فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

اسرار سیزده گانه آیت الحق

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ مطلب اول
●    موقعیت یابی یک «کلمه»ی تاریخی به نام «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، از جهات مختلفی میسر و ضروری است. از جهت سیاسی، از لحاظ فرهنگ والا، از بابت فرهنگ عامه، و از لحاظ تمدنی و مدنی و مناسبات اجتماعی.
●    فایده این موقعیت یابی آن است که مسیر آینده ترسیم می‌شود و از این مهم تر، به گمان من، موجب می‌شود که قدر آیات دیگر را که نقش کلمه تاریخی دارند را بدانیم، پیش از آن که «اذا مات العالم ثلم في الاسلام ثلمه لا يسدها شيء»...

░▒▓ مطلب دوم
●    ما بویژه از آستانه مشروطه، با سنخ نیرومندی از تیپ «علمای ربانی سیاسی» مواجه بوده‌ایم، که جوهر و گل و توش و توانی غیر از تیپ «روشنفکر»ان داشته‌اند، و این تمایز بویژه در «تریبون» آن ها بود. «تریبون» تیپ «علمای ربانی سیاسی»، منبری در محضر خدا و خلق بود، و تریبون روشنفکران، میزی در مقابل غرب و خلق.
●    تیپ «علمای ربانی سیاسی»، در محضر خدا خود را به این مسؤول می‌شمردند که در قبال مردم متعهد باشند؛ متعهد باشند که مردم را به رحمت خدا دلالت فرمایند و از عذاب خدا بیم دهند. تیپ «علمای ربانی سیاسی»، به طرز شگرفی پخته و سنجیده، در عین حال توأم با بیم و امید، و چشم اندازی بلندمدت بود. آن ها توانستند تا مردم را در یک سیر مستمر از انقلاب مشروطه تا کنون به پیش برند، و این پختگی و بلند نظری و استمرار و پشتکار در فعالیت، مرهون آن بود که آن ها از افقی بلندتر از بالا و پایین روزگار، خود را در درجه اول در قبال خدا مسؤول می‌دانستند. آن ها «عالم ربانی» بودند.
●    در مقابل، تیپ «روشنفکر» ایرانی مانند اغلب روشنفکری‌های دیگر ممالک، برای این مردم، به سمبلی از خامی و ناآگاهی از پیشینه تاریخی بدل شد. تیپ «روشنفکر»، سعی کرد که کشور ما را با غرب همساز کند، و لا جرم، با تغییر مسیرهای غرب، «روشنفکر» نیز رنگ عوض کرد. از این قرار، رفته رفته مردم در قبال تیپ «روشنفکر»، وضع متغیری یافتند، و به مرور اعتماد خود را از دست دادند. اوج این بی اعتمادی را می‌شد تا انشقاق بیست و هشت مرداد دید. تیپ «روشنفکر» نتوانست اعتماد مردم را به نحو پایداری جلب کند، چرا که نتوانست به صراحت موضع خود را در مقابل «خدا، خود، مردم و اجنبی» معین سازد.

░▒▓ مطلب آخر
●    «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، از این زاویه یک موقعیت تاریخی آموزنده و شایسته توجه دارند. ایشان در کنار برخی از علمای عظام که یزدان نیکی دهش ایشان را برای ما نگاه دارد و طریقت ایشان را مستدام فرماید، بر تمایز و رویارویی تیپ «علمای ربانی سیاسی» و تیپ «روشنفکر» پلی برقرار کردند.
●    موضوع، منحصراً به میراث گران قدر دانشگاه امام جعفر صادق (علیه السلام) محدود نمی‌شود، بلکه جریان روحانیت خوش فکر محرک انقلاب اسلامی، از پیش از انقلاب، برقراری ارتباط‌های مؤثر در میان قشرهای تأثیرگذار روحانیت و دانشگاهی را پایه گذاشتند. ماجرا به مسجد جلیلی و هدایت و مدرسه حقانی و مدرسه شهیدین، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و... باز می‌گردد.
●    این جریان‌ها، صورت نوین تیپ «علمای ربانی سیاسی» را ابعاد جدیدی بخشیدند که هم اکنون مشغول ایفای نقش تاریخی ویژه‌ای هستند و شناخت این ابعاد، نقش مهمی در موقعیت یابی تاریخی ما دارد:

۱.    تیپ «علمای ربانی سیاسی»، به طرز بهت آوری پخته و آرام و متین به نظر می‌رسند و برای مردم خود، سمبلی برای حرکت مستمر و آرام و در عین حال فعال بدل شده‌اند.
۲.    این چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، بنده مخلص خدا و نگارنده کتاب ماندگار «نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی»، بعد از آگاهى و خودسازى و تهذیب نفس و رسیدن به مقامات عالی در علم و عمل و تقوا، کمر همّت بر هدایت خلق مى‏بندد، و چراغ راه مى‏شود و از ظلمات جهل و وهم و گمراهى رهایى مى‏بخشد. فرمول زیست چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، به طرز حیرت آوری سر و ساده و قابل درک و در عین حال مؤثر و پرنفوذ و کارآمد است: او بعد از «سیر إلى الحقّ» و «فی الحقّ»، مرحله «سیر إلى الخلق» را شروع می‌کند و به اداى رسالت امر به معروف و نهی از منکر مى‏پردازد.
۳.    به قول امیرالمؤمنین علیه السلام، تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خود را براى خداوند در بالاترین مصادر  سیاسی قرار داده، و در حقیقت، عزم خود را بر انجام وظیفه الهى جزم می‌کند (قد نصب نفسه للّه سبحانه فی أرفع الأمور). تیپ «عالم ربانی سیاسی»، از این حیث با تیپ «عالم غیر سیاسی» تمایز می‌یابد؛ «قد نصب نفسه للّه سبحانه فی أرفع الأمور».
۴.    این چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، در عین احراز بالاترین مصادر سیاسی، در میان مردم است و به هر مشکلى پاسخ می‌گوید و فروع را به اصول‏ بازمی گرداند (من إصدار کلّ وارد علیه، و تصییر کلّ فرع إلى أصله). تیپ «عالم ربانی سیاسی»، ضمن آن که سینه‌ای گشوده برای شنیدن سخنان تازه تمدن نوظهور دارد، در ضمن، این نکته را نیز خاطر نشان مى‏کند که در اسلام، هیچ سؤالى بدون پاسخ نیست، و هیچ مشکلى در معارف الهی و احکام فرعی، بدون راه حل نخواهد بود، و این، همان چیزى است که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در حجّه الوداع در خطبه تاریخى‏اش بیان فرمود: «اى مردم، به خدا قسم هر آن چه شما را به بهشت نزدیک مى‏سازد و از دوزخ دور مى‏دارد، به همان امر کردم، و هر آن چه شما را به دوزخ نزدیک مى‏کند و از بهشت دور مى‏سازد، از همان نهى نمودم» (یا أیها النّاس و اللّه ما من شی‏ء یقرّبکم من الجنّه، و یباعدکم من النّار، إلّا و قد أمرتکم به، و ما من شی‏ء یقرّبکم من النّار، و یباعدکم من الجنّه، إلّا و قد نهیتکم عنه).
۵.    تیپ «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، فعالانه، آرامش بخش مردم است. او خود را به زحمت می‌افکند، ولی مردم با او آرام می‌یافتند. امیرالمؤمنین چنین عالم ربانی را توصیف می‌فرماید که «چراغ روشن تاریکى‏ها، و برطرف کننده نابینایى‏ها و کلید حلّ مبهمات و دور کننده مشکلات و راهنماى گمشدگان در بیابان‌های زندگى است» (مصباح ظلمات، کشّاف عشوات، مفتاح مبهمات، دفّاع معضلات، دلیل فلوات).  امام علیه السّلام با این پنج وصفى که بیان فرمود، نشان داد که این بنده آگاه و با تقوا، چگونه پرده‏هاى جهل را مى‏شکافد و چشمان را به معرفت  باز مى‏کند، قفل‏هایى که بر درهاى مبهمات است، مى‏گشاید، و مشکلات مردم را حل مى‏کند، و در بیابان زندگى، که بیم گمراهى و سرگردانى و اسارت در چنگال دزدان و درندگان مى‏رود، مردم را به شاهراه حق و نجات، هدایت مى‏کند.
۶.    او آن جا که لازم است سخن مى‏گوید و حقّ را به مخاطبان، به خوبى تفهیم می‌کند و آن جا که لازم نیست، سکوت مى‏کند و سالم مى‏ماند (یقول فیفهم، و یسکت فیسلم). سخن گفتن او، هدف مهمى را دنبال مى‏کند و سکوتش منظور مبرم دیگر را. آن جا که باید روشنگرى کند، «عمار» می‌شود، و مطالب لازم را تفهیم مى‏کند و آن جا که در سخن گفتن بیم گناه و خطر آلودگى به معاصى است، سکوت را ترجیح مى‏دهد، هر دو براى خدا است و هر دو در طریق رضاى اوست.
۷.    در مقابل، تیپ «روشنفکر» در گفته‏ها و نوشته‏هاى خود، سعى در پیچیدگى و اغلاق دارند، شاید به این منظور که مقام علمى خود را نشان دهند، در حالى که خواننده یا شنونده جز مفاهیم مبهم چیزى به دست نمى‏آورد؛ ولى تیپ «عالم ربانی سیاسی»، طبق گفته امام علیه السّلام گرفتار اوهام و ریا نمى‏شود، آن ها سخن را آن گونه ادا مى‏کنند، که مردم منبری بفهمند. سکوت و تقیه آن ها نیز براى فرار از مسؤولیت و عافیت طلبى نیست، بلکه آن هم براى سلامت و رهایى از چنگال معصیت هوا و هوس‌ها، و معصیت خدا است.
۸.    تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خویش را براى خدا خالص کرده و خدا خلوص او را پذیرفته و خالص ترش ساخته است (قد أخلص للّه فاستخلصه). ناخالصى‏هاى روحى و اخلاقى انسان دو گونه است: بخشى از آن براى او قابل رؤیت است و در سایه خودسازى و جهاد اکبر مى‏توان آن را برطرف ساخت، ولى بخشى از این ناخالصى‏ها به آسانى به چشم نمى‏آید و نگارنده کتاب ماندگار «نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی»، با تهذیب، امید دارد که خدا مدد رساند و آن ها را برطرف فرماید. این، سر صافی دلی اسرارآمیز «آیت الحق» است. «إنّ الشّرک أخفى من دبیب النّمل، على صفاه سوداء، فی لیله ظلماء» شرک و توجّه به غیر خدا در عمل انسان مخفى‏تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک و ظلمانی، و در این حال، پاک سازی اعماق دل از چنان شرکى، جز به امداد الهى میسر نیست.
۹.    از این رو، تیپ «عالم ربانی سیاسی»، از معادن و گنجینه‏هاى دین خداست و از ارکان زمین او» (فهو من معادن دینه، و أوتاد أرضه). آن که وجودش از هر نظر خالص شده و کار او تعلیم و تربیت است، به‏ منزله معدن فناناپذیرى به نظر می‌رسد که دانشجویان دانشگاه امام جعفر صادق (ع) و مدرسه مروی، در کنار او گمان وثیق دارند که هیچ رادعی غیر قابل عبور نیست. از این مخزن بی پایان، مدام ذخایر گران بها استخراج مى‏شود و در برابر طوفان‌های شرک و گناه، و وسوسه‏هاى شیاطین جنّ و انس، که به سوى جامعه انسانى مى‏وزد، هم چون کوهى است که در قرآن مجید «میخ زمین» شمرده شده است؛ کوه‌ها از یک سو، طوفان ها را در هم مى‏شکنند، و مردمى را که در پناه آن ها هستند، در امان مى‏دارند، و از سوى دیگر، در برابر زلزله‏ها که دائماً از درون زمین برمى‏خیزد، مقاومت مى‏کنند و پوسته زمین را از لرزش‌های مداوم و بنیان کن، محفوظ مى‏دارند.
۱۰.    تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خود را ملزم به عدالت نموده، و نخستین گام عدالتش، بیرون راندن هوا و هوس، از دل خویشتن است (قد ألزم نفسه العدل، فکان أوّل عدله نفى الهوى عن نفسه). حقیقت عدالت اخلاقى، آن است که تمام اوصاف انسان، در حدّ اعتدال باشد. از جمله، علاقه‏هاى افراطى که او را به هواپرستى مى‏کشد و هم چنین، خمول و انزوا و سستى، که او را به بیگانگى از دنیا دعوت مى‏کند، در او وجود نداشته باشد. حلال را بپسندد، حرام را نفى کند و در خطّ اعتدال گام بردارد. او عدالت و اعتدال را از خویشتن شروع مى‏کند، آن هم از درون جان و زوایاى روحش، و تا چنین نباشد، به یقین، سخنش در دیگران، براى پیمودن جادّه عدل، اثر نمى‏گذارد.
۱۱.    تیپ «عالم ربانی سیاسی»،  کسى است که حق مى‏گوید و به حق عمل مى‏کند» (یصف الحقّ و یعمل به). اگر طرفدار حق است، تنها در زبان و سخن نیست، بلکه در رفتار و عمل نیز هست. سخنى که از اعتقاد برخیزد، در رفتار انسان منعکس مى‏شود و اگر انعکاسى نداشت، نشانه عدم ایمان گوینده، به آن سخن است.
۱۲.    هیچ کار خیرى نیست، جز آن که در برنامه زندگى او قرار دارد یا آهنگ آن مى‏کند، و در هیچ جا گمان خیرى نمى‏رود، جز این که به سوى آن گام برمى‏دارد و تا به آخر نرسد از تلاش نمى‏ایستد (لا یدع للخیر غایه إلّا أمّها، و لا مظنّه إلّا قصدها). او طالب هر خیر و نیکى و سعادت است. او حتّى مواردى را که گمان مى‏رود در آن جا خیرى یافت شود، به سراغ آن مى‏رود. او عاشق و دلباخته خیرات است و هم چون شخصى که گمشده گران بهایی دارد، همه جا به دنبال آن مى‏گردد و در هر محفلى آن را جست و جو مى‏کند.
۱۳.    تیپ «عالم ربانی سیاسی»،  زمام اختیار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پیشواى او است. هر جا قرآن فرود آید، او بار خویش را همان جا افکند، و هر جا قرآن منزل کند، آن را منزل گاه خویش سازد (قد أمکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و إمامه، یحلّ حیث حلّ ثقله، و ینزل حیث کان منزله).

●    به این ترتیب، اگر از اسرار موقعیت تاریخی «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، بپرسیم، باید گفت، این بنده مخلص و آگاه، خود را موظّف به هدایت گم گشتگان بیابان زندگى دید، اصلاح را از خویشتن شروع کرد، هوا پرستى را از درون جانش ریشه کن ساخت، حقّ گفت، و به حقّ عمل کرد، و همواره دنبال نیکى‏ها بود، هر جا دسترسى به خیر پیدا کرد آن را در بر گرفت، و از همه برتر اینکه، در همه جا و در هر زمان و در همه چیز، قرآن، راهنما و پیشواى او بود، زمام اختیار خود را به کلام حق سپرد، و حرکات و سکناتش را هماهنگ با قرآن نمود (توأم با اقتباس آزاد از آیت ا... ناصر مکارم شیرازی حفظه ا...).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 02 آبان 1393 ساعت 07:59

آینده دانشگاه در تقابل با اینترنت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب... حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت اول
●    با دسترسی گسترده به منابع اطلاعات در بستر شبکه و تکنولوژی اطلاعات، و هم‌چنین، سرعت رشد دانش و تقلیل خیره‌کننده نیمه عمر علم، پرسش‌های اساسی فراروی برنامه‌ریزی آموزشی به طور کلی، و آموزش دانشگاهی به طور خاص قرار گرفته است. آیا دانشگاه‌ها همچنان به حیات خود ادامه خواهند داد؟
●    اگر روزگاری کتابخانه‌های دانشگاهی محل یگانه‌ای برای معدن کاوی اطلاعات با راهنمایی اساتید مجرب بودند، امروز، با وجود اشتراک گسترده منابع اطلاعات در شبکه و دسترسی وسیع همه‌ی مردم به آن، دیگر قرائت خانه کتابخانه‌ها، صحنه‌ی مطالعه و فیش برداری‌های پر شور نیست؛ و بیشتر به محل اجتماع، گپ و گفتگو، یا آماده شدن برای امتحانات اغلب زاید دانشگاهی بدل شده است.

░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت دوم
●    اگر پرسش در مورد نقش دانشگاه‌ها را به این سؤال تأویل نماییم که دانشگاه‌ها عملاً می‌توانند چه چیزی بیش از ارائه اطلاعات خام به دانشجویان ارائه دهند، آن‌گاه، باید تصدیق کنیم که رشته‌های دانشگاهی گوناگون، وضع متفاوتی در قبال شرایط جدید دارند.
●    «رشته‌های عملی و فنی و حرفه‌ای» که از دیر باز مزیت علمی خود را در انتقال فرهیختگی «عملی» به دانشجویان یافته بودند، هم‌چنان محیط‌های ممتازی برای رد و بدل تجربه‌های «عملی» خواهند بود. می‌توان آناتومی انسانی را از کتاب‌های آناتومی مطالعه کرد، اما، ریزه‌کاری‌های شناخت آناتومی بدن تنها توسط یک استاد مجرب دانشگاه علوم پزشکی به دانشجویان قابل انتقال است. پس، دانشگاه علوم پزشکی جای خود را حفظ خواهد کرد. البته، رشته‌های عملی و فنی و حرفه‌ای نیز با گسترش شبکه کار خود را دشوارتر خواهند یافت، چرا که، یک دانشجوی پزشکی علاوه بر تسلط بر منابع متعارف اطلاعات علمی، به انواع منابع چندرسانه‌ای و درگاه‌های تعاملی کسب اطلاعات و تجارب مجهز گشته است و تنها اساتید بسیار با تجربه و در عین حال روزآمد، پاسخ عطش علمی ویژه او را خواهند داد.
●    در مقایسه با رشته‌های علمی و فنی و حرفه‌ای، وضع «رشته‌های نظری و محض» در شاخه‌های مختلف علوم و بویژه در علوم انسانی بسیار دشوارتر خواهد بود، طوری که شاید بتوان گفت که آکادمی، در این رشته‌ها جز با یک تغییر شکل بنیادین، دیگر نخواهد پایید. نظر به آن‌چه علی‌الاصول، دانشجویان باید برای کسب فرهیختگی نظری و عملی ویژه‌ای که از طریق انبوه منابع علمی به اشتراک گذاشته شده در شبکه قابل حصول نیست به دانشگاه مراجعه کنند، رشته‌های نظری و محض که تاکنون، بیشتر توان خود را به تقویت منابع کتابخانه‌ای و ارائه انبوه اطلاعات در سر کلاس‌ها مصروف می‌داشتند، و فرهیختگی عملی، نقش چندانی در برنامه‌ریزی آموزشی آنان نداشت، اکنون، و در شرایط فعلی با معضل مشروعیت مواجه می‌شوند.

