بسیج بهبود کیفیت در زندگی جوانان

چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه:
▬    پس از بیست سال از انتخابات ۱۳۷۶ که با شعار «جوانان را باور کنیم» تغییر شکل یافت، دوباره، در انتخابات ۱۳۹۶، صدای پای این شعار به گوش می‌رسد؛ بویژه، پس از یک دولت بسیار کهن‌سال.

▀█▄ تز ۱.
▬    در حال حاضر، الگوی فکری بزرگ‌سالان مربوط به دوران «پیشاخیزتوسعه» است، پر از مهارت‌های صرفه‌جویی و «بسوز و بساز». بر عکس، جوانان و نوجوانانی هستند که در فضای «پساخیزتوسعه» بزرگ شده‌اند، و کمبودهای عصر انقلاب و جنگ را ندیده‌اند و حس نکرده‌اند. آن‌ها در توسعه نسبی بعد از جنگ بزرگ شده‌اند. رسیدن به یک گفت و گو بین دو نسلی که پیش‌فرض‌ها و مهارت‌های متفاوتی دارند، دشوار شده است، حتی، زمانی که این گفتگو خیلی ضروری می‌شود.
▬    شمار قابل توجهی از پدر و مادرهای شهری، زیر فشار امواج «جوانان را باور کنیم/ ۱۳۷۶»، موقعیت بزرگ‌سالی خود را رها کرده‌اند و هر طور که بلد هستند، می‌کوشند تا با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند؛ به هر حال آن‌ها نسل «بسوز و بساز» هستند. ولی طرفه آن که، جوانان به نحو انعطاف‌ناپذیری بر مواضع خود اصرار می‌کنند؛ چون آن‌ها فرزندان عصر پساتوسعه هستند، و چیز زیادی از «بسوز و بساز» و تطبیق با شرایط و دیگران نمی‌دانند!

▀█▄ تز ۲.
▬    اصولاً، نسل جوان چیست؟
▬    «جوانی»، مفهوم پیچیده‌ای است و تعریف آن دشوار؛ جوانی، فقط، یک قطاع جمعیتی نیست؛ یک دوره از زندگی نیست؛ جوانی، یک بروز فرهنگی است. «جوانی» یک برساخت اجتماعی تلفیقی است که عملاً همه اعضای جامعه در آن، به نحوی، شریک هستند. جوانی یک قشر اجتماعی همگن نیست. جوانی، یک نحو حس «فرزند زمان خویشتن بودن» است.
▬    مهم، و تکرار: «جوانی، یک نحو حس ”فرزند زمان خویشتن بودن“ است».

▀█▄ تز ۳.
▬    جوانان، با اصرار بر «فرزند زمان خویشتن بودن»، کمتر به تأمل‌های ژرف و حساب‌گرانه و وسواس‌گون می‌پردازند؛ چرا که آن‌ها، بیشتر حواسشان به آینده است.
▬    در نتیجه‌ی خلأ توقف و تأمل، جوانان، در فضایی آکنده از «عدم قطعیت» زندگی می‌کنند. گسترش فن‌آوری‌های جدید اطلاعاتی و ارتباطی، روندهای جهانی‌سازی، افزایش امکانات و مقدورات به رغم فشاری که بر اقتصاد جهانی حاکم است، روند گسترش که نه، انفجار آزادی‌های فردی، اغتشاش گسترده در نقش‌های اجتماعی، همه و همه، شرایط متحولی را پدید آورده است که جوانان در بستر آن،  احساسی مشحون از «تحول» و «دگرگونی» دارند.
▬    البته این‌ها، روندهایی نیست که همه جوانان به یک اندازه دستخوش آن باشند، و این نابرابری، خود بخشی از مسأله است. مهم و تکرار: این نابرابری، خود بخشی از مسأله است.

▀█▄ تز ۴.
▬    در قیاس با نسل قبل «بسوز و بساز»، «نیازهای اساسی» جوانان شهری امروزین برآورده شده است: نیاز به غذا، سرپناه هر چند موقت، بهداشت، و آموزش.
▬    ولی، نیازهای مربوط به «رفاه اجتماعی» مشمول تعریف مجدد شده‌اند، و همین، وضع جوانان را از نظر خودشان، و از آن بیش، از نظر نسل پیشین و دولت‌ها، پیچیده و غامض و تا اندازه‌ای غیر قابل فهم کرده است. جوانان، گاهی از یکدیگر، و اغلب، بزرگ‌ترها از آن‌ها می‌پرسند: «آخه دردت چیه؟ آخه چی کم داری؟»

▀█▄ تز ۵.
▬    نیازهای مربوط به «رفاه اجتماعی»، شامل مسائل و مطالبات سبک زندگی که معادل پرسش هویت در نسل قبل شده است، نیاز مربوط به تحقق قابلیت‌های انسانی که در رده‌بندی آبراهام مزلو، یک سطح بالاتر آمده است، خواست تنوع در محیط زندگی، نیازهای اجتماعی از قبیل فقدان آداب و رسوم و هنجارهایی که آهنگ هم گامی با تکنولوژی‌های جدید داشته باشند، و نیاز به بازتعریف مؤثر روابط خانوادگی گرم و حمایت‌گر منتها در قالب جدید.

