برداشت از دکتر عماد افروغ؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
■ نظریههای اجتماعی را نیز میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
• الف. فضایی، آن دسته از آرایی که در تبیین روابط، فرایندها و پدیدههای اجتماعی، فضا را تعیین کننده میدانند و دنیای اجتماعی را بر حسب مقولات و تمایزات فضایی آنها تحلیل میکنند. تلاش این آرا علتیابی مکانی وجوه غیر مادی روانی و فرهنگی اجتماعی است.
• ب. نا فضایی، آن دسته از آرایی که نقطۀ مقابل دیدگاه اول بوده و در تبیین روابط و پدیدههای اجتماعی، عوامل غیر فضایی ذهنی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی را عمده میکنند. بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی و اکثریت قریب به اتفاق گرایشها و نحلههای مارکسیستی، متهم به ارائه دیدگاهی نافضاییاند.
• ج. غیر فضایی، منظور آرایی است که به رغم انکار تأثیر علّی و ذاتی عوامل فضایی، با نفی مطلق فضا و محو کلی آن در تبیینهای اجتماعی نیز موافق نیستند.
■ همانگونه که اشاره شد، میراث فلسفی و شناختشناسی این آرای بینابینی یا ربطی از دیدگاه رئالیستی و دیالکتیکی تا مواضع تعاملی و زمینهای و مواضع معطوف به کنش در نوسان است. قبل از تفصیل بیشتر این آرا، توضیح چند نکته ضروری است:
• نخست؛ چون حوزۀ مطالعۀ ما شهر است، طبعاً بررسی آرا و نظراتی که ناظر به رابطۀ فضا و جامعۀ شهری است، ضروری است. به علاوه، عمده نظریه پردازیهای اجتماعی در مورد فضا توسط کسانی صورت گرفته است که دل مشغول فضای شهری بودهاند و این امر ناگزیر محدودیتهایی برای بحث ما ایجاد میکند.
• دوم؛ به دلیل آنکه سؤال فرعی ما در نهایت ناظر به واحد محلههای شهری است، طبعاً بخشی از دل مشغولیهای نظری ما باید معطوف به ابعاد خرد و میانی فضا یا اصطلاحاً حوزۀ روانشناسی اجتماعی باشد.
• سوم؛ با اعتراف به میان رشتهای بودن حوزۀ مطالعات شهری و در این مورد، بخصوص، ضرورت تبادل بین نتایج و دادههای جغرافیایی شهری، جغرافیای اجتماعی و جامعهشناسی شهری، کانون توجه و نقطۀ عزیمت نگارنده، عمدتاً معطوف به حوزۀ جامعهشناسی شهری و آرا و نظرات صاحب نظران جامعهشناسی به طور اعم و جامعهشناسی شهری به طور اخص است.
• چهارم؛ قصد ما در ردیابی تاریخی، تنها بررسی نظرات جامعهشناسانی است که به گونهای به فضا توجه کردهاند. جامعهشناسانی مثل امیل دورکیم، موریس هالبواکس، ویلفردو پارتو، ماکس وبر، پیتریم سوروکین، تالکت پارسنز و آلفرد شوتز.
░▒▓ ۱. دیدگاه فضایی گئورگ زیمل
■ زیمل برای فضا و مقولات فضایی، جوهری مستقل قائل نیست و تصریح دارد: «استقرار حوادث، فضایی است، اما حوادث معلول فضا نیستند» . در اندیشۀ وی سه وجه اساسی، ابعاد فضایی جهان فیزیکی که میتواند در نظریه پردازیهای سطح خرد مؤثر باشد، عبارت است از:
• منحصر به فرد بودن فضای جغرافیایی.
• تحرکیابی تحرکی اشیا و مصنوعات موجود در این فضا.
• نزدیکی یا فاصله عاملان از یکدیگر و از اشیا ساکن و بیتحرک.
• موقعیت تعریف شدۀ فضایی اشیاء مادی بیتحرک نیز محور اجتماعی با اهمیتی برای تعاملات انسانی است. در اندیشه زیمل، بعد یا قرابت فاصله فیزیکی، عامل مؤثر در شکلگیری روابط اجتماعی است.
• اکثر روابط مبتنی بر قرابت فیزیکی، شدیدتر از روابط مبتنی بر فاصلۀ فیزیکی زیاد است. قرابت فیزیکی ما را قادر میسازد تا به آزمون آرای دیگران بپردازیم. روابط اجتماعی در قرابتهای فیزیکی نزدیک در معرض بررسی عمیقتر از سوی اعضای تعامل قرار دارد.
• از سوی دیگر، ایجاد فاصله میان اعضای گروه، آنها را از نظارت نزدیک و نکتهسنجیهای گروهی آزاد میکند. زیمل، مردمسالاری مستقیم را که وجه مشخصهاش، نظارت مستقر از سوی انتخابکنندگان است، تنها در صورتی مؤثر میداند که اندازۀ سرزمین کوچک و محدود باشد.
░▒▓ ۲. دیدگاه فضایی امیل دورکیم
■ در اندیشه دورکیم هر چند اشیای مادی و آرایش فضایی این اشیا برخوردار از هیچ نیروی اساسی نیستند؛ اما تا حدی سرعت و جهت تحولات اجتماعی بستگی به آنها دارد. ماهیت بخش مادی جامعه و آرایش آن در فضای جغرافیایی به همان اندازه الگوهای کنش غیر مادی جامعه برای ساختارهای اجتماعی با اهمیت است.
■ در کل، مصنوعات مادی نا متحرک در بازتولید و تغییر شرایط اجتماعی موجود، نقش دارند و طبعاً این نقش محدودیتهایی برای عامل ایجاد میکند، اما باید در نظر داشت که این مصنوعات را نمیتوان به فضا به مثابه یک علت تقلیل داد.
░▒▓ ۳. دیدگاه فضایی موریس هالبواکس
■ موریس هالبواکس با تأسی به دورکیم، به تحلیل رابطه فرد و جامعه میپردازد. مطابق نظریۀ وی حافظه و ارزشیابی عاملان، همواره تابع شرایط اجتماعی است.
■ به تعبیر وی افراد در کنشهای خود همواره به حافظه جمعی توجه داشته و به سوی آن جهتگیری میکنند و طبعاً توسط آن تعیین مییابد. وی حافظۀ جمعی را بر حسب تمایزات و ابعاد فضایی و زمانی آن تحلیل میکند.
░▒▓ ۴. دیدگاه فضایی ویلفردو پارتو
■ پارتو الگوهای فضایی را در آرایش اشیا و مصنوعات مادی و در رابطه با نحوه کنش تحلیل میکرد. در بحث کنشهای منطقی، تلویحاً به اهمیت تمایزات فضایی وجوه فیزیکی موقعیتهای کنش توجه داشت. پارتو عوامل تعیین کننده کنشهای غیر منطقی را بازماندهها مینامد.
■ این عوامل از مشاهده و استدلال صحیح به دست نمیآیند، بلکه ریشه در بعد عاطفی افراد دارند.
░▒▓ ۵. دیدگاه فضایی ماکس وبر
■ ماکس وبر، جهان فیزیکی را فینفسه، فاقد معنا میداند، اما معتقد است که جهان فیزیکی میتواند نقشی به مثابه شرایط و پیامدهایی داشته باشد که کنش عقلانی و هدفدار به آن توجه داشته و به سوی آن جهتگیری کند. جهان فیزیکی در رابطه با فعالیتهای هدفدار و معنادار میتواند یا نقشی در پیش برد اهداف عاملان ایفا کند و یا محدود کنندۀ آن باشد.
░▒▓ ۶. دیدگاه فضایی پیتریم سوروکین
■ سوروکین به منظور ارائۀ الگویی فضایی برای جهان اجتماعی متکی بر جهان فیزیکی هندسی، تلاشهایی از خود نشان داد. پدیدههای اجتماعی فرهنگی، همیشه جایی نمود پیدا میکنند، این پدیدهها همواره موقعیتی را در زمینۀ اجتماعی اشتغال میکنند و از این زاویه با سایر پدیدهها مرتبط میشوند. بنابراین گونهای از برداشت فضایی برای توصیف و ساختمند کردن پدیدههای اجتماعی فرهنگی، الزامی است.
░▒▓ ۷. دیدگاه فضایی تالکت پارسنز
■ با توجه به موقعیتهای عینی کنش، پارسنز میپذیرد که بین شرایط و ابزار کنش، تمایزی وجود دارد. شرایط به عناصری از موقعیت برمیگردد که کنشگر هیچ مهار و کنترلی بر آن ندارد و ابزار به عناصری برمیگردد که کنشگر بر آنها کنترل دارد. در اندیشه پارسنز، روابط اجتماعی با عناصر فیزیکی و آرایش ارضی نیز گره خورده است. پارسنز اشاره میکند که جهتگیری دو عامل متعامل همواره مرتبط با ارگانیزم است، چون جسمهای عاملان، اگر چه به لحاظ تحلیلی از یکدیگر جدا هستند؛ اما در شرایط عینی کنش، یک واحد را تشکیل میدهند.
░▒▓ ۸. دیدگاه پدیدار شناختی از فضا
■ گارفینکل بنیانگذار مکتب روششناسی مردمی در جامعه شناسی به این نکته اشاره میکند که معانیای که دو نفر به هر گونه تعاملی نسبت میدهند، متصل به زمان و مکان آن موقعیت است. به نظر وی تعامل اجتماعی تنها در زمینهها قابل فهمند و تناسب زمینهای در کانون توجهات روش شناسی مردمی قرار دارد. یکی از عناصر طرح مفهومی کنش متقابل نمادین، زمینه و عرصۀ کنش متقابل است. زمینۀ واقعی، محلی است که کنش متقابل در آن رخ میدهد (اتاق، خیابان، کوچه، محله، اداره، قهوهخانه و ...) و قلمرو کنش، رفتاری است که در داخل زمینهها نمودار میشود.
░▒▓ ۹. دیدگاه فضایی شوتز و لوکمان
■ از دید شوتز، تجارب جسمانی و فیزیکی عامل، به موقعیت او در جهان فیزیکی بستگی دارد و بعد فضایی در ساخت و فهم بنیاد دنیای اجتماعی، عنصری حیاتی است.
■ از دید شوتز و لوکمان حضور مستقیم و بلافصل جسم در جهان فیزیکی، نقطۀ عزیمت تمام جهتگیریها در این جهان است. ابعاد و فواصل جهتگیری، عطف به این حضور بلافصل تعین مییابد و سایر عوامل سازنده بعد فضایی فیزیکی جهان عامل، در رابطه با آن عمل میکند.
■ شوتز و لوکمان ابعاد فضایی جهان اجتماعی کنش را در رابطۀ متقابل میبینند. اگر این ایدۀ شوتز و لوکمان را بپذیریم که جهان فیزیکی بلافصل، پیش شرطی برای تعامل چهره به چهره است، روشن است که الگوی فضایی تحرک ناشی از جنب و جوش جسم انسانی وجه با اهمیتی در ساخت روابط اجتماعی است.
░▒▓ ۱۰. مفهوم ”هویت مکان“ رلف
■ ای. رلف در کتاب «مکان و بیمکانی» که رسالۀ دکترای وی بوده است، سعی کرده با استفاده از آرای پدیدار شناسان، به درک عمیق و روشنی از مکان نایل آید. وی با استناد به دیدگاه هاگپرینس (۱۹۶۱) شناخت مکانها را، حلقهای ضروری در زنجیرۀ معرفت میداند.
■ به نظر رلف هر چند شناخت عملی از مکانهای مختلف برای انسان ضروری است، اما این شناخت نسبتاً مصنوعی بوده و متکی بر کارکردهای آشکاری است که مکانها برای ما دارند. اهمیت واقعی مکان را میتوان در کنشهای افراد و گروههایی که در برابر نیروهای خارجی از مکان خود دفاع میکنند یا دچار بیماری وطن و یا حسرت و نوستالژی نسبت به مکانهای خاص میشوند، فهمید. انسان بودن به معنای زیستن در دنیایی سرشار از مکانهای با اهمیت است.
■ جوهر و معنای اصلی مکان از کارکردهایی که مکانها اعمال میکنند، از اجتماعی که آن را اشغال کرده است و از تجارب مصنوعی و پیش پا افتاده به دست نمیآید، هر چند تماماً وجوه مشترک و ضروری مکان به شمار میروند، اما جوهر مکان در هدفداری ناخودآگاهانهای نهفته است که مکانها را به مثابه مراکز بنیادین تجارب و آگاهی انسانی تعریف میکند.
■ نکتۀ قابل تأمل در اندیشۀ رلف این است که هویت با توجه به تصویر فردی و گروهی از آن مکان تغییر میکند. در واقع، تصویر و انگارۀ یک مکان، هویت آن است و درک ساختار اجتماعی انگارهها، پیش شرط ضروری برای درک هویت است.
░▒▓ ۱۱. مفهوم «جغرافیای شناخت» تریفت
■ به تعبیر تریفت، گروههای اجتماعیای که طبقات را نیز شامل میشود، میانجی بین ساختار اجتماعی و افرادند. شکلگیری ساختار اجتماعی و بازشکلگیری آن را بدون توجه به فرایند مستمر شکلگیری و شکلگیری مجدد گروههای اجتماعی نمیتوان درک کرد و به همین ترتیب شکلگیری افراد و باز شکلگیری آنان را نیز بدون توجه به شکلگیری و بازشکلگیری گروههای اجتماعی نمیتوان درک کرد.
■ شناختی که عمدتاً مربوط به زمینههای محلی مکانی است، شناخت عملی است. از دید تریفت، شناخت عملی را میتوان شناخت غیر رسمی (اما نه غیر ساخت یافته) تعریف کرد که از تجربه و انجام کاری در زمینههای خاص و تعاملات مختلف به دست میآید.
■ شناخت عملی دارای چهار مؤلفه است:
• اظهار نشده و غیر ملفوظ است.
• این شناخت، جزیی از یک جریان مستمر و تکراری رفتاری است که در زمانی محدود رخ میدهد و جهتگیری آن به سوی انجام کارهاست.
• این شناخت، محلی مکانی است. شناختی است که از تعامل متقابل، تولید و بازتولید شده و متکی به حضور انسانها بر پایۀ یک رابطۀ چهره به چهره و مستقیم است. این شناخت، عمیقاً با وجه خاص و منحصر به فرد بودن تاریخی و جغرافیایی عجین است و علائم و نشانههای خود را از زمینههای محلیای میگیرد که هر کدام رفتارهای خاص و استفادههای زبانی سازگار با آن دارند.
• شناخت عملی، مبتنی بر قیاس ارگانیک یا استعاره است. این قیاسها و استعارات، مبتنی بر قرابتاند.
░▒▓ ۱۲. مفهوم جغرافیای زمان هاگرشتراند
■ جغرافیای زمان، نقطۀ عزیمت خود را ماهیت منش یکنواخت زندگی روزمره قرار میدهد. رویکرد هاگرشتراند عمدتاً بر پایه شناسایی منابع محدود کنندۀ فعالیتهای انسانی استوار است.
■ رویکرد هاگرشتراند به عوامل زیر متکی است:
• تقسیم ناپذیر بودن جسم انسانی و دیگر موجودات و اینکه جسمانیت، محدودیتهایی برای توانمندیهای حرکتی و ادراکی عامل انسانی ایجاد میکند.
• پایان پذیری عمر انسان و این که زمان، منبع کم یابی برای کنشگران محسوب میشود.
• ظرفیت محدود انسانها برای مشارکت همزمان در بیش از یک نقش و وظیفه، در کنار این واقعیت که هر وظیفه و نقشی یک دورۀ خاص دارد.
• این واقعیت که حرکت در فضا، حرکت در زمان نیز میباشد.
• هیچ دو انسانی نمیتوانند همزمان فضای مشابهی را اشغال کنند.
░▒▓ ۱۳. مفهوم محلیت گیدنز
■ فهم طرح گیدنز از ادغام «زمان و مکان در مرکز نظریۀ اجتماعی» و آرای او دربارۀ فضا، محلیت و به طور کلی، نظرات جامعه شناسی فضایی و شهری، بدون فهم نظریۀ ساختیابی او امکان پذیر نیست. مفهوم ساختیابی، ناظر به دوگانگی موجود بین کنش و ساختار در نظریۀ اجتماعی است. در نظریۀ ساختیابی، عناصر ساختار یعنی؛ قواعد و منابع مادی، هر دو از شرایط کنش محسوب گردیده، آن را ایجاد یا محدود میسازند.
• گیدنز به دو صورت بندی گسترده اشاره میکند:
■ جامعهشناسیهای تفسیری که به اهمیت زبان و معنا در خصوص فهم تفسیری کنشهای انسانی اشاره دارد، (برای نمونه، روش شناسی مردمی، پدیدار شناسی، جامعه شناسی تفسیری وبر) ؛
■ جامعهشناسیهای ساختاری که ارجحیت و اولویت نظام یا ساختار را بر عامل مورد تأکید قرار میدهد.
• به تعبیر گیدنز، مفهوم محل بر مفهوم مکان مورد استفاده در جغرافیای اجتماعی ارجحیت دارد، چون دلالت بر فضا به مثابۀ مقر و محیطی برای تعامل دارد. محل صرفاً پارامتری فضایی و محیطی فیزیکی که در آن تعامل رخ میدهد، نیست. محل، متشکل از عواملی و عناصر فضایی و فیزیکی است که به مثابه بخشی از تعامل، بسیج و به کار گرفته میشود. به نظر گیدنز ناحیهبندی را با باید با ارجاع به منطقه بندی زمانی فضایی و در رابطه با اعمال یکنواخت اجتماعی درک کرد.