░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت سوم
●    جا دارد که هر دانشجو از خود بپرسد دانشگاه دقیقاً چه به من می‌دهد؟ چیزی که من نتوانم خود، از طریق شبکه به دست بیاورم؟
●    با ضعف الگوی مبادلات آموزشی، نحوی بلاتکلیفی در محیط‌های آموزشی رخ داده است که تنها بخشی از آکادمی که ارتباط مناسبی با مقاصد عملی برقرار کرده باشد از آن مصون خواهد ماند و نتیجه این بلاتکلیفی ضعف و فطور در انگیزه‌ها خواهد بود.
●    اساتیدی که به شیوه گذشته، کلاس را به صحنه جزوه خوانی و ارائه اطلاعات خام با ادوات پاورپوینت می‌گذرانند، یا تحلیل‌هایی ارائه می‌دهند که به سهولت در محیط شبکه قابل دسترسی است، در فضای جدید، با افت انگیزه خود و مخاطبان مواجه خواهند بود، و عملاً کلاس‌ها به صحنه کم خاصیت تولید مدرک دانشگاهی تقلیل خواهد یافت. مدرک‌هایی که امروز همه می‌دانند که فایده چندانی ندارند، و هر متقاضی کار، باید به جای ارائه مدرک توانمندی‌های خود را به کارفرمایان به اثبات رساند.
●    اگر محیط آکادمیک بتواند فرهیختگی عملی و نظری ایجاد کند، باقی خواهد ماند، و گر نه، ظاهرسازی فعلی دیری نخواهد پایید. امروز، دانشجویان، خود می‌دانند که محیط‌های آکادمیک در حوزه‌های نظری و محض، صحنه راستین انتقال یا مبادله دانش نیست، و حضور در سر کلاس‌ها، اغلب نحوی اجرای مناسک برای دریافت نمره و به اصطلاح «پاس کردن» درس است.

░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت چهارم
●    در این شرایط، اگر دانشگاه‌ها بخواهند کیفیت آموزشی خود را حفظ کنند، و از کار ویژه و اعتبار خود دفاع نمایند، به نظر می‌رسد که هیچ راهی جز (۱) تقویت ارتباط خود با مقاصد عملی، و هم‌چنین، (۲) اصرار بر دیسیپلین آکادمیک ندارد؛ آنچه می‌تواند در یک محیط آکادمیک تضمین‌کننده کیفیت آموزشی باشد، ارتباط و بازخورد مستقل آموزش‌ها در کاربست‌ها و عملیات، یا اعمال سفت و سخت دیسیپلین آکادمیک است. آینده تحصیلات آکادمیک با وجود وفور منابع اطلاعاتی در شبکه، بستگی به دو عامل مذکور دارد.
●    از این قرار، و با توجه به دو عامل ذکر شده، می‌توان وضعیت مساعدتر رشته‌های فنی و پزشکی در مقایسه با علوم انسانی را درک کرد. در واقع، ما در حوزه‌های آکادمیک علوم انسانی، دچار نحوی قلت انگیزه هستیم. چرا که کیفیت در علوم انسانی بازخورد بلافصل عملی ندارد و کیفیت برتر خود را در عمل نشان نمی‌دهد، وانگهی، رسوخ و گسترش «دانشجومداری» یا همان «مشتری‌مداری» بنگاه‌های دانشگاهی، به نحوه روزافزونی رقابت منفی بر سر تقلیل دیسیپلین دانشگاهی به نفع اعطای مدرک را موجب شده است.
●    بنا بر این، نمی‌توان در مورد آینده آموزش دانشگاهی حکم یک پارچه‌ای داد. همان طور که از وضع فعلی دانشگاه‌های کشور پیداست، رشته‌های فنی و پزشکی یا رشته‌هایی از علوم انسانی که شباهت بیشتری به رشته‌های عملیاتی دارند (هم‌چون مدیریت، ارتباطات، اقتصاد، فنون مشاوره، و علوم سیاسی، و روابط بین‌الملل)، نه تنها کم فروغ نشده‌اند، بلکه رونق بیش از پیش می‌یابند. علی‌الاصول، ارتباط رشته‌های نظری و محض با رشته‌های فنی و کاربردی خواهد توانست این رشته‌ها را نجات بخشد.
●    در همه رشته‌ها، دانشجویانی که تنها برای مدرک به دانشگاه می‌آیند و اساتیدی که گرایش عملی در کیفیت آموزشی خود دخیل نمی‌سازند، بازندگان زندگی آکادمیک خواهند بود.

░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت پنجم
●    با رسیدن توسعه به آستانه‌های خود و تقلیل انگیزه‌های مادی توسعه، و گسترش انگیزه‌های زیبایی‌شناختی در یک دوره ما بعد توسعه، رشته‌های نظری و محض تنها از طریق ارتباط با انگیزه‌های زیبایی‌شناختی مخاطبان و تقویت انگیزه‌های اخلاقی برای پیشرفت تمدن می‌توانند باقی بمانند.
●    بخشی از مشکل رشته‌های نظری و محض از طریق یافتن منبر ارائه مستقیم اطلاعات علمی به مردم حل خواهد شد. در واقع، بقای آکادمی در شرایط فعلی بسیار منوط به برقراری ارتباط با انگیزه‌های زیبایی‌شناختی مردم است. چه البته، این هم دشواری‌هایی دارد، و بالقوه می‌تواند دشواری‌های جدیدی بر سر راه رشته‌های نظری و محض ایجاد کند. چرا که، خصلت تمدن آفرینی دانش‌های نظری و محض، اصولاً از طریق فراروی از ذوق عامه به دست می‌آید و اگر این فرا روی قربانی ارتباط با مخاطبی که اکنون، دیگر یک مشتری است، شود، آن‌گاه، ما با یک نحو مشکل تمدنی مواجه خواهیم بود. در این‌جا باید ظرافت خاصی در موضوع «زمان» برقرار کرد. در واقع، باید بتوان توجه مخاطبان را به افق‌های دوردست معطوف کرد و انگیزه‌های آن‌ها را برانگیخت؛ و تجربه نشان می‌دهد که برای این منظور هیچ راهی وثیق‌تر از الگوی عالم ربانی نیست. عالم ربانی که مردم را از عذاب خدا ایمن ندارد وزیر رحمت خدا نومید نگرداند. این‌ها انگیزه‌های پایدار تمدن‌سازی بوده‌اند.
●    واقع آن است که در سایه گسترش مبادلات عظیم و سریع اطلاعات اینترنتی، رشته‌های دانشگاهی نظری و محض، روز به روز، و البته به سرعت، کم اعتبار و کم فروغ‌تر می‌شوند. حال، پرسش آن است که آیا نیاز ما به رشته‌های نظری و محض کمتر شده است؟ بی‌گمان، نه. با پیچیده شدن فزاینده مسائل پیش روی ما، رشته‌های نظری و محض، با فراروی از مسائل خاص، افق دید بشر را می‌گشایند، ولی با تحولات عمیق در عرصه ارتباطات، این فراروی برای مردم عصر جدید، کم و بیش مطلوب نیست. آن‌ها در یک زیست اینترنتی ، خواهان سرعت و شتاب و پرواز بر فراز زندگی هستند، و نمی‌توانند در تأملات عمیق نظری متوقف گردند.
●    استفاده از اينترنت هم يك عمل است و هم نحوی جهان‌بینی. اينترنت يك فناوري ارتباطي است. زماني كه ابزاری تكنولوژيك ضميمه فضایي فرهنگي مي‌شود، ساختار ارتباطي نهفته در كاربرد اين ابزار و معنا نيز به اين فضا مي‌پيوندد. اينترنت صرفاً‌ ابزار برقراري ارتباط نيست، بلكه اين پديده يك ساختار فرهنگي-ارتباطي است كه تجربه علمي و اطلاعاتي، كنش‌هاي انسان  و نمادهاي موجود در آن را از نو سازماندهي مي‌كند.

░▒▓ بحث و ریشه‌یابی نظری
●    كراراً به دانشجویان بسياري برمي‌خوريم كه به نحو تلخی پذیرفته‌اند که اهداف واقعی زندگي خود را در بيرون از دانشگاه يا در تقابل با آن‌ها ترسيم كنند. از نگاه آن‌ها، دانشگاه دنیای معنادار دانش نیست، بلکه ضرورتی انتزاعی است که والدین و جامعه بر آن‌ها تحمیل می‌کنند، براي آينده‌اي كه هرگز تحقق نخواهد یافت. از نگاه اغلب دانشجویان در دانشگاه‌ها، زندگي دانشگاهی براي آينده‌شان چندان معنادار نيست و فایده‌ای ندارد.
●    دانشجویان، فضاهای مختلف «شناخت نمادین» را ساخته‌اند که در آن‌ها بتوانند به موازات دانشگاه، زندگی راستین خود را به پیش ببرند. این، نشان می‌دهد که در مقایسه با گذشته، تا چه اندازه دانشگاه معنایش را از دست داده است. آن‌ها برنامه‌های جداگانه‌ای برای شغل، تأیید و باور اجتماعی، موسیقی، ورزش، رسانه‌ها، و... گشوده‌اند که در بسیاری از موارد با فرهنگ دانشگاه در تقابل است. لذت‌گرایی جوانان، مدیریت زمانی آنان و تمایل شدیدشان به بودن در جمع دوستان، مواردی است که دغدغه اصلی آن‌ها در زندگی محسوب می‌شود.
●    به رغم سایر حیطه‌های زندگی اجتماعی، که دانشجو‌یان عمدتاً به صورت خصوصی آموزش می‌بینند، دانشگاه مکانی است که در آن، طرح‌ها و برنامه‌های دانشجویان در خصوص آینده، به شدت به هم می‌خورد، و آن‌ها تنها برای پاسخ به انتظارات والدین که در گذشته زندگی می‌کنند به دانشگاه می‌روند. هر سنی نگاه خاص خود را دارد، که در هر برهه اجتماعی یک بینشی نسبت به امور مهم دنیا پیدا می‌کند. پدر و مادرها به تبع دوره خود گمان می‌کنند که به دانشگاه رفتن مهم‌ترین کار دنیاست، ولی واقع آن است، که نظر نسل جدید این نیست. نسل جدید که کاملاً خود را با اینترنت و موبایل تطبیق داده است، یک بینش اینترنتی دارد. بینش اینترنتی، چندگانه، نامنظم و پراکنده است. امروزه، به کمک اینترنت، شمار بیشتری از اشیاء را می‌توان بررسی کرد و برای بررسی آن‌ها شیوه‌های مختلفی وجود دارد. اینترنت برای جوانان وسیله‌ای است که در آن همه چیز را می‌توان دید و همه چیز را در آن می‌توان یافت. اینترنت، فضایی بی سانسور و در دسترس برای کسانی است که می‌خواهند با دیدن چیزهای مورد نیاز خود به عالم خیال سفر کنند. شما به واسطه اینترنت دنیا را در کامپیوتر در اختیار دارید، و می‌توانید در آن چیزهایی بیابید که قبلاً فکرش را هم نمی‌کردید. از نگاه جوانان، اینترنت، محلی است که در آن، همه چیز جلوی چشم انسان است، خواه به دنبال آن باشد و خواه تصادفی به آن برخورد کند. دانشجو‌یانی که روز به روز در فرهنگ صوتی-تصویری، اجتماعی‌تر می‌شوند، اینترنت را به لحاظ فرهنگی فضایی راضی‌کننده و غنی می‌دانند.
●    دانشجو‌یان در اینترنت، درست همانند فروشگاه شهروند و رفاه، بی‌جهت حرکت می‌کنند و به موضوعات ویژه علاقمند می‌شوند و درباره آن‌ها چیزهایی می‌خوانند. آن‌ها در این گشت و گذار نقطه آغاز و نقطه پایان مشخصی ندارند، و فقط می‌روند و می‌آیند. در اینترنت نیز هر لینک وسوسه‌ای برای رفتن به لینک دیگر است و آن‌لاین باقی ماندن برای یافتن چیزهایی که جذاب‌ترند.
●    مثلاً یک دانشجو، در اینترنت، به دنبال اطلاعاتی در خصوص «توسعه در دولت‌های نولیبرال» است، و ناگهان با سایتی روبرو می‌شود که اطلاعاتی در خصوص «دفاع‌های اخیر از اقتصاد رفاهی» و موارد مرتبط ارائه می‌کند. اگر واقعاً به موضوع دولت‌های توسعه‌گستر علاقمند باشد، خب، جذب سایت جدید با اقتصاد رفاهی می‌شود، و او را به این فکر فرو می‌برد که مسأله او در واقع، توسعه در دولت‌های نولیبرال نبوده و از آن صرف‌نظر کرده و به سایت دوم می‌رود که به نظریات جدید در زمینه دولت رفاه توجه دارند.
●    اینترنت، دانشگاه و کتابخانه‌ای بزرگ و جهانی است. دانشجویی می‌گوید: «ما اطلاعات داریم و این اطلاعات چشم شما را باز می‌کند. اینترنت به ما امکان می‌دهد تا آگاه‌تر شویم و آشکارا نشان می‌دهد که در یک دانشگاه عقب‌مانده گیر افتاده‌ایم». آن‌چه در شبکه گستره جهانی می‌بینیم به ما کمک می‌کند تا متوجه خلأ‌های بیرونی در دانشگاه فیزیکی شویم. اینترنت به سمبلی برای محدودیت‌های فضای شخصی تبدیل می‌شود. نگاه کاربر از طریق اینترنت به سایر قلمروها، مناطق وسیع، اشیاء مورد نظر و نیازهایی که در حالت عادی قابل حصول نیستند، مگر در «دنیای پیشرفته» اینترنت، گسترش می‌یابد. این فاصله و فضای تقریباً، غیر قابل تصور، فضای فراوانی و فضای لذت‌های بیشتر با اشیائی است که «پیش‌تر خوابش را هم ندیده بودیم».
●    از این منظر، اینترنت برای دانشجویان، دانشگاهی را ترسیم می‌کند که در آن «دیگران» چیزهایی را به نمایش می‌گذارند که آن‌ها در دانشگاهی که در فضای فیزیکی در آن تحصیل می‌کنند، فقط خوابش را می‌توانند ببینند. دانشجو‌یان در روایت‌های خود، عموماً اینترنت را همانند فضایی نامحدود تصویر می‌کنند که منبع و مخزن نامحدود و بی‌نهایت اطلاعات علمی است. این فضا ویژگی‌ها و خاصیت‌های خود را دارد. یکی از دانشجویان این تصویر را این‌گونه توصیف می‌کند: «اینترنت همانند کتابخانه‌ای عظیم است، کتابخانه زندگی، کتابخانه جهانی؛ هر چه را بخواهیم در این کتابخانه وجود دارد، و این از حیث انسانی مطلوب است. برای مثال، شما چیزی را می‌بینید که می‌دانید آن چیز خیلی از شما دور است، چیزی که شما خیلی دوستش دارید، چیزی است که شما همیشه آن را می‌خواستید، اما، فکر می‌کردید که زمانی که بزرگ شدید باید آن را بخرید، یا جایی می‌خواستید بروید که هنوز زمانش نرسیده است، اما، اکنون، می‌توانید به تمام آرزوهایتان در آن واحد با رایانه برسید».
●    در کنار اینترنت به عنوان منبع جامع و سرعت، تصویری از شیئی که همه چیز را در برمی‌گیرد و فراگیر است نیز وجود دارد. هر فرهنگی محافل علمی و عقلی خود را می‌سازد و به برخی از افراد نقشی برای ایفا کردن می‌دهد. در دانشگاه، علم و دانایی در «کتاب» است و متصدی آن نیز «استاد» است. برای این دانشجو‌های «تکنوفرهنگ»، فضای دیجیتالی اینترنت، محل یافتن علم و منبع نوآوری آن‌ها است. پسری می‌گوید «انبوهی از اطلاعات را می‌توان در اینترنت یافت، ما هر نوع اطلاعاتی را در خصوص دانشگاه‌ها، مشاغل و غیره می‌توانیم به دست آوریم. اینترنت همان وسیله‌ای است که ما را همواره از اوضاع جهان مطلع نگه می‌دارد».
●    علم و دانایی اینترنتی و ظرفیت ذخیره‌سازی هر چیز و در دسترس بودن آن، نشانگر آن است که دانشجویان می‌توانند همواره از رویدادهای مختلف جهان آگاه شوند. بدین مفهوم، اینترنت به مثابه «ابزاری نمادین در راستای ارتباط با جهان عمل می‌کند». این روند منطق فرهنگ دانشجویی جدید است که بر جهان حال حاضر چشم دوخته است. اطلاعات «حال حاضر» به یکی از ارزش‌های بنیادین مصرف دیجیتالی و سمعی و بصری‌شان بدل گشته است. اغلب این اطلاعات غیرضروری و عملاً بی‌ربط است، اما، سایر اطلاعات برای مقاصد عملی آن‌ها ضرورت دارد. دانشجو‌یان با اطلاعات اینترنتی، «شبکه‌های محاوره‌ای» می‌سازند و آن اطلاعات را به موضوع روابط روزانه با دیگران تبدیل می‌کنند. در چت‌های گروهی، اطلاعات اینترنتی، روابط اجتماعی آن‌ها را با دوستانشان میسر می‌سازد و این مسأله در فرهنگ جوانان، از معنای نمادین قابل توجهی برخوردار است، از این روست که آگاهی بسیار حائز اهمیت است. به این معنا، علم اینترنتی برای جوانان این دوره بسیار مفید است: این وسیله (اینترنت) نه تنها اطلاعات را انتقال می‌دهد، بلکه خود، منبع و مایه پرستیژ، و نوعی کلاس است. دانشجویان، با پیگیری خستگی‌ناپذیر و مداوم روابط اجتماعی‌ خود، و با ورود به شبکه روابط، جست و جو و کنجکاوی در دنیای دیگران و نشان دادن این‌که دنیای آن‌ها خاص می‌باشد، اینترنت را وسیله‌ای معرفی می‌کنند که روز به روز از هر لحاظ قدرتمندتر می‌شود.
●    اینترنت، خیلی خوب با زمان گذرای دانشجویان امروز، و با تمایل جوانان بر تمرکز روی زمان حال، منطبق و هماهنگ می‌شود. جوانان با فرو رفتن در محدوده نمادین و رسانه‌های صوتی و تصویری و حرفه‌ای شدن در رمزگشایی رمزهای تصویری، می‌تواند تصویر اشیائی را ببینند که هرگز گذشته ندارند. نسخه اشیاء در فضای اینترنت هم زمان حال، و هم تمام زمان‌ها را در برمی‌گیرد. نسخه ویژه کودکان امروزه، بر آن‌چه که جدید و به حال حاضر تعلق دارد، متمرکز است. دانشجویی گفت: «اینترنت، داستانی نیست که بتوان آن را به زبان گذشته گفت. هیچ عکسی از مردمان قدیمی در آن نیست، اینترنت، اشیاء تاریخ مصرف گذشته را نشان نمی‌دهد».
●    در زمان حاضر اینترنتی، چیزی انباشته و کهنه نشده است، با این وجود، همه چیز فراوان است، این روند، بافتی از گذر و دگرگونی دائمی است. در بسیاری موارد، کیفیت یک وب سایت با زمان آخرین روزآمد شدن سنجیده می‌شود. هیچ چیز نمی‌تواند در اینترنت قدیمی باشد و در عین حال بماند. قدیمی شدن یا روزآمد نشدن، بدترین چیزی است که می‌توان در مورد محتوای اینترنت گفت. از آن‌جا که در اینترنت همه چیز در حال تغییر و تحول و روزآمد شدن است، برای جوانان این وسیله کانون تحرک دائم است. دانشجویی گفت: «بهترین چیزی که در خصوص اینترنت می‌توان گفت این است که توان و قابلیت تکنولوژی همگام با تمایلات است. اینترنت یعنی، اطلاعاتی که با خود همراه دارد، و این اطلاعات دائماً روزآمد می‌شوند. اینترنت همگام با هر چیزی در حرکت است. اگر با اینترنت همراه شوید، این همراهی واقعی خواهد بود، چرا که از این‌که هر چیزی به درستی و خوبی در جهان حال حاضر روند خود را طی می‌کند، آگاه می‌شوید».
●    حقیقت، ارزشی است که فرهنگ دانشگاه به شدت آن را تقویت می‌کند، برای جوانان به معنای آخرین و روزآمدترین بودن است. اینترنت برای دانشجویان امروز، کانون نحوی بی‌ثباتی مطلوب است. صنعت کامپیوتر، فرهنگی ساخته است که در آن همه چیز جایگزین نسخه‌های جدید می‌شود که همواره بهتر از نسخه‌های قبلی است و از طرفی نسخه جدید، هرگز نسخه نهایی نیست، و اگر هم این‌طور باشد نشان می‌دهد که یا برنامه مشکل دارد یا شرکت تعطیل شده است. در دنیای دیجیتال همه چیز در حال تکامل است. این قانون با جدیت بیشتری در خصوص اینترنت به کار گرفته شده است. روزآمد بودن و به سرعت در دسترس قرار گرفتن، دو معیار و ملاک قضاوت در مورد اهمیت و حقیقی بودن اشیاء و هر آن چیزی است که وجود دارد. در این رابطه، دانشجویی گفت: «اگر شما در کتاب‌های دانشگاه‌های کشور به دنبال مطلب روزآمدی در خصوص اقتصاد بگردید، آن را نمی‌یابید چون کتاب‌ها، تنها چیزهایی را نشان می‌دهند که به زمان چاپشان بازمی‌گردد، اما، اگر در اینترنت در جست و جوی آن مطلب باشید آن را روزآمد دریافت می‌کنید نه آن‌که متعلق به سه سال قبل باشد».
●    «کتاب» و «استاد»، سمبل «گذشته» و «روزآمد نبودن» هستند، اما، «اینترنت» نماد زمان «حال» و «روزآمدی». اینترنت، دائماً در حال روزآمد شدن است و اطلاعات «حقیقی» و «واقعی‌تری» را ارائه می‌کند. هیچ‌کس قادر به چرت زدن در پای اینترنت نیست. به دلیل تفاوت زمانی میان دو نیم کره، اتاق‌های گفتگو هرگز تعطیل و بسته نمی‌شوند؛ یک دانشگاه و تالار گفتگوی تمام وقت.
●    بنا به این دلایل است که اغلب دانشجویان، بویژه در علوم نظری و محض، از اسلوب و آیین دانشگاه ناراضی هستند، و از نحوه برگزاری امتحانات و روش‌های تدریس شکایت دارند. دانشجویی می‌گفت: «ما صفحاتی از این کتاب یا آن کتاب را می‌خوانیم، اما، عملاً هیجانی در این خواندن نیست. تا اواسط سال، همه مطالب یا بخش زیادی از آن‌ها را فراموش می‌کنیم». این دانشگاه رویکردی یکنواخت به علم، یادگیری متون درسی، انجام تکالیف، و قبولی در امتحان دارد. تحصیل علمی یعنی، تحصیل بی‌روح و محدود به صفحات مرده کتاب، آزرده از مجبور بودن به انجام وظایف یکنواخت، تکراری و بی‌معنا. این جوانان، یعنی کسانی که به پویایی گیرا و صور مختلف رسانه‌های سمعی و بصری عادت کرده‌اند، دانشگاه را با تمام رویکرد آموزشی محدود و خشک آن، به مثابه تجربه‌ای درک می‌کنند که بر خلاف دانش مبتنی بر رسانه‌ای شدن می‌بینند. در این بافت نارضایتی، اینترنت با تمام اطلاعات جدید خود، دائماً در دسترس و کدهای سمعی و بصری را تقویت می‌کند که گسترش و توسعه یافته‌اند. اینترنت به مثابه سمبل پیوستگی جهان «امروز»، منطق بنیادین دانشگاه را از میان برداشته است.
●    اولین گام دگرگونی و گسیختن شیرازه دانشگاه، دگرگونی در فضا بود. مرزهای آکادمی یا کلاس درس، که از زمان افلاطون تا کنون، استاد حاکم آن بوده و منحصراً در اختیار او بوده است، گسیخته شده است. پنجره‌های اینترنت، همواره جهان را به تصویر می‌کشند. پنجره‌هایی که اینترنت گشوده است، هنگامی که بر دیوارهای کلاس‌های دانشگاهی قرار می‌گیرد، نمادی است که محدودیت‌ها را در هم می‌شکند. پس دانشجویانی که به ضرب و زور فرهنگ والدین خود به دانشگاه می‌آیند، همچون کودکانی به نظر می‌رسند که پشت پنجره کلاس قرار می‌گیرند و با بی‌تابی به حیاط مدرسه خیره می‌شوند و انتظار زنگ تفریح را می‌کشند تا از منفورترین منظر که کلاس باشد رهایی یابند. استادان دانشگاه که با ارزش‌ها و معیارهای آکادمیک پرورش یافته‌اند، این روحیه دانشجویان را غیر قابل فهم می‌یابند و چنین رفتاری را با ساختار دانشگاه مغایر می‌دانند.
●    دانشجویی درباره اینترنت می‌گوید: «ارتباط با تکنولوژی اینترنت، افق‌های جدیدی برای دانشجو در یادگیری می‌گشاید، چون اگر شما در کلاس نشسته باشید، استاد چیزهایی روی وایت برد می‌نویسد و شما مجبورید آن‌ها را یادداشت کنید و این بی‌فایده است. شما باید با کامپیوتر کار کنید. بیرون از دانشگاه خیلی چیزهای به درد بخور تری وجود دارد». دانشجو‌یان از آن‌جا که دانشگاه به آن‌ها مطلبی بی‌نهایت خارج از بافت و فسیل شده را می‌آموزد، با شور و حرارتی سراغ اینترنت می‌روند که گویا گمشده خود را یافته‌اند، و این، یکی از تنش‌هایی است که ورود اینترنت به دانشگاه ایجاد می‌کنند. این مسأله، جوانان را در فضایی سرشار از ابهام قرار می‌دهد؛ از یک سو می‌گویند که اینترنت دانشگاه‌ها را شکوفا می‌کند، ولی هنوز که هنوز است، از ۱۹۸۰ که اینترنت پایه گذاشته شده است تا کنون، اینترنت جایگاه روشنی در برنامه درسی نیافته است، و مدام مشروعیت اجزاء دیگر برنامه درسی، مانند استاد، کلاس، یا کتابخانه را به چالش می‌طلبد. زمانی که دانشجویان، سر کلاس، مخفیانه به گروه چت خود می‌پیوندند، یا در کلاس به موسیقی گوش می‌دهند، این بدان معناست که جهان پراکنده بیرون از دانشگاه، به همراه محتوایی که هیچ معنایی در بافت معمولی دانشگاه ندارد، اکنون، وارد کلاس دانشگاه شده است. اینترنت بین داخل و خارج دانشگاه ابهام ایجاد کرده است. هنوز مشخص نشده است که واقعاً اینترنت باید از چه موقعیتی وارد فرهنگ و برنامه درسی دانشگاه شود. این نکته مهم را که اینترنت با سایر وسایل کمک درسی که قبلاً وارد دانشگاه شده است، خیلی فرق دارد، می‌توان از مقایسه اینترنت و مثلاً ویدئو پروژکتور دریافت. نکته این است که آکادمی دیگر هیچ دیسیپلین و کنترلی بر اینترنت ندارد، ولی ویدئو پروژکتور در اختیار آکادمی و استاد است. اینترنت، مرزهای دانشگاه را می‌گسلد و مدام سرک می‌کشد.
●    وقتی می‌گوییم که اینترنت از بیرون دانشگاه وارد شده است، یعنی، جهان بیرون را وارد کرده است، اما، هیچ برنامه‌ای تدوین نشده است که ماهیت آموزشی آن را تعریف کند. معلوم نیست که دقیقاً چه نوع متن اینترنتی، متنی آموزشی است، و چه نوع متنی مخل آموزش است. اینترنت، آن ابتدا که وارد دانشگاه شد، کتابخانه‌ای بود برای انجام تکالیف، پایگاه داده‌های جامع یا کتابی بی‌مرز بود که باید اداره می‌شد. اینترنت پایگاه داده‌های جامع است؛ و ارتباط اندکی با تفریح و خوش‌گذرانی داشت. اما امروز...؛ در مقابل دانشگاه که محل دانش کنترل شده، تکالیف ملالت آور، جدیت، یکنواختی، و لغزش ناپذیری است، اینترنت برای دانشجویان جوان بافتی لذت بخش و مفرح است. از نظر دانشجویان برنامه آموزشی در راستای کنترل و افزایش میزان مشکلات طراحی شده است؛ به اصطلاح خودشان، «گیربازار» است.  اینترنت، به منبع تنش بین آن‌چه که دانشجو‌یان می‌خواهند انجام دهند، و آن‌چه در دانشگاه باید انجام دهند، تبدیل شده است.
●    نتیجه بحث در خصوص نقش اینترنت در برنامه آموزشی، آن را در مقابل و در تعارض با «کتاب» هم قرار می‌دهد. دانشگاه مرسوم، از ابزاری مرکزی برخوردار است که آن را تعریف و مشخص می‌کند: «کتاب». فرهنگ دانشگاهی، فرهنگ «کتاب» است. «کتاب» موضوع علم در دانشگاه و ارزشمندترین چیزی است که دانشگاه به دانشجوی خود هدیه می‌کند، اما، «کتاب»، به یک آیین تبدیل شده و امری ایستا، ثابت و محدود است. دانشگاه به عنوان یک نهاد همواره به دلیل برگزاری آیین متن «کتاب» مورد حمایت و تأیید بوده است. «کتاب» از دیرباز مأمنی برای استادان بوده است، آن‌ها را هدایت کرده و شک‌هایشان را برطرف ساخته است. «کتاب»، خود، صرف‌نظر از خواندنش به حیات دانشگاهی معنا می‌بخشد. در دانشگاه، «کتاب» به امری الزامی برای یادگیری تبدیل شده است. آن‌ها که آن را نمی‌خوانند از علم بریده‌اند.
●    «کتاب» محور برنامه‌های آموزشی است. دانشجویان بر مبنای کتاب امتحان می‌دهند و در کل، دانشجویان با کتاب میانه خوبی ندارند. امروز، برای دانشجویان، کتاب دانشگاه، سمبل کار اجباری و ناخوشایند است. حتی، در میان کسانی که در سطوح عالی درس می‌خوانند، خواندن، امری مداوم نیست. دانشجویی می‌گوید: «من نمی‌دانم چرا، ولی، کتاب حوصله‌ام را سر می‌برد. من می‌دانم که کتاب‌های جذاب بسیاری وجود دارند، اما، حوصله آن‌ها را هم ندارم!». این احساس در خصوص کتاب، حتی، بیشتر هم می‌شود، چرا که، دانشجو‌یان، در نتیجه، غل و زنجیرهای کتاب، دیگر نمی‌توانند یادگیری معهود خود را در اینترنت سر و سامان دهند. این مسأله بتدریج این احساس را در دانشجو‌یان پدید می‌آورد که آن‌ها تا زمانی که »مجبور» باشند کتاب بخوانند.
●    در کنار این تنش که چه چیز آموزشی است و چه چیزی آموزشی نیست، ما با مسأله‌ای دیگری مواجه هستیم که حل آن دشوارتر است. مسأله راه افتادن فرهنگ جدید کسب اطلاعات در جامعه نه از طریق متن، بلکه از طریق تصویر و ایما و اشارات اینترنتی است. اینترنت، اطلاعاتی را ارائه می‌دهد که چیزی بیش از متن است. تصویر است، و از آن مهم‌تر، نحوی تصویر تعاملی است که مخاطب را فعال می‌کند. با ورود فناوری‌های تصویری مرتبط با اینترنت مانند Flash، تصویر، پیچیده‌تر شده است و این مسأله به ما کمک می‌کند تا دریابیم که مشکل رکود مطالعه در دانشگاه‌ها و بویژه رشته‌های نظری و محض که اساساً متکی به مطالعه هستند، عمدتاً به فرایند تغییر در فوت و فن رمزگشایی دانشجویان ناظر است تا نبود هر گونه مهارت در دانشجویان. در واقع، دانشجویان، مهارت خود را در مطالعه متن رها کرده‌اند، و در عوض مهارت‌های دیگری پیدا کرده‌اند که آن مهارت‌ها جایی در دانشگاه ندارد. مثلاً یک دانشجو می‌گفت: «من فکر می‌کنم نگاه کردن به کاغذی سفید با نوشته‌های مشکی ملال‌آور است، ولی، کلمات کوچک رنگارنگ روی صفحه اینترنت می‌تواند واقعاً نگاه و توجه شما را جلب کنند. از این گذشته، مردم تنها چیزی را که دوست دارند می‌خوانند، بی‌شک شما از این‌که مجبور باشید یک جا بنشینید و سطر به سطر و صفحه به صفحه یک نوشته را بخوانید راضی نیستید و، حتی، ممکن است مجبور باشید برای فهم مطلب چندین بار آن را بخوانید، و چه بسا که آخر کار بگویید، لعنتی! نفهمیدم این نوشته چه می‌گوید، و مجبورید تا به دفعات مختلف آن را بخوانید، اما، در اینترنت، شما با یک Find مستقیماً سراغ مطلبی می‌روید که به آن احتیاج دارید». ویژگی زیباشناختی «فوق متنی» در وب است که آن را از متن معمولی یکسره متمایز می‌کند. «فوق خواندن» در وب، با چند ویژگی همراه است: تنوع، ارتباط مستقیم با مطالب مربوطه، امکان تنظیم توسط شخص و امکان ساخت جهات حرکت در وب توسط خود شخص. این ویژگی‌ها به دانشجو‌یان امکان ‌می‌دهد فضایی را تجربه کنند که کاملاً با کتاب متفاوت است، و خصوصاً به طور کامل، در دسترس و قابل جستجوی انعطاف‌پذیر است. این دسترسی معنایی بیش از سهل‌الوصول بودن دارد، و به معنای تحرک بالا و فعال است، نه تنبلی بی‌حال. پس، در کل می‌توان گفت که جوانان اینترنت می‌خوانند، چون در واقع نمی‌خواهند چندان بخوانند. با فرمت‌های فوق رسانه‌ای اینترنت، نوعی از دانش که به صورت فرمت‌های یکسان و فشرده و کوتاه بیان می‌شود، در ذهن تصویربرداری می‌گردد، و در واقع خوانده نمی‌شود. چنان که یکی از دانشجویان می‌گوید: «می‌توانم عکس‌ها و تیترها را در اینترنت نگاه کنم و فقط آن‌ها را به خاطر بسپارم و دست آخر همان تصاویر جاگیر شده در ذهنم هست که به درد می‌خورند؛ عکس‌ها و تیترها».
●    یک نکته دیگر این است که با اینترنت، دانشجو‌یان دیگر «استاد»ی ندارند که برای آن‌ها تکلیف تعیین کند. لذا، برایشان یافتن راه فرار، احاله فکرهای سخت و پیچیده به مواقع سر حالی، و پر کردن بهینه اوقات بر وفق حال، در اینترنت آسان‌تر است.
●    نهایتاً یک مسأله دیگر که این روزها اهمیت بیشتر یافته است، نابود شدن ایده تحقیق دانشجویی است. دانشجویان، به جای تحقیق و فهم، بخش‌هایی از کتاب‌ها را «کپی/پیست» می‌کنند، و بدون آن‌که آن‌ها را تغییر دهند با عنوان «تحقیق» به استاد تحویل می‌دهند. تحقیق همان گونه که دانشجویان معمولاً، می‌گویند، چیزی بیش از کپی/پیست از چند کتاب نیست. البته زمانی در انجام این نوع تحقیق‌های کپی‌محور، مشکل‌ترین کار، یافتن کتاب برای رونویسی کردن بود، ولی اکنون، از نگاه کسانی که اینترنت را صرفاً کتابخانه‌ای عظیم می‌دانند، رونویسی کردن از صفحات اینترنتی کار آسانی است. اینترنت اطلاعات فوق‌العاده متنوعی ارائه می‌کند که دانشجویان صرفاً باید آن را کپی کنند، اما، سعی نمی‌کنند مطلب را بفهمند، نه تنها نمی‌خواهند، بلکه احساس می‌کنند که نمی‌توانند.

░▒▓ عاقبت اساتید دانشگاه
●    ارائه تکنولوژی به مثابه یک شیء دائماً نو شونده، مقاومت معناداری را در همه محیط‌ها، و بویژه محیط‌های آموزشی ایجاد می‌کند. در خصوص استادان، که سن آن‌ها تقریباً، دو برابر دانشجویان است، تفاوت نسلی در وهله نخست، سبب بروز نوعی ترس می‌شود: ترس از دست دادن کنترل کلاس، ترس از این که فناوری تحت کنترل و در قلمروی آن‌ها نیست، و ترس از این که دانشجویان در علم گوی سبقت را از استادان بربایند، و ترس از کنار گذاشته شدن. فاصله بین استاد و شاگرد باید حفظ شود و شاید فناوری این فاصله را از میان بردارد و اینجاست که استاد، نقشی که دانشگاه مرسوم به او محول کرده را کم رنگ می‌یابد.
●    بویژه در ارتباط با تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و خصوصاً وقتی که نوبت به فهم و استفاده از اینترنت می‌رسد، اختلافات میان استادان بالا می‌گیرد. می‌توان نحوی نوع‌شناسی از واکنش اساتید در قبال این موضوع ارائه داد:

۱. استاد به مثابه رفقای نیمه‌راه
●    این استادان از فناوری به نیکی یاد می‌کنند، اما، نیات و مقاصد آن را به سرعت از یاد می‌برند، و مانند رفقای نیمه‌راه، در ایستگاه میانی پیاده می‌شوند و دوباره به همان عادات آموزشی استادوار خود باز می‌گردند.

۲. استاد به مثابه کتابدار
●    این گونه استادان، اینترنت را یک بانک کتاب کامپیوتری کامل می‌بینند. از نگاه این گونه استادان، اینترنت بهترین وسیله برای انتشار اسناد است. از نظر آن‌ها، کامپیوتر چیزی جز یک ماشین تایپ بدون کاغذ یا پروژکتور نمایش تصویر جذاب نیست؛ و اگر چه ویژگی‌های شبکه را تحسین می‌کنند، اما، در عین حال، رویکرد آموزشی آن‌ها مرسوم است، و تنها با ابزار رایانه انجام می‌گیرد. این استادان مسافران گذری در برهه‌ای از زمان‌اند، و اگر چه سوار بر ترن دیجیتالی رها شده نمی‌باشند، با واگن اینترنت، آهسته به شیوه مرسوم پیش می‌روند.

۳. استاد به مثابه خصم تکنولوژی
●    از نگاه این استادان، کامپیوتر ابزاری پیچیده و بعضاً جادویی است که کار با آن دشوار است. برخی از این استادان ترس خود از رایانه را در قالب الفاظی هم‌چون، کامپیوتر ابزاری بیگانه است، توجیه می‌کنند.

