فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۴/ چابک سازی در تدوین استراتژی سیاسی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ طرح مبحث
●    زمانی، عناوین «اصلاح طلبی» یا «اصول گرایی»، عناوین مناسبی برای یک فعالیت سیاسی جذاب بودند.
●    یک زمانی جذاب بودند...
●    یک زمانی جذاب بودند...
●    در رقابت‌های سیاسی، گروه‌ها عناوین ثابتی برای خود می‌جویند؛ عناوینی مانند «اصلاح طلبی» و «اصول گرایی»؛ عناوینی که علت انتخاب آن ها از سوی مردم شود. آن ها با این کار، در پی ایجاد مزیت‌های رقابتی ثابتی برای خود هستند و بودند.
●    ولی...
●    ولی، در شرایط عمیقاً متحول شونده دنیای امروز، این اصرار بر ایجاد و حفظ مزیت‌های رقابتی که زمانی مزیت رقابتی «بود»، دردسر ساز است.
●    تازه می‌خواهند «نسل دوم اصلاح طلبی / ندا» و «نسل سوم اصلاح طلبی / نسا» را هم بسازند! این نوع تعصب ها به عناوین دردسر ساز است و گاهی از دیدگاه مردم مضحک هم می‌شود.
●    اصرار بر عنوان «اصلاح طلبی» یا «اصول گرایی» که «یک زمانی» غیریت هایی نسبت به هم می‌ساختند، از اصرار ناکارآمد و دردسر سازی بر می خیزد، ولی واقع آن است که این دو گانه، دیگر بیانگر بحث‌های واقعی در بدنه جامعه نیستند، و دو گانه «اصول گرایی» / «اصلاح طلبی» بیشتر دو گانه ای میان نیروهای عمل کننده سیاسی قدیمی است، نه دو گانه واقعی مطالبات اجتماعی. با گسترش جامعه شبکه‌ای، افکار و سبک ها و مطالبات، لاینقطع زیر و رو می‌شوند، و شعارهای رقابتی سیاسی نمی‌توانند ثابت بمانند.

░▒▓ شرح مبحث
●    اغلب، چارچوب ها و ابزارهای تدوین استراتژی که امروزه، به کار گرفته می‌شوند، مبتنی بر این ایده هستند که مزیت رقابتی پایدار و دیرپایی را برای تشکل به وجود آورند، و بنیادی‌ترین مفهوم در تدوین استراتژی رسیدن به مزیت رقابتی پایدار است که در همه تشکل ها رواج یافته است، ولی، آیا در فضای دائماً دگرگون شونده فعلی، در جهان و در حوزه داخلی، چنین امری امکان پذیر است؟
●    ریشه این آسیب در آن است که نه فقط در سازمان‌های سیاسی، بلکه در اغلب سازمان‌های موجود، بین سه بخش، تمایز و شکاف و جدایی وجود دارد: (۱) استراتژی فنی و تخصصی سازمان ها، (۲) نوآوری و تحقیق و توسعه، (۳)  ارتباط با مخاطبان و مردم.
●    بخش اصلی سازمان سیاسی، بخش تدوین و تبیین و اجرای استراتژی فنی و تخصصی سازمان سیاسی است، و دو بخش دیگر، یعنی نوآوری و تحقیق و توسعه، و همچنین، ارتباط با مخاطبان و مردم، به مثابه بخش ها و دستور کارهای الحاقی نگریسته می‌شود.
●    این فهم جداکننده بین استراتژی از یک سو، و نوآوری و مخاطب سنجی در سوی دیگر، نمی‌تواند همگام با زمینه اجتماعی در حال رقابت سریع و دگرگون، دوام آورد و به پیش برود. سرعت دگرگونی‌های جدید، منسوخ شدن سریع راه حل ها و افزایش سطح توقع مردم، فرصت کافی و زمان مکفی در استفاده از ابزارهای قدیمی و رایج در تدوین استراتژی را نمی‌دهد و معمولاً، در چنین رویکردی، استراتژی ها مرده به دنیا می‌آیند.
●    در نتیجه، شتاب سرسام آور تغییرات و فقدان نوآوری بهنگام و سردرگمی سیاستمداران و نهایتاً ترس از شکست، سیاستمداران را وادار به تکرار تجربه‌های گذشته می‌کند، و رهبران تشکل ها به صورت عادت یا عدم درک درست هم چنان متکی به ابزارهای قدیمی که از گذشته به ارث برده‌اند، هستند.
●    جالب بودن این موضوع در آن است که همه به پیچیدگی اوضاع و پر ابهام بودن آینده‌های نزدیک و میان و دور باور دارند؛ ولی، کماکان به دنبال «استراتژی‌های بلندمدت» هستند که نمی‌تواند وجود خارجی داشته باشد، این موضوع در شرایطی اتفاق می‌افتد که لزوم نیاز به رویکرد جدید مثل روز برای همه بازیگران سیاست روشن است.
●    متأسفانه، به رغم این که رهبران تشکل ها، شرایط محیطی پر از ابهام و غیر قطعی سیاست جهان را درک کرده‌اند، ولی، اصرار زیادی بر استفاده از رویکردهای مرسوم و قدیمی تدوین استراتژی دارند. این اصرار، حتی، در زمانی استمرار می‌یابد که افول مزیت‌های رقابتی تشکل کاملاً مشهود است و هم چنان دیده می‌شود، و پافشاری و اصرار در این مقوله، جز هزینه برای ناکامی بهره دیگری نخواهد داشت. فی المثل، اصلاح طلبان، در حالی که در عمل بویژه پس از سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت و خصوصاً در حمایت بی‌محابا از دولت یازدهم، مهم‌ترین رویارویی ها را با رویه‌ها و اصول اصلاح طلبی، یعنی وفاداری به صندوق رأی، جوان گرایی، و غیریت با محافظه کاری را صورت داده‌اند، هنوز بر حفظ عنوان «اصلاح طلبی» اصرار دارند، و این وصله‌ها چقدر ناجور به نظر می‌آید؟ تازه می‌خواهند «نسل دوم اصلاح طلبی / ندا» و «نسل سوم اصلاح طلبی / نسا» را هم بسازند!

░▒▓ در مقابل...
●    در مقابل، تشکل‌های سیاسی باید بر چابکی و سرعت خود برای رسیدن به مزیت‌های جدید تأکید کرده و بر افزایش فراوانی این مزیت ها برای استفاده کوتاه مدت، تمرکز کنند. رویکرد جدید شیوه‌های تبیین استراتژی، ایده مزیت رقابتی پایدار که سیاستمداران پایه گذاری راهبردهای خود را بر مبنای آن بنا نهاده‌اند به شکل وسیعی به چالش کشیده است. این رویکرد به مثابه یک پارادایم ظهور کرده و تأکید بر متوقف شدن روش‌های جاری دارد و دیدگاه مزیت رقابتی ناپایدار و گذرا را به عنوان جایگزین معرفی می‌کند.
●    فضای نوین فعالیت سیاسی چنین تعریف می‌شود: «فرصت‌های بسیار، بسیار، بسیار اندک در زمان‌های بسیار، بسیار، بسیار کوتاه و هر چه زمان به جلو می‌رود به تعداد این بسیارها هم در فرصت، و هم در زمان افزوده می‌شود». با این تعریف از فضای سیاست، هیچ تشکلی، فرصت استفاده از مزیتی در طولانی مدت را ندارد و باید به جای آن، تعداد بیشتری مزیت هر چند در زمان‌های کوتاه به دست آورد.
●    این شیوه نوین، مبتنی بر تفکر استراتژی با فرضیات نوین و دیده بانی دائمی از محیط و عملکرد مناسب تیم‌های پیشتاز در هر فعالیت سیاسی قابل وصول است. آن ها برای برنده شدن و موفقیت در زمان‌هایی به مراتب زودتر از رقبا فرصت‌های استفاده از مزیت‌های رقابتی ناپایدار و گذرا را قدر دانسته و با چالاکی آن ها را از آن خود می‌کنند. و هر چه این فرصت یابی بهنگام و سریع تر انجام شود فاصله با رقبا نیز معنی دار خواهد شد.
●    در رویکرد «مزیت رقابتی چابک و گذرا»، برای برنده شدن در محیطی بی ثبات و غیرقطعی که همه در آن غوطه خورده‌ایم، به سیاستمداران توصیه می‌شود چگونه از موفقیت‌های کوتاه مدت و گذرا به صورت سریع و قطعی بهره برداری کنند. در نگاه فوق، ساختارها و سیستم‌های قدیمی و کاملاً منسوخی که سیاستمداران برای کسب حداکثر ارزش از مزیت رقابتی به آن ها متکی هستند، بسیار ترسناک و ناکارآمد قلمداد شده است. ارتباط بین نوآوری و استراتژی تبدیل به جریان اصلی در استراتژی سیاسی شده است، و برنامه ریزی اکتشاف محور را به عنوان یک عنصر کلیدی در مجموعه ابزارهای استراتژیست ها معرفی کرد.
●    مزیت رقابتی در زمان شروع هر موج سیاست، باید با سرعت، کشف، و مورد استفاده قرار گیرد، یعنی، کار استراتژیست ها کشف فرصت راهبردی در زمان شروع موج جدید است. سودمندترین نقطه در روند تکاملی یک مزیت، شکننده‌ترین نقطه آن محسوب می‌شود. هر تشکلی بتواند هوشمندی بیشتری در تشخیص نقاط شکاف وضع موجود رد به آینده را کشف کند، و در به کار گیری این تشخیص، بهترین مزیت ها را بیافریند و این مزیت ها قبل از افول جای خود را به مزیت بعدی بدهد مطمئن باشد که شانسی برای باختن نخواهد داشت و به زندگی خود ادامه خواهد داد.
●    در چنین رویکردی، «تشخیص فرصت»، بزرگ‌ترین مهارت در فعالیت سیاسی است؛ رویکرد جدیدی که شروع شده است حول سه محور و ناظر بر مزیت رقابتی، نوآوری و تغییر سازمانی همساز با محیط است، و در مسیر ادغام و ترکیب با یکدیگر جهت خلق ارزش به طور پیوسته قرار گرفته‌اند.
●    تغییر در انتظارات از استراتژی و جایگزینی مزیت رقابتی ناپایدار و گذرا با مزیت رقابتی پایدار، رویایی شاید چالش برانگیز و ترسناک به نظر برسد چیزی که شما نمی‌توانید مدام به یک مزیت دل خوش کرده و فرصت‌های جدید استفاده از مزیت‌هایی که تفاوت را هر چند کوتاه ایجاد می‌کند اصل قرار دهید، و مانند کسی که از عرض رودخانه از روی الوارهای مختلف عبور می‌کند و به محض احساس فرو رفتن الوار زیر پا باید به الوار محکم دیگری پرش کرده و به آن متکی شود و با تکرار این کار بتواند از رودخانه‌ای به عرض زندگی عبور کند و در سیل رودخانه گرفتار و نابود نشود.
●    این فرآیند با ریسک بالا و با ترس‌های بزرگ همراه است. غلبه بر این ترس نیاز به یک باور نو اندیشانه و روحیه قوی و نو آور دارد، و مهم‌ترین ابزارش هم همراهی و اتحاد فعالان سیاسی با یکدیگر و با چنین رویکردی است، آمادگی منابع انسانی برای چنین شرایطی می‌تواند موفقیت را به شکل اعجاب انگیزی به ارمغان آورد (توأم با اقتباس‌های آزاد از پرویز نصرتی).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 23 آبان 1393 ساعت 19:51

مسیریابی هفتگی در خط اصول گرایی؛ هفته سوم آبان نود و سه

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


•    در هفته گذشته، (۱) «مذاکرات اتمی مسقط»، (۲) «معرفی نامزد وزارت علوم»، (۳) «تغییرات در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی»، (۴) «مسائل فلسطین»، (۵) «نامه اوباما به مقام معظم رهبری»، (۶) «آغاز فاز جدید اصلاح نظام سلامت در رویارویی وزارت بهداشت با زیرمیزی»، (۷) «صعود رؤیایی بورس و تحولات در قیمت طلا و ارز»، و (۸) «موضوع کارت یارانه انرژی»، مهم‌ترین مسائل مورد توجه در مطبوعات کثیرالانتشار، طی هفته گذشته بود.
•    مع الوصف، تحلیل محتوای مطبوعات کثیر الانتشار، علاوه بر نتایج فوق، نشان می‌دهد که موضوعات دیگری نیز در سطح مهم یا بسیار مهم، هدف توجه طبقه متوسط شهری بوده‌اند: (۹) «طرح تبدیل احکام تبصره‌ای بودجه به قانون»، (۱۰) «بازی قیمت نفت و تحرکات عربستان سعودی در بازار نفت»، (۱۱) «پرونده امر به معروف و نهی از منکر»، (۱۲) «تحولات سینمایی در زمینه «عصبانی نیستم»، «شیار ۱۴۳»، و کتاب و مواضع جدید اصغر فرهادی»، (۱۳) «فرجام پرونده بنزین‌های آلوده»، (۱۴) «خبرهای مرتبط با شهرآورد آتی»، (۱۵) «احتمال افزایش قیمت لبنیات با فزونی قیمت شیر»، (۱۶) «فتوحات و حرکات حساب شده انصار الله یمن»، (۱۷) «اخبار متعدد در اطراف افزایش نقش اتاق بازرگانی در تصمیم گیری‌های اقتصادی»،  (۱۸) «مجوز بحث برانگیز واردات سیگار مارلبورو»، (۱۹) «استمرار اخبار مربوط به اسیدپاشی»، (۲۰) «انتشار گزارش تحقیق و تفحص در دانشگاه آزاد»،  (۲۱) «خبر جراحت یا هلاکت البغدادی خلیفه داعش»،  (۲۲) «رقم سنگین و هولناک جرایم پیامکی»، (۲۳) «کشمکش بر سر حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری»،  (۲۴) «زمزمه‌های بازگشت دکتر محمود احمدی نژاد به سیاست»، (۲۵) «تدارک وسیع مراسم اربعین»، (۲۶) «پس لرزه های مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام در زمینه بانک مرکزی».

░▒▓ مسیریابی ها
•    مهم‌ترین مذاکرات سیاسی تاریخ صد ساله اخیر، به مسقط رسید؛ دکتر محمد جواد ظریف لبخند بیشتری بر لبان داشت، در حالی که سناتور کهنه کار، جان کری و میس کاترین اشتون، چندان خندان به نظر نمی‌رسیدند، و شاید هم می‌خواستند جدیت خود را گوشزد نمایند. کم و بیش، همین حال را دکتر سید عباس عراقچی و دکتر مجید تخت روانچی داشتند، و بیش از قبل، جدی یا فکور به نظر می‌رسیدند. همه از دشواری مذاکرات سخن می‌گفتند. غیر از این چهره خوانی ها، مطلب چندان دیگری از این مذاکرات دویست و پنجاه میلیارد دلاری به بیرون درز نکرد، الا این زمزمه‌ها که اختلافات در دو حیطه رژیم رفع تحریم ها و حجم غنی سازی متمرکز گشته است، و در آخرین گمانه‌ها، تنها حیطه اختلاف، رژیم رفع تحریم ها عنوان شده است. به نظر می‌رسد، آن چه در داخل کشور اهمیت دارد، ترسیم سناریوهای مختلف و بویژه سناریوهای اقتصادی منضبط برای جذب سرمایه‌های عظیمی است که سال ها بلوکه بوده و اکنون رها می‌شوند.
•    معرفی نامزد جدید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، مجدداً نشان داد که ماجرای وزارت علوم، نحوی سهم دهی دولت به یک جناح سیاسی است که از سال هفتاد و شش تا کنون بر این وزارت خانه مسلط بوده است، و بخش مهمی از مسائل و حاشیه‌های سیاسی کشور، حاصل عملکرد سوء آنان بوده است. به نظر می‌رسد که نامزد جدید، در مقایسه با گزینه‌های قبلی، رادیکال تر است و فاصله بیشتری نسبت به خط کش استوار مجلسی ها دارد. آن چه شرایط را حساس تر می‌کند این است که تا چند روز دیگر فرصت قانون اساسی برای اداره وزارت علوم با سرپرست اتمام می‌یابد، و با عدم اعتماد بسیار محتمل مجلس نسبت به نامزد پیشنهادی، یحتمل موضوع تعیین وزیر وزارت علوم به عنوان معضل به هیأت حل اختلاف قوا ارجاع خواهد شد.
•    در مقابل معرفی سیاست زده نامزد وزارت علوم، معرفی حساب شده رئیس سازمان صدا و سیماست که کاش دولتی ها به این الگو توجه ورزند. دکتر محمد سرافراز، یک لنگر آرامش نیرومندتر به نظر می‌رسد. او به لحاظ فنی یکی از مسلط‌ترین و مجرب‌ترین مدیران سازمان صدا و سیماست، سابقه سردبیری روزنامه رسالت را هم در کارنامه خود دارد، و اکنون، با تقدیم برنامه‌های مفصل توأم با آینده نگری، مجوز این سمت مهم را دریافت کرده است. از این گذشته، او به لحاظ آرامش و تدبیر در عین قاطعیت، فضیلت عزت ا... ضرغامی را استمرار می‌بخشد، و به لحاظ انتساب به بیت علما، امتیاز دکتر علی لاریجانی را در خود دارد و از این طریق اعتبار و اعتماد دینی ویژه را که یکی از الزامات موقعیت ریاست سازمان صدا و سیماست، احیا کرد. او برادر دو شهید هم هست. جا دارد تا دولت مضیقه‌های خرد کننده بر بودجه سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی را بردارد، و به یاد داشته باشد که سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی و همچنین وزارت علوم تحقیقات و فناوری، هر دو نهادهای «جمهوری اسلامی ایران» هستند.
•    در مقابل معرفی سیاست زده نامزد وزارت علوم، دکتر سید حسن قاضی زاده هاشمی، به نمونه‌ای تبدیل شده است که دولت را از شماتت مجلسی ها و مخاطبان خود در موضوع رد صلاحیت متوالی وزاری پیشنهادی علوم ناتوان ساخته است. در هفته گذشته، دکتر سید حسن قاضی زاده هاشمی، با قاطعیتی که «واقعاً» با تدبیر و ادب همراه است، وارد فاز تازه‌ای از اصلاح نظام سلامت شد و رویارویی با تخلفات پزشکی زیرمیزی را آغاز کرد. این وزیر کاردان و کم حاشیه، با ویژگی‌هایی که کشور هم اکنون به آن احتیاج دارد، از حمایت همه جانبه نمایندگان پارلمان و اغلب نفوس این ملت بهره مند است. کاش دولت، به جای حاشیه رفتن و سیاسی بازی افراطی نامزدی چون او را برای احراز وزارت علوم معرفی می‌کرد.
•    در مقابل معرفی سیاست زده نامزد وزارت علوم، مجلس در هفته گذشته در اقدامی مبرا از هر نحو سیاست زدگی، طرح «احکام بودجه‌ای» را برای تسهیل خواست‌های دولت که قبلاً به صورت لایحه تقدیم مجلس گردیده و کلیات آن رد شده بود، با افزودن الحاقات مؤثر و اعمال اصلاحات مثبت، در قالب طرح، مجدداً به مجلس آورد، و مجلس به کلیات آن رأی مثبت داد. منتها در بررسی جزئیات، باید دقت شود که از عدم مغایرت‌های قانونی، و همچنین حذف ظرفیت‌های فساد آمیز در برخی تبصره‌های سالیانه بودجه پیشگیری مستحکمی صورت گیرد. به علاوه، لازم است که با تصویب این طرح، دیگر از اعمال انبوه تبصره‌ها در بودجه که انضباط اقتصادی کشور را به مخاطره می‌افکنند، پرهیز شود. به هر تقدیر، کاش این برخورد مثبت مجلس با خواسته‌های به حق دولت در بودجه نویسی، الگویی شود که دولت در معرفی نامزد با تدبیر برای وزارت علوم به آن توجه ورزد.
•    هفته آینده کار بررسی صلاحیت نامزد وزارت علوم تحقیقات و فناوری انجام خواهد شد، و چه نیکوست که دولت پیش از آن، از حاشیه بیرون آید و فکر صحیحی برای خارج کردن وزارت علوم از بحران سوء مدیریت بیست ساله بیندیشد.
•    مع الوصف، به نظر می‌رسد که مهم‌ترین مسأله هفته آتی، همچنان روندهای مرتبط به دور نهایی مذاکرات اتمی باشد، و البته تحولات و چشم اندازه‌ای اقتصادی مرتبط با این دگرگونی مهم، جایی برای طرح موضوعات حاشیه‌ای باقی نمی‌گذارد. ما از کارشناسان، و فعالان اقتصادی و سیاسی کشور دعوت می‌کنیم که به طور جد و فوری، به بررسی و تحلیل سناریوهای مختلف تدبیر اقتصادی دوران پس از سوم آذر بیندیشند. آن چه مسلم است، این که ما در هر صورت، چه مذاکرات به نتیجه برسد، چه تمدید شود، و چه شکست بخورد، عمیقاً نیازمند نحو بی سابقه‌ای از انضباط اقتصادی هستیم. ما به نحو بی سابقه‌ای از «انضباط» نیاز داریم.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 23 آبان 1393 ساعت 19:35

شورای سر کاری فضای مجازی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
●    هر دو دولت اخیر، به رغم تکلیف قانون پنجم توسعه، تکلیف قانونی شبکه ملی اطلاعات را محقق نکرده‌اند، و جداً کشور را به مخاطره افکنده‌اند؛ همچنان این رویه ادامه دارد.
●    تدبیر آیت ا... سید علی حسینی خامنه‌ای، مقام معظم رهبری این بوده است که برای تحقق مدیریت کشور بر فضای فوق العاده مهم سایبر، یک شورا در عالی‌ترین سطح، به نام شورای عالی فضای مجازی، در حد و حدودی شبیه شورای انقلاب فرهنگی تشکیل شود، تا بتواند تلاش ها را در این جهت هماهنگ و معنادار سازد.
●    مشکل آن است که هر دو دولت نتوانسته‌اند ارتباط درستی با این تدبیر برقرار نمایند و آخرین پرده این بی توجهی را می‌توان در تشکیل نامناسب جلسه اخیر شورای عالی فضای مجازی ملاحظه کرد. پنج ماه تشکیل نشد، و پس از آن که تشکیل شد، تمام سران کشور جمع شدند و ساعاتی راجع به «کیفیت پیامک های تبلیغاتی» بحث می‌کنند و در نهایت هم به جمع بندی نمی‌رسند. این، در حالی است که، به موازات این شورا، دولت شورای عالی فناوری اطلاعات را فعال نموده است، و در چارچوب آن مصوبات مهمی در زمینه شبکه ملی اطلاعات، دولت الکترونیک، بودجه‌های سنگین بخش فناوری اطلاعات، و موضوع بانک‌های اطلاعاتی کشور را به تصویب رسانده است. همچنین، کمیسیون مربوطه در سازمان تنظیم مقررات ارتباطات رادیویی، مصوبات سهمگینی همچون تغییر نسل مخابرات کشور، تعطیلی و ادغام هفتصد و پنجاه شرکت سرویس دهنده اینترنت، تأمین انحصار برای شرکت‌های دولتی، سرعت و کیفیت اینترنت کشور، و دریافت سیصد میلیارد تومان از هر اپراتور به عنوان حق امتیاز داشته است.
●    برداشت ما این است که، هم زعمای این دولت و هم اولیای دولت پیشین، نتوانستند یا نخواستند با تدبیر مقام معظم رهبری در زمینه فضای سایبر ارتباط صحیح بر قرار نمایند. اگر نتوانستند، خسارت بار است، و اگر نخواستند، خطرناک هم هست، چرا که آن ها از طریق اتصال پر سرعت اینترنت داخلی با خارج از کشور، تمام ضوابط امنیتی کشور را نه مختل، که نابود می‌کنند و کشور را در مقابل انواع تهاجم‌های سایبر که معنا و مابازاء دقیق فیزیکی دارند و حجم تخریب آن با حمله موشکی و اتمی فیزیکی کاملاً برابری می‌کند، بی دفاع می‌نمایند.
●    ما سعی می‌کنیم تا کسانی را که هنوز «نتوانسته‌اند» درکی از اهمیت و چم و خم عمل فضای سایبر به دست بیاورند، با گوشه‌هایی از جامعه شناسی سایبر آشنا سازیم، امید که آن ها که «نخواسته‌اند» با اصلاح ریشه‌ای نیات خود، از ضربه زدن به کشور منصرف گردند، و اگر منصرف نشدند، به هر تقدیر از مسیر این اراده مهم بر کنار گردند.

░▒▓ ریشه‌یابی نظری قضیه
●    هیچ شاخه‌ای از علم و تکنولوژی در انحصار ایالات متحده نیست؛ اقتصاد، فیزیک، پزشکی، علوم هایتک، و... ؛ ولی به طرز حیرت آوری، از سال ۱۹۸۷ که اولین دپارتمان علم ارتباطات پایه گذاشته شد، این علم در انحصار ایالات متحده مانده است، و تقریباً تمام دانشمندان این حیطه، حتی اگر امریکایی نباشند، تا پایان عمر در خاک ایالات متحده بوده‌اند و مانده‌اند. امریکا، به همین اندازه به انحصار خود در ارتباطات به لحاظ تکنیکی نیز حساسیت دارد، و این حساسیت را در هیچ شاخه تکنیکی دیگر ندارد. به زعم هربرت شیلر، ایالات متحده به طرز حیرت آوری انحصار علم ارتباطات و همچنین تکنولوژی ارتباطات را در اختیار خود نگاه می‌داد، و از نظر شیلر، علت اصلی اقتدار امریکا بر جهان، در همین است.
●    در ریشه یابی این تمرکز ویژه، ملهم از زاویه دید ژیل دلوز و فلیکس گتاری، می‌توانیم توضیح دهیم که فضای سایبر، شکل قدرت و نحوه مقاومت در برابر قدرت را تغییر می‌دهد. در واقع ابزارهای ارتباطی جدید، در مهم‌ترین عملکرد خود، توان فکری مقاومت در افراد را نابود می‌کنند. افراد، دیگر نمی‌توانند درکی مستمر و ریشه دار از نحوه عمل منابع قدرت پیدا کنند و نمی‌توانند آن ها را ریشه یابی نمایند.
●    نظم فکری عمیقاً مشغول به اینترنت، رفته رفته درک «درختی»، منظم و اصولی خود از واقعیت را از دست می‌دهد و به یک درک سطحی یا آن چه دلوز و گتاری به آن درک «ریزوماتیک» می‌گویند، دچار می‌شود. مفهوم «درک ریزوماتیک» از مقایسه رشد شاخ و ساقه و برگ از یک سوی، و رشد ریشه («ریزوم» / rhizome) از سوی دیگر بر می خیزد.  از نظر دلوز و گتاری، نظام فکری، در شرایط قبل از فراگیری اینترنت، به نظام فکری شاخ و ساقه و برگ شباهت داشت، از اصولی بر می خواست، و رفته رفته بر پایه همان بنیان اصولی بسط پیدا می‌کرد. در مقابل، ریشه یا «ریزوم» به جای رشد عمودی، رشد افقی می‌یابد، و در مسیر خود با ریشه‌های دیگر جوش می‌خورد، شبکه گنگ و مبهمی را در کنار ریشه‌های دیگر می‌سازد که در آن،  اصل و فرع جای خود را گم می‌کنند. در چنین شرایطی، درست و نادرست، اصل و فرع، امر اخلاقی و امر غیر اخلاقی، امر زور مدار و مظلوم، و... همه چیز با هم مخلوط و ممزوج می‌شود. مقاومت به لحاظ معرفتی ناممکن و ممتنع می‌گردد.
●    از این گذشته، درک شاخ و ساقه و برگی، به رغم درک ریزوماتیک، در طول زمان هم فراموش کار نیست. به این معنا که پیشینه‌ها و دیرینه‌های امور نزد او پیدا هستند و او می‌تواند درکی انتقادی و کاوشگر نسبت به قدرت پیدا کند. در شیوه درک شاخ و ساقه و برگی، ذهن درک کننده، از سطح زمین سر می‌کشد و از بالا پدیده‌ها را «ردیابی» و «ریشه یابی» می‌کند. انسانی که درکی شاخ و ساقه و برگی دارد، مدل خود را از «حکمت» و «معرفت» می‌گیرد، و این، با بینش «ریزوماتیک» که بیشتر از روی مدل «پرسه زن» ساخته می‌شود، در تضاد هستند. در درک ریزوماتیک، که روی شبکه‌ای بر پهنه زمین پهن است، انسان‌های اینترنتی، نمی‌توانند از بالا به گذشته و آینده پدیده‌ها بنگرند، و همه چیز را در اینجا و اکنون آن ملاحظه می‌کنند. از این قرار، مردم اینترنتی ریزوماتیک، به طرز بهت آوری سر و ساده و خام و کم تجربه به نظر می‌رسند؛ آن‌ها برای اعمال قدرت بی‌دفاع و ملس هستند.
●    اینترنت، محل هرج و مرج‌هایی هم هست که به سادگی از سوی مدیران شبکه قابل ایجاد و ترویج است. طرح هر نکته اتفاقی در محیط اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، می‌تواند یک جوانه یا یک گره یا یک لینک به موضوعاتی باشد که منطقاً با هم ناسازگارند، اما به سهولت پذیرفته و ترویج می‌شوند. در واقع، هر نقطه از مسیر پرسه زنی پرسه زنان اینترنتی، ظرفیت آن را دارد که به یک منبع هرج و مرج تبدیل شود. به قول دلوز و گتاری، هر نقطه از ریشه، امکان دارد که به هر ریشه دیگری جوش بخورد؛ هر پدیده و عقیده‌ای می‌تواند با پدیده و عقیده‌ای با منطق یکسره متفاوت پیوند بخورد. در توضیح این مطلب، هوبرت درایفوس از تفاوت بین «فرهنگ کتاب» و «فرهنگ لینک‌های اینترنتی» سخن می‌گوید. کتاب و کتابخانه، شامل یک نظم حفاظت از متون از طریق اعمال یک نظام طبقه بندی با ثبات است. از این قرار، یک نفر در کتابخانه برای تحقیق در مورد اخوان المسلمین، می‌تواند با تاریخ جهان شروع کند، سپس، به تحقیق در رده تاریخ احزاب بزرگ جهان بپردازد، از آن جا به دانستنی‌های مرتبط با ملل اسلامی برسد، و سپس به احزاب کشورهای اسلامی، و نهایتاً به اخوان المسلمین برسد. در حین این مسیر، به طور منظم، بسیاری از خصلت‌های اخوان المسلمین در اعقاب او ریشه یابی می‌شود. ولی در تحقیق‌های امروزی که شامل انباشت اطلاعات اینترنتی است، نوعی «تطور بینا متنی» در بین انجمن‌های گفتگوی مختلف و شبکه‌های اجتماعی در جریان است. هر کسی، چیزی راجع به اخوان المسلمین می‌گوید، و این اطلاعات پراکنده، از طریق شباهت‌های ظاهری کنار هم قرار می‌گیرند و اطلاعات پراکنده با مشابهت‌های سطحی اطلاعات دانشجوی اینترنت زده از «اخوان المسلمین» را شکل می‌دهد. از این قرار، درک اغلب مردم در جنبش فیس‌بوکی خاور میانه، از بزرگ‌ترین حزب سیاسی جهان (اخوان المسلمین) بسیار مخدوش و نادرست بود. بی‌گمان یکی از دلایل توانمندی غرب در نابود کردن فیس‌بوکی ثمرات انقلاب مصر همین جهالت ریزوماتیک-اینترنتی شباب کشورهای عرب و مسلمان بود. نکته آن است که در شبکه‌های ریزوماتیک هیچ «محور وحدت»ی وجود ندارد، و هر نقطه یا موقعیتی، بالقوه در تقابل با نقاط دیگر است. در آن هیچ مرجع خارجی که بر مبنای آن بتوان یک موقعیت یا موضوع را داوری کرد وجود ندارد.
●    لینک ها به پرسه زنان اینترنت اجازه می‌دهد تا بدون درک مقدمات، مستقیماً از اصل مطلب سر در آورند، و در این تعجیل، بسیاری از عمق‌نگری ها از دست می‌روند. مشابهت‌های بدون عمق و فارغ از نظم بنیادین، ملاکی برای نتیجه گیری ها می‌شوند. بنا بر این، بینش ریزوماتیک، ذاتاً ناهمگن است. و چند گانگی مندرج در این ناهمگنی کاملاً مسطح است، و مسائل از ریشه با هم متفاوت تلقی نمی‌شوند. زندگی به نحوی ایماژ یا تفسیر روی بوم تقلیل می‌یابد و همان طور که آلبالو و گیلاس در تابلو، هیچ تفاوت قابل اعتنایی با هم ندارند و آن سوی تابلو، چیز دیگری نیست، رفته رفته زیست شبکه‌ای نیز الگویی کسالت بار می‌یابد که در آن تقریباً همه چیز علی السویه است و تنوع واقعی در آن وجود ندارد.
●    دلوز و گتاری به این روند فزاینده تبدیل اشیاء به ایماژ، روند کد سازی افراطی (Overcoding) اطلاق می‌کنند. آن ها معتقدند که دنیای اینترنت این احتمال را به وجود می‌آورد که ارتباط بین علائم و واقعیات کلاً قطع شود، و اجازه می‌دهد تا ما با کدها زندگی کنیم. ما اسیر نحوی بسط متقابل فرم ها شده‌ایم. در چنین فضایی، اوهام و شایعات شبکه‌ای، به سرعت گسترش می‌یابند، و سرنوشت ساز هم می‌شوند، و سرعت آن هم از کاهش فاصله‌ها به واسطه اینترنت بر می خیزد (توأم با اقتباس‌های آزاد از ژیل دلوز، فلیکس گتاری، روح الله مؤمن نسب، هوبرت درایفوس، و الیسون کاواناگ).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 23 آبان 1393 ساعت 19:25

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۳/دیگر شعار متفاوت سیاستمداران جذاب نیست

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    برای چندین دهه، استراتژی‌های حزبی و انتخاباتی، توصیه می‌کردند که «خود را متمایز کنید».
●    شعار «خود را متمایز کنید»، موسوم به «استراتژی اقیانوس آبی»، سیاستمداران را ترغیب می‌کرد که برای به دست آوردن جایگاهی برتر و دست نا یافتنی در میدان سیاست، شعارها و برنامه‌های خود را تا می‌توانند متمایز کنند؛ زیرا، اگر شما همان کاری که رقبایتان در حال حاضر انجام می‌دهند صورت دهید باید بر سر سهمی که در حال حاضر در تملک آن ها است بجنگید و تنها می‌توانید بر لنگ و لعاب تبلیغاتی آن بیفزایید. این، کار دشواری بود که ثمربخشی آن هم محل تردید بسیار می‌نمود.
●    ولی دو اتفاق افتاده است که دیگر اصرار بر ایجاد تمایز در شعارهای انتخاباتی را از اولویت خارج کرده است:
●    نخست، کثرت تمایزهایی است که در انباشت تاریخ جمهوری ما و جهان پدید آمده است، که ایجاد تمایزهای معنادار جدیدی که رأی دهندگان بتوانند آن را جدی بگیرند را دشوار کرده است.
●    نکته دوم، که نکته مهم تری است، بروز عدم قطعیت گسترده‌ای است که در سیاست، اقتصاد، مدنیت و فرهنگ جهانی سایه افکن شده است. زمانی که با عدم قطعیت و اطمینان در کیفیت شعارها و برنامه‌ها مواجه هستیم، نباید برای ایجاد مزیت رقابتی روی تمایز تکیه کنیم. چه این که شما یک تشکل سیاسی باشید یا حتی یک آشپز، برای افراد سخت است که بتوانند از قبل میزان کیفیت و عملکرد خوب شما را بسنجند و تشخیص دهند؛ تا آن جا که به شاهد مثال آشپز مربوط می‌شود، هم مزه خوب تعریف پیچیده‌ای پیدا کرده است، و هم مواد اولیه غذاها تنوع پیچیده‌ای یافته است که از قبل نمی‌توان گفت که یک غذای امروزی با چه مزه‌ای از آب درمی آید. شما می‌توانید تبلیغ کنید که ما یک پیتزای متمایز داریم، با ترکیبی متمایز، ولی این بیشتر، مشتریان را دچار تردید می‌کند، چرا که نمی‌دانند که آن چه شما به عنوان یک ابتکار تازه در پیتزا ارائه می‌دهید، دیگر اصلاً چیزی شبیه پیتزا یا اساساً یک چیز قابل تحمل خواهد بود یا خیر.
●    به همین ترتیب، وقتی یک حزب یا کاندیدا می‌گوید، یک برنامه جدید و انقلابی دارد، و کشور را به سمت یک وضع کاملاً ابتکاری با یک برنامه کاملاً جدید سوق می‌دهد، این تمایز، بیش از وجد آور، برای مردم هول انگیز است. شاید زمانی شعار «اولویت عدالت بر آزادی» یک شعار متمایز در مقابل «اولویت آزادی بر عدالت»، و وجدآور بود، ولی امروز، وقتی مردم از یک برنامه سیاسی جدید می‌شنوند، ناگهان ذهنشان به سمت زنجیره‌ای از تغییر در برنامه‌های احزاب، تأمین اجتماعی، مطبوعات، بانک ها، بورس، مسکن، ... می‌رود، و در افکارشان سؤال‌های انبوه و پیچیده‌ای در مورد ماهیت تغییر رخ می‌دهد که پاسخ یافتن برای تمام آن ها دشوار است، و بیشتر حسی از عدم تعین را که باید از آن حذر کرد ایجاد می‌کند. در این شرایط، و در یک جامعه ما بعد کمیابی که مردم معطل نان خود نیستند و کاردی بر استخوان خود احساس نمی‌کنند، توقع آن که مردم برای زندگی یحتمل بهتر، وضع معهود زندگی خود را رها کنند و پا به وضع عدم تعین بگذارند، معقول نیست.
●    امروزه، حتی، سال ها بعد از آغاز یک برنامه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، نمی‌توان با جرأت، میزان خوبی و درستی آن را ارزیابی کرد، زیرا، عوامل بسیار زیادی هستند که در عملکرد برنامه‌ها اثر می‌گذارند، و می‌توان گفت این که آیا یک برنامه کمک کننده بوده یا بازدارنده تا آخر نامعلوم باقی خواهد ماند.
●    زمانی که این چنین عدم قطعیتی وجود دارد، رأی دهندگان بر اساس «سیگنال‌ها»یی تصمیم به انتخاب یا رد ایده‌های سیاسی می‌کنند؛ سیگنال‌هایی نظیر پیشینه و اعتبار تشکل سیاسی، روابط گروه سیاسی  با شبکه‌های اجتماعی-مردمی، و ارتباطات و وابستگی‌های قبلی رأی دهنده با تشکل سیاسی یا سیاستمداران.
●    هدایت صحیح این سیگنال ها، می‌تواند یک حزب یا تشکل سیاسی را پیش ببرد. وقتی، (۱) یک تشکل سیاسی بتواند چهره‌های پر نفوذ اجتماعی را در مدار خود وارد کند و نگاه دارد که در مواقع لزوم بتوانند از برنامه‌های آن پشتیبانی کنند، (۲) یا این که یک تشکل سیاسی بتواند پیشینه درخشان و معتبری از خود تصویر کند و این تصویر را زنده نگه دارد، (۳) یا بتواند در مناسبت‌های مختلف برنامه‌های جذب متنوعی را در سطح جامعه و فرهنگ عمومی اجرا کند، مجموع این تدابیر مستمر و زنده است که کارسازی یک تشکل سیاسی را نهایتاً تعیین می‌کند. تشکلی که در منظومه خود، ستاره‌های درخشان اجتماعی را دارد، پیشینه معتبری ارائه می‌دهد و برنامه‌های جذب مستمری دارد، نیازی نیست که در وقت انتخابات «شعارهای گزاف» بدهد.
●    جایگاه احزاب سیاسی در شبکه‌های اجتماعی-مردمی، تلاش برای تدبیر صحیح ارتباط با رأی دهندگان فعلی و روابط گذشته با رأی دهندگان، محرک‌های فراموش شده‌ای هستند که در کارآیی تشکل بسیار اثر گذارند و دست کم گرفتن آن ها می‌تواند خطری جدی را متوجه بنگاه سازد (توأم با برداشت‌های آزاد از فریک ورمولن).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 19 آبان 1393 ساعت 07:36

