دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ مقام معظم رهبری، از فرجام اسفندماه تا کنون، سریال تأکید بر «انقلابی ماندن» را آغاز کردهاند؛ بار اول، و در هفته پایانی سال پیش، در دیدار مهم با طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، نسبت به فرآیند انقلابیزدایی از حوزههای علمیه هشدار دادند، و اکنون، خطاب به دانشمندان دانشگاهها، بر فضیلت «انقلابی ماندن» ابرام ورزیدند.
▬ به نظر میرسد که کار «انقلاب» و «انقلابی بودن»، در میان دانشمندان و نخبگان این ملت، از جایی عیب پیدا کرده است.
▬ بوضوح از جایی عیب پیدا کرده است، وقتی دکتر حسن قاضیزاده هاشمی، به جای رویارویی عملی یا حقوقی با فیشهای حقوقی عظیم و نابرابریهای سترگ در دستگاه متبوع خویش، همه را به سکوت در قبال فیشهای حقوقی عجیب و قریب، و بیعملی مسؤولان در قبال این نابرابریها فراخواندند.
▬ در مرکز این همه هشدار به ضعف روحیه انقلابی در میان نخبگان، در ماه مبارک «علی»، و در سالگرد استاد «روحیه انقلابی»، دکتر علی شریعتی، با شفقت دکتر حسن قاضیزاده هاشمی را به تفسیر علوی از دین حنیفی فرامیخوانم که تلگرام خود به آن اشاره کردهاند؛ چرا که «خداوند از دانشمندان پيمان گرفته است كه در برابر سيرىِ ستمگر و گرسنگىِ ستمديده آرام ننشينند و بدان رضايت ندهند» (نهجالبلاغه/ خطبه سوم). تأکید و تکرار: «آرام ننشینند + به آن رضایت ندهند». این است، روحیه «انقلابی» که آیت ا... سید علی حسینی خامنهای، با تأکید، دانشمندان را به آن فراخواندهاند.
▬ «میثم خرمافروش»، خرماهای خوب را و خرماهای بد را دو توده کرده و به دو قیمت میفروخت؛ باشد که خرماهای خوب را اغنیا بخورند و خرماهای بد را فقرا؛ و «علی» از راه رسید...
▬ و «علی» از راه رسید، و «به یار وفادارش تشر زد»؛ «هان؛ چرا خلق خدا را اینچنین تقسیم میکنی؟» و «نشست و با دستهای خویش هر دو را در آمیخت» و گفت: «هر دو را به یک قیمت معدل بفروش» (به نقل از درسهای «خودسازی انقلابی»/ دکتر علی شریعتی).
▀█▄ مقدمات «خودسازی انقلابی»
▬ وقتی روحیه و نهادهای انقلابی در یک جامعه رو به ضعف بگذارند، افراد آن جامعه، به نظمهای موجود، هر چند ناعادلانه خو میگیرند، دست به توجیه آنها میزنند، کنج عافیت را بر معرکه جهاد برمیگزینند، و به محدودههای «طبیعی» و «تاریخی» رضایت میدهند.
▬ اصولاً «انقلاب» و «انقلابی بودن»، یعنی پوستههای وضع موجود را که «طبیعی» و «مرسوم» جلوه داده میشوند، در یک جهت تکاملی «برحق» تحمل نکردن، و با توشه «ایمان به عظمت فطری و خویشتن انسانی»، هجرت کردن. و ملهم از درسهای «خودسازی انقلابی» دکتر علی شریعتی، میتوان آموخت که مسیر تکامل روحیه و نهاد انقلابی از تحکیم سه معرفت و بصیرت میگذرد. ما، طلاب و فضلای حوزههای علمیه، و دانشمندان و اساتید دانشگاه، و همچنین، دکتر حسن قاضیزاده هاشمی، باید یک مسیر سه گردنهای را در زندگی خود مدام و مدام مرور کنیم تا انقلابی بمانیم، و اسیر وضعیتهای «طبیعی» و «مرسوم» اما «غیرانسانی» نشویم. این است، روحیه انقلابی.
▬ مطابق طرح «خودسازی انقلابی»، نخستین بصیرتی که باید از سر بگیریم، «بصیرت توحیدی» است؛ یعنی، آنچه کوشش وجودی جوهر انسان را به سوی ارزشهای متعالی جهت میبخشد و نیز به آدمی انرژیای میدهد تا در مقابل قفس آهنین مدیریت دیوانسالار و منطق اقتصادی بیرحم سرمایهداری بایستد. اگر دانشمندی، توش و توان رویارویی با مدیران و پزشکان و فوتبالیستها و سرمایهداران و مقاطعهکاران و پورشهسواران را در خود نمیبیند، باید در گام اول، به تقویت «بصیرت توحیدی» خود بپردازد، و بهترین کار در این «ماه بندگی»، برای احیای «بصیرت توحیدی»، مرور منش و مرام «علوی» است.
▬ گام دوم، مرور مجدد «بصیرت عدالت» است؛ کسی میتواند در درون خویش به پرورش ارزشهای خدائی بپردازد و گسترش فطری را و عظمت درونی خویش را وجههی همّت خویش کند و به انعکاس خداوند در فطرت خویش بپردازد، که در همان حال، با سرنوشت مردم ستمدیده و محروم در آمیزد و رنج آنها را احساس کند و به همین جا متوقف نشود و در مسیر رهائی آنان تلاش کند. هدف یک جامعه انقلابی، دستیابی به طراز جدیدی از انسانیت است؛ «یک جوهر صافی متعالی؛ یک انسان به ایثار رسیده». او که میپندارد که مدیر و پزشک و فوتبالیست و سرمایهدار و مقاطعهکار و پورشهسوار، همین هستند که هستند، باید درسهای پیشین مشهد را به یاد آورد که: «در میدان بازی که هر کسی آزاد است بتازد، شک نیست تنها کسانی که سوارند پیش میافتند».
▬ و بالاخره، گام سوم، «بصیرت حریت» است؛ انسان انقلابی علوی، پدیدهی ساخته شدهی طبیعت بود، و با مجاهدت خویش، طبیعت را نفی کرد، تاریخ ساخت، و بر تاریخ فایق آمد و خدایی شد. اصولاً وقتی میگوییم «انسان انقلابی»، مقصودمان پیدایش آن علتی است که در مسیر طبیعت و تاریخ، نقش یک عامل، خالق، صانع، مدبّر و استخدام کنندهی خودآگاه را بازی میکند، و چنین انسانی، به میزانی که ارادهاش را با دیدگاه توحیدی بسیج میکند، میتواند خود را بر مسیر مادی و علمی تاریخ مسلط سازد، و آن را طوری شکل دهد که نه جنگلی، که انسانی و مدنی باشد. اگر نخبه، بیندیشد که سیطره نابرابر مدیران و پزشکان و فوتبالیستها و سرمایهداران و مقاطعهکاران و پورشهسواران، یک سلطه «حقوقی» از جنس «طبیعی» یا «تاریخی» است، باید در «بصیرت حریت» خویش تردید کند.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم