تیم می
تا اینجا در مورد نظریات مختلفی سخن راندیم که براساس آنها محصول و برآمده محیطمان یا ساختارهای بنیادین (که لزوماً ما از آنها آگاه نیستیم) هستیم، یا به مثابه اشیائی عینی (اثباتگرایی)یا به عنوان آمیزهای از ذهن و عین (رئالیسم). شاید این دیدگاهها شما را راضی نکرده باشند. ما مایلیم تا باور کنیم که ارادهای آزاد داریم و راه زندگی خود را از میان شقوق گوناگون انتخاب میکنیم. پوزیتیویسم توجه چندانی به توضیح حالات درونی و روحی بشر مبذول نمیدارد. اما در دیگر سوی، رئالیسم میتواند آگاهی انسان را ورای انعکاس صرف شرایط حاکم بر زندگیاش تصویر نماید و نشان دهد که چگونه ساختارهای ذهن عمل میکنند و چگونه تمایلات سرکوب میشوند.
هنگامی که ما به آگاهی انسان توجه میکنیم به چیزی میرسیم که در درون هر یک از ما (به صورت تفکر و کنش رخ مینماید) اتفاق میافتد. این حالات ذهنی، ما را به جهان تجربیات «درونی» مان ارجاع میدهند نه جهانی که در «بیرون وجود دارد» اگر خواهان توجه به ذهنیتها باشیم باید نگاه خود را نه به خود محیط بلکه به«معنا»ای که انسان به محیطش میبخشد معطوف داریم. به رغم آنچه پوزیتیویستها به آن دلمشغولند، ما به عنوان یک محقق نمیتوانیم محیط را بدون توجه به تفسیری که مردم بر آن مینهند بررسی کنیم. تنها چیزی که ما با اطمینان میتوانیم به مطالعه آن بپردازیم این است که مردم چگونه جهان اطراف خود را تفسیر میکنند. اکنون به عنوان یک محقق تمام توجه ما به سوی ادراکات و تفاسیر مردم از محیط اجتماعیشان معطوف میشود.
منابع:...