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۲/غرور سیاستمداران

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
●    برخی از اصحاب نسل اول انقلاب، به رغم همه مساعی قابل تمجید، نتوانستند راه را برای ظهور یک نسل سیاسی جدید بگشایند. آن ها باور داشتند و دارند که خود ژنرال هستند و دیگران گروه بان. آن ها نتوانستند زمینه را برای ظهور نسل تازه‌ای پس از خود فراهم کنند.
●    باور دارم که اصلاح طلبی به همین ترتیب مرد. رهبرانی که از سر غرور، دیگران را به جای خود ندیدند، و البته به وجهی پیر شدند که در شب انتخابات، به خواب می‌رفتند و صبح گمان می‌بردند که رأی‌شان را دزدیده‌اند. آن ها خیلی فرتوت شده، و اشکال در آن بود که فکری هم برای آتیه نکرده بودند.
●    بر عکس، رهبرانی چون مرحوم آیات حق محمد رضا مهدوی کنی (رحم ا...) و محمد تقی مصباح یزدی (حفظه ا...)، به نحوی مؤثر، نسلی پدید آوردند که حتی در زمان حیات، توانسته اند زمام بسیاری از امور را به دست بگیرند.

░▒▓ رگ و ریشه قضیه
●    گاه، و در موقعیت‌های کم تهذیب، میزان غرور با وزن رده سیاسی و عنوان شغلی نسبت مستقیم می‌یابد، همین مهم در بسیاری از گروه‌های سیاسی موجب ایجاد فاصله ارتباطی بین سیاستمداران و نیروهای تشکل سیاسی متبوعشان می‌شود. این غرور که ناشی از مواردی چون تجربه بیشتر، عنوان شغلی بالاتر، درآمد بیشتر و، حتی، سن بالاتر و... است برای سایر موقعیت ها در سیاست تشکل و مذاکرات برون تشکلی مخرب هستند.
●    افراد، به صورت ذاتی نسبت به اشخاصی که گاه با دلیل و گاهی بی دلیل، حس خودبزرگ‌بینی دارند، احساس دوری می‌کنند، و در روابط، جایگاه خود را در مقابل آن شخص حس می‌کنند و نه در کنار وی.
●    این اشتباه مهلک سیاستمداران در تشکل ها موجب از بین بردن خلاقیت‌ها، اظهار نظر ها و، حتی، ارائه راه حل و گفت و گو و کاهش انرژی در نیروها می‌شود.
●    زمانی که نیروها، ایده جدیدی به راهبران حزب ارائه می‌کنند، سیاستمداران پر غرور، حتی، اگر بدانند ایده وی سازنده است بر خلاف این باور برای حفظ جایگاه و اقتدار سیاسی خود جلوی این ایده می‌ایستند و سریعاً، آن را نقد می‌کنند و در پاسخ از جملاتی از جنس، «اما»، و «ولی»، استفاده می‌کنند. این امر متأسفانه در دانشگاه‌ها و فضای آکادمیک نیز در میان اساتید و دانشجویان وجود دارد و افراد را در فضای خشک و کسل کننده رییس و مرؤوس جای داده است.
●    برای کنترل این غرور مخرب از جانب راهبران ارشد حزب و مهار کردن این امر از طرف نیروها راه کارهایی وجود دارد.
●    به عنوان مثال، خود سیاستمداران برای از بین بردن این غرور می‌توانند نگاه خود را تغییر دهند و به جای توجه به قدرت و جایگاه سیاسی خود برای پیشبرد اهداف و توسعه کل تشکل بر توانمندی‌های کل سازمان سیاسی تمرکز کنند؛ به این ترتیب، غرور خویش را به خاطر پیروزی تشکل در بسیاری از مواقع کنار خواهند گذاشت.
●    اما زمانی که سیاستمداران تصمیم می‌گیرند در مقابل کارکنان خود با غرور رفتار نکنند، و فضای مشارکتی و دوستانه در تشکل ایجاد نمایند، در اغلب مواقع، دچار تواضعی بیجا می‌شوند که دیگر سکان سازمان سیاسی و میزان نفوذ خود را در تشکل از دست می‌دهند؛ بنا بر این، حفظ این تعادل در سیاست از ارکان مهم نفوذپذیری و تأثیرگذاری در رهبری و سیاست است.
●    با توجه به موارد ذکر شده برای مهار این دام و حفظ و افزایش خلاقیت و انرژی در تشکل موارد زیر پیشنهاد می‌شود:

░▒▓ با رفتاری مناسب خود را الگو قرار دهید و به آن ها بیاموزید
●    زمانی که نیروها در تشکل با انتقال رایگان آموزه‌ها و تجربیات سیاستمداران مواجه می‌شوند، ناخودآگاه، درگیر یک احساس کاریزماتیک نسبت به رهبر خود می‌شوند، و این، بهترین زمان برای ساخت سیاستمداران آینده و پر توان برای تشکل توسط رهبر فعلی است.
●    سیاست یک فعالیت حرفه‌ای است که باید فی نفسه موضوع باشد، نه یک ابزار برای بالابردن سطح اجتماعی افراد. در شرایطی که رهبران سیاسی، فعالیت سیاسی را در خدمت اهداف دیگر قرار می‌دهند، فعالیت سیاسی از شأن اصلی خود باز می‌ماند. تنها هنگامی که رهبر حزب، اهداف نهایی و چشم انداز متعالی تشکل را منظور خود قرار دهد، می‌توان امیدوار بود که سیاست در قامت هنر و حکمتی در جایگاه رفیع باشد. غرور و جاه طلبی سیاست مداران، تاوانی دارد که ملت ها آن را می‌پردازند.

░▒▓ با حفظ جایگاه خود فضای خلاقیت را ایجاد کنید
●    فضای متعادل ارشاد و فروتنی، هرگز ایجاد نخواهد شد، مگر نیروهای تشکل سیاسی، مستمراً و به نحو پایداری احساس کنند که نظرات و حضورشان در پیشرفت تشکل موثر است، و برای ایده‌ها و برنامه‌های آنان وقت گذاشته می‌شود.
●    پس، به عنوان یک راهبر ارشد حزب، به نظرات نیروها خود کاملاً گوش دهید، حتی، اگر در مسیر اهداف شما نباشند و آن ها را از آن رو که ایده خود را با شما در میان گذاشته‌اند، تحسین کنید؛ و سپس، با پرسیدن سؤال‌هایی بجا و روشن، آن ها را در پرورش ایده‌ای جدید در مسیر فکری خود هدایت کرده، و بخواهید بیشتر تأمل کنند، و ایده‌های خود را برای شما ارسال نمایند.

░▒▓ در مقابل خطاهای نیروها عکس العمل سریع و در عین حال متعادل نشان دهید
●    برخی از راهبران تشکیلات سیاسی، زمانی که در گزارش ها و سیستم‌های کنترلی، اشتباه و خطایی را از فعال سیاسی خود می‌بینند آن را یادداشت می‌کنند تا در جلسه پایان ماه آن را به نیروی خود تذکر دهند که در اغلب موارد آن کاغذ نیز گم می‌شود یا اگر هم بیان شود، آن کنشگر سیاسی با واکنش‌های دفاعی یا احساسی در پی رفع اتهام از خود برمی آید.
●    بنا بر این، بهترین زمان تأثیرگذاری تذکرات در کنار تواضع سیاستمداران در همان لحظه و در کمتر از چند جمله است. برخی از سیاستمداران تذکرات خود را با سؤال‌هایی سرزنش آمیز بیان می‌کنند؛ سؤال‌های چون: چرا این کار را این گونه انجام دادی؟ مگر نمی‌دانستی این کار اشتباه است؟ و ...
●    این نحو عتاب ها، موجب می‌شود فعال سیاسی به صورت ناخودآگاه برای پاسخگویی از عملکرد خود دفاع کند، پس، پیشنهاد می‌شود تذکرات خود را فقط در دو یا سه جمله خبری به نیروی خود ابلاغ کنید؛ و بعد از نقل آن، چند دقیقه با سکوت خود به فعال سیاسی مهلت تفکر دهید.

░▒▓ راه حل را بر عهده خود نیروها قرار دهید و عملکرد آن ها را فقط از دور رصد کنید
●    برای تقویت خلاقیت نیروها، با تعریف مجدد هدف نهایی تشکل، فرصت پیدا کردن راه حل مشکلات و خطاها را بر عهده نیروها قرار دهید و آن ها را تنها بگذارید و فقط با استفاده از ابزارهای سیاسی و کنترلی رفتارها و تصمیمات آنان را محک بزنید تا به بهترین راه حل دست یابید.

