فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

یک تحلیل از پدیده ”مرتضی پاشایی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
●    اگر دستگاه‌های حزبی و سیاسی می‌دانستند که مرحوم «مرتضی پاشایی»، خواننده تیتراژ «ماه عسل»، در چند ماهه پس از تشخیص بیماری تا وفات، اجراهای متعددی به نفع امور خیریه انجام داده بود، شاید می‌توانستند از یک «دید انسانی» و نه یک «دید محاسبه‌گر»، پیش‌بینی کنند که مردم در بزرگداشت او سنگ تمام خواهند گذاشت؛ مردم، دغدغه‌های روزمره خود را کنار خواهند گذاشت و به تشییع این جوان نیکوکار خواهند رفت.
●    اگر سازمان صدا و سیما را از عداد سازمان‌های سیاسی دخیل در این موضوع کنار بگذاریم، باید اعتراف کنیم که همه سازمان‌های سیاسی و احزاب و تشکل‌ها از خیل مردم جا ماندند.آن‌ها، خیلی دیر متوجه اهمیت نیکو کاری مرحوم «مرتضی پاشایی» شدند.

░▒▓ نگاه اول در ریشه‌یابی قضیه
●    اگر دقت به رویدادهای بزرگ، مانند مذاکرات اتمی، اجازه می‌داد، تا به امور ریز‌تر اما مهم توجه کنیم، شاید دستگاه‌های حزبی و سیاسی ارتباط مناسب‌تری با این رویداد مهم برقرار می‌کردند. شاید، حتی، همین امور ریزتر ولی مهم، «ظرفیت»های جایگزین اداره کشور به جای دل بستن به مذاکرات اتمی را به ما گوشزد می‌کرد.
●    بستگی به این دارد که سیاست را از یک نگاه مبتنی بر «تدبیر / گروه عقلا» بنگریم، یا از یک نگاه مبتنی بر «اراده / اخلاق / امید / مقاومت / تاریخ‌سازی انسانی». نگاه اول، ما را به یاد دکتر حسن روحانی می‌اندازد و نگاه دوم، ما را به یاد دکتر محمود احمدی‌نژاد.
●    تقابل این دو دیدگاه نسبت به سیاست، مانند تمایز فرش ماشینی و فرش دست‌بافت است. هواداران صنایع دستی و فرش دست‌بافت، محصولات انسانی را هر چند دقت و کارآیی محصولات ماشینی را نداشته باشد، ترجیح می‌دهند، چرا که در محصولات انسانی، مانند صنایع دستی، رد پایی از «اراده / اخلاق» و رهایی از «تدبیر / کنترل» هست. مدافعان تز سیاست به مثابه «صنایع دستی»، معتقدند که با توجه به این واقعیت که سیستم‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیار پیچیده‌تر از سیستم‌های مکانیکی هستند، شاید سیاستی که اجازه صعود رفتارهای عاطفی مردم به تارک سیاست را می‌دهند، در بدو امر، خطاها و بی‌نظمی‌هایی را مرتکب شود، ولی در کل و در یک مقیاس وسیع‌تر، فرشی را نمودار می‌سازند که از فرط تراکم معنا در خود، می‌تواند تاریخ‌ساز شود، دل انسان‌ها را بلرزاند، و آنان را به انجام کارهای باور نکردنی مانند یک حضور بزرگ وا دارد.

░▒▓ نگاه دوم در ریشه‌یابی قضیه
●    به رغم یک ذهن ماشینی و «تدبیر»گر، ما در یک دنیای غیر جهت‌دار زندگی نمی‌کنیم که در آن مشکلات به اعمال، و آن‌ها هم به راه‌حل منجر شوند. ما با یک دنیای هوشمند، یا به قول جوانان، سایبر، مواجهیم. در این فرآیند آغاز و پایانی وجود ندارد. افراد، پدیده‌ها، و اشیاء همه به یکدیگر مرتبط هستند. افراد، از طریق زنجیره‌های پی در پی اعمال، نسبت به کارهای قبلی خود و دیگران واکنش نشان می‌دهند. ما در یک دنیای دایره‌ای زندگی می‌کنیم که در آن هر کاری که بر اساس شرایط فعلی انجام می‌دهیم، به نوبه خود، منجر به تغییر شرایط می‌شوند و آن‌ها هم پایه اعمال آینده قرار می‌گیرند.
●    ساختارهای بازخوردی در سیاست، می‌توانند روی روند تصمیم‌گیری به گونه‌ای تأثیر بگذارند که بسیار فراتر از درک افراد درگیر در آن سیستم باشد. منظور از سیستم‌های بازخوردی، محیطی است که در آن شرایط فعلی منجر به تصمیم‌هایی می‌شوند که به تغییر شرایط انجامد و آن‌ها هم به نوبه خود روی تصمیمات آینده تأثیر می‌گذارند. این محیطی است که همه اعمال ما، در آن به وقوع می‌پیوندند. در این‌جا به دو نکته مهم باید توجه کرد؛
●    اول این که بسیاری از اعمال که به منظور حل مشکلات انجام می‌شود، خود، دلیل مشکلات بعدی می‌شوند؛ بنا بر این، یک پایش دائم و منعطف برای پی‌گیری مسائل مردم در سیاست لازم است. سیاست برای حل مسائل و مشکلات دنیای امروز، باید از برج عاج پایین بیاید و به مردم و مسائل و دیدگاه‌های آنان نزدیک شود.
●    دوم این که بخشی از خطای نگاه «برج عاج نشین تدبیرگر» در سیاست، آن است که بر وفق یک نگاه ماشینی، و به دور از یک نگاه سایبر، چشم‌انداز خود را منحصراً به داخل ماشین کشور و مکانیسم‌های درونی آن معطوف می‌کند و به بیرون و محیط عمل کشور بسیار خوش‌بین است؛ مانند ماشین‌سازی که اغلب جاده‌های شهر را صاف و صوف تصور می‌کند و سپس اتومبیل مشهور ... را طراحی می‌کند. در حالی که یک نگاه سایبر، مسائل سیاست را حاصل تعاملی میان نیروهای فعال در داخل سیستم و بیرون سیستم می‌داند، و حتی گاه، بخش اعظم دشواری‌های جامعه و سیاست را برخواسته از محیط بیرونی می‌داند.

░▒▓ نگاه سوم در ریشه‌یابی قضیه
●    بخشی از شکاف فزاینده بین تشکل‌ها و دستگاه‌های سیاسی در یک سوی، و مردم و بویژه جوانان در سوی دیگر، به پیشرفت‌های عظیم و شتابان تکنولوژی اطلاعات باز می‌گردد. گویی، فناوری اطلاعات، بی‌اختیار پیشرفت می‌کند، و به تبع، جوانانی که ماهرانه از آن استفاده می‌کنند، فاصله‌ای ناپیمودنی با کسانی که مهارت استفاده از آن را ندارند پیدا می‌کنند. این روزها، افراد پیر شدن خود را از همین «جا ماندن‌ها» نتیجه می‌گیرند.
●    چیزی در تکنولوژی اطلاعات یا همان فناوری «سایبر» هست که در تکنولوژی‌های مکانیکی و بوروکراتیک پیشین که در دوران «گروه عقلا» غالب بود، نیست. خواست توسعه اقتصادی نزد «ژنرال»های توسعه در «عصر سازندگی» و «عصر اصلاحات»، اغلب، نظام‌های انسانی را به سمت همسانی با نظام‌های ماشینی کشانده است. این، فرمول اصلی در توسعه مدرن به سبک «نوسازی» است که از عصر سازندگی متداول گشت. این در حالی است که برای جوانانی که به نحو «سایبر» دنیا را درک می‌کنند، دشوار است، پذیرفتن این که انسان‌ها، خانواده‌ها، گروه‌ها، تشکل‌های سیاسی، و دولت‌ها، همگی عضو همان گروه از ساختارهای مکانیکی، عقلانی و بوروکراتیک هستند که کارخانه‌های مواد شیمیایی و صنایع هوایی. انسان‌ها، از آن رو که انسان هستند و برای خصلت اراده‌مند و اخلاقی خود دلواپس اند، و از آن بیش، با اتکاء به تکنولوژی‌های سایبر، توانمندی‌های نهفته خود را کشف می‌کنند، دوست ندارند بپذیرند که سیستم‌های فیزیکی، طبیعی و انسانی، همه، مانند یکدیگر فرض شوند. «گروه عقلا»، متخصصان و نخبگان را بر مبنای ایده «کنترل» ماشینی، بر مردم مسلط می‌سازند، تا یک جامعه منظم و بسیار قابل پیش‌بینی بسازند. ولی من فکر می‌کنم که انسان‌ها نمی‌خواهند بپذیرند که اجتماعات و تشکل‌های انسانی، خود نحوی ماشین را تشکیل می‌دهند.
░▒▓ نگاه چهارم در ریشه‌یابی قضیه
●    به نظر می‌رسد که مردم در تقابل با ماشین و «گروه عقلا»، واکنش دو گانه‌ای اختیار کرده‌اند؛ هر چند که ایده «گروه عقلا» را دوست ندارند، از آن رو که اراده مردم را انکار می‌کند و مدام انسان‌ها را تحقیر و خود را به عنوان گروه «ژنرال»ها بزرگ می‌شمرد، ولی به هر حال باید زندگی کرد. به نظر می‌رسد که مردم می‌دانند که پذیرفتن ایده «پیشبرد عقلانی جامعه»، به معنای پذیرفتن فرض وجود منابع زیر بنایی تعین بخش رفتار، مقتدرتر از اراده تک تک انسان‌ها است، چیزی شبیه نگاه زیربنا - روبنایی مشهور مارکس که این جامعه زمانی به آن «نه» گفت، ولی اکنون، چاره چیست. اگر چه این مفهوم با مفهوم آزاد بودن انسان‌ها در تصمیم‌گیری‌هایشان تناقض دارد، اما به هر حال، محدودیت‌هایی که به دلیل وجود ماشین‌ها در دنیا دیده می‌شوند، وجود خارجی دارند، و نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.
●    بله؛ امروزه مردم، از نظام‌های سیاسی، همان توقعاتی را دارند که از ماشین‌های دقیق دارند. آن‌ها از نظام‌های سیاسی می‌خواهند تا حداکثر کنترل را اعمال کنند تا بتوانند تضمین نمایند که هیچ آلودگی در مواد غذایی بروز نکند، هیچ اشکالی در شبکه برق رسانی رخ ندهد، هیچ دشواری امنیتی بروز نکند، و... . مردم در مورد سیستم‌های پیشرفته کنترل و نظارت بر روند صحیح امور صحبت می‌کنند؛ سیستم‌های کامپیوتری، سیستم‌های کنترل ترافیک، سیستم‌های اقتصادی متکی بر تابلوی بی‌خطای بورس. مطالعات بسیاری در مورد ثبات و رفتار فرآیندها و موضوع مهم «کنترل» صورت می‌گیرد. از سیستم‌های کامپیوتری برای شبیه‌سازی رفتارهای مختلف چنین ساختاری استفاده می‌شود، و در نهایت، قبل از هر کاری، یک مدل کوچک از هر چیز ساخته می‌شود که بتوان آن را از ابعاد مختلف بررسی کرد، و از تمام جهت بی نقص بودن آن را پیش‌بینی نمود. ولی، تنها شمار محدودی از مردم، متوجه گسترده بودن و رواج بسیار زیاد و افراطی سیستم‌ها و سلطه آن‌ها بر مناسبات انسانی می‌شوند؛ این که ما در همه کارهایی که می‌کنیم، به نوعی با برخی از این سیستم‌ها سر و کار داریم و این‌که این سیستم‌ها در خلق بسیاری از مشکلاتی که ما با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم چه نقش با اهمیتی دارند.
●    طراحی سیستم‌های اجتماعی بسیار متفاوت از سیستم‌های مکانیکی است؛ و این، به دو مفهوم مهم «تدبیر / کنترل» و «اراده / اخلاق» باز می‌گردد. معدود کسانی که طرف «اراده / اخلاق» را در مقابل «تدبیر / کنترل» می‌گیرند، مانند کسانی هستند که «صنایع دستی» را به «صنایع ماشینی» ترجیح می‌دهند. آن‌ها محصولات انسانی را هر چند دقت محصولات ماشینی را نداشته باشد، ترجیح می‌دهند، چرا که در محصولات انسانی، مانند صنایع دستی، رد پایی از «ارده / اخلاق» و رهایی از «تدبیر / کنترل» هست. مدافعان تز سیاست به مثابه «صنایع دستی»، معتقدند که با توجه به این واقعیت که سیستم‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بسیار پیچیده‌تر از سیستم‌های مکانیکی هستند، در ساختن و تمشیت سیستم‌های اجتماعی، باید رفتار انسانی‌تری داشت، و لاجرم، سیستم‌های اجتماعی دقت‌های سیستم‌های تکنولوژیک را نخواهند داشت. در عوض، نظم سیاسی انسانی، مخزنی از معنا را با خود حمل می‌کنند که در نهایت، و در یک موقعیت حساس، یک «ظرفیت» بزرگ تاریخ‌سازی را آزاد خواهند کرد.
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 01 آذر 1393 ساعت 17:14

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۹/پا گرفتن فعالیت سیاسی شبکه‌ای

