حامد دهخدا
مکتب تورنتو که یکی از خاستگاههای اصلی علم ارتباطات است، بر این دیدگاه پافشاری میکند که رسانه عامل مسلط شکلدهی به هر دوره تاریخی است. رسانهها بر نحوهی تفکر، تصمیمگیری و رفتار افراد تأثیر مسلط میگذارند. مارشال مکلوهان، در همین چهارچوب بر آن است که در هر دورهی زمانی یک رسانهی مسلط وجود دارد (مثلاً در وضعیت کنونی ایران روزنامهها، و به ویژه روزنامههای صبح رسانههای مسلط محسوب میشوند) و اضافه میکند که خصیصههای اساسی رسانهی مسلط و غالب این است که قادرند نظم اجتماعی را به هم بزنند و آن را شکل دهند. از این منظر قاعدتاً رسانهها میتوانند به ما بگویند چگونه فکر کنیم و چگونه اطلاعات را سازمان ببخشیم. او بر آن است که فناوری ارتباطی ما را به صورتهایی به یکدیگر پیوند میزنند که با صورتهای طبیعی انتقال پیام تفاوت دارند. این نظریه به دخالتها و دستکاریهای احتمالی در فکر و زندگی انسانها در بعد تازهای توجه میکند.
به اتکاء این موضع، جودیت لازار نتیجه میگیرد که استقلال و بیطرفی ابزار ارتباطی و رسانه، در روزگار ما، فکر خامی بیش نیست. مسلماً رسانهها تنها عرصهها و ابزارهای سادهی رقابت افکار مردم نیستند. اولاً، مجراهایی را فراهم میآورند تا کنشگران سیاسی بتوانند پیامهای خود را از آن طریق توزیع کنند، ثانیاً این امکان را برای سردبیران پیش میآورند که از بین اخبار انتخاب نمایند و تحلیلهای نزدیک به تعهدات سیاسی خود از آنها را به دست دهند. در این ارتباط د. ولتون میگوید:
«[خبرنگاران] نقش بزرگی در تفسیر و ارزشگذاری بعضی دادهها نسبت به بعضی دیگر بازی میکنند و به همین دلیل است که خبرنگاران گزارشگرانی ساده نیستند. آنها نقش بدیهی و ضروری مفسران را نیز بر عهده دارند».
در عصر ما، وقتی وسایل فناورانهی بیش از پیش پیچیدهای در اختیار خبرنگاران قرار میگیرد و به آنها امکان میدهد هزاران خبر را از چهار گوشۀ عالم دریافت کنند، مسألهی انتخاب خود به خود و ناچار بر آنها تحمیل میگردد. معمولاً پنج تا هفت برابر اطلاعاتی که رسانهها قادر به انتشار آنها هستند، به دست آنها میرسد. به ناچار نظر شخصی هم تا حدودی در گزینش از میان این خبرها دخالت دارد. روشن است که خبرنگاران در انتخاب و تفسیر خبرها، تنهایی تصمیم نمیگیرد. قبل از هر چیز، مهم است بگوییم که وی یکی از اعضای سازمان به حساب میآید و برای این تعلق خاطر فشار زیادی را تحمل میکند. پس اطلاعی که او منتقل میکند، کمتر نتیجهی عمل فردی و بیشتر محصول فرایندهای اجتماعی موجود در سازمانهای پیچیدهی رسانهای و جاافتاده در نظام اجتماعی است. ژاک الول، در مورد رابطهی میان شناخت و قدرت نتیجه میگیرد که نه فقط کسب اطلاع، بلکه حفظ و نگهداری اطلاع نیز قدرت میآورد. بنابراین هنگامی که اطلاعی داده نمیشود و از نظر مردم پنهان میماند نیز قدرت وجود دارد. این نکتهی مهمی است که الول به آن اشاره کرده است. به عبارت دیگر این تنها اطلاعات منتشره توسط رسانهها در مورد یک موضوع خاص نیست که قابل تحلیل جامعهشناختی است، بلکه سکوت رسانهها خود پدیدهای است که در تحلیل جامعهشناختی به آن توجه لازم نشده است و این در صورتی است که در جامعههایی که اطلاعات در آنها از راه رسانهها توزیع میشوند، مسألهی سکوت آنها دربارهی بعضی موضوعها بسیار اهمیت دارد، زیرا اغلب نشاندهندهی اطلاعی است که پنهان نگه داشته میشود . روزنامهنگاران با تأکید بر جزئیاتی که فکر میکنند «داغ»تر است موجب پخش «خبر غلط» میشوند. به این ترتیب روزنامهنگاران به «نوعی فضاسازی» دست میزنند که در اطراف خبرها شکل میگیرد، به طوری که اگر کمی بعد هم کذب خبر برملا شود، نخستین اطلاع در حافظهها ضبط شده و در خاطرهها مانده است و افشا و تکذیب بعدی از دامنهی آن نمیکاهد.
اتفاق دیگر قابل مطالعه در رسانهها، این است که برای مشروعیت بخشیدن به خبر، از روشنفکران استفاده میکنند. اما آنها معمولاً مخاطبان خود را با روشنفکران معینی مواجه میکنند. به عبارت دیگر به جای آنکه به خاطر دانش تخصصی دانشمندان در زمینههای مشخص به آنان مراجعه شود، به «روشنفکر ستاره»ها، این غیبگویان عصر جدید، رجوع میشود تا نظرات خود را (حتی گاهی در مورد موضوعهایی که کاملاً بیرون از توانایی آنهاست) اعلام کنند.
مآخذ:...