۴. استاد به مثابه عاشق تکنولوژی
●    این نوع استاد، حد وسط بین استاد مقرراتی و خشک و متخصص فناوری است. این استاد ممکن است به تمام انواع فناوری علاقمند باشد، این علاقه را علناً اعلام کند، آن‌ها را توجیه نماید، و در آموزش خود آن‌ها را به کار برد. در کل، او عمدتاً به بعد فنی ابزار علاقمند است. هدفش داشتن تجهیزات در کلاس درسش می‌باشد. او کامپیوتر را در برنامه‌ریزی دخیل نمی‌داند، در عین حال، ممکن است با آن‌ها دست به ابتکار بزند و موفق شود و البته، بیشتر به دلیل تازگی آن‌ها و شدت علاقه‌اش و نه سازگاری با هر نوع رویکرد آموزشی ساختارمند مبتنی بر اینترنت. از آن‌جا که مقاصد آموزشی این استاد عمدتاً بر ابزار و تجهیزات مبتنی است تا فرایندها، او معمولاً، دوشادوش آخرین تحولات فناوری حرکت می‌کند، ولی، نتوانسته است برنامه درسی را به نحو ارگانیک و هم‌سازی با تکنولوژی همراه کند.

۵ . استاد به مثابه دون کیشوت
●     این نوع استاد، شایع‌ترین گونه در دانشگاه‌هاست. این استاد از فناوری و اینترنت ناراحت نمی‌شود، از آن نمی‌ترسد و آن‌ها را پست و حقیر نمی‌داند؛ اساساً این‌ها در دنیای او موضوعیتی ندارند. این استاد، کلاس، تخته‌سیاه، بیان شفاهی درسی و البته، کتاب را عرضه می‌کند. این استاد از نگاه دانشجویان دیگر تاریخ مصرفش گذشته است.

۶. استاد متوقع
●    این نوع استاد و استاد بعدی، نوید درخشش آینده اینترنت در دانشگاه را می‌دهند. این استادان خود استفاده فراگیری از اینترنت نمی‌برند، اما، در عین حال، توقع زیادی از دانشجویان در موضوع بهره‌وری از مقدورات تکنیکی جدید دارند. این اساتید، معمولاً، استادان جوان هستند که دید مثبتی نه تنها نسبت به فناوری دیجیتالی، بلکه به امکان احیاء برنامه‌های آموزشی دارند، هر چند که هنوز راهی برای وارد کردن مؤثر اینترنت به برنامه آموزشی نیافته‌اند.

۷. استاد فداکار
●    یکی از اساتید نظری گفته است: «در آینده، نقش من به عنوان استاد کم‌رنگ خواهد شد و این مسأله مشارکت استادان فنی و کاربردی را تسهیل کرده و مشکلات آموزشی را کم کم حل خواهد کرد. تکنولوژی راه خود را پیدا می‌کند. با این حال، استاد به معنای دقیق کلمه از میان می‌رود. و من می‌توانم ببینم که باید از صحنه کنار روم».
●    اساتید فداکار می‌پذیرند که نتیجه اینترنت، آموزش کمتر و یادگیری بیشتر و هر چند کم‌عمق‌تر است. آن‌ها با آگاهی از مهارت‌های شاگردان، ناامیدانه آن‌ها را به پژوهش بیشتر تشویق می‌کنند، هر چند که آن‌ها نپذیرند، و این، آخرین تقلای استاد در اتمسفر دانشگاه است. آن‌ها خود را قربانی می‌کنند، فرجام خود را می‌پذیرند، به این امید که سبکی از استادی از نو زاده شود و راه خود را از کوره راه بگشاید. آن‌ها راه را برای دیگرانی که شاید بهتر بتوانند از پس این وضع برآیند باز می‌کنند (توأم با اقتباس‌های آزاد از خوزه کابررا پاز، روسو رودا، اليزابت كاستيلو، ايوانا كاستانو، موريس گونزالس، پائولا پاردو، پائولا آگودلو، آندره پرز، مارسلا اورتيز، و ماريا فرناندو اترو).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 28 مهر 1393 ساعت 21:48

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۱۷/چهار عامل ثابت در فعالیت‌های سیاسی موفق

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    چرا بعضی از سیاستمداران موفق می‌شوند، و برخی نه؟ چند اصل امتحان شده مطرح هستند که منجر به موفقیت سیاستمدار می‌شود. به این اصول بیندیشید:

░▒▓ ۱- سیاستمداران موفق، به اهداف خود «ایمان» دارند
●    مانند هر کار دیگری، سیاستمداری بدون شور و اشتیاق پیش نمی‌رود، منتها سیاستمداری بیش از هر پیشه‌ای چنین است و نیاز به اوج اشتیاق دارد که مشروط به «ایمان» دارد. اگر واقعاً به یک آرمان سیاسی ایمان ندارید، نمی‌توانید آن را ادامه دهید و به پایان برسانید. موانع پیش رویتان بیش از آن است که بدون «ایمان» بتوانید از پس آن ها برآیید. موفق‌ترین سیاستمداران، از همان ابتدای مسیر، شروع به یافتن راه حل‌هایی برای مسائل انبوهی کرده‌اند که رقبای پر انگیزه در مقابلشان می‌گذاشته‌اند.
●    سیاستمدارانی که از «ایمان» بهره‌مند هستند، تمایل پایداری دارند که به دیگران برای رسیدن به موفقیت بزرگ تر الهام ببخشند، و مردم را برای رسیدن به آرمان ها تشویق کنند. «ایمان»، خلاقیت و نوآوری را بر می انگیزد، حتی، زمانی که سیاستمدار در بهترین شرایط خود نیست.

░▒▓ ۲- سیاستمداران موفق، برای مردم خود ارزش قائلند و از آن ها مراقبت ویژه‌ای به عمل می‌آورند
●    سیاستمداران موفق، همیشه با حوصله، دنبال روشن کردن مردم خود هستند، و از کوره در نمی‌روند.
●    آن ها ایده‌ها و برنامه‌های سیاسی خود را با در نظر داشتن مردم طراحی می‌کنند، و بعد هم با لحاظ نظر مردم، راه حل‌های اجرایی آن را مورد تجدید نظر مستمر قرار می‌دهند. سیاستمداران برجسته به نیازها و انتظارات در حال تغییر مردم خود گوش می‌کنند و به آن ها پاسخ می‌دهند.

░▒▓ ۳- سیاستمداران موفق، اهمیت فرهنگ مردم را از یاد نمی‌برند
●    مردم مهم هستند، ولی فرهنگ مردم مهم تر است.
●    سیاستمداران بزرگ، آموزگاران بزرگ و الهام بخش هستند، و در درجه اول، سعی می‌کنند فرهنگ مردم را در جهت آرمان‌های خود بهبود بخشند. آن ها ولع چندانی به سازمان سازی ندارند، ولی به فعالیت‌های تبلیغی و ارشادی توجه و تمرکز ویژه‌ای دارند.

░▒▓ ۴- سیاستمداران موفق، یک دفعه گل نمی‌کنند
●    بیشتر برنامه‌های سیاسی بزرگ و نوآور، حرکت خود را با ارائه ایده‌های ساده شروع می‌کنند، و تا مدت‌ها در این مرحله می‌مانند، تا مردم و فرهنگ مردم متوجه ارزش ایده‌های آن‌ها بشوند.
●    اما، به محض این که با اقبال مردم مواجه می‌شوند، نیاز به پیشرفت احساس می‌شود و راه حل ها با مشارکت هواداران بهبود می‌یابد. از این مرحله به بعد است که برنامه‌های سیاسی باید، با مشارکت ها و همکاری ها رشد کنند، و به موازات رشد کوشندگان، توسعه یابند. سیاستمداران موفق، سعی نمی‌کنند که برنامه‌های سیاسی را دچار رشد سرطانی کنند، بلکه می‌کوشند، آن ها را بر مبنای اجماع مردم و همه طرف ها روی اهداف و راه حل ها و روش‌های جدید پیش ببرند، البته معمولاً فراست عملی سیاستمداران موفق، باعث می‌شود که آن ها از هیچ فرصتی برای روشن کردن مردم، و بعد، برداشتن یک گام بیشتر به سوی آرمان ها غفلت نکنند.
●    اولین افرادی که جذب ایده‌های سیاستمداران موفق شده‌اند، برای موفقیت سیاستمدار اهمیت اساسی داشته‌اند؛ چرا که آن ها هستند که باید آموزه‌های او را بگسترند. افراد حکیم و با شخصیت مناسب، در رسیدن آرمان ها و راه حل‌های سیاستمدار به قله‌های بلندتر فرهنگ مردم نقش مهمی دارند، ولی باید دانست، برای آن که آن افراد تأثیر خود را بگذارند، زمان طولانی و تلاش پر از پشتکار لازم است (توأم با برداشت‌های آزاد از  پایگاه آنتروپورنر).
●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 28 مهر 1393 ساعت 21:45

هـ۸ـشت گام برای حل مسأله

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از mindtools؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ ۱. یافتن مسأله
●    در اغلب مواقع، پیدا کردن صورت درست مسأله، دشوارترین گام از فرآیند حل خلاقانه مسأله است. وقتی مسأله وجود داشته باشد، فرصت برای تغییر و بهبود وجود دارد و همین جا است که می‌توان فهمید یافتن مسأله مهارتی ارزشمند در سازمان است.
●    گاهی اوقات ممکن است مسائل در سازمان کاملاً مشهود باشند، اما، اگر این‌گونه نباشد می‌توان با طرح پرسش‌های شبیه موارد زیر به پیدا کردن آن کمک کرد:

• مشتریان چه موارد بهبودی از ما می‌خواهند؟ شکایت آن‌ها از چه مواردی است؟
• چه کسانی می‌توانند برای استفاده بهتر از توانایی‌ها و ظرفیت به ما کمک کنند؟
• چه مشکلات کوچکی در حال رشد و بغرنج شدن هستند و می‌تواند منجر به شکست در بیزنس ما شوند؟
• چه مشکلاتی موجب کندی در فعالیت‌های ما می‌شود؟
• چه چیزی موجب خستگی و آزار اعضای سازمان می‌شود؟

●    پاسخ به این پرسش‌ها، می‌تواند به یافتن مسائل موجود و تلاشی مفید برای نگاه به آینده منجر شود.

░▒▓ ۲. یافتن حقایق
●    گام بعدی، تحقیق هرچه بیشتر در مورد مسأله است. در این گام می‌توانید به موارد زیر دقت کنید:

• درک کامل نحوه مواجهه افراد با وضعیت
• تجزیه و تحلیل اطلاعات مرتبط با مسأله
• بررسی ایده‌های مختلفی که رقبا از آن استفاده می‌کنند.
• درک نیازهای مشتری با جزئیات بیشتر
• درک کامل فرآیندها، اجزا، خدمات و فناوری‌های که از آن استفاده می‌شود.

░▒▓ ۳. تعریف مسأله
●    وقتی به این گام می‌رسید، تقریباً، از صورت مسأله آگاهی کامل دارید و درک خوبی از واقعیت‌های مربوط به آن دارید.
●    این مهم است که بتوانید مسأله را در سطح مناسب خود حل کنید و طرح سؤالاتی درست برای حل مسأله در این گام از اهمیت زیادی برخوردار است. معمولاً، مسائل بزرگ از تجمع مسائل کوچک به وجود می‌آید.
●    برای تعریف هرچه دقیق‌تر مسأله می‌توانید از تکنیک تجزیه و تحلیل علت و معلول یا تکنیک 5why، استفاده کنید.

░▒▓ ۴. یافتن ایده
●    گام بعدی تولید ایده‌های مناسب برای حل مسائل است. برای انجام این کار می‌توانید با اخذ نظرات از کارکنان و افراد کلیدی و با تکنیک‌های مختلفی مانند توفان ذهنی، بهترین ایده‌ها را استخراج کنید.

░▒▓ ۵. انتخاب و ارزیابی
●    وقتی شما راه‌حل‌های مختلفی برای حل مسأله در اختیار داشته باشید، مهم است که بتوانید بهترین راه حل را انتخاب کنید. گاهی اوقات بهترین راه حل کاملاً واضح است در غیراینصورت، باید از تکنیک‌های مناسب تصمیم‌گیری برای این کار استفاده کنید.

░▒▓ ۶. برنامه ریزی
●    بعد از انتخاب نهایی راه حل مسأله، هنگام برنامه‌ریزی برای اجرای آن است. برنامه‌ریزی مناسب می‌تواند به شما کمک کند تا بتوانید تعیین کنید که به چه کسی، چه موقع، چرا و چگونه مسأله حل شده را تحویل دهید.

░▒▓ ۷. عرضه ایده
●    تا این مرحله ممکن است شما فرآیند حل مسأله را با تیم کوچک خود انجام داده باشید. اکنون، هنگام آن است که برای جلب حمایت بیشتر، ایده خود را با دیگر ذی‌نفعان مانند مدیریت شرکت و سرمایه‌گذاران در میان بگذارید.

░▒▓ ۸. اقدام
●    پس از طی کردن فرآیند آماده‌سازی در رسیدن به راه‌حل خلاقانه، درنهایت باید اقدام کنید! این گامی است که نیاز به برنامه‌ریزی و کار دقیق دارد. برای اقدامی صحیح و اثربخش نیاز به استفاده از تمام مهارت‌های مدیریتی خود دارید.

●    بعد از پایان گام ۸، می‌توانید دوباره به اولین گام برگردید و با رویکرد بهبود مستمر، به راه‌حل‌های بهتر فکر کنید.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 27 مهر 1393 ساعت 08:31

آخرین اخبار از دگرگونی‌های عظیم در خاورمیانه/ بیست و هفت مهر نود و سه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از گروه بین‌الملل؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    سرانجام، مدافعان کوبانی در ادامه پیشروی‌های خود پس از دو هفته نبرد سنگین خیابانی، تروریست‌های تکفیری را موقتا از این شهر بیرون راندند. «عمر علوش» رئیس جنبش مجتمع دموکراتیک کردستان سوریه دیروز اعلام کرد: «شهر کوبانی کاملاً از عناصر داعش خالی شده است». این در حالی است که شواهد دریافت کمک‌های تسلیحاتی در چرخش ناگهانی جبهه کوبانی در مرز سوریه با ترکیه آشکار شده است و ناظران مستقر در فاصله یک کیلومتری شمال شهر در آن سوی مرز ترکیه از تغییر استراتژی مبارزان دفاع مردمی از دفاع به حمله سخن گفته‌اند که این به واسطه برخورداری از سلاح‌هایی جدید بویژه موشک‌اندازهای دستی ضد تانک و زرهپوش است. در حقیقت، دلیل اصلی عقب‌نشینی داعش از داخل شهر، ناتوانی آنان در پیشروی بیشتر بر اثر نابودی تعدادی از تانک‌ها، زره‌پوش‌ها و خودروهای نظامی «هاموی» بوده است که پیش از این، به خاطر خالی بودن دست مبارزان کرد تکفیری‌ها در پناه این ادوات سنگین امریکایی اقدام به پیشروی در داخل شهر می‌کردند.
●    اواسط هفته گذشته بود که دولت اقلیم کردستان عراق اعلام کرد برای برادران کرد سوری خود که در کوبانی در محاصره به سر می‌برند جنگ‌افزار فرستاده است. حمید دربندی، مسؤول عملیات انتقال این کاروان از طریق معبرهای کوهستانی مرز ترکیه و سوریه که در کنترل مبارزان و قاچاقبرهای کرد است، در گفت‌وگو با یک خبرگزاری کردی فاش کرده بود کاروان گسیل شده حاوی مهمات برای سلاح‌های سبک و گلوله‌های خمپاره بوده است و از دادن اطلاعات بیشتر درباره راهی که این کاروان انتخاب کرده خودداری کرد. در مقابل، سخنگوی کردهای سوریه، الآن عثمان هم دریافت این محموله توسط مدافعان کوبانی را تکذیب کرد با این حال، به نظر می‌رسد مخفی نگاه داشتن محتویات و نحوه ارسال این کاروان تسلیحاتی جزو رازهای کردها در جنگ با تکفیری‌هاست، اما، با دانستن این نکته که اقلیم کردستان عراق حدود ۲ هفته پیش رسما از کمک تسلیحاتی ایران پرده برداشت، می‌توان دریافت گشایشی ایرانی در کار کوبانی صورت گرفته است.
●    ارسال سلاح‌های جدید و موثر برای کوبانی بویژه برای جلوگیری از پیشروی تانک‌ها و نفربرهای تندرو زرهی و تحول آشکار در این جبهه را باید نشانه آشکار علاقه تهران به سرنوشت کردها در مقایسه با دشمنی آشکار آنکارا با آن‌ها دانست. البته، هنوز مشخص نیست سلاح‌هایی که تانک‌های آبرامز و زره‌پوش‌های امریکایی داعش را نابود کرده‌اند از کدام نسل تسلیحات ساخت ایران هستند.

░▒▓ پنتاگون
●    در حالی که کوبانی از خطر سقوط حتمی رسته است سخنگوی پنتاگون گافی بزرگ داده و گفته است: «باید خود را برای احتمال سقوط شهرها و روستاها و مناطق دیگری به دست داعش و این‌که نتوانیم در مدت کوتاهی این عناصر مسلح را از مناطق خارج کنیم، آماده کنیم؛ از این رو، این جنگ طولانی‌مدت خواهد بود». ژنرال جان آلن، فرستاده ویژه رئیس‌جمهوری امریکا برای هماهنگی ائتلاف امریکایی نیز گفته است آن‌ها هم‌چنان در حال بحث و بررسی درباره نقشی هستند که ترکیه برای مقابله با داعش ایفا خواهد کرد.

░▒▓ عقب‌نشینی داعش از شهر
●    دیروز منابع کرد سوری خبر دادند نیروهای دفاعی کوبانی چندین حمله تروریست‌های داعش را عقب راندند که این امر موجب عقب‌نشینی تروریست‌ها به خارج از این شهر و کنترل نیروهای کرد بر فرهنگسرا و خیابان ۴۸ شده است. محوطه این فرهنگسرا در جنوب غربی شهر مهم‌ترین محل تجمع مهاجمان داخل شهر محسوب می‌شد. تروریست‌های داعش پس از عقب‌نشینی از شهر، اکنون، به موضع ۲ هفته پیش خود بازگشته و پشت تپه استراتژیک عین‌العرب و کوه مشتی‌النور مشرف به شهرمستقر شده‌اند. هم‌چنین، نیروهای کرد در حال خنثی‌سازی مین‌ها و بمب‌ها در شهر کوبانی هستند. در همین رابطه «مصطفی باهوز» از فعالان کوبانی به شبکه عراقی «سومریه نیوز» گفت: «نیروهای دفاعی در شهر پیشروی قابل توجهی داشته‌اند و عناصر داعش تا حدود ۵ کیلومتر خارج از کوبانی عقب‌نشینی کرده‌اند. عناصر داعش در مناطق محدودی از شهر مخفی شده‌اند و بزودی این شهر کاملاً پاکسازی خواهد شد». خبرگزاری آلمان نیز به نقل از فعالان کرد تأکید کرد مبارزان کرد سوریه توانسته‌اند بخش غربی شهر را که تا روز شنبه تنها منطقه تحت اشغال باقی مانده بود از وجود تروریست‌های داعش پاکسازی کنند. طبق آخرین آمار در جریان درگیری‌های کوبانی از ۱۶ سپتامبر گذشته (یک ماه اخیر) ۳۷۴ تن از عناصر داعش به هلاکت رسیده‌اند.