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    برای برخی از تشکل‌های سیاسی دیرپا، همچون مطبوعات سیاسی با مخاطبان خاص، ابداع و نوآوری و گشودن خطوط سیاسی جدید، فعالیتی اختصاصی محسوب می‌شود. آن‌ها خواهان تبدیل شدن به دستگاه‌های سیاسی بزرگ و عریض و طویل نیستند، بلکه تنها می‌خواهند، از طریق گشودن جبهه‌های فکری جدید، راه را برای فعالیت‌های سیاسی مکمل بگشایند.
●    جاهایی مانند همین روزنامه «رسالت»، از آغاز انقلاب، رسالت خود را گشودن مرزهای نمادین سیاست دانسته‌اند. از این روزنامه، سیاستمداران برجسته فراوانی برخواسته‌اند که هر یک در حوزه عمل خود سرآمد و خلاق و راه‌گشا بوده‌اند، ولی خود روزنامه، به فکر فربه‌تر شدن یا به قول جوانان امروز، «ترکوندن» نبوده است، چرا که روزنامه «رسالت» به عنوان یک تشکل سیاسی، ابداع و نوآوری را فعالیت اختصاصی خود محسوب داشته است.
●    با این حال، برای چابک‌تر شدن، یک راه دیگر باقی مانده است. برای چابک‌تر ساختن روند تولید ایده‌های خلاق سیاسی، روزنامه «رسالت» گروه‌های چند گانه و مستقلی را در تولید محتوای روزنامه فعال کرده است، و هم‌چنین، امیدوار است تا مخاطبان خود را هم به صحنه روزنامه‌نگاری وارد کند.  روزنامه رسالت، نزدیک به یک دهه است که آن را آغاز کرده، ولی این گام با توجه به ظهور جامعه شبکه‌ای هنوز ناتمام مانده است. تکمیل این گام، منوط به گسترش فرآیند خلق ایده‌های نوآورانه، به گروه‌های متکثر و در عین حال مستقل، و مستقر در شبکه است.
●    حال، اگر روزنامه «رسالت»، بتواند از تکنولوژی اطلاعات و شبکه برای پیوند دادن منابع بیرونی به پروژه‌های فکری خود استفاده کند، می‌تواند ایده‌های بهتری را به منظور اعمال تغییرات سیاسی جدید ارائه کند و این ایده‌ها را سریع‌تر توسعه دهد. این گونه از نوآوری، مدلی است که به طرز حیرت‌آوری می‌تواند گروه‌های هم‌فکر وسیعی را در زمینه تولید محتوای شبکه‌ای گرد هم آورد. این، تغییری است که هنوز در روزنامه «رسالت» به سرانجام نرسیده است. آن‌چه این رویکرد جدید در نوآوری سیاسی را تسهیل می‌کند، ارتقاء وب به عنوان یک پلت فرم مشارکتی فعالان سیاسی است. عاملی که موجب پذیرش شبکه‌های اجتماعی به عنوان یک بستر تازه فعالیت سیاسی و روزنامه‌نگاری می‌شود، نیاز رقابتی در حال رشد به منظور طرح ایده‌های خلاق برای تغییرات سیاسی و استفاده مؤثرتر و سریع‌تر از این ایده‌هاست.
●    در سوی دیگر، مشارکت در تولید افکار سیاسی برای سیاستمداران نیز امر بسیار جدی و جدیدی است؛ یعنی، سیاستمداران، نمی‌توانند فارغ از نظر دگرگونی‌های عظیم در کف جامعه و اجتماع شبکه‌ای، به طور قطع و نهایی تصمیم بگیرند که چه سیاست‌هایی را اجرا کنند، و چگونه باید اجرا کنند. همکاری با گروه‌های هوشمند و شبکه‌ای تولید محتوا، معلوم می‌کند که سیاست‌مداران ارشد، تا چه اندازه می‌توانند سیاست‌ها و تدابیر خود را به سطح کف جامعه نزدیک سازند.
●    فواید همکاری و تخصصی کردن تولید محتوا در بستر شبکه، امروزه، آشکار و بدیهی به نظر می‌رسد. مشخص است که فعالان شناخته شده و در عین حال منتشر در شبکه، می‌توانند بهتر و با هزینه کمتری نسبت به روزنامه‌نگاران سنتی در استخدام روزنامه، اطلاعات و تحلیل‌های بهنگام و نوآورانه خلق کنند. یک سازمان سیاسی کاملاً شبکه‌ای، به طور روز افزون، آماده پذیرش ایده‌ها و نظریات، از هر منبعی به خصوص مخاطبان روزنامه در شبکه است. همکاری‌ها در بسیاری از جهات گسترش می‌یابند. بویژه، وقتی سازمان سیاسی نوآور، به دنبال یک ایده جدید برای یک مسأله تازه است، و با اذهان خلاق نوینی در بستر شبکه آشنا می‌شود.

░▒▓ و سه نکته عملیاتی...
●    در مجموع، سازمان‌های سیاسی خلاق، سه راه برای نائل شدن به همکاری در تولید ایده‌های جدید برای تغییرات سیاسی دارند:

۱.    اول آنکه، آن‌ها می‌توانند از طریق جمع‌آوری و فرآوری ایده‌های خوب پراکنده در شبکه که قبلاً مطرح شده، ولی گسترش نیافته عمل کنند.
۲.    دوم آن که، تشکل‌ها می‌توانند با فراخوان در شبکه برای تأمین ضمایم طرح‌های موجود سیاسی در دنیای واقعی، آن‌ها را کامل کنند و به عنوان بسته‌های کامل تغییر سیاسی ارائه دهند. در واقع، فعالان شبکه، می‌توانند از طریق ایده پردازی در اطراف ایده‌های سیاسی موجود در دنیای واقعی، راه‌های خلاقانه را پیشنهاد دهند.
۳.    سوم آن که، سازمان‌های سیاسی خلاق، می‌توانند غیر مستقیم از طریق مشارکت در بحث‌های گسترده و جا افتاده در شبکه اجتماعی، ایده‌های نوین را شکار یا تحریک کنند.

░▒▓ و سه نکته عملیاتی دیگر...
۱.    تشکل‌های سیاسی فعال و نوآور، بایستی طرح‌های انگیزشی مناسبی را برای نیروهای فکری مستقر در شبکه فراهم کنند، و ببینند که چه عواملی موجب می‌شود فعالان شبکه، به تعامل و همکاری روی خوش نشان دهند. انگیزه‌های مالی می‌تواند در بعضی موارد لازم باشد، اما، بسیاری از فعالان شبکه ممکن است با عواملی مانند قدردانی و به رسمیت شناخته شدن دارای انگیزه شوند. هم‌چنین، باید موانع کار از جمله سختی یا سهولت مشارکت و زمان مورد نیاز را برای فعالان شبکه، مشخص کنند، و اقدامات لازم را جهت به حداقل رساندن مشکلات انجام دهند.
۲.    از این گذشته، طرح مسائل و خطوط فکری باید تقسیم شوند تا مشارکت کنندگان به صورت موازی در قسمت‌های مختلف روی آن‌ها کار کنند، در غیر این صورت، برای بسیاری از فعالان شبکه غیر ممکن خواهد بود که به همکاری مؤثر بپردازند.
۳.    فعالان شبکه، زمانی مؤثر و مفید عمل می‌کنند که دارای قوانین مشخص، رهبری و نمایندگی معین، و فرآیندهای شفاف برای تعیین هدف و حل اختلافات میان اعضا باشند. راهبر تجمع‌های شبکه‌ای باید دارای ویژگی‌های شخصیتی راهبر خدمت گذار باشد تا بتواند گروه‌های فکری را به خوبی انگیزه‌مند سازد (توأم با برداشت‌های آزاد از پایگاه مک‌کنزی).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 01 آذر 1393 ساعت 17:13

مسیریابی هفتگی در خط اصول گرایی؛ هفته چهارم آبان نود و سه

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


•    در هفته پر خبر گذشته، (۱) «انبوه سوگ‌های متوالی در مصائب مرتضی پاشایی»، (۲) «مادر شهید خلبان عباس بابایی»، (۳) «مجید بهرامی»، (۴) «بابک قربانی»، (۵) «نافرجامی امیدها به قهرمانی بهداد سلیمی»، و همچنین، (۶) «استمرار مذاکرات هسته‌ای»، (۷) «بررسی رأی اعتماد به دکتر دانش آشتیانی، وزیر پیشنهادی علوم و معرفی دکتر محمد فرهادی به عنوان نامزد جدید»، (۸) «حوادث قدس اشغالی»، (۹) «مسائل اطراف آلودگی هوا و بنزین وارداتی»، (۱۰) «وخامت قیمت نفت و وضع طلا و سکه»، (۱۱) «تغییرات در انتخاب و اختیارات وزیر دادگستری»، (۱۲) «تصمیمات در شورای عالی فضای مجازی»، (۱۳) «داعش و تحولات عراق و سوریه»، (۱۴) «تحولات در صدا و سیما»، و بالاخره، (۱۵) «ادامه تحرکات انتخاباتی اصلاح طلبان»، جملگی، مهم‌ترین مسائل مورد توجه در مطبوعات کثیر الانتشار بود.
•    مع الوصف، تحلیل محتوای مطبوعات کثیر الانتشار، علاوه بر نتایج فوق، نشان می‌دهد که موضوعات دیگری نیز در سطح مهم یا بسیار مهم، هدف توجه طبقه متوسط شهری بوده‌اند: (۱۶) «دانشگاه آزاد»، (۱۷) «دریاچه ارومیه»، (۱۸) «حماسه سوسنگرد»، (۱۹) «پیش نویس لایحه احزاب در دولت»، (۲۰) «آغازهای بین المللی شدن بورس ایران»، (۲۱) «اعلام آمادگی بورس برای آزادسازی سهام عدالت»، (۲۲) «مراسم یادمان قربانیان سوانح رانندگی»، و (۲۳) «معضل و رکود در امر کتاب و کتاب خوانی و کتاب فروشی».

░▒▓ مسیریابی ها
•    هفته گذشته، هفته پر غمی برای جوانان این ملت بود. مرتضی پاشایی که در این چند ماه آخر بیماری، برای مردمش، عمیقاً مغموم، خوانده بود، و در آخرین پرده، پدرش نیز مردم را در ماه محرم به نوحه مکشوف حضرت علی اکبر علیه السلام میهمان کرد، درگذشت. در غم او، هنرمندان و خواننده‌ها و روشنفکران قدیم و جدید حضور کم رنگی داشتند، ولی جوانان، بسیار آمده بودند. در کنار این تشییع عظیم، نفس تشییع غریبانه مجید بهرامی که او هم جوان مرگی از تئاتر بود، غم دیگری برانگیخت. بابک قربانی نیز، کشتی گیر برنده مدال طلای بازی‌های دو هزار و ده گوانگجو که پس از قتل خودکشی کرده بود نیز، بر ابعاد غم و پرسش از وضع و حال مغموم جوانان افزود. همه چیز جور بود، که حضور دور از انتظار بهداد سلیمی و واگذار کردن عنوان قوی‌ترین مرد جهان، قوز بالای قوز شد. ضمناً در همین هفته، حاجیه خانم فاطمه خوئینی، مادر شهید محبوب خلبان عباس بابایی نیز درگذشت که او نیز به واسطه فرزندش، شفقت و تأثر بسیاری را برانگیخت و آن نیز بر غم جوانان وطن افزود. هفته مغمومی بود، مانند لحن همه آلبوم‌های مرتضی پاشایی.
•    با درز اخبار مربوط به مذاکرات اتمی در مسقط عمان، و همچنین زمزمه‌های آغاز دور پایانی گفتگوها در وین، جهت گمانه‌های مذاکرات، به تمدید تا اسفندماه تغییر کرد. با اظهارات تند رئیس جمهور دکتر حسن روحانی، معلوم شد که امریکایی ها به بهانه نتایج انتخابات اخیر در امریکا، صحنه بازی را به هم زده‌اند و همه چیز را به روز اول دور تازه مذاکرات برگردانده‌اند؛ توضیح این که روز اول دور تازه مذاکرات در دولت یازدهم، بسیار عقب تر از آخرین روز مذاکرات «آلماآتی» بوده است. از این قرار، دریادار علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در اظهارات نسبتاً تند دیگری در کنار اظهارات تند رئیس جمهور، خط قرمزهای قاطعی حول دو موضوع ترسیم نمودند. ایشان فرمودند: «لغو تمامی تحریم ها و برخورداری از حقوق قانونی NPT، باید در هر توافقی لحاظ شود». در مجموع آن چه امروز، به نظر می‌رسد این است که حاصل مذاکرات طی یک سال اخیر و چهار ماه آتی، یحتمل این خواهد بود که ایران در حصر تحریم ها شکافی ترمیم ناشدنی ایجاد کرده است، بویژه آلمان و کشورهای حاشیه‌ای اروپایی را با خود همراه ساخته است، امریکا را مسؤول مستقیم شکست در مذاکرات جلوه گر ساخته است، و از همه مهم تر، پس از وقفه‌ای کوتاه در واکنش به عدم توافق در مذاکرات، برنامه هسته‌ای خود را تمام و کمال از سر می‌گیرد. در این شرایط، همه نیروهای سیاسی داخلی به تبعیت از آیت ا... سید علی حسینی خامنه‌ای، مقام معظم رهبری، به تیم مذاکره کننده اعتماد دارند، به آنان علاقمندند و برای موفقیت آن ها در این مصاف دعا می‌کنند.
•    بازی دولت در رأی اعتماد به وزیر علوم، بی گمان مصارف متعدد داخلی و خارجی، و بویژه انتخاباتی دارد. از یک سوی، به نظر می‌رسد که دولت با جلوه گر ساختن تقابل خود با مجلس بر سر وزیر علوم، می‌خواهد به طرف خارجی چنین وانمود کند که او هم در داخل بی مخالف نیست و او هم مانند امریکایی ها باید پاسخ منتقدان را بدهد. از سوی دیگر، اصرار بر گزینه اصلاح طلب، برای عالی مقام دکتر حسن روحانی، مصرف انتخاباتی محرزی دارد، و این اصرار، نهایتاً با معرفی دکتر محمد فرهادی وزیر بهداشت دولت اصلاحات، مجدداً ثابت شد. به هر تقدیر، اصلاح طلبان از سال ۱۳۷۶ تا کنون، سیطره خود بر وزارت علوم را گسترش داده‌اند و حتی در طول دولت‌های نهم و دهم هم این سیطره را به طرق گوناگون حفظ کرده‌اند. در نتیجه، مواجهه محافظه کارانه با این وزارت خانه آن را سهم اصلاح طلبان می‌داند، غافل از این که حضور اصلاح طلبان رادیکال در این وزارت، و وزارت آموزش و پرورش، طی این قریب بیست سال، منشأ اصلی ناآرامی‌های اجتماعی و سیاسی کشور بوده است. وانگهی، این دو وزارت خانه از جمله نا کارآمدترین وزارتخانه های کشور هستند. به هر تقدیر، اقدام به خانه تکانی اساسی در این دو وزارت خانه از ضرورت‌های اساسی این کشور است که همت گماشتن به آن، قدری دل شیر و خاطر فارغ از مبارزات انتخاباتی می‌خواهد که علی الاصول دولت‌های انتخابات محور و معتدل (بخوانید متوسط  الحال)، کمتر پیش می‌آید که این دو خصلت را در خود جمع کنند.
•    در هفته گذشته، به رغم توقف کامل تولید بنزین داخلی و وابستگی کشور به بنزین وارداتی، و تبدیل این موضوع به یکی از نقاط ضعف تیم مذاکرات اتمی، همچنان حال هوای تهران و شهرهای بزرگ بد بود. زنگ ورزش در مدارس لغو و فعالیت بدنی در مهدهای کودک ممنوع شد، و دولت، همچنان پاسخگوی جنجال بنزینی-انتخاباتی-اعتدالی خود نیست.
•    بالاخره، در این هفته، سمیناری برای تشریح مفهوم مبهم «اعتدال» تشکیل شد، تا کلمه‌ای که مردم در انتخابات نود و دو به آن رأی ندادند، در مبارزات انتخاباتی عالی مقام دکتر حسن روحانی هیچ نقشی نداشت، و در وبگاه انتخاباتی وی، و در برنامه‌های منتشر شده موسوم به «دولت تدبیر و امید»، حتی یک مورد استفاده از کلمه «اعتدال» رؤیت نشد، را به عنوان مطالبه مردمی متبلور، به پیام انتخابات نود و دو تحمیل کنند. «اعتدال» به معنای «میان حالی»، به مفهوم «نه این نه آن گری»، به معنای «ضدیت با کار اصولی»، به مفهوم «تعارض با قاطعیت در مقابل مستکبران داخلی و خارجی»، چیزی هست که روشنفکران آماده‌اند تا در پوستین انتخابات نود و دو فرو کنند، همان طور که در سال ۱۳۷۶، با واژه «اصلاحات»، همین سنخ تحریف را در پیام انتخاب مردم روا داشتند. گمان ندارم که پیام مردم در بزرگداشت شکوهمند انتخابات روز جهانی قدس، سیزده آبان نود و سه، و مراسم تشییع پیکر شکوهمند آیت الله مهدوی کنی، مرتضی پاشایی و حاجیه خانم فاطمه خوئینی/بابایی، این مفهومی باشد که روشنفکران باز می‌خواهند به کت ما فرو کنند. مردم ایران، در طول تاریخ خود، پخته‌تر و سال خورده‌تر از آن بوده‌اند که به این سبک «اصول گریزی»، «میان حالی»، و در واقع، «بی حالی و بد حالی» روشنفکرانه به نام «اعتدال» تن دهند و دل خوش کنند. آن ها با آرامش و شکوه، راه خود را می‌روند، و روشنفکران، طبق معمول غافلگیر خواهند شد، همان طور که در این هفته غافلگیر شدند. این مردم، صراحت، حق طلبی، عدالت خواهی، تدبیر، پایبندی، اصالت، صبوری، آرامش، نجابت، یکرنگی، و ایثار می‌خواهند، نه میان حالی و بی حالی و بد حالی و برج عاج نشینی و روشنفکر مآبی.

