دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ دکتر اسحاق جهانگیری در سفر اخیر به خوزستان از مدیرانی که بنا به همان اصطلاح قدیمی مدیریتی در ایران، «پای کار» نیستند گلایه فرمودند. بیگمان مدیرانی که مخاطب جناب دکتر اسحاق جهانگیری قرار گرفتند، دیگر مدیران به اصطلاح آقایان اتوبوسی دولت پیشین نیستند؛ حتی مسکن مهرها هم دیگر آن مسکن مهرهای قدیمی نیستند و اغلب آنها در همین دولت پایان کار و گواهی صحت ساخت گرفتهاند. پس، حالا بیایید در مورد حال و اکنون سخن بگوییم. راجع به مدیرانی که با حدود سنی افزون بر ۵۰ سال، دیگر حس و حال آن را ندارند که چند سر امور را به هم برسانند، به کف کارها بروند، و تا کارها «ردیف نشده»، از گود کار بیرون نیایند. چیزی شبیه آن مردان که بودند و بیمهریها دیدند و رفتند، و چیزی شبیه به کسانی که هستند و گمنام یا سردار و نامدار، بی توجه به بیمهریها هنوز به انجام تکلیف مشغولاند. دکتر اسحاق جهانگیری، خوب است که قدر این دست مردان «پای کار» را بدانند و به هر بهانهای، سهل و ساده آنها را نرنجانند.
▬ بگذارید بگویم که مشکل آقای دکتر اسحاق جهانگیری با چه نوع افرادی است؛ شنیدهاید که گاه گاه میگویند: فلانی تیپ مدیریتی دارد؛ صبحها مدیریتی از خواب بیدار میشود؛ به سبک مدیران به سر کار خود میرود؛ به سبک مدیران مذاکره میکند؛ و خلاصه، منش مدیریتی دارد. این مثل و متلها، بهرهای از واقعیت دارند، و طعنههای آبدار فرهنگ عمومی ملت ایران به «تیپ مدیر کارگزارانی» محسوب میشوند. «تیپ مدیر کارگزارانی» که بویژه از عصر کارگزاران پایه گذاشته شد، تیپ عمیقاً شل و ول، بیانضباط، پر انعطاف، مصلحت اندیش، و دور زننده قانون است، که از زمانی، جایگزین تیپ مدیریت انقلابی و جهادی شد. «تیپ مدیر کارگزارانی»، تیپی بدون قاطعیت، اصطلاحاً «معتدل»، سازشکار، و بیطرف است. «تیپ مدیر کارگزارانی»، مدام میخندد، از هیچ چیز عصبانی نمیشود، از کوره در نمیرود، و مهارتهای اصولی مدیریت خود را در شناسایی قطبهای افراط و تفریط و موقعیت گزینی در وسط آنها اثبات میکنند. او، هیچ وقت، روی هیچ چیز، محکم نمیایستد.
▬ ریشه عمدهای از مسائل امروز ما، مدیرانی هستند که هیچ موضع محکم و حکیمانهای بر پارهای اصول مشخص و قابل فهم از سوی مردم ندارند، و مردم نمیدانند که میشود به آنها اتکاء کرد یا خیر، و درک نمیکنند که چطور میشود با چنین انسانی روابط انسانی و از آن مهمتر، روابط متکی بر حکمت بنا کرد. او فقط میخندد، یا مصلحت اندیشانه، موضع عوض میکند. در واقع، «تیپ مدیر کارگزارانی»، در مقابل مدیر پایبند به اصول و حکیم یا اصطلاحاً «تیپ مدیر اصولگرا» قرار میگیرد. او حقیقت را به مصلحت میفروشد. او با فرض شرهای خیالی، خیر واقعی را با شرهای خیالی عوض میکند، و بهاصطلاح، آن قدر دفع افسد به فاسد میکند تا بدین ترتیب، جهان را پر از فساد سازد. هر نوع پایبندی و استحکامی، این روزها به نام «افراط» طرد میگردد، و «اعتدال» نه به «وضع شیء فیما وضع له»، بلکه به «نه این و نه آن» تعبیر میشود. حرف تیپ مدیران امروز حرف نیست، و قوانین آنها قانون نیست، مدام صلح و آشتی میجویند، و بدین ترتیب، انعطاف بیانتهای خود را که این روزها فضیلت اصلی مدیر تلقی میشود، به اثبات میرسانند. این همه شل و ولی، «روحیه عمیقاً حقوقی ملت ایران» را آزار میدهد. این ملت، عادت به عدلیه دارد؛ عادت به حکمرانی بر اساس دادگستری و قواعد اصولی دارد؛ و این همه بیقیدی را، به نام «مصلحت» نمیتواند هضم کند.
▬ خوب که دقت کنیم، بخش مهمی از این دشواری مدیریت در ایران، یک معضل فرهنگی است که ریشه در جامعهشناسی حکمرانی در متن این ملت دارد. این ملت، درکی از حقوق اساسی خود در مقابل حکمران و مدیر دارد که با درک سیستمی و پراگماتیک و امریکایی که مدیران عصر سازندگی، آن را در مراکز آموزش مدیریت دولتی یاد گرفتهاند، مغایر است. این ملت، با مدیریت دولتی که حداکثر انعطاف را ارزش محوری خود میداند، تناسب فرهنگی ندارد. هیچ سنت پژوهشی اجتماعی و حقوقی خاصی که مفهوم حکمرانی و پیوستگی آن با حقوق و قانون در تلقی دیرپای بین النهرین و ایران را درک و تبیین کند، شکل نگرفته است، و این، خلأی در تحلیلهای پایه علوم انسانی ماست. اگر به مفهوم رابطه بین حکمرانی و قانون از یک طرف و جامعه از سوی دیگر، به قدر کافی واقف باشیم، فقدان یک سنت پژوهشی ویژه در مورد نسبت مردم با نظام حقوقی حکمرانی، در انحراف فن مدیریت ایرانی از مسیر قانون، قطعاً مؤثر بوده است. این که چرا مدیران امروز، در درجه اول، قانون گریز هستند، و از این قرار اعصاب مردم را خرد میکنند، به این بر میگردد، که آنها مدیریت اصولگرایانه و حکیمانه را به نفع یک مدیریت سیستمی و پراگماتیک منعطف و بهاصطلاح «معتدل»، رها کردهاند.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم