فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

نـ ̓ ̓ـقل‌تاریخی: مرقومۀ شریف آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی به دکتر علی مطهری

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از پیشخوان دنیای اقتصاد؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


«بسم الله الرحمن الرحیم»
جناب آقای مطهری نماینده محترم مجلس
سلام علیکم

●    چون دیدم شما از دعوت مردم به خیابان در سال ۸۸ دفاع می‌کنید، به دلیل حسن ظنی که باید به مؤمنین داشته باشیم، نظر شما را به یک مطلب عقلانی که امام راحل (ره) به آن تأکید داشته جلب می‌نمایم.
●    امام راحل بین مزایای علمی و تقوی و عقل اجتماعی، محور اصلی را عقل اجتماعی می‌دانست و می‌فرمود کاستی‌های علم و تقوی را می‌توان با عقل اجتماعی جبران نمود، اما، کاستی عقل اجتماعی به وسیله علم و تقوی جبران‌پذیر نیست و به همین دلیل افراد شاخص در عقل اجتماعی را ستون کارها قرار می‌داد و در دفاع از استوانه‌های عقل اجتماعی، خود سنگ تمام می‌گذاشت و برای امنیت آن‌ها از برخورد با نزدیک‌ترین دوستان خود کوتاه نمی‌آمد.
●    عقل اجتماعی یعنی، التفات به عواقب و لوازم یک تصمیم. دعوت مردم به راهپیمایی آرام در پاریس و لندن با عقل اجتماعی سازگار است؛ چون آن‌جا غرب آسیا نیست و مردم قرن‌هاست با حقوق اجتماعی خود زندگی می‌کنند.
●    سابقه آزادی در کشور ما بهمن ۵۷ است. در کشوری که با نفوذ در یک تجمع حزبی، بیش از هفتاد تن از سران جامعه که از سرمایه‌های اساسی انقلابند از میان می‌روند، چه توقع دارید که با فاصله ۳۱ سال در یک راهپیمایی میلیونی، به وسیله عوامل نفوذی خسارت‌های جانی و مالی پیش نیاید؟ عقل اجتماعی می‌گوید این کار درست نیست.
●    بحث در علم و تقوای آقایان نیست. بحث در عقل اجتماعی ایشان است. اگر اعمال بدون صبر، صفر محسوب شوند، عقل اجتماعی، علامت مثبت است و نبود آن، به عمل امتیاز منفی می‌دهد.
●    اگر صبر برای ایمان مثل سر برای بدن است و مثل چند صفر است که با یک عدد، یک عدد بزرگی می‌شود و بدون آن، صفر می‌ماند، عقل اجتماعی، عدد را مثبت و نبود آن و خطای آن، عدد را منفی و فایده را به ضرر تبدیل می‌کند و شما به همین دلیل توصیه می‌کردید مدیران انتخابات تبرز به تمایل به احدی از رقبا نکنند. قرآن درباره پیامبر اکرم فرمود: «وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لاَرْتابَ اَلْمُبْطِلُونَ» (۱) انسان با سواد و کتاب‌خوان هم صلاحیت پیامبری می‌تواند داشته باشد، اما، سوء ظن مبطلین را چه باید کرد؟
●    می‌دانید متقین علاقه شخصی خود را در مسؤولیت دخیل نمی‌دهند، اما، چه می‌توان کرد با بدگمانی دیگران؟ عقل اجتماعی حکم می‌کند قاضی بی‌طرفی خود را با اعمال و اقوال خود محرز نماید.
●    عقل اجتماعی حکم می‌کند دعوت‌کننده مردم به راهپیمایی سالم میلیونی مسؤولیت تمام اتفاقات غیر قابل اجتناب آن را بپذیرد.
●    در واگذاری مسؤولیت‌ها نیز باید جانب عقل اجتماعی را از علم و تقوی بالاتر نگاه داشت به همین دلیل استاد بزرگ، بوعلی سینا گفته است «اذا دارالامر بین الاعقل و الاعلم، الاولی هو الاعقل و یعاونه الاعلم» آن‌که عواقب را واضح‌تر می‌بیند امور باید به او سپرده شود و آنان که علم و تقوی دارند، معاونان او باشند.
●    عقل اجتماعی می‌گوید آیا در انگستان یا فرانسه و آلمان اتفاق افتاده که سران حزبی در تالاری جمع شوند و نفوذی‌های حزب دیگر، تالار را با همه ساکنان آن منفجر کنند که در کشور ما بعد از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد؟ اگر نیروی انتظامی، شروران و عربده‌کشان و قمه‌کشان را به حال خود رها کند یا آنان یک ساعت احساس کنند بی‌آنکه شناسایی شوند، می‌توانند از مردم زهر چشم بگیرند، چه خواهند کرد؟
●    وقتی نفوذی می‌فرستند که یکی را در راهپیمایی آرام بکشند تا بتوانند مأمورین را متهم کنند، شما چطور مجوز راهپیمایی آرام میلیونی می‌دهید؟ اگر شما تصمیم‌گیرنده در چنین موردی بودید مسؤولیت عواقب آن را به عهده می‌گرفتید؟
●    از دعوت مردم به تظاهراتِ اعتراض به تقلب دفاع نکنید. درست نیست فقط به دلیل این‌که ناظر نهایی انتخابات تمایل خود را به یک طرف در جایی ابراز کرده باشد، راه‌های قانونی کشف خلاف را مسدود بدانیم و برای گشایش مدار بسته، پای مردم را به میان بکشیم.
●    مسأله‌ای که باید با حضور کارشناسان حل شود وقتی به مردم واگذار شود مصیبت‌بار خواهد بود. مگر غیر از این است که اختلاف شیعه و سنی که می‌بایست در جلسه علما مطرح شود، وقتی به مردم سپرده شد، کشتار بی‌رحمانه تکفیری‌ها را به دنبال دارد؟
●    از روز اول که اعتصام به حبل‌الله - که نص قرآن است - جدی گرفته نشد، اختلاف‌ها حل نشد، تفرقه روز به روز سخت‌تر شد و تا زمانی که اعتصام به حبل‌الله عملیاتی نشود، تفرقه دردی بی‌درمان است. ما شیعیان که خود را متمسک و معتصم به حبل‌الله می‌دانیم، چرا متفرقیم؟ یا تفرقمان تفرق نیست یا اعتصاممان، اعتصام حقیقی نیست.
●    وقتی دیدم امام صادق (ع) می‌گوید انتظار دارم از دوست مظلومم که به دوست ظالمم بگوید: «یا اخی، انا الظالم، حتی، یقطع التهاجر» برایم سنگین بود؛ اما، وقتی دیدم ماشینی در خط ما می‌آمد و راننده حق خود را به او داد و راه را به او واگذار کرد تا تصادف نشود، معنای مطلب آن حضرت را فهمیدم. آیا همین عقل اجتماعی که رانندگان خبر دارند و راه را به ناحق می‌دهند تا تصادف نشود، نباید الگوی ما در رفتار با طرف ما در میدان سیاست باشد؟
●    هارون (ع) تجمل پیش روی سامری و اصحابش را بهتر از جدایی بین بنی اسرائیل می‌دانست و علی (ع) هم راه هارون (ع) را شیوه خود قرار داد و می‌دانیم با آن‌که هر دو مورد تفاوت حق و باطل بوده، تفریق و جدا کردن ممنوع بوده است. چگونه ممکن است تفاوتی که از نوع تفاوت حق و باطل نیست، مجوز تفرق و جدایی باشد؟ آیا دعوت به راهپیمایی آرام اعتراض‌آمیز و استمرار اعتراض، نوعی پذیرش تفریق نیست؟

والسلام
۱- تو هرگز پیش از این، کتابی نمی‌خواندی و با دست خود چیزی نمی‌نوشتی، مبادا کسانی که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند! (العنکبوت، ۴۸)

مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 14 آبان 1393 ساعت 18:08

کارنامه‌ای برای «محمدعلی نجفی» کارگردان و اولین مدیر سینمای پس از انقلاب

فرستادن به ایمیل چاپ

گفت‌وگویادامه مطلب... مهدی آذرپندار و محمد رضاپور از مجله «نقد سینما» با محمد علی نجفی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ اگر مایل باشید، ابتدا از حسینیه ارشاد و آشنایی شما با «دکتر شریعتی» شروع کنیم. در اوج سال‌های مبارزه، تحت نظر دکتر شریعتی کمیته‌ای هنری در حسینیهی ارشاد تشکیل شده بود که بیشتر روی تئاتر و نمایشنامه‌نویسی تمرکز داشت و فعالان آن بیشتر از فارغ‌التحصیلان دانشکده معماری دانشگاه ملی (شهید بهشتی فعلی) بودند؛ از جمله حضرتعالی و آقای «سید محمد بهشتی» و... به عنوان سؤال اول، کدام جاذبه‌ای شما را جذب دکتر شریعتی کرده بود؟
●    برای پاسخ دادن به این سؤال، باید کمی به گذشته برگردم. بعد از کودتای ۲۸ مرداد فضای روشن‌فکری ایران دچار یک یأس فلسفی شده بود. این را شما در اشعار شاعران آن زمان بهوضوح می‌بینید. به طور مثال «شاملو» می‌گوید:
●    «از صدا افتاده تار و کمونچه»
●    مرده میبرن کوچه به کوچه
●    یا «اخوان ثالث» می‌گوید:
●    «مشت‌های آسمان کوب قوی»
●    وا شدهست و گونه گون رسوا شدهست
●    یا نهان سیلی زنان یا آشکار
●    کاسهی پست گداییها شدهست
●    این فضای یأس ادامه داشت تا این‌که ۱۵ خرداد ۴۲ یک اتفاق و قیام تاریخی رخ داد و جامعه تکانی خورد و مبارزه جدی‌تر شد. در چنین شرایطی، فضای مبارزاتی بچه‌های مسلمان بویژه کسانی که مثل ما در رشته‌های هنری تحصیل کرده بودند، می‌طلبید که مطالب اعتقادی ما با یک ادبیات جدید بیان شود. خوب در آن دوره، ادبیات مدرن در انحصار گروه‌های چپ بود و گروه‌های مبارز مسلمان هم نیاز به ادبیات داشتند و خلأ جدی این ادبیات حس می‌شد. تا این‌که دکتر شریعتی این ادبیات جدید را برای مبارزین مسلمان تولید کرد. دکتر شریعتی را مرحوم «شهید مطهری» به ما معرفی کرد، اما، ادبیات دکتر شریعتی خیلی متفاوت از شهید مطهری بود. نه شهید مطهری، نه دکتر بهشتی و نه «علامه جعفری» که تحصیلکرده‌ها به آن‌ها متمایل بودند، هیچکدام ادبیات دکتر را نداشتند. شما فکر کنید؛ درست وسط دهه ۴۰ ناگهان چهره‌ای با ادبیاتی جدید می‌آید و در کتابش می‌نویسد «ابوذر؛ خداپرست سوسیالیست»، یا می‌نویسد «شیعه؛ حزب تمام»، «علی حقیقتی بر گونهی اساطیر»، «فاطمه، فاطمه است» و... خوب تا آن زمان فاطمه(س) یا دختر پیغمبر(ص) بوده یا همسر امام علی(ع) یا مادر امام حسین(ع). ناگهان یک ادبیاتی می‌گوید فاطمه، فاطمه است. در واقع، جاذبهی شریعتی برای ما، ادبیات او بود.

░▒▓ این گرایش به دکتر شریعتی در بین دانشجویان دانشکده معماری دانشگاه ملی علت خاصی داشت؟
●    حضور پررنگ بچه‌های دانشکدهی معماری پیرامون دکتر شریعتی، مرهون حضور «عبدالعلی بازرگان» بود که هم منش مذهبی داشت، و هم گرایش سیاسی. البته، اولین آشنایی ما با دکتر شریعتی مربوط می‌شود به سال ۴۶. من اولین بار در این سال به همراه جمعی از بچه‌های انجمن اسلامی دانشگاه ملی و بخصوص دانشکده معماری این دانشگاه، طی جلساتی با دکتر شریعتی آشنا شدم. در این دیدارها بچه‌های دانشکدهی معماری دانشگاه ملی محوریت داشتند که به هر حال، کمکم این آشنایی در ادامه بیشتر و بیشتر شد؛ تا جایی که ما در واقع، برای دکتر شریعتی برنامه ریزی می‌کردیم که در دانشگاه‌های مختلف، هم در تهران، و هم در شهرستان‌ها سخنرانی کند. کمکم شش نفر از بچهها به حلقهی اصلی این فعالیت‌ها تبدیل شدند که همگی دانشجوهای دانشکدهی معماری دانشگاه ملی بودند. این شش نفر عبارت بودند از «عبدالعلی بازرگان»، «میرحسین موسوی»، «عبدالحمید نقرهکار»، «حسن آلادپوش»، «محمد هندی» و بنده.

░▒▓ شکل‌گیری فعالیت‌های هنری حسینیه ارشاد بنا بر چه ضرورتی بود؟
●    ببینید ارتباط ما با آقای دکتر شریعتی ادامه داشت تا این‌که آقای دکتر در نشستها به این نتیجه رسید که باید به فعالیت‌های سنتی حسینیه ارشاد شکل آکادمیک بدهد. یعنی، قرار شد که مباحث تاریخی و جامعه‌شناسی را دکتر شریعتی پیگیری کند، یک گروهی مسؤول تفسیر نهج‌البلاغه، گروه دیگر مسؤول تفسیر آموزش قرآن و... بشود. در این بین، من هم مسؤولیت کارهای هنری و بویژه گروه تئاتر را به عهده گرفتم.

░▒▓ چرا شما در آن جمع مسؤول بخش هنر شدید؟
●    ما معماری خوانده بودیم و از اول گرایش‌های هنری داشتیم، اما، دکتر هم نقش مهمی در کشیده شدن ما به این فضا داشت. ایشان تعبیر زیبایی داشت با این مضمون که: «هنر عبارت است از پنجره‌ای از این دنیا به دنیایی که باید باشد و نیست، و مذهب دری است از این دنیا و دنیایی که باید باشد و نیست»
●    ببینید با این تعریف، شمایی که مذهبی هستید، خیلی انرژی می‌گیرید و وقتیکه وارد مقولات شده و با هنر مدرن آشنا می‌شوید و می‌فهمید که قرآن بر اساس این ساختارهای هنری، چه ساختمان مدرنی دارد، انگیزه برای کار کردن پیدا می‌کنید. مخصوصاً این‌که معلمی دارید که این معلم شما را دائم تشویق می‌کند که به جای کار مسلحانه، کار فرهنگی و هنری کنید. بد نیست بدانید که دکتر شریعتی به شخص بنده گفت که از تحصیل معماری کوتاه بیا و برو به دنبال هنر که نیاز الآن، هنر است.

░▒▓ در این کمیته هنری چه فعالیت‌هایی انجام می‌شد؟
●    من در زیرزمین حسینیه ارشاد که یک فضای مرده بود، فعالیت‌های خود را شروع کردم. در آن‌جا نمایشگاه‌های مختلفی برپا شد؛ نمایشگاه عکس، نمایشگاه برای کودکان و... و کلاس‌های مختلفی هم برگزار می‌کردیم. در این کلاس‌ها، هم بحث آموزش مطرح بود، و هم تولید. من در آن زیرزمین سه تئاتر اجرا کردم: «هیأت متوسلین به سایر شهدا»، «ابوذر» و «سربداران». جالب است بدانید که کاراکتر «قاضی شارح» در سربداران مخلوق دکتر «شریعتی» است و من فقط شکل هنری به آن دادم... خلاصه کمی بعد، تحت تأثیر همین ادبیات دکتر، حتی، چند نمایش مذهبی هم در سالن‌های تئاتر عمومی اجرا شد؛ جالب آن‌که روحانیون جوانی در دانشگاه تهران به تماشای تئاتر می‌آمدند و کارها را می‌دیدند.

░▒▓ ممانعتی از اجرای این تئاترها نمی‌شد؟
●    برداشت امروز من این است که ساواکی‌ها در ابتدای امر، چون فکر می‌کردند می‌توانند از شریعتی یک «کسروی» بسازند، مانع فعالیت‌های او نمی‌شدند. منتها شریعتی باسوادتر و زیرک‌تر از آن بود که کسروی شود. بنا بر این، یک راه برای ساواک ماند و آن هم تعطیلی فعالیت‌ها بود. به همین جهت، سال ۵۱، ۵۲ بود که حین اجرای سربداران، یک شب دیدیم ریختند و همه چیز را شکستند و در حسینیه را بستند و دکتر شریعتی را هم دستگیر کردند. بنا بر این، ما مجبور شدیم برویم «هنرستان کارآموز»؛ وابسته به انجمن اسلامی مهندسین. در آن‌جا هم کار نمایش را کلید زدیم و تئاتری اجرا کردیم به نام جشن عاشورا که آن هم خیلی با مشکل روبرو شد. این دفعه مشکلات و فشارها دیگر نه از طرف دولت، بلکه از طرف خود مسؤولین آن هنرستان بود. موضوع جشن عاشورا این بود که در یک تعزیه، این‌بار امام حسین(ع) تصمیم می‌گیرد شمر را بکشد. به هر حال، این تئاتر هم با مشکل روبرو شد. پس از آن شروع کردیم به تولید فیلم‌های زیرزمینی با دوربین ۸ و ۱۶ میلیمتری. یکی از فیلم‌هایی که ساختیم، «الناس» نام داشت. «الناس» را خارج هم فرستادیم. این فیلم ۴۵دقیق‌های جامعهی آن دوران را خیلی کالبدشکافی کرده بود. تا این‌که فضای سیاسی باز شد و قرار شد جدی‌تر کار کنیم. سال ۵۶ بود که یک روز از تلویزیون زنگ زدند و از ما خواستند که برای تلویزیون کار کنیم، اما، دکتر شریعتی به ما گفته بود اگر حرف حق از بلندگوی ناحق گفته شود، دیگر حق نیست. بنا بر این، ما هم زیر بار کار با تلویزیون نرفتیم. ما می‌خواستیم خودمان فعالیت کنیم و به همین جهت مؤسسه «آیت فیلم» را تأسیس کردیم.

░▒▓ شما احساس نمی‌کردید در همان برهه و شاید از قبلش یک مدلی از مدیریت اپوزیسیون داشت در سیستم پهلوی شکل می‌گرفت؟ یعنی، حکومت پهلوی ظاهراً، داشت اجازه می‌داد برخی انتقادات کنترل شده مطرح شود و، حتی، از برخی منتقدین هم دعوت به کار می‌کرد؟
●    درست است، چنین چیزی بود. مثلاً، «ابراهیم گلستان» در فیلم «اسرار گنج دره جنی» با جشن‌های زمان شاه شوخی می‌کند. در یکی از سکانس‌ها تعدادی نوازنده زیر ماکت میدان شهیاد (آزادی فعلی) مشغول نواختن هستند که همگی کورند. یکی می‌پرسد چرا این‌ها کور هستند؟ آن یکی جواب می‌دهد به نظر تو اگر چشم داشته باشند، در این جشن ساز می‌زنند؟ می‌خواهم بگویم این چیزی که شما میگویید وجود داشت، منتها چه زمانی بود؟ وقتیکه دیگر پهلوی به بن‌بست رسیده بود. همهی دیکتاتورها در یک مرحله‌ای به این حالت می‌رسند. خوب وقتی متوجه شدند که اوضاع وخیم است، گفتند یک مقداری از نقدها را به عنوان سوپاپ اطمینان بگذاریم. ما هم این فیلم‌ها را می‌دیدیم. چون این حرف‌ها موضعی بود که ما دلمان می‌خواست. مثلاً، «دایره مینا» ساختی داریوش مهرجویی را می‌دیدیم و خوشمان می‌آمد، منتها به این روش اعتقاد نداشتیم.

░▒▓ برسیم به تأسیس مؤسسه آیت فیلم و آثاری که ساختید. تیم مؤسس آیت فیلم چه کسانی بودند؟
●    تیم مؤسس، من، «مصطفی هاشمی‌طبا» و آقای «فرهادیان» بودیم. البته، انجمن اسلامی مهندسین هم پشت ما بود، و هم‌چنین، آیتالله بهشتی. آقای سید محمد بهشتی هم بود. البته، یادم نمی‌آید که آقای سید محمد بهشتی در هیأت مدیره مدیر بود یا نه، اول فرهادیان مدیرعامل شد بعد از آن هم هاشمی‌طبا.

░▒▓ نسبت آیت‌الله بهشتی با آیت فیلم چه بود؟
●    ایشان مشوق ما برای ادامه فعالیت‌ها بود. یادم هست که آیت‌الله بهشتی برخلاف بقیه که «الناس» را دیدند و ناراحت شدند، خیلی ما را تشویق کرد.

░▒▓ به نظر می‌رسد «جُنگ اطهر» مهم‌ترین اثر قبل از انقلاب شما در آیت‌فیلم است. شما ظاهراً، با تعریف امروزی، یک فیلم زیرزمینی ساختید، ولی، فیلمتان بازیگر مشهور دارد، با مجوز هم ظاهراً، ساخته شده است..
●    ما با مجوز یک فیلم دیگر فیلم خودمان را ساختیم. این از کارهایی بود که در آن استاد بودیم!

░▒▓ فرامرز قریبیان را چطور راضی کردید که در این فیلم بازی کند؟ چون دستمزد او ظاهراً، بالا بوده و این با مستقل بودن فیلم شما کمی تضاد دارد.
●    ما آن موقع به ایشان ۶۰ هزار تومان دادیم. ۶۰ هزار تومان آن زمان خیلی پول بود. مثلاً، دلار بود ۷ تومن. یعنی، بیش از ۸ هزار دلار دستمزد دادیم. البته، حامی مالی ما انجمن اسلامی مهندسین بود و از طرف شهید بهشتی هم حمایت مالی می‌شدیم. یادم هست که «اصغر رفیعی جم» و فرامرز قریبیان یک روز داشتند از دفتر آیت فیلم بیرون می‌آمدند که دکتر بهشتی را در حین ورود به دفتر دیدند. خوب این‌ها تعجب کرده بودند و حیرت را به خوبی می‌شد در چهره آن‌ها دید.

░▒▓ «بهمن فرمان‌آرا» هم در کتاب خاطراتش می‌گوید که قریبیان یک روز آمد و به من گفت دارم فیلمی بازی می‌کنم که عواملش سر صحنه نماز می‌خواندند و دختران جوان با روسری سر کار می‌آیند!
●    بله، یک چیز خیلی جالب که من هیچوقت یادم نمی‌رود این بود که یک بار آقای «داوودنژاد» آمد دفتر آیت فیلم من را ببیند چون شنیده بود قریبیان دارد در فیلمی بازی می‌کند که کارگردانش نماز می‌خواند. سر صحنه وقتی نماز می‌خواندیم، عکاس فیلم تق‌تق از ما عکس می‌گرفت.

░▒▓ نگران نبودید که سر صحنه فیلم بریزند و شما را بگیرند؟
●    ما نگران هیچ چیزی نبودیم. چون آینده را پیش‌بینی می‌کردیم. یادم هست که سال ۵۶ سالگرد «حسن آلادپوش» در خانه‌اش، من یک مقاله تند انتقادی خواندم که ناگهان بلندگو را قطع کردند و مقاله من را گرفتند. ببینید انرژی ما را در آن زمان اصلاًنمی‌شود توصیف کرد. اتمسفر عجیبی بود. شما از هر حرکتی انرژی می‌گرفتید برای حرکت بعدی.

░▒▓ در «جنگ اطهر» چه چیزی را می‌خواستید بگویید؟
●    محتوای این فیلم، تحت تأثیر دو چهره مشخص شکل گرفت: «جلال آل‌احمد» و «علی شریعتی». من همان تجربه‌های خودم را از این دو نفر، که چطور روی بچه‌ها مؤثر بودند، در قالب فیلم روایت کردم.

░▒▓ کاراکتر معلم فیلم شما؛ آقای «اطهر» که قریبیان نقشش را بازی می‌کرد، در فیلم نماینده یک روشن‌فکر چپ است؟
●    نه، قریبیان در فیلم نماز می‌خواند. او نماینده چپ‌های مذهبی است. اصلاًدر سکانسی از فیلم، عکسی از «سیدجمال‌الدین اسدآبادی» را در بک‌گراند او گذاشتم. حالت‌های این کاراکتر همان حالت‌هایی است که ما از آل‌احمد، «صمد بهرنگی» و شریعتی دیده بودیم.

░▒▓ کاراکتر منفی فیلم «فتاح» است. او نماد چیست؟ آیا نماد لمپنیسم موجود در فیلمفارسی است؟ بعضی معتقدند که این نگاه منفی شما نسبت به کاراکتر فتاح ظهوری از تنفر شما نسبت به لمپنیسم موجود در فیلمفارسی است.
●    ما اصلاًبه این چیزها فکر نمی‌کردیم. ما به جامعه‌ای فکر می‌کردیم که لمپنیسم مثل یک توده سرطانی، بخش وسیعی از فرهنگش را فرا گرفته بود. حتی، در میان نخبگانش. حتی، در قشرهای مذهبی.

░▒▓ به نظر می‌رسید شما در فیلم‌هایتان جامعه را بیشتر نقد می‌کردید تا حکومت. این را قبول دارید؟
●    شما وقتی جامعه را نقد می‌کنید، در واقع، دارید حکومت را نقد می‌کنید. به خاطر همین هم حکومت شاکی می‌شد.

░▒▓ چرا فیلم قبل از انقلاب نمایش داده نشد؟
●    چون مراحل فنی فیلم تازه داشت تمام می‌شد که انقلاب شد. یعنی، اصلاًبه مرحله مجوز گرفتن و این‌ها نرسید.

░▒▓ همان ایام شما همراه با جمعی از سینماگران به نوفل لوشاتو رفتید و با حضرت امام (ره) دیدار کردید. آیا در این سفر نظر حضرت امام (ره) را راجع به سینما جویا شدید؟
●    بله پرسیدیم. راجع به خیلی از چیزها، راجع به اقتصاد، راجع به زن..

░▒▓ عده‌ای معتقدند این‌که حضرت امام (ره) در بدو ورود به ایران، راجع به سینما صحبت کردند، تحت تأثیر صحبت‌های هیأت سینمایی در نوفل لوشاتوست..
●    بله، پس، فکر می‌کنید چه کسی تشویق می‌کرد؟ مگر حضرت امام در تلویزیون راجع به فیلم گاو صحبت نکرد؟ ما این فیلم را خودمان فرستادیم تا امام ببیند. امام هم گفت چه قدر فیلم خوبی است. البته، امام میدانست سینما زنده‌ترین هنر است. فکر می‌کنید آدمی که با فلسفه سروکار دارد و شعر می‌گوید، این را نمی‌داند؟

░▒▓ بعد از انقلاب اسلامی، شما در جایگاه مدیریت سینمایی کشور قرار گرفتید، در آن برهه برای کار کردن با هنرمندان پیش از انقلاب مشکلی نداشتید؟
●    نه، من که به هیچ‌کس بدبین نبودم. من گفتم هر کس می‌خواهد کار کند، بیاید کار کند. ما از خدا می‌خواستیم همه بیایند کار کنند.

░▒▓ مسأله اینجاست که قبل از انقلاب، مثلاً، از ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ فیلمفارسی داشت در سینمای ایران جولان می‌داد و در کنارش یک جریان کوچکی هم وجود داشت به اسم جریان فیلمسازی شبه روشن‌فکری..
●    بله. این جریان از سال ۴۹ شروع شد.

░▒▓ سؤال این است که چرا بعد از انقلاب، این جریان کوچک شبه روشن‌فکری توسط دولت تقویت شد و حضور پررنگ‌تری در سینمای ایران پیدا کرد؟
●    چون آن‌ها با فکر به سراغ سینما آمده بودند و سینمای بعد از انقلاب هم قرار بود که سینمای متفکرانه باشد. برای ما لزومی نداشت که آن‌ها انقلابی باشند. همینکه متفکر بودند، برای ما کافی بود.

░▒▓ این قرار را چه کسی گذاشت که سینمای بعد از انقلاب باید متفکرانه باشد؟
●    کسی قرار نگذاشت، انتظار بر این بود. چون دیگر فیلمفارسی جواب نمی‌داد. مثلاً، ما در سربداران خیلی بازیگر داشتیم، اما، یادم هست که همه بازیگرهای ما، بچه‌های تئاتر بودند و در آن خیل بازیگر فقط دو بازیگر سینمایی داشتیم: یکی «چنگیز وثوقی» و یکی هم «مینو ابریشمی». یادم هست «بیک‌ایمانوردی» با واسطه‌ای آمد دفتر ما و من دادم سناریو را بخواند تا شاید نقشی برای او پیدا شود. بنده خدا سناریو را که خواند، گیج شد.

░▒▓ در آن دوره نظر شما به عنوان یک مدیر سینمایی در مورد طیف هنرمندانی مثل آقای فرمان‌آرا چه بود؟ چون او قبل از انقلاب رابطه‌اش با حکومت پهلوی تنگاتنگ بود و در تلویزیون ملی کار می‌کرد و..
●    فرمان آرا پخش‌کننده فیلم جنگ اطهر بود. ما آن موقع اصلاًبه این چیزها فکر نمی‌کردیم. چون فرمان‌آرا با آدم‌هایی مثل «ابوالحسن نجفی» و «هوشنگ گلشیری» ارتباط داشت و کارهای متفکرانه انجام می‌داد و آدم تحصیلکردهای هم بود. باقی تقسیمات و طیفبندیها بتدریج شکل گرفت. ما می‌گفتیم آقا زمین مال همه است، انقلاب شده است، همه بیایند. کسی مشکلی با کسی نداشت.
░▒▓ اما، بسیاری از مشکلات اخلاقی که در فیلمفارسی وجود داشت، در این فیلم‌های شبه روشن‌فکری هم به وفور دیده می‌شد.
●    شما تصور کنید؛ یک خانه که در آن هزار تا کثافت‌کاری می‌شده و شما رفته‌اید آن خانه را خریده‌اید. خوب حالا اتفاقات دیگری در آن می‌افتد؛ مثلاً، در آن نماز می‌خوانید، روزه می‌گیرید و... قبل از آن فرض کنید یک کارهای دیگر می‌شود. تِز شخصی من این بود. البته، دوستان نزدیک من هم با این حرف مخالف بودند. به همین دلیل هم من نتوانستم بیشتر از یک سال و سه ماه دوام بیاورم. نظر من این بود همه باشند و برای هیچ‌کس پرونده نداشته باشیم.

░▒▓ یعنی، شما با کاری که در مورد فیلم «برزخی‌ها» صورت گرفت و این فیلم به بهانه قرابت با فیلمفارسی از پرده به پایین کشیده شد، مخالف بودید؟
●    بله، من مخالف بودم. چون می‌دانستم چه کسانی دارند این کار را می‌کنند. همان کسانی این کار را کردند که الآن امثال فیلم «فریاد مورچه‌ها» را می‌سازند. آن‌ها آن موقع سینما را نمی‌شناختند و بعد که این زمین باز شد و آن‌ها سینماگر شدند، از آن طرف بام افتادند.

░▒▓ اولویت شما وقتی رئیس امور سینمایی شدید، چه بود؟
●    اولویتم این بود که برای سینما امنیت شغلی ایجاد کنم تا همه بتوانند کار کنند.

░▒▓ یکی از انتقادها به دوره شما این است که در این برهه، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که از کانون‌های متصل به دفتر فرح بود، به شدت مورد توجه قرار گرفت و جریان فیلمسازی شبه روشن‌فکری در آن شکوفا شد.
●    بله، آن‌جا یک فضای روشن‌فکری بود که اصلش به فرح برمیگشت. اطرافیان فرح همه نیروهای چپ بودند. البته، چپ اروپایی، نه چپ کمونیستی. یا به عبارت بهتر، چپ فرانسوی. یکی از آن‌ها پسردایی فرح به نام «قطبی» بود. او آمد این جریان را تقویت کرد. بر عکس، «پهلبد» که درباری بود و «وزارت فرهنگ و هنر» در دوره او سر و ته نداشت، تلویزیون دارای یک سر و شکلی بود. شبکه دو اصلاًبرای حمایت از نیروهای متفکر تأسیس شد و بعد، آن‌ها فرهنگسرای نیاوران را درست کردند که همه رنگ و بوی فرهنگی و هنری داشتند. به همین دلیل هم توانستند کسانی مثل اخوان ثالث، «هوشنگ ابتهاج» و امثال آن‌ها را از همین طریق جذب کنند و با آن‌ها مانور بدهند. ببینید فرح چون خودش تحصیلکرده بود، واقعاً وقتی زن شاه شد، به او ظلم شد. فرح آدمی بود که برای خودش معماری می‌خواند و برای خودش زندگی می‌کرد، اما، با وجود ظلمی که به او شد، او با همان یک ذره قدرتش خیلی کارها برای فرهنگ و هنر کرد. یکی‌اش همین کانون پرورش است. یکی‌اش ساختن موزه هنرهای معاصر بود، فرهنگسرای نیاوران بود و..

░▒▓ به نظر شما عجیب نیست که بعد از انقلاب جریانی که ساخته و پرداخته چنین تفکری بود، بیش از قبل مورد توجه قرار گرفت و، حتی، شکوفا شد؟ بالاخره، انقلاب شده بود دیگر. انقلاب اسلامی علیه تفکراتی بود که فرح یکی از سردمداران آن تفکر بود.
●    منظور شما چه تفکری است؟

░▒▓ همان تفکر فرح که در جشن هنر شیراز بروز و ظهور پیدا کرد.
●    بله. ولی، شما ببینید در همان جشن هنر شیراز امثال «لطفی» و «شجریان» هم کشف و پرورش یافته بودند.

░▒▓ و البته، کنار این افراد که نادر بودند، بسیاری از منحرفان هم در همین جشنه‌ا مجال پیدا کردند..
●    خوب پس، به راحتی می‌توانید این دو جریان را از هم جدا کنید. در هر حرکتی، می‌شود مثبت‌ها و منفی‌هایش را از هم جدا کرد.

░▒▓ با چه معیاری در سینمای بعد از انقلاب، «فرخ غفاری» حضور نداشت، اما، فرمان‌آرا اجازه کار پیدا می‌کرد؟ چه تفاوتی میان آن‌ها بود؟
●    هیچ تفاوتی. فرخ غفاری خودش ترسید و رفت. کسی به کسی نگفت برو. مگر کسی به «پرویز صیاد» گفت برو؟

░▒▓ یعنی، اگر پرویز صیاد در ایران می‌ماند، امکان فعالیت داشت؟
●    اگر دست من بود، بله.

░▒▓ به عنوان اولین مدیر سینمایی بعد از انقلاب، احساس نمی‌کردید که سینما به تحول نیاز دارد و حرف انقلاب را باید طیف دیگری بزند؟
●    نه!

░▒▓ یعنی، پرویز صیاد می‌توانست حرفی را که انقلاب نیاز داشت، در سینما پیاده کند؟
●    بله. به نظر من خوب هم می‌توانست. بسیار هم خوب می‌توانست. اصلاًبه دلیل این‌که این آدم‌ها از سینما کنار رفتند، به جای آن‌ها آدم‌های غیرمتخصص سرکار آمدند و انقلاب نتوانست در سینما خوب تصویر شود.

░▒▓ اما، بسیاری از افراد سینما بلدِ شبه‌روشن‌فکر قبل از انقلاب هم ماندند و کار کردند. چرا آن‌ها نتوانستند انقلاب را روی پرده تصویر کنند؟ مثلاً، مهرجویی..
●    من معتقدم توانستند. شما اجاره‌نشین‌ها را دیده‌اید؟ حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق را که همین کانون پرورش ساخته، دیده‌اید؟ بسیار فیلم خوبی است. مهرجویی کارهای خوبی هم کرد. کارگردان‌های خوبی مثل «کیومرث پوراحمد»، «بهروز غریب‌پور»، «محمدرضا اصلانی»، «عباس کیارستمی» و «فرشید مثقالی» همه محصول کار کانون پرورش هستند.

