دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه
● اصلاح طلبان، آب رفتند...
● دیگر چه چیزی برای اصلاحطلبان نسل دوم مانده است؟ آنها میخواهند مدعی چه شعارهایی باشند؟
● اصلاح طلبان، رفته رفته، تمام ادعاهای خود را، یکی یکی، پس گرفتند؛ «خط امام»، «دین»، «آزادی»، «قانون گرایی»، «دموکراسی»، «صندوق رأی»، «جوان گرایی»، «عالیجناب گریزی»، «مردم گرایی»،... . و در این تحلیل رفتن، نحو خاصی از «بی انضباطی فکر سیاسی» که به فقدان «سیاست پایدار» منجر شد، مقصر بود؛ بی انضباطی فکر سیاسی... بی انضباطی فکر سیاسی...
● اصلاح طلبان، حرف از «خط امام» زده بودند، ولی، از ضدیت آشکار و پنهان با ولایت فقیه که آموزه اصلی امام سید روح ا... موسوی خمینی (ره) بود، سر در آوردند.
● اصلاح طلبان، ادعای «دین داری» داشتند، ولی، به نام مقدس «آزادی»، چادر و بعد روسری از سر برداشتند، و به نام قبض و بسط تئوریک شریعت، اول شریعت، بعد ایمان و سپس دین را پشت سر انداختند، و کار را به جایی رساندند که دیگر در عمل فرقی بین آنان و بی دین ها نماند، طوری که امریکایی ها و حتی اسرائیلی ها «اسلام امریکایی»شان را پسندیدند و لللللایکککک کردند.
● در عین پشت سر گذاشتن دین، «آزادی»شان هم بلای جانشان شد، و در فقدان یک مرام انسجام بخش، پنجه به چهره هم کشیدند؛ آن ها بیش از هر کس دیگر، همدیگر را ضایع کردند. این خشونت، قدر مشترک سنت روشنفکری ایران است.
● اصلاح طلبان، از حکومت «قانون» دم زدند، ولی از همان اول کار و در سال هفتاد و شش، سعی کردند به نحو متناقضی از اختیارات ولایت فقیه برای رفع محکومیت غلامحسین کرباسچی استفاده کنند.
● اصلاح طلبان، در عین ادعای خط امام، از «دموکراسی» به جای ولایت فقیه حمایت کردند، ولی در عمل، عدم تعهد خود به «صندوق رأی» را نشان دادند، و غائله هشتاد و هشت را به راه انداختند. آن ها همه خاطرات امام را فراموش کردند.
● اصلاح طلبان، از «جوانان را باور کنیم» حرف زدند، ولی از «دولت کهن سالان» یازدهم، تمام قد حمایت کردند. آن ها «عالیجنابان» را ویران کردند، و دوباره به دامان آنان غلطیدند.
● اصلاح طلبان، وانمود کردند که از «دروغ» منزجرند، ولی خود بزرگترین و سرنوشت سازترین دروغ تاریخ ایران را بر زبان راندند. آن ها به «دروغ»، از پیروزی قاطع خود در انتخابات هشتاد و هشت گفتند و نشان دادند که ساز و کارهای انتخابات در ایران را قبول ندارند، در حالی که به وقت ثبت نام و تبلیغات، از التزام عملی به قانون سخن گفته بودند. آن ها به رغم ملی مذهبی ها که لااقل آن قدر «راستگو» بودهاند که سالهاست در انتخابات شرکت نمیکنند چون نمیتوانند در پرسشنامه وزارت کشور التزام عملی خود به قانون اساسی و ولایت فقیه را شهادت دهند، بله، به رغم ملی مذهبی ها، به «دروغ» التزام عملی خود را به قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه را گواهی دادند، و بعد از انتخابات، ثابت کردند که نه به قانون التزام داشتند و نه به ولایت فقیه.
● اصلاح طلبان، از «مردم» و «ایران» حرف زدند، ولی از دولت و کنگره ایالات متحده، تحریم فلج کننده ملت خود را خواستار شدند، و با مرگ کودکانی که در تحریم دارو پر پر شدند، دستان آلوده خود را آلودهتر یافتند.
● و این روزها هم، روشنفکران اصلاح طلب، پوستین عوض کردهاند، و اورکت پیشین «چپ» را مجدداً به تن کردهاند، و در دانشگاه، به «مردم» و «عوام» پرخاش میکنند، رخت اموات را چنگ میزنند. بله؛ اصلاح طلبان، انگار میخواهند در نسل دوم خود، به جای پیراهن لیبرال، پوستین مندرس چپ به تن کنند. از به راست راست راست، ناگهان، به چپ چپ چپ.
● اصلاح طلبان، رفته رفته، تمام ادعاهای خود را، یکی یکی، پس گرفتند. اصلاح طلبان نشان دادند که نتوانستهاند یک روند پایدار در سیاست خود به کار بندند، طوری که الان یکی از آنها نمیتواند بگوید دقیقاً اصلاحطلبی یعنی چه.
░▒▓ ریشه یابی قضیه
● آب رفتن پندآموز اصلاح طلبی، پرسش از «فعالیت سیاسی پایدار» را مطرح ساخته است. چطور میشود بنای سیاستی را گذاشت که تا این اندازه رنگ به رنگ نشود و عاقبت هم سقوط نکند؟ چرا اصلاح طلبان، مدام استراتژی خود را در سیاست تغییر دادند و آن قدر به این مشی بی تعادل خود ادامه دادند، تا عاقبت، هم خود ساقط شدند، و هم به کشور و ملت خویش خسارتهای جبران ناپذیر و تاریخی وارد کردند؟
● البته آن ها میکوشند تا دیگران و در رأس همه، «پدیده محمود احمدی نژاد» را مقصر خطاهای فاحش سیاسی خود قلمداد نمایند، ولی عرض و پهنای این خطاهای فاحش که به پناه بردن انقلابیون قدیم به امریکا و انگلستان و پیشنهاد وقیح تحریمهای فلج کننده علیه ملت خود رسید، تأکید میکند که آن ها نتوانستند، رفتار خود را در راستای «فعالیت سیاسی پایدار» تنظیم کنند.
● واقع آن است که بار اصلاح طلبان، سال ها بود که کج و مج میشد. آن ها از یک سوی در انتخابات شرکت میکردند، و از سوی دیگر، تمام ساز و کارهای قانونی انتخابات را از تعریض و تخریب مصون نمیداشتند. آن ها از یک سوی، خود را درون نظام تعریف میکردند، و از سوی دیگر قانون اساسی را قبول نداشتند. آن ها از سویی حرف از خط امام میزدند، اما در مورد مهمترین میراث تئوریک امام خمینی (ره) در سیاست، که همان آموزه ولایت مطلقه فقیه بود، کار شکنی مستمر داشتند، و نقش اپوزیسیون را بازی میکردند.
● آن ها نشان دادند که کارشان برای استمرار یک «فعالیت سیاسی پایدار» از جایی ایراد دارد.
● موضوع مسؤولیت پذیری اجتماعی سیاستمداران، پاسخگویی اجتماعی، اخلاق سیاست، و نهایتاً «فعالیت سیاسی پایدار»، به ادبیات سیاست نوین اضافه شده است، و فارغ از این که باور قلبی و عمیقی به این مفاهیم داشته باشیم یا نه، به نظر میرسد مسیر سیاست امروزی ما را به آن سو ملزم میسازد.
● در این راستا، و در اینجا، ده اصل را به عنوان الزامات «فعالیت سیاسی پایدار» پیشنهاد میکنیم:
░▒▓ اصل ۱: خلق و استمرار اطمینان از تبعیت تشکیلات از قوانین و اصول اخلاقی
● فعالیت سیاسی، بخشی از فعالیتهای انسانی است، و حتی، متعالیترین فعالیت انسانی محسوب میشود، چرا که فعالیت سیاسی، استمرار تکامل اخلاق فردی در بعد اجتماعی، برای موجودی است که مدنی بالطبع است. پس، فعالیت سیاسی، نمیتواند نحوی فعالیت پشت هم اندازی و نفاق سازمان یافته تلقی شود. بلکه، سیاستمداران، باید اخلاقیترین و متعهدترین و پایبندترین افراد یک ملت باشند. آن ها باید مصداق «عصاره فضایل ملت» گردند. تنها در این شرایط است که مردم میتوانند اعتماد خود را به سیاستمداران در طول زمان حفظ کنند.