•    پنجشنبه هر هفته، مسیریابی هفتگی در خط اصول گرایی را پیگیری، و نظرات خود را به دفتر روزنامه منتقل فرمایید. سپاس.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 29 آبان 1393 ساعت 08:53

پیچیدگی عظیم در تحلیل ”فساد“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
●    عالی مقام سید محمود علیزاده طباطبایی، وکیل مدافع عالی جناب، مهدی هاشمی بهرمانی رفسنجانی، در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم فرمودند: «شرکت استات اویل تنها شرکت اروپایی بود که علی رغم تحریم ها، وارد مذاکره با ایران شد و قرارداد منعقد کرد و هنوز هم آقای زنگنه به عنوان وزیر نفت که آن روز نیز وزیر نفت بود، می‌گوید این قرارداد جزء افتخارات من است» (تسنیم، ۲۵/۸/۹۳، خبر شماره: ۵۵۸۴۴۵). توضیح این که، شرکت نفتی نروژی استات اویل در سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴، رشوه‌ای به مبلغ ۱۵٫۲ میلیون دلار به شرکت مشاوره‌ای با مالکیت مهدی هاشمی بهرمانی رفسنجانی پرداخت کرده است. استات اویل در نروژ، با عنوان «ارتشاء» (Bribery) مجرم شناخته شده و محکوم گردیده است، اما طرف ایرانی، که در سند شماره ۱۳۲ اداره مواد مخدر و جرایم ملل متحد، با عنوان «پسر رئیس جمهور سابق ایران، و هم چنین، یکی از مدیران شرکت ملی نفت ایران» معرفی شده است، هم اکنون، در انتظار حکم به سر می‌برد.
●    در زمان وقوع جرم، یعنی در سال ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲، ایران، هشت سال بود که تحت تحریم‌های فلج کننده نفتی که از زمان دولت دموکرات بیل کلینتون در سال ۱۹۹۵/ ۱۳۷۳ وضع شده بود، بخش نفت ایران در مضیقه قرار داشت. یک سال بعد، قانون موسوم به داماتو (سناتور جمهوری خواه) شرایط صنعت نفت در ایران را دشوارتر کرد. این نکته را هم باید اضافه کنیم که سابقه وضع تحریم ها علیه ملت ایران، به سال هزار و سیصد و سی و دو، و کابینه دکتر مصدق باز می‌گردد و در آن وقت و پس از انقلاب اسلامی، تقریباً هیچ زمانی نبوده است که ما بدون تحریم‌های غرب زندگی خود را بگذرانیم.
●    این دو پاراگراف، بیانگر دو واقعیت در اقتصاد ایران هستند. از یک طرف، ما در حصر، مجبور به انجام مبادلات خود در جهان بودیم و هستیم، و از طرف دیگر، با عنایت به این که تحریم ها و رژیم و مرجع وضع آن ها را عادلانه و مشروع نمی‌دانیم، در این فضا، ناگزیر، باید به اقدامات زیر زمینی برای پیش برد اقتصاد و توسعه خود دست بزنیم. در این شرایط، سکتور بزرگی از اقتصاد ایران، به هدف دور زدن تحریم ها، لاجرم غیر شفاف می‌شود، و در محیط غیر شفاف، کسب نا مشروع هم یحتمل اتفاق می‌افتد و فساد و به تبع آن احزاب سیاسی و رقابت‌های انتخاباتی آلوده می‌شوند (چنان چه این رسوخ فساد اقتصادی به فساد سیاسی در پرونده غلامحسنی کرباسچی به اثبات رسید).
●    آن چه امروز، پرونده کرسنت، یا استات اویل هورتن را غامض می‌سازد، این است که مدافعان این پرونده‌ها، ممکن است نظر به شرایط تحریم، تفسیر خود را چنین بیان دارند که «این قرارداد جزء افتخارات من است». در واقع، آن ها می‌گویند و رفتار رئیس جمهور دکتر حسن روحانی در اصرار بر وزارت عالی‌مقام بیژن نامدار زنگنه هم مؤید آن است که آن ها، به این شیوه‌ها مشغول کار راه اندازی از کشور بوده‌اند و هم اکنون نیز به همین دلیل حضور آنان در وزارت نفت ضرورت دارد.
●    در مقابل، مخالفان فساد و هواداران شفافیت، از این ایده دفاع می‌کنند که اگر ما در شرایط تحریم وارد فاز اقتصاد غیر شفاف شویم، و عملاً به شکل گیری قدرت‌های مافیایی تن دهیم، در این صورت، رفته رفته این قدرت ها، فساد را به عمق اقتصاد و سیاست و بوروکراسی ما طوری تزریق می‌کنند که خسارت آن، از خسارت توسعه نیافتگی ناشی از تحریم ها بیشتر است. داشتن یک توسعه بطئی و مستقل و درون‌زا زیر بار تحریم‌ها، بهتر از یک توسعه شتابناک متکی به گسترش شبکه‌های قدرت زیر زمینی و مافیایی است.
●    هر دو تفسیر، هوادارانی دارند، و بیانات هر یک قابل اعتناست. من تفسیر دوم را ترجیح می‌دهم، ولی در این نوشته صرفاً مایلم، عمق نظری این مناقشه را تشریح کنم، باشد که متفکران شاخه‌های مختلف علوم انسانی، به بحث در اطراف موضوع بپردازند، و مناقشه زیربنایی که بسیاری از گفتگوهای سیاسی سعی در پنهان کردن آن دارند را حل و فصل نمایند، تا زیر بنای اختلاف ها و سوء تفاهم ها از بین برود. تنها در این صورت است که زمینه‌های اصولی اتحاد مردم و نخبگان فراهم می‌گردد.
●    پس، صورت مسأله چنین است: «فساد» و «شفافیت»، در کشورهایی دچار وضع فوق العاده و در معرض تهدید و حصر، مانند ایران متفاوت است. این دست کشورها، لاجرم باید بخش مهمی از اقتصاد خود را به اقتصاد زیر زمینی و غیر شفاف بدل کنند تا بتوانند به نحوی، از پس وضع فوق العاده و حصر برآیند. ولی امروزه، معلوم شده است که شفافیت، مهم‌ترین رکن مبارزه با فساد است، و کشورهای در معرض تهدید، نمی‌توانند شفاف باشند، چرا که ابزار تحریم و تهدید ابزار متعارف و صحیحی برای منازعات جهانی نیست، ولی به هر حال «هست». مردم ایران از سال هزار سیصد و سی و دو، و سپس، از انقلاب اسلامی هزار سیصد و پنجاه هفت، که خواستند مستقل از قدرت‌های بزرگ، مشیت خود را خود به دست گیرند، با تهدید قدرت‌های جهان مواجه بوده‌اند، و طی این سال ها برای توسعه کشور، مسیر تحریم ها را دور زده‌اند، و این حقایق موجب شده است که گروهی از سیاستمداران ایرانی، فساد را به خوب و بد تقسیم کنند، و در این تفسیر، مفهوم «مصلحت» مقصر بوده است.

░▒▓ ریشه یابی قضیه: سطح اول
●    موضوع فساد، موجودیت کشورها و روابط اجتماعی را تهدید می‌کند، و بخش اعظم این تهدید از کمی دانش ما در مورد این پدیده بر می‌آید.
●    علوم انسانی، در طراحی نظام‌های حکومتی و حقوقی و اخلاقی عقب افتاده‌اند. در واقع، نتوانسته‌اند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. آن ها به لحاظ تحلیلی، تمایزی بین اقدامات فساد آمیز در کشورهای در معرض تهدید و نظام‌های فاسد در شرایط معمولی قایل نیستند.
●    بله؛ کوشش‌های نظری مربوط به ارتقای دانش حکومت و حقوق و اخلاق، از گسترش عظیم در روابط اقتصادی در سایه رشد محیر العقول نظام‌های ارتباطی عقب افتاده‌اند؛ و نتیجه این عقب ماندگی در زمینه سواد حکومت داری و حقوق دانی و اخلاق شناسی، نزاع شدید بر سر مبنای وجدانی نظام‌های جدید، و گسترش عظیم «فساد»، و از آن بیش، «اتهامات فساد» است. بازتاب این انفجار و گسترش، از دست رفتن مشروعیت ها و اعتمادهاست.
●    از این رو، گسترش مباحثه راجع به موضوع «فساد»، یک ضرورت اجتماعی فوری است که فوریت آن از این عقب ماندگی سیاسی و حقوقی، و به تبع آن، فروپاشی نهادها و روابط اجتماعی بر می‌خیزد. موضوع فساد، جداً موجودیت کشورها و رابطه افراد در درون جوامع را تهدید می‌کند.


░▒▓ ادامه ریشه یابی قضیه: سطح دوم
●    بخشی از غموض در تحلیل موضوع «فساد»، به این باز می‌گردد که پیشینه فکر پردازی بشری در مورد «فساد»، طولانی و گسترده نیست. «فساد» به این معنا که ما امروز با آن مواجهیم، یک پدیده نو ظهور است. افلاطون، ارسطو، توکودیدس، و ماکیاولی، بیش از «فساد» به «فضیلت» (Virtu) می‌پرداختند؛ فساد (corruption, Latin: ‘corruptus’)، بیشتر به مفهوم «فقدان فضیلت» تلقی می‌شد. فیلسوفان سیاسی متقدم، بیشتر دل مشغول حسن توزیع قدرت و ثروت، حسن رابطه بین رهبران و پیروان، حسن منابع قدرت و حق اخلاقی حاکمان برای حکمرانی، یا «عشق» مردم به «آزادی»، کیفیت رهبری سیاسی و ماندگاری ارزش ها یا اصالت سیاسی بودند، نه فساد. سیاست به عنوان فرایندی اجتماعی در نظر گرفته می‌شد که در آن، فضیلت، دست کم به معنای غایت و توجیه قدرت سیاسی در روش‌های کاربست و پیگیری آن، وجه اساسی همت بود.
●    پس، «فساد» (corruptus)، در مفهوم کلاسیک، بیشتر به مثابه «فقدان ظرفیت وفاداری به فضیلت» تعریف می‌شد. نکته اینجاست که این تعریف فساد، فضیلت را مفروض می‌دارد، و اغلب، در جوامعی با اندازه کوچک قابل کاربرد بود که در مورد مفهوم فضیلت اتفاق نظر نسبی وجود داشت. در این جوامع کوچک، سلسله مراتب حکمرانی و حقوقی، نه تنها حافظ قدرت بود، بلکه بیان کننده ارزش ها و اهداف جامعه هم محسوب می‌شد.
●    بله؛ این تعریف از «فساد» با فرض اتفاق نظر در مورد مفهوم «فضیلت»، بیشتر در جوامع کوچک یا جوامع انقلابی، به دلیل انسجام بالای اجتماعی، صادق بود. در چنین وضعیتی، طبعاً جایگاه اخلاقی حاکمان و تصمیم سازی آن ها از یک سوی، و کل جامعه  ربط نزدیکی به هم داشت.
●    به بیان دیگر، در گذشته، بحث فساد به مثابه فقدان فضیلت، بیشتر با موضوع انحرافات اجتماعی قعر جامعه ارتباط پیدا می‌کرد، ولی امروز موضوع فساد، در بخش عمده‌ای عارضه‌ای در رأس هرم جامعه و بویژه نزد مدیران جامعه یا همان ها که چارلز رایت میلز به آن ها «بالا بالایی ها» (Higher Mans) می‌گوید، محسوب می‌شود. اکنون، مفهوم فساد به قدر زیادی با مفهوم «سوء استفاده از قدرت» و اختلاف نظر مردم با بخشی از «بالا بالایی ها» پیوند یافته است.

