حامد دهخدا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ طرح مبحث
● انتخابات هزار و سیصد نود و دو، یک صحنه درس پر محتوا برای فعالان سیاسی بود. مجموعه تدابیری که از اردیبهشت هزار و سیصد و هشتاد و نه آغاز شد، خبرسازیهای گسترده سررسیدی که نهایتاً به لکهدار شدن نیروهای فعال دولت وقت منتهی گردید، موضوع ائتلاف سه نفره، شکست غیر اخلاقی در ائتلاف سه نفره، و نهایتاً، پیروزی میلیمتری نحوی تدبیر و نحوی امید، همگی، زنجیره مستمری از یک راهبرد تفرقه بینداز و حکومت کن به نظر میرسید که شدیداً و منحصراً به «نتیجه سیاسی» میاندیشید. و در این میان، اصرار گروه اندک و پایدار بر یک گزینه حاشیهای هر چند درست و مبتنی بر حجت شرعی، صرف نظر از نتیجه، هم پندآموز بود.
░▒▓ ریشهیابی موضوع
● در میان فعالان سیاسی، ذهنیتهای «هدفشیدا» زیاد پیدا میشوند. کسانی که برندگی در انتخابات ریاست جمهوری را همه چیز میدانند. معمولاً، پیروزی آنها بسیار شورانگیز و هیجانآور است، ولی شکست آنها و حتی همان پیروزیشان نیز در دراز مدت، واقعاً مصیبتبار خواهد بود. گاه، آنها به دنبال آن هستند تا به هر طریقی که هست، کار را به سر انجام برسانند، بدون توجه به اینکه این کار چه هزینههایی در پی دارد.
● در مقابل، سیاستمداران جاافتاده و سنجیده، بیشتر «فرآگردمدار» هستند. آنها به دنبال آنند که از طریق ایجاد تغییر مقدماتی، به هدف نهایی دست یابند. «فرآگردمداری» یک مفهوم ظریفتر و دقیقتر و مینیاتوریتر، در مقایسه با «هدفشیدایی» است. «هدفشیدایان» میخواهند یک موضوع را به زور هم که شده به سرانجام، برسانند، اما، برای آنکه «فرآگردمدار» باشید، باید با ظرافت، صبر، دقت، حکمت و بصیرت عمل کنید تا یک موضوع را به آنچه واقعاً میتواند باشد، تغییر دهید.
● البته، این تمایز به آن معنا نیست که «هدفشیدایان»، هرگز نمیتوانند موفق باشند؛ میتوانند، اما، اغلب ناپایدار. «هدفشیدایان»، میتوانند مثلاً، یک استراتژی تبلیغات انتخاباتی را زورچپان کنند و به این طریق در انتخابات «با اختلاف اندک» به پیروزی برسند. طراحان تبلیغاتی میتوانند از طریق نفوذ در رقبا و طرح «خیانت در ائتلاف انتخاباتی»، رقبا را به ترتیبی هر چند غیر اخلاقی کنار بزنند، و موانع فنی را از سر راه بردارند. مشاهده همه این دستاوردها از راه دور برای فعال سیاسی جوان، جذاب است، اما، وقتی از نزدیک به درون آن نگاه میکنیم، به عواقب سنگین آن پی میبریم، و درمییابیم که سیاست معطوف به انتخابات، چگونه باعث «تضعیف اصل سیاست و تدبیر و امید» میشود.
● در اینجا با ذکر سه دلیل میگوییم که چرا راهبران سیاسی که «فراگردمدار» هستند، در بلندمدت کیفیت بهتری از خود ارائه میدهند، و نتایج طولانیمدتتری نسبت به راهبران صرفاً «هدفشیدا»، از خود نشان میدهند:
▓ ۱- استفاده از قانون طبیعت
● راهبرانی که فقط میخواهند بیشتر به دست آورند، همواره در حرکت هستند، کمتر تأمل میکنند، کمتر مشاهده میکنند، و همیشه به دنبال کاری برای انجام دادن هستند. این ویژگیها، همان طور که قبلاً نیز مشاهده کردیم، استراتژی راهبری مناسبی محسوب نمیشوند.
