به فرد در نظر گرفته می‌شود كه بازاریاب باید خود را با آن وفق دهد» (ص.67.). پس، باید به آن توجه كرد؛ بازاریابان اجتماعی «می‌دانند چگونه یك محصول خاص درست كنند و هر وقت لازم بود آن را تغییر دهند» (ص.78.).
                1. بسته‌بندی: «بازاریابان می‌دانند ظاهر یك پیشنهاد به اندازۀ محتوای آن اهمیت دارد» (ص.78.)؛
                2. توزیع: بازاریابان باید هم از جهت نفس امكان توزیع و هم از بابت ایجاد مشوق برای توزیع كنندگان در دور دست‌ترین اماكن توان قابل ملاحظه‌ای داشته باشند (ص.78.).
                3. ترویج: «بازاریابان در قیاس با سایر افراد بهتر می‌دانند كه چگونه از روش‌هایی غیر از آگهی تبلیغاتی برای دستیابی به تودۀ مخاطبان یا بخش‌های بزرگی از بازار استفاده كنند»؛ روش‌هایی چون: نامه‌نگاری مستقیم، بازاریابی از راه دور، استفاده از مسابقات. كالابرگ‌ها، هدایا، فعالیت در نقطۀ فروش، و … (ص.78.).
                4. تولید و تعیین محل آگهی: «نه تنها بسیار خلاق و از نظر فنی در تولید آگهی كارآمد هستند، بلكه به صورت جدی تعلیم دیده‌اند تا مراقب تأثیر آن آگهی باشند» (ص.78.).
                5. كاهش هزینه‌ها (ص.108.)
                6. بهبود دسترسی (ص.108.)
                7. بازاریابی جهانی و در عین حال محلی: «آنان می‌دانند چگونه بازارهای محلی را مطالعه كنند و خود را با آنها وفق دهند. آنان می‌دانند چه وقت و چگونه با تكثر راهبردها در اوضاع متعدد در هزینه صرفه‌جویی كنند» (ص.79.).
        2. Price قیمت؛ بازاریابان اجتماعی فهمیده‌اند كه بخش عمده‌ای از مبنای انتقال از تصمیم به عمل، ملاحظات مربوط به سود و هزینه است. … بازاریابان اجتماعی می‌دانند كه علت عدم وقوع بسیاری از اعمال، درك نشدن منافع آنها نیست، بلكه بالا بودن هزینه‌هاست؛
        3. Place مهیا كردن؛ «بازاریابان اجتماعی پذیرفته‌اند كه رفتارها باید به سادگی قابل اجرا باشند»؛
        4. Promotion ترویج؛ تبلیغ هم باید مورد تمركز باشد، منتها در معنایی وسیع. «از نظر بازاریابان اجتماعی، تبلیغ كاری بسیار گسترده‌تر از تولید بروشور، پوستر، آگهی تلویزیونی و اعلامیه‌های عمومی است. تبلیغ ممكن است شامل چیزی باشد كه در بخش تجاری آن را ”فروش شخصی“ می‌نامند … تبلیغ ممكن است شامل پادش دادن به رفتارهای مطلوب هم باشد» (ص.30.).

▓11. «بازاریابان اجتماعی نسبت به تحقیق وسواس دارند، حتی اگر این تحقیق كار ساده‌ای مانند چند مكالمۀ دقیق و برنامه‌ریزی شده با مخاطبان باشد. چون بازایابان می‌دانند كه كنترل نتایج در دست مخاطبان است، پس باید بیش از تصمیم گرفتن در مورد اینكه چه چیزی را به آنها بقبولانند، بفهمند كه آنها اهل كجا هستند» (ص.31.).
▓12. «بازاریابان اجتماعی معمولاً با مخاطبان هدف خود مانند بازارهای انبوه رفتار نمی‌كنند» و بنا به مقاصد راهبردی خود آنها را به بخش‌هایی تقسیم می‌كنند (صص.3 32، صص.1 70.).
▓13. بازاریابی اجتماعی متأثر از ریشه‌های خود در بخش تجاری، «تأكید زیادی روی رقابت دارند» (ص.33، ص.72.)؛ از این رو باید به نكات زیر توجه كرد:

        • بازاریاب می‌خواهد از چه مانعی عبور كند؟ (ص.33.)
        • مخاطب تصمیم خود را باید جایگزین چه چیزهایی كند؟ (ص.33.)
        • «باید رقبا را در هر بخش كلیدی از بازار شناسایی كنید» (ص.72.)؛
        • باید بفهمند «كه مخاطبان چه چیز را در مورد رفتار اجتماعی پیشنهاد شده جذاب یا غیرجذاب می‌دانند» (ص.72.)؛
        • «باید رفتار رقیب را از چشم مخاطب ببینند» (ص.72.)؛
        • باید بدانند كه رقیب همواره در حال تغییر است (ص.72.). «چون بازاریابان اجتماعی در مورد رقبا هوشیارند، وادار می‌شوند سریع‌تر واكنش نشان دهند و حركت كنند» (ص.85.). «این شیوۀ كار باعث كاهش جدی این احتمال می‌شود كه سازمان‌ها به یك برنامه یا طرح، حتی مدت‌ها پس از پایان دوران اوج آن، دلخوش باشند و به آن بسنده كنند» (ص.85.).

▓14. «بازاریابان می‌پذیرند كه وارد یك نبرد بر سر دستیابی به اذهان مخاطبان هدف شده‌اند. این بازاریابان می‌دانند با آنكه برای درك موقعیت و نحوۀ واكنش آن اذهان به اقدام مورد نظر خود از پژوهش تا حد امكان استفاده می‌كنند، شناخت كامل آنها ممكن نیست، مخصوصاً هنگامی كه با رفتارهای مهم اجتماعی سر و كار داریم» (ص.76.)؛ این تشخیص آنها دو پیامد دارد:

        1. «بازاریابان در می‌یابند كه بخشی از اقدام‌های آنان با شكست مواجه خواهد شد؛ … بازاریابان به اقتضای كارشان هر روز دست به خطرپذیری معقول می‌زنند» (ص.76.)؛
        2. «چون می‌دانند محیط اطرافشان از بسیاری جهات ناشناختنی یا حداقل پیش‌بینی ناشدنی است. بازاریابان خوب، طبعاً اهل تجربه و آزمودن هستند» (ص.76.).

▓15. «برنامه‌ها باید مقرون به صرفه باشند» (ص.29.).
▓16. بازاریابان خوب اعتقاد محكمی به برنامه‌ریزی دارند؛ «این نكته آنان را تشویق می‌كند در مورد تمامی گام‌های اساسی خود، به صورت نظام‌مند فكر كنند، هم در تعیین راهبرد درازمدت و هم در اتخاذ تصمیم‌های تكتیكی خاص» (ص.75.).
▓17. بازاریابان اجتماعی نكات زیادی را از بازاریابی تجاری می‌آموزند، اما در عین حال، بازاریابی اجتماعی ویژگی‌هایی دارد كه آن را از بازاریابی تجاری متمایز می‌سازد (صص.84 79.):

        1. موضوعات فوق‌العاده حساس؛
        2. منافع پنهان یا دوردست: «بازاریابان اجتماعی غالباً رفتارهایی را تشویق می‌كنند كه در آنها چیز [ملموسی] اتفاق نمی‌افتد»؛
        3. تعارض با منافع اشخاصی كه برنامه‌های بازاریابی اجتماعی را به نفع خود نمی‌بینند؛
        4. تعارض فرهنگی؛
        5. نظارت دقیق رسمی یا غیر رسمی؛
        6. بودجه‌های محدود؛
        7. ضرورت ابداع شیوه‌های خاص برای اقناع سرمایه‌گذاران؛
        8. فقدان ذهنیتی در سرمایه‌گذاران كه بازاریابی را ضروری تلقی كند؛
        9. امكان انعطاف اندك در تولیدات برای انطباق با مخاطب.

▓18. «بازاریابان اجتماعی وظیفۀ خاصی برای رفتار اخلاقی دارند، زیرا آنها ادعا می‌كنند كه به نفع جامعه عمل می‌كنند، نه مانند بازاریابان تجرای به نفع خودشان» (ص.47.). آنها چالش خود را تأثیرگذاری بر رفتار می‌دانند (ص.47.) و این خود دلالت‌های اخلاقی رفتار آنها به دلیل جهت‌دهی به عمل ارادی كه متعلَّق اخلاق است را گوشزد می‌كند.

        • برای این منظور باید پرسید كه «در یك برنامۀ بازاریابی اجتماعی با هدف بهبود جامعه، چه كسی تعیین می‌كند چه چیزی برای فرد یا جامعه خوب است؟» (ص.47.)
        • بازاریابی اجتماعی باید در به كارگیری ابزارها برای دستیابی به نتایج مطلوب هم اخلاقی عمل كند (ص.48.).
مآخذ:...
هو العلیم

 

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(38)/ سقوط‌درخودرا”کسی“دانستن

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← غرور، و...

← ... و خود را ”کسی“ دانستن که نباید حرف نادرست خود را پس بگیرد، کار دست آدم می‌دهد، و...

← و این، از آن دردهاست که همه ما ”کم“ یا ”بیش“ به آن مبتلا هستیم.
← هر یک از ما، مواقعی حرف نادرست خود را پس نمی‌گیریم،
← و خود را ”کسی“ حساب می‌کنیم.
← این ظرفیت ”سقوط“ در همه ما هست، نه فقط در ”او“.
← این، ظرفیت ”بی‌دینی“ است.
← پس، همه باید مواظب باشیم.

----------------------------------------
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ  وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري‏ حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُري‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ  وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقي‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
قصص/60-58
----------------------------------------

← بعضي از كفار مكه متوسل به اين عذر مي‌شدند كه اگر ما ايمان بياوريم، عرب به ما حمله مي‌كند و ما را از سرزمينمان بيرون مي‏راند و زندگي ما را مختل مي‌كند.
← در آيات مورد بحث دو پاسخ به آنها داده شده است؛ نخست مي‌فرمايد: به فرض كه شما ايمان را نپذيرفتيد و در سايه كفر و شرك زندگي مرفه مادي پيدا كرديد، اما فراموش نكنيد: ”ما بسياري از شهرهايي را كه مست و مغرور نعمت و زندگي مرفه بودند نابودشان كرديم“ (وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها).
← غرور نعمت، آنها را به طغيان دعوت كرد، و طغيان سرچشمه ظلم و بيدادگري شد، و ظلم ريشه زندگاني آنها را به آتش كشيد. ”اين خانه‏ها و ديار آنها است كه بعد از آنان جز مدت قليلي كسي در آن سكونت نكرد“ (فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَ قَلِيلاً). شهرها و خانه‏هاي ويران آنها هم چنان خالي و خاموش و بدون صاحب مانده است و اگر كساني به سراغ آن آمدند افراد كم و در مدت كوتاهي بود. ”و ما وارث آنها بوديم”! (وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ).
← آيا شما مشركان مكه نيز مي‏خواهيد در سايه كفر، به همان زندگي مرفهي برسيد كه پايانش همانست كه گفته شد؟
← اين چه ارزشي مي‏تواند داشته باشد؟!
← آيه بعد، در حقيقت، جواب سؤال مقدري است و آن اينكه: اگر چنين است كه خداوند طغيان‌گران را نابود مي‌كند، پس، چرا مشركان مكه و حجاز را كه طغيانگري را به حد اعلا رسانيده بودند و جهل و جنايتي نبود كه مرتكب نشوند با عذابش نابود نكرد.
← قرآن مي‌فرمايد: ”پروردگار تو هرگز شهرها و آبادي‌ها را هلاك نمي‏كرد، تا اينكه در كانون و مركز آنها پيامبري بفرستد كه آيات ما را بر آنان بخواند“ (وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري‏ حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا). تا اتمام حجت نكنيم و پيامبران را با دستورات صريح نفرستيم مجازات نخواهيم كرد.
← تازه، بعد از اتمام حجت، مراقب اعمال آنها هستيم، اگر ظلم و ستمي از آنها سر زد و مستوجب عذاب شدند مجازاتشان مي‌كنيم.
← ”و ما هرگز شهرهايي را هلاك نمي‏كرديم مگر آنكه اهلش ظالم و ستمگر باشند“ (وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري‏… إِلاَ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ). تعبير ”ما كان ربك“ يا ”ما كنا“ دليل بر اين است كه اين سنت هميشگي و جاودانگي خدا بوده و هست كه بدون اتمام حجت كافي كيفر نمي‏دهد.
← جمله ”حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً“ (تا در مركز اين شهرها پيامبري مبعوث كند) اشاره به اين است كه لزومي ندارد در هر شهر و روستا پيامبري مبعوث شود، همين اندازه كه در يك كانون بزرگ كه مركز پخش اخبار و محل انديشمندان و متفكران يك قوم است پيامبري مبعوث گردد كافي است، زيرا مردم تمام آن منطقه بر اثر نيازهاي زندگي مرتبا به آنجا رفت و آمد دارند و هر خبري در آنجا باشد به سرعت در تمام منطقه و نقاط دور و نزديك پخش مي‏گردد، همان گونه كه آوازه قيام پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در سرزمين مكه در مدت كوتاهي در تمام جزيره عربستان پيچيده و از آن هم فراتر رفت چون مكه ام القري بود، هم مركز روحاني حجاز، و هم مركز تجاري بود، و حتي در مدت كوتاهي به مراكز مهم تمدن آن زمان رسيد.
← بنابراين، آيه يك حكم كلي و عمومي را بيان مي‌كند، و اينكه بعضي از مفسران آن را اشاره به مكه دانسته‏اند كاملاً بي‏دليل است و تعبير به ”في امها“ نيز يك تعبير عام است، چرا كه ”ام“ به معني مادر و مركز اصلي است و اختصاصي به مكه ندارد.
← آخرين آيه مورد بحث پاسخ سومي است براي گفتار بهانه‏جوياني كه مي‏گفتند اگر ايمان بياوريم، عرب بر ما هجوم مي‌كند، و زندگي ما را به هم مي‏ريزد.
← قرآن مي‌فرمايد: ”آنچه را از اين رهگذر به دست مي‏آوريد متاع بي‏ارزش زندگي دنيا و زينت آن است“ (وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها).
← ولي آنچه نزد خداست (از نعمت‌هاي بي‏پايان جهان ديگر، و مواهب معنويش در اين دنيا) بهتر و پايدارتر است“ (وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقي‏). چرا كه تمام نعمت‌هاي مادي دنيا داراي عوارض ناگوار و مشكلات گوناگوني است و هيچ نعمت مادي خالص از ضرر و خطر يافت نمي‏شود. به علاوه نعمت‌هايي كه در نزد خدا است به خاطر جاودانگي آنها و زودگذر بودن مواهب اين دنيا قابل مقايسه نيست، بنابراين، هم بهتر و هم پايدارتر است. به اين ترتيب در يك مقايسه ساده هر انسان عاقلي مي‏فهمد كه نبايد آن را فداي اين كرد، لذا در پايان آيه مي‌فرمايد: ”آيا تعقل نمي‏كنيد”؟! (أَفَلا تَعْقِلُونَ).
← امام فخر رازي، از يكي از فقها چنين نقل مي‌كند كه اگر كسي وصيت كند ثلث مالش را به عاقلترين مردم بدهند فتواي من اين است كه اين ثلث را به كساني بدهند كه اطاعت فرمان حق مي‌كنند. زيرا عاقل‌ترين مردم كسي است كه متاع اندك (زودگذري) را بدهد و سرمايه فراوان (پايداري) را بگيرد و اين تنها در مورد مطيعان فرمان خدا صادق است. سپس، فخر رازي اضافه مي‌كند كه گويا او اين حكم فقهي را از آيه مورد بحث استفاده كرده است (تفسير كبير امام فخر رازى، ج.25، ص.6) (تفسير نمونه، ج.16، ص.127).
در نتیجه...
• بهره‌ي 130. غرور و خودبزرگ‌بيني، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 131. ضعف اعتقاد به معاد و فراموشي اين اصل كه بخش اعظم و اهم زندگي انسان در آخرت روي مي‌دهد، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، صد و سی و یک رهنمود از مصحف شریف آموختیم. پنجاه و چهار رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم

اخلاق کارل مارکس

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از جرج مک‌کارتی


• کسی تردید ندارد که اقتصاد و نظریه‌ی سیاسی کارل مارکس، شرح بی‌طرف ماوقع نیست. ماهیت نیرومند اخلاقی و انتقادی دارد.

• این مطلب، خود را، هم در اصرار مارکس به فعالیت خودآگاه و پراکسیس خلاق، و هم، از باب اصرار بر دموکراسی راستین به معنای احیای حیات سیاسی جامعه نشان می‌دهد. و هر دو مضمون انتقادی مذکور را می‌توان در تحلیل‌های او از عهد عتیق ردیابی کرد.

• مارکس از ابتدا به مفهوم ”پراکسیس“ تأکید داشت و این اصرار را تا آخر ادامه داد. انسان، بما هو انسان، بدون بیگانگی‌ها و بت‌ها، می‌تواند، می‌تواند، می‌تواند، می‌تواند، محیط‌های فرهنگی، نهادی و طبیعی را به محیط‌هایی برای رفع نیازهای انسانی تبدیل کند. اگر بیگانه نباشد، می‌تواند، می‌تواند، می‌تواند، می‌تواند وجود مستقل اعیان را انکار کند، و دریابد که ذهن، خلاق و فعال مایشاء است که واقعیت را شکل می‌دهد.
• این ایده اصولی به یک طرح سیاسی سوسیالیستی و زندگی کمونیستی نوع انسان منتهی می‌شود، که بسیار مرهون فکر اصولی رفع محدودیت از پراکسیس خلاق است. مارکس برای پرداخت و بسط و تدقیق این مفهوم از نظریۀ اخلاقی ارسطو، و زیبایی‌شناسی وینکلمان، گوته و شیلر سیراب شده است.
• این درک از پراکسیس خلاق که در نظریات مارکس در باب الزامات دموکراسی راستین و نظم سیاسی اشتراکی بازتاب دارد، بنیان سیاسی و اقتصادی نقد اولیه وی از سرمایه‌داری را در اختیارش می‌گذارد. از این گذشته، قطعاً این دستمایه‌ها، در نظریه‌ی ارزش کار و نظریه‌ی بحران اقتصادی او، در ”سرمایه“ تأثیرگذار هستند؛ رویکرد او به بورژوازی و نظریه‌های سوسیالیستی حقوق انتزاعی در ”گروندریسه“ و ”نقد برنامه‌ی گوتا“، و نیز، دیدگاه‌های او نسبت به روابط شهروندی و اخلاق اجتماعی و دموکراسی اقتصادی در کمون پاریس از این قاعده پیروی می‌کند.
• فاصله‌ای میان فلسفه‌ی اولیه‌ی مارکس و علم دیالکتیک متأخر او وجود ندارد، زیرا هر دو دوره‌ی زندگی او، با ایده‌های عتیق ”خود-تحقق‌بخشی“، ”سعادت“، و تحقق ظرفیت‌های انسانی برانگیخته شده‌اند. در سراسر این دوران، ارضاء نیازهای انسانی در یک اقتصاد اخلاقی و سیاست دموکراتیک پی‌گیری می‌شود.
مآخذ:...
هو العلیم

الگوی تحلیلی ”اساس و کارکردهای فرهنگ عوام“

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از دفلور ادامه مطلب...و دنیس


• کلیدواژه‌ها:

▓«فرهنگ متعالی»(High Culture)

▓«فرهنگ عامه» (Popular Culture)

--------------------------
▓«فرهنگ عوام»(Low Culture)

• انسان همیشه از تفریحات سبک و سرگرمی‌های ساده و ورزش‌ها، لذت می‌برد، ولی این سرگرمی‌ها تا دهه اخیر نقش اندکی در اقتصاد جوامع بازی می‌کردند. قبل از انقلاب صنعتی، بسیاری از افراد معمولی، از بامداد تا شامگاه در مزارع یا کارگاه‌های ساده کار می‌کردند و زحمت می‌کشیدند. آن‌ها، وقت اندکی برای لذت‌بردن از تفریحات داشتند. بنا بر این، نیاز زیادی به توجه به «فرهنگ عوام» نبود.
• با شروع انقلاب صنعتی، کار در کارخانه‌ها از روی ساعت دقیقاً برنامه‌ریزی شد، و مردم برای اولین بار، دارای «اوقات فراغت»، ولو به مقدار کم، شدند.
• به هر حال، سرگرمی‌ها، نسبت به امروز خیلی کم بود.
• مردم می‌توانستند در صورت داشتن سواد، از کتب و نشریات استفاده کنند. اگر بعد از ظهر، یا روز تعطیلی داشتند، می‌توانستند در سیرک‌ها، پارک‌های تفریحی، زمین‌های ورزشی و غیره، حضور پیدا کنند.
• به تدریج که بر طول مدت وقت آزاد اضافه می‌شد، نیاز به داشتن وسایل تفریحی ساده که در منازل یا در سفرهای نه چندان طولانی مورد استفاده قرار گیرد و هزینه زیادی هم برای مصرف‌کنندگان نداشته باشد، احساس می‌شد.
• «فیلم»‌هایی برای این‌گونه سرگرمی‌ها ساخته شد که در شروع قرن بیستم، پایه و اساس «فرهنگ عوام» جدید شد.
• بعداً، رادیو به منازل راه یافت.
• «رادیو» با نمایش‌های پرسش و پاسخ، نمایشنامه‌های شبانگاهی، برنامه‌های کمدی، گزارش‌های ورزشی و اشکال دیگر سرگرمی، محبوبیتی بین اهل خانه یافت.
• با هر وسیله جدید ارتباط توده‌ای که به وجود می‌آمد، حجم عظیم و سیل آسایی نیز از انواع سرگرمی‌ها عرضه می‌شد.
• بعد از ظهور «تلویزیون» امواج برنامه‌های ورزشی و سریال‌هایی که در طول روز پخش می‌شدند، و فیلم‌های سینمایی قدیمی و کارتون به گیرنده‌های خانگی رسیدند، و بدین ترتیب عصر «فرهنگ عوام»، به صورت یک واقعیت قابل لمس درآمد.
• بعد از آن که تلویزیون‌های کابلی و ویدئوها به وسایل ارتباطی بالا اضافه شدند، این مجموعه به شدت گسترش یافت.
• بنا بر این، «فرهنگ عوام» یک از طناب‌های وابستگی ما به وسایل ارتباط توده‌ای و ناتوانایی ما در شادی و لذت بردن از ارتباطات اجتماعی با افراد فامیل و همسایگانمان است.
• امروزه، اجتماع ما شاهد فوران سیل‌آسای برنامه‌های سرگرمی جدید است که محتوای آن‌ها، نقش حساسی در رقابت بین رسانه‌ها و مبارزه دائمی‌شان در جلب توجه مخاطبان دارد.
• آن‌ها هم که خوراک «فرهنگ عوام» تولید می‌کنند، به هر منبعی که بتواند سرگرمی ساده‌ای را تولید کند، متوسل می‌شوند.
• فرهنگ نخبگان، معمولاً ساده شده و برای اهداف تجاری و نهایتاً تولید «فرهنگ عوام» مورد استفاده قرار می‌گیرد.
• منتقدان هشدار می‌دهند که بازتولید مرتب و متوالی «فرهنگ متعالی» در «فرهنگ عوام»، نهایتاً «فرهنگ متعالی» را از محتوای خود، تهی خواهد ساخت.
• تولیدکنندگان این محصولات به بهره‌برداری اقتصادی از مخاطبان خود می‌پردازند، و از توجه آن‌ها به قهرمانان واقعی زندگی که نقش عظیمی در تکوین تمدن ما دارند می‌کاهند.
• همه این ایده‌ها را تحت عنوان الگوی تحلیلی «فرهنگ عوام» می‌توان خلاصه کرد.
• این الگوی تحلیلی، هم امکانات «فرهنگ عوام»، و هم تأثیرات آن را بر هنرها و عموم افراد جامعه لحاظ می‌کند.
• مهم‌ترین نکات این الگوی تحلیلی عبارتند از:

1. وسایل ارتباط توده‌ای کنونی که در مالکیت خصوصی افراد هستند، برای بالا بردن و به حداکثر رساندن سود خود، در صدد افزایش نشر و پخش آگهی و افزایش شمار بینندگان هستند.
2. فیلم‌های تجاری بر مبنای انگیزه‌های عمدتاً اقتصادی ساخته می‌شوند، و هدف آن‌ها، جلب حداکثر مخاطبان و بینندگانی است که بالقوه می‌توانند مخاطب رسانه مورد بحث باشند، بدون توجه به این‌که آن‌ها در چه سطحی از زیباشناسی و سواد هنری قرار دارند.
3. ذائقه هنری اغلب افرادی که در این‌جا مخاطب قرار می‌گیرند، نه در ارتباط با «فرهنگ عامه» است، و نه از فرهنگ پیچیده ریشه می‌گیرد. بلکه تنها سرگرمی‌های غیرپیچیده در این‌جا مطرح هستند. با تأکید بر موسیقی عوام، ورزش‌های متنوع قهرمانی، شوهای رادیویی، بازی‌ها، داستان‌های احساساتی و عاطفی و غیره، این محصولات، حداقل انگیزه‌های روشنفکری را در مخاطبان خود بر می‌انگیزند.
4. برای به حداکثر رساندن سود از محل آگهی، اشتراک، فروش مستقیم اطلاعات و برنامه‌ها، همه وسایل ارتباط توده‌ای، حجم بی‌انتهایی از چنین سرگرمی‌هایی را عرضه می‌کنند که به «فرهنگ عوام» موصوف است (محصولات ارزان تولید شده با حداقل ارزش‌های هنری زیباشناسی اغلب تحت عنوان «هنر زرد» (Kitsch) شناخته می‌شوند)
5. بنا بر این، ذائقه‌ها و سلیقه‌های اقتصادی و مشتری‌پسند، وسیله ارتباطی را وادار به تولید دائمی و مستمر محصولات مبتذل می‌کند، که هدف آن، استفاده از محصولات «فرهنگ متعالی» بخصوص رگه‌های غنی آن‌ها، اما به طرزی واقعاً ساده و پیش با افتاده است.
6. نتیجه نهایی این سوء استفاده‌های اقتصادی از فرهنگ متعالی، و سپس توده مردم، کم ارزش ساختن قهرمانان واقعی زندگی حقیقی است.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 04 اردیبهشت 1391 ساعت 15:37

دستنامه جامعه‌شناسی تبلیغات؛ تسری مفهوم ADVERTISING به حیطه‌های غیراقتصادی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از اندریسن


«بازاریابی اجتماعی» «استفاده از مفاهیم و روش‌های اثبات‌شده‌ای است كه از بخش تجاری گرفته شده و برای ایجاد تغییر در انواع رفتارهای مهم اجتماعی به كار می‌رود» (ص.2.). به عبارت دقیق‌تر: «كاربرد فناوری بازاریابی تجاری برای تحلیل، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه‌های طراحی شده به منظور تأثیرگذاری بر رفتار اختیاری مخاطبان هدف به جهت ارتقای سطح رفاه فردی آنها و جامعه‌شان است» (ص.20.). از دیدگاه اندریسن، تمایز اساسی بازاریابی اجتماعی و تجاری در نكتۀ اخلاقی مصرح در این تعریف است. «تفاوت اصلی این است كه در بازاریابی تجاری هدف نهایی سود رساندن به سازمان حمایت‌كننده است، و نه به مخاطب هدف یا جامعۀ او» (ص.21.).

░▒▓ جایگاه مفهوم وسیع‌تر ADVERTISING

به زعم اندریسن چهار رویكرد در زمینۀ اعمال و تحریض تغییرات اجتماعی متمایز از رویكرد او وجود دارد؛

1. رویكرد آموزش؛ این رویكرد كه اندریسن آن را به هوخبام (Hochbaum, 1958) و روزنشتاك (Rozenstock, 1960, 1966, 1974) مستند می‌سازد، این فرض افلاطونی را پذیرفته است كه «افراد تنها هنگامی كار درست را انجام خواهند داد كه درك كنند چرا و چگونه باید كاری را كه ترویج می‌شود، انجام دهند» (صص.4 23.). به این تلقی چند نقد اساسی وارد آمده است:
• نخست آنكه این رویكرد مبتنی بر یك چشم‌انداز نظری نیست (ص.24.).
• دوم، همان نقد ارسطویی است كه به رفتار تمركز نمی‌كند و بیشتر به باورها و اندیشه توجه نشان می‌دهد (ص.24.).
• سوم، «این رویكرد آثار فشار اجتماعی را نادیده می‌گیرد» (ص.24.).
• چهارم، به زعم اندریسن در مواردی مانند عامل بومرانگ واقعیات ممكن است تأثیر معكوس داشته باشند (صص.5 24.).
2. رویكرد ترغیب (Kotler and Roberto, 1989)؛ از دیدگاه این رویكرد، «عمل تنها هنگامی صورت می‌گیرد كه افراد برای آن انگیزه داشته باشند» (ص.25.). از این قرار، «هدف ترغیب كنندگان كشف استدلال‌های دقیق و عوامل جدی ایجاد انگیزه است كه مخاطب ”آموزش دیده“ را ”وادار به عمل می‌كند“» (صص.6 25.). از این قرار است كه اندریسن این رویكرد را در قیاس با رویكرد آموزش «یك گام به جلو» می‌داند (ص.25.).
• به زعم اندریسن، این رویكرد این دشواری را دارد كه در قیاس با دیدگاه خود او می‌كوشد تا «یك رفتار تازه را از دیدگاه تبلیغ كننده به مخاطب بقبولاند» (ص.26.). این در حالیست كه خود اندریسن بر آن است كه باید محور «واقعیت از نظر مخاطب» باشد (ص.26.).
3. رویكرد تعدیل رفتار  (Graeff, Elder & Booth, 1993, Fraquar et al., 1985)؛ این رویكرد به اندیشه و اعتقاد مخاطب هدف اهمیت كمتری می‌دهد و تلاش می‌كند تا با اعمال محرك‌های مناسب بر سودمندی نتایج عمل مورد تبلیغ تأكید كند.
• به باور اندریسن، این رویكرد به دلیل چشم‌انداز روانشناختی‌اش بسیار فردی است و همین امر هزینۀ فرایند را بسیار بالا می‌برد. در واقع، این رویكرد از نظر اندریسن بیشتر در مقیاس‌های خرد قابل اعمال است و اعمال آن در مقیاس‌های وسیع مستلزم هزینۀ بسیار است (صص.7 26.).
4. رویكرد نفوذ اجتماعی (Wallack, 1990)؛ «هواداران این رویكرد … معتقدند كه طرح‌های تأثیرگذاری بر هنجارهای جامعه و رفتار جمعی، باصرفه‌ترین راه برای دستیابی به افراد و خانواده‌ها و تغییر دادن آنان است» (ص.27.). «افراد … می‌دانند كه یا باید به شیوۀ توصیه شده عمل كنند، یا خطر منزوی شدن در اجتماع را بپذیرند» (ص.27.).
• اما این رویكرد نیز برای اندریسن اقناع‌كننده نیست و او معتقد است كه «این احتمال بیشتر است كه مخاطبان هر چه بیشتر تحصیل‌كرده‌تر و آزادتر باشند، هنجارهای گروهی نقش كمتری در تغییر رفتار آنها داشته باشند» (ص.27.).
مآخذ:...
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 05 اردیبهشت 1391 ساعت 09:22

طرح معضل نسبیت‌گرایی: عیارسنجی جمع‌بندی برایان فی از معرکه فلسفه علوم اجتماعی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از برایان فی


«من‌محوری، اتمیسم، كل‌باوری و نسبی‌گرایی همه عمیقاً مشكل‌آفرین هستند. آنها همگی در باب تفاوت به راه افراط می‌روند و در باب مشتركات و شباهت‌ها به راه تفریط؛ آنها همگی در باب قدرت گروه به راه افراط می‌روند و در باب قدت عاملیت به راه تفریط؛ آنها همگی امكان تعامل را نادیده می‌گیرند. ما همگی در یك جهان زندگی می‌كنیم (هر چند با تفاوت در این جهامن زندگی می‌كنیم)؛ چیستی خویشتن بستۀ رابطۀ آن با دیگران است؛ و خویشتن‌ها ضرورتاً توانایی‌ها و استعدادهای بنیادین مشتركی دارند كه یكی از مهمترین آنها توانایی و استعداد عمل كردن است. با داخل كردن این ملاحظات تصویری از رابطۀ خویشتن و دیگری كم‌كم سر بر می‌آورد كه كمتر جدایی‌گرایانه است.…فهم دیگران… عمیقاً با فهم خودمان ربط متقابل دارد. تغییر در فهم ما از دیگران منجر به تغییر در فهم ما از دیگران می‌شود. علاوه بر این، چون اشكال زندگی اجتماعی را تا حدودی فهم ما از خودمان تشكیل می‌دهد، تغییر در فهم ما از خودمان نهایتاً به معنای تغییر در نحوۀ زندگی ماست.…این مقولات متقابلاً برای هم ضروری هستند و رابطۀ متقابل دیالكتیكی هم از نظر شناخت‌شناسی و هم از نظر هستی‌شناسی دارند. از نظر شناخت‌شناسی هر گونه فهمی تطبیقی و قیاسی است: اگر فهمی از دیگری نباشد فهمی از خود در كار نیست.… یكسانی و تفاوت همچنین ربط متقابل هستی‌شناختی دارند. x بودن به معنای y یا z نبودناست. آنچه ما را x (مثلاً مسلمان، یا مذكر سفید پوست…) می‌كند این است كه ما چیز دیگری نیستیم» (صص.6 395.).

                 این نتایج كه تنها به مدد یك گذر سرسری از كنار آن به ساخت‌شكنی معنا و نسبیت‌گرایی منجر نمی‌شود، «خود را به طرق مختلف در تحلیل اجتماعی چند فرهنگی نشان خواهد داد» و مؤلفه‌های آن را به ترتیب ذیل شكل می‌دهد:

1. «…دانشمندان علوم اجتماعی در فهم دیگران باید سعی كنند آن دیگران را بر حسب معیارها و اصطلاحات خود آنها فهم كنند؛ اما این دانشمندان در عین حال باید مقولاتی را به كار گیرند كه از مقولات افراد تحت بررسی و پژوهش فرانتر می‌روند… [برایان فی در این كتاب در مورد كیفیت این مقولات توضیحی نمی‌دهد و آن را مبهم رها می‌كند. وانگهی، در جای دیگر به نحو متناقضی با این دعوی بر آن می‌شود كه «تعامل‌گرایی در مقام فلسفه‌های اخلاقی به ما می‌گوید كه فراسوی تفاوت‌هی فرهنگی و اجتماعی به دنبال اسكال تازۀ هویت و یكسانی نگردیم، بلكه این اشكال را در درون این تفاوت‌ها بجوییم» (ص.403.)]؛

2. «…مصاحبه‌ها، مشاهدات توأم با مشاركت، و دیگر تكنیك‌های قوم‌نگاری كه دانشمندان علوم اجتماعی به كمك آنها به مشاهدۀ دیگران می‌پردازند تعاملات اجتماعی هستند كه اشكال معینی از رفتار را مترتب می‌كنند. بدین‌ترتیب، دانشمندان علوم اجتماعی صرفاً مشاهده‌گران ابژه‌های كلاً مستقل نیستند، بلكه شكل‌دهندگان فعال آن چیزی هستند كه درباره‌اش پژوهش می‌كنند [برایان فی در هیچ جای كتاب مشخص نمی‌كند كه این مداخلۀ ذهن محقق در واقعیت تا چه میزان است كه به واقع‌نمایی روشی آسیبی نمی‌رساند. برایان فی در این موضوع دشوار فلسفی نیز می‌خواهد بی‌سر و صدا از كنار دشواری‌های فراروی این تلفیق نه چندان استوار خود گذر كند]؛
3. «همین امر حتی زمانی كه هیچ تعامل فیزیكی میان مفسر و تفسیرشونده رخ نمی‌دهد صادق است. معنا خود دوگانه است حال یا به این دلیل كه معنای عملی قصدی، یك متن، یك رابطه، یا یك فرآورده تا حدودی در جریان خود تأویل و تفسیر فعلیت می‌یابد…، یا به این دلیل كه عرضۀ نیات دیگران مستلزم ترجمۀ آنها به اصطلاحات و واژگان مفسر است…. بنابراین، مفسران علوم اجتماعی به شكلی فعال درگیر چیزی می‌شوند كه مشغول مطالعه‌اش هستند حتی زمانی كه مورد پژوهش آنها مدتهاپیش رخ داده باشد. [برایان فی در هیچ جای كتاب مدلل نمی‌سازد كه این تفسیر حاصل ذهن مفسر تا چه اندازه در شكل دادن به واقعیت بیرونی مؤثر است كه بتوان همچنان از نسبیت‌گرایی احتراز نمود. احتراز او از نسبیت‌گرایی بیشتر با «پرتاب» كردن الفاظ مبهم مانند «افراط» و «تفریط» صورت می‌پذیرد. در این حال به نظر می‌رسد كه موضع‌گیری نهایی او در انتهای كتاب بر مبنای مقدمات تدبیر شده در ابتدای كتاب كه نوعی حملۀ سراسری به «من‌محوری، اتمیسم، كل‌باوری و نسبی‌گرایی» است، استنتاج نگردیده است.]؛
4. «…به هنگام بحث از چرخۀ هرمنوتیك، متوجه شدیم كه رابطۀ دانشمندان علوم اجتماعی و افراد مورد تحلیل، رابطه‌ای پویا و دینامیك و متداوم است. فهمی جدید از دیگران برداشت‌های علمی اجتماعی را عوض می‌كند؛ اما هر تغییری از این برداشت‌ها تغییراتی را در افراد مورد تفسیر به بار می‌آورد، و آغازگر اشكال تازه‌ای از فهم و درك می‌شود. این فرایند تعاملی فرایندی در جریان است، دور پیوسته‌ای از تغییرات تكثیر شونده در درك و فهم [این جمله نیز به نظر ریطوریقای پیچیده‌ای می‌آید كه مشكلی از دشواری ناشی از نسبیت‌گرایی برای خود برایان فی حل نمی‌كند. این ادعا كه دور هرمنوتیك به قوت خود باقی است، ایجاب نمی‌كند كه ما با «دور پیوسته‌ای از تغییرات ”تكثیرشونده“» مواجه باشیم. در واقع نفس دعوی آنكه شناخت ”تكثیر“ می‌شود ایجاب می‌كند تا بر مبنای یك شناخت‌شناسی پیشینی‌تری میزان تكثیر شناخت و نه تكثیر گمراهی كشف شده باشد]» (صص.8 397.).

