سن آگوستین در «شهر خدا»
• از میان مردمی که درباره امور انسانی و در شکل کلی طبیعت امعان نظر میکنند، کیست که با من در این عقیده همآواز نباشد که «صلح» (پاکس:Pax) و شادکامی خواستهی تمام افراد بشر است، و جنگاوران فقط عمل فتح را انجام میدهند، ولی هدف جنگ چیزی جز استقرار یک صلح شکوهمند نیست. مفهوم «فتح» از بین بردن مقاومت حریف است و به مجرد اینکه این منظور حاصل شد، صلح جایگزین جنگ میگردد. صلح، مقصد نهایی جنگ، هدف کلیه فنون نظامی، و حدی است که تمام دعاوی عادلانه بشر در آن همسطح و همتراز میگردد.
• جمله مردمان میکوشند که به وسیله جنگ، صلح را به وجود آورند، ولی هیچ کس نمیکوشد که از رهگذر صلح، جنگ ایجاد کند. زیرا کسانی که صلح و آرامش جامعه را (که خود از مزایای آن برخوردارند) بهم میزنند، این کار را بدان دلیل نمیکنند که از صلح نفرت دارند، بلکه فقط از این لحاظ، که میخواهند قدرت خود را با دگرگون کردن وضع موجود به چشم جهانیان بکشند. این گونه مردمان، موقعی که جنگ را شروع میکنند، منظورشان این نیست که صلح را از عرصه اجتماع حذف کنند، بلکه فقط میخواهند به جای آرامشی که آن را از بین میبرند، آرامشی نوین که مطبوع طبعشان باشد، برقرار سازند، و گر چه این گونه جنگاوران موقعی که جنگ و شورش را آغاز میکنند، خواه نا خواه از بقیه مردم که طالب صلحاند جدا میافتند، ولی به هر تقدیر، ناچارند که میان افراد و پیروان خود که در ستونها و سازمانهای جنگی متشکل شدهاند، صلح و صفایی برقرار سازند، وگرنه هرگز به آن مقصد نهایی که دارند (یعنی فتح) نایل نخواهند شد.
• حتی گروه دزدان و راهزنان هم که سرتاسر جهان را میچاپند، و کسی، جز افراد دستهی خود را مصون نمیدارند، باز، ناچارند که با اعضای گروه خود در صلح صفا به سر برند. حال، فرض کنید که انسانی آن چنان قوی، یا آن چنان ماهر و محیل، باشد که اصلاً نیازی به داشتن همدست احساس نکند و تمام کارهای دزدی و چپاول را تنها و یک تنه انجام دهد. چنین راهزنی که به علت آزمندی شدید، یا استغنای فوقالعاده جسمانی، حاضر به همکاری با دزدان دیگر نیست، و نمیتواند اعمال و مقاصد خود را برای آنها علنی سازد و از سوی دیگر، احساس میکند که قطع رابطه کامل با همکاران صنفیاش امکان پذیر نیست، بناچار باید نوعی رابطه صلح و صفا با همهشان داشته باشد و لااقل از همکاری منفی آنها (که در کارش اخلال نکنند) بهرهمند گردد. نیز چنین شخصی از آنجا که مایل است در داخل خانهاش، و در جوار زن و فرزندش، صلح و آرامش را داشته باشد، از توسل به وسایلی که برای آفریدن چنین آرامشی لازم است، ابا نخواهد داشت. به عبارت دیگر، اول از اعضای خانواده خود خواهد خواست که مطیع محض اوامرش باشند، و اگر از اجرای این امر تخلف کردند، آن وقت همهشان را تهدید خواهد کرد، فحش خواهد داد، و حتی ضرب و شکنجه جسمانی نصیبشان خواهد کرد، و به این ترتیب، نظم و آرامش خانوادگی را در صورت لزوم، با به کار بردن زور و قدرت و اجرای وسایل بیرحمانهی تنبیه برقرار خواهد ساخت، زیرا به چشم خود میبیند که در آن خانهای که برای زندگی و استراحت به وجود آورده است، تا وقتی که تمام افراد خانواده مطیع اوامر مافوقی نباشند، صلح و آرامش برقرار نخواهد شد و این مافوق، در پشت چهار دیوار خانه، خود اوست. حال اگر راهزن ستمگر ما، پا از چهار دیوار خانهاش فراتر گذاشت، و بر شهری یا ولایتی غلبه یافت، در آن صورت، خوی و روش راهزنی را از خود سلب، و اخلاق و روش پادشاهی اتخاذ خواهد کرد. معالوصف، حتی در این وضع جدید هم که راهزن دوشین بر اریکه خسروی نشسته، حس شرارت و آزمندیاش کماکان بجا خواهد ماند.
• پس، چنان که میبینید جمله مردمان طالب صلحند و دلشان میخواهد که با خویشان و یاران و نزدیکان و همدستان خود، در صلح و صفا به سر برند. منتها به صلحی علاقهمندند که با آمال و خواستههای خودشان منطبق باشد، و به همین دلیل است که مخالفان را اگر توانستند، با وسایل صلح آمیز به سوی خود جلب میکنند، و اگر نتوانستند (و ناچار به جنگ گردیدند)، آن وقت، پس از فتح سرزمینهای دشمن، قوانینی از آن نوع که خود بپسندند بر مردمان آن سرزمین تحمیل میکنند.
…
• حتی همین جانوران وحشی… تا موقعی که با هم رستههای خود محشورند رعایت صلح و آرامش را میکنند؛ میان خود به تولید نسل میپردازند؛ نوزادانی را که به وجود آوردهاند بزرگ میکنند؛ فیالجمله با افراد رسته خود، روابطی سالم و دوستانه دارند. اما در خارج از این محدودهی نوعی، یک مشت جانور بیابانی هستند که اعضای رستههای دیگر را پاره پاره میکنند. من در اینجا از جانوران و پرندگان اهلی نظیر گوسفندان، گوزنها، کبوتران، زاغچهها و زنبورها صحبت نمیکنم، بلکه شیران، روبهان، عقابان، و بومان را در نظر دارم. زیرا کدام ببر خونخواری است که با همه دشمنی با حیوانات دیگر، لب و پنجه نوازش بر سر و تن نوزادش نکشد، و او را با مهر و محبت در آغوش نگیرد؟ کدام تذرو تیزپنجه است که در عین آن تجرد عنقایی و با وصف اینکه توشه حیاتش از گوشت پرندگان دیگر تأمین میشود، باز، در پی یافتن جفتی ساده نباشد، آشیانی برایش نسازد، تخمهایش را مرتب نکند، به جوجههایی که سر از آن تخمها بیرون میکشند غذا نرساند، و یا تمام قوا و امکاناتی که در اختیار دارد، جفت خود را در انجام وظایف مادرانه کمک نکند؟
• چنین است وضع حیوانات. اما رشتههایی که انسان را به جامعه همنوعانش پیوند میدهد، و تمایل غریزی بشر به داشتن آرامش و زیستن در محیط صلح و صفا با تمام موجودات و عناصری که طالب صلح و صفا هستند، اینها رشتههایی هستند که استحکام و قوت عاطفی آنها در انسان به مراتب قویتر از نظایرشان در حیوانات است.