░▒▓ اصل ۲: تعهد به ترویج اصول فعالیت سیاسی اخلاقی در کل محیط عمل سیاسی ملی و بینالمللی
● هر چند که اگر یک تشکیلات سیاسی، خود، در چهارچوب اصول اخلاقی عمل کند، طوری که در طول زمان و به مرور ایام، بتواند از مواضع خود دفاع کند، در پایداری خود گام بزرگی برداشته است، ولی، ترویج یک فضا و اتمسفر اخلاقی در جامعه محلی و جهانی که محیط عمل تشکیلات محسوب میشود، میتواند به پایداری هر چه بیشتر خود تشکیلات هم کمک کند.
● پس، اطلاع رسانی و افزایش سطح آگاهی عمومی یکی از وظایف «تشکیلات سیاسی پایدار» است. این امر باعث حمایت تشکیلات از اهداف و فعالیت ها در سیاست پایدار میشود. هم چنین، تشکیلات، مخاطبان خود را نیز از این اهداف و فعالیت ها آگاه میسازند.
░▒▓ اصل ۳: خلق و استمرار اطمینان از عدم تبعیض
● در میان ارزشهای اخلاقی، عدالت، اهمیت نسبی بیشتری دارد. بیعدالتی دشمن «اعتماد» است، و در سیاست، هیچ چیز مهم تر از «اعتماد» نیست؛ چرا که پایه سیاست بر اقتدار است و «اقتدار»، یعنی «قدرت»ی که مردم به آن «اعتماد» دارند.
● تشکیلات سیاسی که به بی عدالتی تن میدهد، بسته به میزان آشکاری و رسوایی این نفاق، در کوتاه مدت یا بلندمدت «اعتبار» خود را از دست میدهد، و تشکیلاتی که «اعتبار» ندارد، «اقتدار» هم نخواهد داشت.
● «تشکیلات سیاسی پایدار»، برای اجتناب از بی عدالتیهای سازمان یافته، سیستماتیک، تعمدی یا اتفاقی، باید رویههای مشخص و جا افتادهای داشته باشند، چرا که بی عدالتی، پدیدهای خزنده است.
░▒▓ اصل ۴: خلق و استمرار اعتماد و انسجام
● «تشکیلات سیاسی پایدار»، نحوی رابطه بلند مدت بر اساس انسجام، اعتماد و احترام متقابل در راستای رسیدن به هدف سیاست پایدار، برقرار میکنند. در این شرایط طرفین اعتماد، در صدد افزایش حجم تبادل ایدهها و اعتماد بر میآیند.
● «تشکیلات سیاسی پایدار»، به قرار و مدار خود با مردم احترام میگذارند، و ایدهها و سیاست ها را بموقع و با توجه به تعاریف کیفی مردم ارائه میدهند.
● «تشکیلات سیاسی پایدار»، در ریزترین موضوعات، با در نظر گرفتن مسائل اجتماعی، اقتصادی و فضای زیستی، و تعهد به معقولیت سیاست ها در جزئیترین سطوح، فعالیت میکند. از این گذشته، فعالیت پر از تعهد حزب، باید مدام و در توضیحات منسجم برای مردم و هواداران تشریح شود. باید شبکه معنایی ترسیم شود، که مکرراً در موقعیتهای مختلف توسط رهبران سیاسی برای مردم و فعالان تشریح گردد.
░▒▓ اصل ۵: پیشنهاد پرداخت یک هزینه منصفانه برای مردم و هواداران
● یک هزینه منصفانه برای مردمی که در برنامههای سیاسی شرکت میکنند، همانی است که در مرام نامه تشکیلات بر سر آن توافق شده است. رهبران سیاسی، نباید بیش از آن از مخاطبان خود توقع داشته باشند. یک تشکیلات نمیتواند در حالی که قواعد شرکت در انتخابات، قانون اساسی ناظر بر آن، و نهادهای مجری انتخابات را به رسمیت میشناسد، با ادعای «تقلب» از مردم بخواهد که تا هر جایی که در رویارویی پیش میرود، پشت سر او بمانند.
░▒▓ اصل ۶: خلق و استمرار شفافیت و جوابگویی
● «تشکیلات سیاسی پایدار»، در مدیریت و مراودات خود دارای شفافیت کامل هستند.
● سازمانهای سیاسی موفق و مستمر، به تمام افراد مرتبط با سیاستهای خود با توجه به جنبههای مختلف حساسیت سیاست، جوابگو هستند. این تشکیلات دارای روشهایی است که مشارکت فعالان و اعضای خود را در فرآیند تصمیم گیری فراهم میسازد؛ اطلاعات مرتبط با اقدامات و خط مشی «تشکیلات سیاسی پایدار» در دسترس همه قرار میگیرد؛ و مسیرهای ارتباطی در تمام سطوح به خوبی طراحی شده و باز است.
░▒▓ اصل ۷: اطمینان از شرایط کار سیاسی مساعد
● «تشکیلات سیاسی پایدار»، یک محیط امن و سالم برای کلیه فعالانی که علاقمند به کار سیاسی هستند فراهم میکند. داشتن حداقلهای الزامات ایمنی فعالیت سیاسی در چهارچوب قوانین باید فراهم شود، و رهبران حزب، باید خود را وقف ایجاد محیط و فضایی امن برای اعضا و مردم کنند.
● رهبران حزب، باید در درجه اول، خود را خدمت گذار فعالان سیاسی و مردم بدانند. یک رهبر موفق سیاسی، شاید در درجه اول، خودش تولید کننده ایده و خط مشی نباشد، اما، اگر روحیه خدمت گذاری داشته باشد، نهایتاً در کار خود موفق خواهد شد. او موفق خواهد شد، تا ایدهها و راه حل ها را به سمت خود جلب کند، و این کار را از طریق جذب نیروی انسانی مستعد اما نیازمند فضای مساعد فعالیت انجام میدهد.
░▒▓ اصل ۸: خلق و استمرار فرصت برای فعالان سیاسی جوان و مستعد برای سر زنده ماندن تشکیلات سیاسی
● کاهش نابرابری فرصت ها یکی از کلیدیترین اهداف «تشکیلات سیاسی پایدار» است.
● تشکیلات سیاسی امروزی، تنها به شرطی میتوانند پایداری خود را در میان مدت و حتی کوتاه مدت حفظ کنند که پشتیبان فعالان سیاسی جوان و مستعد باشند. این امر به ایشان کمک میکند توش و توان خود را در سطح قابل قبولی استحکام و استمرار ببخشند. سازمانهای سیاسی باید برای تحقق این امر، برنامه داشته باشند.
░▒▓ اصل ۹: توجه مستمر به ظرفیت سازی و ظرفیت افزایی
● «تشکیلات سیاسی پایدار»، در زنجیره تأمین خود ظرفیت سازی میکنند، و فرصت رشد و یادگیری برای نیروهای خود را فراهم میآورند. آن ها، فرصتهای متعدد و «چند لایه»ای برای یادگیری و افزایش توان اعضای خود فراهم میآورند. منظور از «چند لایه» این است که مدام باید در برنامه ریزی ها این امر لحاظ شود که همه جذب یک برنامه «خوب» نمیشوند. بنا بر این، باید کسانی که جذب یک برنامه نمیشوند، بلافاصله در برنامههای موازی که احتمالاً به علایق آن ها سازگارتر هستند، جذب و جلب شوند.
░▒▓ اصل ۱۰: احترام به «فضای زیست»
● در کنار عدالت که از میان سایر ارزشهای اخلاقی اهمیت بیشتری دارد، در رده بعد، «حفظ فضای زیست»، ارزش مهمی است که این روزها، اهمیت بیش از پیشی یافته است. در واقع، امروزه معلوم شده است که مهمترین محدودیت ایدئولوژیهای سیاسی دنیای مدرن، بی توجهی آن ها به کلیت زیست بشری در سایه توجه مفرط به عقل عینی گرا و بخشی نگر است. نگاه سیستمی و کلان خود را تحمیل میکند و ارزش مندی خود را جا انداخته است.
● البته ارزش «حفظ فضای زیست»، فقط متوجه «محیط زیست طبیعی» نیست، بلکه از آن مهم تر، معطوف به فضایی است که زیست متمدن مرهون آن است. این فضای مساعد تمدن، در بخش عمدهای معنوی است تا مادی. بنا بر این، یک سیاست پایدار باید بتواند تعهد مستمر خودش و جامعه، به حفظ محیط زیست طبیعی، در کنار فضای زیست اجتماعی و روانی، شامل خانواده، ارزشهای تعلیم و تربیت، دین، ارتباطات انسانی مثمر ثمر و زاینده، مشارکت سیاسی، و حفظ و بهبود سازمان ها و تقسیم کار انسانی را ارتقاء بخشد (توأم با اقتباسهای آزاد از World Fair Trade Organization).
مأخذ:تسنیم
هو العلیم