░▒▓ به نظر شما این کارگردان‌ها حرف انقلاب را در سینما زدند؟
●    چرا می‌گویید حرف انقلاب؟ این تقسیم‌بندی است که شما می‌کنید. انقلاب یعنی، این‌که یک جامعه آمد یک فرهنگ ناراحت‌کننده را منتفی کرد.

░▒▓ چه فرهنگی؟
●    فرهنگ شاهنشاهی، فرهنگ «حکیم فرموده»، یعنی، ببین آن بالایی چه می‌گوید، همان درست است؛ انقلاب این فرهنگ را نابود کرد.

░▒▓ مصداق سینمایی این فرهنگ در سینما چه بود؟
●    ببینید فیلمفارسی دو تا کاراکتر اصلی داشت: فاحشه‌ها و جاهل‌ها. سینمای متفکر بعد از انقلاب آمد که کاراکترهای جدید بیاورد. مثلاً، کاراکتر معلم، کارگر و... مثلاً، نوبت به حرف‌های دردمندهای جامعه هم رسید.

░▒▓ من یک مورد را متوجه نشدم. شما فرمودید که چون سینماگرهای بعد از انقلاب فن بلد نبودند، نتوانستند حرف انقلاب را به خوبی در سینما بزنند. بعد فرمودید که گروه دیگری مثل مهرجویی و... فیلم‌های خوبی هم ساختند که مضمون آن‌ها حرف‌های انقلاب بود. می‌شود صریح بگویید منظورتان از آن گروهی که فن سینما را بلد نبودند، چه کسانی است؟
●    مثلاً یکی آقای مخملباف. این‌ها اول که آمدند، گفتند ما، حتی، حاضر نیستیم در لانگشات هم این هنرمندان قبل انقلابی را ببینیم. ولی، وقتی هنرمند شدند، از کلوزآپ نزدیک‌تر هم دیدند. یعنی، وقتی وارد سینما شدند، از آن طرف افتادند. ببینید شعاردادن و عملکردن دو چیز متفاوت است. وقتیکه می‌خواهید با سینما حرف بزنید، سینما به شما می‌گوید چگونه حرف بزنید. حالا حرف داشته باشیم، می‌زنیم، نداشته باشیم نه. اشکال اول انقلاب این بود که از بین این طرفی‌ها که سینما بلد بودند، اکثراً گیج بودند که باید چه حرفی را بزنند، از آن طرف هم معتقدین می‌دانستند چه چیزی را باید بگویند، اما، اکثراً بلد نبودند به زبان سینما حرف بزنند.

░▒▓  پس، تفکیکی بین این طرفی و آن طرفی وجود داشت؟
●    طبیعی است که وجود داشت. چه حرفی است که شما می‌زنید؟ کسی که نماز می‌خواند و کسیکه نماز نمی‌خواند یکی است؟

░▒▓ شما فرمودید در سینما برای ما طیف‌بندی وجود نداشت و این تقسیمات بعدها صورت گرفت.
●    من این را نگفتم. من گفتم نمی‌خواهم هنرمندان را تقسیم کنم. تز من این بود که انقلابی شده، فیلمساز هم باید برای مردم فیلم بسازد. حالا آدم‌های معتقد بر اساس اعتقادشان و بقیه هم به نحو دیگر.

░▒▓ عده‌ای معتقدند پیش از انقلاب، چند جریان اصلی وجود داشت. یکی جریان قدرتمند فیلمفارسی و جریان دومی که در ظاهر از دل فیلمفارسی بیرون می‌آمد، ولی، یک پیام‌های جدی و تفکراتی هم پشت سرش بود. مثل کارهای «نصرت کریمی» و «میرلوحی» و... از آن طرف هم جریانی بود که بهاصطلاح چپ اروپایی بودند و این جریان بهنوعی از مدیریت اپوزیسیون، از طرف فرح مدیریت می‌شد. یک جریان اعتراضی مدیریت شده هم داخل فیلمفارسی بود که معادلش آقای «کیمیایی» است. خب بعد از انقلاب، جریان فیلمفارسی خیلی راحت حذف شد..
●    حذف نشد، خودشان رفتند.

░▒▓ البته، شرایطی پیش آمد که این جریان به خودسانسوری و حصر عمدی خودش روی آورد. برای ما جالب است که بدانیم چرا برزخی‌ها از پرده پایین کشیده می‌شود و یک هنرپیشه فیلمفارسی مثل «سعید راد» بهرغم میل باطنی، مجبور به مهاجرت از ایران می‌گردد، ولی، از آقای مهرجویی خواهش می‌شود که به ایران برگردد و بیاید فیلم بسازد؟ چرا این جریان شبه‌روشن‌فکری که مخالف‌خوانی‌اش قبل از انقلاب تصنعی به نظر میرسد، بعد از انقلاب و در دهه شصت با حمایت مدیران به جریان اصلی سینمای ایران تبدیل می‌شود؟
●    شما با یک نگاه ایدئولوژیک دارید مسأله را بررسی می‌کنید. البته، بررسی شما درست است، منتها عینکی را که زده‌اید من قبول ندارم. با این عینک اگر ببینید، تحلیل همین است که شما میگویید. حالا بیایید این عینک را بردارید. یک جامعه‌ای هست مثل ایران که در آن انقلاب شده و تنها چیزی که در دهه ۶۰ می‌تواند ایران را در سطح جهان مطرح کند، سینماست. این مملکت در آن برهه هیچ چیز دیگری ندارد. در چنین شرایطی، مدیران دهه ۶۰ می‌آیند فارغ از این‌که پشت فیلم چه کسی است، شرایطی ایجاد می‌کنند که سینما رشد کند. بله امثال کیمیایی، تقوایی، کیارستمی، مهرجویی و این‌هایی که قبل از انقلاب هم مطرح بودند، وارد گود شدند، اما، یادتان باشد کنار آن‌ها آدم‌هایی مثل «مسعود جعفری جوزانی»، «حاتمی‌کیا»، «کمال تبریزی»، پوراحمد و خیلی‌های دیگر هم در همین زمان رشد می‌کنند و مطرح می‌شوند. سینمای دههی۶۰ سینمایی است که همه ابعاد را دارد. و البته، خوب خیلی از نقاط مثبت آن اوایل دهه ۷۰ از بین می‌رود و سیر نزولی شروع می‌شود. الآن که سینما دوباره در سیطره فیلمفارسی است. چرا؟ به دلیل این‌که هنوز مدیریت نداریم، اما، سینمای دهه ۶۰ سینمای زنده و خیلی خوبی بود. مدیریت سینما در این برهه، شاید بهترین مدیریت در طول تاریخ سینمای ایران بود. برای این‌که شرایطی ایجاد کرد که اگر شما حرفی برای زدن دارید، مجال پیدا کنید. من تصور می‌کنم شخصیتی مثل «خاتمی» به عنوان وزیر ارشاد در ایجاد چنین سینمایی خیلی نقش داشت.

░▒▓ منشور هنر متعهد امام (ره) را حتماً یادتان هست. تعریف این منشور از هنر با تعریفی که شما از هنر و فیلم انقلابی داشتید، چه قدر تطابق دارد؟ خیلی‌ها معتقدند آن انتظار امام (ره) در منشور هنر متعهد، هنوز که هنوز است اصلاًبرآورده نشده است.
●    ببینید، مسائل دو بخش است. یک موقع حالت ایده‌آل دارد یا بالقوه است که در ذهن شماست. در این شرایط شما همه چیز را آرمانی و ایدهآل می‌بینید، اما، یک موقع است که این قرار است بالفعل شود، یعنی، وارد شرایط واقعی شود. این دوتا خیلی تفاوت دارد. شما باید بدانید که هیچوقت به آن آرمان‌ها نمی‌رسید. یعنی، شما آرمان دارید، ولی، چه قدر به آرمان‌ها دست پیدا کردید؟ اصلاًمگر خود نظام جمهوری اسلامی تا چه حد به آرمان‌های انقلاب رسیده است؟

░▒▓ درصد دارد وگرنه ما هم که معتقد به ایده‌آل‌گرایی نیستیم.
●    خوب هنر هم همینطور است. دائم ابزار و تکنولوژی جدیدی می‌آید و شما با این ابزار به چیز مشخصی می‌رسید. ولی، شما یک آرمانی دارید، آرمان چیست؟ چیزی است که باید به آن برسیم. شما یک قلهی دماوند می‌بینید و در این دامنه شروع می‌کنید به حرکت. همینکه در مسیر قله هستید، یعنی، دارید درست می‌روید.

░▒▓ سینمای ایران الآن در مسیر درست است؟
●    در مسیر درست بود، اما، از وقتیکه منافع حرف اول را زد، دیگر از مسیر خارج شد.

░▒▓ از چه زمانی از مسیر خارج شد؟
●    به نظر من شروعش از اوایل دهه ۷۰ است. وقتی هنرپیشه جای کارگردان را می‌گیرد.

░▒▓ شما فرمودید دهه شصت بهترین دوران تاریخ سینمای ایران بود، اما، «سیدمرتضی آوینی» به عنوان یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های فرهنگی آن دوران، به سیاست‌های مدیریت وقت خیلی انتقاد داشت. یادتان هست؟
●    بله، برای این‌که او آرمانگرا بود.

░▒▓ با همین استدلال می‌شود گفت حضرت امام (ره) هم آرمانگرا بود.
●    امام چه ربطی به آوینی دارد؟

░▒▓ امام (ره) منشور هنر متعهد را ارائه کرد تا معتقدین به ایشان بر این اساس سینما را ارزیابی کنند. خب مرتضی آوینی هم بر این اساس، سیاست‌های فرهنگی آن دوران را ارزیابی می‌کرد.
●    من میگویم امام از یک آرمانی حرف می‌زده که باید هم می‌زده، اما، من که کارگردان هستم با ادوات سروکار دارم..

░▒▓ البته، آوینی خیلی آرمانی صحبت نمی‌کرد. می‌گفت چرا ما در شرایط جنگ باید دغدغه‌مان مشق شب بچه‌ها باشد و از این فیلم‌ها تقدیر کنیم؟
●    من خیلی به سید مرتضی آوینی علاقه دارم، اما، ببخشید که این حرف را می‌زنم. به نظر من آقای آوینی که این حرف را زده، اشتباه کرده است. من می‌خواهم این را بگویم که آدم‌های بزرگ اشتباهاتشان هم بزرگ است. یکی از اشتباهات آقای آوینی هم این بود. شما که نمی‌توانید برای هنرمند تعیین تکلیف کنید، هنرمند می‌تواند هر وقت دلش بخواهد فیلمش را بسازد. مگر می‌شود بیانیه داد؟ سیاستِ بیانیه دادن کاری بود که شوروی در قبال هنرمندان کرد، اما، آیا موفق شد؟

░▒▓ به نظر شما این جمله آوینی به معنای بیانی‌هدادن بود؟ ما اصلاًنمی‌گوییم چرا آقای کیارستمی مشق شب و خانه دوست کجاست؟ را می‌ساخت یا چرا با فلان موضوع فیلم نمی‌ساخت، میگوییم چرا اینقدر در زمان جنگ از چنین فیلم‌هایی حمایت می‌شد؟ بیشتر از بقیه هم حمایت می‌شد. جایزه اعطا می‌شد و..
●    اصلاًحمایت نمی‌شد. از کجا حمایت می‌شد؟

░▒▓ ایشان تمام فیلم‌هایش را با پول دولت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌ساخت.
●    استاد! ما داریم میگوییم او در کانون پرورش مشغول بود و با ابزار معمولی کانون پرورش می‌رفت فیلم می‌ساخت.

░▒▓ و البته، در جشنواره‌ها هم جایزه می‌گرفت؟
●    برای این‌که فیلم‌هایش فیلم است. شما مشق شب را ببین چه قدر ارزشمند است.

░▒▓ ما در شرایط جنگ حاتمی‌کیا را داشتیم، ولی، به کیارستمی جایزه می‌دادیم!
●    خوب برای این‌که فیلم کیارستمی از نظر ارزش‌های سینمایی برتر بود. شما می‌خواهی به ارزش جایزه بدهی، بده!، ولی، این چه ربطی به سینما دارد؟

░▒▓ به نظر شما فیلم‌های حاتمی‌کیا از نظر ارزش‌های سینمایی کم‌ارزش هستند؟
●    من نمی‌گویم هست یا نیست، من جشنواره را دارم می‌گویم. می‌گویم جشنواره فیلم را می‌بیند و براساس فیلم ارزشگذاری می‌کند نه براساس آدم.

░▒▓ شهید آوینی به این انتقاد دارد که در آن دوره با حمایت مدیران فرهنگی یک مدل از سینمای به اصطلاح متفکر امثال «تارکوفسکی» و «پاراجانف» ترویج می‌شود، اما، به نظر ایشان سینمایی به درد انقلاب می‌خورد که مردم بروند در دنیا پول بدهند و آن را ببینند. مثل سینمای «هیچکاک»، «جان فورد» و..
●    من کاملاً مخالفم. من میگویم نمی‌شود برای هنر تعیین تکلیف کرد. مدیریت فرهنگی هم نمی‌تواند. اصلاًاشتباه جمهوری اسلامی این بود.

░▒▓ آوینی که نمی‌توانست به هنر جهت بدهد. آوینی یک روزنامه‌نگار ساده بود، اما، فارابی آن دوران رسماً با اهرم‌های حمایتی خود به سینما جهت می‌داد و با حمایت از برخی فیلم‌های خاص، به اصطلاح سینمای متفکر مخاطب خاص را تبلیغ می‌کرد.
●    به همین دلیل فارابی به ۷۰ که میرسد، سقوط می‌کند. عزیزم شما که نمی‌توانی تصمیم بگیری من چگونه فکر کنم. من فکر می‌کنم و شما من را انتخاب می‌کنی. قرآن می‌گوید «فبَشِّر عباد الذینَ یستَعمون القول فیتبَعون أحسن، اولئک الذین هداهُم اللهَ و اولئک هَم الالباب» دیگر از این سلیس‌تر می‌شود حرف زد؟ بشارت هم می‌دهد کسانی که هر نوع حرفی را می‌شنوند و بهترین آن را انتخاب می‌کنند، صاحبان اندیشه این‌ها هستند. یعنی، پس، تو باید حرف بزنی، حالا این طرف بیاید بگوید این حرف، حرف من است. نه این‌که به او بگویی این‌گونه حرف بزن. اینطور حرفزدن روش شوروی است که بعد از ۷۰ سال دیدیم از درون منفجر شد.

░▒▓ البته، آن دوره خیلی از فیلم‌های شوروی اتفاقاً در سینمای ما ترویج می‌شد.
●    خب برای این‌که تفکر همان تفکر شوروی بود.

░▒▓ ولی، شما می‌فرمایید که مدیران این دوره، بهترین مدیران سینما بودند.
●    من میگویم بهترین بودند چون سینمای ما را راه انداختند.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 14 آبان 1393 ساعت 18:38

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۰/پروتکل پیش برد تغییرات سیاسی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    اعمال تغییرات سیاسی برای رسیدن به شرایط مطلوب تر، وظیفه اصلی فعالان سیاسی است.
●    اغلب، فعالان سیاسی دچار این اشتباه می‌شوند که فکر می‌کنند، وقتی تغییر تازه‌ای در محیط سیاسی رخ می‌دهد، مردم به راحتی آن را می‌پذیرند و به آن عادت خواهند کرد؛ اما، این اتفاق نادری است. از آن جایی که تغییر به همراه خود حس ترس، نا آشنایی، جابجایی، بی‌ثباتی، نا آرامی و حس‌های مشابه آن را می‌آورد، زمان لازم است تا مردم، اولاً، مفهوم تغییر ایجاد شده را دریابند، و ثانیاً، به آن عمل کنند.
●    دانستن این نکته مهم است که مردم در تلاش برای کنار آمدن با تغییر ایجاد شده، به طور ناخواسته مراحلی را پشت سر می‌گذارند. اگر فعالان سیاسی بدانند این مراحل عادی هستند، می‌توانند این تغییر را بهتر مدیریت کنند یا از واکنش تند نسبت به مقاومت ها پرهیز نمایند:

░▒▓ مرحله اول: انکار تغییر
●    اولین واکنش افراد متضرر از تغییر اجتماعی و سیاسی، این است که وقوع آن را انکار کنند یا نپذیرند که این روند تغییر در آینده ادامه خواهد یافت. در این مرحله معمولاً، از جملاتی نظیر این ها استفاده می‌کنند: «قبلاً هم از این چیزها شنیده‌ام»، یا «قبلی‌ها هم همین حرف ها را می‌زد و هیچ اتفاقی نیفتاد»، یا «این هم می‌گذرد»، یا «شرط می‌بندم این هم مثل اتفاقات قبلی است»، یا «آن ها شلوغ می‌کنند اما ظرف شش ماه همه چیز به شرایط عادی بر می‌گردد».
●    افراد، در مرحله عدم پذیرش تغییر، تلاش می‌کنند از مواجه شدن با ترس و ابهامی که در آینده برای آن ها به وجود می‌آید، اجتناب کنند و امیدوارند که مجبور نباشند خودشان را با تغییر جدید سازگار نمایند.
●    گذار از این مرحله بسیار دشوار است، چون وقتی افراد قبول نمی‌کنند که آینده ممکن است شرایط مطلوب تری برای آن ها رقم بزند، نمی‌توان آن ها را در فعالیت مثبت برای آینده بهتر درگیر کرد.
●    وقتی نشانه‌های قابل اطمینان و ملموسی آشکار شود که نشان می‌دهند این تغییر واقعاً قرار است اتفاق بیفتد، افراد از مرحله انکار آن بیرون می‌آیند. البته، برخی از آن ها نیز هم چنان آن را نمی‌پذیرند.