در واقع، با چنین موضع‌گیری‌ای، برایان فی اسیر دشواری‌هایی می‌شود كه خود آنها را متوجه «من‌محوری، اتمیسم، كل‌باوری و نسبی‌گرایی» می‌دانست.

«با توجه به این مطالب، علوم اجتماعی باید ”بازاندیشانه“ باشند» (ص.398.).

برایان فی برای توضیح رستنگاه قلمرو نظری خود از همان نسبی‌گرایی‌ای آغاز می‌كند كه در همین كتاب به نقد آن می‌پردازد (چنانكه قبلاً نقد تفصیلی او به نسبی‌گرایی را در این متن مشاهده كردید)؛

«نسبی‌گرایی در وهلۀ نخست شیوه‌ای برای سخن گفتن از دیگرانی را فراهم می‌آورد كه با ما متفاوت هستند و از این رو ما را نسبت به این تفاوت‌ها حساس می‌كند.  چون ما از ساختار و نظام خاص خود به جهان می‌نگریم و در آن زندگی می‌كنیم، دیگران بایستی ”واقعیت“ را به نحوی متفاوت از ما تجربه كنند. از این جهت منظور از نسبی‌گرایی محافظت خویش از قوم‌مداری است (یعنی این دیدگاه كه همه عین ما هستند). در وهلۀ دوم، چون ما پایه و اساس مستقلی برای نقد شیوۀ تفكر یا عمل دیگران نداریم، نگاه ما به دیگران و افكار و اعمالشان بایستی توأم با تساهل و مدارا و ارج‌گذاری باشد و نه داوری‌گرایی كه اندیشه و عمل انسانی را غالباً ضایع كرده است و به آن لطمه زده است.…
                 «بدین‌ترتیب و از این جهت نسبی‌گرایی مشوق اعتقاد به اصالت تعدد فرهنگهاست.…اصالت تعدد فرهنگ‌ها به چیزی بسیار مهم و حیاتی در جهان معاصر بازمی‌گردد: اینكه مردم یا افرادی كه با هم تفاوت‌های مهمی دارند بایستی در تماس و تعامل یا هم باشند. همۀ معتقدان به اصالت تعدد فرهنگ‌ها درك و فهم و زیستن با تفاوت‌های اجتماعی و فرهنگی را در كانون توجه قرار می‌دهند؛…
                 «اصالت تعدد فرهنگ‌ها، اگر این درك و تصور را از آن داشته باشیم، مسائل عمیقی را برای پژوهش دربارۀ انسان‌ها پیش روی ما می‌گذارد؛ اجازه بدهید توضیح بدهم چگونه. طبق تفسیر خاص اصالت تعدد فرهنگ‌هایی كه تفاوت اجتماعی و فرهنگی را تجلیل می‌كند، هر جامعه با هر فرهنگی واحد منفردی است كه مرزهایی آن را از سایر واحدها جدا می‌كنند كه تا حدودی با متمایز كردن آن از بقیه معرفش هستند. علاوه بر این افراد انعكاساتی از واحدهای فرهنگی و اجتماعی هستند كه بدان‌ها تعلق دارند. هوست شخصی را واحدهای فرهنگی و اجتماعی‌ای معین می‌كنند كه اعضای این واحدها فرهنگیده و اجتماعیدۀ آن شده‌اند.…
                 «اصالت تعدد فرهنگ‌ها بر یكپارچگی فرهنگی و اجتماعی پافشاری می‌كند و این یكپارچگی را در دیگران نیز گرامی می‌دارد» (صص.4 13.).

اما این رویكرد چندفرهنگی دارای دشواری عظیم معرفت‌شناختی است كه خود برایان فی بلافصل پس از مباحث فوق به آنها اشاره می‌كند و توضیح این دشواری‌ها محتوای اصلی كتاب را تا فصل پایانی تشكیل می‌دهد (چنانكه در نوشتار حاضر به این دشواری‌ها اشاره شد). مع‌الوصف، در فصل نهایی، او مجدداً با اختیار نظرگاه چند فرهنگی عملاً خود فارق از در نظر گرفتن همۀ این دشواری‌ها موضع دشواری‌آفرین را اتخاذ می‌كند؛

«اما اعتقاد به اصالت تعدد فرهنگ‌ها، با این تصور از آن، مسأله و مشكلی شناخت‌شناسانه پیش می‌آورد: اگر دیگران در ساختار و نظام خود زندگی كنند و ما در ساختار و نظام خود، چگونه می‌توانیم آنها را درك كنیم؟…هم اصالت تعدد فرهنگ‌ها در مقام تجلیل‌كنندۀ تفاوت‌ها، و هم نسبی‌گرایی پشت آن، مشكلات بنیادینی در راه تلاش برای فهم دیگران ایجاد می‌كند. این امر عمیقاً ناراحت‌كننده است خصوصاً برای خود اصالت تعدد فرهنگ‌ها و نسبی‌گرایی. قدرت این اندیشه‌ها بستگی به توانایی فهم چگونگی تفاوت‌های انسانها و افراد دارد. اما اگر معنای ضمنی آنها این باشد كه چنین فهمی ناممكن است، پس به ظاهر آنها خود مرگ خودشان را رقم می‌زنند. طبق این تأملات به نظر می‌رسد كه اصالت تعدد فرهنگ‌ها و نسبی‌گرایی خودشكن هستند» (صص.5 14.).

برایان فی در این متن گرایش وافری به برقراری صلح میان رویكردهای معارض در فلسفۀ روش دارد و در انتهای مجادلات هر یك از آنها می‌كوشد تا به قول یان كرایب به یك «املت نظری» حاصل از تلفیق آنها دست یابد. او می‌خواهد كلیۀ دوگانه‌های فلسفۀ علوم اجتماعی را از میان بردارد و نشان دهد كه تمایز میان نسبی‌گرا بودن و نبودن، تمایز میان جمع‌گرا و فردگرا بودن و دیگر تمایزهای متعارف بیشتر ساختگی است. ساز و كار اصلی او در دامن زدن به چنین مرزشكنی‌ای بیشتر كاربرد اصطلاح «افراطی» در پس مرزهایی است كه باید مستحیل شوند. در واقع برایان فی در پایان مباحث خود، بدون مقدمه از ما می‌خواهد تا چندان به استدلال اتكاء نكنیم و تفریطی از تمام مواضع را بپذیریم. او نام این املت نظری را «فلسفۀ اجتماعی چند فرهنگی» می‌نهد. این فلسفه می‌خواهد تا در مورد مجادلات بنیادین مطرح در پس تمایزهای نظری مطرح در فلسفۀ علوم اجتماعی «سكوت» و تنها «سكوت» كند و كسانی را كه «سكوت» نمی‌كنند را به «افراط» و «تفریط» متهم سازد.

  
خود |▓| دیگری
اتمیسم |▓| كل‌نگری
فرهنگ ما |▓| فرهنگ آنها
یكسانی |▓| تفاوت
عاملیت |▓| نظام اجتماعی
خودمختاری |▓| سنت
خودی |▓| غیرخودی
شناخت خویشتن |▓| شناخت دیگران
مشاهده‌گر |▓| مشاهده شده
درك دیگران |▓| درك دیگران
طبق نظر خودمان |▓| طبق نظر خودشان
درك دیگران |▓| نقد دیگران
حال |▓| گذشته
معنا |▓| علت
نسبی‌گرایی |▓| عینیت‌باوری
ذهنیت |▓| عینیت
داستان گفتن |▓| زیستن داستان

░▒▓ فرجام كلام
كار برایان فی، از آن جهت كه بیش از 350 صفحه را به طور كامل به طرح مواضع نسبیت‌گرا در فلسفۀ عمومی و فلسفۀ علوم اجتماعی و سپس نقد مفصل و مكرر آن می‌پردازد، به طرز اعجاب‌آوری به دو پاره تقسیم می‌شود. در پارۀ اول، او در موضع یك فیلسوف اصول‌گرا در زمینۀ فلسفۀ علوم اجتماعی محسوب می‌شود و در پارۀ دوم، او در جریان یك چرخش شتاب‌زده می‌كوشد تا چارۀ انتقادات وارد بر نسبیت‌گرایی را با «نه این و نه آن» حل و فصل كند. از این جهت به گمان من پارۀ عمده‌تر كتاب حاوی یك مانیفست كامل فسلفۀ اصول‌گراست و پارۀ تلاش شتاب‌زده‌ای برای اتمام كار بدون در نظر گرفتن بیش از 350 صفحه مقدمات است.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 26 بهمن 1391 ساعت 20:26

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(37)/ قانون‌مالکیت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← در جریان کاوش در مورد عوامل بی‌دینی، این روزها درباره ”دنیا“ صحبت می‌کنیم که ”رأس کل خطاهاست“.

← و امروز در محضر درس قرآن کریم، درس تازه‌ای می‌آموزیم و آن اینکه...

← روحیه‌ای را در خود تقویت کنید.
← این روحیه را که داشته‌های خود را محصول تلاش و زرنگي خويش نپنداريم، كه هر چه هست، از خداوند است.
← نفس این روحیه که داشته‌های ناچیز خود در این دنیا را چیزی به حساب آوریم و آن را به سعی و کوشش خود منتسب سازیم یک از عوامل دنیازدگی و معادل دین‌زدایی است.

----------------------------------------
وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاَّ لِمَنْ تَبِعَ دينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدى‏ هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتى‏ أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ
آل‌عمران/73
----------------------------------------

← در جملۀ ”قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ، يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ“، كلمه ”فضل“ به معناى زائد از حد اقتصاد و ميانه است. راغب در اين باره گفته است: هر عطيه‏اى كه دادنش واجب نباشد و گيرنده‏اش مستحق آن شمرده نشود، فضل گفته مى‏شود.
← در این جمله چنین استدلال می‌شود: وقتى فضل خدا عظيم باشد، و آن هم عظيم على الاطلاق، نه عظيم از يك جهت و دو جهت، لازمه‏اش اين است كه اولا اختيار چنين فضلى به دست خودش باشد و ثانيا فضلش واسع و تمام ناشدنى باشد (چون آنچه تمام مى‏شود عظيم نيست) و ثالثا داناى به حال بندگانش باشد (چون صاحب فضلى كه از حال محتاجان به فضل خود بى‏خبر است، فضلش عظيم كه نيست هيچ، بلكه خاصيت هم ندارد) و رابعا بتواند فضل خود را به هر كس كه لايق دانست اختصاص دهد.
در نتیجه...
• بهره‌ي 129. اين بينش مهم است كه افراد دارايي خود در اين دنيا را از آن خود ندانند؛ جهان‌نگري كه عرضي بودن مالكيت افراد را به آنها گوشزد نمي‌كند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، صد و بیست و نه رهنمود از مصحف شریف آموختیم. پنجاه و شش رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم

گزارش بانک مرکزی از گرانی 18 تا 146درصدی 33 قلم کالای اساسی

فرستادن به ایمیل چاپ

ادامه مطلب...فارس


نگاهی به آمار قیمت 40 کالای اساسی و مواد غذایی در تهران در تاریخ منتهی به 26 فروردین ماه 90 و 25 فروردین ماه 91 نشان می دهد، طی یک سال گذشته قیمت 33 کالای اساسی و مواد غذایی از 18 تا 146 درصد گران شده است.

░▒▓ سبزیجات رکورددار گرانی

رکورددار گرانی در یک سال گذشته سبزی های برگی بوده است که با رشد 146 درصدی قیمت از کیلویی 615 تومان به 1516 تومان افزایش یافت. گوجه فرنگی با رشد 107 درصدی قیمت در رتبه دوم است که از کیلویی 838 تومان در فروردین 90 به 1850 تومان در فروردین 91 رسید و خیار با رشد 90.1 درصدی قیمت و افزایش از کیلویی 982 تومان به 1867 تومان رتبه سوم گرانی را به خود اختصاص داده است.

              قیمت دیگر سبزی ها نیز به این شکل تغییر یافته که کدوسبز با رشد 76.4 درصدی قیمت از کیلویی 929 تومان به 1639 تومان، بادنجان با رشد 39.1 درصدی قیمت از 955 تومان به 1329 تومان و لوبیا سبز نیز با رشد 18 درصدی قیمت از 2116 تومان به کیلویی 2498 تومان افزایش یافت.               پیاز و سیب زمینی تنها سبزیجاتی هستند که در یک سال گذشته دچار کاهش قیمت شدند و هر کدام به ترتیب 9 و 37 درصد افت قیمت داشته اند.

░▒▓رشد 50 درصدی قیمت گوشت گوساله/گرانی 39درصدی مرغ
گزارش بانک مرکزی حاکی است، قیمت گوشت گوسفندی با استخوان از کیلویی 15644 تومان در فروردین 90 به 22739 تومان در فروردین 91 افزایش یافته که رشد 45.3 درصد را نشان می دهد. گوشت گاو و گوساله بی استخوان نیز با رشد 50.1 درصد قیمت از کیلویی 11557 تومان به 17354 تومان رسید.
              قیمت گوشت مرغ نیز در یک سال گذشته 39.1 درصد افزایش یافت و از کیلویی 3476 تومان به 4838 تومان رسید.

░▒▓ گرانی 30درصدی روغن و 30 درصدی قند و شکر
گرانی 27.8 درصدی قند و 36.5 درصدی شکر در یک سال گذشته شیرینی خود را بر کام ها تلخ کرده است و شاهد افزایش قیمت قند از کیلویی 1423 تومان به 1820 تومان و شکر از 1164 تومان به 1589 تومان بودیم.
              چای خارجی در این مدت با رشد 33 درصدی قیمت از بسته 500 گرمی 5264 تومان به 7005 تومان رسید و روغن نباتی مایع نیز از لیتری 1952 تومان به 2579 تومان رسید که رشد 32.1 درصدی را نشان می دهد و روغن نباتی جامد حلب 5 کیلویی از 10383 تومان به 13524 تومان رسید که 30.2 درصد رشد داشته است.

░▒▓ رشد 26 تا 59 درصدی قیمت لبنیات
بر اساس این گزارش، انواع لبنیات در یک سال گذشته رشد 26 تا 59 درصدی قیمت داشته است. در این بین پنیر غیرپاستوریزه با رشد 59 درصدی قیمت از کیلویی 7230 تومان در فروردین 90 به 11500 تومان افزایش یافت و پنیر پاستوریزه هم با رشد 52.4 درصدی قیمت از 1519 تومان در یک بسته 450 گرمی به 2316 تومان رسید.
              قیمت ماست پاستوریزه از کیلویی 1138 تومان در فروردین سال گذشته به 1596 تومان در سال جاری رسید که رشد 40.2 درصدی قیمت را نشان می دهد. ماست غیرپاستوریزه نیز با رشد 36.9 درصد قیمت از 1174 تومان به 16.8 تومان رسید.

░▒▓ حبوبات 45 درصد و برنج 28 درصد گران شد
بر اساس گزارش بانک مرکزی، قیمت برنج وارداتی غیرتایلندی با رشد 26.6 درصدی از 2120 تومان به 2686 تومان، برنج داخله درجه یک با رشد 25.2 درصد از 3318 تومان به 4155 تومان و برنج داخله درجه دو با رشد 45.2 درصد از 2105 تومان به 3058 تومان رسید.
              تخم مرغ یکی از معدود کالاهایی است که در طول سال گذشته کاهش قیمت داشته و از شانه دو کیلویی 5347 تومان به 5276 تومان رسید.
              قیمت انواع حبوبات نیز به شرح زیر طی یک سال گذشته افزایش داشته است: نخود 55.9 درصد، لپه نخود 57 درصد، عدس 30.7 درصد، لوبیا چیتی 38.3 درصد، لوبیا چشم بلبلی 32.6 درصد، لوبیا سفید 60.6 درصد و لوبیا قرمز 29.3 درصد.

░▒▓ گرانی 27 درصدی میوه/سیب و لیمو ارزان شدند
آمار بانک مرکزی حاکی است: قیمت پرتقال درجه یک با رشد 26.3 درصدی از کیلویی 1835 تومان به 2319 تومان و پرتقال درجه دو با رشد 7درصدی از 1184 تومان به 1267 تومان رسید. نارنگی نیز با رشد 67.8درصدی قیمت از کیلویی 1786 تومان به 2997 تومان افزایش یافت.
              درحالی هندوانه در این مدت 64.2 درصد گران شد و از کیلویی 627 تومان به 1030 تومان رسید که لیموشیرین در یک سال اخیر 8 درصد ارزان شد.
              بر اساس این گزارش، قیمت سیب قرمز تخم لبنان 18 درصد و سیب زرد تخم لبنان 14 درصد در یک سال گذشته کاهش داشته است.

طرح معضل نسبیت‌گرایی: مطالعۀ موردی در نسبیت‌گرایی (4)؛ رویكرد كل‌گرایانه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد ادامه مطلب...از برایان فی


«اندیشۀ تفاوت اساسی و بنیادین میان گروه‌ها تا حدود زیادی از موضع دقیقاً متقابل اتمیست‌ها نشأت می‌گیرد، یعنی موضع كسانی است كه باید آنان را كل‌گرا نامید. كل‌گرایی، در آن معنایی كه من به كار خواهم برد، آموزه‌ای است كه می‌گوید صفات و مشخصات افراد صرفاً كاركردی از جایگاه آنان در جامعه یا نظام گسترده‌ای از معناست؛ خصوصاً این آموزه می‌گوید كه هویت اشخاص را عضویتشان در گروهی خاص معین می‌كند، چون هویت محصول نیروهای اجتماعی و فرهنگی است. كل‌گرایی مدعی است كه ما اساساً حاملانی هستیم كه جامعه و فرهنگ از طریق ما خودشان را بیان می‌كنند» (ص.93.).

«كل‌گرایان متدولوژیك بر این نكته پای می‌فشارند كه پدیده‌های اجتماعی را باید در سطح تحلیل خودشان یعنی سطح خودمختاری ماكروسكوپی مورد مطالعه قرار دارد. علاوه بر این، آنها مدعی هستند كه نظریه‌های تبیین‌كنندۀ پدیده‌های اجتماعی قابل تقلیل یا فروكاستن به نظریه‌هایی دربارۀ افرادی نیستند كه كنشگران آنها هستند» (ص.94.).

«كل‌گرایی به دو دلیل پیوسته به هم در علوم اجتماعی جذابیت پیدا كرده‌است. در وهلۀ نخست، علم خود بنا به ماهیتش چیزی را كه در كانون توجهش قرار می‌دهد افراد نیستند، بلكه اعضای یك طبقه‌اند.…برخی ویژگی‌های زندگی معاصر تقویت‌كنندۀ كل‌گرایی و نگرش جدایی‌طلبانۀ همراه آن به موجودیت‌های اجتماعی است. تعیین هویت گروهی یكی از عوامل مهم در زندگی معاصر شده است.… حاصل این كار تقویت این معناست كه یكپارچگی گروهی است كه هویت فردی را شكل می‌دهد، و نیز تقویت این اندیشه كه اعضای یك گروه اساساً با اعضای گروه‌های دیگر فرق می‌كنند» (صص.8 97.).

«یكی از چهره‌های شاخص و اصلی در بسط و گسترش نظریه‌های كل‌گرایی امیل دوركیم بود.…روایت جدیدتری از كل‌گرایی، ”ساختارگرایی“ است» (صص.5 94.).

«پیش از آنكه به بررسی صدق و كذب كل‌گرایی بپردازیم، یك نكتۀ بدیهی را از نظر می‌گذرانیم: همۀ اعضای یك گروه از همۀ جهات شبیه یا عین هم نیستند.… بسته به نگاهی كه شخص به اعضای هر گروهی دارد، تفاوت‌ها در داخل گروه می‌توانند غالباً به همان زیادی تفاوت‌های میان اعضای آن با دیگر گروه‌ها باشند.…این اندیشه كه گروه‌ها كل‌های یكپارچه‌ای متشكل از واحدهای همسان و همگن هستند تا حدودی از درك و برداشت عام اما غلط از مفهوم ”گروه“[، ”فرهنگ“ و ”جامعه“] نشأت می‌گیرد. ما غالباً میل داریم این مفهوم را شیئی كنیم.…اما این نگاه نیرومند به دو دلیل مشكل‌زاست؛ نخست اینكه این نگاه نمی‌تواند ماهیت فرایندی فرهنگ و جامعه را به جا بیاورد؛ و دوم، این نگاه نمی‌تواند اهمیت عاملیت را در زندگی اجتماعی و فرهنگی درك كند. برای فهم اینكه چرا چنین است، لازم است اندیشه‌های مهم در باب ”فرهنگ“ و ”جامعه“ را تحلیل كنیم» (صص.101 99.).

مآخذ:...
هو العلیم

صفحه 366 از 425

a_a_