░▒▓ رفتارهای قابل تحسین را بازگو کنید
●    برخی از سیاستمداران پر غرور در مقابل، عملکرد مثبت نیروهای خود به نوعی برخورد می‌کنند تا این دستاورد را به نام خود ثبت کنند و زحمات فعال سیاسی را در ردیف وظایف او بشمارند.
●    برای ایجاد فضای امن و رقابتی در تشکل و رشد خلاقیت و تلاش، رفتارهای قابل تحسین نیروها را بازگو کنید و از آن ها برای این اتفاق تشکر و قدردانی نمایید (توأم با اقتباس‌های آزاد از سید فرشید آریاشکوه).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 18 آبان 1393 ساعت 04:05

تیپ‌شناسی ”مدیر معتدل“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ حرفه‌ای بودن به مثابه مسأله
•    زمانی، جناب افشین قطبی، مربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران، در پاسخ به حملات کوبنده مطبوعات بی‌رحم ورزشی ما گفته بود که: «من یک ”حرفه‌ای“ هستم»؛ و منظور او این بود که عین خیالم نیست که این مطبوعات «حرفه‌ای»، نسبت به من، بی‌ملاحظه و غیر منصفانه اهانت می‌کنند؛ من به آنان لبخند خواهم زد؛ چرا که آن چه برای من مهم است، «کار» است، نه حرف این و آن و خوشایند این و آن. با این سخنان، به یاد «پدرخوانده» می‌افتادیم که به دشمنانش لبخند می‌زد و با آنان «کار» می‌کرد. «حرفه‌ای»ها با هم «کار» می‌کنند. از قضا، پدرخوانده با دشمنان بسیار متخاصم خود، بیشتر لبخند می‌زد، چرا که درست در حالی که نقشه نابودی آنان را می‌کشید، آن‌ها باید از جانب پدرخوانده آسوده خیال می‌بودند.
•    نخستین ویژگی «حرفه‌ای»ها، خندان بودن آن‌هاست، و بلافاصله، دومین ویژگی آنان، روی دیگر ایشان است که به دنبال مسلط شدن بر امور است. در ظاهر، لبخند می‌زنند، و در باطن، «عاقلانه»، نقشه تسلط بر امور می‌کشند. دنیای «حرفه‌ای»ها دو رو دارد؛ دنیای صادقانه‌ای نیست، و حال اغلب ما از آن به هم می‌خورد. البته «حرفه‌ای»ها هم نمی‌توانند به طور نامحدود به این وضع و حال ادامه دهند، و عاقبت می‌برند، و فریاد اعتراض از زندگی در این دنیای بی‌رحم برمی‌آورند، همان طور که «پدرخوانده» چنین می‌کرد. البته آن‌ها باید مسؤولیت خود در شکل‌گیری بخشی از این دنیای آلوده را بپذیرند. این «حرفه‌ای»های روزگار ما، ابتدا، گمان می‌کنند که در محیط «کار» خودشان، اوضاع چنین غیر صمیمی و مشحون از نفاق است. با این خیال، از یک محیط به محیط دیگر نقل مکان می‌کنند، اما رفته رفته یا فی‌الفور، متوجه می‌شوند که همه جا آسمان همین رنگ است. همه جا پر از «حرفه‌ای»هاست. در زیست شهری امروز، اغلب، زندگی خود را در محیط‌های «حرفه»ای می‌گذرانیم، به این معنا که در محیط‌های صمیمی نیستیم. گاه با ازدواج‌های شغلی، خانواده‌ها هم صحنه روابط «حرفه»ای می‌شوند، و در این شرایط، واقعاً زندگی آدم‌ها، یک زندگی جهنمی است؛ زندگی «حرفه»ای.

░▒▓ ریشه‌یابی مسأله
•    در دنیای امروز، چهار دگرگونی، آدم مدرن را به سمت این فرجام ناکام «حرفه‌ای» شدن سوق می‌دهد، به سمت یک زندگی عمیقاً غیر صمیمی و آزار دهنده:

o    دگرگونی اول، به غیر دینی شدن زیست اجتماعی مربوط می‌شود. «حرفه‌ای»ها، در پیوستاری که یک سوی آن عمق‌نگری و حکمت و سوی دیگر آن، «تخنه» و سطحی‌نگری در طبیعت برای تسلط بر طبیعت است، به سمت سطحی‌نگری بیشتر میل می‌کنند. در دنیای توسعه یافته و نو به نو شونده، صرف و نان در سطحی‌نگری است. با سطحی نگری می‌توان در هیچ خاکی ریشه ندواند، و چابک، بر فراز انواع تجربه‌های بدیع و شورانگیز پرواز کرد. از این قرار، افراد، رفته رفته تمایل می‌یابند که حیطه غیر دینی زیست خود را گسترش دهند، و حیات دینی خود را در محدوده‌های هر چه محدودتری اسیر کنند. با این کار، منطقه‌های فراغت دینی پدید می‌آید که در آن مناطق، افراد می‌توانند تجربه‌های شخصی و لذت‌بار را ملاک عمل قرار دهند.
o    در گام بعد، امر مقدس و امر محترم، کلاً زوال می‌یابد. رفته رفته، همه چیز به سوژه‌های تجربه تبدیل می‌شود، و ایده‌های ژرف  «مبادی آداب بودن» رفته رفته رخت بر می‌بندد. افراد بی‌تکلیف و بی‌تکلف، به سمبل‌های زیست «حرفه‌ای» تبدیل می‌شوند، که همه سعی دارند تا از آنان تقلید کنند. چهره‌های درخشان فیلم‌های هالیوودی، این شخصیت‌های بی‌تفاوت و جسور هستند که مبادی هیچ آدابی نیستند و برای هیچ چیز حرمت و تقدسی قایل نیستند. چهره‌هایی چون آلن دلون، رابرت ردفورد، ژان رنو، براد پیت، ...
o    در گام بعد، عصیانگری، نافرمانی، و نهیلیسم، در یک سطح عمیق‌تر، افراد را درگیر نحوی زندگی تهاجمی «حرفه‌ای» می‌کند که در این زندگی، تنها کسانی که دندانی تیزتر دارند، ارزش بقا می‌یابند. ولایت حق از موجود «حرفه‌ای» رخت بر می‌بندد، و تیپ «قاطی» به الگوی جدید زیست «حرفه‌ای» تبدیل می‌شود. «قاطی» تا می‌تواند به دیگران تعرض می‌کند، و منتظر می‌ماند تا اگر کسی «جیگر» داشت، به محدوده او تعرض نماید.
o    و در گام نهایی، بی‌عدالتی به یک هنجار تبدیل می‌شود و عدالت، «خواست ضعفا» لقب می‌گیرد. «حرفه‌ای»ها، از قضا دنبال بی‌عدالتی هستند تا در بی‌عدالتی خودی نشان دهند، تا معلوم شود که فرق «حرفه‌ای» با غیر «حرفه‌ای» چیست.

░▒▓ یک سطح عمیق‌تر...
•    از نظر «حرفه‌ای»ها، جهان و طبیعت به شیئی قابل محاسبه، قابل اندازه‌گیری، قابل پیش بینی، و قابل مذاکره بدل می‌شود؛ یعنی، به امری تابع عادات تقلیل می‌یابد. «حرفه‌ای»ها، در علم، برای آزادی و رهایی انسان جای زیادی باز نمی‌کنند، و آن‌ها را زیر جبرهای علمی اسیر می‌نمایند. از این علم و دانش، که می‌کوشد تا اراده انسان‌ها را زیر قواعد جبری اسیر کند، توقع خیری برای انسان نیست. «حرفه‌ای»ها، از علم استقبال می‌کنند، چرا که در آن اراده انسان وجه المصالحه دست‌یابی به قوانین علمی قرار می‌گیرد.
•    «حرفه‌ای»ها، با مسلط ساختن این نحو تدبیر «گروه عقلا»، شکاف گسترش یابنده‌ای میان جهان درون و جهان بیرون می‌گشایند. آن چه از فرد در برون مجال بروز می‌یابد، یک صورت بسیار عقلایی است که نسبت اندک و باریکی با دنیای صمیمی درون انسان‌ها دارد. این زندگی، هر چند که در ظاهر اتو کشیده و تر و تمیز و مؤدب به نظر می‌‌رسد، ولی مشحون از ناخرسندی‌های عمیق است.
•    به تبع این نفاق میان جهان درون و جهان بیرون، بین آزادی و سعادت، و بین حق و مسؤولیت، بین کامکاری و اخلاقی بودن هم، فاصله ایجاد می‌شود. وقتی فرد، بین آن چه واقعاً هست و آن چه باید در بیرون بروز دهد، شکاف و نفاق می‌یابد، سعادت مأنوس را در زندگی درونی خود محصور می‌سازد، و زندگی بیرونی را از اخلاق و سعادت مبرا می‌دارد. زندگی بیرونی محل کار و مبادله و سود و زیان قلمداد می‌شود. ساحت معنوی انسان در دنیای مشاغل و مبادله و مذاکره، از بین رفته است. کار وقتی عیب ویرانگر پیدا می‌کند که برنامه‌های فرهنگی و علم و معرفت هم «حرفه»ای شوند، و بدین ترتیب، زمینه صلح جهان درون و جهان بیرون کلاً می‌خشکد، و نفاق «حرفه‌ای»ها، نهایتاً به فروپاشی اجتماعی منجر می‌شود.
•    البته در این براهین، رفتار علم، وقتی در دست «حرفه‌ای»ها اسیر می‌شود، هدف اصلی انتقاد است. فی‌المثل، امام سید روح الله موسوی خمینی (ره)، عقلانیت به معنای عقلانیت معیشتی را برای تدبیر امور عرفی، مانند اقتصاد، صنعت و حل مشکلات روزمره زندگی مانند: نظام اداری و معضل ترافیک لازم می‌دانست، ولی مدام همه را و از جمله دانشمندان را به «تهذیب نفس» دعوت می‌فرمود. امام، عقل ابزاری را برای سعادت و بهروزی جامعه انسانی کافی نمی‌دانست. امام برای عقلانیت ابزاری، یک ضمیمه ضروری معنوی و فرا مادی بنا کرده بود. این ضمیمه هم دو ساحت و فایده داشت؛ ساحت اول، کارش این بود که اهداف درست را از اهداف نادرست، و راه‌های درست را از راه‌های نادرست، برای گروه عقلا تمیز می‌داد. گروه عقلا، با علم‌گرایی خود، فراموش می‌کند که اهداف خود را باید انتخاب کند، و وسایل رسیدن به اهداف خود را هم باید انتخاب کند، و علم ابزاری، فقط ابزار است برای تسلط، نه خردی برای انتخاب درست از نادرست، و برآورد آتیه و معاد اعمال. از نظر امام خمینی علیه الرحمه، این ساحت از قضاوت ارزشی و معادسنجی، در کنار دیانت اسلام، به کمال می‌رسد.
•    ساحت دیگر ضمیمه معنوی عقلانیت، ساحتی است که به پرسش‌های اساسی بشر می‌پردازد؛ پرسش‌هایی مانند: از کجا آمدند، در کجا هستم، چگونه باید باشند، چه باید بکنم، و …؛ در این سطح هم، ریشه‌یابی صحیح و معقول پدیده‌ها به علل قریب تجربی ختم نمی‌شود، و عاقل اگر عاقل باشد، باید ریشه‌ها را به ریشه‌های واقعی برگرداند، نه ریشه‌های وهمی یا هم‌شکلی‌های تکرار پذیر. به نظر امام، با توجه به این حقیقت که انسان ساحت‌های وجودی متعددی دارد و همه آن‌ها را باید بپرورد و رشد دهد، همه ادیان الهی بویژه اسلام، به هدف پرورش این ابعاد پدیدار شده‌اند؛ و آن که زمام هستی در اختیار اوست، با آگاهی از همه نیازهای بشر، در هر زمان، الگویی برای جامعه فرو فرستاده است تا انسان به هدف خود که رسیدن به کمال مطلق است، نایل شود. مجموع دو ساحت معادسنجی و توحیدنگری، عقلانیت دینی را برای امام خمینی (ره) ترسیم می‌کند.

░▒▓ یک سطح عمیق عمیق‌تر...
•    در شکل‌گیری «گروه عقلا»، یا «حرفه‌ای‌ها»، تیپ «مدیر میان‌حال/معتدل» مقصر است. «مدیر معتدل»، مرد همیشه خندان، و مهم‌ترین مهارت وی، گرفتن وسط مناقشات است. تیپ «مدیر معتدل» که از زمانه مدیران کارگزار سازندگی باب روز شد، بیش از هر مهارت دیگر، مهارت «کنار آمدن تقریباً با همه چیز» را دارد. او می‌تواند هم در نفت، هم در صنعت و معدن، هم در بازرگانی، هم در امور خارجه، هم در ورزش، هم در فرهنگ، هم در ... مدیریت کند.
•    اولین اعتقاد مدیر میان‌حال/معتدل، این است که مفهوم امر خوب نمی‌تواند از عقلانیت استخراج شود، چرا که، مفهوم خوبی بر آمده از ترجیحات شخصی یا گروهی است. مدیریت در الگوهای خود، تنها آن نوع از عقل را مورد توجه و ستایش قرار می‌دهد که وسیله‌ای برای رسیدن به هدف فراهم نماید. این عقل، خود نمی‌تواند تعیین‌کننده‌ی هدفی باشد و هدف او را مدیر بالاتر تعیین می‌کند. مع‌الوصف، مدیر کارگزار سازندگی، از تمام امکانات خود به عنوان وسیله‌هایی برای رسیدن به هدفی که «برای او تعیین شده است»، کمک می‌گیرد. این نوع از عقلانیت، در هنگام استدلال، به هیچ معیار غیر شخصی‌ای متوسل نمی‌شود تا طرف مقابل خود را به این نتیجه برساند که کاری درست یا نادرست است، بر عکس، تنها معیار درستی یک حکم، این است که زبان چه کسی با چه قدرتی گفته می‌شود.
•    در گام بعد، تیپ مدیر میان‌حال/معتدل، تفکیکی را میان نقش‌های خود و باورهای فردی که شخصیت او را می‌سازد به رسمیت می‌شناسد، هر گونه تمایز اصیل میان روابط اجتماعی فریب‌کارانه و غیر فریب‌کارانه را از میان می‌برد. این تفکیک به عبارت صریح‌تر، به معنای تفکیک میان واقعیات اجتماعی و مسائل اخلاقی است. تیپ مدیر معتدل، تمایز بین روابط شخصی فریب‌کارانه و غیر فریب‌کارانه را از بین می‌برد. مدیر کارگزار سازندگی، به دلیل آن که هر گونه استدلال غیر شخصیِ قابل صدق و کذب را رد می‌کند، رابطه‌ی انسانی را تنها به عنوان تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن احساسات دیگری، و واداشتن او به انجام عملی مطابق میل مدیر بالاتر منحصر می‌سازد. در چنین رابطه‌ای، راهنمای عمل، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اقناع است، نه استدلالات عقلانی. از این رو، بسیار پیش می‌آید که مدیر معتدل، هر کاری را که مطابق هدف ترسیم شده برای او نیست مورد نقد قرار دهد. این نقد، حتی، گاهی شامل گزینش‌های پیشین خود او نیز می‌شود، یعنی، مدیر کارگزار سازندگی، ممکن است کاری را نقد کند که قبلاً موافقش بوده و از آن دفاع می‌کرده است، ولی، اینک علیه همان اقامه «عقل» می‌کند. مطابق این نظر، تیپ مدیر کارگزار سازندگی می‌تواند از هر موقعیت و خصلت شخصی که دارد فراتر رفته، و در جهتی که سازمان اقتضا دارد، گام بردارد.
•    تیپ مدیر کارگزار سازندگی، با از میان برداشتن تمایز میان ادله‌ی شخصی و غیر شخصی، دیگران را موجودات عاقلی که به طور مستقل بتوانند آن‌چه را درست می‌دانند انجام دهند، نمی‌داند، بلکه ایشان را صرفاً ابزاری برای رسیدن به خواسته‌ها و امیال خود می‌داند، و این با اصول رابطه صمیمی انسانی در تصادم است. نکته آن است که آنچه یک رابطه‌ی انسانیِ صمیمی را از یک رابطه‌ی غیر صمیمی متمایز می‌کند، در نظر گرفتن دیگران به مثابه‌ی غایت و موضوع فی‌نفسه رابطه است؛ این که دیگران را ابزاری برای رسیدن به اهداف خود قرار ندهیم. اما مدیر کارگزار سازندگی اساساً برای همین منظور به کار گمارده شده است؛ او برای استفاده از انسان‌ها برای مقصود توسعه مأمور گشته است.

