فیلوجامعه‌شناسی

اصلاح‌طلب بودن

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    خط و ربط اصلاح‌طلبی را از دوم خرداد هزار و سیصد و هفتاد و شش، تاریخ گذاری می‌کنند. اصلاح‌طلب بودن، معادل دوم خردادی بودن تلقی می‌شود.
▬    ولی، پیشینه اصلاح‌طلب بودن، کمی به قبل‌تر بازمی‌گردد؛ وقتی در تقابل‌های مربوط به قانون کار و قانون مجازات اسلامی، آن‌ها که بعداً دوم خردادی شدند، طرف مجلس بودند، نه شورای نگهبان. آن وقت، ساز و کار مصلحت سنجی مد نظر امام خمینی رحمه الله علیه، موجب شد که رأی مجلس موقتاً تصدیق شود، و ما قوانین موقت مجازات اسلامی داشته باشیم. این قوانین به نحو آزمایشی به مورد اجرا گذاشته، و مدام توسط مجلس تمدید شده است. به هر حال، از آن وقت بود که جبهه‌بندی اصلی پس از انقلاب آغاز گردید.
▬    در زمینه قانون کار هم، برخی ضوابط اسلامی مالکیت محدود می‌شد تا مشابه ضوابط جهانی، حقوق کارگران ارتقاء یابد. به تناسب چنین موضعی، آن‌ها که به هواداری از مجلس و در مقابل شورای نگهبان می‌ایستادند، عنوان «چپ» را پذیرفتند، و کسانی که جانب شورای نگهبان را گرفتند، عنوان «راست» را بر خود متحمل شدند.
▬    این بود، تا پایان عصر سازندگی. تا پایان عصر سازندگی به نظر می‌رسید که تمام مناصب قدرت در اختیار جناح «راست» بود. در انقضای عصر سازندگی، و در رقابت بین جناب علی اکبر ناطق نوری، و جناب سید محمد خاتمی، آقای خاتمی، به صدارت عظمایی دست یافت. آن وقت، در حالی که جناب اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی، کمی تا قسمتی بی‌طرف به نظر می‌رسید، ولی تصور جامعه آن بود که او به هم حزبی خود در جامعه روحانیت مبارز، یعنی جناب ناطق نوری بی‌میل نیست. به هر حال، هر دو «راستی» تلقی می‌شدند. همان طور که در تبلیغات انتخاباتی جناب ناطق نوری از قول آیت الله عبد الله جوادی آملی آمده بود، اگر رأی دهندگان می‌خواستند شرایط آرام دوران حکمرانی جناب هاشمی استمرار یابد، بهتر بود به جناب ناطق نوری رأی دهند. ولی، با ملاحظه همه جوانب و شاید هم بدون ملاحظه همه جوانب، مردم به تغییر اوضاع رأی دادند؛ به جناب سید محمد خاتمی. جناب سید محمد خاتمی، به عنوان وزیر ارشاد اخراجی دولت هاشمی نمود یافت؛ به عنوان نمود و نماد تغییر.
▬    پس، گفتمان دوم خرداد، باید در تقابل با بخشی از آن چه در عصر سازندگی جریان داشت، ملحوظ می‌شد. شعارهای انتخاباتی هم مؤید این ادعا بود. تأکید سید محمد خاتمی به «قانون‌گرایی»، واکنشی به پرونده غلامحسین کرباسچی بود که آن روزها جریان داشت. در جریان آن پرونده، معلوم شد که برخی مدیران، برای خود، شأن فراقانونی در تصور داشتند. در آن زمان، مضامین پر بیننده‌ای در فیلم‌ها پیدا شد که نشان دهنده حساسیت جامعه به سوء استفاده‌های مدیران بود. بدین ترتیب، شعار قانون‌گرایی به برجسته‌ترین شعار جناب سید محمد خاتمی تبدیل شد.
▬    پس از به قدرت رسیدن جناب سید محمد خاتمی، یک اتحاد سیاسی و روشن‌فکری، مفهوم «اصلاحات» را به عنوان متغیر حاوی «پیام دوم خرداد» معرفی کردند، و از اینجا بود که مفهوم گرد و قابل تفسیر «اصلاح‌طلب» خلق شد. اصلاح‌طلبی از سوی اتحاد سیاسی و روشن‌فکری، عمدتاً به «توسعه سیاسی» تعبیر گردید. در مقابل عصر سازندگی که به «توسعه اقتصادی» شناخته می‌شد، اصلاح‌طلبان تصمیم گرفتند تا پیام دوم خرداد را به «توسعه سیاسی» تعبیر کنند.
▬    در آن وقت، توسعه سیاسی، در تحلیل‌های نظری، معادل مدرنیزاسیون سیاسی قلمداد شد، و انطباق با ضوابط یک دموکراسی محض، به منظور اصلاح‌طلبی بدل گردید. در این راه، ولایت فقیه و شورای نگهبان، مانع محسوب شدند، و ابتدا پنهان، و سپس آشکار، رویارویی با آن‌ها آغاز شد. به لحاظ فرهنگی هم، دگراندیشی را بر اتکاء به یک قرائت پایه‌ای از دین و مذهب رسمی کشور ترجیح دادند. به لحاظ اقتصادی هم بر استمرار سیاست‌های تعدیل و آزادسازی اقتصادی تأکید گردید.
▬    در این دگردیسی ایدئولوژیک، «چپ» قدیم، به سمت «راست» گرایش پیدا کرد، و به رغم آن برخورد در موضوع قانون کار و مجازات اسلامی، اکنون، موضعی لیبرال را پذیرا می‌شد. سمبل این دگردیسی را می‌توان در اتحادی که بعداً آشکار شد، ملاحظه کرد. اتحاد عجیب هاشمی-خاتمی-ناطق در انتخابات نود و دو.
▬    در مقابل، و در یک معناشناسی تفاوتی، جناح «راست»، اکنون «چپ» به نظر می‌رسید و عنوان «اصول‌گرا» را پذیرفت. آن‌ها نگران فاصله گرفتن حکمرانی از مردم در سایه نفوذ روزافزون روشن‌فکران و پیشتازان آزادسازی اقتصاد بودند. همچنین، آن‌ها نگران تقلیل جمهوری اسلامی به جمهوری دموکراتیک هم بودند. آن‌ها هم نگران جمهوریت بودند و هم اسلامیت.
▬    برخوردهای کوبنده و داغی در حوالی موضوع دموکراسی و ولایت فقیه روی داد، و تا مدت‌ها، و در فاصله سال‌های ۷۶ تا ۸۴ زمینه اصلی مباحث فکری روی این دو تم استوار بود.
▬    برای مدت‌های مدید، مخالفت‌ها با سیاست‌های دولت اصلاحات، به معنای رویارویی با اراده مردم، ضد قواعد اصولی دموکراسی قلمداد، و سپس، محکوم می‌شد. به رغم باور آیت الله سید روح الله موسوی خمینی رحمت الله علیه، در درس‌های ولایت فقیه، انتخاب مردم دیگر در چهارچوب ولایت فقیه قلمداد نمی‌شد، بلکه روشن‌فکران، در بهترین حالت، ولایت فقیه را در چهارچوب خواست مردم مسموع می‌شمردند؛ برخی هم که از اساس سر مساعدی با حکومت اسلامی نداشتند.
▬    ولی سال ۸۴، معتقدان به دموکراسی با شرایط تازه‌ای مواجه شدند. در یک فرآیند انتخاباتی پیچیده، و در حالی که مجری انتخابات، اصلاح‌طلبان بودند، دکتر محمود احمدی‌نژاد برنده قاطع انتخاب نهایی شد.
▬    سؤال این بود که آیا دموکراسی، مسیر صحیحی برای دستیابی به رأی مردم هست یا خیر؟ از این گذشته، شاید دموکراسی مسیر خوبی برای توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی نیست. شاید حکمرانی متخصصان، و بوروکرات‌ها و باتجربه‌ها، مسیر بهتری باشد.
▬    فاصله سال ۸۴ تا ۹۲، صحنه رویارویی‌های کوبنده، همه‌جانبه و دوره‌ای تقریباً همه نیروهای سیاسی داخلی و خارجی علیه دولت احمدی‌نژاد بود. کار از نامه سر گشوده اقتصاددانان علیه سیاست‌های دکتر احمدی‌نژاد آغاز شد، و مدام تشدید گردید، و تحریم سینما و دانشگاه و... استمرار یافت، و به فلج‌کننده‌ترین تحریم‌های تاریخ کشید؛ تحریم‌های داخلی و خارجی. صدای خرد شدن استخوان‌های مردم، زیر با تورم شنیده می‌شد. در همین فاصله، تحولات مهم خاورمیانه هم آغاز گردید و پس از یک دوره امیدبخش، شرایط نگران کننده‌ای رقم خورد، و سوریه، راهبردی‌ترین متحد ایران مورد تهدید واقع گردید. نهایتاً، همه شرایط، منجر به قدرت‌یابی یک دولت تکنوکرات به رهبری جناب دکتر حسن روحانی شد.

░▒▓
▬    اما در فاصله سال ۸۴ تا ۹۲، یک اتفاق مهم افتاد؛ مهم‌ترین و سهمگین‌ترین رویداد صد سال اخیر؛ انتخابات هشتاد و هشت.
▬    با اعلام نتایج، و حتی پیش از آن، زمزمه‌های تقلب در انتخابات شنیده شد، ولی این که جناب مهندس میرحسین موسوی، جمعه شب، ساعت ۹ شب، و در حالی که جمع‌آوری آراء همچنان ادامه داشت، در مصاحبه مطبوعاتی حاضر شد، و خود را «برنده قاطع انتخابات» معرفی کرد. این، در حالی بود که ستاد انتخابات، نه تنها محمود احمدی‌نژاد را برنده انتخابات، بلکه وی را برنده قاطع انتخابات و با رأی خیره‌کننده بیست و چهار میلیونی معرفی کرد.
▬    جناب مهندس میرحسین موسوی و جناب مهدی کروبی، هواداران را به خیابان‌ها فرا خواندند و اجتماع عظیمی در میدان آزادی فراهم آوردند. دکتر محمود احمدی‌نژاد هم متقابلاً هواداران خود را به میدان ولی عصر (عج) دعوت کرد. زورآزمایی خیابانی ادامه یافت، و به خشونت هم کشیده شد.
▬    آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای، مقام معظم رهبری، به نماز جمعه رفتند، و همه را به پیروی از ضوابط قانونی توصیه فرمودند. ایشان شورای نگهبان را ملزم به همراهی با معترضان کردند، و برای بازشماری آراء، چراغ سبز نشان دادند. ولی معترضان نپذیرفتند، و کش و قوس را تا شش ماه ادامه دادند. کشور، شش ماه پر التهاب و پر اضطراب را گذراند، تا در شانزده آذرماه، و متعاقباً، عاشورای آن سال، مصادف با دی‌ماه، برخی از معترضان، مرتکب اقدامات شنیعی شدند که زمینه مداخله حکومت برای فیصله قاطع غائله را فراهم آورد. موسوی و کروبی به حصر رفتند.
▬    و در این اوضاع، جوان اصلاح‌طلب در چه موقعیتی بود؟ موقعیتی بسیار دشوار، و ناامید کننده. جوان اصلاح‌طلب، درست یا غلط، که به باور من غلط، ایده‌هایی داشت که نخبگان داخلی یا اصلاً موافق آن نبودند، یا نمایندگان این فکر، اسیر اشتباهات فاحش بودند. فکر اصلاح‌طلب نماینده درستی نداشت، و به لحاظ منطقی هم دچار تضادهای دشوار منطقی بود.
▬    از این بدتر، آن بود که دیگر آوازه‌های قدیم، در دموکراسی و غرب‌گرایی قابل تصدیق نمی‌نمود. جوان اصلاح‌طلب، نه رهبری داشت که به آن اعتماد کند، و نه حتی فکری که به درستی آن پناه برد. ذهنیت جوان اصلاح‌طلب این شد که اگر ولایت فقیه خوب نیست، روشن است که دموکراسی اگر بدتر نباشد، بهتر نیست. جوان اصلاح‌طلب، اگر هم انتخابات ۸۸ را انکار کند، نمی‌تواند صحت انتخابات ۸۴ را انکار نماید. حتی اگر آهنگ آن را داشته باشد که صحت انتخابات ۸۴ را هم انکار کند، نمی‌توانست صحت انتخابات را به عنوان یک نقشه راه درست تأیید نماید.
▬    از سوی دیگر، انتخاب او در سال ۸۸، از هیچ دیدی، انتخاب خوبی قلمداد نمی‌شد. او، سابقه یک تشخیص اشتباه بزرگ را در کارنامه خود قرار داد. چنان که بعداً معلوم شد، عالی‌جنابان، موسوی و کروبی برای هیچ منظوری رهبران خوبی نبودند. نه برای ویران ساختن بنای انقلاب اسلامی، و نه برای حفظ و استمرار آن. اگر جوان اصلاح‌طلب، از انقلاب و قانون و انتخاباتش عبور کرده بود و واقعاً به آن‌ها اعتماد نداشت، موسوی و کروبی رهبران خوبی برای چنین انتخابی نبودند. آن‌ها بیانیه شماره nام خود را هم منتشر کرد، ولی دلیلی نیاورد تا دل مردم را برای تقلب عظیم ده تا سیزده میلیون رأیی قرص کند. او در این بیانیه‌ها همه چیز گفت، الا دلایلی که چنین تقلب عظیمی را توجیه کند. و اگر جوان اصلاح‌طلب، هنوز هم امام و میراث انقلابی او را دوست داشت، باز هم انتخاب او، بزرگ‌ترین ضربه‌ای که می‌شد به میراث امام زد را در بدترین موقعیت قابل تصور نواخت. سال هشتاد و هشت، سال حساسی بود. رویدادهای ۸۸، دشمنان انقلاب اسلامی را امیدوار کرد، آن‌ها را به امکان اثربخشی فشار و تحریم‌ها امیدوار کرد، و در حالی که ما باید از صدور انقلاب بهره می‌بردیم، مشغول به درون کشور شدیم و نتوانستیم آن طور که باید نقش جهانی خود را ایفا کنیم و از پوسته انزوا به در آییم.
▬    اکنون، و پس از بی‌سابقه‌ترین تحریم‌های تاریخ که از بستن آب به امام حسین علیه‌السلام هم وحشیانه‌تر است، روشن است که دست جوان اصلاح‌طلب، هم از آرمان دموکراسی کوتاه شده است، و هم غرب انسان‌گرا. روشن است که نه دموکراسی چیز خیلی خوبی است، و نه غرب تحریم‌گر و بحران‌زده چیز قابل اعتمادی.
▬    جوان اصلاح‌طلب، در مقابل این سؤال قرار گرفت که به فرض هم که رهبر عالی انقلاب اسلامی، در مواجهه با زورآزمایی خیابانی، میرحسین موسوی را برنده انتخابات اعلام می‌کرد، آیا اولین چیزی که قربانی می‌شد، دیرپاترین میراث دموکراسی در آسیا نبود. آیا دیگر پس از هر انتخابات، امید به برگردان نتیجه با لشکرکشی خیابانی پدید نمی‌آمد. آیا دیگر سنگ دموکراسی در این کشور روی سنگ بند می‌شد؟

░▒▓
▬    انتخابات نود و دو، نقطه عطفی بود. بنا به ابتکار دکتر علی اکبر ولایتی اصول‌گرایان در هم شکستند. پس از آن که به حکم عالی‌جناب اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی به مدیریت دفتر مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد، معلوم گردید که موضوع ائتلاف، تدبیر هاشمی برای در هم شکستن اصول‌گرایان بود. این تدبیر، به طور میلی‌متری کارگر افتاد. در حالی که می‌رفت تا سناریوی ۸۴، مجدداً تکرار شود، و پس از انتقال انتخابات به دور دوم، ابهام‌ها کنار رود، و مردم در فضایی شفاف بین دو گزینه واقعی انتخاب کنند، انتخابات به دور دوم کشیده نشد. اصول‌گرایان نتوانستند سناریوی ۸۴ را تجدید نمایند، و جناب حسن روحانی به نحو خاصی فایق آمد و به ضعیف‌ترین رئیس‌جمهور پس از انقلاب بدل گردید.
▬    اکنون که اصلاح‌طلبان پیشین، اماکنی مانند وزارت علوم را ملک خود می‌دانند، سایرین و اصول‌گرایان می‌پرسند، بالاخره، وضع خود را با سال ۸۸ معلوم کنید. وضع و اوضاعی که در جلسات رأی اعتماد جریان داشت، از سوی مطبوعات اصلاح‌طلب به نحوی تفتیش عقاید تعبیر شد، ولی واقعاً تفتیش عقاید نبود. اصول‌گرایان، هنوز هم می‌پرسند که اگر دلیلی برای تقلب بزرگ دارید، بیاورید، و اگر ندارید، این لکه ننگ را پاک کنید و ادعای آن تقلب را پس بگیرید تا حیثیت دیرپاترین دموکراسی آسیا پابرجای بماند و از آن مهم‌تر، اتحاد ملی بازسازی شود. اما اصلاح‌طلب از بیان واقعی حدیث و دعوی خویش پرهیز می‌کند. این چیزی نیست که قابل سر هم بندی باشد. بعدها باز خواهد شد. و بهتر است عقلای جوان، این کار را انجام دهند، و الا، باز هم روشن‌فکر، سیاه‌روی تاریخ معاصر ایران خواهد شد.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.