سعدالله زارعی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• اگر چه موضوع اعلام نتایج رسمی انتخابات ریاست جمهوری مصر باید «بسیار مهم» باشد، توجه چندانی را به خود معطوف نکرده است، گویا نه در داخل مصر و نه در بیرون، کسی منتظر اعلام نتیجه انتخابات نیست. دلایل چنین وضعیتی کاملاً روشن است، با اتفاقات اخیر، «ریاست جمهوری مصر» به فردی که قدرت ندارد تبدیل شده است و این موضوعی است که بدبینی بسیاری را نسبت به اصل و نتیجه تحولات مصر سبب گردیده است و البته این احساس به کسانی مربوط میشود که تحولات را از منظر «قدرت» و «سیاست» مطالعه میکنند و به وجوه اسلامی تحولات و جامعه شناختی و روانشناسی برخاسته از آن در انقلاب مصر کمتر توجه میکنند.
• اگر ما از پوسته ظاهر گذر کنیم درمییابیم که در جریان تحولات مصر وضعیت مردم و گرایشات آنان، وضعیت نخبگان و احزاب اسلام گرا و میزان توانمندیهای مدیریتی آنان و وضعیت غرب و نیروهای وابسته به آن و برنامههای آنان شفاف شد. بنابراین در تحلیل تحولات و با استفاده از «نشانه شناسی» باید بگوییم:
░▒▓ ۱.
• به طور طبیعی این سوال در مورد مصر وجود داشت که «مردم چه میخواهند و چه نمیخواهند» وقتی انقلاب در مصر شروع شد و تا پیش از انتخابات آذر و دی ماه ۱۳۹۰، کم نبودند کسانی که در ایران و کشورهای دیگر میگفتند اولاً در مصر انقلابی اتفاق نیفتاده بلکه مردم دنبال تغییرات حداقلیاند و ثانیاً دنبال اسلام و حاکمیت اسلامی نیستند و حکومتی سکولار را ترجیح میدهند. انتخابات مجلس که برگزار شد احزاب اسلام گرا توانستند ۹۰ درصد آراء مسلمانها و به طور کلی ۸۰ درصد آراء مردم مصر را بدست آورند، رأی غربگراها و ملیگراها و کرسیهای آنان در مجلس حداکثر به ۹ درصد رسید، رأی و کرسی عوامل رژیم سابق به حدود یک درصد و رأی و کرسیهای قبطیان-مسیحیان- هم به حدود ۱۰ درصد رسید این موضوع هم از هویت و هم از عزم مردم مصر پرده برداری کرد و واقعیت مصر را به طور عریان به نمایش گذاشت و در واقع راه چون و چرا درباره ماهیت انقلاب مصر را بست. پس از این بود که نتانیاهو در «کنست» گفت:«خودمان را فریب ندهیم، هویت حرکتهای مردم در منطقه، اسلامی است و نه هر چیز دیگر» این موضوع به طور کاملاً طبیعی و البته مشهود، نگرانی غرب و سران بعضی از کشورهای عربی نظیر عربستان و نظامیان و لائیکهای مصر را برانگیخت و به تکاپو واداشت. به نظر میآید که مخالفان داخلی و خارجی خود را نیازمند چنین آزمایشی میدیدند. این آزمایش با نتایج کاملاً روشن انجام شد و معلوم شد که در کجای مصر و به چه میزان به کدام تفکر گرایش وجود دارد و برای مقابله با نقاط ناهمخوان چه باید کرد.
░▒▓ ۲.
• آزمایش مصریان که در ذات خود نوعی خطرپذیری را هم به همراه داشت روی مجلس انجام شد. اگر به ساختار مجلس مصر نگاه بیندازیم و بعد آن را با قوه مجریه مقایسه کنیم درمی یابیم که مجلس از آنچنان قدرتی برخوردار نیست. رژیم در دوران ناصر، سادات و مبارک مجلس شعب مصر را در حد یک مجلس مشورتی تنزل داده بود چرا که قوه مجریه و مراکز مرتبط آن مثل دستگاه قضایی، ارتش و سازمانهای امنیتی در هیچ موضوعی پاسخگوی مجلس نبودند و مجلس هم حق سوال از آنان نداشت ضمن اینکه مصوبات مجلس بدون تایید رئیس جمهور اعتبار نداشت و باز علاوه بر آن رئیس جمهور میتوانست قوانینی را وضع کند بدون آنکه نیازمند تایید آن به وسیله مجلس باشد. چنین مجلسی اگر بدست مخالفان رئیس جمهور هم میافتاد برای رئیس جمهور که تبلور حاکمیت و کلیت نظام سیاسی بود، ضرر نداشت و اگر به نقطه خطر میرسید رئیس جمهور طبق قانون میتوانست آن را منحل یا معلق نماید. کما اینکه در مواردی هم اتفاق افتاد. نظامیان و دستهای خارجی هدایت کننده آنان به انتخابات آزاد مجلس تن دادند تا بتوانند در فضایی روشن درباره موضوع اصلی یعنی ریاست جمهوری تصمیم بگیرند.
• اما انتخابات ریاست جمهوری برای غرب و عوامل آن اهمیت ویژهای داشت چرا که رئیس جمهور در ساختار و جامعه مصر دارای موقعیت ویژهای بود. نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در همان آذرماه ۱۳۹۰- که انتخابات مجلس در ۹ استان مرکزی و غربی مصر برگزار گردید- کاملاً معلوم بود و دیگر همه میدانستند که بدون تردید یک اسلام گرا از درون جمعیت اخوانالمسلمین رئیس جمهور میشود. این موضوع برای غرب بسیار وحشت آفرین بود چرا که از یک سو آنان با مبانی فکری و هدف گذاری رهبران و بدنه اخوان آشنا بودند و از سوی دیگر به وضوح میدانستند پیروزی اسلامگرایان در مصر نه تنها مصر بلکه کل منطقه عربی را دگرگون میکند و اساساً خاورمیانه، خاورمیانه جدیدی میشود از این رو با مشخص شدن نتیجه انتخابات در آذرماه ۹۰ برنامه ریزی منسجمی برای بهم زدن بازی شروع شد. برنامه این بود که یا دست اخوان به ریاست جمهوری نرسد یا صندلی ریاست جمهوری، آنقدر لرزان شود که اخوان نتواند از آن بهرهای ببرد.
░▒▓ ۳.
• بازی غرب، رژیمهای عربی و نظامیان با کارت رژیم سابق مصر شروع شد دلیل آن هم این بود که آنان کارت دیگری در اختیار نداشتند از سوی دیگر آنان بازی را با چاشنی «خشونت» توأم کردند چرا که در بازی مسالمت آمیز دست برتر با حریف بود اولین اقدام آنان این بود که کمال جنذوری را که به سرسختی مشهور بود، سر کار آوردند و نخست وزیر قبلی که نسبتی هم با جوانان انقلاب- موسوم به ۶ آوریل و ۲۵ ژوئن- داشت را برکنار کردند، اقدام بعدی کاندیدا کردن سرلشکر احمد شفیق- مظهر کامل رژیم مبارک- و بی اعتنایی به اعتراضات مردم در این خصوص بود. اقدام بعدی بالا کشیدن شفیق به رتبه دوم بود و حال آنکه همه میدانستند گروههای موسوم به سلفی در رتبه دوم رای هستند. اقدام بعدی، تطهیر مبارک، فرزندان و عوامل اصلی رژیم او از جرائم قطعی و آشکار بود و در نهایت اقدام آنان به انحلال مجلس بیانگر آن بود که نظامیان نمیخواهند دگرگونی عمیق مصر را نظاره و تحمل کنند.
• کاملاً واضح بود که اقدامات دستگاه نظامی، مصر را به تشنج میکشاند و روند سیاسی را با محدودیت زیاد مواجه میگرداند. این موضوعی نبود که از چشم نظامیان و کشورهای خارجی حامی آنان پوشیده مانده باشد. نظامیان معتقد بودند اسلامگراها در مواجهه با این محدودیتها یا از بدست آوردن ریاست جمهوری و در نتیجه حکومت مصر منصرف شده و کنار میکشند یا اینکه بر رسیدن به ریاست جمهوری تاکید مینمایند و تا آخر خط میمانند از منظر نظامیان این هر دو میتواند برای عوامل رژیم گذشته فرصت ساز باشد. از این منظر اگر اسلامگراها در مواجهه با محدودیتها، کناره گیری کنند و دولت را به غیرمذهبیها واگذار نمایند در این صورت یک فرصت ۴ ساله را برای حل و فصل مسایل به نفع خود به نظامیان دادهاند. نتیجه چنین تصمیم گیری میتواند به حذف اسلام گرایی- به طور دائم یا موقت- منجر شود. اما اگر اسلامگراها علیرغم محدودیتها تا آخر پای کار انتخابات بمانند در این صورت از آنجا که به محدودیتها تن دادهاند، دولتی با محدودیتهای زیاد را بدست میآورند و در عین ناتوانی باید پاسخگوی مردم- آن هم در شرایط سخت دوره انتقال- باشند. چنین رئیس جمهوری ضرری به نظامیان و دولتهای خارجی حامی آنان نمیزند.
• اما در این ماجرا به نظر میآید که نظامیان و آمریکا، فرانسه و عربستان از دو نکته اصلی غفلت کردهاند؛ نکته اول این است که آنچه سبب کناره گیری مبارک از قدرت شد یک بازی سیاسی نبود بلکه قیام پیگیرانه مردمی بود که با بهره گیری از معارف دینی و برای تحول اساسی به میدان آمده بودند همانها هنوز هستند و پشیمان هم نشدهاند. اگر اخوان فقط ۱۳ میلیون طرفدار داشته باشد که قطعاً هواداران آن کمتر از ۲۰میلیون نفر نیست و اگر تنها ۱۰درصد از هواداران آماده حضور جدی در میادین و خیابانها باشند برای سرنگونی نظامیان حاکم کنونی و یا دست نشاندگان آنان، کفایت میکند. بنابراین نظامیان اگر با حیله و ترفند بتوانند آراء را دگرگون نشان دهند، واقعیت ۸۰ درصدی مردمی که در آذر و دی سال گذشته به اسلامگراها رای دادند را نمیتوانند دگرگون کنند. نکته دوم این است که اخوانالمسلمین اگرچه در ساختار فعلی حکومت، نیرویی ندارد ولی در سطح ملی و حتی منطقهای دارای هواداران جدی است. همین نظامیان فراموش نکرده اند که بخش وسیعی از نیروهایی که در جریان جنگ ۱۳۲۷(۱۹۴۸ م) به کمک ملک فاروق با رژیم صهیونیستی آمدند، اخوانی بودند. کما اینکه حداقل ۲۰۰ هزار نفر از نیروهایی که در جریان جنگهای ۱۹۳۵ و ۱۳۴۶ به کمک ناصر آمدند، اخوانی بودند و بیش از ۳۰۰ هزار نفر نیرویی که در یک حمله برق آسا، سادات را در جنگ ۱۹۷۳ یاری دادند و خط استراتژیک «بارلو» را شکستند، همین اخوانیها بودند. اخوان در این صحنه خطاهای استراتژیک بسیاری داشت که بخش اصلی آن به اعتماد بی دلیل به نظامیان برمی گردد ولی این اخوان هنوز هم مهمترین و فراگیرترین تشکل مصری است و قادر است صحنه تحولات را به سمتی غیر از آنچه غرب به دنبال آن است، سوق دهد.
• صحنه تحولات مصر یک نکته مهم را هم به اسلامگراها و به خصوص شخصیتهای اسلام گرای مصر یادآوری کرد و آن هم این بود که از نردبان پوسیده نمیتوان بالا رفت. اکثر نیروها و شخصیتهای اسلام گرا گمان میکردند که میتوانند بدون مقابله با نظامیان و با بهره گیری از سازوکارهای نظام، نظام را ساقط کنند و نظامی جدید را به وجود آورند. بر این اساس آنان گمان میکردند خود انتخابات پاسخ نظامیان را میدهد. تحولات دو ماه اخیر مصر این انگاره را باطل کرد.
• اسلامگراها قاعدتاً دریافتهاند که برای ساخت بنای جدید ویران کردن کامل بنای قبلی ضرورت دارد. اگر اسلامگراها به جای تن دادن به انتخاباتی که قانون آن را قبلیها نوشته و اجرای آن را هم قبلیها در دست دارند، در میدان میماندند و روی ساخت های جدید تاکید میکردند نظامیان چارهای جز پذیرش نداشتند اگر سازوکارهای تغییر را خود انقلابیون چیده بودند، انتخابات قطعاً با حضور حداکثری مردم برگزار میشد و امکان رخنه نیروهای مخالف انقلاب در آن وجود نداشت. البته با نگاه به متن میتوانیم بگوییم اخوانالمسلمین میتواند از این شکست در تاکتیک به پیروزی در استراتژی برسد. یعنی اخوانالمسلمین باید- به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز مبعث- دریافته باشد که «پیروزی بدون مجاهدت و خطرپذیری امکان پذیر نیست».
مآخذ:...