░▒▓ یک سطح عمیق عمیق عمیق‌تر...
•    «حرفه‌ای»ها، یا همان «گروه عقلا»، یا تیپ «مدیر میان‌حال/معتدل» که از زمانه مدیران کارگزار سازندگی باب روز شدند، در ظاهر، خندان هستند و در باطن خصم قدار. «حرفه‌ای»، آلوده به نفاق است، و پشت و رویش یکی نیست. از این قرار، «حرفه‌ای» صمیمی نیست. ولی «انسان»، از «انس» برمی‌خیزد و «انس» می‌طلبد.
•    انسان/Human، موجود/Being نیست؛ ارکان هستی‌اش با «انس» سرشته شده است، و بدون «انس»، هستی او سر نمی‌گیرد. و این انسان، رفته رفته، هر چه پخته‌تر می‌شود، در می‌یابد که این فقط او نیست که با «انس» سرشته شده است، بلکه تنها هستی قابل اعتنا در جهان، «انس» است. چیزی در هسته کائنات تعیین کننده است که از جنس وجودشناسی نیست، بلکه از جنس زیباشناسی است. حواس «حرفه‌ای»ها به وجودشناسی است، و تمرکز زیباشناس به زیباشناسی. این، همان چیزی است که بیش از رابطه اناث و ذکور، در رابطه‌ام و ولد، و از آن بیش در مناسبات خدا و بنده می‌درخشد. چه چیزی در این «عشق» هست که تا این حد برجسته، تعیین‌کننده، و حتی تاریخ‌ساز است. تاریخ پر است از شواهد «حرفه‌ای»هایی که محاسبات خود را در مقابل عشق بنده‌ای به معبودی یا مادری به فرزندی رنگ باخته دیدند. از قضا، تمام نقاط عطف تاریخ که آغازگر دوران بوده‌اند با این عنصر زیربنایی تاریخ رقم خورده است، و پس از آن، تازه «حرفه‌ای»ها سر رسیدند و در متن و زمینه‌ای که «عشق» آن را پایه گذاشته بود، فعالیت کوچکی کردند و رفتند. بله؛ منطق تاریخ این است. «عشق» همان حقیقت زیربنایی دنیاست.
•    این عنصر تعیین کننده وجود و تاریخ، همان چیزی است که ذهن زیباشناس مفتون آن است. سخن زیباشناس در مقابل «حرفه‌ای» تدبیرگر، این است که حتی اگر به دنبال برخورد «حرفه‌ای» با دنیا هم باشیم، باید حواس خود را به بعد تعیین کننده زیبایی‌شناختی جهان معطوف داریم. باید برخوردی «مقدس» با جهان داشته باشیم، و باید این عنصر بنیادی جهان، این عشق و «انس» را بشناسیم. در حالی که ذهن «حرفه‌ای» دنبال تدبیر خشک هست‌ها و نیست‌ها، آن هم هست‌ها و نیست‌های محسوس است، ذهن زیباشناس دنبال شناخت یک هستی زیربنایی‌تر و مؤثرتر است.
•    ذهن زیباشناس، چیزی را در رابطه مادر و فرزند، و ذکور و اناث یافته است که پس از این الهام اولیه، آن را در گل، آسمان، آب، و... و نهایتاً خدا، می‌یابد و کم کم متوجه می‌شود که تار و پود جهان از «امر زیبا» تشکیل شده است، و بر این تار و پود، کرکی زایل شدنی از وجود تنیده شده است؛ آنچه اصل است، وجود احد و واحد عشق است. حتی از نظر زیباشناس موحد، عالم وجود، حتی به قدر کرکی که بر تار و پود بند شده باشد هم نیست.
•    پس، «حرفه‌ای» از نظر زیباشناس، با عقل‌ورزی خویش، آب در هاون می‌کوبد. او فرع کالعدم را اصل گرفته و عاقبت همه چیز را می‌بازد. «حرفه‌ای» در بازی عالم بازنده است، همان طور که پدرخوانده عاقبت همه چیز را باخت (توأم با برداشت‌های آزاد از السدر مک‌اینتایر، گارینه کشیشیان سیرکی، محمد ملاعباسی، محمد رحیم عیوضی، محمد حریری اکبری).
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 15 آبان 1393 ساعت 11:03

آمار اساسی جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور؛ شش ماهه نخست نود و سه

فرستادن به ایمیل چاپ

سعیدادامه مطلب... نجیبا؛ برداشت از مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور


░▒▓ اهم اطلاعات
●    شاخص نسبت طلاق به ازدواج در البرز صعود خیره کننده‌ای داشته است، و به ۳۴٫۴۸ درصد رسیده است. این آمار در سال گذشته برای استان البرز، ۲۸٫۶ درصد بوده است. امسال، این شاخص مهم در تهران اعلام نشده است، ولی سال گذشته این آمار در تهران ۳۵ درصد بوده است که با صعود هولناک شش درصدی آن در البرز، می‌توان تصور کرد که آمار طلاق در تهران نیز، یحتمل حدود چهل درصد است.
●    بیشترین درصد طلاق مربوط به زوج‌هایی است که طول مدت زندگی مشترک آنها کمتر از یک سال با رقم ۱۴٫۳ درصد است. این آمار در سال گذشته، ۱۴٫۱ بوده است، و امسال با افزایش دو دهم درصدی مواجه بوده است.

░▒▓ ازدواج
●    در شش ماهه اول امسال تعداد ۳۵۲ هزار و ۴۲۴ واقعه ازدواج به ثبت رسیده است .
●    بیشترین نرخ ازدواج مربوط به استان خراسان‌جنوبی با ۱۳٫۱ در هزار و کمترین آن مربوط به استان تهران با نرخ ۶٫۳ در هزار است.
●    علی‌اکبر محزون در گفت‌وگو با ایسنا افزود: شاخص نسبت ازدواج به طلاق در کشور ۴٫۷ را نشان می‌دهد. به این معنی که در مقابل هر ۴٫۷ ازدواج یک طلاق به ثبت رسیده است.
●    بیشترین رقم شاخص نسبت ازدواج به طلاق مربوط به استان سیستان‌ و ‌بلوچستان با رقم ۱۶ و کمترین رقم این شاخص مربوط به استان البرز با عدد ۲٫۹ است.
●    در شش ماهه اول امسال تعداد ۳۵۲ هزار و ۴۲۴ واقعه ازدواج به ثبت رسیده که از این تعداد ۲۹۸ هزار و ۴۸۷ واقعه مربوط به مناطق شهری و ۵۳ هزار و ۹۳۷ واقعه متعلق به ثبت ازدواج در مناطق روستایی است.
●    بالاترین میانگین سن ازدواج مردان با رقم ۲۹٫۶ مربوط به استان تهران و پایین‌ترین آن با رقم ۲۵٫۳ متعلق به استان سیستان و بلوچستان است. بالاترین میانگین سن ازدواج زنان نیز متعلق به استان تهران با رقم ۲۵٫۵ است و استان سیستان‌ و ‌بلوچستان با رقم ۲۱٫۱ پایین‌ترین میانگین سن ازدواج را به خود اختصاص داده است. همچنین ۵٫۷۷ درصد ازدواج‌های ثبت شده مربوط به زوج‌هایی است که زوج از زوجه بزرگ‌تر و ۱۰٫۵ درصد مربوط به ازدواج‌هایی است که زوجه بزرگ‌تر است. در ۱۲ درصد موارد زوجین همسن هستند.
●    در شش ماهه اول سال ۱۳۹۳ بیشترین ترکیب ازدواج ثبت شده، مربوط به ترکیب سنی مردان گروه سنی بیست و نه تا بیست و پنج ساله با زنان بیست و چهار تا بیست ساله بوده که تعداد آن برابر با ۵۲ هزار و ۴۸۶ واقعه است.

░▒▓ طلاق
●    در شش ماهه اول امسال ۷۵ هزار و ۶۲۳ واقعه طلاق در کشور به ثبت رسیده است که از این تعداد ۶۹ هزار و ۳۵۳ واقعه مربوط به نقاط شهری و ۶۲۷۰ واقعه مربوط به نقاط روستایی است.
●    بیشترین نرخ طلاق ثبت شده با ۲٫۹ در هزار مربوط به استان خراسان رضوی و کمترین آن متعلق به استان سیستان و بلوچستان با ۰٫۴ در هزار است.
●    بیشترین درصد طلاق مربوط به زوج‌هایی است که طول مدت زندگی مشترک آنها کمتر از یک سال با رقم ۱۴٫۳ درصد است.

░▒▓ ولادت
●    وی یادآور شد: در شش ماهه اول امسال ۷۶۴ هزار و ۷۴۷ رویداد ولادت به ثبت رسیده است که ۵۸۹ هزار و ۶۵ واقعه در نقاط شهری و ۱۷۵ هزار و ۶۸۲ واقعه در نقاط روستایی رخ داده است. ولادت ۳۹۳ هزار و ۷۹۶ پسر و ۳۷۰ هزار و ۹۵۱ دختر به ثبت رسیده است.
●    مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت‌احوال کشور با بیان این‌که نسبت جنسی نشان‌دهنده آن است که در مقابل هر صد نوزاد دختر چه تعداد نوزاد پسر متولد شده‌اند، عنوان کرد: در شش ماهه اول امسال، استان کرمانشاه بالاترین نسبت جنسی را دارا بوده است؛ به‌ گونه‌ای که در مقابل هر صد دختر ۱۱۰٫۱ پسر متولد شده است. پایین‌ترین نسبت جنسی مربوط به استان قم است که نسبت پسران به دختران ۱۰۱ به صد است. وی با اشاره به آمار ولادت هم خاطرنشان کرد: الگوی باروری در سنین مختلف مادران براساس آمار موجود نشان می‌دهد بیش از نیمی از سهم فرزندآوری متعلق به مادران گروه سنی بین ۲۰ تا ۲۹ سال است که ۵۵٫۹ درصد ولادت‌ها را به خود اختصاص داده‌اند.
●    همچنین این مقام مسئول خبر داد: نام‌های پرطرفدار انتخاب شده برای نوزادان در میان نام‌های دختران فاطمه، زهرا و نازنین‌زهرا و در میان نام‌های پسران امیرعلی، محمدطاها و محمد پرطرفدارترین نام‌ها بودند.

░▒▓ فوت
●    محزون درباره آمار فوت اظهار کرد: در شش ماهه اول امسال، ۲۰۴ هزار و ۷۰ واقعه فوت در کشور به ثبت رسیده است که از این تعداد ۱۰۵ هزار و ۹۹۸ مورد مربوط به فوت مردان و ۹۷ هزار و ۸۰۴ هزار مورد مربوط به فوت زنان است. ۱۴۱ هزار و ۱۳۳ مورد فوت در نقاط شهری و ۶۲ هزار و ۶۷۲ رویداد فوت در نقاط روستایی به ثبت رسیده است.
●    وی اضافه کرد: بیشترین نرخ ثبت فوت به ترتیب مربوط به استان‌های خراسان جنوبی با ۲٫۶ در هزار، خراسان شمالی با ۵٫۹ در هزار، آذربایجان‌شرقی و گیلان با ۵٫۸ در هزار که کمترین آن متعلق به استان‌های بوشهر و کرمان با ۹٫۳ در هزار است.
مآخذ:...
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 15 آبان 1393 ساعت 10:58

یک تحلیل از نتیجه شکست دموکرات‌ها بر مذاکرات اتمی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از سید عابدین نورالدینی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    تأثیر پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات اخیر امریکا و تسلط آن‌ها بر کنگره را نمی‌توان به تحولات سوریه و عراق محدود کرد. موضوع مذاکرات هسته‌ای با ایران هم در زمره اتفاقاتی است که تغییر موازنه قدرت در امریکا اثر مستقیمی بر آن خواهد داشت. اکنون، با توجه به انتخابات اخیر امریکا و تغییر موازنه قدرت جمهوریخواه – دموکرات، چه اتفاقی برای مذاکرات هسته‌ای رخ خواهد داد؟

░▒▓ دو دیدگاه در این ماجرا قابل طرح است:
●    اول این‌که با واگذاری سنا به جمهوریخواهان، اوباما دیگر توان مدیریت و مهار کنگره را در موضوع مذاکرات هسته‌ای نخواهد داشت. اکثریت دموکرات در سنا مانع مانور جمهوریخواهان بویژه در موضوع تحریم می‌شد. جلسات توجیهی مکرر از سوی دیوید کوهن، قائم مقام وزارت خزانه‌داری امریکا و نفر اول موضوع تحریم در دولت اوباما، سناتورهای دموکرات را به سدی در مقابل، اقدامات جمهوریخواهان تبدیل کرده بود. اکنون، اما، جمهوریخواهان سنا را در اختیار گرفته‌اند؛ قدرت آن‌ها در کنگره افزایش یافته و قاعدتا دیدگاه آن‌ها درباره موضوع تحریم‌ها و نحوه مقابله با ایران، در امریکا تقویت شده است. به همین دلیل مناسبات اوباما در درون هیأت حاکمه امریکا تغییر کرده است و قاعدتا جمهوریخواهان در موضوع مذاکرات هسته‌ای اعمال نظر بیشتری خواهند داشت. این دیدگاه معتقد است انتخابات اخیر، رفراندومی درباره اعتبار اوباما بوده است و اوباما دیگر در مذاکرات تصمیم‌گیرنده اصلی نیست و دامنه اختیارات او محدود شده است. بر همین اساس توافق هسته‌ای بسیار دشوار شده است و همان گونه که هیلاری کلینتون وعده‌اش را داده بود؛ توافق جامع در دوران اوباما محقق نخواهد شد.
●    اما دیدگاه دوم معتقد است با پیروزی جمهوریخواهان، کار اوباما سخت‌تر شده است، اما، این مانع تحقق توافق جامع، حتی، تا قبل از ضرب‌الاجل چهار ماهه نخواهد شد. براساس این دیدگاه، پیروزی‌های اخیر حزب جمهوریخواه در امریکا به معنای پایان کار دموکرات‌ها نیست و اساساً جمهوریخواهان توان ایجاد اتصال این پیروزی‌ها به انتخابات ریاست‌جمهوری بعدی امریکا را ندارند. با این حال، و با توجه به قدرت گرفتن جمهوریخواهان در کنگره، فرصت‌های دموکرات‌ها نیز بر سر جای خود باقی است. بر همین اساس اوباما یک فرصت برای کنترل پیروزی اخیر جمهوریخواهان خواهد داشت. او تا سال آینده میلادی که نمایندگان جدید فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز می‌کنند؛ فرصت دارد. در واقع، این آخرین شانس برای دموکرات‌ها است. اوباما اکنون، تمام امیدش به توافق هسته‌ای با ایران است. مذاکرات هسته‌ای آتی در عمان برای او یک فرصت مغتنم است تا جایگاه و وجهه خود را در افکار عمومی امریکا ترمیم و تبعات روانی پیروزی جمهوریخواهان را مهار کند. برای همین، برخلاف دیدگاه نخست، پیروزی اخیر جمهوریخواهان، اگر چه قدرت اوباما را تضعیف می‌کند، اما، اراده او برای تحقق توافق جامع هسته‌ای با ایران را بیشتر می‌کند.
●    با توجه به این دو مورد و نیز موارد دیگر، به نظر می‌رسد انتخابات اخیر در امریکا، برخلاف دیدگاه رایج، یک شانس ویژه برای دولت روحانی است. نیاز دموکرات‌ها و اوباما به توافق جامع هسته‌ای با ایران امروز از هر زمان دیگری آشکارتر شده است. مذاکرات آتی هسته‌ای در مسقط می‌تواند صحنه امتیازگیری ایران از امریکایی‌ها باشد.
●    مهم‌ترین محور مذاکره همانند گذشته، لغو تحریم‌ها است. هدف مذاکره هسته‌ای دولت روحانی با امریکا نیز همین موضوع بوده است. اکنون، با افزایش قدرت جمهوریخواهان در کنگره، دیگر شرایط مذاکرات درباره لغو تحریم‌ها کاملاً عوض شده است. اگر تا دیروز حسن روحانی معتقد بود می‌تواند به قول اوباما هم اعتماد کند، اما، امروز دیگر قول اوباما اعتبار ندارد. گزینه «تعلیق تحریم‌ها» دیگر فاقد اعتبار است، چراکه اوباما هیچ تضمینی برای لغو تحریم‌ها توسط کنگره نمی‌تواند ارائه کند. حواله لغو تحریم‌ها به تصمیم کنگره پس از یک دوره راستی‌آزمایی از تعهدات ایران، یک اقدام غیرمنطقی و نافی منافع ملت است. توافق هسته‌ای بدون لغو تحریم‌ها، راهبرد اوباما در مذاکرات آتی است. اکنون، لغو تحریم‌ها در دستان «مخالفان اوباما» است. کدام عقل سلیم اکنون، «قول اوباما» را می‌پذیرد؟ نیاز دموکرات‌ها و اوباما به توافق جامع هسته‌ای با ایران، باید تبدیل به امتیاز شده و به ایران ارائه شود. آن‌چه ایران باید در شرایط فعلی دنبال کند، گرفتن امتیاز مهم، غیرمشروط و صریح «لغو تحریم‌ها» است. در شرایط فعلی هر توافقی که لغو تحریم‌ها در آن مشروط یا به زمان دیگری موکول شود؛ کلاه گشادی است که بر سر دولت ایران رفته است، آن هم در شرایطی که با توجه به نیاز اوباما، ایران می‌تواند در مذاکرات دست برتر را داشته باشد.
●    نگاه واقع‌بین می‌گوید، انتخابات اخیر امریکا به مثابه یک شانس برای تیم مذاکره‌کننده روحانی است. اگر جواد ظریف تا دیروز عاجزانه خواستار توجه دولت اوباما بود تا دوستان او انتخابات مجلس دهم در ایران را نبازند؛ اکنون، باید تغییر رویه داده، شکست دموکرات‌ها در انتخابات اخیر را گوشزد کرده و نسبت به تداوم همین رویه به آن‌ها هشدار دهد. اکنون، شکست مذاکرات بیش از آن‌که برای روحانی سنگین تمام شود؛ می‌تواند اوباما را زمینگیر کند. چه زمانی بهتر از اکنون، برای آن‌که توافق جامع با امتیاز «لغو تحریم‌ها» صورت گیرد؟

░▒▓
●    باراک اوباما اکنون، پایین‌ترین نمودار از محبوبیت خود را در امریکا مشاهده می‌کند. اعتبار اوباما به صورت جدی در مخاطره است و اصطلاحا زمان حساب‌کشی از او آغاز شده است. او اکنون، یک رئیس‌جمهور ضعیف است. این برای هر کشوری یک شانس بزرگ است که با یک رئیس‌جمهور ضعیف پشت میز مذاکره بنشیند. این‌که دولت ایران تا چه اندازه می‌تواند از این رئیس‌جمهور ضعیف امتیاز بگیرد؛ مرتبه هنر دیپلماسی این دولت را نشان می‌دهد. حقیقتاً در شرایط فعلی، خطای محاسباتی دیگر قابل اغماض نیست. اظهارات سبک و نسنجیده درباره قدرت اقتصادی و نظامی ایران آیا نتیجه‌ای جز توافق ضعیف ژنو و نقض مکرر توافق و بیشتر شدن تحریم‌ها داشت؟ آن‌چه ظریف از آن می‌ترسید و در شورای روابط خارجی امریکا آن را بر زبان آورد؛ اکنون، بر سر اوباما آمده است! آیا دولت از این فرصت مغتنم برای ملت ایران استفاده خواهد کرد؟
مأخذ:وطن‌امروز
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 15 آبان 1393 ساعت 07:51

دانشگاه؛ محتضر مغفول زیر دعوای میراث

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب... حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


