دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ مطلب ۱.
▬ پس از نوسانات سهمگین اقتصادی دی ماه ۱۳۹۱، نیاز به «ترویج اقتصادی» و «نقش مصلحان اجتماعی در هدایت مردم به سوی تصمیمسازیهای اقتصادی نجاتبخش» احساس شد. مفهوم «ترویج» مفهومی بود که توسط جهادگران آغاز انقلاب ابداع شد، برای نیروهای جهادگر عمدتاً داوطلبی که به روستاها میرفتند و با ارائه اطلاعات تخصصی و حساس، کشاورزان را در تصمیمسازیهای کشاورزی مهم، هدایت میکردند. سال ۱۳۹۱، عمیقاً نیاز به چنین مفهومی از ترویج، در موضوعات اقتصادی احساس شد؛ در آن مقطع، بسیاری از مردم، در شرایطی بودند که میتوانستند با تدابیر ساده اقتصادی و مالی، از فرو افتادن خود و خانواده خویش به ورطه فقر جلوگیری به عمل آورند؛ اما با فقدان یا عدم ترویج اطلاعات و برآوردهای مناسب، در مسیر تلاطمهای ارزی قرار گرفتند و خود را اسیر «گرداب فقر» یافتند.
▬ مقصود از اصطلاح فنی «گرداب فقر»، آن است که وقتی افراد از سطح معینی از توان اقتصادی تنزل میکنند، دیگر توان مولد بودن خود را از دست میدهند، و به این ترتیب، پس از سقوط به این سطح، اسیر فرآیندهای اقتصادی خودتخریبی مضاعف میشوند و دیگر قادر به بهبود و نجات خود نخواهند بود. بر عکس، هر چه میزان توان اقتصادی افراد بالاتر رود، قدرت مولد بودن آنها، به همان نسبت افزایش نمییابد، بلکه افزایش تصاعدی خواهد داشت. توضیح این که، وقتی فرد به میزانی از بهرهمندی اقتصادی میرسد که میتواند با فراغت کافی از تحلیلهای اقتصادی بهره بردارد، بهتر میتواند از فرصتهای اقتصادی پدید آمده استفاده کند، و بدین ترتیب، خود را مدار به مدار بالا بکشد. بنابراین، روند بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی، یک روند خطی سر و ساده نیست، بلکه دارای روند تصاعدی و گردابی صعودی یا نزولی است.
▬ اهمیت این واقعیت آشکار، از آن بابت است که مصلحان اجتماعی باید شدیداً مراقب این آستانههای اقتصادی باشند. در واقع، باید بکوشند تا افرادی که میتوانند با دریافت برخی کمکهای مادی و اغلب کمکهای از جنس «ترویجی»، از این آستانههای نزولی فاصله بگیرند، بموقع، از این «ترویج»ها برخوردار شوند، و با اتخاذ تصمیمات درست، از فرو غلطیدن به «گرداب فقر» فاصله بگیرند.
▀█▄ مطلب ۲.
▬ اقتصاد متأخر، پس از مساهمت مهم آمارتیا سن، فقر را با مؤلفه محوری «انزوای اجتماعی» درک میکند؛ بنا بر این برداشت، فقر صرفاً عبارت از فقدان مقدورات اولیه زندگی (فقر مطلق) یا مقدورات متعارف زندگی (فقر نسبی) نیست، بلکه، در کنار اینها، این، «انزوای اجتماعی» است که «فلاکت» فقرا را تکمیل میکند.
▬ نکته آن است که نیازهای مردم از طریق ترکیبی از (۱) فعالیت خود فرد، و (۲) پشتیبانی گروه و اجتماع تأمین میشود، و سهم لنگه دوم، در تعریف و تأمین نیازها، بیش از خود فرد است. حال، اگر فرد، در سیر قهقرایی موقعیت اقتصادی خود، به حدی برسد که نتواند با اجتماع همراهی کند، و مسیر انزوا را بپیماید، آن گاه، فارغ از «حمایت اجتماعی» درون حلقههایی گیر میکند، که دیگر نمیتواند از فرصتهای موجود خود استفاده صحیح را ببرد، و این، موجب میشود که اصطلاحاً درون «گرداب فقر» بیفتد که هر دست و پا زدنش، او را به سمت غرق بیشتر سوق میدهد.
▀█▄ مطلب ۳.
▬ یکی از نتایج مهم برداشت آمارتیا سنی از فقر این است که «شهر» اصولاً یک محل انزوای اجتماعی است. بر این پایه، میتوان قضاوت کرد که اصولاً فقرای شهری آسیبپذیرتر از فقرای روستایی هستند. فقرای روستایی در شرایط بسیار بغرنجتر، در اجتماعی که یکدستی و همسانی بیشتری دارد، اولاً احساس فقر نسبی کمتری را متحمل میشوند، و از آن مهمتر، (۲) با بهرهمندی از حمایت اجتماعی و «ترویج»، از فرو افتادن به ورطه فقر مطلق باز میمانند، و (۳) نهایتاً این که در یک محیط اجتماعی منسجمتر، تمرکز بیشتری برای بهرهمندی از فرصتهای اقتصادی در شرایط دشوار دارند.
▬ بنا بر این، به طور مثال، در حالی که یک خانوار در شهر، با بهرهمندی ماهانه یک میلیون تومانی، ممکن است طوری اسیر «گرداب فقر» شود که سلب آبرو گردد، از خویشاوند و دوستان و گروههای حامی عزلت بجوید، برای فرار از انگ بیآبرویی به ورطههایی مانند اعتیاد بغلطد، اسیر سوء تغذیه اعضا شود و به هزینههای بیماری گرفتار گردد، دچار طلاق و فروپاشی خانواده شود، و هزار و یک دشواری حاد دیگر، در مقابل، یک خانوار روستایی، با همین عایدی یک میلیون تومانی میتواند به حیات سالم خود، کم و بیش ادامه دهد و حتی رشد کند و از همه مهمتر با بهرهمندی سنجیده از مشورتها و «ترویج»ها، تصمیمات کوچک اما مؤثری برای بهبود بگیرد. در شرایط متراکم و منسجم اجتماعی در روستا، فردی با این درآمد ماهیانه، کمبود چندانی احساس نمیکند، دچار الگوهای رفتاری انحرافی نمیشود، تصمیمات درستتری در زمینه بهداشت و تغذیه میگیرد، و از آن مهمتر، میتواند به اتکاء پشتیبانیهای محلی و ترویجی، از اندک فرصتهای موجود استفاده کند، و پایگاه خود را بهبود ببخشد. این مثال، نشان میدهد که مفهوم فقر با مضمون الحاقی «انزوای اجتماعی»، چقدر بهتر تحلیل خواهد شد، و همچنین معلوم میکند که برای علاج فقر شهری، چطور استراتژیهای و «ترویجی» میتواند ضمیمه مؤثرتر تدابیر اقتصادی باشد.
▀█▄ مطلب آخر
▬ اصل ایده مؤلفه فرهنگی و اجتماعی فقر، و از آن مهمتر مفهوم اجتماعی «گرداب فقر»، پیش از آمارتیا سن، توسط اسکار لوئیس فرمولبندی شد. این چهارچوب تحلیلی درخشان آمارتیا سنی و اسکار لوئیسی در تحلیل اجتماعی فقر، پیامدهای مهمی در «کاربستهای ترویج در اقتصاد اجتماعی» و مداخله در پدیده فقر دارد، که تفصیل آن در این مجال دشوار است. ما تنها به کلیدواژهها اشاره خواهیم کرد. در سال ۱۳۹۱، تحقیق درخشانی توسط یک تیم پژوهشی در دانشگاه رازی کرمانشاه، به سرپرستی ایوب شاه حسینی، صورت گرفته است که ملهم از آن میتوان برداشتهای مهم بومی از چهارچوب تحلیل آمارتیا سنی و اسکار لوئیسی ارائه داد.