░▒▓ ادامه ریشه یابی قضیه: سطح سوم
●    هنگامی که «بالا بالایی ها» از اصولی منحرف می‌شوند که به آن ها ادعای قدرت و وفاداری دارند، جامعه به عنوان یک کل بر سر دو راهی قرار می‌گیرد؛ دو راهی تن دادن به بی ثباتی ها و «آتشفشان»های سیاسی و اجتماعی در یک سوی، و حفظ سلامت جامعه از سوی دیگر؛ آن هم حفظ سلامتی که چندان نخواهد پایید، چرا که اختلاف نظرها در مورد فضیلت سیاسی به قدری زیاد شده است که گاه، به نظر می‌رسد که فساد «بالا بالایی ها» به معنای تخطی آنان از قانون، به راه و رسم ناگزیر سیاست یک کشور بحران زده و محصور بدل شده است. در این شرایط، مباحث اخلاقی عالم سیاست، بیش از آن که حول پیگیری اهداف اخلاقی اصولی تکامل یابند، پیرامون حفظ «اعتدال» و شیوه‌های «نرمش» رشد می‌کنند.
●    جوامع امروز، پسامدرن و گسیخته شده‌اند، و بسیاری از جوامع را می‌توان مشاهده کرد، در حالی که بیش از قرار گرفتن در هر گونه سیستم فراگیر از ارزش ها، محل نزاع گروه‌ها و منافع شده‌اند. نهادهای سیاسی، اعم از حکومتی و غیر حکومتی، چنان پیچیده و غامض شکل گرفته‌اند، و گروه‌های اجتماعی و دستور کارشان چنان متفاوت شده‌اند، که به نظر می‌رسد هیچ راه یا استدلالی برای قضاوت در مورد فساد یک نظم سیاسی کلی وجود ندارد.

░▒▓ ادامه ریشه یابی قضیه: سطح چهارم
●    تلقی سر و ساده از فساد «بالا بالایی»ها، اصولاً در جوامعی می‌تواند به صراحت مطرح گردد که نیروهای رقیب سیاسی بتوانند به اندازه نیروهای حاضر در حکومت نیرومند شوند، و قوت پیدا کنند تا علیه گروه مستقر، اقدام و فساد را طرح بحث کنند. مفهوم بسیط «فساد»، مستلزم وجود «گروه‌های رقیب» یا تعدیل کننده منابع قدرت است که می‌توانند با حاکمان مواجه شوند. تنها با وجود گروه‌های رقیب، گروه حاکم دولتی دست کم باید قدرت دیگران را نیز به حساب بیاورد و شاید سرانجام، در معنایی ابتدایی، «پاسخگو» گردد.
●    ولی آن چه برداشت پخته‌تر از «فساد» را ضروری ساخته است، آن است که در دنیای نابرابر امروز، تنها شمار اندکی از کشورهای خواب‌آلود، می‌توانند فارغ از تهدید بیرونی، رقابت‌های رهای دموکراتیک را برقرار سازند. میزان بالای دو گانگی در قدرت، تنها در جوامعی امکان بروز دارد که در آن ها، کشور با تهدید بیرونی قابل ملاحظه‌ای مواجه نیست، یا چند دستگی در نیروهای داخلی، اصل بقای جامعه را تهدید نمی‌کند. اگر به لحاظ طبیعی یا تهدید بیرونی، فضای سیاسی درونی با تهدید مواجه شود، طبعاً مردم از طرح بحث‌های سیاسی در مورد فساد «بالا بالایی ها» حمایت نمی‌کند. در این فرایند، زبان فساد تبدیل به گفتمانی از تنازع می‌شود که نه تنها قادر است مشروعیت حکومت را تضعیف کند، بلکه اصل موجودیت ملت را در مقابل دشمن بیرونی به مخاطره می‌افکند؛ بالاخص در زمانی که به مباحث حیاتی دیگر گره خورده باشد، یا مردم، بیم فوران «آتشفشان»ها را در سر بپرورند.

░▒▓ ادامه ریشه یابی قضیه: سطح  پنجم
●    بدون حضور گروه‌های معارض قدرت، و در واقع، بدون پراکندگی منابع سیاسی که در گام اول، تمایز بین ثروت و قدرت را مشخص می‌کنند، و تقاضای پاسخگویی را فعال (یا الزام) کرده‌اند، مفاهیم اولیه‌ای چون تمایز عمومی و خصوصی یا قدرت شخصی در برابر قدرت و منافع رسمی چندان مفهومی نداشت. مع الوصف، از این حقیقت نیز نباید غفلت کرد که تمایز بین ثروت و قدرت هم بیش از آن که واقعی باشد، نحوی فرض نظری و تصوری از یک رویه حقوقی دور از واقعیت است. در واقع امر، و در عمل، «بالا بالایی»های اقتصادی، هم تأمین مالی گروه‌های حاضر در قدرت را به عهده می‌گیرند، و هم تأمین مالی گروه‌های ظاهراً رقیب قدرت را، و نهایتاً، این «بالا بالایی»ها هستند که با هم بر سر موضوعات مربوط به فساد توافق می‌کنند.
●    «گروه‌های واسط» یا آنچه اصطلاحاً به آن «نهادهای مدنی» می‌گویند را به زحمت می‌توان مدافعان خلاق اخلاق، یا حتی، طرفداران هر گونه منافع ورای منافع خود و گروه خویش دانست. حتی، در مواردی که فعالیت‌های آنان در کانال‌های سیاسی رسمی و قانونی تعریف می‌شود، لزوماً به دنبال دفاع از اصول نبودند. این حقیقت را می‌توان، امروز در چرخش محیرالعقول روشنفکران اصلاحات به سوی کارگزاران، مشاهده کرد. حال معلوم شده است که ریشه مشترک آن ها کجا بوده است. مثلاً در مبلغی مثل ۱۵٫۲ میلیون دلار.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 29 آبان 1393 ساعت 08:51

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۸/درس‌هایی از سیاست ”نرمش قهرمانانه“

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    در زمان‌های تغییرات بزرگ، مردم، به دنبال تصمیم گیری‌های قاطع سیاستمداران هستند. معمولاً در شرایط اعمال تغییرات موفق، مردم، رهبر خود را به عنوان کسی که به قدر کافی به آن ها اهمیت می‌دهد، و در عین حال، مجبور است تصمیمات مهمی بگیرد، یا درگیر نحوی نرمش قهرمانانه شود، می‌بینند. به این شکل است که جوی از اطمینان و اعتماد میان سیاستمدار و مردم وجود دارد. اعتماد به رهبر در این شرایط، همچون چسبی عمل می‌کند که مردم را با هم متحد می‌کند و کارآیی جامعه در برخورد با تغییرات بزرگ را افزایش می‌دهد. اعتماد موجود میان مردم به نوعی امید به فرداهای بهتر را در افراد می‌پروراند، و به همین ترتیب، کنار آمدن با تغییرات را بسیار ساده‌تر می‌کنند.
●    در یک جامعه دست خوش تغییر، مهم‌ترین مشخصه توان جامعه در بیرون آمدن از باتلاق بی قراری که گرفتارش شده است، توان سیاستمداران جامعه در هدایت مردم تا ساحل آرامش است. تحقیقات، حاکی از آن هستند که نظرات مردم در مورد «توان و لیاقت سیاستمداران در هدایت تغییر»، حتی، مهم تر از ابعاد «خود تغییر» هستند، و بیشتر سرنوشت جامعه را تعیین می‌کنند.
●    بر عکس، در جامعه‌هایی با سیاست ضعیف و میان حال، مردم انتظار هیچ اتفاق مثبتی را ندارند. در شرایط عدم اطمینان، مردم یاد می‌گیرند که سیاستمداران، تنها به فکر خودشان یا حزب خود هستند. سیاست ضعیف به معنای نبود امید است، که اگر برای شرایط طولانی ادامه پیدا کند، جامعه را به حالتی از نا کارایی می‌رساند. جامعه باید با اثرات ناخوشایند تغییر کنار بیاید، ولی، باید مردمی را که کم می‌آورند و دیگر قادر به ادامه راه نیستند را هم تحمل کند، چرا که، آن ها دیگر هیچ امیدی به آینده ندارند، باورشان به احزاب را از دست داده‌اند، و دیگر به توان سیاستمداران در پیش برد تغییر هم ایمان ندارند.
●    خلاصه، مدیریت تغییر، یکی از مهارت‌های اصلی سیاستمداران موفق است، و معمولاً ارزش سیاست کارآ و توانمند،  در این موقعیت‌هاست که خود را نشان می‌دهد.
●    سیاست جامعه دست خوش تغییر، در سه مقطع زمانی مشخص اهمیت حیاتی می‌یابد: این سه مقطع، «آماده شدن برای خیز تغییر»، «از میان باتلاق گذشتن» و «بعد از رسیدن» نام دارند.

░▒▓ آماده شدن برای خیز تغییر
●    زمانی که در مورد آماده شدن برای خیز تغییرات صحبت می‌شود، منظور، آماده شدن برای تغییری است که ممکن است شامل هر اتفاقی باشد، و این دلهره آور است.
●    سیاستمدار، برای پیشبرد صحیح فرآیند تغییر، باید عدم تعین ها را کاهش دهد. به عنوان یک سیاستمدار، شما باید اعتبار و تصمیم گیری کارآ را در جامعه جا بیندازید، تا به این ترتیب مردم به توان شما برای هدایت جامعه ایمان بیاورند. آماده شدن برای خیز تغییر، تنها بعد از این که مقصد مشخص شد، صورت می‌گیرد.
●    آماده شدن برای خیز تغییر، به معنای ایجاد منابع لازم و ساختن شرایط سالم در جامعه هم هست. به عبارت دیگر، جامعه باید از جهات دیگر، شرایط کم عارضه‌ای را داشته باشد، تا بتواند تغییر در یک جنبه را به سلامت از سر بگذراند. درست همانند انسان‌های سالم که در کنار آمدن با بیماری ها، بسیار بهتر از افراد ناسالم عمل می‌کنند، جامعه‌های سالم هم بسیار بهتر می‌توانند تغییرات را به پیش برند.

░▒▓ عبور از میان باتلاق
●    منظور از زمان «عبور از میان باتلاق»، مدت میان اعلام تغییر تا زمان پیاده سازی تغییر است. سیاستمداران، در زمان «عبور از میان باتلاق»، نقش مهمی بر عهده دارند.
●    در این زمان میانی، جامعه بی ثبات تر از همیشه است، و دچار سر در گمی، انحراف احتمالی از مسیر و پایین آمدن بهره وری است؛ این، زمانی است که احساسات مردم برانگیخته می‌شود، و همه، حسرت آرامشی که از دست رفته است را می‌خورند و امیدی به آینده ندارند.
●    در این زمان، سیاستمداران کارآ، باید بر دو نکته، توأمان، تمرکز کنند: اولی، توجه به احساسات و سر در گمی مردم است که باید تشخیص داده شود، و دومی، کار کردن با مردم برای ساختن یک محیط متحول شده و کمک کردن به مردم برای دیدن جهت حرکت جامعه است.
●    تأکید به توجه توأمان به هر دو نکته از آن روست که توجه صرف به احساسات می‌تواند به غلطیدن در گل و لای باتلاق بینجامد؛ به همین دلیل است که شروع به حرکت در مسیرهای جدید هم ضرورت دارد. توجه تنها به چشم انداز جدید هم ممکن است به شکل گیری این دیدگاه در مردم بینجامد که سیاستمداران جامعه، موجوداتی سرد، بی تفاوت و دور از دسترس هستند.
●    یکی از نقاط کلیدی سیاست در مرحله «عبور از میان باتلاق»، فهم این نکته است که چه زمانی باید روی مدیریت احساسات مردم متمرکز شد، و چه وقت باید به ساختن و حرکت کردن به سمت آینده توجه کرد.