•    ما نیاز به طرح‌های مبتکرانه و فوری برای نجات «دانشگاه» از «مرگ حتمی» داریم.
•    سال‌هاست که با خروج دانشجویان مستعد و اساتید جوان سرخورده، از سیکل آموزش دانشگاهی مواجهیم، خواه به سوی خارج از کشور، خواه به سوی زندگی غیر آکادمیک؛ در هر دو حال، مغموم و افسرده. سال‌هاست که با این وضع و حال دانشگاهی مواجهیم، ولی با این پدیده مماشات کرده‌ایم، چرا که قریب دو دهه است که دانشگاه‌ها وجه المصالحه سیاسی، به یک جناح خاص سپرده شده است.
•    دانشگاه‌ها، در بسیاری از موارد، از حالت آموزش گاه در آمده‌اند، و بی پرده، صحنه فروش مدرک به مثابه جواز کسب قدیم، یا ارتقاء عنوان اساتید شده است، با تولید انبوه مقالاتی که با پرداخت وجه در خارج از کشور به چاپ می‌رسند. خلاصه، صحنه‌ای پدید آمده است که در آن، عملکرد آموزشی، نه معیار سنجش دانشجوست، نه استاد.
•    بی گمان، گروه‌های آموزشی در اغلب دانشگاه‌ها حال و روز خوبی ندارند؛ دیسیپلین دانشگاهی در اغلب دانشگاه‌ها کم رنگ شده یا کلاً از میان رفته است، عملاً و اغلب برنامه‌های درسی اجرا نمی‌شوند، دانشجو سالاری منفی و غیر علمی قد علم کرده است، نحوی رقابت منفی در اعضای هیأت علمی در انطباق با این دانشجو سالاری غیر علمی شکل گرفته است، ارزشیابی های علمی دانشجویان به سستی گراییده‌اند و اعضای هیأت علمی گاه برای جلب اقبال دانشجویان و گاه انجام سوء استفاده‌های قبیح که بعضاً افشا شده اند به نمره سازی دست می‌زنند،  نظام و نسق پایان نامه نویسی از دست رفته است، و اساتید راهنمای پایان نامه‌ها به رغم دریافت دستمزدهای بسیار بالا، تقریباً هیچ نظارت مؤثری بر روند پایان نامه‌ها نمی‌ورزند، که شیوع گسترده پدیده زشت پایان نامه نویسی، نشانه‌هایی از آن است؛ پایان نامه‌های تقلبی که به دلیل ضعف نظارت قبل و حین و بعد اساتید راهنما و داور و همچنین بی اعتنایی گروه‌های آموزشی، کشف نمی‌شوند. کسب و کار پایان نامه در دانشگاه‌ها، به گوشت قربانی پر سودی تبدیل شده است که صحنه توافق جمعی از اساتید، و البته بسیاری از دانشجویانی است که در این بازار آشفته می‌خواهند به طرز امنی نمره خود را بگیرند و بروند. این جماعت بر سر تولید نمره بدون تولید دانش توافق کرده‌اند. تنها خدا می‌داند که از ارزیابی مجدد پایان نامه‌های دانشگاهی چه رسوایی ها بر خواهد خواست؛ من خود چند مورد از این بررسی‌های مجدد را صورت داده‌ام، و نتایج تیره و تار آن را دیده‌ام. خلاصه، تمام آن چیزهایی که باید نشان دهنده عملکرد صحیح دانشگاه‌ها باشند، خوب کار نمی‌کنند؛ نه گروه‌های آموزشی، نه استاد، نه دانشجو، نه امتحان، نه تحقیق و پروژه، و نه پایان نامه. و ما ادراک ما الرساله... .
•    مردم هم در این وانفسا راه خود را می‌روند، و حتی مدارک دانشگاه‌های برتر، دیگر گره چندانی از جویندگان کار باز نمی‌کند. چندان فرق نمی‌کند که شما مدرک دانشگاه صنعتی شریف را داشته باشید یا دانشگاه تهران، یا دانشگاه آزاد یا...، هر جا که برای کار مراجعه کنید، باید در بلند مدت و با حوصله‌ی فرساینده‌ای، مهارت‌های کافی خود را به اثبات برسانید، و عملاً مدرک مشکلی از شما حل نمی‌کند.
•    در حالی که، هیچ ابتکار مشخصی برای خروج دانشگاه‌ها از فقدان مدیریت قاطع و برنامه دار آموزشی، از سوی جناح‌های سیاسی فعال ارائه نمی‌گردد، دانشگاه‌های ما سال‌هاست درگیر معضلاتی هستند که بخشی از آن ها جهانی و فراگیر، و بخش از آن ها مخصوص جامعه ماست. همه این معضلات اساسی، بی سابقه، و بنیاد افکن هستند؛ تأثیرات منقلب کننده شبکه اینترنت، گسیختن مرزهای کلاس، محو تکست و برنامه درسی، غلبه اقتضائات عملی و کاربردی به مباحث نظری، اشتراک گسترده منابع علمی و کاهش شدید نیمه عمر علم و عدم همگامی اساتید با این روند، عدم تناسب قواعد دانشگاهی پیشین با شرایط جدید و بسیار نو به نو شونده، شیوع گسترده سرقت علمی، اخبار گسترده اما تأیید نشده (شاید هم...) از فساد مالی و فساد ... ، کم اعتباری یا بی اعتباری کامل مدارک علمی از دید بازار کار،... .
•    همه این ها، مسائلی هستند که باید در سطح مدیریت دانشگاه‌ها، وزارت علوم، و شورای عالی انقلاب فرهنگی، برای آنان فکری شود، ولی در حدود دو دهه‌ای که این مسائل بروز کرده‌اند و غوغا می‌کنند، نظر به اولویت مسائل سیاسی در دانشگاه، مسائل تخصصی مربوط به برنامه درسی و عملکرد آموزشی دانشگاه‌ها، همواره در رده‌های بعدی اهمیت قرار گرفته‌اند. بله؛ از سال ۱۳۷۵، یک سال قبل از ۱۳۷۶ که دانشگاه‌ها به اتاق جنگ یک گروه خاص تبدیل شدند، همان‌هایی که این روزها، دولت معظم تدبیر و امید، دانشگاه‌ها را سهم و میراث ایشان تلقی می‌فرمایند، دانشگاه و وزارت علوم را به سهم خود و ابزار دست سیاسی خویش تبدیل کرده‌اند، در آن ریشه دوانده‌اند، و برای این کار، آلودگی در این وزارت خانه را به اوج رساندند، طوری که طی این مدت از عمر دانشگاهی خود، ظن غالب من این بوده است که اگر دستگاه‌های نظارتی جدا و با ذره بین وارد این وزارتخانه شوند، در خواهند یافت که این وزارت خانه یکی از ...ترین سازمان‌های تاریخ است.
•    می‌توان گفت که در حال حاضر، هیچ یک از دو جناح سیاسی، هیچ طرحی برای رویارویی با معضلات پیش گفته ندارند، و دانشگاه مانند فوتبال و سینما به حاشیه رانده شده است. بویژه در طول یک سال اخیر، مدیریت دانشگاه‌ها مشغول کارها و مشاغل سیاسی بوده است و از آن بدتر این که امیدی به تغییر جهت دولت تدبیر و امید به سوی تدبیر و امید نمی‌رود. گسترده‌ترین تغییرات مدیریت ارتجاعی که نشان چندانی از تدبیر و امید در آن نیست، دانشگاه‌ها را به لرزه در آورده، و چشم انداز یافتن راه حل ها را تا مدت ها بعد به تعویق افکنده است.
•    زعمای کشور را دعوت می‌کنم، تا با دید وسیعی به مسائلی که در دانشگاه‌های ما از دهه هزار و سیصد و هفتاد تا حالا رخ داده، و فرجام انقلاب فرهنگی را نافرجام گذاشته، و همه چیز را به یک نقض غرض بزرگ تبدیل کرده است، به مسأله بنگرند.
•    زعمای کشور را دعوت می‌کنم، تا در تیپ مدیریتی «مرتجع چپ»، یا تیپ مدیریتی «بچه‌های بالا»، و یا تیپ مدیریتی «مماشات کننده و معتدل میان حال» تجدید نظر کنند، و برای نجات دانشگاه از مرگ حتمی، تیپ «پزشک قاطع و برنامه دار و حکیم و بصیر» را جایگزین سازند؛ شاید تیپی شبیه دکتر سید حسن قاضی زاده هاشمی، که برخی نگویند، ما با دولت لج و لج بازی داریم. می‌خواهیم کار کشور پیش برود، و کشور صحنه تقسیم میراث نباشد. کسی به فکر این مردم باشد و برای آنان کاری کند.
•    زعمای کشور را دعوت می‌کنم، تا با دید وسیعی که به پهنه برخی مسائل جهانی در برنامه ریزی درسی دانشگاهی وجود دارد، از وضع انفعال فعلی در آیند، و پس از به رسمیت شناختن مسائل انبوه این حیطه، برنامه‌های مؤثری برای خروج از وضع فعلی سامان دهند. آن ها باید دانشگاه‌ها را میراث بزرگان و شهدا بدانند و این میراث را بیش از تقسیم، پاس بدارند.
•    زعمای کشور را دعوت می‌کنم، تا بپذیرند که کار به جاهای حساسی رسیده است. کار پایان نامه نویسی، پروژه سازی و نمره فروشی به رشته‌های پزشکی رسیده است. خب؛ شاید برخی به خطا، از فساد و تعفن در مدارک علوم انسانی یا حتی فنی، هراس و واهمه‌ای نداشتند و نداشته باشند، ولی امروز مردم اعتماد خود به طبیب را هم دچار تردید می‌بینند. باید برای این وضع فکری کرد...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 15 آبان 1393 ساعت 07:31

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۲۱/هشت توصیه برای بهبود عملکرد رهبران احزاب سیاسی کشور

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    مردم ما، در فعالیت‌های سیاسی حزبی اهتمام و سرمایه‌گذاری لازم را صورت نمی‌دهند، و این به اشکالات ساختاری در احزاب ما باز می‌گردد.
●    در ذیل، به شرایط و ضوابط و تکالیف مهم رهبران حزبی اشاره می‌کنیم؛ شرایطی که کمک می‌کنند تا مردم را به سمت اعتماد به احزاب و فعالیت سیاسی حزبی جلب نماییم:

░▒▓ ۱. راهبران تشکل‌های سیاسی باید در دسترس مردم باشند
●    زمانی که راهبر ارشد حزب، از مردم و فعالان حزبی انتظار حمایت درست و حسابی دارد، باید در دسترس هم باشد. مسلماً این کار از لحاظ حرفه‌ای، به صلاح خود رهبر حزب هم هست. در بسیاری از موارد رهبران حزب، اطلاعات حساس برای تصمیم‌گیری سیاسی را از قعر جامعه به دست می‌آورند. اگر بین مردم نباشد، خیلی دیر به این اطلاعات و حکمت‌های مندرج در فرهنگ مردم دست می‌یابد، در حالی که اگر زودتر اطلاع بیابد، می‌تواند تصمیم بموقع را صورت دهد.

░▒▓ ۲. راهبران تشکل‌های سیاسی باید سر وقت موضع بگیرند
●    از این  حیث، راهبران ارشد احزاب ما خصوصاً در شرایط بحرانی عملکرد مناسبی نداشته‌اند.
●    باید همیشه تصمیمات را در زمان لازم گرفت، و در عین حال، نباید تصمیمات را بدون گذاشتن وقت و انرژی لازم و مطلع بودن از اخبار صحیح اخذ کرد. تنها مصمم بودن بدون سر وقت بودن، کافی نیست.

░▒▓ ۳. راهبران تشکل‌های سیاسی باید اخبار درست را به دست آورند
●    راهبران تشکل‌های سیاسی باید ساز و کارهای تعریف شده و مطمئن برای آگاهی + تفسیر + تحقیق از اخبار روز فراهم کنند. همه اتفاقاتی که در دنیا روی می‌دهد، مستقیم و غیرمستقیم روی تشکل تأثیر می‌گذارند. تشکل‌های سیاسی در دنیا فعالیت می‌کنند و تصمیماتشان را بر اساس رویدادهای دنیا شکل می‌دهند، پس، باید بدانند که چه اتفاقاتی در حال روی دادن است.
●    علاوه بر این، فعالان سیاسی باید در مورد مردم هم اطلاعات کافی داشته باشند. موضوعاتی از این قبیل که مردم چه تغییراتی می‌کنند، رویدادهای دنیا چه تأثیری روی آن‌ها می‌گذارد، و موضوعاتی از این قبیل.

░▒▓ ۴. راهبران تشکل‌های سیاسی باید بتوانند روندها را پیش‌بینی کنند
●    یکی از نتایج در جریان اخبار دنیا نبودن، این است که تشکل‌های سیاسی ما دچار مشکلاتی می‌شوند که می‌توانستند رخ دادن آن‌ها را پیش‌بینی کنند. مشکلاتی که در این صورت، یا دیرتر از زمان لازم موفق به حل کردن آن‌ها می‌شوند یا این‌که هرگز نمی‌توانند آن‌ها را حل کنند.
●    راهبران ارشد تشکل‌های سیاسی، باید همیشه مواظب باشند که به صورت عکس‌العملی کار نکنند، و کمی پیش‌تر از جلوی پایتان را هم ببینید. افرادی که همیشه حواسشان به دور و برشان هست، بهترین گزینه‌های رهبری احزاب هستند.

░▒▓ ۵. راهبران تشکل‌های سیاسی باید جهت درست را به مردم و فعالان حزب ارائه کنند
●    امروز، با پیچیده شدن شرایط سیاسی، توقع از راهبران ارشد تشکل‌های سیاسی آن است که در موضوعات مهم فارغ از موضع‌گیری دقیق، صریح، روشن، و قابل درک نباشند.
●    راهبر ارشد حزب، وظیفه دارد جهت تشکل را بوضوح مشخص کند، و در این زمینه حاشیه نرود. این که چرا این جهت و هدف برای ما مهم است را به روشنی بیان کند، و بگوید که در صورتی که به این هدف برسیم، چه مزایایی به دست می‌آوریم.

░▒▓ ۶. راهبران تشکل‌های سیاسی باید بازخوردهای دقیق، زیاد و سریع به مردم و فعالان سیاسی حزب بدهند
●    مردم، نباید برای گرفتن بازخورد و آخرین تحلیل‌های سیاسی منتظر انتخابات شوند. رهبران حزب با بازخورد دادن به مردم و سایر فعالان سیاسی، نشان می‌دهند که به پیشرفت کشور اهمیت می‌دهند و می‌خواهند که مردم آینده درخشانی داشته باشند.
●    باید تحلیل‌گران حزب، به مردم ارزیابی دقیقی از کارهایشان ارائه دهند. تنها گفتن آفرین و احسنت کافی نیست. مردمی که تکلیف را خوب به جا می‌آورند، مسلماً با گرفتن یک ارزیابی دقیق می‌تواند، حتی، بهتر از این هم عمل کند.

░▒▓ ۷. راهبران تشکل‌های سیاسی باید ایده پردازی را در تشکل سیاسی متبوع خود فعال کنند
●    بسیاری از مردم و فعالان بدنه تشکل‌های سیاسی، ایده‌های بسیار خوبی به ذهنشان می‌رسد، ولی، آن‌ها را بیان نمی‌کنند. معمولاً، ایده‌پردازها در تشکل‌ها تشویق نمی‌شوند، ولی، همین ایده‌های نوآورانه هستند که ضامن موفقیت تشکل سیاسی خواهند بود.
●    رهبران احزاب، باید شرایطی را فراهم کنند که کوچک‌ترین ایده‌ها فرصت طرح، جدی گرفته شدن + مورد بحث واقع شدن + عملیاتی شدن را بیابند.

░▒▓ ۸. راهبران تشکل‌های سیاسی باید نوآوری را در سرتاسر تشکل سیاسی تقویت کنند
●    هیچ وقت نتیجه یک کار جدید از پیش مشخص نیست، به همین دلیل افراد معمولاً، مایل به اقدام در کارهای جدید نیستند، مخصوصاً زمانی که این کار جدید از مرزهای بخش یا تشکل خودشان فراتر برود. ولی، رهبران احزاب، همیشه باید شرایطی را فراهم آورند، که فعالان سیاسی جرأت لازم را برای ریسک کردن داشته باشند.

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 15 آبان 1393 ساعت 07:28

صفحه 92 از 407