هو العلیم
سعدالله زارعی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• اگر چه موضوع اعلام نتایج رسمی انتخابات ریاست جمهوری مصر باید «بسیار مهم» باشد، توجه چندانی را به خود معطوف نکرده است، گویا نه در داخل مصر و نه در بیرون، کسی منتظر اعلام نتیجه انتخابات نیست. دلایل چنین وضعیتی کاملاً روشن است، با اتفاقات اخیر، «ریاست جمهوری مصر» به فردی که قدرت ندارد تبدیل شده است و این موضوعی است که بدبینی بسیاری را نسبت به اصل و نتیجه تحولات مصر سبب گردیده است و البته این احساس به کسانی مربوط میشود که تحولات را از منظر «قدرت» و «سیاست» مطالعه میکنند و به وجوه اسلامی تحولات و جامعه شناختی و روانشناسی برخاسته از آن در انقلاب مصر کمتر توجه میکنند.
• اگر ما از پوسته ظاهر گذر کنیم درمییابیم که در جریان تحولات مصر وضعیت مردم و گرایشات آنان، وضعیت نخبگان و احزاب اسلام گرا و میزان توانمندیهای مدیریتی آنان و وضعیت غرب و نیروهای وابسته به آن و برنامههای آنان شفاف شد. بنابراین در تحلیل تحولات و با استفاده از «نشانه شناسی» باید بگوییم:
░▒▓ ۱.
• به طور طبیعی این سوال در مورد مصر وجود داشت که «مردم چه میخواهند و چه نمیخواهند» وقتی انقلاب در مصر شروع شد و تا پیش از انتخابات آذر و دی ماه ۱۳۹۰، کم نبودند کسانی که در ایران و کشورهای دیگر میگفتند اولاً در مصر انقلابی اتفاق نیفتاده بلکه مردم دنبال تغییرات حداقلیاند و ثانیاً دنبال اسلام و حاکمیت اسلامی نیستند و حکومتی سکولار را ترجیح میدهند. انتخابات مجلس که برگزار شد احزاب اسلام گرا توانستند ۹۰ درصد آراء مسلمانها و به طور کلی ۸۰ درصد آراء مردم مصر را بدست آورند، رأی غربگراها و ملیگراها و کرسیهای آنان در مجلس حداکثر به ۹ درصد رسید، رأی و کرسی عوامل رژیم سابق به حدود یک درصد و رأی و کرسیهای قبطیان-مسیحیان- هم به حدود ۱۰ درصد رسید این موضوع هم از هویت و هم از عزم مردم مصر پرده برداری کرد و واقعیت مصر را به طور عریان به نمایش گذاشت و در واقع راه چون و چرا درباره ماهیت انقلاب مصر را بست. پس از این بود که نتانیاهو در «کنست» گفت:«خودمان را فریب ندهیم، هویت حرکتهای مردم در منطقه، اسلامی است و نه هر چیز دیگر» این موضوع به طور کاملاً طبیعی و البته مشهود، نگرانی غرب و سران بعضی از کشورهای عربی نظیر عربستان و نظامیان و لائیکهای مصر را برانگیخت و به تکاپو واداشت. به نظر میآید که مخالفان داخلی و خارجی خود را نیازمند چنین آزمایشی میدیدند. این آزمایش با نتایج کاملاً روشن انجام شد و معلوم شد که در کجای مصر و به چه میزان به کدام تفکر گرایش وجود دارد و برای مقابله با نقاط ناهمخوان چه باید کرد.
░▒▓ ۲.
• آزمایش مصریان که در ذات خود نوعی خطرپذیری را هم به همراه داشت روی مجلس انجام شد. اگر به ساختار مجلس مصر نگاه بیندازیم و بعد آن را با قوه مجریه مقایسه کنیم درمی یابیم که مجلس از آنچنان قدرتی برخوردار نیست. رژیم در دوران ناصر، سادات و مبارک مجلس شعب مصر را در حد یک مجلس مشورتی تنزل داده بود چرا که قوه مجریه و مراکز مرتبط آن مثل دستگاه قضایی، ارتش و سازمانهای امنیتی در هیچ موضوعی پاسخگوی مجلس نبودند و مجلس هم حق سوال از آنان نداشت ضمن اینکه مصوبات مجلس بدون تایید رئیس جمهور اعتبار نداشت و باز علاوه بر آن رئیس جمهور میتوانست قوانینی را وضع کند بدون آنکه نیازمند تایید آن به وسیله مجلس باشد. چنین مجلسی اگر بدست مخالفان رئیس جمهور هم میافتاد برای رئیس جمهور که تبلور حاکمیت و کلیت نظام سیاسی بود، ضرر نداشت و اگر به نقطه خطر میرسید رئیس جمهور طبق قانون میتوانست آن را منحل یا معلق نماید. کما اینکه در مواردی هم اتفاق افتاد. نظامیان و دستهای خارجی هدایت کننده آنان به انتخابات آزاد مجلس تن دادند تا بتوانند در فضایی روشن درباره موضوع اصلی یعنی ریاست جمهوری تصمیم بگیرند.