░▒▓ مرحله دوم: رویارویی با تغییر
●    وقتی امکان انکار تغییر رخ داده دیگر وجود ندارد، عصبانیت همراه با مقاومت پنهان یا آشکار، در رفتار افراد متضرر از تغییر بروز می‌کند. فعالان سیاسی و عاملان تغییر، در این مرحله باید کمک کند افراد از عصبانیت گذر کنند و وارد مرحله بعد شوند. این مرحله حساس‌ترین مرحله است. اگر مدیریت تغییر در این مرحله ضعیف باشد، و سیاستمدار نتواند مردم را در مورد تغییر در حال انجام متقاعد کند، خشم مردم در این مرحله ممکن است برای مدتی نامحدود، شاید، حتی، طولانی تر از ماندگاری خود تغییر، ادامه داشته باشد.
●    افراد در این مرحله از جملات این چنینی استفاده می‌کنند: «فکر می‌کنند کی هستند؟ چرا این قدر ما را اذیت می‌کنند؟ آن‌ها چطور می‌توانند اجازه دهند این اتفاق بیفتد؟»

░▒▓ مرحله سوم: به رسمیت شناسی و پذیرش تغییر
●    اگر مدیریت تغییر در مرحله دوم موفق باشد، در مرحله بعد، افراد کم کم از موضع خود کوتاه می‌آیند، دیگر شرایط جدید را انکار نمی‌کنند و با این که ممکن است تا حدی عصبانی باشند، اما، این عصبانیت، از نقطه اوج خود فروکش کرده است. بنا بر این، افراد به درک بهتری از معنای تغییر رسیده‌اند، و تمایل دارند در مورد آن بیشتر بدانند و تغییر را بپذیرند.
●    رفتار مخالفان تغییر، متأملانه‌تر می‌شود، و حتی، علاقه مند می‌شوند که در مورد تغییر صورت گرفته برنامه ریزی کنند، و در فرآیند تغییر سهیم باشند. افراد در این مرحله جملاتی نظیر «شاید بتوانیم از پس آن بر بیاییم و باید کارمان را ادامه بدهیم»، استفاده می‌کنند.

░▒▓ مرحله چهارم: تعهد به فرآیند تغییر
●    این مرحله، مرحله بازدهی فرآیند تغییر است که در آن، مردم به تغییر ایجاد شده متعهد می‌شوند، و تلاش می‌کنند آن را به موفقیت برسانند. آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که این یک واقعیت است و خود را برای عملی کردن آن آماده می‌کنند.

░▒▓ نتیجه...
●    چند نکته را به یاد داشته باشید:

۱.    برخی تغییرات سیاسی و اجتماعی، هیچ گاه از سوی مردم تأیید نمی‌شوند، و در این دست موارد، سیاست‌مدار باید بموقع تشخیص دهد که برای ایجاد تغییر «بسط ید» کافی ندارد و تکلیف از او ساقط است.
۲.    پس، وقتی با مقاومت معقولی از سوی مردم مواجه می‌شوید، واکنش تندی از خود نشان ندهید.
۳.    اگر هیچ نحو مقاومتی از طرف مردم ندیدید، آن گاه نگران شوید، مخصوصاً اگر تغییر ایجاد شده مهم و اساسی باشد؛ چون به این معنی است که مردم واکنش‌های خود را پنهان می‌کنند؛ شاید این نشان بدهد که مردم سکوت کرده‌اند، یا منتظر تغییرات بزرگ تری هستند.
۴.    زمان زیادی طول می‌کشد تا یک فرآیند تغییر در جامعه تثبیت و عملی شود، و فعالان سیاسی نباید بی تابی از خود نشان دهند.
۵.    بنا بر این، فعالان سیاسی نباید با این فکر که «همه چیز خودش درست می‌شود»، مدیریت خود را بر فرآیند تغییر تضعیف کنند.

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 13 آبان 1393 ساعت 15:16

ده میلیون بازدید در دو روز: ماجرای ـ۱۰ـده ساعت پیاده‌روی شوشانا در نیویورک

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از گروه بین‌الملل؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    بیش از ۱۰۰ مورد تعرض، مزاحمت و متلک به یک زن جوان ظرف نصف روز پیاده‌روی در خیابان‌های قلب اقتصاد جهان! نیویورک جایی است که صاحبان آسمانخراش‌های بلندش مدعی برپایی نظم نوین جهانی هستند، اما، آن پایین در پیاده‌روهای مهد آزادی و دموکراسی یک زن رهگذر آماج همه گونه رفتارهای غیراخلاقی قرار می‌گیرد. گویی در سطح بالاترین منطقه امریکا هیچ نظمی در کار نیست و هیچ جایی برای زنان نیست. «شوشانا رابرتس» دختر جوان امریکایی با ظاهری معمولی و یک پیراهن و شلوار ساده سیاه رنگ با ۱۰ ساعت قدم زدن در نیویورک و ثبت ۱۰۸ مورد تعرض، از پدیده آزار و تعرض زنان در خیابان‌های امریکا پرده برداشت. او برای ضبط کردن «متلک پرانی‌های» رهگذران، دستگاه ضبط صوت بر دست‌های خود نصب کرد و، سپس، بدون هرگونه توجه به حرف‌هایی که رهگذران به او می‌زدند، به قدم زدن در خیابان‌های نیویورک پرداخت. در این میان، «راب بلیس» همراه شوشانا که پیشاپیشِ او قدم می‌زد، در کوله‌پشتی خود دوربینی تعبیه کرد تا از موارد تعرض به شوشانا فیلمبرداری کند.
●    نکته اینجاست که به رغم وجود یک همراه مرد پیشاپیش شوشانا رابرتس و حضور نامحسوس عوامل گروه در حوالی او، دلیل انتخاب این بازیگر داشتن کمربند سیاه تکواندو بوده تا در صورت حمله فیزیکی به او که در خیابان‌های نیویورک مسأله‌ای محتمل برای یک زن تنهاست بتواند از خود دفاع کند. با این همه، او پس از پیاده‌روی ۱۰ ساعته اعتراف کرد در لحظاتی استرس تمام وجودش را فرا گرفته بود، چرا که، مزاحمت‌های خیابانی تنها به متلک‌هایی مثل «لعنتی»، «صبح به خیر» یا «برنامه امروزت چیست... ؟ » خلاصه نمی‌شدند، بلکه اهانت‌های جنسی و، حتی، تعقیب او را هم در بر می‌گرفتند که در یک مورد توسط پسری شبیه به رئیس‌جمهور امریکا به مزاحمتی ۵ دقیقه‌ای تبدیل می‌شود. فیلم خلاصه شده ۲ دقیقه‌ای این «زن آزاری امریکایی» روی یوتیوب تنها ظرف ۲ روز بیش ۱۰ میلیون بازدید داشته است. این ویدئو، در چارچوب برنامه‌های یک سازمان غیرانتفاعی مبارزه با تعرض و آزارجنسی زنان در امریکا تحت عنوان «هولابک» تهیه شده است. این سازمان را «امیلی می» پایه‌گذاری کرده است. امیلی می، همواره در ترجمه تعرض و آزار جنسی زنان، از مفهوم هندی این اصطلاح استفاده می‌کند که به معنی «خشمگین کردن زنان» است. مقایسه دردسرهای این دختر جوان امریکایی در پیاده‌روهای منهتن که نخبه‌ترین اقشار ایالات متحده در آن‌ها تردد می‌کنند بویژه از آن رو می‌تواند برای زنان ما مرجعی برای مقایسه باشد که شوشانا یک رگ آسیایی هم دارد و به مردان امریکایی التماس کرده است که این رفتار زننده‌شان با زنان را متوقف کنند. شاید روی او با باراک اوباما هم بوده است.
مأخذ:وطن‌امروز
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 09 آبان 1393 ساعت 23:02

مسیریابی هفتگی در خط اصول گرایی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ چکیده مطلب
•    ملهم از محتوای مطبوعات کثیر الانتشار جام جم، همشهری، کیهان، دنیای اقتصاد، ایران و اعتماد، در نمونه‌های شش ماهه و هفته اخیر، برخی اولویت‌های سیاسی به شرح زیر پیشنهاد می‌شوند. برداشت اصولی تیم پژوهشی در این تحقیق، از رصد رویدادهای شش ماهه گذشته، نشان می‌دهد که خطوط بنیادین توقعات اجتماعی طبقه متوسط شهری از میدان سیاست، حول سه محور «وحدت سیاسی و اجتماعی»، «رفاه و توسعه»، و «آرامش و ثبات» متمرکز است. برداشت ما این است که هر خط سیاستی باید در چهارچوبی پیگیری شود که وحدت سیاسی و اجتماعی مخدوش نشود، رفاه و توسعه به مخاطره نیفتد، و آرامش و ثبات کشور در شرایط متلاطم منطقه و ادامه تهدیدهای بیرونی علیه کشور پا بر جا بماند؛ این، چیزی است که طبقه متوسط شهری، یا همان قدر مشترک مخاطبان مطبوعات کثیرالانتشار می‌خواهند.
•    با تمرکز بر این خطوط مطالبات اجتماعی طبقه متوسط شهری، برداشت ما این است که مهم ترین مسائل هفته گذشته، شامل «اسیدپاشی»، «بررسی رأی اعتماد به وزیر پیشنهادی علوم»، «آغاز دهه محرم»، «موضوع پرونده هسته‌ای»، و «استمرار رویدادهای هفته قبل مرتبط با درگذشت و مراسم یادبود آیت ا... مهدوی کنی» متمرکز بود.
•    در عین حال، موضوعات دیگری هم با درجه اهمیت بسیار بالا یا بالا در میدان فرهنگ عمومی مطرح شد که از جمله آن ها بورسیه ها، آلودگی بنزین خارجی و داخلی، ترور و ناامنی ها بویژه در شرق کشور، خشکسالی و کمبود منابع آب، عبور یا عدم عبور از رکود، رونق مجدد بورس، بوستان مادر، مسائل فوتبال، و پیروزی‌های محور مقاومت و شرایط دشوار محیطی ایران بود.