• گیدنز با طرح مفهوم محل و ناحیه بندی، دنبال تدوین طرحی است که بتواند به مقوله بندی زمینه مندی که ماهیتاً حلقه اتصال نظامهای اجتماعی با دامنه کوچک و با دامنه بزرگ است، یاری رساند. گیدنز معتقد است که تجلی روابط زمانی مکانی در نظامهای اجتماعی، باید در رابطه با ایجاد قدرت، درون ساختارهای سلطه و از طریق بازتولید آن مورد بررسی قرار گیرد.
▓ انعکاس آرای گیدنز در دیدگاه دیگران
■ جان آگنیو مفهوم مکان را مناقشه بردار دانسته و اظهار میدارد این مفهوم در جغرافیا، مترادف با مفاهیمی از قبیل موقعیت، ناحیه یا فضا به کار رفته است.
• به تعبیر وی در مفهوم مکان، سه عنصر عمده درهم تنیدهاند:
■ محل، محیطی که در آن روابط اجتماعی ساخته میشود. این روابط میتوانند غیر رسمی یا نهادی باشند.
■ موقعیت نسبی، تأثیراتی که در مقیاسهای وسیعتر، فرایندهای اجتماعی و اقتصادی بر محل میگذراند.
■ حس مکان، ساختار احساس محلی مکانی. برای مثال، خانه، محل کار، مدرسه، مسجد، کلیسا و ... گرههایی را شکل میدهند که حول آن فعالیتهای انسانی در جریاناند و میتوانند یک حس مکان را، هم به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ اجتماعی، به وجود آورند.
░▒▓ ۱۴. مفهوم ناحیه جلو و ناحیه عقب گافمن
■ محور بحث گافمن زمینههایی است که در آنها تعاملات چهره به چهره رخ میدهد. وی اظهار میکند که در یک زمینۀ اجتماعی افراد به طور مستمر و به طور عمده از طریق ابزارهای کلامی و غیر کلامی ارتباطات، شیوه لباس پوشیدن، خانه و کالاهایی که در اطرافشان موجود است، با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
■ گافمن اظهار میدارد که همتراز با اعمال و فعالیتهای جلو و عقب، انواع خاصی از نواحی جلو و عقب وجود دارد که با این فعالیتها سازگار است. ناحیۀ جلو جایی است که اجرا محقق میشود، جایی که قواعد رفتاری مقبول، صحیح و روابط رسمی برقرار میگردد و برعکس، نواحی عقب جایی است که مرزبندیهای رسمی به طور موقت کنار گذاشته میشود و خود اظهاری بدون ملاحظۀ تبعیت از هنجارهای مسلط رفتار اجتماعی، اعمال میشود.
░▒▓ ۱۵. مفهوم محاورهای هری
■ تأکید رم هری بر جنبۀ عملی و اظهاری فعالیت است و اینکه غالب دل مشغولی زندگی اجتماعی انسان، به دست آوردن و استمرار شناسایی، منزلت و اعتبار از چشم دیگران است. از دید وی، نظم اظهاری بر نظم عملی رفتاری برای اکثر مردم در بیشتر اوقات فایق آمده و آن را شکل میدهد.
░▒▓ ۱۶. مفهوم نظم اظهاری دیکنز
■ دیکنز در برابر گرایش نظری مسلط، مبنی بر اینکه، مکانها به شدت متأثر از اقتصاد سرمایهداری بوده، واکنش نشان میدهد و ضمن آنکه تا حدی این مسأله را تأیید میکند، اضافه میکند که به هر حال، مردم راههای مواجهه با این محدودیتهای اقتصادی چترگونه را پیدا میکنند.
■ دیکنز علاوه بر مفهوم محل که به تعبیر وی، محیطی فیزیکی است که در آن تعامل رخ میدهد و فضایی است که برای کاربرد خاصی تعبیر شده است، ترجیح میدهد از مفهوم محلیت استفاده کند که به گونهای به نظام اجتماعی محل اشاره دارد. وی اضافه میکند که فضای فیزیکی گیدنز، هر چند به لحاظ اجتماعی تعریف میشود و در تأثیر بر زندگی مردم و مواجهه آنها با روابط و فرایندهای اجتماعی بسیار با اهمیت است؛ اما احتیاج به یک نظر قویتر برای این اندیشه داریم که محیط اطراف مردم (منزل، محل کار، شهر و حتی کشور) به وسیله نظامهای اجتماعی ساخته و پرداخته میشود.
مآخذ:...
هو العلیم