دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ مقدمه
• یک ایده رادیکال میتواند این باشد که «سواد رسانهای» جایگزین «سواد پایه» و «سواد عمومی» خواهد شد. مفهوم عملی این ایده آن است که آموزشهای عمومی متعارف تعطیل، و آموزش رسانه، جایگزین آن خواهد شد؛ چرا که منطق زندگی انسان، در حال چرخش و جابجایی کامل به سوی زیست رسانهای است، و کل آموزش مادام العمر، در فضای رسانه استمرار خواهد یافت.
• متخصصان علوم تربیتی و علوم ارتباطات، با طرح مفهوم «سواد رسانهای» بر ضرورت شناخت مردم، و بویژه جوانان، از منطق عملکرد رسانهها تأکید کردهاند، و این ضرورت، هم اکنون، و در حالی که به نظر میرسد ما حسابی غافلگیر شدهایم، با نیروی هر چه تمام تر بر همه ما تحمیل میگردد.
• آن چه مهم است، شناخت عمیق در مورد مفهوم و فرآیند عملکرد رسانههاست. رسانهها فقط، عامل انتقال اطلاعات نیستند، بلکه عمیقاً بر سایر جنبههای زندگی ما تأثیر میگذارند، و این تأثیر به موضوع محوری زندگی ما تبدیل شده است.
░▒▓ رسانهها، بی اغماض، به پیش میروند
• آیا میدانید که شمار میلیاردی تماشاگران مسابقات جهانی فوتبال برزیل، چندین برابر کسانی بوده است که تا کنون دیوان حافظ را از سال هفتصد و پنجاه هجری شمسی تا کنون (حدود ۶۵۰ سال) خواندهاند، یا نمایشنامههای ویلیام شکسپیر را از زمان خلق آن ها در سال یک هزار و پانصد میلادی تا کنون (حدود ۵۰۰ سال) دیدهاند؟
• فیلمهای مشهور و پر فروش سینمایی دهها میلیون تماشاگر دارند. امروزه رسانهها، با بهره گیری از فناوری پیچیده و پیشرفته، میتوانند پیامهای خود را به صدها میلیون مخاطب برسانند.
• با این چنین جمعیت عظیم مخاطبان رسانههای تودهای و انبوه، جای شگفتی نیست که بسیاری از مردم در مورد مطالبی که از این طریق میخوانند، میشنوند، میبینند و در معرض پیامدهای آن هستند، احساس سرسام یا اضطراب کنند.
• برای بسیاری از این مخاطبان، یعنی در واقع، اکثریت آن ها، رسانههای تودهای و انبوه، وسیلهای برای سرگرمی هستند. مردم تلویزیون را روشن میکنند تا بازیهای مورد علاقه خود را ببینند، و روزنامهها را برای صفحات ورزشی و حوادث آن میخرند. رادیو را برای شنیدن موسیقی کوچه و بازار روشن میکنند، و یک کتاب رمان را برای مواقع فراغت در کیف میگذارند. تبلت آن ها برای خدمات اینترنتی مورد نیاز است، یا فیلمهای سینمایی را به خاطر ماجراهای پر تحرک و صحنههای هیجان انگیز آن ها دوست دارند.
• به طور کلی، آن ها که رسانه را به منظور گذران وقت و سرگرمی میخواهند، در مورد تأثیرات احتمالی آن بر جامعه یا حتی بر رفتار خودشان نگرانی چندانی ندارند، و همین مایه دلواپسی نخبگان جامعه است. آن ها، اگر از رسانههای تودهای و انبوه انتقاد میکنند، به دلیل آن است که نمیتوانند از میان انبوه برنامهها، برنامه مورد علاقه تلویزیونی خود را پیدا کنند. آن ها آخرین فیلمی را که دیدهاند دوست ندارند، و از شنیدن اخبار حوصلهشان سر میرود. معمولاً این میزان از مواضع انتقادی، برای رویارویی با تأثیرات مخرب رسانهها کافی نیست.
• برخی از مخاطبان فکور، از نفوذ گسترده رسانه در جامعه نگران هستند، و از تأثیرات این نفوذ، هم بر افراد و هم بر کل جامعه ابراز نگرانی میکنند.آیا این نفوذها به سود جامعه است یا این که آسیب رسان و مضر خواهد بود، یا حتی ممکن است خطرناک باشد؟ آن ها از زبان بی بند و بار و هتاک در رسانهها، رواج خشونت، و تصاویر سـکسی احساس نگرانی میکنند، و خصوصاً از تأثیرات منفی این پدیدهها بر کودکان بیمناک هستند. کودکانی که هنوز شناخت کافی و سپر دفاعی در مقابل این تهاجم ندارند.
░▒▓ کاوش نظری در اصل موضوع «ارتباط رسانه مند»
• در گام نخست، و در زیربناییترین معنا، دغدغه فن «سواد رسانهای»، آن است که فاصله گیری ارتباطهای انسانی از ارتباطات متقابل چهره به چهره، و تبدیل آن به ارتباط با واسطه، چه تأثیری بر مناسبات اجتماعی انسان گذاشته و خواهد گذاشت؟
• ظهور رسانهها، در درجه اول، به معنای فاصله گرفتن از ارتباط متقابل چهره به چهره، به مثابه ایده آل ارتباط انسانی است. از یک منظر جامعه شناسی ارتباطات، ارتباط متقابل چهره به چهره، بر سه رکن استوار است:
☰ یکی آن که انسان رفتاری معنادار انجام میدهد، به این معنا که رفتار انسان را نمیتوان مانند رفتار حیوانات، واکنشی خودانگیخته و مکانیکی به محرک ها پنداشت. به رفتار معنادار که وجه تمایز اصولی انسان و حیوان است، «کنش» میگویند.
☰ دوم این که این معناداری، شکلی متقابل دارد و طرفهای رفتار معنادار متقابل، از طریق «رفتار معنادار»، معناهایی را برای یکدیگر متبادر میسازند. در واقع، «کنش» (یا همان «رفتار معنادار»)، صحنه مبادله «متقابل» معناست.
☰ سوم، این که هر یک از دو طرف، قبل از بروز «کنش»، برآوردی از تفسیر دیگران از معنای مندرج در رفتار معنادار دارند و رفتار خود را بر آن اساس تنظیم میکنند. به این خصلت کنش متقابل اجتماعی، «نمادین» میگویند.
• بدین ترتیب، یک اجتماع محلی فارغ از رسانه، مشحون از مفاهمه بر اساس «کنش» + «متقابل» + «نمادین» است. آن چه با رسانه مند شدن جامعه پیش میآید، دگرگونی در این وضعیت مفاهمه است. بسته به میزان رسانه مند شدن روابط انسانی، عمق و پهنای این دگرگونی متفاوت خواهد بود. تحلیل تفصیلی این عمق و پهنا، دغدغه محوری فن «سواد رسانهای» است.
░▒▓ کاوش عمیق تر...
• در طول تاریخ، بیشترین شکل کنش متقابل اجتماعی، کنش متقابل چهره به چهره بوده است. انتقال سنت ها و راه رسم زیست در نهادهای اجتماعی ریشه دار و اصلی همچون خانواده، آموزش و پرورش، دین، سیاست، و محیط ها و سازمانهای متعارف کار اقتصادی، خصلتی شفاهی داشتهاند، اما، در عصر برآمدن رسانههای ارتباطی، به بروز تنوعی از اشکال رابطه منجر شده است، که سهم کنش متقابل چهره به چهره در این تنوع، روز به روز کمتر میشود. معنای این سخن آن است که میزان مفاهمه در ارتباطات انسانی رو به کاهش است، و رابطه انسانی از یک الگوی تام «کنش» + «متقابل» + «نمادین»، روز به روز فاصله بیشتری میگیرد.
• جان بروکشایر تامپسن، بر آن است که در کنار (۱) کنش متقابل چهره به چهره، (۲) تیپ کنش متقابل باواسطه رسانه مند، و (۳) تیپ «شبه کنش» متقابل رسانه مند، برآمدهاند، که تیپ اخیر، وجه اصلی آسیب شناسی او از یک جامعه مشحون از رسانه را میسازد، و تعبیر «شبه کنش» اشاره به همین آسیب شناسی عمیق او دارد؛ هر چه از ارتباط متقابل چهره به چهره فاصله میگیریم، و به شبه کنش متقابل رسانهای میرسیم.
• در «کنش متقابل چهره به چهره»، افراد نسبت به هم، حضور بی واسطه دارند و میتوانند پیامهای خود را بلافصل منتقل و واکنش ها را مستقیماً مشاهده نمایند. ویژگی این کنش متقابل، اشتراک افراد در زمان و فضا است و این که افراد برای انتقال مفهوم یا دریافت مفاهیم سایرین میتوانند از انبوهی اشارات نمادین استفاده نمایند که این ویژگی، منجر به آن میشود که با مشاهده بی ابهام و بی تناقض از رفتار و گفتار گوینده نسبت به صحت اطلاعات و صداقت گوینده شدید کنیم.
• «کنش متقابل رسانه مند»، شامل استفاده از یک رسانه فنی برای ارسال و انتقال اطلاعات با محتوای نمادین به افراد کم و بیش مشخص است. در این حال، ما با رسانههای ارتباط تودهای و انبوه مواجه نیستیم، بلکه واسطههایی چون نامه و تلفن در میانه ارتباط افراد کم و بیش مشخص قرار میگیرند. وقتی فرزندی به پدرش تلفن میزند، به جای آن که وی را حضوراً ملاقات کند، دو تفاوت با ارتباط چهره به چهره ایجاد میشود؛ یکی آن که در حین ارتباط بافتهای زمانی و فضایی فرزند و پدر مشترک نیست، و این امکان وقوع سوء تفاهم را فراهم میکند، و دیگری آن که امکان کاربرد اشارات نمادین تقلیل مییابد و مثلاً در مورد تلفن، تنها صدا و نه تصویر و لامسه و شامه و... از خطوط تلفن منتقل میشود. بدین ترتیب امکان وقوع تفاهم در این نوع ارتباط در مقایسه با ارتباط چهره به چهره کم میشود.
• ولی وقتی رسانه ارتباطی از جنس تودهای و انبوه باشد، به این معنا که یک فرد، درون یک استودیو میلیون ها مخاطب کم و بیش ناشناس را مخاطب قرار دهد، آن وقت است که میتوان گفت که در بهترین حالت، بین فرستنده و انبوه گیرندگان، تنها تفاهمی در معنای کلی حاصل میشود. بلکه رفته رفته، و هر چه جامعه پیچیدهتر و تمایز افراد جامعه از یکدیگر برجستهتر میشود، احتمال وقوع تفاهم کمتر و کمتر میگردد. در این حال، فرستنده از موقعیت و شرایط زمانی و فضایی مخاطبان بی خبر است، امکان گسیل اشارات نمادین کم شده است، و از همه مهم تر امکان ارتباط متقابل بین فرستنده و گیرنده فراهم نیست، طوری که دو طرف بتواند سوء تفاهمهای خود را تصحیح کنند. در این حال، ارتباط انسان ها به ارتباط حیوانات بسیار نزدیک میشود و در واقع تفاهم و همدلی ای در آن مشاهده نمیگردد. در اساس، و در جوهر موضوع، ناخرسندیهای ما در برخورد با این تمدن رسانهای شده از این غموض بر میخیزد (توأم با اقتباسهایی از جان بروکشایر تامپسن، ملوین دفلور و اورت دنیس).
■ هوالعلیم
مأخذ:تسنیم
هو العلیم