● گاهی اوقات، بهترین راه حل برای یک مشکل تنها زمانی حاصل میشود که برای مدتی به آن کاری نداشته باشید. راهبران فراگردمدار همواره توان انجام این کار را دارند، و این کار را میکنند، اما، برای راهبرانی که هدفشیدا هستند، و تنها در پی کسب موفقیت بیشترند، پشت گوش انداختن کار و اینکه بگذارند مشکلی به آرامی و خود به خود حل شود، همانند یک کابوس و شکنجه است.
▓ ۲- بهرهمندی از یک دید وسیعتر
● راهبرانی که صرفاً به هدف فکر میکنند، فقط به فکر برد هستند؛ برد در بازی برای آنها بهترین راه حل یا همان یگانه راه حل درست است. اما، راهبران فراگردمدار به فکر راه حل بهینه در یک دید وسیعتر هستند.
● راه حل مبتنی بر برد در افرادی که فقط به هدفشان فکر میکنند، اغلب متضمن آزار و ناراحتی دیگران طی انجام فرآیند است، اما، درباره راه حل بهینه افراد فراگردمدار، آنها اغلب این موضوع را میپذیرند که بین دریافت نتیجه و تأثیر آن بر دیگران رابطهای وجود دارد و آنها سعی میکنند میان این دو تعادل ایجاد نمایند.
● آیا این به آن معناست که راهبران فراگردمدار در مقابل راهبران صرفاً هدفشیدا ضعیف هستند؟ خیر. این به آن معناست که راهبران فراگردمدار، متعادل و بالغ و همه جانبهنگر هستند، و چیزی را میکارند که در بلندمدت، درختی تناور از خود به جای میگذارد و از میانمدت ثمر ویژه میدهد. در عوض، راهبران هدفشیدا، به جای نهال ریشهدار، تخم کدو میکارند تا ناگهان بوته درازی را شاهد باشند، غافل از این که این بوتهی زود ثمر، کم ثمر میدهد، ثمر کمارزشی میبخشد، و زود خشک میشود.
▓ ۳- ایمان به مسیر
● هر چند عجیب به نظر میرسد، اما، حقیقت دارد: راهبرانی که هدفشیدا هستند، نسبت به راهبرانی که فراگردمداری اولویت آنهاست، بیشتر به خود شک دارند.
● این موضوع تا حدی به مورد دوم که در بالا گفتیم ربط دارد؛ اینکه راهبران صرفاً هدفگرا، خود نیز تا حدی بر این امر واقفند که تمرکز آنها بر رسیدن به پیروزی، چیزهای گران قدری را نابود میکنند، و این نابودی نمیتواند برای خود آنان نیز بیعواقب باشد.
● یک نکته دیگر که ایمان هدفشیدایان را به مسیر خود متزلزل میکند این است که آنها، همواره خود را با دیگران مقایسه میکنند، نه با یک مسیر اخلاقی درست. افراد صرفاً هدفشیدا به این علت که خود را با دیگران مقایسه میکنند، همواره از یک استراتژی به استراتژی دیگر میروند و با این کار اعتماد به مسیر خود را از دست میدهند، هر چند این افراد تقریباً، هیچگاه در جمع نشان نمیدهند که اعتماد به مسیر ندارند.
● در مقابل، راهبران فراگردمدار ترجیح میدهند راه خود را با ثبات و استحکام بیشتری طی کنند و ضمن اینکه همواره هدف خود را مد نظر دارند، دیگران را در فراز و نشیبها به خوبی راهبری کنند (توأم با اقتباسهای آزاد از Les Mckeown)
● ادامه این مباحث را در همین پاورقیها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم