دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ قضیه: وقتی، نخبگان جامعه از سیاستمدار گرفته تا سینماگر، از امید بخشیدن به مردم اجتناب میورزند، و «سیاهنمایی» را به عنوان روش نکوهش دیگران و بزرگداشت خویش استعمال میکنند، چنین جامعهای، به رغم داشتن مزیتهای نسبی اقتصاد هجدهم دنیا (مطابق اعلام بانک جهانی)، باز هم نمیتواند درست و حسابی از جای خود بلند شود و به رکود فائقی که آن را به افلیج کشانده مسلط شود.
▬ کاوش اول: در قلب موفقیت اقتصادی یک کشور، یک «فرهنگ بسیجگر ظرفیتها» قرار دارد که در واقع، فرهنگ موفقیت و امیدواری و اعتماد و اخلاق کاری قوی و تأکید بر مسؤولیت است. البته به طور قطع، منکر دشواریهایی که نیروهای عمل کننده اقتصادی ما را چه در مقیاس بحران جهانی اقتصاد و چه در بیسابقهترین تحریمهای تاریخ احاطه کردهاند نیستیم، ولی رزم اقتصادی را میتوان با امیدواری به ظفر از سختترین گردنهها به سرانجام رساند، یا میتوان با «سیاهنمایی»، در یک قدمی پیروزی به تسلیم کشاند.
▬ کاوش دوم: هر چند که اهداف غایی و محض توسعه اقتصادی، دو رکن (۱) «عدالت» و (۲) «کارایی» به مفهوم چفت و بست مستحکم و منصفانه «عرضه و تقاضا» هستند، ولی «فرهنگ بسیجگر ظرفیتها» علاوه بر آن که میتواند استراتژی تضمین شدهای برای دستیابی به این دو منظور باشد، بلکه به همراه خود، قناعت بیشتر، فرهنگ ایثار، مصرف منطقیتر، انگیزههای بالا، آزادی مثبت و سازنده و مبتنی بر انصاف، نگرانی و افسردگی و پرخاش اندک، عافیت افزونتر، سلامت و بهداشت روح و جسم بالا، و در یک کلام، «حیات طیبه» را به دنبال خواهد آورد. «فرهنگ بسیجگر ظرفیتها»، چیزی بیش از توسعه اقتصادی، نحوی توسعه عمیق و همه جانبه اجتماعی است.
▬ کاوش سوم: هر چند دوردستی یا زودآمدی تحقق این اهداف، برای موطن حساسی مانند ایران، میتواند در معرض آسیبهای منطقهای و بینالمللی قرار گیرد، و تا کنون نیز چنین بوده است؛ ولی، بیگمان همان طور که تجربه ما در طول جنگ تحمیلی و پس از آن نشان میدهد، هر گاه ما در مسیر انقلابی خود، به ظرفیتهای ملت اتکا کردیم، گامهای بلندی برداشتیم، و هر گاه دم از موازنه منفی زدیم، گرفتار عقبگرد شدیم. حتی در مقطع پیش از انقلاب نیز، تجربه ما از مشروطه تا ۲۸ مرداد، مستمراً این قاعده را تأیید کرده است؛ این واقعیت را که اتکای مثبت به ظرفیتهای درونی از خلال یک نیروی بسیجگر ظرفیتهای ملت، همواره ثمربخش بوده است.
▬ کاوش چهارم: اصلاحات بلند پروازانه که معمولاً به نام الگوبرداری از «ممالک مترقی» صورت میگرفته، و مآلاً بدبینی به توش و توان داخلی را القاء میکرده است، نه تنها در تجربه خودمان، بلکه در پیشینه کشورهای موفق دیگر نتیجهبخش نبوده، بلکه ملت را دچار خودباختگی کرده، و موتور فرهنگی توسعه را از کار انداخته است. مطابق یک بررسی اخیر که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است، تجربه سوئد در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، نشانگر همین واقعیت است .
▬ کاوش پنجم: سوئد به رغم برکنار ماندن از کشمکشهای تاریخی اروپا و جهان، تا پایان دهه ۱۹۷۰، به دلیل عدم انطباق با یک الگوی توسعه بومی به جایی نرسید، ولی از آن پس، توانست با یک سیستم رفاهی و مالیاتی بزرگ متکی بر «فرهنگ نوردیک»، سطح شاخص «بهزیستن اجتماعی» خود را به یکی از بالاترین سطوح در جهان برساند. «فرهنگ نوردیک» مانند بسیاری از فرهنگهای دست نخورده و کمتر مدرنزده جهان، با سطح بالایی از اعتماد، اخلاق کاری قوی، انسجام اجتماعی، و محوریت نهاد خانواده شناخته میشود. اینها مؤلفههای مطلوب یک فضای فرهنگی کسب و کار مطلوب و در عین حال عادلانه هستند.
▬ کاوش ششم: هر چند که سوئد با الگوی فرهنگی و بومی توسعه خود، امروز، یکی از موفقترین موقعیتهای توسعه را اختیار کرده است، ولی، نباید اشتباه کرد و سوئد یا کشورهای اسکاندیناوی را به شیوهای خام به عنوان الگوی توسعه اختیار نمود، چرا که حاشیه امن جغرافیایی آنها یک استثناء بزرگ جهانی محسوب میشود، ولی ارائه این مثال به این معنا هست که مسیر توسعه ما از مشروطه تا کنون که مدام متأثر از آوازههای الگوبرداری خام از «ممالک مترقی» و قهر با ظرفیتهای درونی بوده است، قطعاً یکی از منابع اصلی نارسایی برنامههای توسعه در موطن ما محسوب میشود. توجه به نمونه سوئد، همچنین نشان میدهد که اتکای توسعه به منابع فرهنگی درونی، چقدر شتابان و در عین حال، همهجانبه میتواند، نه فقط توسعه اقتصادی، بلکه از آن بیش، «بهزیستن اجتماعی» را به ارمغان آورد.
khamenei.ir
هو العلیم