• اما انتخابات ریاست جمهوری برای غرب و عوامل آن اهمیت ویژهای داشت چرا که رئیس جمهور در ساختار و جامعه مصر دارای موقعیت ویژهای بود. نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در همان آذرماه ۱۳۹۰- که انتخابات مجلس در ۹ استان مرکزی و غربی مصر برگزار گردید- کاملاً معلوم بود و دیگر همه میدانستند که بدون تردید یک اسلام گرا از درون جمعیت اخوانالمسلمین رئیس جمهور میشود. این موضوع برای غرب بسیار وحشت آفرین بود چرا که از یک سو آنان با مبانی فکری و هدف گذاری رهبران و بدنه اخوان آشنا بودند و از سوی دیگر به وضوح میدانستند پیروزی اسلامگرایان در مصر نه تنها مصر بلکه کل منطقه عربی را دگرگون میکند و اساساً خاورمیانه، خاورمیانه جدیدی میشود از این رو با مشخص شدن نتیجه انتخابات در آذرماه ۹۰ برنامه ریزی منسجمی برای بهم زدن بازی شروع شد. برنامه این بود که یا دست اخوان به ریاست جمهوری نرسد یا صندلی ریاست جمهوری، آنقدر لرزان شود که اخوان نتواند از آن بهرهای ببرد.
░▒▓ ۳.
• بازی غرب، رژیمهای عربی و نظامیان با کارت رژیم سابق مصر شروع شد دلیل آن هم این بود که آنان کارت دیگری در اختیار نداشتند از سوی دیگر آنان بازی را با چاشنی «خشونت» توأم کردند چرا که در بازی مسالمت آمیز دست برتر با حریف بود اولین اقدام آنان این بود که کمال جنذوری را که به سرسختی مشهور بود، سر کار آوردند و نخست وزیر قبلی که نسبتی هم با جوانان انقلاب- موسوم به ۶ آوریل و ۲۵ ژوئن- داشت را برکنار کردند، اقدام بعدی کاندیدا کردن سرلشکر احمد شفیق- مظهر کامل رژیم مبارک- و بی اعتنایی به اعتراضات مردم در این خصوص بود. اقدام بعدی بالا کشیدن شفیق به رتبه دوم بود و حال آنکه همه میدانستند گروههای موسوم به سلفی در رتبه دوم رای هستند. اقدام بعدی، تطهیر مبارک، فرزندان و عوامل اصلی رژیم او از جرائم قطعی و آشکار بود و در نهایت اقدام آنان به انحلال مجلس بیانگر آن بود که نظامیان نمیخواهند دگرگونی عمیق مصر را نظاره و تحمل کنند.
• کاملاً واضح بود که اقدامات دستگاه نظامی، مصر را به تشنج میکشاند و روند سیاسی را با محدودیت زیاد مواجه میگرداند. این موضوعی نبود که از چشم نظامیان و کشورهای خارجی حامی آنان پوشیده مانده باشد. نظامیان معتقد بودند اسلامگراها در مواجهه با این محدودیتها یا از بدست آوردن ریاست جمهوری و در نتیجه حکومت مصر منصرف شده و کنار میکشند یا اینکه بر رسیدن به ریاست جمهوری تاکید مینمایند و تا آخر خط میمانند از منظر نظامیان این هر دو میتواند برای عوامل رژیم گذشته فرصت ساز باشد. از این منظر اگر اسلامگراها در مواجهه با محدودیتها، کناره گیری کنند و دولت را به غیرمذهبیها واگذار نمایند در این صورت یک فرصت ۴ ساله را برای حل و فصل مسایل به نفع خود به نظامیان دادهاند. نتیجه چنین تصمیم گیری میتواند به حذف اسلام گرایی- به طور دائم یا موقت- منجر شود. اما اگر اسلامگراها علیرغم محدودیتها تا آخر پای کار انتخابات بمانند در این صورت از آنجا که به محدودیتها تن دادهاند، دولتی با محدودیتهای زیاد را بدست میآورند و در عین ناتوانی باید پاسخگوی مردم- آن هم در شرایط سخت دوره انتقال- باشند. چنین رئیس جمهوری ضرری به نظامیان و دولتهای خارجی حامی آنان نمیزند.
• اما در این ماجرا به نظر میآید که نظامیان و آمریکا، فرانسه و عربستان از دو نکته اصلی غفلت کردهاند؛ نکته اول این است که آنچه سبب کناره گیری مبارک از قدرت شد یک بازی سیاسی نبود بلکه قیام پیگیرانه مردمی بود که با بهره گیری از معارف دینی و برای تحول اساسی به میدان آمده بودند همانها هنوز هستند و پشیمان هم نشدهاند. اگر اخوان فقط ۱۳ میلیون طرفدار داشته باشد که قطعاً هواداران آن کمتر از ۲۰میلیون نفر نیست و اگر تنها ۱۰درصد از هواداران آماده حضور جدی در میادین و خیابانها باشند برای سرنگونی نظامیان حاکم کنونی و یا دست نشاندگان آنان، کفایت میکند. بنابراین نظامیان اگر با حیله و ترفند بتوانند آراء را دگرگون نشان دهند، واقعیت ۸۰ درصدی مردمی که در آذر و دی سال گذشته به اسلامگراها رای دادند را نمیتوانند دگرگون کنند. نکته دوم این است که اخوانالمسلمین اگرچه در ساختار فعلی حکومت، نیرویی ندارد ولی در سطح ملی و حتی منطقهای دارای هواداران جدی است. همین نظامیان فراموش نکرده اند که بخش وسیعی از نیروهایی که در جریان جنگ ۱۳۲۷(۱۹۴۸ م) به کمک ملک فاروق با رژیم صهیونیستی آمدند، اخوانی بودند. کما اینکه حداقل ۲۰۰ هزار نفر از نیروهایی که در جریان جنگهای ۱۹۳۵ و ۱۳۴۶ به کمک ناصر آمدند، اخوانی بودند و بیش از ۳۰۰ هزار نفر نیرویی که در یک حمله برق آسا، سادات را در جنگ ۱۹۷۳ یاری دادند و خط استراتژیک «بارلو» را شکستند، همین اخوانیها بودند. اخوان در این صحنه خطاهای استراتژیک بسیاری داشت که بخش اصلی آن به اعتماد بی دلیل به نظامیان برمی گردد ولی این اخوان هنوز هم مهمترین و فراگیرترین تشکل مصری است و قادر است صحنه تحولات را به سمتی غیر از آنچه غرب به دنبال آن است، سوق دهد.
• صحنه تحولات مصر یک نکته مهم را هم به اسلامگراها و به خصوص شخصیتهای اسلام گرای مصر یادآوری کرد و آن هم این بود که از نردبان پوسیده نمیتوان بالا رفت. اکثر نیروها و شخصیتهای اسلام گرا گمان میکردند که میتوانند بدون مقابله با نظامیان و با بهره گیری از سازوکارهای نظام، نظام را ساقط کنند و نظامی جدید را به وجود آورند. بر این اساس آنان گمان میکردند خود انتخابات پاسخ نظامیان را میدهد. تحولات دو ماه اخیر مصر این انگاره را باطل کرد.
• اسلامگراها قاعدتاً دریافتهاند که برای ساخت بنای جدید ویران کردن کامل بنای قبلی ضرورت دارد. اگر اسلامگراها به جای تن دادن به انتخاباتی که قانون آن را قبلیها نوشته و اجرای آن را هم قبلیها در دست دارند، در میدان میماندند و روی ساخت های جدید تاکید میکردند نظامیان چارهای جز پذیرش نداشتند اگر سازوکارهای تغییر را خود انقلابیون چیده بودند، انتخابات قطعاً با حضور حداکثری مردم برگزار میشد و امکان رخنه نیروهای مخالف انقلاب در آن وجود نداشت. البته با نگاه به متن میتوانیم بگوییم اخوانالمسلمین میتواند از این شکست در تاکتیک به پیروزی در استراتژی برسد. یعنی اخوانالمسلمین باید- به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز مبعث- دریافته باشد که «پیروزی بدون مجاهدت و خطرپذیری امکان پذیر نیست».
مآخذ:...
هو العلیم