▬ بر مبنای این یافتهها میتوان گفت که گرفتاری در «گرداب فقر»، هشت نشانه پاتولوژیک دارد که بر مبنای آنها میتوان خطر را تشخیص داد و مداخله «ترویجی» را آغاز کرد؛ (۱) شیوع گوشهگیری و سر در گریبانی شدید در روابط اجتماعی، (۲) شیوع انزوای فضایی و مكانی، (۳) اختلال گسترده و مستمر در روابط خانوادگی، (۴) از دست دادن فرصتهای مشارکت اجتماعی، (۵) فائق آمدن بدبینی و ناامیدی و سیاه نمایی، (۶) شیوع رضایت دادن به تقدیر و سرنوشت سیاه، (۷) وضعیت اقتصادی بسیار بد خانوارها، و (۸) شیوع اعتقاد به موروثی بودن فقر و بدبختی. به هر میزان که اشخاص یا خانوارها به این علائم مبتلا شوند، زنگ خطر وقوع «گرداب فقر» و آغاز روندهای خود تخریبگر مضاعف، تشدید میشود. این عوامل باعث میشوند که روندهای خود تخریبگر فعال شوند، و فرد و خانوار بیش از پیش و به نحو تصاعدی در فقر فرو روند.
▬ در میان این شاخصها، بحرانیترین تابلو، شاخص سوم، یا همان «اختلال گسترده و مستمر در روابط خانوادگی» است. ورود افراد به این فاز، میتواند نشان دهنده وخامت اجتماعی فقر باشد. ملهم از کدگذاریهای تحقیق شاه حسینی و همکاران، میتوان گفت که ریز شاخصها در مورد این تابلو بحرانی عبارتاند از: شیوع انفعال و بیاقدامی برای بهتر شدن اوضاع اقتصادی خانوار، فقدان آیندهنگری و سطح توقع پایین افراد از کنشهای اقتصادی خود، رواج بیفکری و بیخیالی، ضعف مفرط مذهبی و تعهد اخلاقی، بیتوجهی به تحصیل فرزندان، و نهایتاً سردی روابط خانوادگی و طلاق.
▬ در رده بعد، شاخص پنجم، یعنی فائق آمدن بدبینی و ناامیدی و سیاهنمایی است. فقرای گرفتار آمده در گرداب فقر، به همه و به ویژه به ثروتمندان بدبین هستند. برنامهریزان توسعه و خود ثروتمندان، در ایجاد این بدبینی مقصرند؛ چرا که برنامههای توسعه منافع را به ثروتمندان بخشیدهاند، و ثروتمندان هم، در کسب این منافع، حداکثر تلاش خود را کردهاند و این باعث شده تا فقرا به ثروت و ثروتمندان بسیار بدبین باشند و از طرفی ثروت آنها را ناحق بدانند. از سوی دیگر، سرخوردگی این دسته از فقرا باعث شده که انگیزهای برای تغییر وضعیت خود نداشته باشند. این سرخوردگی، پیامدهای دیگری نیز داشته است؛ به گونهای که پدر و مادر و سایر نهادهای اجتماعی را در فقر خود مقصر میدانند، و این موجب انزوای اجتماعی شدید آنها میشود. از دیگر پیامدهای سرخوردگی این است که تلاشهای خود را برای کاهش فقر ناکافی و مأیوسکننده میدانند؛ چرا که هر چه کوشش کردهاند، منافع کارهای آنها به جیب ثروتمندان رفته است و این دسته از فقرا از منافع این برنامهها کمبهره ماندهاند. این دسته از فقیران، به دلیل سرخوردگی، به مصرف مواد مخدر تمایل دارند و همچنین آرزوهای بزرگی هم در سر نمیپرورانند. رسیدن کار به این آستانهها بسیار خطرناک است و مداخلات ترویجی باید پیش از اینها آغاز شود.
▬ اینها دو تابلوی اصلی از هشت تابلوی گرداب فقر بودند. مباحث تفصیلی در این دو باب و شش باب دیگر قابل طرح هستند که دیگر مجالی برای پرداختن به آنها نیست. شاید وقتی دیگر ...
مأخذ:رسالت
هو العلیم