░▒▓ پس از رسیدن
●    به تعبیری، می‌توان گفت که شما هرگز نمی‌رسید؛ ولی، این جا ما در مورد زمانی صحبت می‌کنیم که بی ثباتی گسترده دوره اول تغییرات به پایان رسیده است. افراد، کمتر از گذشته احساساتی هستند و با ثبات تر شده‌اند، و با سیاستمداری کارآ، در فازهای گذشته، مردم برای پذیرش جهت‌های جدید و روش‌های تازه انجام دادن کارها آماده‌تر شده‌اند. این زمان، بهترین فرصت برای نهایی کردن تغییرات جدید است.
●    یکی از نکات ضروری در این مرحله، این است که سیاستمداران به مردم یادآور شوند که صبر و حوصله آن ها تا کنون چه ثمراتی داشته است؛ بهتر شدن کیفیت و امنیت زندگی و حل مشکلات، و بهبود اوضاع در مقایسه با سایر جوامع، و بالاخره چشم انداز و سمت گیری جامعه به آینده بهتر.
●    اگر چه چشم انداز جدید جامعه ممکن است هم زمان با عبور از میان باتلاق شکل گرفته باشد، اکنون، زمان مناسب برای کامل کردن تغییر و اطمینان یافتن از این نکته است که افراد به خوبی تغییر را درک کرده‌اند و نقش جدید خود در جامعه را پذیرفته‌اند (توأم با اقتباس‌های آزاد از رابرت باکال).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 29 آبان 1393 ساعت 08:49

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۷/شش معدن ”اقتباس“ ایده‌های سیاسی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


•    نظر به شتاب دگرگونی‌های عظیم در جامعه و سیاست، فعالیت سیاسی، بدون روزآمدی هر چه بیشتر (در قیاس با رقبای ملی و جهانی)، میسر نیست. هر چه روزآمدتر، توانمندتر و پر نفوذتر. اما به یاد داشته باشیم که برای به ثبت رساندن و پیاده سازی یک طرح نوآورانه، نیازی نیست تا چرخ را دوباره اختراع نماییم. می‌توانیم ایده‌ها نو را «اقتباس» کنیم.
•    یکی از بهترین راه‌های تولید خلاقانه و ایده‌های ابتکاری برای ایجاد تاکتیک‌های سیاسی جدید، مطالعه هدفمند کف جامعه و فرهنگ عامه است. با مطرح کردن پرسش‌های درست و نگاهی با دقت و تمرکز، می‌توان فرصت‌های ایده آلی برای ابتکار در همه جا و تحت هر شرایطی یافت.
•    از این گذشته، پس از «اقتباس» یک ایده نوآورانه سیاسی، باید آن را «آزمون» کرد، و باز، برای آزمودن ایده سیاسی، هیچ چیز بهتر از رجوع به کف جامعه و فرهنگ عامه نیست؛ باید بر این جنبه که آیا براستی نیاز به آن ایده جدید، در کف جامعه و فرهنگ عامه احساس می‌شود یا خیر تمرکز کنیم. آیا مردم در حال حاضر، نیازمند و طالب این راهبرد سیاسی هستند، یا تمایلی به پرداخت هزینه برای یک برنامه سیاسی خاص دارند؟
•    خب؛ در بررسی کف جامعه و فرهنگ عامه، اگر روشمند عمل نکنیم، غرق می‌شویم. داده‌های بسیاری هست که نظر ما را جلب می‌کنند، و ما برای به دست آوردن داده‌های تعیین کننده، احتیاج به یک «شابلون» داریم. پیشنهاد ما شش معدن است که در آن حوزه‌ها اطلاعات حیاتی برای کشف ایده‌های جدید متراکم شده‌اند.

░▒▓ معدن اول: میدان عمل رقبای سیاسی
•    رقبای سیاسی، مانند ما، خود را با جامعه طرف می‌بینند، و می‌کوشند تا جامعه را درک کنند و این درک را در عمل خود دخیل نمایند.
•    سنجش عملکرد گروه‌های رقیب سیاسی، می‌تواند مانند یک دماسنج، به ما بگوید که بخشی از جامعه که بویژه، مخاطب و هواداران آنان است چه مسائلی دارند و چه ایده‌ها و راه حل‌هایی برای حل مسائل در ذهن دارند. این مسأله شناسی ها و آن راه حل ها، بسیار ارزشمند هستند و می‌توانند به ما در ایجاد یک بسته سیاسی جامعه کمک کند. باید ببینیم، شکایت ها از کجا نشأت می‌گیرند؟ چه مواردی نیازمند تغییر و چه گروهی خواستار این تغییرات هستند؟

░▒▓ معدن دوم:  بحث‌های سیاسی در شبکه‌های اجتماعی و کامنت های بازدیدکنندگان سایت‌های خبری
•    باید بدانیم که مردم خواستار تغییرات در چه زمینه‌هایی هستند، و آن ها این خواسته‌ها را در گفتگوهای وسیع در شبکه‌های اجتماعی یا کامنت هایی که در جریان مرور خبرها در سایت‌های خبری می‌گذارند، بیان می‌دارند.
•    زمانی، ستون «تماس‌های تلفنی روزنامه‌ها» چنین نقشی را داشت، ولی امروز، سایت‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی مکان مناسب تری برای استخراج این ذخایر ایده‌های خلاق سیاسی است.

░▒▓ معدن سوم:  انتخابات ها
•    انتخابات ها، فضای ایده آلی برای پیدا کردن فرصت‌های ناب در جهت نوآوری و ابتکارات جدید و روزآمد هستند. هر چند که هر گروه سیاسی برای ورود به صحنه انتخابات، نیازمند ایده‌ها نو است، اما خود انتخابات به نوبه خود، معدن بی بدیلی برای کشف یا خلق ایده‌های جدید در آینده خواهد بود.
•    همیشه، در انتخابات ها، جایگاه جداگانه‌ای، به طور انحصاری، برای ایده‌های جدید باز می‌شوند، که هر چند رأی نیاورند، اقبال اجتماعی، این ایده‌های جدید را به نحو محرزی برجسته می‌کنند، و همیشه شور و شوق و انرژی حاکم بر این فضاهای ویژه در این مکان ها ملموس است. پس از انتخابات ها، باید از این ایده‌ها استفاده شود.
•    به عنوان نمونه، به کثرت استفاده از واژه «ظرفیت» پس از انتخابات نود و دو در گفتارهای سیاسی سیاستمداران توجه فرمایید.

░▒▓ معدن چهارم: روحانیت
•    روحانیون، به تناسب و در موضوعات مختلف، با عامه مردم سر و کار دارند. از مسجد و هیأت که در اغلب نقاط کشور، مهم‌ترین نهاد اجتماعی محلی محسوب می‌شوند، تا مجالس و مراسم عقد و ختم و... .
•    روحانیون، همواره، و بویژه در طول تاریخ دویست سال اخیر، پر نفوذترین گروه مرجع اجتماعی بوده‌اند و اکنون هم، منبع بزرگ اعتماد هستند، و از این قرار، می‌توانند مبنای مهمی برای کشف ایده‌های جدید باشند.

░▒▓ معدن پنجم:  بازار
•    بازار، از جمله نقاطی است که با کف جامعه و فرهنگ عامه طرف است، و در کف بازار، اطلاعات زیادی در مورد آن چه مردم می‌اندیشند، موج می‌زند.
•    در ساعات خلوت تر بازار، با کارکنان فروشگاه‌ها در مورد مشکلاتی که خریداران با آن مواجه هستند، صحبت کنید، و به بررسی جوانب موضوع با هم فکری آنان بپردازید. با شکل دادن روابط، از این اطلاعات بهره برداری کنید، و جولان ذهنی خود را ارتقا دهید؛ مثلاً، این که مشتریان هنگام ورود به فروشگاه درگیر چه مسائلی هستند؟ آیا از همه امکانات ارائه شده راضی‌اند؟ آیا به درستی از مواردی که به فروش می‌رسد، اطلاعات جامع و کافی دارند؟ با مطرح کردن پرسش‌های متفاوت، به سادگی می‌توان بچه‌های کف بازار را به حرف آورد و سپس اطلاعات کلیدی زیادی به دست آورد.

░▒▓ معدن ششم: تحقیقات و گزارش‌های اینترنتی
•    پس از غور در میان رقبای سیاسی، شبکه‌های اجتماعی، کامنت های سایت‌های خبری، انتخابات ها، روحانیان، بازار، و اقتباس فهرستی از مسائل و راه حل‌های خلاقانه مردم، حالا، نوبت رشته رشته کردن، جزئی نمودن، و تفصیل دادن این داده‌های گران بهاست. شناسایی فرصت‌های ایده آل و مناسب، اولین قدم اساسی برای نوآوری است، که پنج نکته اول معادن آن را برای ما افشا کرد. حال، در گام ششم، باید راه حل‌های عملی، ابداع شوند و ما می‌توانیم با الهام گرفتن از گرایش‌های مشابه، راه حل‌های مناسبی برای مواجه شدن با مشکلات موجود بیابیم.
•    مقالات و گزارش‌های آنلاین زیادی منتشر می‌شوند که در برگیرنده جزئیات بسیاری درباره موضوعات کشف شده ما هستند. البته در این گزارشات، طبعاً به موضوعات به عنوان ایده‌های خلاق سیاسی روزآمد نگاه نشده اند، ولی این توش و توان ماست که معلوم می‌کند که می‌توان از این تحقیقات علمی یا گزارشات مختلف راه حل‌هایی برای شرایط حال حاضر جامعه یافت یا نه (توأم با برداشت‌های آزاد از استفان کی).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 29 آبان 1393 ساعت 08:46

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۶/ چهار تز برای چابک‌سازی دستگاه‌های سیاسی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ تز اول
●    بهبود مداوم فرآیندها، روشی است که تشکل‌های سیاسی امروز با آن به مصاف فضای پیچیده و دشوار اجتماعی و جهانی می‌روند. تشکل‌های امروز باید بتوانند تغییرات فرآیندی را طی چند روز یا چند هفته به انجام رسانند، نه ظرف چند ماه یا چند سال.
●    دگرگونی‌های مستمر در تکنولوژی اطلاعات (نه تنها اینترنت، بلکه وسایل الکترونیک قابل حمل، داده‌های بسیار زیاد در قالب فشرده، و سایر سخت افزارها و نرم افزارهای رایانه‌ای)، باعث خواهند شد که حرفه‌ای ترین فرآیندها و شعارها و برنامه‌ها و مواضع سیاسی، با سرعت، و طی چند ماه منسوخ گردند؛  باعث خواهند شد که عناوینی چون «اصلاح طلب» و «اصول گرا» کهنه شوند، شعار «اعتدال» و «دولت راست گویان» کم اعتبار شود، «نسل دوم اصلاح طلبی/ ندا» و «نسل سوم اصلاح طلبی/ نسا» به سوژه خنده تبدیل شوند، و واژه‌های تازه‌ای به جای «فتنه» لازم بیاید. در واقع، گروه‌های سیاسی نمی‌توانند بی حرکت، انتظار روز آمدی داشته باشند. برنامه‌ها و استراتژی‌های سیاسی، هر قدر هم پهن دامنه، دود می‌شوند و به هوا می‌روند.

░▒▓ تز دوم
●    طی یک دهه گذشته، اینترنت زندگی ما را گام به گام و در هر گام با دگرگونی عظیم تغییر داد؛ در این شتاب نفس گیر، افراد نیاز به انگیزه و حرکت رو به رشد دارند، اما، تشکل‌های سیاسی به استفاده از تکنولوژی اطلاعات به منظور طراحی مجدد کار سیاسی اقدام نکردند. نیاز به مهندسی مجدد بود که نشد. بی گمان بخش مهمی از شکاف بین تشکل‌های سیاسی و مردم و به تبع، نا کارایی تشکل‌های سیاسی از این روست. تشکل‌های سیاسی ملزم به طراحی مجدد فرآیندهایی هستند که با تکنولوژی‌هایی که «فعلاً» وجود دارند مثل شبکه‌های اجتماعی و تکنولوژی ابری، از سد محدودیت‌های سازمانی پیشین بگذرند. ولی، آن ها از روش‌هایی که از مدت ها قبل جا افتاده‌اند، استفاده می‌کنند؛ مثل اعلام رسمی و «مقوایی» مواضع، استانداردها و الگوهای عمل، و به کارگیری تیم‌های انحصاری برای  طراحی و برنامه ریزی فرآیندهای جدید. روش‌های قدیمی به سازی سازمان‌های سیاسی که در آن ها، برنامه ریزی فرآیندها چابک و متکی به شبکه نشده است، امکان ایجاد برنامه‌های سیاسی پر تحرک را دشوار می‌کند.

░▒▓ تز سوم
●    سازمان‌های سیاسی چابک سازی شده، بر ابداع موقعیت‌های سازمانی تمرکز دارند که نیاز به فراست، حل مشکل یا هوش عاطفی، مهارت‌های ارتباطی و کار تیمی دارند، مانند تشخیص شرایط بحران و ابتکار شیوه‌های عبور از بحران. موقعیت‌های سازمانی بسیار ساختاری که در مورد آن ها همه چیز قابل پیش بینی است و رویه‌های مشخصی برای آن ها طراحی گشته، و نیاز به مهارت و تحصیلات چندانی ندارند، در بسیاری از تشکل‌های کشورهای پیشرو در حال کمرنگ شدن هستند، یا اتوماسیون، جای این گونه مشاغل را گرفته است، یا برون سپاری می‌شوند. سایر پست‌های سازمانی نیز رفته رفته تحلیلی تر می‌شوند؛ چرا که، وجود حجم عظیم داده‌ها، اطلاعات بیشتری را برای تصمیم گیری در اختیار کارکنان قرار می‌دهد. اما طراحی مجدد فرآیند کار مبتنی بر دانش، بسیار مشکل تر از بهبود کار اجرایی است. زیرا، در کار اجرایی، کارکنان باید خود را به مجموعه‌ای از کارهای استاندارد تطبیق دهند که از قبل توسط متخصصان تعریف شده است.

░▒▓ تز چهارم
●    با تغییرات بسیار سریعی که در تکنولوژی واقع شده و همچنان در حال وقوع است، زمان فرآیندهای مربوط به تصمیم گیری و تدوین استراتژی بسیار تقلیل یافته است. رهبران احزاب سیاسی، باید به «جریان اطلاعات» سرعت دهند تا امکان تصمیم گیری سریع تر در تمام سطوح فراهم شود، از بالاترین سطح تا پایین‌ترین. پیشنهاد می‌شود که اعضای تشکل‌های فعال سیاسی مانند روزنامه‌ها یا احزاب، هر روز دقایقی را گرد هم جمع شوند و راجع به کارآیی خود در آن روز و روز گذشته بحث کنند. در محیطی مثل محیط سیاسی، که تغییرات به سرعت صورت می‌گیرد، مسائل زیادی هست که باید نگران آن بود، و باید به سرعت برای آن راه حلی جست. با توجه به حجم انبوه کار و این که تیم سیاسی، هر روز باید نتایج کار خود را بازنگری کنند، آن ها تنها در این صورت است که مطمئن خواهند شد که در حال رشد هستند و اگر مسائل به سرعت حل شوند، آینده تشکل در موضع گیری‌های بموقع تضمین می‌گردد. باید نیروها را به تغییرات مداوم به عنوان یک روش استاندارد عادت داد، طوری که آن ها تغییر را یک فرآیند آزار دهنده نبینند. برای این منظور، شکستن سلسله مراتب و بهبود ارتباطات (هم از بالا، و هم در قعر) ضرورت دارد (توأم با اقتباس‌های آزاد از برد پاور).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 26 آبان 1393 ساعت 17:16

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۵/در پی سیاستمداران مطمئن

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ طرح مسأله
●    دموکراسی ها، سیاستمداران ضعیف می‌آفرینند. این واقعیت، برای دولت‌های امروز، حسی از بحران مشروعیت، و برای مردمان این روزگار، نحوی از تصور بی سر پناهی و بی‌اطمینانی به وجود می‌آورد.
●    داشتن سیاستمداران مقتدر و پر اطمینان، یکی از نوستالژی‌های مردم مدرن شده است. از این قرار، وقتی پایگاه و مجله معتبر Forbes، ولادیمیر پوتین را به عنوان مقتدرترین فرد جهان معرفی کرد، شاید بسیاری از مردم دنیا که در سایه دموکراسی‌های ضعیف زندگی می‌کنند، به حال مردم روسیه غبطه خوردند.
●    ما معمولاً در هر کاری به یک مرجع مطمئن مراجعه می‌کنیم. در خرید تلویزیون به دنبال یک شرکت با گارانتی معتبر و مناسب می‌رویم، و برای انجام امور پزشکی به یک بیمارستان معتبر و خوب با پزشک معتبر و سرشناس می‌رویم. اما سؤال این است که وقتی یک رئیس جمهور از صندوق رأی بیرون می‌آید، می‌توانیم به همین اندازه دلواپس او نباشیم؟ پاسخ منفی است، و بخش مهمی از ناخرسندی‌های ما از تمدن جدید هم از همین جا بر می خیزد؛ حسی از بی سر پناهی و ناتوانی دولت‌های دموکراتیک که گاه خیلی اتفاقی و با یک تب اجتماعی به قدرت می‌رسند و بعد خود جامعه هم مبهوت می‌ماند که چه شد به او رأی داد؟

░▒▓ کاوش در مسأله به سوی راه حل
●    یکی از وظایف مهم سیاست مدار جدید، در کنار وظایف اصلی، آن است که بتواند به مردم خود اطمینان ببخشد. به همین خاطر، یکی از سؤالات درستی که فعالان سیاسی می‌توانند برای تحقق سیاست موثر از خود بپرسند این است: «چگونه می‌توانم در دیگران احساس اطمینان ایجاد کنم؟»
●    جواب:

۱.    اولین نکته آن است که تا خودتان مطمئن نباشید، نمی‌توانید اطمینان ایجاد کنید. برای آن که در دیگران اطمینان ایجاد کنید، ابتدا باید در وجود خودتان ایمان به وجود آورید و آن را مستحکم سازید. ایمان خروجی اطمینان و یقین عقیدتی و ممارست طولانی در راه عقیده است. رجال سیاسی، با اراده‌های پولادین، می‌توانند حس نیرومند اطمینان در خود ایجاد کنند، و این اطمینان را به همه اطرافیان سرایت دهند.
۲.    دومین نکته این است که رهبران با ایمان و مطمئن، می‌توانند حواس خود، و مردم خود را به نکات اصلی جلب نمایند، و نکات فرعی که همواره می‌تواند کاستی‌هایی در آن ها باشد را به عنوان نکات مکمل ملحوظ می‌دارند.
۳.    سومین نکته این که، دوره عدم اطمینان را به خوبی مدیریت کنید. به هر حال، قبل از هر تصمیم مهمی، همیشه یک دوره طبیعی عدم اطمینان و بررسی و ارزیابی وجود دارد. در این دوره، سیاست مدار در عین حال که توصیه‌های مختلف را جمع آوری می‌کند و گزینه‌های جایگزین را می‌سنجد، هنوز به اطمینان نرسیده است. خود این دوره عدم اطمینان، مدیریت جداگانه‌ای می‌طلبد. در این دوره باید عوامل موجد عدم تعین را یک به یک معین کرد، و رفته رفته به تصمیم صحیح رسید. روند تصمیم سازی صحیح، یک روند مهندسی روشن با مراحل تولید دانش، سنجش تجربی دانش، تولید راه حل‌های آزمایشی، ارزیابی راه حل‌های آزمایشی، اعلام راه حل، و استقرار کامل راه حل است. باید این مراحل را به طور منظم طی کرد.
۴.    چهارمین نکته این است که تصمیم خود را حتماً نهایی کنید. تصمیم گیری در سیاست، مثل تصمیم گیری هنگام لباس خریدن نیست؛ نمی‌توانید یکی را انتخاب کنید، خود را در آینه ببینید و بعد لباس دیگری را امتحان کنید. برای آن که یک تصمیم در خودتان و در دیگران اطمینان ایجاد کند، آن تصمیم باید زمانی که اتخاذ می‌شود، واحد و نهایی باشد. ریشه لاتین کلمه انگلیسی و فرانسوی تصمیم گرفتن (decide)، واژه caedere به معنی «قطع کردن» (cut off) است. تصمیم گیری یعنی، قطع عدم اطمینان، جر و بحث، پشیمانی و نتایج جایگزین، هر چه کامل تر این موارد اضافه را قطع کنید، اطمینان شما و مردم شما قوی تر می‌شود.
۵.    پنجمین گام آن است که پس از ساخت تصمیم، باید ذهن خود و مردم خود را «مجدداً بازسازی کنید». نتایجی را که تصمیم به بار خواهد آورد را تصور و تصویر کنید. تصور و تصویر کنید که موفقیت چگونه است. تصور و تصویر کنید موفقیت چه احساسی ایجاد می‌کند. طعم و بوی موفقیت را به مشام مردم برسانید. در این صورت است که مردم در تحقق تصمیم شما را یاری خواهند کرد، و خود این تحقق، به نوبه خود، موجب افزایش حس اطمینان در جامعه می‌شود.

●    این روش تصمیم سازی اجتماعی را در روانشناسی اجتماعی، به علت وجود آن چه «انعطاف پذیری عصبی» نامیده می‌شود، موثر می‌دانند. مفهوم «انعطاف پذیری عصبی» متکی بر یک یافته تجربی است؛ این یافته تجربی می‌گوید: در حالی  که بخش منطقی ذهن بین آن چه تصور می‌کنیم و دنیای واقعی تفاوت می‌گذارد، اما، بخش‌های عمیق تر ذهن این کار را انجام نمی‌دهد.
●    به همین خاطر وقتی هوشیارانه نتایج یک تصمیم را ترسیم می‌کنید، در بیشتر فضای ذهن، همان احساس اطمینانی را ایجاد خواهید کرد که نتایج حاصل به بار می‌آورد. این احساس اطمینان برای ورود مردم به مرحله اقدام و کمک به سیاستمدار برای بهبود جامعه لازم است (توأم با اقتباس‌های آزاد از جفری جیمز).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 25 آبان 1393 ساعت 19:22

تحلیل ”اسیدپاشی عاشقانه“ از دیدگاه فمینیسم دینی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
●    یک قربانی دیگر «اسیدپاشی عاشقانه»...
●    ساعت چهارده و سی دقیقه دوشنبه، نوزدهم آبان نود و سه، برادر ۳۵ ساله خانم «آمنه بهرامی نوا»، خود را از طبقه بیستم یکی از برج‌های شهر تهران به پایین پرتاب کرد و فوت شد. خانم آمنه بهرامی نوا، قربانی اسیدپاشی هولناک عاشق مردود خود، در سال ۱۳۸۳ بوده است، که پس از تهاجم کوبنده رسانه‌های خارجی و امتدادهای داخلی آنان، از قصاص چشم صرف نظر کرد؛ هر چند که امروز، با گسترش این پدیده، از این عزل نظر، پشیمان است.
●    اکنون، در حالی که سالانه قریب صد مورد اسیدپاشی عاشقانه در کشور رخ می‌دهد (غیر از اسیدپاشی به اتومبیل و اموال و...)، مطبوعات و روشن‌فکران ما، این موضوع را به عنوان یک سوژه سیاسی، از هر نوع ریشه یابی عمیق به دور داشته‌اند. آن ها، روزی از قصاص اسیدپاش تبری می‌جویند و هم صدا با دولت‌های خارجی فریاد حقوق بشر مدافع اسیدپاش سر می‌دهند، و روز دیگر، اشد مجازات برای اسیدپاش را می‌خواهند، و این تلون و رنگ به رنگی، نشان از فقدان درک عمیق راجع به موضوع دارد. حتی کار به جایی می‌رسد که روشن‌فکر غرب زده، از موضوع اسیدپاشی حربه‌ای علیه امر به معروف و نهی از منکری می‌سازد که تنها امید ما برای خروج از این وضع است. اگر کسی مانند شهید علی خلیلی نباشد که در موقعی که «م. حدادی» قصد اسیدپاشی به روی خانم «بهرامی نوا» را دارد، احساس مسؤولیت اجتماعی کند و از باب نهی از منکر، حتی به قیمت جان خود، به دفاع از خانم «بهرامی نوا» برخیزد، بی تفاوت‌های میدان کاج، تنها از این صحنه با موبایل خود فیلم بر می‌دارند، تا صفحه اینستاگرام خود را پر فروغ سازند!
●    در این وانفسا، پرسش‌های اصولی مطرح نمی‌شوند، و وجه المصالحه زد و بندهای سیاسی قرار می‌گیرند؛ این پرسش که چرا در دل برخی از مردمان، تا این اندازه قساوت ریشه دوانده است؟ چگونه اسیدپاشی و زجر آفرینی، تا این اندازه برای عشاق مردود، سهل و ساده شده است؟ چرا «موفقیت» تا این اندازه بر «انسانیت» رجحان یافته است؟ چرا عاشق دل خسته‌ای که در تسخیر معشوق توفیقی نمی‌یابد، موفقیت خویش را در نابود کردن معشوق می‌جوید؟ شاید جامعه و تاریخ، با انتشار ایده موفقیت دنیوی به هر قیمت، در وقوع این نحو جرایم، بخشی از تقصیر را به گردن دارد، و باید از مسیری که تا این اندازه خسارت بار است بازگردد؟
●    سخن شنیع اسیدپاش عاشق این است که دیگی که برای من نجوشد، می‌خواهم سر کلب در آن بجوشد. موضوع اسیدپاشی عاشقانه، در عمق، یک موضوع معرفتی ناشی از مدرن شدن است. نحوی جایگزینی اراده مسلط شدن به جای محبت ورزیدن.

░▒▓ ریشه یابی قضیه
●    تیموتی مک درموت (Timothy McDermott) بر آن است که در معرفت شناسی مدرن، رابطه‌ای نزدیک، بین دانش و قدرت وجود دارد؛ چرا که شناخت جهان، نه در پی فضیلت، بلکه برای کنترل و تسلط بر اشیاء جهان است. این دانش، دانش شیء جوست. و از این قرار، همه چیز را همچون شیء می‌بیند که باید بر آن مسلط شد، تشریح نمود، و نهایتاً استثمار کرد.
●    دانش مدرن به قدرت اختصاص یافت، و علاقه و عشق، به دین و اخلاق و فرهنگ عامه احاله شد؛ و بدین ترتیب، رفته رفته مبادله تاریخی بین دانش از یک سوی، دین و اخلاق و فرهنگ عامه قطع گردید.  این تقسیم موجب شده است تا گفتگوی دانش و دین و اخلاق و فرهنگ متوقف شود. ملهم از برداشت مک درموت، می‌توان این طور نژندی‌هایی از آن جنس که ما امروز در پدیده اسید پاشی می‌بینیم را توضیح داد که نحو نگاه مدرن ما دین و فرهنگ را به حاشیه رانده، و پول و قدرت را اولویت بخشیده است.
●    از نظر تیموتی مک درموت «قلب آرام ناشی از تهذیب نفس»، محل انتشار سکون و تسکین و سکینه است. آن چه امروز کمیاب شده است، «قلب آرام ناشی از تهذیب نفس» است، و راه رسیدن به این قلب که نه تنها خود آرام است، بلکه آرامش را به اطراف و اطرافیان منتشر می‌کند، «عبادت»، به عنوان وقوف و تمرکز متفکرانه قلب در تلاش برای تفسیر جهان به عنوان جلوه باری تعالی است. تار و پود جهان از عشق، آفریده شده است، و ذهنی که عشق را درک کند، بدون خواست تسلط، بر عالم مسلط می‌شود و زندگی میسر و شیرینی هم خواهد داشت. از این دیدگاه، جوهر و گوهر ما در درجه اول، در پی خیر و نیکی هستیم، نه دنبال مسلط شدن. انگیزه زیربنایی هستی ما، علی‌الاصول، عشق است، نه اراده قدرت. نشان به آن نشان که عشق در جهان کارسازتر است تا قدرت.