░▒▓ تفصیل مطلب
۱.    در هفته گذشته، موضوع فجیع اسید پاشی، پرونده‌ای شد که دیگران برای ما گشودند و ما را به وضع انفعال افکندند. در حالی که در بریتانیا، سالانه حدود ۱۲۰ مورد اسیدپاشی اتفاق می‌افتد و در ایران هم به طور متوسط، هر ساله ۱۰۰ مورد اسیدپاشی روی می‌دهد، وقوع دو مورد اسیدپاشی در اصفهان (بعدها سه مورد که قبلاً انجام شده بود، به این دو مورد سنجاق شد)، در آستانه محرم، خط خبری را از یک وب گاه اصفهانی شروع، و سپس از «بی بی سی» و «ایسنا» سر در آورد. خط خبری که به نظر هماهنگ می‌رسید از خارج و داخل مرزها آغاز شد، و به ابزاری برای فشار به طرح امر به معروف و نهی از منکر در مجلس درآمد. رئیس جمهور هم در زنجان، به این بازی که کاخ آن بر آب استوار شده بود پیوست، و اعتراض مشاور خود را هم برانگیخت. در هر حال، موضوع با واکنش بموقع رسانه‌های اصول گرا بیش از کنترل، «رسوا» شد. این خط مخرب آرامش و وحدت، همچنان ادامه دارد، هر چند که از شدت آن کاسته شده است. در این شرایط، خلأ مداخله چهره‌های پر نفوذ محلی برای آرامش بخشی به مردم احساس می‌شود. گروه‌های داوطلب مردمی و بسیجی باید در محل‌های در معرض خطر مستقر شوند و به مردم راجع به امنیت اطمینان دهند.
۲.    در ارتباط با موضوع رأی اعتماد به وزیر علوم،  اتفاقات عجیب ادامه دارد. رئیس جمهور روحانی، همچنان که برای دفاع از دکتر رضا فرجی دانا به مجلس نیامد، برای دفاع از دکتر محمود نیلی احمدآبادی هم تا آخر نماند. این رفتار رئیس جمهور فرض‌های مختلفی را در ذهن تحلیل گران تقویت می‌کند. فرض‌هایی که برخی از آن ها در هفته گذشته به زبان ها آمد: انگار رئیس جمهور، گزینه‌های دیگری را در نظر دارد که بعداً رو می‌کند. پیشنهاد چهره‌های مجلس هم رفتن سر اصل موضوع است؛ شاید چهره‌ای مانند دکتر سورنا ستاری.
۳.    موضوع بورسیه ها نیز همچنان درخت دعوا بود، و آرامش جامعه را هدف قرار داد. موضوع بورسیه های تحصیلی، به عنوان یک آنتی آجندا در آستانه استیضاح دکتر رضا فرجی دانا برجسته شد. اولین مسأله این بود که فهرست مفصلی از قریب سه هزار دانشجو منتشر گردید که متهم به سوء استفاده شدند. بعدها معلوم شد که تنها شمار محدودی از افراد مندرج در این فهرست متهم به سوء استفاده هستند، آن هم فقط «متهم» هستند نه «محکوم». این شمار محدود، در نقل‌های مختلف، گاه تا شانزده نفر هم تقلیل یافت. این در حالی است که تا حال، عوامل و مسؤولان مرتبط با افشای این فهرست جعلی از درون وزارت علوم، معلوم نشده‌اند، و تا کنون هم هدف تعقیب قرار نگرفته‌اند. کلاً این مشکل، در ابهام، به بقای خود ادامه می‌دهد. بخش دیگری از موضوع که هم اکنون در افکار عمومی مطرح است، وضع بورسیه ها در دولت‌های پیشین است. این خط مخرب آرامش و اتحاد ملی، به دلیل رسیدگی نصفه و نیمه، همچنان ادامه دارد...
۴.    موضوع عبور کشور از رکود در هفته گذشته نیز خبرساز بود، و در حالی که رئیس جمهور در مشهد و در کنار مضجع شریف حضرت رضا علیه‌السلام، قاطعانه، عبور کشور از «رکود» را اعلام کرد، خبری که اغلب و شاید تمام ناظران اقتصادی کشور را مبهوت نمود، این هفته، جناب محمد رضا نعمت زاده، در زرندیه خروج از رکود را یک مأموریت دشوار اعلام کرد، و گفت: «خروج از رکود ساده نیست و همت، تدبیر و پشتکار می‌خواهد». این جمله مآلاً به این معنا بود که یکی از اصلی‌ترین وزرای اقتصادی کابینه ادعای عبور از رکود را قبول ندارد، و آن را مأموریت دشواری برای آینده می‌بیند، و از بخش صنعت برای تحقق آن کمک خواست. در همین رابطه، دکتر مسعود نيلي، مشاور اقتصادي رئيس‌جمهور نیز يكشنبه شب در برنامه تلويزيوني پايش، گفت که رشد اقتصادي ۴.۶ درصدي به معناي رونق اقتصادي نیست و افزود: حجم اقتصاد ايران هنوز با زمستان سال۱۳۹۰ فاصله زيادي دارد، و رشد اقتصادي بهار تنها به منزله نشانه‌اي مبني بر آغاز فرآیند خروج از ركود بوده است.
۵.    در هفته گذشته دو سرخط متناقض در ارتباط با بنزین وارداتی منتشر شد. از یک سوی، در نقل قولی که به نظر، به نفع خانم دکتر معصومه ابتکار بود، گفته شد که رئیس سازمان ملی استاندارد اعلام کرده است: «بنزین وارداتی مشکل ندارد»، ولی بلافاصله گفته است که برای او و سازمان متبوعش «موانع قانونی برای کنترل کیفی بنزین» وجود دارد. او همچنین گفته است که ۹۰ درصد بنزین داخلی هم با کیفیت است». موضوع از آن جا شروع شد که در جریان تبلیغات انتخاباتی نود و دو و پس از آن مطرح شد که بنزین پتروشیمی ها که یک استراتژی مقاومتی در مقابل تحریم ها در دولت پیشین بود، عامل اصلی آلودگی زمستانی شدید در هوای تهران است. به استناد این نکته، پس از روی کار آمدن دولت، تولید بنزین داخلی محدود و واردات آن آغاز گردید. بعدها گفته شد که همسر خانم معصومه ابتکار که سردمدار بحث آلودگی بنزین‌های داخلی بود، در واردات بنزین نقش دارد و این خبر با انتشار خبر آلودگی بنزین‌های وارداتی همراه شد. همچنین از سوی کمیته پیگیری مجلس عنوان شد که بنزین پتروشیمی ها، درصد کمی از بنزین مصرفی کل کشور را تشکیل می‌داده است، وانگهی این بنزین هیچ گاه در تهران توزیع نشده است. این خط مخرب آرامش و وحدت همچنان ادامه دارد...
۶.    موضوع رهاسازی مواد سمی در نزدیک یک شهرک در زاهدان، در کنار ترورهای گاه و بی گاه در جنوب شرق کشور، مصادف شد با صدور دستور رئیس مجلس شورای اسلامی به کمیسیون امنیت ملی برای پیگیری امور امنیتی در سیستان و بلوچستان. این دستور، از سوی رئیس مجلس، در نوع خود جالب توجه است.
۷.    در ماجرای پرونده هسته‌ای در هفته گذشته، بیانات دکتر علیرضا زاکانی نماینده مجلس، واکنش خانم مرضیه افخم، و اظهار نظرهای دکتر مجید تخت روانچی و دکتر علی اکبر ولایتی خبرساز شد. همچون گذشته، در رابطه با این پرونده چند نکته قابل توجه وجود دارد. از یک سوی، این موضوع، بخشی از پروژه «نرمش قهرمانانه» به نظر می‌رسد که گویی تحت اشراف مقام معظم رهبری پیش می‌رود؛ از این بابت، موضوع مورد وفاق ملی است، و بویژه اصول‌گرایان و دلواپس ها هم در کل، از برنامه پشتیبانی می‌کنند. در عین حال، پیرو دستور مقام معظم رهبری در دوازده آبان نود و دو که «ما از هر اقدام مسؤولان که در جهت مصلحت کشور باشد، حمایت می‌کنیم، اما این توصیه را هم به مردم و مسؤولان و بویژه جوانان، داریم که چشم‌های خود را کاملاً باز کنید زیرا تنها راه رسیدن به اهداف ملت، حفظ آگاهی و هوشیاری است» (وبگاه leader.ir، بیانات شماره ۱۱۲۳۰)، دلواپس‌هایی مانند دکتر علیرضا زاکانی خواهان افشای اطلاعات در مورد مذاکرات لااقل برای نمایندگان مجلس هستند. این هفته، در حالی که خانم مرضه افخم گفت: «هیچ توافق هسته‌ای صورت نگرفته است» و «افترا به مذاکره کنندگان قابل پیگیری است»، در عین حال، دست مرد دلواپس هم خالی نیست؛ او می‌تواند به استناد قانون «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» (مصوب ۸۸-۸۷)، که ضرب الاجل ده روزه برای افشای اطلاعات عمومی را مقرر می‌دارد، مذاکره کنندگان را متهم به اختفای اطلاعات عمومی کند. البته به نظر نمی‌رسد که دو طرف مناقشه خواهان آن باشند که سطح نزاع را تا این حد بالا ببرند. در همین رابطه در هفته اخیر، دکتر مجید تخت روانچی که از وی به عنوان مغز متفکر این مذاکرات یاد می‌شود گفت: «با غنی سازی دکوری نمی‌توان به ۱۹۰ هزار سو رسید». همچنین دکتر علی اکبر ولایتی هم با انتقاد به کشورهای پنج به علاوه یک، بر پیچیدگی فضای مذاکرات افزود. در مجموع، به نظر می‌رسد که فضای مذاکرات در پیچیده‌ترین سطح ممکن است.
۸.    با پایان فصل کم آب و آغاز پرآب مهرماه، به نظر می‌رسد که وزارت نیرو و کشاورزی که سازمان‌های اصلی درگیر در این بحران بودند، بحران را از سر گذرانده‌اند. در حالی که گمان می‌شد که وزیر نیرو، به دلیل مدیریت بحران آب یکی از وزرای برتر کابینه باشد، نه تنها چنین نشد، بلکه در هفته اخیر، موضوع وکیل سی و دو میلیارد تومانی هم گریبان وزارت نیرو را فشرد. در همین رابطه، خبر آغاز بارورسازی ابرها در آذربایجان غربی از بیست آبان ماه نیز مطرح گردید.
۹.    به موازات بهبود وضعیت بورس اوراق بهادار تهران، مدیران جوان بورس که از معدود مدیران به جای مانده از گذشته هستند، ارتباط بورس ایران با سومین بورس دنیا را برقرار کردند. رشد اخیر در بورس، با ترافیک ورود سهامداران به بورس همراه بود، ولی به هر حال رشد بورس در آستانه معنادار هفتاد و چهار هزار واحد متوقف ماند. این آستانه از آن بابت معنادار است که در برخی تحلیل‌های تکنیکی بازار، این رقم، ارزش کف و بدون حباب بورس است، و عبور بورس از این آستانه می‌تواند نشان از آغاز دوران رونق باشد. به نظر می‌رسد که چشم بازار به فرجام مذاکرات است. در هفته گذشته بازار خودرو و تکنولوژی (پرینترهای سه بعدی) هم هدف تمرکز رسانه‌های کثیرالانتشار بود. از مجموع گفتگوهای اقتصادی در گرفته می‌توان این خط فکری و سیاستی را استنباط کرد که لزوم عملکرد هوشمندانه پیکره اقتصادی کشور احساس می‌شود. این امر، مستلزم انسجام در تیم اقتصادی دولت، تنظیم متقابل رفتار اقتصادی میان دولت و فعالان سرآمد اقتصادی و مردم است. ما به یک اقتصاد هوشمندتر و با تعامل بیشتر احتیاج داریم.
۱۰.    در هفته گذشته موضع‌گیری دکتر سعید جلیلی در موضوع محاکمه سرانه فتنه، این موضوع را مجدداً برجسته ساخت. دکتر سعید جلیلی گفت: «اگر به جرم سران فتنه رسیدگی شود حق و حقیقت روشن می‌شود». پیش از این نیز دکتر علی مطهری و برخی دیگر از فعالان سیاسی نیز خواهان چنین محاکمه‌ای شده بودند. در عمل، از آن جا که در شرایط فعلی و آرایش برخی نخبگان سیاسی، در مقابل ملت و کشور، به نظر می‌رسد که دستگاه قضایی بسط ید کافی برای محاکمه و عقوبت سران فتنه ندارد. این انسداد و دشواری، خود را در برخی پرونده‌های مفاسد اقتصادی و مورد م. هـ. هم نشان می‌دهد؛ موضوع «عدم بسط ید قاضی» است. از این قرار، و با توجه به آنچه اخیراً آیت ا... احمد جنتی در برنامه شناسنامه علنی کرد، فضای سیاسی فتنه همچنان حضور دارد، و نبرد با فتنه همچنان در صحن نخبگان سیاسی که نه حاضر به اثبات تقلب در انتخابات هستند، نه حاضر به پس گرفتن حمایت از مدعیان تقلب هستند، و حتی برای نجات سایر مدعیان هم تلاش‌های مشروع و نامشروعی را سازمان می‌دهند، در جریان است. آن چه هم اکنون در مورد رهبران فتنه هشتاد و هشت می‌گذرد، با توجه به «جرایم مشهود» که آنان مرتکب شده‌اند، اقل جریمه‌ای است که باید آنان بپردازند، و البته محاکمه آنان حق و حقیقت را روشن تر خواهد کرد. مع‌الوصف برداشت ما این است که هر خط سیاستی باید در چهارچوبی پیگیری شود که وحدت سیاسی و اجتماعی مخدوش نشود، رفاه و توسعه به مخاطره نیفتد، و آرامش و ثبات کشور در شرایط متلاطم منطقه و ادامه تهدیدهای بیرونی علیه کشور پا بر جا بماند.
۱۱.    موضوع «بوستان مادر» در منطقه پنج تهران، بسیار پیچیده است، و پرونده آن که لااقل از آذرماه ۱۳۷۳ آغاز شده است، پر از علائم عجیب و قریب، مانند G۱۱، G۱۱۲، M۱۱۲، M۱۱۱، R۱۲۲، S۲۲ و... است. خلاصه، خیلی پیچیده است. مطبوعات اصلاح طلب می‌کوشند این موضوع را به یک آجندای جدید برای شهرداری تهران تبدیل کنند.
۱۲.    در هفته گذشته، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «آزادی مسؤولانه» را شعار بیستمین نمایشگاه مطبوعات قرار داد. احساس مسؤولیت، موضوعی است که از بحث مبتذل حق/مسؤولیت از عصر اصلاحات تا کنون تحلیل می‌رود. احساس مسؤولیت، چیزی است که باید اهل فرهنگ و هنر، به سایر مردم، به پزشک و مهندس و کاسب و کارگر بیاموزند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گویی در پی گوشزد نمودن این تکلیف است. با این حال، در هفته گذشته اعلام شد که هفته آینده سینماها پنج روز تعطیل خواهند بود. به امید روزی که سینمای ما، مسؤولانه، پا به پای نهادهای ریشه دار فرهنگی این کشور حرکت کند، و پنج روز محرم، صحنه عزاداری صحیح سینما برای سالار آزادگانِ مسؤول جهان باشد.
۱۳.    مسائل مرتبط با فوتبال، طبق معمول، در هفته گذشته نیز داغ بود و دو موضوع خصوصی سازی باشگاه‌های استقلال و پیروزی و همچنین، موضوع حق پخش بازی‌های فوتبال در نقطه تمرکز توجهات قرار داشت. در نهایت، این خبر که «موضوع حق پخش به دولت واگذار شده است» خبر خوبی بود، چرا که به نظر می‌رسد که سر رشته مشکل هم باید از همان جا حل شود. گفته می‌شود که دولت، خط بودجه سازمان صدا و سیما را بسیار محدود کرده است، و سازمان صدا و سیما مجبور است خود را با تبلیغات اداره کند. از سوی دیگر، فدراسیون فوتبال هم به درآمد تبلیغات چشم دارد.
۱۴.    موضوع استقلال بانک مرکزی که بحث آن در مجمع تشخیص مصلحت نظام جریان دارد، همچنان در محافل اقتصادی مطرح است. در این زمینه خلأ قانونی وجود دارد و پس از انقضای برنامه چهارم معلوم نیست که رئیس کل بانک مرکزی توسط وزیر اقتصاد منصوب می‌شود یا رئیس جمهور. همچنین مشخص نیست که مکانیسم مستمر و مؤثر نظارت بر عملکرد آن کیست. این موضوع، بخش مهمی از عملکرد اقتصادی دولت را در مقابل مجلس، نظارت ناپذیر ساخته است. بر مبنای طرح تقریباً نهایی مجمع تشخیص مصلحت نظام، که گفته می‌شود حمایت عالی‌مقام اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی و مخالفت عالی‌مقام حسن روحانی را با خود دارد، بانک مرکزی موقعیت نسبتاً مستقلی می‌یابد، و بخش مهمی از اختیارات اقتصادی رئیس جمهور به نهاد بالادستی «شورای شورای پول و اعتبار» واگذار می‌شود. ترکیب شورای پول و اعتبار به ترتیبی است که در مواقع وقوع اختلاف نظر بین رئیس کل بانک مرکزی و رئیس جمهور، ترکیب بالقوه به نفع رئیس کل بانک مرکزی خواهد بود؛ به این ترتیب که:

• طرف رئیس جمهور:
۱. وزیر امور اقتصادی و دارائی یا معاون وی
۲. رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور یا معاون وی
۳. دو تن از وزرا به انتخاب هیأت وزیران
۴. دو تن از وزرا به انتخاب هیأت وزیران
۵. وزیر بازرگانی

• طرف رئیس کل بانک مرکزی:
۱. رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
۲. دو نفر کارشناس و متخصص پولی و بانکی به پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و تائید ریاست جمهوری
۳. دو نفر کارشناس و متخصص پولی و بانکی به پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و تائید ریاست جمهوری
۴. دادستان کل کشور یا معاون وی
۵. رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن
۶. رئیس اتاق تعاون

• اعضای ناظر:
نمایندگان کمیسیون‌های امور اقتصادی و برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی (هر کدام یک نفر) به عنوان «ناظر» با انتخاب مجلس.

بر این اساس، هر چند که عزل و نصب رئیس کل بانک مرکزی، در اختیار رئیس جمهور است، ولی تحقق این اختیار بسیار دشوار است و منحصراً در اختیار رئیس جمهور نخواهد بود.

۱۵.    نهایتاً و در هفته گذشته، موضوع فضای مجازی، با قرار برگزاری جلسه در روز شنبه، دهم آبان، و همچنین اظهار نظر دکتر محمد جواد اردشیر لاریجانی درباره فیلترینگ که طبق معمول، ساده و جالب بود، برجسته شد. دکتر محمد جواد لاریجانی گفت: «برداشتن فیلترینگ مثل برداشتن دیوار خانه است».
۱۶.    ایران در شرایط شدیداً امنیتی روزگار می‌گذراند و بالاجبار باید اکیداً مراقب مرزهای خویش باشد. غرب در سراسر اطراف ایران مشغول جنگ مستقیم یا نیابتی است، و حوزه نفوذ ایران نیز در عراق، سوریه، و لبنان به آتش کشیده شده است. ثروتمندان عرب و ترک ها، نزد داعش سرمایه گذاری می‌کنند، و به تبع، روابط ایران و ترکیه از وجوه مختلفی دچار شدیدترین تنش ها شده است و رفته رفته به روابط ایران و اعراب شباهت می‌یابد. در این شرایط، کشور باید به مراتب بیش از شرایط معمولی مراقب شرایط دفاعی در درون و محیط خود باشد، و انسجام اجتماعی را حفظ نماید.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 09 آبان 1393 ساعت 22:21

نـ ̓ ̓ـقل‌تاریخی: استقلال بانک مرکزی

فرستادن به ایمیل چاپ

تسنیم؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


•    بر مبنای طرح تقریباً نهایی مجمع تشخیص مصلحت نظام، که گفته می‌شود حمایت عالی‌مقام اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی و مخالفت عالی‌مقام حسن روحانی را با خود دارد، بانک مرکزی موقعیت نسبتاً مستقلی می‌یابد، و بخش مهمی از اختیارات اقتصادی رئیس جمهور به نهاد بالادستی «شورای پول و اعتبار» واگذار می‌شود.
•    ترکیب شورای پول و اعتبار به ترتیبی است که در مواقع وقوع اختلاف نظر بین رئیس کل بانک مرکزی و رئیس جمهور، ترکیب بالقوه به نفع رئیس کل بانک مرکزی خواهد بود؛ به این ترتیب که:

طرف رئیس جمهور:
۱.    وزیر امور اقتصادی و دارائی یا معاون وی
۲.    رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور یا معاون وی
۳.    دو تن از وزرا به انتخاب هیأت وزیران
۴.    دو تن از وزرا به انتخاب هیأت وزیران
۵.    وزیر بازرگانی

طرف رئیس کل بانک مرکزی:
۱.    رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
۲.    دو کارشناس و متخصص پولی و بانکی به پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی و تائید ریاست جمهوری
۳.    دو کارشناس و متخصص پولی و بانکی به پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی و تائید ریاست جمهوری
۴.    دادستان کل کشور یا معاون وی
۵.    رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن
۶.    رئیس اتاق تعاون

اعضای ناظر:
نمایندگان کمیسیون‌های امور اقتصادی و برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی (هر کدام یک نفر) به عنوان «ناظر» با انتخاب مجلس.

•    بر این اساس، هر چند که عزل و نصب رئیس کل بانک مرکزی، در اختیار رئیس جمهور است، ولی تحقق این اختیار بسیار دشوار است و منحصراً در اختیار رئیس جمهور نخواهد بود.
•    حجت الاسلام دکتر غلامرضا مصباحی مقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام جزئیات این خبر را در اختیار رسانه‌ها قرار دادند. ایشان توضیح دادند: بحث کیفیت تعیین رئیس کل بانک مرکزی از برنامه پنجم با چالش روبه رو شد و علت هم این بود که مجلس در این برنامه برای تعیین رئیس بانک مرکزی طرحی را تصویب کرد که مجلس هم در این انتخاب نقش داشته باشد یعنی، باید رئیس کل به مجلس معرفی می‌شد.
•    وی با اشاره به این‌که غیر از معرفی رئیس کل بانک مرکزی به مجلس چند طرح دیگر نیز مطرح بود، تصریح کرد: هم‌چنین، تأکید بود که رئیس کل بانک مرکزی به غیر از رئیس جمهور با پیشنهاد شورایی سه قوه‌ای و بخش خصوصی پیشنهاد شود.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در همین ارتباط به ایراد شورای نگهبان به طرح مجلس در آن سال اشاره و اضافه کرد: بعد از ایراد شورای نگهبان، مجلس به طرح خود اصرار کرد و بعد این موضوع به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و مجمع سران سه قوه را مبنا قرار داد.
•    مصباحی مقدم تأکید کرد: در آن مقطع آقای احمدی نژاد رئیس جمهور وقت به مقام معظم رهبری نامه‌ای نوشتند و تأکید کردند که به این شکل امکان فعالیت نیست و رهبری هم این طرح را به عنوان معضل به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع دادند.
•    به گفته نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در آن نامه مقام معظم رهبری تأکید کردن نصب و عزل و قبول استعفای رئیس کل بانک مرکزی در اختیار رئیس جمهور باشد، اما، ترتیبی اتخاذ شود که روند نظارت بر این بانک آسان‌تر شود.

░▒▓  نقل قولی از یک دستور مقام معظم رهبری/ اداره بانک مرکزی کماکان معضل است
•    وی با تأکید براینکه طرح مذکور مدت‌ها در مجمع تشخیص مصاحت نظام مسکوت مانده بود، علت طولانی شدن دوره بررسی را رسیدگی به مسائل مهم‌تر در مجمع تشخیص اعلام کرد.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در همین ارتباط به روند انتخاب رئیس کل بانک مرکزی در دولت یازدهم اشاره کرد و افزود: از آن‌جایی که در قانون برنامه پنجم توسعه مشخص شده بود که قائم مقام بانک مرکزی حکم رئیس جمهور را می‌گیرد در این دولت روند درج شده در قانون طی شد، اما، برای رئیس کل کماکان ابهام وجود داشت.
•    مصباحی مقدم ضمن اشاره به راهکار برنامه چهارم برای انتخاب رئیس کل بانک مرکزی، گفت: در برنامه چهارم آمده بود که وزیر اقتصاد حکم رئیس کل بانک مرکزی را بدهد در این دوره هم وزیر حکم انتخاب رئیس را زد و متعاقب آن حکم دیگری توسط رئیس جمهور زده شد این اقدام نشانه خلا قانونی و ادامه معضل است.

░▒▓  روحانی گفت اداره بانک مرکزی معضل نیست/ مجبور شدیم از رهبر استعلام بگیریم
•    وی ادامه داد: زمانی که این مسأله در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شد رئیس جمهور گفت برای ما معضلی نیست و این موضوع حل شده و رئیس کل در حال فعالیت است و ما نیازی نمی‌بیینم این مسأله در دستور باشد معضل برای زمانی بود که مصوبه مجلس بود و اعتراضاتی به همراه داشت.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اضافه کرد: به همین خاطر بنا شد این مسأله با مقام معظم رهبری در میان گذاشته و به نظر ایشان عمل شود، اقای رفسنجانی در ملاقات با آقا مسأله را مطرح می‌کنند و طبق نقل قول ایشان، اقا می‌فرمایند نه من معتقدم معضل است و برای یک بار هم شده باید این مسأله حل شود.
•    وی ادامه داد: طبق این نقل قول، نظرشان این بودکه دائماً دولت‌ها بانک مرکزی را به عنوان صندوق ذخیره خود می‌دانستند و از منابع آن برداشت می‌کردند و همواره نرخ تورم ما ناشی از تزریق نقدینگی و استقراض از بانک مرکزی افزایش یافته است بنا بر این، باید با حفظ این نکته که نصب و عزل و پذیرش استعفای رئیس کل توسط رئیس جمهور باشد سازو کاری تعیین شود که آن ساز و کار از مطلق العنان بودن دولت در مدیریت بانک مرکزی جلوگیری کند.
•    مصباحی مقدم تصریح کرد: روشن است که بانک مرکزی در عین این‌که از نظر اجرایی زیر نظر دولت اداره می‌شود، بانک کل کشور و مردم است نه صرفاً بانک دولت چراکه سیاست‌های این بانک در اقتصاد ملی تأثیر دارد و دخالت‌های دولت در این بانک آثار خود را در قدرت پول مردم نشان می‌دهد بنا بر این، نیازمند سازو کاری هستیم که امکان نظارت دیگران و تأثیرگذاری نهادهای دیگر کشور فراهم شود.
•    وی با بیان این‌که همین منطق باعث شد باردیگر نحوه اداره بانک مرکزی در دستور مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گیرد، گفت: برهمین اساس موضوع به کمیسیون اقتصادی مجمع ارجاع شد و حدود ۳ ماه کمیسیون روی این موضوع کار کرد.

░▒▓  جزئیات نحوه اداره بانک مرکزی/ رئیس کل چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن اشاره به تصویب کلیات اداره بانک مرکزی در جلسه اخیر مجمع و ارجاع بررسی جزئیات به کمیسیون اقتصاد کلان، اظهار داشت: چند نکته در این طرح وجود دارد که شامل ویژگی‌ها و صلاحیت‌های علمی و عمومی رئیس کل بانک مرکزی است.
•    وی با بیان این‌که دوران تصدی ریاست بانک مرکزی نیز در طرح جدید مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت، تصریح کرد: یکی از مسائلی که در سازو کار تعیین رئیس کل بانک مرکزی مد نظر است به طرف پیشنهاد‌دهنده مربوط می‌شود در همین ارتباط البته، چندین طرح مورد رسیدگی قرار گرفته است.
•    به گفته مصباحی مقدم از دیگر مسائل مطرح این است که چه کسی پیشنهاد فرد معرفی شده برای ریاست بانک مرکزی را بپذیرد و هم‌چنین، چه کسی حکم نهایی را صادر کند.
•    نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ضمن اشاره به پیشنهادهای مطرح برای صلاحیت‌های علمی ریاست بانک مرکزی در طرح جدید، گفت: در کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت نظام به این اجماع رسیده‌ایم که فرد معرفی شده برای بانک مرکزی دارای مدرک دکترا در رشته‌های اقتصادی، پولی یا مالی داشته باشد.

░▒▓  رئیس کل حداکثر باید ۷۰ ساله باشد/ پیشنهاد با چه گروهی است؟
•    وی هم‌چنین، افزود: بند دیگر هم داشتن کفایت تجربی و تجربه مدیریتی در حوزه‌های اقتصادی پولی یا مالی یا پنج سال تجربه مدیریتی در بانک مرکزی است؛ بنا بر این، یکی از شرط‌ها داشتن تجربه هفت سال مدیریت در غیر بانک مرکزی و حداقل پنج سال درون بانک مرکزی است.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام دیگر شرط انتخاب رئیس کل بانک مرکزی را داشتن حسن شهرت و توان انجام وظایف محوله با حداکثر ۷۰ سال سن اعلام کرد و گفت: نداشتن سابقه محکومیت کیفری و موثر مالی هم از دیگر شرایط است.
•    مصباحی مقدم با بیان این‌که شرایط مذکور کمک می‌کند تا فردی ریاست بانک مرکزی را برعهده بگیرد که از کفایت علمی بالا و صلاحیت‌های عمومی بالا برخوردار باشد، تأکید کرد: البته، هیچ یک از این مسائل مطرح شده مصوب مجمع نیست، بلکه پیشنهاد کمیسیون اقتصاد کلان است.

░▒▓  شورای پول و اعتبار ۳ نفر را برای ریاست بانک مرکزی به رئیس جمهور پیشنهاد می‌کند
•    وی در ارتباط با سناریوهای مطرح برای طرف پیشنهاد‌دهنده ریاست بانک مرکزی، گفت: هفت-هشت سناریو برای پیشنهاد‌دهنده مطرح شد البته، پیشنهاد کمیسیون این بود که ابتدا شورای پول و اعتبار سه نفر خبره را که دارای شرایط و صلاحیت لازم هستند را به رئیس جمهور پیشنهاد دهد و رئیس جمهور یکنفر را انتخاب کند و اگر رئیس جمهور افراد پیشنهادی را انتخاب نکرد مجدد افراد دیگر معرفی شوند.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در همین ارتباط اضافه کرد: طرح مذکور در مجمع مورد بحث قرار گرفت، اما، بنا شد سناریوهای دیگر نیز از سوی کمیسیون اقتصاد کلان به مجمع ارائه شود؛ یکی از سناریوهای پیشنهادی این است که پیشنهاد‌دهنده و صادرکننده حکم رئیس جمهور باشد.
•    وی با بیان این‌که یکی دیگر از طرح‌های موجود این است که وزیر اقتصاد رئیس کل بانک مرکزی را پیشنهاد کند، تصریح کرد: پیشنهاد دیگر هم این است که شورای پول و اعتبار رئیس کل را معرفی کند؛ هم‌چنین، پیشنهاد دیگر این است که مجمع عمومی بانک مرکزی فردی را پیشنهاد دهد.
•    به گفته مصباحی مقدم، از دیگر طرح‌های ارائه شده برای طرف پیشنهاد‌دهنده ریاست بانک مرکزی این است که کمیته‌ای با ترکیب از شورای پول و اعتبار، مجمع عمومی بانک مرکزی، نماینده مجلس تشکیل شود و در نهایت با تأیید شورای پول و اعتبار و حکم رئیس جمهور ریاست بانک مرکزی فعالیت خود را آغاز کند.

░▒▓  فردا تکلیف ریاست بانک مرکزی مشخص می‌شود؟
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن اشاره به این‌که سناریوهای مذکور الآن مورد بحث کمیسون اقتصاد کلان است، تصریح کرد: صبح شنبه هم قبل از جلسه مجمع تشخیص بناست یک بار دیگر کمیسیون اقتصاد کلان تشکیل شود و طرح نهایی را به مجمع ارائه دهد.
•    وی درباره دوره زمانی ریاست بانک مرکزی گفت: در این خصوص پیشنهاد چهار سال، پنج سال و هفت سال مطرح بود که در نهایت پنج سال مورد تصویب کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت.
•    مصباحی مقدم البته، توضیحاتی را هم درباره طرح‌های موجود برای تغییر یا عزل رئیس کل بانک مرکزی را مطرح کرد و افزود: گفته شده در صورتی که یک یا بیشتر از شرایط زیر محقق شود تغییر رئیس بانک مرکزی حتمی شود؛ یکی از این موارد فقدان شرایط نصب، قصور و تقصیر در دستیابی اهداف بانک مرکزی به تشخیص شورای پول و اعتبار و تأیید رئیس جمهور و هم‌چنین، اثبات عدم توان در مدیریت بانک مرکزی به تشخیص شورای پول و اعتبار است؛ البته، این‌ها پیشنهاد بوده و نهایی نشده است.

░▒▓  یک تبصره برای رئیس جمهور/ رئیس کل بانک مرکزی چه زمانی عزل می‌شود؟
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، ادامه داد: هم‌چنین، گفته شد رئیس جمهور می‌تواند اگر بیش از یک سال از دوره رئیس بانک مرکزی قبل باقی مانده باشد پیشنهاد جدیدی را برای رئیس جدید بدهد.
•    وی تأکید کرد: باتوجه به این‌که معمولاً، دو دوره ریاست جمهوری را یک رئیس جمهور تجربه می‌کند این سیاست برای دوره اول رئیس جدید رخ می‌دهد بنا بر این، هدف از تصویب این طرح این است که این اجازه برای تغییر رئیس بانک مرکزی باشد.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره زمان تصویب جزئیات نحوه اداره بانک مرکزی گفت: ان شاءالله فردا ادامه رسیدگی به مباحث باقی مانده را در کمیسیون اقتصاد کلان مجمع خواهیم داشت و احتمال دارد در جلسه اصلی مجمع نیز این مباحث مورد بررسی قرار گیرد.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 09 آبان 1393 ساعت 16:57

حکایت مدرسه امین الدوله بازار

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
●    سؤال و دغدغه این گفتار آن است که چه چیزی در آموزش‌های طلبگی و بازاری بوده است که پر نفوذترین و مؤثرترین چهره‌های تاریخ قریب به دو سده اخیر ایران، از این دو نهاد برآمده‌اند. در نخستین سالگرد درگذشت استاد حبیب ا... عسگر اولادی مسلمان، آیت ا... رضا استادی سخنرانی فرمودند. انتخاب ایشان برای برگزاری این سخنرانی، از باب مشابهتی که در آغاز طلبگی با مرحوم عسگر اولادی داشتند، جالب بود، خصوصاً از جنبه‌ای که در این مقاله، موضوع کاوش ماست. شروع طلبگی آیت ا... رضا استادی در سن شانزده سالگی از «مسجد امین الدوله بازار» بود، و تحصیل کمالات و حکمت استاد مسلمان هم از طلبگی در «مسجد امین الدوله بازار» با مرشدی استاد اعظم، آیت الحق، شیخ محمد حسین زاهد، اعلی ا... مقامه الشریف بود.
●    خب، از سال ها پیش، مشترک جزوات مؤسسه پر برکت «در راه حق» با سرپرستی آیت ا... استادی بودم، و از آن زمان است که هیچ فرصتی را که در آن بشود از مواعظ ساده، پر مغز، همه جانبه، و در عین حال مختصر آیت ا... رضا استادی بهره برد، از دست نمی‌دهم. این حس را در جلسات هیأت امنای روزنامه رسالت، به وقت بیان دیدگاه‌های مرحوم عسگر اولادی مسلمان هم داشتم؛ ساده، پر مغز، همه جانبه، و در عین حال مختصر؛ به طرز غریبی، بیانگر مفهوم تاریخی «حکمت» و «بصیرت» بود. یعنی سنخی از دانش که به مرور و تقوا و شهود و رفض دنیا به دست می‌آید، نه با درس و کتاب و مدرسه. برداشت من این است که در نظام آموزشی مدرن، این فضایل به دست نمی‌آیند و باید برای رفع این نقیصه کاری کرد.
●    آیت ا... رضا استادی در سخنرانی خود، طی نخستین سالگرد وفات استاد حبیب ا... عسگر اولادی مسلمان، و در آخرین فراز سخنرانی، روایتی را از امام جعفر صادق علیه السلام نقل فرمودند تا ابعاد شخصیت ویژه «استاد مسلمان» را بیان دارند که آن نیز برای مقصد این مقاله آموزنده و الهام بخش است. این روایت از حسن بزاز نقل است که گفت امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود: «آيا به سه چيز از سخت‌ترین اموري که خدا بر بندگانش واجب کرده آگاهت نکنم؟ عرضه داشتم: آري. امام فرمود: منصفانه برخورد کردن تو با مردم، همدردي با برادرت، و به ياد خدا بودن در هر جا، و منظور من از ياد خدا ”سبحان ا... و الحمد لـ... و لاإله إلاا... و ا... اکبر“ گفتن نيست؛ اگر چه اين هم ياد خداست، اما ذکر خدا به ياد خدا بودن است آن گاه که به اطاعت يا معصيتي اقدام می‌کنی» (مندرج در مجلد دوم کافي مستند به محمد احسان آزادي).
●    این روایت، در ذهن من، متبادر کننده حال و روز استاد مسلمان و همچنین، استاد استادی بود و وقتی حدیث را می‌شنیدم، تصور می‌کردم که آیا با وجود نظام آموزشی مثله و تکه تکه مدرن ما، این امکان هست که ما در آینده باز هم افرادی را داشته باشیم، که تا این اندازه در «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر»، «استاد» باشند.
●    سخن آن است که گاه ما تعریف «انصاف»، «همدردی» و «ذکر» را بلدیم، و گاه با دیدن و زیستن با استاد اعظمی چون، شیخ محمد حسین زاهد، همان استاد پرهیزگاران تهران، در مدرسه امین الدوله، استاد «انصاف»، «همدردی» و «ذکر» می‌شویم. چنین است که از بازار تهران، پدیده‌های «بازاری + ساده زیست»! برخاستند که از سر همین خصال، متوالیاً تاریخ ساز هم می‌شدند؛ آموزش‌های پیوسته و عمیق و عملی استاد اعظم، شیخ محمد حسین زاهد، به همه می‌فهماند که گسیختن از فضیلت «ساده زیستی» است که «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر» را از روح انسان می‌برد.
●    عمامه کوچک و مختصر آیت ا... استادی، از این بابت هم آموزنده بود، مانند خاطره لباس‌های یک جور و سر و ساده استاد مسلمان در جلسات هیأت امنای روزنامه رسالت. تلاقی شهود استاد استادی و غیب استاد مسلمان، هر دو مرا به یاد نقل استاد خود، آیت ا... احمد مجتهدی تهرانی رحمه ا... علیه می‌انداخت، از استاد استادان اخلاق تهران در «مدرسه امین الدوله بازار»، آیت الحق شیخ محمد حسین زاهد. این همه «یاد»، این پرسش را چند باره در ذهن من زنده می‌کرد که آیا با نظام آموزش و تربیت مدرن، می‌توان امیدی به تکرار نسلی داشت که با انقلابی که به راه انداخت، سنخ یگانه‌ای از «بصیرت» پیچیده و مفتون کننده خود را به رخ عالم کشید، که در سایه پرهیز از دنیا، چنان ملکات «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر» را در خود پرورده بود که جهان تحلیل گران امروز، درک ذهنیت آنان را برای خود دشوار یافت. آیا این نسل تکرار شدنی است؟

░▒▓ کاوش در رگ و ریشه‌های قضیه
●    یکی از آفات نظام آموزش و تربیت مدرن، تخصصی شدن آن به معنای قطعه قطعه شدن و مثله شدن آموزش و تربیت است. در این نظام، به سرعت، رابطه فرزندان با خانواده به شدت تقلیل یافته، دسته بندی شده، مرحله به مرحله به آموزش‌های محض تخصصی هدایت می‌شوند. به این ترتیب است که، افراد، به سرعت از آموزش خانوادگی و عمومی جدا شده و به آموزش تخصصی و فوق تخصصی راه پیدا می‌کنند.
●    کودکانی که در گذشته برای آموزش زندگی و تولید و کسب و کار، خانواده و سپس محله و بازار را پیش رو داشتند، هر چند که از شانس کمی برای «متخصص» شدن برخوردار بودند، ولی آموزش‌های یکپارچه‌ای برای زندگی متعادل می‌دیدند. این آموزش ها، شامل زبان، اخلاق، دین و شریعت، سلوک، فن و پیشه، حسن معاشرت، و اموری از این دست بود. نکته مهم در این آموزش ها آن که این آموزش ها، با یکدیگر هم ساز بودند و یکدیگر را در بلند مدت کامل می‌کردند. آن ها یک فرایند آموزشی یکپارچه را به مدت چند دهه سپری می‌کردند.
●    کودک طی سال‌های اولیه، اصطلاحاً به پادویی مشغول بود، و طی این مدت صلاحیت‌های عمومی به او منتقل می‌گردید. قاعده آموزش در بازار این بود که، کودک طی این مدت، در حجره‌ها و سراها، و مساجد بازار، متحمل تمرین‌های سخت می‌شد، و، سپس، آماده می‌گردید تا اگر صلاحیت‌های عمومی‌اش فراهم شد، آموزش‌های تخصصی در حرفه خاص خود را فرا گیرد. در این نظام اطمینان حاصل می‌شد که کارآموز قبل از دریافت هر نوع آموزش‌های تخصصی، صلاحیت‌های عمومی زیست اجتماعی و انسانی را احراز کرده باشد. از این قرار، سرآمدان بازار در گذشته، افرادی با صلاحیت‌های عمومی بالا و مهارت‌های تخصصی معتدل بودند.
●    این روندهای آموزشی سخت و در عین حال، بطئی در بازار گذشته، موجب شده بود که بازار از زمان طولانی، نقش مهم و تعیین کننده‌ای در تحولات اجتماعی ایران داشته باشد. بزرگان تعیین کننده در بازار، به نحوی سرآمدان در «حکمت» هم بودند که در دوران‌های مختلف و متوالی، موفق می‌شدند تا اعتماد مردم را جلب نمایند. آن ها تلفیق صلاحیت‌های اخلاقی و تخصصی را در خود جمع کرده بودند.
●    در نظر گرفتن نظام آموزشی مدرن، در قیاس با نظام آموزش کهن که در بازار و حوزه‌های علمیه تبلور داشته است، این حقیقت را بیشتر نزد ما برجسته می‌سازد، که برون دادهای نظام آموزشی مدرن، اغلب یک بعدی و زیادی تخصصی هستند. محصولات نظام آموزش مدرن هر چند که در به کارگیری دانش تخصصی خود مهارت دارند، اما، فاقد مهارت‌های اجتماعی و اخلاقی لازم برای کاربست مهارت‌های تخصصی خود هستند.
●    به صحنه روشن فکری کشور بنگرید؛ جدال‌های دائمی آن ها، چه در داخل و چه در خارج از کشور، آنان را از هر نوع اتحاد برای پیشبرد اهداف و مقاصد مشترک خود بازداشته است؛ از این رو همواره برای اعمال تغییرات چشم به بیرون داشته‌اند. اصحاب تخصص‌های مدرن امروز، هر جا که در قالب‌های گوناگون گرد هم جمع آمده‌اند، عدم مهارت‌های عمومی، اخلاقی، و اجتماعی خود را بروز دادند. فی‌المثل، در برنامه «نود»، در برنامه «هفت»، در برنامه «زاویه»، …؛ در همه این موارد، آن ها ناتوانی خود را در برقراری مناسبات مثبت بین خود نمایان ساختند. ایرادی در کار آن‌هاست ...