░▒▓ رسوایی ترکیه در سازمان ملل
●    «بشار جعفری» نماینده دائم سوریه در سازمان ملل در گفت‌وگوی تلفنی با تلویزیون سوریه گفت: «دستیابی ترکیه به ۶۰ رأی در مقابل، ۱۲۳ رأی اسپانیا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد شکست عمده و ضرری فراتر از رسوایی برای دولت حزب عدالت و توسعه محسوب می‌شود و هم‌چنین، نشان‌دهنده شکست سیاست‌های آن در قبال عراق و سوریه و عدم حمایت آن‌چه که جامعه جهانی خوانده می‌شود از این دولت، است». نماینده سوریه خاطرنشان کرد: «نمایندگان چندین کشور که در این رای‌گیری مشارکت داشتند، نارضایتی خود را از سیاست حزب عدالت و توسعه بویژه در قبال سوریه اعلام و عنوان کردند (ترکیه) به منشور سازمان ملل، احکام قوانین بین‌المللی و اصول حسن همزیستی بین کشورها احترام نمی‌گذارد». ترکیه، روز پنجشنبه در رقابت برای به دست آوردن کرسی غیردائم شورای امنیت ناکام ماند. اسپانیا با به دست آوردن ۱۳۲ رأی این کرسی را به دست آورد در حالی که ترکیه فقط رأی ۶۰ کشور را به خود جلب کرد. نیوزیلند نیز با ۱۴۵ رای، یکی دیگر از کرسی‌ها را تصاحب کرد. این رای‌گیری در حالی انجام شد که ترکیه تلاش می‌کند منطقه پرواز ممنوع و یک منطقه حائل در مرزهای شمالی سوریه ایجاد کند که با حمایت دولت‌های فرانسه و انگلیس همراه است. مسکو اعلام کرده است ایجاد منطقه حائل در سوریه به موافقت شورای امنیت سازمان ملل نیاز دارد.

░▒▓ ترکیه شریک جنایات شیمیایی
●    منابع میدانی در کوبانی از استفاده عناصر گروه تروریستی داعش از بمب‌های حاوی گاز کلر و فسفر در جریان محاصره این شهر خبر داده‌اند. رسانه‌های کردی و، حتی، ترکی با انتشار تصاویر برخی مردان و زنان کرد مدافع شهر عین‌العرب (کوبانی) که در اثر تماس با این بمب‌ها در اثر خفگی و سوختگی‌های شدید پوستی کشته شده بودند نسبت به گسترش این حملات هشدار داده‌اند. پیش‌تر تحقیقات بازرسان سازمان ملل درباره حملات شیمیایی انجام شده علیه مردم و سربازان سوری رسما اثبات کرد گروه‌های مسلح تکفیری مورد حمایت سعودی، قطر و ترکیه بوده‌اند که تسلیحات شیمیایی حاوی گاز کلر را از طریق دولت ترکیه خریداری کرده و از مرز استان حلب به داخل خاک سوریه منتقل و به سمت اهداف مورد نظر شلیک کرده بودند.

░▒▓ تروریست‌های ۸۰ کشور دنیا در سوریه
●    روزنامه امریکایی واشنگتن پست روز گذشته با انتشار نقشه‌ای از کره زمین، نام و موقعیت کشورهایی را که اتباع آن‌ها برای عملیات تروریستی علیه مردم سوریه به این کشور رفته‌اند منتشر کرد. بنابر آمار منتشر شده از سوی این روزنامه معتبر امریکایی بیش از ۱۵ هزار تروریست تکفیری از ۸۰ کشور جهان و همه قاره‌های زمین برای آن‌چه جهاد خوانده‌اند کشورهایشان را ترک کرده و به سوریه رفته‌اند و به گروه‌های تروریستی تکفیری فعال در این کشور پیوسته‌اند. این در حالی است که رسانه‌های غربی و عربی از ابتدای وقوع شورش‌های تروریستی بین‌المللی علیه دولت و مردم سوریه تلاش می‌کردند آن را اعتراض مردم سوریه به حکومت این کشور جلوه دهند.

░▒▓ ۵ درصد عربستان حامی داعش هستند
●    در روزهایی که عربستان سعودی حامی بزرگ تروریسم در منطقه در ائتلاف به اصطلاح ضد داعش با امریکا همراه شده است و در اقدامی مضحک ایران را متهم به دخالت در دیگر کشورها می‌کند، روزنامه سعودی «الحیاه» بند را آب داده و گزارش موسسه پژوهشی واشنگتن در امور سیاسی خاورنزدیک را منتشر کرده است. این موسسه پژوهشی در گزارشی که درباره میزان حمایت سعودی‌ها از عناصر تروریستی داعش ارائه کرده است، اعلام کرد ۵ درصد مردم عربستان (یعنی بیش از نیم میلیون سعودی) از این گروه تروریستی حمایت می‌کنند. این کاملاً با نسبت جمعیتی شاهزادگان و وابستگان آل‌سعود نسبت به کل جمعیت کشور مطابقت دارد. میزان حمایت مردمی از داعش در عربستان بیشتر از مصر و لبنان است. در ادامه این تحقیقات آمده است که داعش در مصر از حمایت ۳ درصدی مردم برخوردار است و دیدگاه مسیحیان و شیعیان لبنان نسبت به داعش منفی است و تنها یک درصد از اهل تسنن لبنان به این حمایت نظر مثبت دارند.

░▒▓ داعشی‌ها در نیروی امنیتی ترکیه
●    «رجب طیب‌اردوغان» دیروز پس از ۴۶ سال به عنوان نخستین رئیس‌جمهور ترکیه به افغانستان سفر کرد آن هم در حالی که کشورش در اثر سیاست‌های خارجی تجاوزکارانه و اشتباه او بیش از هر زمان دیگری به افغانستان شبیه شده است. در همین حال شواهدی از حضور نیروهای تکفیری در پلیس ترکیه به چشم می‌خورد. بر اساس تصاویری که اخیراً منتشر شده نیروهای امنیتی و شبه نظامی ترکیه پس از دستگیری خشونت‌بار دانشجویان کرد در یکی از دانشگاه‌های آنکارا که به تبانی ترکیه در اشغال شهر کوبانی اعتراض داشتند، دستان خود را به علامت حمایت از معترضان گروه اخوان‌المسلمین در مصر علیه ارتش این کشور بالا برده‌اند و شعارهایی در حمایت از داعش سر می‌دهند. پیش‌تر گزارش‌های متعددی از حضور عناصر گروه‌های تکفیری ترکیه در کنار نیروهای امنیتی ترک برای سرکوبی خشونت‌بار معترضان منتشر شده بود.
مأخذ:وطن‌امروز
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 27 مهر 1393 ساعت 08:11

فرانسیس فوکویاما در هاردتاک؛ مرور «پایان تاریخ»

فرستادن به ایمیل چاپ

گفتگویادامه مطلب... ”هاردتاک“ با فرانسیس فوکویاما؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ همین الآن، جنگنده‌های امریکا در سوریه و عراق در حال جنگ هستند. بسیاری دیگر از نقاط دنیا هم دچار آشوب است. آیا شما هنوز نظرتان درباره «پایان تاریخ» تغییر نکرده است؟
●    به نظر من، افراد در تفسیر کلمه «تاریخ» دچار اشتباه شده‌اند. منظور من از پایان تاریخ، پایان حرکت تاریخ به یک سمت خاص بود، نه پایان یک سری اتفاقات. سؤال کنونی این است که آیا تاریخ هنوز هم به سمت لیبرال دموکراسی پیش می‌رود یا نظام جایگزینی پیدا شده که می‌تواند وضعیت را بهتر کند و مردم تمایل داشته باشند به طرف آن بروند؟ من فکر می‌کنم جواب این سؤال هنوز مشخص نیست.

░▒▓ پاسخ این سؤال مشخص نیست، اما، در سال ۱۹۸۹ و بعد در سال ۱۹۹۲ که نظریه خود را در قالب یک کتاب منتشر کردید، به نظر می‌رسید کاملاً مطمئن هستید که الگویی وجود دارد که همه مردم دنیا روی آن توافق دارند و در مورد همه مردم هم جواب می‌دهد، و این‌که آن الگو، سرمایه‌گذاری لیبرال دمکرات است. آیا هنوز هم به جهان‌شمول بودن این نظریه اعتقاد دارید؟
●    سال ۲۰۱۴ مسلماً سال خوبی برای دموکراسی نبوده است، چون چین و روسیه به عنوان دو ابرقدرت تأثیرگذار در اوراسیا، مشغول تثبیت موقعیت خود هستند و در غرب آسیا هم آشوب‌های زیادی در جریان است. من فکر نمی‌کنم که جهت تاریخ، هنوز هم به سمت لیبرال دموکراسی باشد. دموکراسی بسیار شکننده است و آن‌چه من طی این ۲۵ سال به آن رسیده‌ام این است که ایجاد نهادهای دموکراتیک بسیار دشوار است، بخصوص حکومت‌های دموکراتیکی که بتوانند بدون فساد اداری و مالی به مردم خدمات بدهند. این‌گونه نظام‌ها در دنیا بسیار نادر هستند.

░▒▓ زمانی که بلوک شرق در حال فروپاشی بود، شما این نظریه را مطرح کردید که جهان به نوعی در جهت غربی‌تر شدن حرکت می‌کند. حتی، اخیراً هم در یکی از تحقیقات خود چه منتشر شده، گفته‌اید که جهان به سوی نوعی «دانمارک» پیش می‌رود. گفته‌اید که این الگو در سراسر جهان در حال پیاده شدن است. آیا غربی شدن واقعاً در سراسر جهان قابل پیاده‌سازی است؟
●    بسیاری این روند غربی شدن را می‌خواهند، اگر چه ممکن است هیچ‌گاه به آن دست نیابند. می‌دانم که بهار عربی، همه را ناامید کرده است، اما، اگر به آن برخورد اولیه مردم علیه خودکامگی و استبداد نگاه کنید، یا اتفاقات دیگری را در نظر بگیرید که در اوکراین، ترکیه یا برزیل در یک سال گذشته افتاده است، می‌بینید که مردم به خیابان‌ها می‌آیند چون خواهان دولتی پاسخگو هستند. این نشان می‌دهد که طبقه متوسط جامعه قدرت گرفته‌اند. البته، این میل به مشارکت در همه جا وجود ندارد، اما، همین ارتباط بین افزایش ثروت و مطالبات و مشارکت سیاسی، بنیان دموکراسی است. با این حال، مرحله دشوار، رسیدن به وضعیت دانمارک است، یعنی، تبدیل آن خواسته‌ها و مشارکت و بسیج اولیه به نهادهای ماندگار و باثبات است. به نظر من در همین مرحله است که ما ناکام مانده‌ایم.

░▒▓ بخش دیگری از کتاب شما، درباره قدرت امریکا و توان این کشور در استفاده از قدرت برای تغییر جهان به شکل دلخواه واشنگتن بود. آیا نظرتان در این‌باره هنوز هم پابرجاست؟
●    من هیچ‌گاه امریکا را الگویی برای سایر کشورها معرفی نکرده‌ام. منظور من از پایان تاریخ هم بیش‌تر به اتحادیه اروپا برمی‌گشت تا امریکا. چرا که، پایان تاریخ یعنی، جایی که در حل اختلاف بین کشورها، استفاده از قانون، جای سیاستمندی قدرتمندها را گرفته است. به عقیده من، امریکا هنوز هم به ارتش خود دل بسته است و یکی از دلایل شکست دموکراسی هم همین موضوع است. امریکایی‌ها فکر می‌کردند که می‌توانند با قدرت نظامی، شکل دنیا را تغییر بدهند.

░▒▓ نومحافظه‌کارها از ایده‌های شما به نفع خود استفاده کردند و می‌خواستند اثبات کنند که امریکا چگونه باید خودش را به همه کشورهای دنیا بشناساند. من می‌دانم که شما از این موضوع ناراحت شدید. سؤال من این است: وقتی می‌بینید هواپیماهای امریکایی در سوریه و عراق به پرواز درمی‌آیند، آیا به نظر شما این کار از اساس اشتباه است؟
●    نه، به نظر من امریکا از یک طرف با دخالت بیش از حد و غرور بی‌جا مثل حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و از طرف دیگر، با پا پس، کشیدن یک‌باره و فرو رفتن در نوعی انزوا مثل آن‌چه بعد از جنگ ویتنام اتفاق افتاد، دست به گریبان است. بعد از جنگ‌های عراق و افغانستان، امریکایی‌ها از چنین موضوعاتی بسیار خسته شده‌اند. با این حال، به نظر من استفاده از قدرت در برخی جاها ضروری است و مردم بعضی کشورها واقعاً روی کمک‌های امریکا حساب باز می‌کنند. البته، من امیدوارم این حمایت با کارهای پر سر و صدایی مثل سیاست‌ها دوران بوش همراه نباشد، بلکه در انجام آن‌ها به شکل ملایم‌تری به زور توسل بشود.

░▒▓ آیا برای شما کاملاً روشن است که امریکا چرا سوریه و عراق را بمباران می‌کند؟
●    بله، برای من بسیار روشن است. البته، ترجیح می‌دادم از استراتژی دیگری استفاده شود. به نظر من، ما نباید در منطقه غرب آسیا به دنبال دوست و دشمن باشیم، بلکه فقط باید اوضاع را کنترل کنیم و نگذاریم تا اداره امور به دست آدم‌های بد بیفتد. رسیدن به همین مرحله کافی است.
●    این ایده شما تنها به استفاده از قدرت نظامی ختم نمی‌شود. شما می‌گویید که برای انتقال ارزش‌ها نباید از قدرت نظامی استفاده کرد.
●    باید از افغانستان و عراق و کشورهای مشابه آن‌ها، یک درس را گرفته باشیم و آن این‌که امریکا قدرت، امکانات و تفکر لازم برای برقرار کردن دموکراسی در کشورهای غرب آسیا را ندارد. حتی، نمی‌تواند بحرانی مثل وضعیت موجود در سوریه را حل و فصل کند. کاری که ما باید انجام بدهیم این است که نگذاریم به افرادی که برایمان مهم هستند یا به خودمان آسیبی برسد. ما در جایگاهی نیستیم که بخواهیم نتیجه نهایی را دیکته کنیم.

░▒▓ موضوع دیگری که در آخرین کتاب شما مطرح می‌شود، موضوع نظم سیاسی در مقابل، انحطاط سیاسی است. به نظر می‌رسد که تمرکز شما به جای آزادی‌ها و حقوق فردی و دموکراسی، بیش‌تر به سمت دستگاه و تشکیلات کارامد حکومت‌داری و ارائه خدمات به مردم معطوف شده است. این تغییر دیدگاه از چه چیزی ناشی می‌شود؟
●    دلیل آن چیزی است که در دنیا می‌بینم. به نظر من در بسیاری از کشورهای فقیر، عدم وجود امکانات و خدمات در دسترس مردم و نه صرفاً عدم وجود دموکراسی است که منجر به مشروعیت‌زدایی از دموکراسی شده است. یک مطالعه نشان داده است که ۵۰ درصد از معلمان در هند به رغم آن‌که دستمزد دریافت می‌کنند، اما، در مدارس حاضر نمی‌شوند. این یعنی، اختلال در امکانات و خدمات، حتی، در ابتدایی‌ترین سطح.
●    در برزیل، اعتراضاتی که صورت گرفت، ابتدا از خدمات اتوبوس‌رانی آغاز شد. هزینه زیادی صرف بازی‌های جام جهانی فوتبال شده بود، در حالی که خدمات به مردم وضعیت وخیمی داشت. دولت دموکراتیک یعنی، ارائه خدماتی که از دولت‌ها انتظار می‌رود به مردم ارائه دهند.
●    به نظر می‌رسد که باید شیوه حکومتی کشورهای آسیایی مثل چین را به رسمیت بشناسیم. دولتی که می‌خواهد به مردم خدمات ارائه بدهد، لزوماً نیاز نیست که دموکراتیک باشد. تفاوت دیدگاه جدید شما با دیدگاه‌های قبلیتان نیز دقیقاً همین است.
●    بله به نظر من هم همین‌طور است. دولت‌های اقتدارگرا به دلیل آن‌که نیازهای مردم خود را جلوی چشمشان قرار نمی‌دهند، نمی‌توانند هم به مردم خدمات بدهند. بنا بر این، شاید بتوان عملکرد دولت‌ها را با معیاری به جز دموکراسی هم سنجید. چین که شما هم به آن اشاره کردید، بزرگ‌ترین نمونه‌ای است که همین نظریه را تأیید می‌کند، هم‌چنین، بزرگ‌ترین چالشی است که لیبرال دموکراسی تا کنون با آن مواجه بوده است.
●    با این حال، باید مسأله دوام‌پذیری را هم مدنظر داشت. کشور چین برای پیشرفت‌هایی که طی سی سال اخیر داشته است، هزینه‌های زیادی هم پرداخت کرده است، نه تنها در زمینه حقوق بشر، بلکه با هوای آلوده، آب آلوده و هم‌چنین، آلودگی بیش از حد یک پنجم از زمین‌های کشاورزی در این کشور که دیگر قابل زراعت نیستند.
●    یکی از چینی‌هایی که بسیار هم ثروتمند است، به خود من می‌گفت: «بین آزادی که چین به دنبال آن است، با نگاهی که غرب به آزادی دارند، تفاوت زیادی وجود دارد. غرب بیش‌تر به آزادی‌های فردی توجه دارد، اما، در شرق این اعتقاد وجود دارد که برای رسیدن به موفقیت جمعی، می‌توان از بخشی از آزادی‌های فردی چشم‌پوشی کرد». بنا بر این، تفاوتی که بین غرب و شرق دنیا وجود دارد، بسیار زیاد است. شما می‌گویید این الگوی حکومتی قابل دوام نیست، اما، با توجه به این تفاوتی که وجود دارد، ممکن است این شیوه حکومتی هم بتواند دوام بیاورد.
●    این بحث به همان موضوع برخورد تمدن‌ها برمی‌گردد. شرقی‌ها به اقتدار و قدرت اهمیت می‌دهند، اما، غربی‌ها بیش‌تر به افراد توجه دارند. به نظر من این وضعیت با گذشت زمان و ثروتمندتر شدن طبقه متوسط جامعه تغییر خواهد کرد. بالاخره، امکاناتی در اختیار مردم قرار می‌گیرد که دولت‌ها دیگر نمی‌توانند از آن‌ها پس، بگیرند. همین افراد در آینده خواستار ورود به دنیای سیاست می‌شوند. در اروپا همین‌طور بوده، در امریکا همین است و در آسیا هم همین‌طور بوده است. در چین هم همین اتفاق خواهد افتاد.

░▒▓ اگر بخواهیم با دیدی منفی‌تر به نظام‌های لیبرال دموکراسی بخصوص در امریکا و اروپا نگاه کنیم، آیا این درست است که هرچه دقیق‌تر و جزئی‌تر به ساز و کار این نظام‌ها نگاه می‌کنیم، بیش‌تر به نواقص آن‌ها پی می‌بریم؟
●    بله، کاملاً درست است. من در کتابم «نظم سیاسی و زوال و انحطاط سیاسی» بزرگ‌ترین مسائلی که برای انحطاط سیاسی می‌زنم، نظام امریکاست. همه نظام‌های دنیا در حال زوال هستند، چه به علت جمود فکری و چه به دلیل سوء استفاده افراد از قدرتی که در اختیار دارند.

░▒▓ اگر بگوییم همه نظام‌ها در حال زوال هستند، یعنی، مثل امپراطوری‌هایی که زمانی به قدرت می‌رسند و زمانی به زوال کشیده می‌شوند، پس، نمی‌توان پایانی برای تاریخ تصور کرد. آیا این رو به زوال بودن، در مورد نظام ایده‌آل شما، یعنی، لیبرال دموکراسی همراه با بازارهای آزاد هم صحت دارد؟
●    این موضوع تقریباً، در همه نظام‌ها وجود دارد. البته، ایده‌آلی وجود دارد و نظام‌ها به نسبت فاصله‌ای که از ایده‌آل دارند، رو به زوال پیش می‌روند. مثلاً، اگر چه که دولت امریکا نسبت به دولت قرن نوزدهم از بسیاری از فسادها رها شده است، اما، همان فسادها به گونه‌ای دیگر دوباره به نظام امریکا برگشته‌اند، از جمله این‌که گروه‌های مختلف آن چنان در کنگره و دولت نفوذ دارند که عملاً موضوع نمایندگی مردم را به فراموشی سپرده است. بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ می‌توانند سیاست‌های دولت را به نفع خود تغییر دهند. این دموکراسی نیست، یعنی، ایده‌آل دموکراسی و «هر نفر، یک رأی» نیست.
●    درست است، نه این نظام، دموکراتیک است و نه بازار آزاد آن واقعاً آزاد است. به نظر می‌رسد آن‌چه در سال‌های اخیر یاد گرفته‌ایم این است که باید دوباره با خود فکر کنیم که آیا بازار آزاد، واقعاً می‌تواند پاسخگوی نیازهای ما باشد یا خیر. سرمایه‌داری ما تا آن‌جایی پیش رفته که ارزش کار و نیروی کار دیگر به چشم نمی‌آید. در حقیقت، نظام سرمایه‌داری امروز به گونه‌ای عمل می‌کند که به خودش ضرر می‌زند.
●    بله، ممکن است این‌گونه باشد، اما، نظام ایده‌آلی که من از آن صحبت می‌کنم، صرفاً بازار آزاد و سرمایه‌داری نیست، بلکه سرمایه‌داری همراه با دموکراسی است. در مقام نظر، در یک نظام دموکراتیک، اگر کسی از موقعیتی که دارد سوء استفاده کند، نظام سیاسی جلو آن‌ها را می‌گیرد. بعد از بحران بزرگ اقتصادی هم همین اتفاق افتاد و افرادی مثل «روزولت» در امریکا روی کار آمدند.

░▒▓ به نظر شما، این‌بار هم همین اتفاق دارد می‌افتد؟
●    خیر. موضوعی که درباره بحران اقتصادی اواخر دهه ۲۰۰۰ وجود دارد این است که این بحران نتوانست همه مردم را بسیج کند، چون آن قدر بزرگ نبود. سیاستمداران هم به نوعی این بحران را جمع و جور کردند و در واقع، فراموش کردیم که چنین بحرانی اصلاًاتفاق افتاده است.
●    برخی معتقدند درسی که ما باید از پنج سال اخیر بگیریم، دقیقاً همان درسی است که از سرنوشت کمونیسم گرفتیم، این درس که هیچ چیز تا ابد باقی نمی‌ماند. این افراد معتقدند که تحولات اخیر در دنیا نشان می‌دهد که امکان برقراری یک نظم نوین جهان‌شمول فراهم شده است.
●    سؤال اساسی این است که آیا منظور ما، برقراری یک نظام کاملاً جدید است، یا همان شیوه حکومتی قبلی فقط با برخی تغییرات. ما از زمان روی کار آمدن «ریگان» و «تاچر» با این وضعیت مواجه بوده‌ایم، اما، این روش دیگر جواب نمی‌دهد، اساس این نظام خیلی بی‌ثبات شده است. ما داریم صرفاً زیاده‌روی‌های آن را اصلاح می‌کنیم، مثل کاری که بعد از بحران بزرگ دهه ۳۰ انجام دادیم.
●    موضوع نگران‌کننده‌تر، پیشرفت فناوری و ساخته شدن ماشین‌های خودکار است. این خود، باعث کاهش درآمد طبقه متوسط می‌شود. این مسأله دیگر مشکل نظام سرمایه‌داری نیست، بلکه علتش پیشرفت فناوری است. مشخص نیست که راه‌حل این مشکل و این نوع از نابرابری چیست.
●    به رغم آن‌که شما تحلیل عاقلانه و منطقی را در دستور کار خود قرار داده‌اید تا تاریخ بشر را در صد ساله اخیر بررسی کنید، در این میان، عوامل ناملموسی هم وجود دارد، شرایطی مثل هویت قبیله‌ای، مذهب، ترس یا بعضاً بیگانه‌هراسی مردم که در تحلیل‌های شما جایی ندارند، اما، در تصمیم‌گیری افراد درمورد ساختار سیاسی که می‌خواهند تحت آن زندگی کنند، تأثیر می‌گذارند.
●    مسلماً همین‌طور است. داشتن یک نظام موفق، تنها تحت تأثیر عامل عقلانیت نیست. این‌که نظام امریکا موفق‌ترین نظام دنیاست، به این دلیل نیست که امریکایی‌ها رفته‌اند و یکی یکی همه نظام‌های دنیا را بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که نظام سیاسی خودشان بهترین نظام سیاسی است، بلکه دلیلش این است که با چنین نظام و آرمان‌هایی بزرگ شده‌اند.
●    به نظر من کلید پیاده کردن یک نظام سیاسی دموکراتیک و موفق این است که بتوانید دموکراسی را با هویت مردم و نهادهایی که در یک کشور فعالیت می‌کنند گره بزنید. این هویت را باید از عواملی بسازید که همیشه لزوماً عقلانی نیستند. جوامع بشری اصولاً از چنین بخش‌هایی تشکیل شده‌اند.
●    بگذارید به بحث حمله هواپیماهای امریکایی به سوریه و عراق برگردیم. به نظر شما با توجه به ظهور داعش در این کشورها، چگونه می‌توان تصور کرد که نظامی که در این کشورها تشکیل می‌شود، کوچک‌ترین شباهتی به نظام ایده‌آل شما یعنی، لیبرال دموکراسی داشته باشد.
●    من معتقدم که باید به تاریخ نگاه کنیم. اروپا در قرن‌های ۱۶ و ۱۷ درگیر جنگ‌های مذهبی بود که در نهایت به امضای توافقنامه منجر شد. بعد از آن، اروپا دوره ملی‌گرایی را طی کرد. در هر دوی این دوره‌ها، مسأله اساسی، سیاست مبتنی بر هویت بود که به لیبرال دموکراسی هم بسیار آسیب زد، اما، بالاخره، همه از این وضعیت خسته شدند و در سال ۱۹۴۵ به این نتیجه رسیدند که این شیوه حکومتی اصلاًبه دردشان نمی‌خورد. گفتند باید ملی‌گرایی را از سیاست کنار بگذاریم و همین اساس تشکیل اتحادیه اروپا و صلح بین کشورها شد.
●    درست است، اما، آن‌چه من را نگران می‌کند این است که شما ۲۵ سال پیش در مورد شیوه حکومت‌داری نظری داشتید که اکنون، به نظر می‌رسد کاملاً اشتباه بوده است. در بسیاری نقاط دیگر از جهان، سیاست بر اساس هویت اداره می‌شود، چه این هویت قومیت و قبیله باشد، چه مذهب باشد. شما هم بهتر از من می‌دانید که ملت‌ها دارند به این سمت و سو حرکت می‌کنند. کافی است به غرب آسیا یا روسیه نگاه کنید.
●    ممکن است همه این نکات درست باشد. ممکن است شاهد اوج گرفتن نظام‌های اقتدارگرا باشیم که این بسیار نگران‌کننده است. ادعای من هم هیچ‌گاه این نبود که تاریخ، در بطن خود یک نظام مارکسیستی دارد که حرکت آن اجتناب‌ناپذیر است و فاعلیت افراد در آن نقشی ندارد.
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

سندرم ”فیل مولانا“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
•    یک پزشک جراح، بین دو عمل جراحی، در اتاق استراحت جراحان، روزنامه‌ای را ورق می‌زند، و به طرح مسائلی در صفحه حوادث بر می‌خورد، و با تأسف می‌گوید: «عجب اوضاعی است؟ چه جامعه خرابی؟».
•    او که یک پزشک متخصص جراحی قلب است، شبان گاه با این اطمینان به خانه می‌رود که قلبی سالم دارد، ولی از بیماری جامعه خود سخت بیمناک است، و این بیم، بر «به زیستن» او تأثیر منفی به جای می‌گذارد. گر چه او به خاطر اطمینان از داشتن قلبی سالم خوشحال است، ولی این خوشحالی با اطلاع روزنامه نگارانه از یک نارسایی اجتماعی تلخ می‌شود.
•    گاهی فکر می‌کند که با سفر به ژاپن، سرزمین آرامش ها، می‌تواند زندگی مسرورتری داشته باشد، ولی زیست مسرور او تنها تا وقتی می‌پاید که در آنجا روزنامه نخواند. وقتی برای تقویت زبان ژاپنی خود شروع به خواندن روزنامه کرد، باز هم جملات «عجب اوضاعی است؟» را از او خواهید شنید.
•    با گسترش مطبوعات، و سپس، فرهنگ مطبوعاتی، و بعد، رسوخ و تکثیر این فرهنگ مطبوعاتی به همه سطوح و ارکان فرهنگ عامه، امواجی از افسردگی و ناامیدی گریبان جامعه را می‌گیرد، که فایق آمدن بر آن، مستلزم شیوع نحوی فراست و پختگی و عام نگری است.

░▒▓ ریشه یابی قضیه
•    گفته می‌شود که معمولاً دانشجویان سال‌های نخست علوم پزشکی بیمارند؛ یعنی فکر می‌کنند که بیمارند.
•    معمولاً استاد علوم پزشکی، نمی‌تواند علائم متعدد یک بیماری را در طول یک جلسه درس توضیح دهد، و بخشی از درس به جلسه بعد درس در هفته آتی تعلیق می‌شود. در این حال، مشکلی شبیه مخمصه مشهور «فیل مولانا» برای دانشجویان علوم پزشکی روی می‌دهد. تا هفته بعد، او بسیاری از علائم را که تا با علائم دیگر همراه نشوند، مرضی نیستند، در خود می‌بیند. او خود را اسیر یک بیماری مهلک می‌پندارد و چند شب از فرط ناراحتی خواب به چشمانش نمی‌آید. نهایتاً با این شکایت به درمان گاه می‌شتابد و می‌فهمد که «در کل» حالش خوب است.
•    همین وضع، نزد عموم مردم، به وقت قضاوت در مورد سلامت زیست اجتماعی و سیاسی‌شان پیش می‌آید. منظور من از «عموم مردم»، طیفی از افراد عامی است تا افرادی که هر چند تخصص فنی در یک حیطه دارند، ولی پزشک علم الاجتماع نیستند. «عموم مردم»، از طریق مطبوعات و رسانه‌ها، در کوران، مسائل اجتماعی قرار می‌گیرند، ولی اغلب، تنها بخشی از مسائل را لمس می‌کنند، نه همه آن ها را.
•    با بسط مطبوعات و رسانه‌ها، حرفه «روزنامه نگاری» پدید آمد، که کار ویژه‌اش، بیان و بازتاب مسائل و مشکلات بود. کار روزنامه نگار این است که چیزهایی را به عنوان «مسأله» شناسایی می‌کند و برجسته  می‌سازد، آن هم آن قدر برجسته که توسط همه مردم دیده شود تا برای حل آن مسأله فکری فراهم گردد. و چه بسا که با وفور روزنامه نگاران، روزنامه نگاران وادار شوند تا برای دیده شدن هوش دار خود، در ازدحام هشدارها و زنهارها و زنگ خطرها و...،  قدری بر آب و رنگ آن چه یافته‌اند بیفزایند.
•    بدین ترتیب، مردم از برخی علائم مرضی در جامعه خود، به طور منقطع و اغلب به شکلی فجیع آگاه می‌شوند، بدون آن که از سایر علائم امیدبخش آگاه گردند. در این هنگام، ذهنیت جامعه در مورد مسائل، اغلب، بیش از آن چه باید برانگیخته می‌شود و در این مواقع یافتن راه حل‌های صحیح و پخته دشوار خواهد بود.

░▒▓ از یک دید وسیع تر...
•    در دفتر سوم «مثنوی معنوی»، یک طاق حکمت پژوهی با عنوان «اختلاف کردن در نحوه و شکل پیل» آمده است. خلاصه داستان به این شرح است که: هندیان [یا همان روزنامه نگاران عصر ما] پیلی آوردند و در خانه‌ای تاریک [یا همان رسانه‌های عصر ما] قرار دادند و مردم آن دیار که تاکنون، پیل ندیده بودند، برای تماشا گرد خانه تیره و تار هندیان آمدند. از آن جا که تاریکی سراسر خانه را پوشانده بود، کسی نمی‌توانست پیل را ببیند؛ از این رو، هر یک از آنان دست بر اندام پیل می سود و چیزی تجسم می‌کرد؛ مثلاً، آن که دست به خرطوم پیل می‌کشید، پیل را به صورت یک ناودان تصور می‌کرد، آن دیگری که دست بر گوش آن حیوان می‌کشید، خیال می‌کرد که پیل شبیه بادبزن است. همین طور کسی که دست به پای پیل می‌کشید، آن را به صورت یک ستون تجسم می‌کرد و بالاخره، کسی که دست به کمر پیل می‌کشید می‌گفت: پیل مانند تخت است. حال آن که همه اینان در اشتباه بودند. فقدان درک کلی از فیل، کلید اصلی غفلت مردم اهل شهر بود.
•    در ظل این قضیه و تحلیل، چنین بر می‌آید که مردم برای بهره مندی از به زیستن و آرامش و عافیت در عصر رسانه‌ها، باید قدری تن به رنج بسپارند، و علاوه حرفه و فنی که خود می‌دانند، «حکمت اجتماعی» را نیز بیاموزند. در واقع، به باور من، حکمت اجتماعی، دانش و تخصصی در کنار دانش ها و تخصص ها نیست، بلکه سنخی از حکمت است که زیست سالم در این روزگار، از آن ناگزیر شده است. وظیفه «حکمت اجتماعی» این است که از دریچه بخشی نگر زندگی عادی فراتر برود. «حکمت اجتماعی» این کار را در چهار گام صورت می‌دهد:

░▒▓ گام اول:
•    «حکمت اجتماعی»، در گام اول و تنها در گام اول، بخش بزرگی از مشکل را حل می‌کند. او از ما می‌خواهد که فی الفور قضاوت نکنیم، و دست نگه داریم. راجع به هر مسأله اجتماعی، ابتدا مسأله و اطراف و جوانبش را خوب توصیف کنیم. فقط توصیف کنیم. در این مرحله جای ریشه‌یابی و قضاوت و تأسف خوردن نیست. در این مرحله فقط توصیف می‌کنیم.
•    برداشت من این است که خود این گام اول، بخش مهمی از حل مسأله است و کمک می‌کند تا درک بسیار پخته‌تری از مسأله شکل بگیرد، اما این کافی نیست...

░▒▓ گام دوم:
•    «حکمت اجتماعی»، در گام بعد، می‌کوشد، سیر تکوین مسأله را بکاود. در واقع، می‌کوشد تا مسأله را در محور زمان قرار دهد. این نگاه می‌تواند بخش دیگری از مسأله اجتماعی را برای ما آشکار سازد و ما را در کل نگری و ریشه یابی پخته موضوع کمک کند.
•    گاهی در همین گام دوم، دل ها گرم می‌شوند. یعنی معلوم می‌گردد که هر چند دشواری‌هایی وجود دارند، ولی سیر این مسائل رو به بهبود است و می‌توان انتظار داشت که با این روند، مسأله تا چندی بعد مستحیل شود؛ ، اما این هم کافی نیست...

░▒▓ گام سوم:
•    «حکمت اجتماعی»، در گام بعد، مسأله را با همان مسأله و مسائل مشابه در سایر موقعیت‌های اجتماعی مقایسه می‌کند. این نیز بخش‌های مهمی از مسأله را منکشف می‌کند. در این گام از حکمت افزایی اجتماعی، معلوم می‌شود که تمایزها در زمینه‌های اجتماعی و تاریخی، چه تفاوت‌هایی در اصل مشکل به وجود می‌آورد.
•    این گام سوم نیز اغلب به گرم تر شدن دل ها و تازه شدن امیدها کمک می‌کند، وقتی معلوم می‌شود که این مسائل، مسائلی است که کم و بیش بسیاری از جوامع این روزگار با آن دست به گریبان هستند، و آن ها هم مانند ما مشغول کوشش برای حل آن مسائل هستند.

░▒▓ گام چهارم:
•    در گام چهارم و نهایی، پس از آن که مسأله به خوبی و از همه جوانب توصیف شد، بعد از آن که سیر تکوین آن روشن گردید، و پس از آن که مورد مقایسه قرار گرفت، حال می‌شود گام آخر را برداشت و قضاوت حکیمانه‌ای در مورد مسأله داشت؛ که این قضاوت، علی الاصول توأم با ریشه یابی صحیح و تفصیلی، و ارائه راه حل‌هایی برای درمان ریشه‌هاست (توأم با برداشت‌های آزاد از آنتونی گیدنز و سید مرتضی حسینی اصفهانی).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 23 مهر 1393 ساعت 20:14

نبرد عالی مقامان در شورای عالی فضای سایبر

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب... حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
●    نوزده مهر نود و سه، عالی‌مقام دکتر محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات فرمودند: «آقای روحانی از دبیرخانه مرکز ملی فضای مجازی کشور خواسته بود تا تغییراتی را در دستور جلسه اعمال کنند، اما، دو هفته گذشته که این موضوع را جویا شدم تا آن زمان این تغییرات اعمال نشده بود» (عیناً از تسنیم، خبر شماره ۵۲۵۱۳۰).
●    بیست مهر نود و سه، روابط عمومی مرکز ملی فضای مجازی، به این اظهار نظر واکنش نشان داد: «طبق نظر ریاست محترم جمهوری مقرر شد که محتوای یکی از دستورات پیشنهادی از طرف وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تهیه و ارایه شود که تاکنون، وزارت مزبور هیچ گونه محتوایی در این باره به مرکز ملی فضای مجازی ارایه نکرده‌اند و دفتر ریاست محترم جمهوری نیز در مورد این‌که وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات محتوای مذکور را به آن دفتر ارسال کرده است، اطلاعی به دبیرخانه و زمانی را نیز برای تشکیل جلسه اعلام نکرده‌اند. لازم به ذکر است؛ علاوه بر دستور جلسه یادشده، در خلال تأخیر ایجاد شده، مرکز ملی موضوعات مهم دیگری را نیز آماده طرح در شورای عالی کرده است که با تأیید ریاست محترم جمهوری به اعضای شورا ابلاغ خواهد شد» (عیناً از تسنیم، خبر شماره ۵۲۶۲۹۹).
●    از وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، در «دولت یازدهم»، انتظار بیشتری هست. انتظار بیشتری در درک حواشی سیاسی و امنیتی ارتباطات و فناوری اطلاعات، که بر متن اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی آن غلبه دارد.
●    در یکی از امنیتی‌ترین دولت‌های تاریخ بشر، عالی‌مقام دکتر محمود واعظی، با این که در جریان مبارزات انتخاباتی، طی مناظرات تلویزیونی نماینده کاندیدای وقت، دکتر حسن روحانی، در زمینه سیاست خارجی بود، و با وجود انبوه دکترا و پسادکترا و نوابغ الکترونیک و همچنین مدیران بسیار پرتجربه در عرصه آی تی در این کشور، بله... با وجود همه این‌ها، عالی‌مقام دکتر محمود واعظی، با تخصص سیاست خارجی به سمت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، منصوب گشته است.
●    معنای این انتصاب آن است که نگاه یکی از امنیتی‌ترین دولت‌های تاریخ بشر، به ارتباطات و فناوری اطلاعات مانند سایر زمینه‌ها، امنیتی و سیاسی است. پس، انتظار آن است که بدون تدارک زمینه‌های امنیتی، نسل‌های شتابان اینترنت را گسترش ندهد، اما چنین کرد.
●    علت این غفلت و اغماض را شاید آگاهی کمی باشد که به لحاظ نظری ما از این فضای غریب و غریبه داریم. به رغم تراکم مطالعات نظری در برخی حیطه‌های قدیمی، ما در حیطه‌های جدید و از جمله فضای سایبر، دچار فقر مطالعات نظری هستیم و تا این مطالعات نظری صورت نگیرد و ابزار مفاهمه تدارک نشود، جدال نخبگان بر سر این موضوعات، شکل ضد و خورد به خود خواهد گرفت. جایی که مواد اولیه حرف برای گفتگو نیست، چوب‌ها بالا می‌روند. ما سعی می‌کنیم که در این وانفسا، تکلیف خود را به عنوان تحلیل‌گر نظری جامعه‌شناسی نظری و جامعه‌شناسی ارتباطات از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ایفا کنیم، منتها با مدد مایکل هارت و آنتونیو نگری که زبانی شبیه دوستان امنیتی-سیاسی در دولت یازدهم دارند.

░▒▓ برهان برای درک موقعیت مخاطره‌آمیز ارتباطات و فناوری اطلاعات
●    مایکل هارت و آنتونیو نگری معتقد هستند که ملت‌ها امروز با نوع متفاوتی از «دشمن» به مثابه «امپراتوری» مواجه هستند؛ «امپراتوری» شبکه. شکل شبکه‌ای روابط اجتماعی متکی بر اینترنت، در سطح تعارض ملی و امنیت داخلی، پیامدهای عمیقی به جای می‌گذارد. شبکه به شکل جدیدی از قدرت در جامعه مدرن بدل شده است.
●    هارت و نگری استدلال می‌کنند که در حالی که کاهش در حاکمیت ملی انکار‌ناپذیر است، این به معنای کاهش اصل «حاکمیت» و «نظارت» نیست. ملت قدرت کمتری برای تنظیم جریان کالا، مردم، خدمات و اطلاعات در داخل و در سراسر مرزهای خود دارد. قدرت به طور فزاینده‌ای در نهادهای فراملی (سازمان ملل متحد-UN، صندوق بین‌المللی پول-IMF، اتحادیه اروپا-EU، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی-NATO، گروه هفت-G۷، سازمان بین‌المللی انرژی اتمی-IAEA، و دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ) و برای بسیاری از نظریه پردازان این نشان‌دهنده یک چالش به ایده حاکمیت.
●    بنا به باور معهود ما، ساختار حکومت در اطراف مرزهای قابل دفاع جامد تشکیل شده بود، ولی امروز، جهانی شدن که امروز در همه حیطه‌ها تحت الشعاع شبکه جهانی تبادل اطلاعات قرار دارد، کاهش حاکمیت دولت ملت‌ها را موجب می‌شود. در حالی که در گذشته‌ای که ما به آن خو کرده‌ایم، همت دولت‌ها ایجاد، نگهداری و توسعه منافع ملی بود، اکنون و با وجود شبکه جهانی، نحو نوینی از «امپراطوری» در حال پایه‌گذاری است، که متکی بر بسترهای تأمین اطلاعات است. «امپراتوری»، به صورت شبکه‌ای از قدرت جهانی ساختار و در نحوی معماری بی‌حد و حصر و فراگیر سر برمی‌آورد.
●    ما از یک شبکه رایانه‌ای سخن می‌گوییم که در سطح ملی آن هیچ رابطه قدرت مرکزی وجود دارد، و همه چیز به یک متروپل اطلاعاتی فراملی وصل است. ما در این جوامع ملی در حال توسعه، حتی نمی‌توانیم از چند قدرت مرکزی سخن بگوییم، بلکه باید از توزیع متغیر، به طور نا یکنواخت و به طور نامحدود قدرت سخن بگوییم که به سادگی از بیرون قابل کنترل است.
●    ظاهر قضیه این است که بستر اینترنت جریان مبادله آزاد اطلاعات است و گروه‌های مختلف در آن نسبتی دموکراتیک با هم می‌یابند، اما تجربه تحولات مصر و اوکراین منجر به فروریختن قدرت دموکراتیک، نشان می‌دهد که عملاً فیس بوک قدرت دموکراتیک منتشر نیست. در واقع، شبکه با به هم ریختن همگنی درونی ملت‌ها، در میان‌مدت نوعی همگنی جدید به نفع قدرت‌ها مرکزی را طرح‌ریزی می‌کند.
●   

░▒▓ منطق «امپراتوری»
●    در دیدگاه مایکل هارت و آنتونیو نگری، منطق «امپراتوری» دنیای شبکه‌ای، همان منطق سرمایه است. منطق سرمایه، گسترش مستمر، و توسعه‌طلبی به سمت خارج از پوسته‌های خود است. سرمایه نمی‌تواند در حال ثابت باقی بماند. سرمایه باید به طور مداوم در حال حرکت باشد. در نتیجه، بازار سرمایه‌داری یک سیستم است که همیشه با هر گونه مرز، خصومت می‌ورزد و می‌خواهد حدها را تسخیر کند، و مشکل دقیقاً وقتی به وجود می‌آید که این بردارهای توسعه‌طلب، جای هم را تنگ می‌کنند. از این قرار، سعی می‌کنند موقعیت‌های دیگران را از آن خود نمایند.
●    این دقیقاً کاری است که متروپل‌های شبکه انجام می‌دهند. «امپراتوری»، هیچ  قدرت مشروعی را در داخل مرزهای ملی تحمل نمی‌کند. قومیت‌ها را از طریق مدها و الگوهای مصرف مهاجم و دقیقاً «مهاجم» به چالش می‌طلبد، و سعی می‌کند جهانی یک دست بر مبنای منطق متروپل شبکه تدارک ببیند. رهبران جهانی شبکه، برای حفظ قدرت یکپارچه‌سازی خود، به ایجاد شبکه‌هایی در کندوی قدرت «امپراطوری» اقدام می‌کنند. آن‌ها سعی دارند تا موقعیت خود را به عنوان شبکه‌های قدرت پایدار، در مقابل «ملت‌های یاغی» حفظ کنند. این روحیه را می‌شد پس از حملات یازده سپتامبر، در لحن رهبران ایالات متحده امریکا مشاهده کرد.
●    فی‌الجمله، منطق جامعه شبکه‌ای به صورتی است که در آن مهارت‌های انطباق با شرایط دائماً متغیر شبکه، به طور برابر توزیع نشده است. «امپراتوری» با ایجاد شرایط لازم برای کنترل منابع شبکه، و تقلیل کنترل ملل پیرامون، ابتکار عمل در این مهارت‌ها را در دست خود نگاه می‌دارد.

░▒▓ وضع و حال ملل «یاغی»
●    مشکل «ملل یاغی» این است که وقتی با یک دشمن شبکه‌ای مواجه می‌شوند، سعی می‌کنند با مراجعه به حافظه تاریخی خود، در مقابل قدرت تسخیرگر و یکپارچه‌ساز مقاومت کنند، ولی روش‌های قبلی در جامعه شبکه‌ای جواب نمی‌دهند. شبکه مقاومت را سر می‌برد و از رهبرانش محروم می‌سازد، و این کار را از طریق ترور شخصیت، بی‌اعتبار کردن آن‌ها، و چانه زنی به ستوه می‌آورد. جوامع هدف تهاجم شبکه، حتی اگر اجتماع کهن سال مانند مصر باشند، باز هم از نخبگانی که بتوانند ملت را در جهتی خاص متحد کنند خالی خواهند شد. ملتی به عظمت ملت مصر بازیچه امواج فیس بوکی می‌شود که در موقع لزوم، تحت کنترل مدیریت امریکا قرار می‌گیرند تا پس از چرخش‌های بسیار مبارک جدید را ماهرانه به قدرت برسانند.
●    مدل شبکه، ساختارهای اجتماعی معهود و تاریخی ملت‌ها را نیز به هم می‌ریزد، و اغلب ملل دنیا به دلیل تقلیدهای ناجور و شتاب‌زده و تأخر فرهنگی ناشی از آن، دچار فروپاشی‌های اجتماعی عمیق و امواج هولناکی از آسیب‌های اجتماعی می‌شوند، که این رویدادها هم به نوبه خود، قدرت دولت‌های ملی را محدود می‌سازد.
●    یک نمونه دیگر از فروپاشی ساختارهای اجتماعی ریشه‌دار در اثر نفوذ شبکه، این است که ساختار شبکه‌ای اقتصاد، منابع را به سمت کارهای نرم بر وفق ساختار کار در دنیای استثمارگر و لایسنس فروشی سوق می‌دهد، در حالی که ساختار جوامع در حال توسعه، تا آن زمان، تحت استثمار و نیازمند به لایسنس بوده است. اقتصادهای در حال توسعه و حتی اقتصاد عظیمی چون اقتصاد چین، نشان داده‌اند که در زمینه اقتصاد اطلاعاتی چندان مستعد نیستند. در نتیجه‌ی این دست اندازها، قشر عظیم کارگر و کارمند در جوامع در حال توسعه اسیر امواج بیکاری و کسادی می‌شوند که مآلاً توزیع ثروت و نظام‌های تأمین اجتماعی را نیز دچار مشکل می‌کند و مآلاً کفایت دولت‌ها برای اداره امور به استهزاء گرفته می‌شود و در نتیجه دولت‌های ملی اسیر بحران کارآمدی می‌گردند. بگذریم که خود مردم هم دانش‌ها و مهارت‌های لازم را برای مواجهه با این وضع و حال جدید ندارند.

░▒▓ از این بدتر...
●    از این بدتر، این که برای عبور از دوران گذار، تا مسلط شدن کامل «امپراتوری»‌های شبکه‌ای در متروپل، آن‌ها یک بخش ضمیمه به اقتصاد خود تدارک دیده‌اند که در صنایع نظامی مستقر است. آن‌ها به کشورهای تحت نفوذ خود، جنگ‌ها و ناآرامی‌هایی را تحمیل می‌کنند که آن‌ها حتماً پس از مواجهه با آن ناآرامی‌ها، فی‌الفور به متروپل‌های مربوطه برای خرید اسلحه مراجعه کنند. از این قرار، اشکال انتشار خود سرمایه در شبکه هم صورت دیگری از بحران‌های بالقوه را در ساختارهای اجتماعی گوشزد می‌کند.

░▒▓ و باز از این بدتر...
●    و باز از این بدتر، این که در متن شبکه، گروه‌های تروریستی و مافیایی که از تعهدات متقابل رها هستند، توان زیادی برای هک، سرقت و تسلط بر اطلاعات می‌یابند. هارت و نگری، شواهدی از این قدرت‌های غیر رسمی در عرصه اینترنت را جسته‌اند. به زعم هارت و نگری فرم شبکه، یک نوع از هرج و مرج اطلاعاتی به نظر می‌رسد، که البته در کل، به سمت و سوی خاصی حرکت می‌کند. هنگامی که یک تهاجم گروهی هکرها رخ می‌دهد، چیزی شبیه به تاراج ملخ‌ها یا یک فیلم ترسناک روی می‌دهد؛ صحنه تهاجم انبوهی از مهاجمان انسانی و ماشینی بی‌فکر و بی‌ملاحظه است، که در یک آن ثروت‌های ملی و شخصی را نابود می‌کنند و آن‌ها را به خاک سیاه می‌نشانند. ممکن است به نظر برسد، این‌ها نحوی هوس‌رانی اتفاقی منتشر و اتفاقی در شبکه باشد، با این حال، با تحقیق می‌توان دریافت که آن‌ها در واقع، تشکل‌یافته، دارای یک منطق مشترک، و هماهنگ هستند.
●    دغدغه مایکل هارت و آنتونیو نگری عقلانیت و نحو تفسیر و تجزیه و تحلیل منتشر در این حملات وحشیانه است، و آن چه ویژگی تحلیل آن‌ها را می‌سازد، این ادعاست که این عقلانیت، چیزی شبیه ارتباط «سر» و «بدن» نیست. به زعم آنان، وضع و حال شبکه را باید از طریق تحلیل گره‌ها در شبکه درک کرد، هر چند که سطح بالای هرج و مرج در آن، تحلیل گره‌ها را دشوار ساخته است. «امپراتوری»، خود میزانی از مقاومت به شکل کثرت را فراهم می‌کند، که این به نوبه خود درک سمت و سوی کلی را برای مردم که جای خود دارند، حتی برای تحلیل‌گران شبکه دشوار می‌سازد. وانگهی که این کثرت، خصلت هژمونیک هم دارد، به این معنا که به رغم سلطه خفن، حسی کاذب از آزادی را ترویج می‌کند. جمع‌بندی هارت و نگری آن است که آزادی در شبکه یک فرض باطل است. شبکه برای اهدافی توسعه یافته و توسعه می‌یابد که صراحتاً ابراز نمی‌شود (توأم با اقتباس‌های آزاد از مایکل هارت، آنتونیو نگری، و الیسون کاواناگ).
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 21 مهر 1393 ساعت 17:51

ژرفنای اخلاقی در فمینیسم‌های دینی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
•    پرسش اصولی و مشترک فمینیست‌ها، این بوده است که چه علل و دلایلی به تقلیل زنان به سوژه منفعل لذت مردان منجر شده است؟ این پرسش، در حاق حق موضوع، نحوی سؤال اخلاقی است. در واقع، مستلزم  نحوی داوری در مورد جایگاه بایسته زنان است که اکنون ترک شده است. داوری‌های اخلاقی فمینیست‌ها، از مری ولستنکرافت تا کنون، مبناهای متفاوتی برای این داوری داشته‌اند، و فمینیسم‌های دینی، که شامل طیفی از فمینیسم کاتولیک تا فمینیسم اسلامی و مضامین فمینیسم پسااستعماری می‌شود، نیز مبانی خود را در مورد جایگاه بایسته زنان دارند.
•    بر مبنای داوری اخلاقی مندرج در ادیان ابراهیمی نسبت به جایگاه برازنده زن، بی‌گمان آن چه امروز جریان دارد، یک هدف تمام عیار برای انتقادات مصلحان اجتماعی است. مغایرت قابل ملاحظه‌ای میان آن چه زن باید باشد (شخصیتی چون مریم عذرا سلام ا... علیها) و آن چه هم اکنون هست ملاحظه می‌شود، و بخش جدی از این استبعاد، جنبه اجتماعی و تاریخی دارد. یافتن مقصران این فاصله و تعهد به علاج آن‌ها، یک مأموریت اخلاقی و دینی است.

░▒▓ الهاماتی از افکار سوزان پارسنز
•    سوزان پارسنز (Susan Parsons)، ویراستار مجموعه کیمبریج در الهیات فمینیستی، یکی از متفکران بزرگ فمینیسم مسیحی است که کوشش کرده تا این سؤال که «چه سیر تاریخی نهایتاً به تقلیل زنان به سوژه منفعل لذت مردان منجر شده است؟» را تدقیق نماید. او ما را دعوت می‌کند تا از خود و از جامعه و تاریخ بپرسیم که چگونه شخصیت زنان، به یک چهارچوب از پیش تعیین شده تقلیل پیدا کرد که نمی‌توان در آن تغییری ایجاد کرد؟ چرا مردان تشویق می‌شوند که یک زندگی سراسر تلاش را برای گسترش هستی آرمانی خود و جامعه سامان دهند، ولی در متن فرهنگ عامه، زنان به سرنوشتی محتوم و به شکلی کم و بیش یکسان از زندگی هدایت می‌شوند؟ آیا این، با زندگی فعال و سیاسی چهره‌های الگویی چون حضرت مریم سلام ا... علیها قابل انطباق است؟
•    پرسش سوزان پارسنز این است که چرا مفهوم تاریخی زن در اغلب جوامع، به شکل هویتی غیر اخلاقی و غیر انتخاب‌گر که توان کنترل و گزینش زندگی را ندارد تقلیل یافته است؟ و پرسش مهم‌تر این که چرا در دنیای مدرن، به رغم این زنجیرهای نیرومند تاریخی، زنان به سمت وانمود کردن آزادی از طریق برهنگی هل داده می‌شوند. پروژه و پروسه‌ای که در نهایت به این وضع و حال منجر شده، چه بوده است؟ به قول سوزان پارسنز، چه چیزی باعث شده است که هستی زنان این چنین به تسهیل رابطه جنسی منحصر شود؟ تمام این پرسش‌ها، برای پارسنز، از مقایسه وجود تأثیرگذاری چون حضرت مریم عذرا و زن امروزی حاصل می‌شود. زندگی زن مطلوب در منظر ادیان ابراهیمی، توان آن را دارد که تاریخی را مبهوت خویش سازد، ولی آن چه در حال حاضر در جریان است، فاصله عظیمی با این آرمان دارد.

░▒▓ الهاماتی از افکار لوس ایریگاره
•    پاسخ پرسش‌های سوزان پارسنز، در ریشه به خود اندیشمندان و اجتماع آن‌ها مربوط است، که اغلب، زنان در آن نقشی نداشته‌اند. زنان، عملاً، در دست یابی به دانش ارزشمند ناتوان شمرده شده‌اند. اتفاقی نیست که همه اندیشمندان قابل ذکر در کتاب‌های مرور تاریخ اندیشه، مرد بوده‌اند. این، توازنی نیست که مد نظر ادیان ابراهیمی بوده باشد. در جریان ترسیم تاریخ، در ادیان ابراهیمی، همیشه متناظر با مردان درخشان، زنان فعال تاریخ‌ساز بوده‌اند. اگر حضرت موسی (ع) مطرح است، خواهر موسی و مادر موسی و همسر فرعون و همسر موسی، همگی مشغول تاریخ‌سازی هستند. همین رویداد، در زندگی حضرت عیسی (ع)، حضرت سلیمان (ع)، و رسول اعظم (ص) نیز مشهود است.
•    نتیجه این وضع، این بوده است که از نظر اندیشمندان اغلب ملل، زنان محروم از تفکر عمیق، به مراقبت از روابط دنیوی در یک شکل نسبتاً ثابت که تکاملی در آن نیست گمارده شده‌اند. در نظام اندیشگی، زنان به طور سیستماتیک از تمدن دور نگاه داشته شده‌اند. به دلیل اشتغال مستمر اندیشمندان به این طرز فکر، عمق زبان را تغییر داده است، زبان تجربه ما از بودن و جنسیت و هستی را از آن چه باید باشد بسیار دور کرده، و کار بهبود وضع زنان را بسیار دشوار ساخته است. این زبان ته نشست شده در میراث تاریخی ما، زنان را به عنوان اشیاء، یا افراد نا متمدن که به مراقبت از روابط دنیوی گمارده شده‌اند، ملحوظ می‌دارد.
•    واقعیت این است که فکر در متن زبان به وجود می‌آید؛ زبان، خانه هستی است؛ و مرد در این خانه سکنی گزیده و به مرور، این خانه را از آن خود کرده است. تفاوت‌های ناروای جنسی، در زبان  ما کد گذاری شده، و در نتیجه، توان ما برای فکر «مریمی» در مورد جایگاه زن را اکیداً محدود ساخته است.
•    لوس ایریگاره (Luce Irigaray, 1930-؛ در فارسی نام او به اشتباه، به ایریگارای مصطلح شده است)، که گرایش‌های کلامی مسیحی کاتولیک داشت، معتقد بود که عرفان، به رغم فلسفه و علم، زمینه‌های الهیاتی ادیان ابراهیمی که در آن پا بر جای و زنده مانده است می‌نگرد. او به عرفان به عنوان یک موقعیت بالقوه رهایی زنان از نگاه جنسیتی نگاه می‌کند. عرفان، با به میان کشیدن شهود، و اصرار بر پیرایش تجربه‌ها و توجیه تراشی‌ها و حتی زبان‌بازی‌ها، در سایه عبادت و وحی، طرحی از قرب به خدا را پیش می‌نهد که به قدر زیادی غیر جنسیتی است.
•    توجه به زبان عرفان و در رده‌ای بالاتر، زبان دین، در این دیدگاه ایریگاره‌ای، نهایتاً به کشف مجدد یک زبان غنی‌تر منجر می‌شود که در چهارچوب آن، عظمت روح، جسم و بدن و جنسیت را به حاشیه براند. در سایه زبان غنی عرفان و دین، حواس از جنسیت منصرف شده و به سمت میل به خداوند و رمز و راز عمیق مندرج در جهان متوجه می‌شود.
•    از این بابت، نجات زنان از یک نگاه استثمارگرانه به نحوی علم العبادات یا عرفان مهذب احتیاج دارد، که زمینه را برای پاک‌سازی صحنه‌های مبتذل حیات امروز و حتی سلسله مراتبی که به ناراست الهیات مسیحی کاتولیک را فرا گرفته است، و خصوصاً زمینه را برای پاک‌سازی زبان فراهم می‌آورد.

░▒▓ الهاماتی از افکار فرگوس کر
•    در همین راستا، ملهم از فرگوس کر (Fergus Gordon Thomson Kerr, 1931-) می‌توان منشأ توجه مفرط مردم مدرن به جسم و جنسیت را در تأکید مفرط دنیای مدرن به حواس و تجربه شناسایی کرد. از دیدگاه فرگوس کر، ساز و برگ‌های فکری دنیای مدرن، ظرفیت‌های ذهنی ما را برای توجه به آسمان و غیب به رکود کشانده و توجهات را به سطوح نازل حیات معطوف ساخته است.
•    ابتدا الهیات توماس آکوییناسی به تجربه انسانی اهمیت داد و مآلاً دنیایی را که از دیدگاه ابراهیمی مشغول تسبیح خداوند در ژرفنای غیب عالم بود را بدون چشم نظاره‌گر انسانی، ذاتاً نامفهوم و بی‌ارزش قلمداد کرد. این بدان معنی است که الهیات مسیحی آکوییناسی، یک معرفت‌شناسی جایگزینی برای معرفت‌شناسی دینی معطوف به غیب ارائه می‌دهد که در آن نحوی واقع‌گرایی ساده‌لوح نقش مخرب خود را در زوال دین و مضامین متعالی آن بازی می‌کند.
•    هواداران الهیات مدرسی مسیحی، معرفت و زبان حامل معرفت را حاصل نحوی همکاری مستهجن جسم شناسا با جهان عینی شمردند. بعدها، دکارت این واقع‌گرایی سر و ساده را به مبنایی برای دانش جدید تبدیل کرد، و منبع ممتاز و متحد آگاهی را در شناخت واضح معطوف به اشیاء و اعیان دانست.
•    آکوئیناس و بعدها دکارت، جهانی را ترسیم می‌کنند که برای ما به عنوان انسان و ذهن شناسا، یک هدف منفعل برای شناخت است، و خود هیچ وجه معنوی ندارد. تأکید آکویناس بر اهمیت این جهان مادی، و تأثیر قاطع وی به شکل‌گیری دنیای مدرن زمینه‌های جدی فراهم کرده است که حتی مسیحیت نیز نگاه به دنیا را در لایه‌های مبتذلش جستجو کند. از آن جا بود که رفته رفته گفت و گو بین ایمان و عقل مغلوبه شد.

░▒▓ الهاماتی از افکار تینا بیتی
•    تینا بیتی (Tina Beattie, 1955-) استدلالات پیش‌گفته را جمع‌بندی می‌کند؛ با توجه به تاریخ تمدن، درخشان‌ترین ارج بر پایگاه زنان را می‌توانیم در ادیان ابراهیمی جستجو کنیم، و خوب که دقت می‌کنیم، در می‌یابیم که در عمق تحلیل، ادیان ابراهیمی، زبان را از نگاه مادی و جسمی به جهان پیراسته‌اند، و به آن رنگ الهی بخشیده‌اند، و در این درمان ریشه‌ای وجه الهی وجود زن را برجسته ساخته‌اند.
•    در ادیان ابراهیمی، قضاوت درباره همه چیز از طریق ملاحظه آن در ظل «نور جلال خداوند» صورت می‌گیرد. بنا بر این، ما نمی‌توانیم وجود خدا را از جهان اطراف خود منفک سازیم؛ خدا علت همه چیز است؛ و چنین نگاهی به همه جهان احترام می‌گذارد؛ و هیچ موجودی را دست کم نمی‌گیرد. از این قرار، متدینان به ادیان ابراهیمی نمی‌توانند و نباید وجود زنان را دست کم بگیرند، یا نگاهی مبتذل به آن داشته باشند.
•    نحو استدلال تینا بیتی جالب است؛ او استدلال می‌کند که نه تنها بر مبنای آن چه ما از ادیان ابراهیمی می‌فهمیم، نمی‌توانیم هیچ جنبنده‌ای را نا مقدس و مبتذل تلقی کنیم، بلکه این ادیان ابراهیمی دارای یک سویه معرفتی و عرفانی هستند که به ما می‌گوید که آن چه از علم و نور جلال الهی به ما داده شده است، تنها اندکی از واقعیت است، و از این قرار، حس و تجربه به مثابه نحوی اغواگری بالقوه تلقی می‌شود که باید از آن فراتر رفت. تینا بیتی با این استدلال، افق دید ما را بسیار بسیار تعالی می‌بخشد. بر مبنای استدلال تینا بیتی، اگر چه ما  توسط وحی، گوشه‌هایی از نور جلال الهی را در می‌یابیم، اما نمی‌توانیم بگوییم جهان را به مثابه یک پیکره متحد شناخته‌ایم، و با این خشوع، چشم انداز مؤمن از نگاه پدرسالارانه مبری خواهد بود.

░▒▓ الهاماتی از افکار الیزابت جانسن
•    در نهایت و اوج این خط استدلالی، الیزابت جانسن (Elizabeth A. Johnson, 1941-)، تأکید می‌کند که حتی در سایه دانش حاصل از نور وحی، بالاترین دانش بشر در مورد خدا این است که «می‌دانیم که نمی‌دانیم». خدا که کاملاً از همه موجودات متمایز و برتر است، با نفی تمام نمادهای ملموس، فقط، عمیقاً در عشق و پرستش است که شناخته شده است؛ ما خدا را از طریق عشق و پرستش و به عنوان مغز و جوهر عشق و پرستش می‌شناسیم.
•    فمینیسم جانسن، ایده عشق و پرستش را در مقابل ظلم و ستم‌های ناشی از تبعیض جنسیتی، و برای تأیید ارزش زنان و توانمندسازی آنان برپا می‌کند. از نظر جانسن، فلسفه عشق و پرستش، همه توجهات را به سمت واقعیت ژرف جهان معطوف می‌کند، و در این حال، زنان همانند مردان، نوع بشری با ظرفیت اقدام اخلاقی تلقی می‌شوند.
•    جانسن به مفهوم جالب «طاغوت» (idolatrous) برای کشف امکانات جدید زبان دینی برای فمینیسم اشاره می‌کند. مضمون «طاغوت»، اشاره به سرکوبگری و استکبار در نتیجه فراموشی خدا دارد؛ همان موقعیت‌هایی که طی آن پرستش و عشق فراموش می‌شود. برای تحقق بی‌واسطه زبان دین و درمان ریشه‌های کژی‌های روابط انسانی در دنیای مدرن، باید با «طاغوت» مبارزه کرد.
•    برای یک زن، جستجوی عرفان پرستش حق، به معنی رفتن به فراتر از خویشتن است؛ یعنی خود نبودن. در این زبان جدید، زنان نیازی ندارند تا به تفاوت‌های خود توجه دهند، بلکه خود را متحد با خدا به عنوان امر ناشناخته (مانند لوس ایریگاره ملهم از ژاک لکان)، و در مقابل طاغوت قرار می‌دهد. از این قرار، فمینیسم خود را فراتر از یک تقلید «مسخره‌آمیز» از میل مردان مکان‌یابی می‌کند.
•    تلقی دینی جانسن، پختگی ژرفی به فمینیسم او می‌بخشد، که حتی از محدودیت‌های زبانی هم فراتر می‌رود. پیچیدگی گسترده روانی و معنوی این تلقی مجموعه‌ای از کلیدواژه‌ها را دور هم جمع می‌کند که ابزار تحلیلی مناسبی برای شناخت وضع و حال اسف‌بار امروز زنان جهان است: زبان، تجربه، گناه، قدرت و کنترل، ازخودبیگانگی، امید، عشق، پرستش، رمز و راز، فضل، ایمان، و بالاخره، «خود-خدا-خلق» (self-God-creation) (برداشت‌های آزاد از تینا بیتی، سوزان پارسنز، لوس ایریگاره، فرگوس کر، و الیزابت جانسن).
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 19 مهر 1393 ساعت 19:49

پـ۵ـنج ویژگی مدیران موفق

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از رضا اصغریان؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    همواره این پرسش پیش روی مدیران صنایع و سازمان‌ها قرار دارد که چه عواملی منجر می‌شود تا با وجود حجم کثیری از مدیران شاغل در صنایع مختلف در جهان، تنها تعداد انگشت شماری از آنان به عنوان مدیر موفق شناخته شوند. به راستی راز موفقیت آنان در چیست؟
●    این پرسش تا به امروز از مدیران، محققان و صاحب‌نظران بی‌شماری در حوزه مدیریت پرسیده شده و هر کدام عواملی که به زعم آنان بیشترین تأثیر را در موفقیت این دسته از مدیران داشته، عنوان کرده‌اند. این مقاله پنج ویژگی را که بیشترین امتیاز را در بین عوامل ذکر شده به خود اختصاص دادند، معرفی می‌کند:

░▒▓ ۱- فرصت‌جو هستند
●    این خصوصیت به آن‌ها کمک می‌کند تا خلأهای موجود در بازار را قبل از سایرین کشف کنند. فرصت‌های سودآوری در هر بیزنس در یک لحظه ایجاد می‌شود و درصورتی‌که بلافاصله اقدامی در جهت جذب آن صورت نگیرد از دست می‌رود. این دسته از مدیران دارای قدرتی هستند که فرصت‌های سودآوری در بیزنس خود را در لحظه وقوع آن متوجه شده و اولین نفری هستند که آن را به کار می‌گیرند، اما، چگونه؟
●    پاسخ این است که مدیران موفق اشتیاق زیادی به کسب تجارب مختلف در طول دوره زندگی شخصی و کاری خود دارند. فارغ از این‌که مرتبط با بیزنس خود باشد یا نباشد علاقه‌مند به کسب آن هستند و معتقدند که روزی به این تجارب نیاز پیدا خواهند کرد. آن‌ها دریافته‌اند که این تجارب –مرتبط و غیرمرتبط- در مواقع مورد نیاز به کمک آن‌ها خواهد آمد و منجر به اتخاذ تصمیمات صحیحی برای بیزنس خواهد شد. تجربه چند سال زندگی در آسیا به مدیر تحقیق و توسعه رستوران‌های زنجیره‌ای مک‌دونالد کمک کرد تا به فکر تهیه ساندویچ برگر ویژه‌ای با طعم ادویه چینی افتاده و آن را روانه بازار آسیا کند که نتیجه آن موفقیت‌آمیز بود و با فروش و سودآوری چشمگیری روبه‌رو شد.

░▒▓ ۲- تحصیلات مرتبط دارند
●    بدون شک تحصیلات مرتبط با بیزنس نقش بسزایی در شناسایی و جذب فرصت‌های سودآوری پیش‌روی مدیران دارد. بر خلاف عقیده مرسوم که اکثر مدیران و ثروتمندان جهان را نوابغی تشکیل می‌دهند که ترک تحصیل کرده‌اند، تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که بیش از ۸۵ درصد مدیران ارشد و موفق دنیا را فارغ‌التحصیلان دانشگاهی تشکیل می‌دهند. «نوربرت ریت هوفر» مدیرعامل شرکت اتومبیل‌سازی BMW فارع التحصیل دو رشته مهندسی مکانیک و مدیریت تولید از دانشگاه مونیخ آلمان و «لی کان هی» مدیرعامل شرکت سامسونگ دارنده مدرک کارشناسی اقتصاد از دانشگاه Waseda ژاپن و کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی از دانشگاه جورج واشنگتن امریکا را می‌توان دو نمونه موفق از مدیران تحصیلکرده معاصر دانست.

░▒▓ ۳- تصمیمات مناسب و به موقع می‌گیرند
●    هنری فایول نظریه‌پرداز مدیریت بر این عقیده است که یک مدیر کاری جز تصمیم‌گیری ندارد. مدیران در شرایط رقابتی و پر از تغییر و تحول امروز، تنها با تصمیم‌گیری صحیح و به موقع می‌توانند گوی سبقت را از سایر رقبای خود بربایند. مبنای تصمیم‌گیری صحیح، اطلاعات روزانه و مرتبط با بیزنس است. مدیران موفق عمدتاً در انجمن‌های علمی مرتبط با بیزنس خود عضویت داشته، خبرنامه‌های روزانه، هفتگی و ماهانه آن‌ها را مطالعه کرده و اطلاعات خود را همواره به روز نگاه می‌دارند. «کوین کروز» در کتاب پرفروش خود تحت عنوان بزرگ‌ترین تصمیمات مدیریتی در تمام دوران به این نکته اشاره می‌کند که مدیران امروز در طول سال بیش از هزار تصمیم مدیریتی می‌گیرند و در این میان تنها معدودی از تصمیمات هستند که سرنوشت سازمان را می‌توانند به کلی تغییر دهند. در این کتاب هجده تصمیم سرنوشت‌ساز ازسوی مدیران برتر جهان عنوان شده است که به عنوان مثال می‌توان به تصمیم هیأت‌مدیره شرکت اپل نسبت به جذب مجدد استیو جابز –که ده سال بود از مدیریت شرکت کنار گذاشته شده بود- اشاره کرد که منجر به تغییرات شگرفی در این شرکت شد که ماحصل آن کسب عنوان شرکت پیشرو در صنایع کامپیوتری و الکترونیک و پیشتاز ابداعات و اختراعات در حوزه فناوری در جهان است که با وجود رقبای سرسخت هم‌چنان به دفاع از عنوان خود ادامه می‌دهد.

░▒▓ ۴- بیشتر فکر می‌کنند، بهتر برنامه‌ریزی می‌کنند
●    نکته جالب در مورد این دسته از مدیران این است که با توجه به این‌که فعالیت روزانه آنان برابر یا، حتی، کمتر از همتایان خود در سایر سازمان‌ها و شرکت‌ها است؛ اما، در بیزنس خود به مراتب موفق‌ترند. آن‌چه آن‌ها را نسبت به سایرین متمایز کرده است مدت زمان بیشتری است که برای تفکر و بررسی شرایط بیزنس، مقایسه مداوم نقاط قوت و ضعف و سهم بازار با سایر رقبا صرف می‌کنند. این نحوه تفکر به آن‌ها کمک می‌کند تا بهتر برنامه‌ریزی کنند و آمادگی و انعطاف‌پذیری بیشتری در مواجهه با شرایط سخت داشته باشند. شرکت تویوتا پس از استخدام « تاایچی اوهنو» مدیری توانمند در واحد مهندسی محصول به یکباره با سیر صعودی رشد فروش محصولات جدید خود مواجه شد و برای اولین بار صدرنشینی در جدول فروش ماهانه اتومبیل در جهان را تجربه کرد. دلیل این موفقیت این بود که مدیر طراحی محصول در طول روز ساعت‌ها به تفکر و بررسی نقاط قوت و ضعف در نحوه تولید اتومبیل تویوتا و مقایسه آن با سایر اتومبیل‌های مطرح جهان می‌پرداخت. سرانجام، طی سفری به امریکا و بازدید از شرکت اتومبیل‌سازی فورد به این نتیجه رسید که مزیت رقابتی تویوتا نسبت به سایر خودروسازان می‌تواند در نحوه تولید بهینه آن باشد که درنهایت منجر به کاهش هزینه‌های مازاد شده و علاوه‌بر کاهش قیمت تمام شده، کیفیت تولید و بهره‌وری را نیز افزایش می‌دهد. تفاوت وی با سایر مدیران معاصر خود، در تفکر و بررسی هوشمندانه شرایط بود که منجر به معرفی سبک جدیدی از تولید تحت عنوان تولید ناب شد که امروزه، به عنوان بهره‌ورترین و کارآترین سیستم تولید در جهان شناخته می‌شود.

░▒▓ ۵- به اندازه محتاط هستند
●    این دسته از مدیران اهل افراط و تفریط نیستند. آن‌ها بر این باورند که ریسک خوب است، اما، از نوع معقول و منطقی آن. ریسک بالا در صورتی‌که آگاهانه و براساس برنامه از پیش تعیین شده باشد می‌تواند شرکتی را از ورطه سقوط رهایی دهد، اما، بر عکس، آن می‌تواند شرکتی را از اوج به قهقرا بکشاند. مدیران موفق در بیشتر مواقع درصد معقولی از احتیاط را در تصمیم‌گیری‌های خود در نظر می‌گیرند.

●    مدیران ارشد شرکت اپل را می‌توان به عنوان یکی از موفق‌ترین مدیران حال حاضر دنیا برشمرد که مطابق شیوه مدیریتی و طرز فکر استیو جابز بزرگ فعالیت می‌کنند. ریسک معقول و منطقی از مهم‌ترین شاخصه‌های مدیران تصمیم‌گیر این شرکت است. مشتریان همواره در انتظار افزوده شدن قابلیت جدید و منحصربه‌فردی به نسخه جدید گوشی‌های همراه این شرکت هستند تا تلفن‌های همراه خود را به مدل جدید تغییر دهند و می‌دانند که در کلیات مدل و سبک اپل تغییر چشمگیری صورت نمی‌گیرد و تنها به قابلیت‌های داخلی آن افزوده می‌شود. این هماهنگی با سلیقه بازار منجر به این می‌شود تا از ریزش ناگهانی مشتریان جلوگیری شود. بر عکس، این مورد برای یکی از محصولات شرکت پپسی رخ داد.
●     Tropicana برند نوشیدنی پرتقال شرکت پپسی است که در اقدامی غیرمنتظره توسط مدیر برندینگ این شرکت، تغییراتی در طراحی روی بسته‌بندی آن ایجاد شد، اما، به دلیل آن‌که مشتریان بلافاصله نتوانستند با طرح جدید ارتباط برقرار کنند به میزان بیش از ۳۰ درصد بازار خود را به یکباره از دست دادند و زیان قابل توجهی را متوجه شرکت عظیم پپسی کولا کرد.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 17 مهر 1393 ساعت 09:56

صفحه 94 از 406