░▒▓ یک سطح کاوش وسیع تر...
●    بخشی از مشکل هم بر می‌گردد به این که گاه، تحصیل کردگان مدرن، در ردیف فیلسوف مدرنی همچون امانوئل کانت، «خدا» را بدون «عبادت» و «شریعت» باور دارند؛ در حالی که برای رسیدن به ایمان، و «قلب آرام»، عبادت و دعوت مستمر خداوند به جزئیات زندگی ضروری است. اِلِن فاکس (Ellen Fox) بر آن است که «عبادت» و «شریعت» تنها راه برای پیدا کردن کورمال کورمال آرامش است؛ انسان‌هایی که به هر بهانه‌ای «عبادت» را ترک می‌کنند، «آرامش» را از دست می‌دهند، و نه تنها «آرامش» خود را از کف می‌دهند، بلکه برای دیگران نیز آرامش و سلم و سلامتی نخواهند داشت. ما باید از طریق «عبادت» و «تهذیب»، قلب خود را با خدا تنظیم کنیم، و برای این منظور، «صبر» لازم است. عبادت از مسیرهای اصولاً شناخته و فروعاً ناشناخته، ما را به تهذیب و آرامش موفق می‌دارد.
●    سارا کواکلی (Sarah Coakley)، ملهم از مفهوم «کنوزیس» مسیحی [kenōsis]، بر اهمیت «تخلیه و انکار نفس» برای ایمان به خدا و حس استحکام درونی تأکید می‌ورزد. «عبادت»، با حاکم نمودن اراده الهی بر زندگی، نفس سرکش که علت اصلی زندگی ناآرام ماست را مهار می‌کند، و زمام آن را به دست خدا می‌سپارد.
●    روش ادیان ابراهیمی، برای رساندن انسان ها به آرامش، در اصل، مهار نفس سرکش و به قول سارا کواکلی نفس «قلدر» است که رأس کل خطایاست. با انکار نفس، انسان بی قدرت نمی‌شود، بلکه متکی به قدرتی می‌گردد که مایه‌ای عمیقاً اخلاقی دارد. انسان مؤمن، از دیدگاه مردمان مدرن بسیار مطمئن و متکی به نفس، و در عین حال، بسیار خویشتن‌دار و خوددار به نظر می‌رسد. درک جمع این دو ویژگی «دیونیزوسی» و «آپولونی» برای انسان سکولار دشوار است؛ ولی خود انسان مؤمن، خوب می‌داند که او متکی به نفس نیست، بلکه متکی به حق است. بنا بر این، وقتی در راه حق حرکت می‌کند، بسیار نیرومند و مستحکم و مصمم به نظر می‌رسد، و وقتی به مرزهای حق می‌رسد، حد نگه می‌دارد، و بسیار با طمأنینه به نظر می‌رسد. پس، «انکار نفس» مؤمن، با انسان سکولار «فاقد اعتماد به نفس» متفاوت است. انسان مؤمن به طرز اسرارآمیزی مستحکم و قاطع و در عین حال، محتاط است؛ این، مضمون مفهوم «کنوزیس» در تقریر سارا کواکلی است.
●    در واقع، مفهوم مهم «تهذیب نفس» در فمینیسم دینی، که با «عبادت» به دست می‌آید، قدرت الهی را در مقابل قدرت انسانی قرار می‌دهد، و راه برقراری موازنه انسانی بین زنان و مردان، و جلوگیری از قربانی شدن زنان را رفض و انکار «قدرت بشری» و جایگزین ساختن «قدرت الهی» می‌شمرد. «عبادت»، بازتاب عشق به خدا، و حاوی تأمل منطقی ما در این جهان و جایگاه ما در آن است.
●    آن چه موقعیت زنان را در مقابل مردان تجاوزگر و اسیدپاش تقویت می‌کند، اتکاء آن ها به قدرت خدا که فراتر از مردسالاری است، و اقدام فعال آنان علیه همه مظاهر «قدرت بشری» است که در مقابل «قدرت الهی» قد علم می‌کنند. ریشه اساسی ستم‌هایی که می‌شود، چه مردانی که به زن ها ستم می‌کنند و چه زنانی که بر زنان دیگر ستم می‌ورزند، در این است که حب نفس، جای تزکیه نفس را در دنیای مدرن گرفته است. خدا سالاری، هر نوع سالاری دیگر و از جمله مردسالاری را، یا هوس سالاری یا پول سالاری را، به چالش می‌طلبد؛ اگر ریشه این سالاری ها در جامعه با ترویج عبادت حق خشکانده شود، زنان هم می‌توانند از آزادی و و عدالت خدا داده بهره‌مند شوند، در زندگی اجتماعی حاضر شوند، و این چنین، هدف تعدی قرار نگیرند.

░▒▓ و باز یک سطح کاوش وسیع تر...
●    سوزان پارسنز (Susan Parsons) و مری مک‌کلینتاک فوکرسن (Mary McClintock Fulkerson) درباره هوس سالاری مدرن، و نسبت کمتر تحلیل شده بین هوس و قدرت و دانش مدرن تحقیقی صورت داده‌اند. علم مدرن، به اراده قدرت انسان برای کنترل، و دست‌کاری جهان طبیعی به هدف کامکاری نفس، پر و بال می‌دهد. علم مدرن، برای دستیابی به فضیلت یا سعادت آموخته نمی‌شود، بلکه برای کنترل و کامکاری تولید و آموخته می‌شود.
●    نکته بدیع مورد توجه پارسنز و فوکرسن،  این است که دانش پیشامدرن، به دنبال کسب «سعادت» بود، که تنها بخشی از آن به سعی متعلم بستگی داشت، و بخش مهم دیگر، به تفضل ربوبی منوط بود. از این قرار، علم آموزی، مستلزم نحوی زیست معنوی و روحانی هم بود. بلافاصله نکته بدیع دوم مد نظر پارسنز و فوکرسن این است که دریافت دانش پیشامدرن، اغلب روندی طولانی و توأم با ثبات قدم و صادقانه بود. علم و فضیلت علم، تنها به کسانی از سوی خداوند اعطا می‌شد که در طولانی مدت و با صبر و صادقانه، زیست معنوی و روحانی و استحقاق خود برای کسب سعادت را احراز می‌کردند.
●    امروز، نیک بنگرید که چرا این نحو روان نژندی ها در میان طلاب علوم دینی یا بچه‌های مسجد و هیأت کمتر اتفاق می‌افتد؟ مگر آن ها جواب رد از طرف ازدواج خود دریافت نمی‌کنند؟ چرا کمتر می‌شنویم که در بین آنان اسیدپاشی عاصی بر آید؟
●    ماحصل پاسخ پارسنز و فوکرسن این است که، نظام آموزشی مدرن، افراد را درون ریل‌هایی می‌اندازد که در آن، همه چیز را برای کنترل و کامکاری می‌خواهند، نه سعادت. افرادی که در این نظام آموزشی، پرورش می‌یابند، موفقیت را حتی اگر مغایر سعادت باشد هم می‌خواهند، و برای سعادت و زیست معنوی و روحانی ارزش اندکی قایل اند، یا اساساً ارزشی قایل نیستند. نهایتاً این که این افراد، کامکاری و تسلط را هم فوراً، و بدون طی مراحل می‌خواهند. مجموع این همه خصال منفی، اسیدپاش‌های مدرن را پدید می‌آورد.

░▒▓ و باز یک سطح کاوش وسیع تر...
●    در همین راستا، پاملا سو اندرسن (Pamela Sue Anderson) معتقد است که اساساً رابطه بین خدا و انسان که در «عبادت» تبلور می‌یابد، با مدل‌های سلطه و قدرت و سرکوب، سازگار نیست؛ و اگر در یک جامعه، سلطه و قدرت و سرکوب فراگیر شد، می‌توان ریشه‌های آن را در زوال رابطه «عبادت» و رابطه زیست جهانی و صمیمی انسان ها با خدا جست.
●    این که این روزها تمایل به یک «عشق منطقی» رنگ «حسرت» به خود گرفته است، به این بر می‌گردد که انسان ها «عبادت» را کنار گذاشته‌اند، و تنها به فکر سلطه بر طبیعت و کسب قدرت و اعمال سرکوب و حصول «موفقیت» هستند. این حسرت عشق در جامعه، بیش از مردان، زنان را آزار می‌دهد؛ شاید از آن رو که آن ها قربانیان تاریخی سلطه و قدرت و سرکوب هستند. نکته مهم این است که زنان، قربانیان اصلی رخت بر بستن معنویت از جامعه هستند، و روند تاریخی به این شکل بوده است که نیاز زنان به یک محیط معنوی بیش از مردان است. از نظر پاملا اندرسن، زنان بیش از مردان باید به «عبادت» و «ترویج عبادت» اصرار بورزند.
●    بحث جالب دیگر پاملا اندرسن در رابطه با «زبان عبادت» است. از نظر او، «زبان عبادت»، متضمن نحوی از عقلانیت است که با عقلانیت علم مدرن بسیار متفاوت است. «زبان عبادت»، هم شامل رضایت معنوی است و هم مستلزم گزاره‌های اعتقادی. «زبان عبادت»، در عین آن که کم یا بیش، شامل دلایل فلسفی هم هست، اما در ارکان خود، به نحوی، مستلزم بیداری عشق به خدا یا یک دیگری متعالی هم هست. «عبادت»، نحوی «فلسفه عشق» است. در «زبان عبادت»، عقل به خدمت ایمان در می‌آید، و البته ایمان، هم به عقل پر و بال می‌دهد، و او را توانمند می‌کند، که با جسارت بیشتری به بررسی فرض‌های ممکن بپردازد. ذهن با ایمان، ذهن جسور و خلاقی است، و این کار را به مدد «فلسفه عشق» مندرج در «عبادت» به دست می‌آورد. در این تلقی پاملا اندرسن، فمینیسم دینی تلقی پیچیده‌ای از واقعیت جهان ارائه می‌دهد که برای داشتن یک زیست سالم و کامل باید آن را شناخت و رفتار را بر مبنای آن تنظیم کرد.
●    به زعم اندرسن، در دیدگاه ادیان ابراهیمی، میل به خدا تبلورهای متعددی دارد که یکی از آن ها میل به درک و شناخت است، و در این چهارچوب، شناخت و تجربه، نحوی آشوب نیست، بلکه اتحادی با سایر ابعاد خدایی جهان است که صلح با دنیا و محیط زیست و انسان ها با یکدیگر را به بار می‌آورد.
●    از نظر اندرسن، «عبادت»، به راستی، دریایی  از نور است، برای تغذیه روح انسان؛ دریایی صلح آمیز، ابدی، و مستمر. خدا، در «زبان عبادت»، اغلب به عنوان «رب» / تربیت کننده خوانده می‌شود، و این دال مرکزی در زبان عبادت، زبان عبادت را از زبان علم که در آن، محور بر روی کنترل و سیطره و سرکوب است متمایز می‌کند. «زبان عبادت»، زبان جبرگرایانه علمی نیست، که در آن هر چه قانون شد، لاجرم تحقق می‌یابد، و انسان نقشی جز قربانی این ارابه آهنین را نمی‌تواند بر عهده بگیرد. عبادت، یک زبان دو جانبه است که یک سوی آن عبادت کننده است، و سوی دیگر آن خداوند قادر متعال است. خدا، همیشه و در همه جا، با به رسمیت شناختن ما، و در میان ما، ما را از بردگی قوانین جبری عالم معاف می‌دارد، و ما در این رابطه ژرف، می‌توانیم در گرم و خشک‌ترین روزهای سال، از خدا باران بطلبیم. یعنی «زبان عبادت»، زبانی رهایی بخش است. نکته این است که «زبان عبادت» تا چه اندازه روح انسان را توانمند، و در عین حال، عاشقانه بار می آورد که وی را از هر گونه قدرت قاهر حاکم، و هر گونه بت پرستی خلاص می‌کند، در عین حال که این قدرت بزرگ که قوانین عالم را به زیر می‌کشد، دست تعدی نمی‌گشاید، و خاشع و فروتن است. چنین ذهنیتی از اسیدپاشی سر در نمی‌آورد.

░▒▓ و باز یک سطح کاوش وسیع تر...
●    به عنوان نتیجه و ملهم از نظر نیکولا اِسلی (Nicola Slee) می‌توانیم این طور جمع بندی کنیم که اگر «عبادت» غور و تعمق در رمز و راز سکوت ژرف نهفته در عشق و شیدایی به خدا، در سایه «تخلیه و انکار نفس» باشد که هست، آن گاه، دقت در برخی از صورت‌های عبادت انحرافی در برخی ادیان رسمی چون مسیحیت کاتولیک و همچنین بودیسم و شبه دین‌های جدید، به ما هشدار می‌دهد که در نفس «عبادت» دقت لازم است؛ این که «زبان عبادت» هم باید خدا داده باشد، نه بشرزاد.
●    اگر همان طور که اِلِن فاکس گفته بود و ما در سطور فوق نقل کردیم، «عبادت» و «شریعت» تنها راه برای پیدا کردن کورمال کورمال آرامش باشد، ما نمی‌توانیم به اتکاء دانش یا تجربیات انسانی ضوابط آن را کشف کنیم، یا در آن دخل و تصرف نماییم.
●    اساساً برخی از شبه دین‌های جدید، و همین طور بودیسم، جذابیت خود را در نحوی از رواداری های جنسیتی می‌یابند، که آن هم به طرز خطرناکی به استثمار از زنان می‌انجامد و هر از گاهی جنجال‌هایی پیرامون رسوایی جنسی رهبران دینی بر می خیزد. «عبادت»، علی الاصول نباید موجب انفعال، و خود ضعیف پنداری شود، بلکه باید انسان را از درون، به نحوی متکی به خدا نماید که او در قیاس با افراد مدرن به اصطلاح «متکی به نفس»، مستحکم تر فکر و عمل نماید. این با تسلیم زنان به رهبران فرقه‌های دینی سازگار نیست. از این قرار، نیکولا اِسلی معتقد است که ما باید با سر افراشته، و امتناع از تعظیم در قبال اسقف اعظم، کشیش یا پاپ، و با چشمان باز به «شریعت» و «عبادت» بپردازیم. «زبان عبادت» در ادیان ابراهیمی، متضمن نحوی هستی شناسی است که در آن، ارتباط ما با دنیای مادی، فقط در جهت دستیابی به یک جهان فراتر مجاز است. اما این کار مستلزم برقراری موازنه‌ای دقیق بین ایده و عمل، ایمان و تدبیر، وابستگی و اجتهاد، و... است و ملاک این موازنه، بی گمان «شریعت» حق خواهد بود (توأم با برداشت‌های آزاد از تیموتی مک درموت، اِلِن فاکس، سارا کواکلی، سوزان پارسنز، مری مک‌کلینتاک فوکرسن، پاملا سو اندرسن، نیکولا اِسلی و تینا بیتی).
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 24 آبان 1393 ساعت 13:48

