برداشت آزاد از مرحوم محمد تقی جعفری در شرح نهجالبلاغه؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ مراحل اولیه شناخت
• در مراحل اولیه شناخت قطع و یقینهایی است که ذهن آدمی را پشت سرهم درباره موضوعات و مسائل اشغال مینمایند. هر رویدادی که در برابر حواس ناظر نمودار میگردد، حقیقتی است مستقل و مجزا از همه چیز، به طوری که شناخت آن رویداد در همان موقعیت محدود که به وجود آمده یا نمودار گشته است، نه تنها امکانپذیر است، بلکه همان شناخت لازم و کافی است که رویداد را در آن موقعیت روشن خواهد ساخت. هر موضوعی که در این مرحله مطرح میشود، با کمال سادگی، خود را در اختیار حواس و ذهن میگذارد، و بدون هیچگونه پیچیدگی و وابستگی به علل گذشته و رویدادها و موضوعات همزمان، قابل درک و فهم میباشد. همچنین هر موضوع و رویدادی در این مرحله با همه چهرهها و ابعاد خود، در اولین برخورد با حواس و ذهن آدمی، خود را نشان میدهد. قانون مربوط به آن موضوع یا رویداد، در خود آن است، به طوری که اگر شناخته شود، قانونش هم شناخته میشود.
• مختصات این مرحله از شناختها بدین قرار است:
o الف. با نظر به ملاحظات فوق، قطع و یقینهایی که ذهن آدمی را اشغال مینمایند، مانند تأثراتی هستند که به وجود میآیند و از بین میروند، بدون این که تضاد و تناقض میان آنها قابل اهمیت بوده و انسان را به خود جلب نماید. و این، یک جریان بیعلت نیست، بلکه بدان جهت است که در این دوران، هنوز قدرت تعمیم و تجرید و حذف و انتخاب در مغز آدمی کاملاً به فعلیت نرسیده و احساسات و حمله و گریز او در برابر جریانات علم طبیعت و همنوعان خود، تعدیل نیافته است.
o ب. سرعت تصمیمگیری و اقدام به عمل که از نتایج قطع و یقین است، لذا اگر تعلیمات جبری و مقررات و آداب و رسوم اجتماعی نباشد، اقدامها و عملهای متضاد و متناقض این مرحله از عمر آدمیان، زندگی اجتماعی را میتواند مختل سازد.
o ج. بیپروایی درباره دانستههای گسیخته که همراه با قدرت جوانی است، اغلب جنبه تخریبی دارد، نه مثبت و سازندگی که احتیاج به درک قوانین و اصول زیربنایی و روبنایی و دگرگونیهای موقت و پایدار و قدرت تعمیم و تجرید همراه با شکیباییهای عقلانی دارد.
░▒▓ مراحل متوسط شناخت
• اگر سیر آدمی از مرحله یکم با مانعی روبرو نشود و علاقه به واقعیابی به تحریکات خود ادامه بدهد و محیط و جامعه مناسب پرورش ذهن بوده باشد، انکشاف ابعادی دیگر از واقعیات از یک طرف و روشن شدن تضاد و تناقض در برداشت از واقعیتها از طرف دیگر موجب جریان سیلی از شک و تردیدها در ذهن آدمی میگردد. این شک و تردیدها به حسب شرایط ذهنی و عوامل خارج از ذهن، نتایج گوناگونی را به وجود میآورد.
• به عنوان مثال، این شک و تردیدها برای کسانی که ضعف شخصیت در ارتباط با واقعیات دارند، ممکن است موجب رکود و افسردگی نشاط فعالیتهای ذهنی بوده باشد.
• در صورتی که برای شخصیتهای با ظرفیت و نیرومند بهترین عامل افزایش کنجکاوی و دقت و پیگیری واقعیات میباشد.
• به هر حال، مرحله دوم علم که مرحله متوسط نیز میتوان نامید، از مسیر احتمال و شک و ظن میگذرد.
• از یک جهت میتوان گفت: این مرحله جنبه تعیین کننده سرنوشت شناختهای آدمی است.
• دیده شده است که گروهی از رهروان این مرحله به جای آنکه علامت سؤال (؟) را مانند بیلی تلقی کنند، که برای کاوش و زیر و رو کردن اندوختههای متناقض در زیر قشر ذهن، بهترین وسیله میباشد، علامت مزبور را عینکی دائمی تلقی نموده، به چشمان خود میزنند این نکته را هم که اهمیت فوقالعاده دارد، به خاطر بسپاریم که گروهی از ساقط شدگان در این مرحله دوم، برای ابراز رشد شخصیت در شناخت، از اظهار شک و تردید در شناخت واقعیات جهان هستی، با قیافهای فیلسوفانه وارد میدان میشوند و با گفتن امثال این جملات: «بله، ما هم جهان را نشناختیم»، «حقیقت شناختنی نیست»، «تا بدانجا رسید دانش من......که بدانم همی که نادانم» ابو شکور بلخی، به مغز خود خیانت میورزند. در گذشته جزوهای را دیدم که یک دانشجوی سالهای لیسانس نوشته و عکس خود را با چهرهای جا افتاده و متفکرانه روی جلد چاپ کرده و این رباعی معروف ابن سینا را زیر عکسش چاپ کرده است: «دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت......یک موی ندانست ولی موی شکافت». در زیر آن عکس نوشتم: خوشا به حالت. و اگر خودش را میدیدم این شعر را برای او میخواندم: «تو بیخبری، بیخبری کار تو نیست......هر بیخبری را نرسد بیخبری»
░▒▓ مرحله عالی شناخت
• مرحله عالی شناخت، عبارتست از قرار گرفتن ذهن آدمی در عالیترین قله معرفت که جهان هستی در مقابل دیدگانش انبساط پیدا میکند، و دهشت و حیرت و نشاط کسی را دارد که از خانههای تنگ و تاریک و کوچههای باریک و سنگلاخ و پرموانع گذشته و سوار کشتی شده و اقیانوسی پهناور و بیکران در دیدگاهش قرار گرفته است. این، همان مرحله عالی است که با مشاهده جمال و جلال پرفروغ عالم هستی، ایمان اطمینانبخش و فعالی را در درون آدمی به وجود میآورد و حیات او را از تصادف و ابهام و بیهدفی نجات میدهد.
مآخذ:...
هو العلیم