سخنرانی دکتر سیامک زند رضوی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، اردیبهشت ۹۵
▬ چرا علوم اجتماعی دانشگاهی از جامعه غافل است؟
▬ در سال ۲۰۰۵ مایکل بوراووی با تقسیم جامعهشناسی به حرفهای، سیاستگذار، انتقادی و مردم مدار به این پرسش پاسخی داد.
▬ جامعهشناسی حرفهای، دانشگاهی است، و دانشجویان و استادان، بیشتر درگیر سبک زندگی دانشگاهی هستند و از جامعه دور هستند؛ جامعهشناسان سیاستگذار هم البته، به دستگاه قدرت نزدیک میشوند و با پروژههای ایشان درگیر میشوند. این دسته بیشتر به جامعه نزدیک میشوند، اما، باز جامعه در مرحله دوم اهمیت قرار دارد، دسته سوم زیاد میخوانند و به دو گروه پیشین نقد دارند، اما، خودشان عموماً کاری نمیکنند.
▬ این سه گروه با وجود دعواهای قلمی با یکدیگر در یک اصل درباره جامعه ایران با هم توافق دارند و نگاهی منفی نسبت به جامعه ایران دارند و مثلاً، معتقدند ایرانیان غیر مشارکتی هستند و اجتماعی نیستند. در حالی که این سه گروه جامعهشناسان اگر از دیوار موجود میان جامعه و دانشگاه عبور کنند و برای مدتی با نگاه حرفهای و پژوهشی در جامعه زندگی کنند، این نگاه رنگ میبازد.
▀█▄ گذر از دیوار دانشگاه و جامعه
▬ من به تجربه از این دیوار گذشتم و با حضور در جامعه دریافتم که اولاً، اگر همه گروههای ذینفع را در یک محیط شناسایی نکنیم و صدایشان را نشنویم، هیچ صدایی را نمیشنویم. ثانیاً، اگر تاریخ منطقه و ارتباط گروههای بینام درک نشود، تغییر شرایط با کمک خود جامعه غیرممکن میشود، ثالثاً، اگر مثل دانشگاهها جامعه را جدا جدا کنیم، واقعیت اجتماعی غیرقابل درک میشود، رابعاً، دولت رانتیر از نوع نفتی با ساختار مصرفگرا بر اولویت منافع گروههای ذینفع خودش سدی برای مشارکت است و رفع این مشکل گروههای دیگر است، خامسا در جامعه گروههای مهم، اما، بدون بلندگویی وجود دارند که پژوهشگران باید صدای آنها را بازتاب دهند. سادساً به خاطر داشته باشیم تجربه محلی و تجربی یک وجه مسأله است و باید سطوح میانه و کلان و ارتباط این سه سطح را دریابیم.
▬ در این نوع فعالیت پژوهشگرانه استادان و دانشجویانی که از دیوار میگذرند، ابتدا از جایگاه پژوهشگر دور شده و تسهیلگر میشوند، اما، فرصت آموزش افراد در جامعه را دارند و کمک میکنند خود افراد جامعه دست به تحلیل جامعه بزنند. ما تاکنون، در گلخانه دانشگاه دلخوش بودهایم و جامعه ما فیلسوفان و جامعهشناسان و روانشناسان را جدی نمیگیرد، خشمگین بودهایم، اما، با گذر از دیوار موجود میان جامعه و دانشگاه میتوان با تسهیلگری فرایندی ایجاد کرد که در آن پژوهشگری به عنوان یک حق انسانی در اختیار همه افراد این جامعه قرار بگیرد.
▬ من نمیتوانم قضاوت کنم و نمیدانم صحنه به چه شکل است، اما، به وجود آمدن یک انجمن علمی دانشجویی این حس را در من به وجود میآورد که نهادهایی هست که این ظرفیت را دارد تا نظام دانش را به مسأله بدل کند، من فکر میکنم این مسألهای بنیادین است. ما اغلب از بیرون به نظام دانش نزدیک میشویم و دیگر آن وقت فقط نظام دانش نیست و علوم اجتماعی مسأله است و همواره میترسیم که عدهای علوم اجتماعی را میزنند و در این موضع میافتیم که از آن دفاع کنیم. من از این موضع خوشم نمیآید و برایم جذاب نیست، اگر چه خودم هم ممکن است گاهی این دفاع را انجام دهم.
مأخذ:اعتماد
هو العلیم