فیلوجامعه‌شناسی

پل سوییزی و پل باران؛ كلیات دیدگاه‌ها

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از جرج ریتزر؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


• باران و سویزی كارشان را با انتقاد از علم اجتماعی ماركسیستی آغاز كردند كه همان صورت‌بندی‌ها را تكرار می‌كرد و از تبیین تحولات مهم اخیر در جوامع سرمایه‌داری ناكام مانده بود. آنان نظریه ماركسیستی را به جمود متهم كردند، زیرا همچنان بر پنداشت یك اقتصاد رقابتی تكیه می‌كرد. به نظر آن‌ها، یك نظریۀ نوین ماركسیستی این را باید تشخیص دهد كه سرمایه‌داری رقابتی جایش را در بیشتر موارد به سرمایه‌داری انحصاری داده است.
• قضیۀ اصلی برای باران و سوییزی تشخیص ماهیت سرمایه‌داری انحصاری بود. سرمایه‌داری انحصاری به این معنا است كه یك یا چند سرمایه‌دار نظارت بر بخش معینی از اقتصاد را به دست می‌آورند. آشكار است كه رقابت در سرمایه‌داری انحصاری بسیار كمتر از سرمایه‌داری رقابتی است. در سرمایه‌داری رقابتی، سازمان‌ها بر مبنای قیمت با یكدیگر رقابت می‌كنند؛ یعنی سرمایه‌داران می‌كوشند با ارائه قیمت‌های كمتر كالاهای بیشتری را به فروش رسانند. اما در سرمایه‌داری انحصاری، شركت‌ها دیگر نیازی ندارند كه به چنین شیوه‌ای با هم رقابت كنند؛ زیرا یك یا چند شركت بازار را تحت نظارت دارند؛ رقابت از قلمرو قیمت‌ها به عرصۀ فروش انتقال می‌یابد. تبلیغات، بسته بندی و روش‌های دیگر جلب مصرف‌كنندگان احتمالی، تنها قلمروهای رقابت به شمار می‌آیند.
• انتقال از عرصۀ رقابت در قیمت به قلمرو رقابت در فروش، بخشی از فراگردی است كه شاخص سرمایه‌داری انحصاری می‌باشد ـ یعنی عقلانیت روزافزون. رقابت در قیمت بسیار نامعقول پنداشته می‌شود. یعنی، از دیدگاه سرمایه‌دار انحصاری، عرصۀ كالا به قیمت‌های هرچه پایین‌تر، تنها می‌تواند به آشفتگی در بازار بینجامد، البته اگر سود كمتر و حتی ورشكستگی را ندیده گیریم. اما برعكس، رقابت در فروش، یك نظام خصمانه نیست، بلكه حتی برای صنعت تبلیغات نیز كار فراهم می‌كند. وانگهی، از طریق افزودن هزینه‌های فروش و تبلیغ به قیمت تمام شده، قیمت‌ها را می‌توان بالا نگه‌داشت. پس رقابت در فروش از رقابت در قیمت بسیار كم خطرتر است.
• جنبۀ اساسی دیگر سرمایه‌داری انحصاری، پیدایش شركت‌های غول‌آسا است، بدین‌سان كه چند شركت بزرگ بیشتر بخش‌های اقتصاد را تحت نظارتشان می‌گیرند. در سرمایه‌داری رقابتی، یك سازمان منحصراً تحت نظارت یك كارفرما اداره می‌شد. اما یك شركت نوین سرمایه‌داری را شمار گسترده‌ای از سهامداران در تملك دارند، ولی چند سهامدار عمده بیشترین سهام را در اختیار دارند. هرچند سهامداران شركت را در تملك دارند،‌ اما این مدیران هستند كه بر شركت نظارت روزانه اعمال می‌كنند. در سرمایه‌داری انحصاری، مدیران نقش تعیین كننده دارند، همچنان که كارفرمایان در سرمایه‌داری رقابتی نقشی اساسی داشتند. مدیران قدرت چشمگیری دارند و خواهان حفظ این قدرت نیز هستند. آن‌ها حتی می‌كوشند تا آنجا كه ممكن است به جای اتكاء بر منابع اعتباری خارجی، اعتبار مورد نیازشان را از منابع داخلی تأمین كنند و بدین‌سان، برای شركت‌هایشان استقلال مالی به دست بیاورند.
• باران و سویزی دربارۀ جایگاه كانونی مدیران شركت‌ها در جامعه نوین سرمایه‌داری بحث‌های فراوانی كرده‌اند. به نظر آن‌ها، مدیران گروه بسیار عقل‌گرایی‌اند كه هدفشان به حداكثر رساندن سود سازمان‌شان است. از همین روی، آن‌ها به مخاطراتی كه ویژگی كارفرمایان پیشین بود، تن در نمی‌دهند. این مدیران در مقایسه با كارفرمایان چشم‌انداز درازمدت‌تری دارند. در حالی كه سرمایه‌داران پیشین علاقمند بودند كه سودشان را در كوتاه مدت به حداكثر رسانند، مدیران نوین می‌دانند كه چنین كوشش‌هایی سرانجام به آشفته بازار رقابت در قیمت خواهد انجامید كه نتیجه‌اش تأثیر منفی در سوددهی درازمدت شركت است. این مدیران در كوتاه مدت برخی از سودهایشان را برای به حداكثر رساندن سوددهی در درازمدت، فدا می‌كنند.
• قضیۀ اساسی در سرمایه‌داری انحصاری، توانایی نظام برای ایجاد و استفاده از مازاد اقتصادی است. مازاد اقتصادی به عنوان تفاوت ارزش میان آنچه كه یك جامعه تولید می‌كند و هزینه‌های تولید آن، تعریف شده است. باران و سوییزی به خاطر پرداختن به قضیۀ مازاد اقتصادی، از توجه ماركس به استثمار كارگر روی برگرداندند و به جای آن بر پیوندهای میان اقتصاد و نهادهای اجتماعی دیگر، به ویژه بر قضیۀ جذب مازاد اقتصادی به وسیلۀ این نهادهای دیگر تأكید كردند.
• مدیران سرمایه‌دار نوین نمی‌توانند از پس پیامدهای موفقیت‌شان برآیند. از یك سوی، به خاطر جایگاه انحصاریشان در اقتصاد می‌توانند قیمت‌ها را خودسرانه تعیین كنند. اما از سوی دیگر، خواهان آنند كه به ویژه از طریق حذف هزینه‌های كارگری، هزینه‌های سازمانشان را پایین بیاورند. این توانایی بالا بردن قیمت‌ها و پایین آوردن هزینه‌ها، سطح مازاد اقتصادی را بالا می‌برد.
• مسأله‌ای كه این سرمایه‌داران با آن روبرو می‌شوند، این است كه با مازاد اقتصادی چه كار بكنند. یكی از راه‌حل‌های این مسأله مصرف كردن مازاد است ـ دادن حقوق‌های كلان به مدیران و سود هنگفت به سهامداران كه خرج خرید قایق‌های تفریحی، رولزرویس، جواهرات و خاویار می‌شود. این كار را تا اندازه‌ای می‌توان انجام داد، اما مازاد اقتصادی چندان هنگفت است كه نخبگان نظام نمی‌توانند حتی بخش كوچكی از آن را به مصرف رسانند. وانگهی، مصرف چشمگیر، بیشتر ویژگی كارفرمایان پیشین بود تا مدیران جدید و سهامداران.
• چارۀ دیگر، سرمایه‌گذاری مازاد اقتصادی در اموری چون بهبود تكنولوژی و سرمایه‌گذاری‌های خارجی است. این اقدام به ظاهر معقولانه كه برخی از مدیران به آن دست می‌زنند، ایرادهای عمده‌ای دارد، بدین‌سان كه اگر درست انجام گیرد، مازاد بیشتری را به بار می‌آورد. این پیامد، مسأله كاربرد مازاد اقتصادی را تنها وخیم‌تر می‌سازد.
• افزایش خدمات مربوط به فروش نیز ممكن است برخی از این مازاد را جذب كند. سرمایه‌داران نوین با تبلیغات و ایجاد و گسترش بازارهایی برای فروش محصولاتشان و تمهیداتی همچون تغییر الگوهای تولید، از رده خارج كردن برنامه‌ریزی شده و ایجاد اعتبارهای مصرفی سهل‌الوصول، می‌توانند سطح تقاضا را بالا برند. اما این راه حل هم مسایلی برای خود دارد. نخست آن كه این اقدامات نمی‌تواند به اندازۀ كافی مازاد اقتصادی را جذب كند. دیگر اینكه چنین كوشش‌هایی ممكن است باعث گسترش بیشتر شركت شده كه خود همین امر به افزایش هرچه بیشتر سطح مازاد می‌انجامد.
• به عقیده باران و سوییزی، تنها راهی كه باقی می‌ماند، اتلاف مازاد است. برابر با این شیوه، مازاد اقتصادی را باید هدر داد و دو راه بیشتر برای این كار وجود ندارد. یك راه، مصرف مازاد در مخارج غیر نظامی دولت همچون نگه‌داشتن میلیون‌ها كارگر مازاد در هزینه‌های نظامی دولت، از جمله تأمین اعتبار حقوق كاركنان بخش نظامی و بودجۀ چندین میلیارد دلاری ارتش برای خرید جنگ افزارهای گران قیمتی است كه به سرعت از رده خارج می‌شوند.
• موضع فكری باران و سوییزی چندین نقطه ضعف دارد. یكی آنكه از راه حل‌های آن‌ها چنین بر می‌آید كه به راستی راه مناسبی برای خلاصی از شر مازاد اقتصادی وجود ندارد و شاید خود آن‌ها می‌خواستند چنین صورتی پیش بیاید. از چاره اندیشی‌های آن‌ها آشكارا چنین استنباط می‌شود كه مسأله مازاد اقتصادی در سرمایه‌داری، تناقضی غیرقابل رفع به شمار می‌‌آید. در واقع، همۀ هزینه‌های سرمایه‌داری به تقاضای بیشتر و در نهایت مازاد افزونتر، می‌انجامد. كاركنان دولتی و نظامی پول‌هایشان را صرف خرید كالاهای بیشتر می‌كنند و همین كه برخی از تجهیزات نظامی مستهلك می‌شوند، تقاضا برای تجهیزات نوتر و بهتر مطرح می‌گردد.
• انتقاد دیگری كه می‌توان به باران و سویزی وارد كرد، این است كه آن‌ها به خردمندی مدیران بیش از اندازه تأكید می‌ورزند. برای مثال، هربرت سایمون (۱۹۵۷)، استدلال می‌كند كه مدیران به پیدا كردن راه حل‌های ضعیف و با حداقل كفایت بیشتر علاقمندند (و تنها همین كار از دست‌شان برمی‌آید) تا راه‌حل‌های بسیار خردمندانه و سودآور. قضیۀ دیگر این است كه آیا مدیران به راستی شخصیت‌های اساسی در سرمایه‌داری نوین به شمار می‌آیند. بسیاری بر این عقیده‌اند كه در واقع سهامداران بزرگ نظام سرمایه‌داری را تحت نظارت دارند.
• كوتاه سخن، آن كه باران و سوییزی تأكید سنتی نظریۀ ماركسیستی بر اقتصاد را پذیرفته‌اند ولی آن را در جهت تازه‌تر و مهم‌تری سوق داده‌اند. آن‌ها به ویژه تأكید این نظریه را از فراگرد كار به ساختارهای اقتصادی جامعۀ نوین سرمایه‌داری انتقال دادند. از این پس به بریورمن می‌پردازیم كه با وجود تأثیرپذیری از كار باران و سوییزی، خواستار بازگشت به توجه سنتی ماركسیسم به فراگرد كار بود.
مآخذ:...
هو العلیم