▀█▄ تز ۶.
▬    ماهیت چند بعدی «رفاه اجتماعی»، کیفیت زندگی را توسط ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه مشروط ساخته است. در واقع، کیفیت زندگی جوانان، تا حد زیادی تحت کنترل خود جوانان نیست و خصلت برون‌گرا یافته است. خود فرد، به دلیل بینش اجتماعی که به اصل به زیستن پیدا کرده است، کنترل چندانی بر درک خود از میزان کیفیت زندگی خویش ندارد.
▬    در نسل گذشته، همان نسل «بسوز و بساز»، افراد می‌توانستند کم و بیش از طریق تغییر دیدگاه خود به زندگی، ادراک از کیفیت زندگی خویش را بالا ببرند و با شرایط مختلف کنار بیایند. ولی پیچیدگی محیط در نسل جدید، باعث شده است که آن‌ها به سمت برداشت‌های کالایی‌تر و ملموس‌تر از کیفیت زندگی حرکت کنند. از این قرار، معمولاً نبود یک امکان یا تکنولوژی، برای زندگی آن‌ها می‌تواند یک فاجعه به حساب آید.

▀█▄ تز ۷.
▬    وضعیت شدیداً متحول و چند بعدی نیازهای نسل جوان، و سیر دگرگونی‌های تکنولوژی و خواست‌های متغیر کاربران، عملاً، منجر به فرتوتی و ناتوانی دولت‌های رفاهی متکفل، در همپایی با نیازهای جوانان شده است. البته، این، وضع و حال همه نهادهای اجتماعی است، ولی موقعیت دولت‌های رفاهی که پیش از این به دلیل آشفتگی مرزها در اثر تکنولوژی خراب بود، خراب‌تر هم شده است. به نظر می‌رسد که دولت‌های دموکراتیک امروز، اغلب به دلیل ناتوانی در پاسخگویی به مطالبات روز به روز منبسط شونده جوانان، مستمراً متحمل تغییر می‌شوند.

▀█▄ حال چه باید کرد؟
▬    در این زمینه مباحث گسترده‌ای لازم است که در اینجا مجالش نیست؛ تنها می‌توان به کلیدواژه‌ها اشاره کرد: (۱) فعال نمودن تشکل‌های مردمی و بویژه بسیج خود جوانان برای حل مسائل آنان، با به رسمیت شناختن این که دولت‌ها دیگر توان و چابکی لازم برای برخورد با این مسائل را نخواهند داشت؛ (۲) گسترش دیدگاه اشخاص به زندگی و فرصت‌های آن؛ (۳) تضمین حداقل عدالت توزیعی؛ (۴) تأکید بر حفظ و تضمین امنیت عمومی و امنیت روان‌شناختی؛ (۵) کنترل مخاطرات یا تبدیل مخاطرات به «ریسک اجتماعی» یا مخاطراتی که با مکانیسم‌های اجتماعی می‌توان احتمال وقوع و بزرگی آن را برآورد کرد و خود را به نحو معقولی برای مواجهه با آن‌ها آماده نمود؛ (۶) گسترش روز به روز قلمروهای تسهیل شده و روال‌مند زندگی؛ (۷) ترویج امکان ارضاء حس نوآوری؛ (۸) گسترش امکان فعالیت داوطلبانه، ثابت شده است که درگیر شدن جوانان در فعالیت‌های داوطلبانه مانند نمونه «اردوهای جهادی» در حس کیفیت زندگی آن‌ها بسیار مؤثر است؛ (۹) تقلیل سطح و گسترش و شدت رفتارهای خشونت‌آمیز؛ (۱۰) گسترش آزادی انتخاب به معنای ترویج فرآیندهایی که تصمیم‌گیری آگاهانه و عمل آزاد در راستای این تصمیم‌گیری‌ها را تسهیل می‌کند؛ (۱۱) بهبود امید اجتماعی و تلاش برای روشن و قابل محاسبه ساختن هر چه بیشتر آینده؛ (۱۲) ایجاد حوزه‌های متکثر و پر شور مربوط به مسائل عمومی، متشکل از دامنه رسمی (نهاد دولت) و دامنه‌های غیررسمی و بومی که ارتباط میان اعضای جامعه را تسهیل کنند؛ (۱۳) به رسمیت شناختن تعلق به یک جامعه، نه تنها فقط در قالب احساس ریشه‌دار بودن، بلکه به معنی احساس مسؤولیت و وفاداری؛ (۱۴) گسترش یک مفهوم کامل شهروندی، که بویژه ارتباط بین جوانان و پیکره سیاسی را از حالت یک طرفه مطالبه‌گری خارج کند و دو طرف در قبال یکدیگر حقوق و مسؤولیت‌هایی را پذیرا شوند، طوری که جوانان پیکره حکمرانی را از خود و خود را جزئی از حکومت‌داری بدانند؛ (۱۵) گسترش شور و مشورت جمعی و مشارکت جوانان، طوری که مشارکت جوانان در امور عمومی حالتی متقارن پیدا کند و آن‌ها بتوانند از مسائل اجتماع مطلع و آگاه شوند. در این زمینه نحوی اقدام تلفیقی لازم است که در آن نوجوانان به «مشارکت نمادین» در امور اجتماعی فراخوانده شوند و رفته رفته با پا گذاشتن به مقطع جوانی، این مشارکت به شکل «مشارکت واقعی» تبدیل شود. ظرفیت برای مشارکت تنها با تدریج و تمرین گسترش می‌یابد. در این زمینه تجربه «بسیج» یا انجمن‌های اسلامی دوران انقلاب و جنگ، تجربه‌های کاربردی و بومی شده‌ای هستند که انطباق با الگوهای آن توصیه می‌شود؛ و بالاخره، (۱۶) مبارزه پیوسته با فساد و عملکردهای غیرقانونی، به عنوان عاملی که انگیزه مشارکت را می‌خشکاند، از طریق اصرار مستمر بر ارتقاء شفافیت.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.