░▒▓ یک سطح عمیق تر...
●    در دوران مدرن، مدرسه، به اصلی‌ترین و فراگیرترین مرکز آموزشی بدل شده است، و حتی، همراه با رسانه‌ها، تا حد زیادی جای خانواده را گرفته. هدف اصلی این مرکز، کمک به تربیت کودکان است، تا بتوانند در محیطی که کاملاً پیچیده و غامض شده، آموزش‌هایی را دریافت کنند که آنان را برای تبدیل شدن به مردمی رشید آماده سازد. ولی، مهم‌ترین نکته‌ای که محور انتقادی درباره ارتباطات آموزشی مدرن است، تأکید زیاد بر عقل ابزاری است. به فراموشی سپردن جنبه‌های اخلاقی، حکمی، و زیبایی شناختی در رابطه‌های انسانی درون مدرسه‌ای (بویژه در دنیای ارتباطات پر ازدحام کلاس درس) و ارتباطات سلسله مراتبی در محیط علمی، عقل ابزاری در نظام آموزش و تربیت مدرن را عقیم ساخته است.
●    ضوابط عقل ابزاری خشک، قدرت پیش بینی گسترده و پایان ناپذیر لازم در مناسبات انسانی که در هر لحظه، آمیزه‌ای از احساسات، نگرش ها، و حالت ها را در بر می‌گیرند، ندارد. آیا به راستی الگوهای عقل ابزاری، جایگاه عواطف و هیجان ها را در فرایندهای ارتباطی در نظر گرفته‌اند؟ موضوع، دقیقاً موضوع روابط انسانی است. به سخنی دیگر، آیا مدرسه‌های مدرن، مکان‌های مناسبی برای پرورش و تقویت روابط انسانی و متعالی هستند؟
●    مدارس مدرن، همه کوشش خود را صرف ارائه و رعایت استانداردهای علمی و ابزاری هر چه تخصصی تر برای دانش آموزان خود ساختند. به این منظور، به جست و جو و پژوهش درباره سوژه‌های یادگیری روی آوردند، و در نتیجه، حجم انبوهی از دانش، تحت عنوان علوم تربیتی را پدید آوردند. علوم تربیتی که روز به روز بر تعداد شاخه‌های آن افزوده می‌شد، کوشید تا خود را به عنوان یک رشته مستقل علمی با هدف ارتقای فرایندهای آموزشی، بویژه در درون مدرسه‌ها معرفی کند و به اثبات برساند. پیامدهای این کوشش، به صورت دگرگونی‌های عجیب و آزمایشگاهی، روز به روز در برنامه‌ها و عملیات آموزشی نمایان شد. بویژه علوم تربیتی، در خدمت توسعه صنعت و فناوری، و رونق اقتصادی قرار گرفت، و «انسان اقتصادی سودجو» را خلق کرد که اولین نتیجه‌ی آن، حضور اندیشمندان و مربیان، در آزمایشگاه مدارس برای تغییر مسیرهای پی در پی نظام تعلیمی، به مقصد انطباق با اقتضائات دائماً متغیر صنعت شد. اکنون، با حذف قابل ملاحظه تربیت، عقل ابزاری و اقتصادی، معیار اصلی در تعلیم گردید.
●    ولی امروز در پایان این راه، آزمایش و خطاهای پی در پی و عدم دسترسی به انتظارات و پیامدهای پیش بینی نشده، باعث پیدا شدن نوعی سرخوردگی و حتی، ناامیدی در کسانی بود که گمان می‌کردند، سرانجام، تا پایان عصر ماشین، می‌توان نظامی تربیتی تشکیل داد که با کمترین عوارض منفی، بالاترین بازده را برای جامعه داشته باشد. این نظام تربیتی آزمایشگاهی، نهایتاً، امروز به شکل گیری ذهن‌های ماشینی بی روحی تبدیل شده است که گاه از کمترین توش و توان قضاوت اخلاقی قاصر هستند.

░▒▓ برای یک تربیت و تعلیم برتر؛ بنای مفاهیم مهم
●    روشن‌ترین تصویری که می‌توان از یک «مدرسه بصیرت زا» ارائه داد، تصور آن چونان یک «اجتماع متعالی» است؛ اجتماع + متعالی.
●    اجتماع اخلاقی، مبنای تجربه انسانی و هویت «خویشتن انسانی» چون موجودی اجتماعی و اخلاقی است. این هویت، خود به خود و به تنهایی شکل نگرفته است، بلکه در تشکیل آن، تجربه «سنت مکرم»، به مثابه انباشت تجربیات اخلاقی انسانی بسیار جدی است.
●    اجتماع اخلاقی، همیشه بر پایه «سنت مکرم» و به مقصد تکامل «سنت» تحقق می‌یابد. در عین حال، اجتماع «بصیرت زا»، همیشه در زمان «حال»، مشغول فعالیت تاریخ ساز است و در این میان مفهوم «تکلیف» اهمیت بسیار دارد. عمل به «تکلیف» در زمان «حال» (هر چند با امعان نظر به گذشته و آینده)، «صبر» و «استقامت» را می‌افزاید، و امکان اجرای برنامه‌های «تمدن ساز» و «پر از پشتکار» را فراهم می‌کند. از این قرار، «اجتماعی اخلاقی»، پیوسته از طریق «مجاهده»، و بر پایه «صبر» و «استقامت»، بر سر بود و نبود خود جدال می‌کند، و آرام آرام، از طریق رابطه‌های متفاوت موجودات انسانی، «تمدن» را بنا می‌کند و اعتلا می‌بخشد.
●    اجتماع اخلاقی، که چنین راه تمدن را از کوره راه‌ها و پرتگاه‌ها می‌گشاید، همیشه با مفهوم «ائتلاف» همراه است، و «ائتلاف» مبتنی بر «اعتماد» است، پس، «مجاهده» فردی، از طریق برقراری ائتلاف‌های اجتماعی مؤثر، رونق می‌یابد و نهایتاً تمدن را یک گام به جلو می‌برد.

░▒▓ گشایش مفاهیم
●    از این قرار، برای این که مدرسه، تبدیل به محرک «اجتماع اخلاقی» شود، باید ۱. برخی از نیروهای انسانی دیدگاه مشترک درباره چهارچوب‌های کلی و ارزشی رشد و شکوفایی انسانی اتخاذ کنند، ۲. این دیدگاه باید نگاهی متمایز به «تربیت خوب» را بیافریند، ۳. اعتقاد مشترک و اعتماد متقابل به این ارزش ها، باید نگاهی به مجاهده ضمن فعالیت‌های دسته جمعی و مبتنی بر همکاری پدید آورد، و بالاخره، ۴. با درگیر شدن در فعالیت‌های مشترک، هدف‌های مشترکی پیگیری شود و در این زمینه هم افزایی صورت گیرد.
●    اگر «مدرسه بصیرت زا» را موتور پیشران بعد بازاندیشانه، متأملانه، و مجاهده گر در «اجتماع اخلاقی» بدانیم، باید تصدیق کنیم که چنین نهادی نمی‌تواند سرگردان باشد، از توافق اصولی نمی‌گریزد، و از تضاد استقبال نمی‌کند. در چنین مدرسه‌ای، بر اصول و مبانی عقلانی، اخلاقی، حکمی، و زیبایی شناختی روابط انسانی تأکید می‌شود، و ضمن حفظ چهارچوب‌های ارزشی، تکنیک‌های عملیاتی پیش روی دانش آموز و کارآموز گشوده می‌ماند تا خود ضمن مجاهده و برخوردن به دشواری ها، فن راه یابی و مجاهده را بیاموزد.
●    از مدارس اجتماع انتظار می‌رود تا کالاهای عمومی معنی و تکنیک را به نحو انبوه تولید کنند، طوری که قالب‌های مبتکرانه حل مسائل بر مبنای اصول، مدام از متن مدارس تولید و به جامعه صادر شود. مدارس، باید مولد گفتگو و توافق بر سر اصول، شکیبایی در برابر نظر مخالف بر سر فروع، پرورش مردمانی حکیم با بصیرت و رشید، و ایجاد فروشگاه برای رد و بدل کردن فکرها و پنداشت به طور آزاد باشند.
●    تصویر مشابه که می‌توان از «مدرسه بصیرت زا» ارائه داد، با تشبیه آن به یک ارکستر امکان پذیر است. در ارکستر هدف‌های مشترک تعقیب می‌شود که چون چسب عمل می‌کنند. گروه‌های همکاری و جهادی کاملاً شکل گرفته‌اند، و با احترام متقابل، با یکدیگر روبرو می‌شوند. این احترام، ظاهری نیست، بلکه بر اساس «سنت مکرم» است.
●    مع الوصف، «مدرسه بصیرت زا»، به اتکاء ارزش ها و «سنت مکرم»، در کار «مجاهده» و نقد ویرانگر و صبور و پراستقامت، سنت‌های غلط و پیکربندی‌های فاسد قدرت هم هست. «مدرسه بصیرت زا»، مناسبات فاسد قدرتی که رایج و عادی شده‌اند را مستمراً به ضربات اصول گرایانه می‌نوازند و با تولید مداوم مجاهد، و تأمین منابع انتقادی جامعه، نمی‌گذارند تا مناسبات تباه بر جامعه مسلط شوند. آن ها این کار را از طریق تسهیل اتحاد نیروهای مؤتلفه اسلامی (نیروهایی که بر پایه اسلام ائتلاف می‌کنند) ایجاد می‌کنند.
●    شکل گیری برنامه درسی «مدرسه بصیرت زا»،با انتقاداتی بر محور «زمان» و «برنامه» از سوی تحلیل گران متعارف برنامه درسی مواجه خواهد شد؛ شاید آن ها بگویند که درگیری طولانی و همیشگی در چنین بحث‌های اجتماعی و سیاسی موجب اتلاف وقت زیادی می‌شود، و در نتیجه، اجرای به هنگام برنامه آموزشی تخصصی را دچار مشکلاتی می‌سازد؛ اما، پاسخ روشن به این ایراد آن است که از چشم انداز «بصیرت زا»، این مباحث، خود تولیدکننده دانش راستینی است که واقعاً به درد فرد و جامعه او می‌خورد، پس، خود یک برنامه آموزشی است؛ برنامه‌ای که «سنت مکرم» را درک می‌کند، آنی و بر اساس اقتضائات موقعیت تکنیک تولید می‌کند، در اجرای تکنیک ها مجاهده می‌ورزد، در جریان مجاهده صبر و استقامت دارد، برای پیشبرد جهاد به تشکیل هیأت‌های مختلف مؤتلفه می‌پردازد، و نهایتاً، تمدن را با پویشی عقلانی و اخلاقی و حکمی و زیبایی شناختی به پیش می‌برد. این، آن تربیت و آموزشی است که ما اکنون به آن نیاز داریم (توأم با اقتباس‌های آزاد معدود از محمد رضا آهنچیان).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 08 آبان 1393 ساعت 20:19

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۱۹/ شـ۶ـش شاخص در سنجش میزان اعتماد مردم به سیاستمدار

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    میزان اعتماد به سیاست مداران با ترکیبی از شش مؤلفه زیر به دست می‌آید:

░▒▓ ۱. تعهد
●    تعهد نسبت به هدف، محرک اصلی اعتماد به سیاست مداران است. «تعهد»، پایبندی به علت یا هدفی است که یک سیاست مدار دنبال می‌کند و دیدگاهی است که برای یک آینده برتر دارد.
●    اگر این دیدگاه سیاستمدار، به مردم او امید و انگیزه ببخشد، آن ها مشتاقانه به سیاست مدار خود اعتماد می‌کنند.
●    از طرف دیگر، اگر مردم با دیدگاه سیاست مدار ارتباط احساسی برقرار نکنند یا نسبت به تعهد سیاست مدار نسبت به این دیدگاه تردید داشته باشند، اعتماد به وی دشوار خواهد بود.

░▒▓ ۲. شخصیت
●    شاخص دوم، «شخصیت» است که عبارت است از مجموعه ارزش‌هایی که یک سیاست مدار با آن ها زندگی می‌کند. علاوه بر این که مهم است مردم بدانند که او به یک هدف با ارزش متعهد است، باید اعتقاد داشته باشند که می‌خواهد این هدف را با مجموعه ارزش‌های درستی دنبال کند.
●    تصور کنید دو سیاست مدار برای رسیدن به هدفی می‌جنگند که شما کاملاً آن هدف را قبول دارید، اما، یکی از آن ها موفقیت را از طریق ابزارهای فریب و غیر اخلاقی دنبال می‌کند، در حالی که دیگری به ابزارهای سالم متوسل می‌شود. شما به کدام یک بیشتر اعتماد می‌کنید؟ پاسخ این سؤال به مجموعه ارزش‌های خود شما بستگی دارد. بنا بر این، شخصیت فرد نقش بزرگی در قابل اعتماد بودن وی دارد.

░▒▓ ۳. صلاحیت
●    در دنیای پیچیده امروز، فقط داشتن مهارت‌های بالای سیاسی برای سیاستمدار کافی نیست. یک سیاست مدار برای جلب اعتماد دیگران باید در حوزه کاری انتخابی خود صلاحیت داشته باشد.
●    تا چندی پیش، گمان این بود که سیاست مدار، کارها را اداره می‌کند، و آن چه او می‌داند، فن «اداره کردن» است؛ بنابراین، نیازی نیست یک سیاست مدار کل در مورد موضوع کاری سازمان تحت اداره خود تخصص متناسب داشته باشد. اما، در سیاست بسیار پیچیده امروز، نحوی بازگشت به دوران کلاسیک «حکمت» ناگزیر شده است. در جوامع به شدت پیچیده امروز، تقریباً، غیر ممکن است که سیاست مداری دانش و تخصص همه شمول، یا آنچه در گذشته به آن «حکمت» یا «بصیرت» می‌گفتند نداشته باشد، تا بتواند اعتماد ملت خود را جلب کند.

░▒▓ ۴. ثبات
●    ثبات یعنی، بدون هیچ تزلزلی به تعهداتتان عمل کنید. اگر کاری را که گفته‌اید انجام دهید و به وعده‌هایتان عمل کنید، مردم به شما اعتماد می‌کنند؛ ولی اگر بهانه بیاورید و بگویید «نگذاشتند»، و به ترتیبی از خود سستی نشان دهید، آن گاه وقتی مردم به شما پشت کردند، ملامت نکنید جز خود را.
●    اگر بخواهیم ساده‌تر بگوییم، اعتماد کردن به کسی که رفتار متناقضی دارد، و حرف و عملش به هم نمی‌خورد، امکان پذیر نیست. در دنیای رقابتی و پیچیده امروز، جایی برای اشتباه کردن وجود ندارد.

░▒▓ ۵. مراقبت کردن
●    رؤسای دنیا کلاً دو نوع هستند: آن دسته از سیاست مداران که به مردم خود اهمیت می‌دهند و از آن ها مراقبت می‌کنند و آن‌هایی که مراقب مردم خود نیستند، و به جای مردم، از خود یا خانواده خود یا جناح سیاسی خود یا... پشتیبانی می‌کنند.
●    اگر من بدانم که پیشوای سیاسی ام، همیشه مدافع منافع من است، بیشتر برای کارم تلاش و انرژی صرف می‌کنم، اما، اگر نخبگان سیاسی من جزو آن دسته افرادی باشد که مرا زیر اتوبوس می‌اندازد تا جان خود و همقطاران را نجات دهد، من هم همه انرژی خودم را صرف مراقبت از خودم می‌کنم.
●    توضیح این که برخی روسا خودمحور و برخی دگرمحور هستند:
●    افراد خودمحور بیشتر به خودشان اهمیت می‌دهند و سخت تلاش می‌کنند تا آینده بهتری برای خودشان بسازند. آدام گرانت، نویسنده کتاب «دریابید و بپردازید» می‌گوید: چنین افرادی دریافت کننده هستند، یعنی، بیشتر از این که چیزی به جامعه بپردازند، از جامعه دریافت می‌کنند. جهان بینی این گونه افراد بر مبنای صیانت نفس است: «اگر من مراقب خودم نباشم و دستاوردهایم را بیشتر نکنم، هیچ کس دیگری این کار را برای من انجام نمی‌دهد».
●    افراد دگرمحور ، پردازنده هستند، یعنی، بیشتر از آن چیزی که از جامعه دریافت می‌کنند، به جامعه می‌پردازند. جهان بینی این گونه افراد بر مبنای رویکرد برد-برد است: «اگر من مراقب دیگران باشم، منافع من به طور اتوماتیک حفظ خواهد شد». تحقیقات نشان داده که پردازنده‌ها بیشتر از دریافت کننده‌ها از اعتماد زیردستانشان برخوردار خواهند بود و در بلند مدت موفقیت این افراد بیشتر است.