مذاکرات اتمی و قانون ”انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
۱.    پروژه مهم و تعیین کننده «نرمش قهرمانانه»، که از سخنرانی نوروزی-رضوی فروردین ماه ۱۳۹۲ آیت ا... سید علی حسینی خامنه‌ای، مقام معظم رهبری، آغاز شد، تا ایستگاه مذاکرات اتمی مسقط پیش آمده است، و در آستانه نتیجه بخشی است.
۲.    چه این مذاکرات به توافق بینجامد، و چه به پیمان منتهی نگردد، با شرایط فعلی، پروژه «نرمش قهرمانانه» نتایج درخشانی برای ملت ما به بار آورده است؛ ...
۳.    اگر به توافق بینجامد، جمهوری اسلامی ایران با گذر از آپارتاید «سعدآباد» که حتی حضور یک سانتریفیوژ در ایران را مجاز نمی‌شمرد و حتی حق تحقیق و توسعه را به ما نمی‌داد، حق قانونی غنی سازی خود را به کرسی نشانده است، غنی سازی صنعتی خود را در کوتاه مدت و بلندمدت تضمین و اجرایی کرده است، و خود را از محاق محاصره و حکم وحشیانه تحریم رهانیده است.
۴.    اگر هم مذاکرات به پیمان منتهی نگردد، جمهوری اسلامی ایران، در صف ممالک پنج به علاوه یک، شکافی ترمیم ناشدنی ایجاد کرده، امریکا را منزوی ساخته، و حلقه محاصره را شکافته است، حق غنی سازی خود را به کرسی نشانده است، و به عینی‌ترین وجه، حقانیت مبارزه خود با شیطان بزرگ را برای نسل آینده این کشور ترسیم نموده است. خلاصه کار به جایی رسیده که کشورهای پنج به علاوه یک فهمیده‌اند که عدم توافق، بی‌گمان و در بلند مدت به نفع ایران است، و بهتر است آن‌ها حقوق ایران را به رسمیت بشناسند و امتیازات لازم را به طرف ایرانی بسپارند.
۵.    قراین متعدد و مکرر، نشان داده و می‌دهند که، تیم مذاکرات، تحت اشراف مقام معظم رهبری، روند مذاکرات را به پیش می‌برند. مع الوصف، نظر به اینکه این مذاکرات، مهم‌ترین مذاکرات سیاسی ۱۰۰ ساله اخیر این کشور است، تدبیر مقام معظم رهبری این بوده است که، دو فرایند موازی، در جریان مذاکرات و نرمش قهرمانانه، توأمان پیش برود؛ آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای، مقام معظم رهبری، مورخ دوازده آبان سال نود و دو، به این دو تدبیر موازی اصرار ورزیدند. تدبیر نخست، حمایت از تیم مذاکره کننده بود، و تدبیر دوم، توصیه به «مردم و مسؤولان و بویژه جوانان» که آگاهی و هوشیاری خود را حفظ کنند: «ما از هر اقدام مسؤولان که در جهت مصلحت کشور باشد، حمایت می‌کنیم، اما این توصیه را هم به مردم و مسؤولان و بویژه جوانان، داریم که چشم‌های خود را کاملاً باز کنید، زیرا تنها راه رسیدن به اهداف ملت، حفظ آگاهی و هوشیاری است» (وبگاه leader.ir، بیانات شماره ۱۱۲۳۰).
۶.    تأکید و تکرار: نکته اول که در آن زمان خیلی برجسته شد، حمایت از تیم مذاکره کننده بود، و نکته دوم، که فراموش شده بود و دلواپس ها در همایش خود بر آن تأکید ورزیدند، توصیه به «مردم و مسؤولان و بویژه جوانان» بود که آگاهی و هوشیاری خود را حفظ کنند. تأکید و تکرار: «...این توصیه را هم به مردم و مسؤولان و بویژه جوانان، داریم که چشم‌های خود را کاملاً باز کنید، زیرا تنها راه رسیدن به اهداف ملت، حفظ آگاهی و هوشیاری است».

░▒▓ رئیس جمهور روحانی پس از شش ماه به حق دلواپسی دلواپس ها اذعان کرد
۷.    در راستای این تدبیر مضاعف و مینیاتوری مقام معظم رهبری، دلواپس ها، در تاریخ سیزدهم اردیبهشت نود و سه، همایشی را در محل سفارت پیشین ایالات متحده، برگزار نمودند، که ارزش تاریخی داشت. می‌گویم تاریخی، از آن جهت که، ارزش اقدام آنان با مرور تاریخ و زمان مشخص می‌گردد. همایش دلواپس ها، از زمان تغذیه می‌کند و بزرگ می‌شود. در آن زمان دلواپس ها پرسشی تاریخی را مطرح کردند. پرسش ارزشمند دلواپس ها این بود که: «بدون اطلاع از آن چه در مذاکرات می‌گذرد، چگونه باید آگاهی + هوشیاری را حفظ کرد؟».
۸.    پرسش دلواپس ها همان بود که عالی مقام دکتر حسن روحانی در جلسه اخیر هیأت وزیران، در روز چهارشنبه هیأت دولت مورخ ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ذیل ابلاغ آیین نامه اجرایی «قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات»، بر همان موضع دلواپس ها ابرام ورزیدند؛ عالی مقام دکتر حسن روحانی به رغم لحن تند شش ماه پیش خود در حمایت از محرمانه ماندن اطلاعات مذاکرات اتمی، اکنون، و در روز بیست و یک آبان، بر لزوم پاسخگویی دولت در برابر حرف و نقد مردم تاكيد كرد و گفت: «مردم باید از همه امور آگاه باشند و انتقادات سازنده خود را بدون دغدغه بیان کنند تا مطمئن شویم مردم سالاری ما دینی و در چارچوب قانون اساسی است». این که می‌گویم، اقدام دلواپس ها در شش ماه قبل، یک اقدام تاریخی بود، از همین جهت بود که رئیس جمهور که شش ماه پیش به تندترین وجه قابل تصور دلواپس ها را مورد عتاب و خطاب قرار داد، اکنون، خود، حرف آن ها را تکرار می‌کند و تصدیق می‌نماید.
۹.    خب، پس، عالی مقام دکتر حسن روحانی، به رغم روشی که تا کنون در زمینه مذاکرات اتمی و در بسیاری زمینه‌های دیگر اتخاذ فرموده‌اند، در حاشیه ابلاغ «آیین نامه اجرایی قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» فرمودند: «مردم باید از همه امور آگاه باشند و انتقادات سازنده خود را بدون دغدغه بیان کنند تا مطمئن شویم مردم سالاری ما دینی و در چارچوب قانون اساسی است»؛ به گمان من، عملکرد دولت محترم و شخص رئیس جمهور در جریان مذاکرات اتمی، در زمینه پرونده بورسیه ها، در زمینه پرونده کرسنت، و در بسیاری زمینه‌های دیگر، به صراحت، ناقض قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات است. ماده دوم از بند دوم قانون «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات»، مصوب جلسه علنی روز یکشنبه مورخ ۶ بهمن ماه ۱۳۸۷ مجلس شورای اسلامی، و مصوب جلسه مورخ شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸ از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌گوید: «هر شخص ایرانی، حق دسترسی به اطلاعات عمومی را دارد، مگر آنکه قانون منع کرده باشد».
۱۰.    همچنین، در تبصره ذیل ماده پنجم از همین قانون آمده است: «اطلاعاتی که متضمن حق و تکلیف برای مردم است، باید علاوه بر موارد قانونی موجود از طریق انتشار و اعلان عمومی و رسانه‌های همگانی به آگاهی مردم برسد».
۱۱.    نیز، بند سوم قانون مذکور، ذیل عنوان «حق دسترسی به اطلاعات»، در ماده پنجم، صراحت دارد: «مؤسسات عمومی مکلفند اطلاعات موضوع این قانون را در حداقل زمان ممکن و بدون تبعیض در دسترس مردم قرار دهند».
۱۲.    وانگهی، در ماده هفتم در فصل دوم این قانون آمده است که «موسسه عمومی نمی‌تواند از متقاضی دسترسی به اطلاعات هیچ گونه دلیل یا توجیهی جهت تقاضایش مطالبه کند».
۱۳.    و در ادامه، حتی در ماده هشتم، ضرب الاجل ده روزه برای افشای اطلاعات مقرر گردیده است: «موسسه عمومی یا خصوصی باید به درخواست دسترسی به اطلاعات در سریع‌ترین زمان ممکن پاسخ دهد و در هر صورت زمان پاسخ نمی‌تواند حداکثر بیش از ۱۰ روز از زمان دریافت درخواست باشد».
۱۴.    در نهایت، هر چند که ما منشور حقوق شهروندی رئیس جمهور را مشروع نمی‌دانیم و صدور منشوری در عرض قانون اساسی را در اختیار مجلس مؤسسان و خبرگان قانون اساسی می‌شمریم، اما از مقام ابراز استدلال بر وفق باور طرف مقابل، بند بیستم از منشور پیشنهادی حقوق شهروندی رئیس جمهور را نیز گواه می‌گیریم: «هر شهروند، در وسیع‌ترین شکل و منحصراً محدود به استثنائات قانونی، حق دارد به صرف درخواست به اطلاعات و سوابق خود نزد سازمان‌های عمومی و دولتی و غیردولتی که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم از منابع و امتیازات مالی عمومی استفاده می‌کنند یا کارکردهای عمومی دارند دسترسی داشته باشد و از تصمیماتی که نهادهای عمومی در ارتباط با ایشان اتخاذ می‌کنند، مطلع شوند. همه شهروندان حق دارند تصویری از اطلاعات، سوابق و تصمیمات مزبور برای خود تهیه نمایند».
۱۵.    بدین ترتیب، در تاریخ چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳، عالی مقام دکتر حسن روحانی رئیس جمهور، حق دلواپس ها را در پرسش از محتوای مذاکرات، پس از شش ماه پرخاشگری به آن ها، به رسمیت شناختند، و این است ارزش تاریخی کار دلواپس ها.

░▒▓ فرجام
۱۶.    حد نگه داری در «هنر سیاست»، سر کامیابی است. کلاً حد نگه داری و تقوا و پرهیزگاری در هر حیطه‌ای کلید توفیق است، ولی در «هنر سیاست»، از آن رو که محل تلاقی انبوهی انسان پیچیده است که هر یک از آن ها منبع پیچیدگی‌های بسیار هستند، حد نگه داری اهمیت مضاعف می‌یابد.
۱۷.    حالا، و پس از تصدیق دولت‌مردان، موضع دلواپس ها، باید همچنان، موضع «پرسشگری» باشد، نه «پرخاشگری»؛ تا دلواپسی، یک موضع تاریخی بماند. علی الاصول، دلواپس ها از پروژه نرمش قهرمانانه حمایت می‌کنند. علی الاصول، دلواپس ها به تیم مذاکره کننده اتمی اعتماد دارند، و از آن ها حمایت می‌ورزند. علی الاصول،  دلواپس ها، تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران را به خیانت متهم نمی‌نمایند. و علی الاصول، دلواپس ها، برای تیم مذاکره کننده اتمی دعا می‌کنند. اما در عین حال، دلواپس ها حق انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات مربوط به مذاکرات را برای خود محفوظ می‌دارند، حتی پیش از آن که حقوق دانان بر این حق اذعان نمایند.
۱۸.    باید به «دلواپس»ها آفرین بگوییم. آن ها، واژه «دلواپس» را وارد فرهنگ گفتگوهای هسته‌ای این کشور کردند، تا لااقل، مردم دنیا بدانند که در ایران، جماعتی «معتدل» واقعی بودند که بدون آن که چوب لای چرخ تیم مذاکره کننده بگذارند، لااقل خواهان دفاع از حقوق قانونی افشای اطلاعات خود هستند. این جماعت به راستی «معتدل»، عنوان بسیار معتدل «دلواپس» را برای خود برگزیدند. آن ها از بین این همه عنوان، مانند «منتقد» و «مبارز» و «مخالف» و...، عنوان ملیح و معتدل «دلواپس» را برای خود برگزیدند.
۱۹.    باید به «دلواپس»ها آفرین بگوییم. مهم نبود که هواداران رئیس جمهور و حتی اصلاح طلبان که زمانی «دانستن حق مردم است» را شعار خود «وانمود می‌کردند»، در دفاع از پنهان کاری‌های مذاکرات، «دلواپس»ها را تندخو و خودسر شمردند. ولی واقعیت آشکار شش ماه بعد، آن است که «دلواپس»ها، با همه طمأنینه و آرامش خود، آن قدر مهم و منطقی بودند که این همه واکنش ناجور و نا معتدل را برانگیزند.
۲۰.    باید به «دلواپس»ها آفرین بگوییم. آن ها برای چندمین بار ثابت کردند که کسانی که در این کشور بلندترین صدای آزادی و اعتدال و گفتگو و «دانستن حق مردم است» را فریاد می‌کردند، و حتی خود را کسانی می‌دانند که می‌خواهند قانون «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» را احیا کنند، در عمل چگونه‌اند، و در مقابل خواست آرام مندرج در بیان «دلواپس»ها، چقدر خشن و زمخت «برخورد می‌کنند». آن ها «برخورد کردند». خیلی تند «برخورد کردند»؛ و اکنون هم افشای اطلاعات مربوط به مذاکرات مهم اتمی که حداقل ۲۵۰ میلیارد دلار ارزش اقتصادی دارد و به همه ملت مربوط است، آزمونی است برای ادعای آن‌ها.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 23 آبان 1393 ساعت 20:20

صفحه 91 از 407