  • آزاده,فردوسی  - جامعه شناسی

    باسلام , لطفأ اگه امکانش هست مشخص کنید کدام جامعه شناس کلاسیکه,کدام میانی,وکدام معاصر میباشد,با تشکر
    ---------------
    سلام و احترام
    جامعه شناسان کلاسیک و مانند فیزیکدانان کلاسیک، دانشمندانی هستند که موفق شده اند یک هسته بنیادی برای واقعیت اجتماعی بیابند و تنوع واقعیت اجتماعی را بر مبنای آن هسته وحدت بخشی توضیح دهند. در واقع، آنها سازندگان گریت تئوری هستند. به تفاوت، تا نه جامعه شناس را در شمار کلاسیک ها محسوب می کنند؛ اسپنسر، کنت، مارکس، زیمل، وبر، دورکیم، هومنز، مید و پارسنز.

    به لحاظ تسلسل زمانی، رده بندی های متفاوتی از جامعه شناسان هست. یک رده بندی معنادار رده بندی به اندیشه اجتماعی تا 1838، از 1838 تا 1968، از 1968 تا 1998 و 1998 به بعد است.
    1838/ میانه انشاء درس های فلسفه اثباتی کنت
    1968/ تاریخ نمادی پایان مدرنیسم
    1998/ سال مرگ لیوتار و تاریخ نمادی پایان پسامدرنیسم

  • دانشجو  - ذكر منبع

    با عرض سلام و خسته نباشيد
    مطلب بسيار مفيدي بود، كاش منبع را ذكر ميكرديد تا هم كارتان ارزش پيدا ميكرد و هم براي دانش پژوه دنبال كردن مطالب آسانتر ميشد.
    موفق باشيد

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.