░▒▓ ۶. مرکزیت
●    در نهایت، تمرکز اقدامات و مقاصد یک رییس، اعتمادپذیری او را تعیین می‌کند. جلب اعتماد مردم و پابرهنه‌ها، تنها یک دارایی شیرین و مطلوب نیست، بلکه برخورداری از آن فرق بین موفقیت و شکست را مشخص می‌کند.
●    برای این که بدانید به اندازه کافی اعتماد مردم را جلب کرده‌اید، استراتژی «۲۰: ۶۰: ۱۰: ۱۰» را نصب العین قرار دهید و مطمئن شوید ۲۰ درصد مردم کاملاً به شما اعتماد دارند، ۶۰ درصد به اندازه کافی برای شما احترام قائلند، ۱۰ درصد هنوز تصمیم نگرفته‌اند، و تنها ۱۰ درصد با شما خصومت دارند (توأم با برداشت آزاد از رجیو پیشاوریا).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 07 آبان 1393 ساعت 17:32

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۱۸/فراگردمداری در مقابل هدف‌شیدایی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ طرح مبحث
●    انتخابات هزار و سیصد نود و دو، یک صحنه درس پر محتوا برای فعالان سیاسی بود. مجموعه تدابیری که از اردیبهشت هزار و سیصد و هشتاد و نه آغاز شد، خبرسازی‌های گسترده سررسیدی که نهایتاً به لکه‌دار شدن نیروهای فعال دولت وقت منتهی گردید، موضوع ائتلاف سه نفره، شکست غیر اخلاقی در ائتلاف سه نفره، و نهایتاً، پیروزی میلی‌متری نحوی تدبیر و نحوی امید، همگی، زنجیره مستمری از یک راهبرد تفرقه بینداز و حکومت کن به نظر می‌رسید که شدیداً و منحصراً به «نتیجه سیاسی» می‌اندیشید. و در این میان، اصرار گروه اندک و پایدار بر یک گزینه حاشیه‌ای هر چند درست و مبتنی بر حجت شرعی، صرف نظر از نتیجه، هم پندآموز بود.

░▒▓ ریشه‌یابی موضوع
●    در میان فعالان سیاسی، ذهنیت‌های «هدف‌شیدا» زیاد پیدا می‌شوند. کسانی که برندگی در انتخابات ریاست جمهوری را همه چیز می‌دانند. معمولاً، پیروزی آن‌ها بسیار شورانگیز و هیجان‌آور است، ولی شکست آن‌ها و حتی همان پیروزی‌شان نیز در دراز مدت، واقعاً مصیبت‌بار خواهد بود. گاه، آن‌ها به دنبال آن هستند تا به هر طریقی که هست، کار را به سر انجام برسانند، بدون توجه به این‌که این کار چه هزینه‌هایی در پی دارد.
●    در مقابل، سیاست‌مداران جاافتاده و سنجیده، بیشتر «فرآگردمدار» هستند. آن‌ها به دنبال آنند که از طریق ایجاد تغییر مقدماتی، به هدف نهایی دست یابند. «فرآگردمداری» یک مفهوم ظریف‌تر و دقیق‌تر و مینیاتوری‌تر، در مقایسه با «هدف‌شیدایی» است. «هدف‌شیدایان» می‌خواهند یک موضوع را به زور هم که شده به سرانجام، برسانند، اما، برای آن‌که «فرآگردمدار» باشید، باید با ظرافت، صبر، دقت، حکمت و بصیرت عمل کنید تا یک موضوع را به آن‌چه واقعاً می‌تواند باشد، تغییر دهید.
●    البته، این تمایز به آن معنا نیست که «هدف‌شیدایان»، هرگز نمی‌توانند موفق باشند؛ می‌توانند، اما، اغلب ناپایدار. «هدف‌شیدایان»، می‌توانند مثلاً، یک استراتژی تبلیغات انتخاباتی را زورچپان کنند و به این طریق در انتخابات «با اختلاف اندک» به پیروزی برسند. طراحان تبلیغاتی می‌توانند از طریق نفوذ در رقبا و طرح «خیانت در ائتلاف انتخاباتی»، رقبا را به ترتیبی هر چند غیر اخلاقی کنار بزنند، و موانع فنی را از سر راه بردارند. مشاهده همه این دستاوردها از راه دور برای فعال سیاسی جوان، جذاب است، اما، وقتی از نزدیک به درون آن نگاه می‌کنیم، به عواقب سنگین آن پی می‌بریم، و درمی‌یابیم که سیاست معطوف به انتخابات، چگونه باعث «تضعیف اصل سیاست و تدبیر و امید» می‌شود.
●    در این‌جا با ذکر سه دلیل می‌گوییم که چرا راهبران سیاسی که «فراگردمدار» هستند، در بلندمدت کیفیت بهتری از خود ارائه می‌دهند، و نتایج طولانی‌مدت‌تری نسبت به راهبران صرفاً «هدف‌شیدا»،  از خود نشان می‌دهند:

▓ ۱- استفاده از قانون طبیعت
●    راهبرانی که فقط می‌خواهند بیشتر به دست آورند، همواره در حرکت هستند، کمتر تأمل می‌کنند، کمتر مشاهده می‌کنند، و همیشه به دنبال کاری برای انجام دادن هستند. این ویژگی‌ها، همان طور که قبلاً نیز مشاهده کردیم، استراتژی راهبری مناسبی محسوب نمی‌شوند.
●    گاهی اوقات، بهترین راه حل برای یک مشکل تنها زمانی حاصل می‌شود که برای مدتی به آن کاری نداشته باشید. راهبران فراگردمدار همواره توان انجام این کار را دارند، و این کار را می‌کنند، اما، برای راهبرانی که هدف‌شیدا هستند، و تنها در پی کسب موفقیت بیش‌ترند، پشت گوش انداختن کار و این‌که بگذارند مشکلی به آرامی و خود به خود حل شود، همانند یک کابوس و شکنجه است.

▓ ۲- بهره‌مندی از یک دید وسیع‌تر
●    راهبرانی که صرفاً به هدف فکر می‌کنند، فقط به فکر برد هستند؛ برد در بازی برای آن‌ها بهترین راه حل یا همان یگانه راه حل درست است. اما، راهبران فراگردمدار به فکر راه حل بهینه در یک دید وسیع‌تر هستند.
●    راه حل مبتنی بر برد در افرادی که فقط به هدفشان فکر می‌کنند، اغلب متضمن آزار و ناراحتی دیگران طی انجام فرآیند است، اما، درباره راه حل بهینه افراد فراگردمدار، آن‌ها اغلب این موضوع را می‌پذیرند که بین دریافت نتیجه و تأثیر آن بر دیگران رابطه‌ای وجود دارد و آن‌ها سعی می‌کنند میان این دو تعادل ایجاد نمایند.
●    آیا این به آن معناست که راهبران فراگردمدار در مقابل راهبران صرفاً هدف‌شیدا ضعیف هستند؟ خیر. این به آن معناست که راهبران فراگردمدار، متعادل و بالغ و همه جانبه‌نگر هستند، و چیزی را می‌کارند که در بلندمدت، درختی تناور از خود به جای می‌گذارد و از میان‌مدت ثمر ویژه می‌دهد. در عوض، راهبران هدف‌شیدا، به جای نهال ریشه‌دار، تخم کدو می‌کارند تا ناگهان بوته درازی را شاهد باشند، غافل از این که این بوته‌ی زود ثمر، کم ثمر می‌دهد، ثمر کم‌ارزشی می‌بخشد، و زود خشک می‌شود.

▓ ۳- ایمان به مسیر
●    هر چند عجیب به نظر می‌رسد، اما، حقیقت دارد: راهبرانی که هدف‌شیدا هستند، نسبت به راهبرانی که فراگردمداری اولویت آن‌هاست، بیشتر به خود شک دارند.
●    این موضوع تا حدی به مورد دوم که در بالا گفتیم ربط دارد؛ این‌که راهبران صرفاً هدف‌گرا، خود نیز تا حدی بر این امر واقفند که تمرکز آن‌ها بر رسیدن به پیروزی، چیزهای گران قدری را نابود می‌کنند، و این نابودی نمی‌تواند برای خود آنان نیز بی‌عواقب باشد.
●    یک نکته دیگر که ایمان هدف‌شیدایان را به مسیر خود متزلزل می‌کند این است که آن‌ها، همواره خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، نه با یک مسیر اخلاقی درست. افراد صرفاً هدف‌شیدا به این علت که خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، همواره از یک استراتژی به استراتژی دیگر می‌روند و با این کار اعتماد به مسیر خود را از دست می‌دهند، هر چند این افراد تقریباً، هیچ‌گاه در جمع نشان نمی‌دهند که اعتماد به مسیر ندارند.
●    در مقابل، راهبران فراگردمدار ترجیح می‌دهند راه خود را با ثبات و استحکام بیشتری طی کنند و ضمن این‌که همواره هدف خود را مد نظر دارند، دیگران را در فراز و نشیب‌ها به خوبی راهبری کنند (توأم با اقتباس‌های آزاد  از Les Mckeown)

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 06 آبان 1393 ساعت 08:57

یک تحلیل از ماجرای اسیدپاشی: هزینه‌های رئیس‌جمهور روحانی در ماه محرم

فرستادن به ایمیل چاپ

سیدعابدینادامه مطلب... نورالدینی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    از آنان که ماجرای اسیدپاشی اصفهان را به اسلام و حجاب و امر به معروف و جامعه متدین و مومن وصل می‌کنند؛ نه انتظار بوده و نه انتظار هست که جانب انصاف را بگیرند. این‌ها همان‌هایی هستند که صدای هلهله‌شان در عاشورای سال ۸۸ هم‌چنان قلب عزاداران حسینی را مجروح می‌کند. پس، چه جای انتظار از اینان که در آستانه اقامه عزای حسین (ع) چنگ بر فلسفه عاشورا یعنی، امر به معروف نکشند؟ آنان در روزهایی که پرچم سیاه در ایران برافراشته می‌شود، تلاش می‌کنند هزینه حسینی بودن که یکی از خصایص آن امر به معروف است را بالا ببرند. تلاش می‌کنند کسی دیگر از امر به معروف نگوید. فتنه این بار نیز همانند سال ۸۸ علیه قیام کربلا شورش کرده است. آن یکی را با هلهله، این یکی را با توهین به پیام سیدالشهدا و چنگ کشیدن بر صورت عزاداران سیدالشهدا. همه می‌دانند آتش فتنه ۸۸ را عاشورای همان سال خواباند؛ اگر چه در ۹ دی تبلور یافت. آن‌ها از کربلا و عاشورا کینه دارند. پس، نه فتنه با اسلام و کربلا صاف می‌شود و نه ما با فتنه! و به همین خاطر است که در نظام اسلامی، فتنه و اهالی آن «خط قرمز» هستند. آرایش سیاسی در جامعه هم تابع همین واقعیت است.
●    مردم ایران فتنه را با آدرس عاشورای ۸۸ می‌شناسند، پس، برای این مردم عجیب نیست اگر هلهله‌کنندگان عاشورای ۸۸، جامعه متدین، مومن و عزادار امام حسین (ع) را متهم به اسیدپاشی کنند!، اما، جامعه متدین که اکثریت مردم ایران را تشکیل می‌دهد در ماجرای اخیر زخمی بر تن دارد.
●    ما از آقای روحانی گلایه داریم و آن را صریح با ایشان در میان می‌گذاریم. درست در اوج شایعه‌پراکنی فتنه و ضدانقلاب علیه جامعه مومن و متدین و ادعای ارتباط اسیدپاشی با حجاب و امر به معروف، آقای روحانی در زنجان، در همان سخنرانی که از کربلا و عاشورا درس مذاکره گرفتند؛ می‌گویند: «مبادا تحت لوای شعار امر به معروف و نهی از منکر ناامنی شود».
●    آنچه آقای روحانی در زنجان گفت؛ با هر نیت و در هر قاعده‌ای گفته شده باشد؛ ادعای فتنه‌گران و جریان دین‌گریز به متدینین درباره حادثه اسیدپاشی اصفهان را تقویت کرد. در واقع، این اظهارنظر آقای روحانی به عنوان سند شایعه ارتباط اسیدپاشی با حجاب و متدینان القا شد و هنوز هم رسانه‌های فتنه و دین‌گریز آن را به عنوان سند درستی ادعای زشت خود مطرح می‌کنند. فتنه هنوز هم هیچ دستاویزی جز آن اظهارنظر آقای روحانی برای اثبات درستی ادعای خود ندارد!
●    اکنون، شرایط را مجسم کنیم؛ فتنه دین‌گریز با آن سابقه زشت در عاشورای ۸۸، در آستانه محرم، جامعه مومن و متدین را متهم به اسیدپاشی علیه دختران و زنان ایرانی کرده است، اما، فتنه‌گران بی‌اعتبارند؛ بویژه در آستانه محرم، ولی، اظهارنظری از سوی رئیس‌جمهور مطرح می‌شود که ادعای آنان علیه جامعه متدین عزادار امام حسین (ع) را تقویت می‌کند! این همان زخمی است که بر پیکر جامعه متدین و مومن ایران وارد شده است.
●    آقای روحانی ۴ روز پس از آن اظهارنظر، شاید به دلیل مشاهده سوءاستفاده‌ها از اظهارنظر او و شاید در واکنش به اعتراضات و تذکرها، در جلسه هیأت دولت گفت: «تا زمانی که عامل یا عاملان این حادثه (اسیدپاشی اصفهان) دستگیر نشده‌اند، شایسته نیست کسی، فردی یا گروهی را به نادرست متهم کند، چرا که، اتهام بی‌اساس و بی‌پایه از گناهان کبیره است».
●    ما معتقدیم و انصاف هم همین را می‌گوید که این واکنش آقای روحانی آن هم پس از آن‌که فتنه ۴ روز فرصت یافت در ماجرای اسیدپاشی با استناد به اظهارات رئیس‌جمهور در زنجان، به جامعه متدین و مومن اتهام بزند؛ نه می‌تواند آن اشتباه را تصحیح کند و نه می‌تواند گلایه جامعه متدین و مومن را پاسخگو باشد.
●    اتهام ضدانقلاب و فتنه‌گران به جریان متدین و مومن و انقلابی با اهداف مشخصی مطرح شد. بنا بر این، خود آقای روحانی که تأکید دارد در امور امنیت ملی متخصص است؛ خوب می‌داند این اتهام چه ابعاد و تبعات امنیتی و فرهنگی برای جامعه دینی ایران دارد. بنا بر این، ابتدا انتظار بود آقای روحانی چنین بهانه‌ای به فتنه‌گران ندهد. سپس، انتظار بود با مشاهده سوءاستفاده ضدانقلاب و فتنه‌گران از اظهارات او، به سرعت بهانه را از دست آن‌ها بگیرد. متأسفانه به هر دلیل این انتظارات جامعه متدین و انقلابی برآورده نشد و آن‌ها چند روز آماج زشت‌ترین اتهام بودند!
●    جریان مومن انقلابی ضامن حرکت کشور در چارچوب اهداف نظام اسلامی است. این را آقای روحانی هم می‌داند، و هم چندی پیش از زبان رهبر انقلاب شنیده است.
●    تلاش برای به انزوا کشاندن جریان مومن انقلابی دقیقاً برای خارج کردن کشور از مسیر و ریل انقلاب است. در ماجرای اخیر و اتهامی که ضدانقلاب به جریان مومن انقلابی وارد کرد، دقیقاً همین هدف دنبال شده است. اتهام اسیدپاشی به مردم متدین و مومن، تلاشی است که می‌خواهد اعتماد عمومی به متدینین را سلب کرده و جامعه متدین و انقلابی را در جامعه به انزوا بکشاند. این اتهام تلاش می‌کند اعتبار متدینین در جامعه را مخدوش کند تا دغدغه‌های آنان از آموزه‌های دینی و ارزش‌های اسلامی گرفته تا نحوه رفتار دولت در مذاکرات هسته‌ای مخدوش شود.
●    اکنون، مشخص می‌شود چرا رهبر انقلاب نسبت به تلاش‌هایی که می‌خواهد جریان مومن انقلابی را به انزوا بکشاند؛ به دولت تذکر دادند. ایشان ۱۴ تیر امسال در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام به دولت سفارش کردند: «مراقب باشید برخی در صحنه سیاسی کشور با شعار اعتدال، جریان‌های مومن را کنار نزنند». رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری نیز هشدار دادند آن‌هایی که به جوانان مومن انقلابی با بدبینی نگاه می‌کنند و تلاش می‌کنند آن‌ها را منزوی کنند؛ به کشور خدمت نمی‌کنند.
●    اما نکته دیگر در این‌باره جفایی است که در این ماجرا به اسلام شده است. با اتهام جریان دین‌گریز در مرتبط کردن اسیدپاشی با حجاب و فریضه امر به معروف، در واقع، تلاش شده است هزینه اقامه این فریضه در جامعه افزایش یابد و به عبارتی امر به معروف مترادف با اسیدپاشی تصور شود! آیا نمی‌توان متصور بود در چنین فضای امنی، چه هنجارشکنی‌هایی صورت می‌گیرد؟
●    ماجرا کاملاً مشخص است. جریان دین‌گریز و ضددین با ظرفیت جریان فتنه تلاش می‌کند همه مظاهر اسلامی را در ایران چه در قالب قوانین حکومتی و چه در قالب آداب و رسوم مذهبی و ملی ریشه‌کن کند. مخالفت صریح این جریان با قصاص در همین راستا است. برنامه‌های سخیف این جماعت برای کسب رضایت از اولیای دم برای مجرمان در همین راستا است. مخالفت آنان با قصاص در ملأعام نیز در همین راستا است. بهانه‌های مضحک حقوق بشری بویژه در امور زنان نیز در همین قاعده قابل تعریف است. اکنون، در ماجرای اسیدپاشی اصفهان نیز اتهام آنان به متدینین، در واقع، تلاشی است برای تضعیف حجاب! اگرنه وقتی نه اسیدپاش مشخص است و نه قربانیان بی‌حجاب بوده‌اند؛ تنها افراد ساده‌لوح و مستضعف فکری می‌توانند اتهام اسیدپاشی به متدینین را باور کنند.
●    به هر حال، ماجرا واقعیت پنهانی ندارد. همه‌چیز پیداست. از اهداف دین‌گریزانه و ضدحکومتی تا اجحافی که به متدینین و بویژه اتهام بی‌حجابی که علیه قربانیان این حادثه مطرح شده است.
●    آقای روحانی تأکید دارد هم حقوقدان است، و هم متخصص امنیت ملی. مردم مومن و متدین منتظرند.
مأخذ:وطن‌امروز
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 06 آبان 1393 ساعت 08:53

صفحه 93 از 407