فیلوجامعه‌شناسی

زندگی پل مارلور سوییزی (۲۰۰۴- ۱۹۱۰)

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از خلیل رستم‌خانی و جرج ریتزر؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


• پل مارلو سوییزی كه در فوریه ۲۰۰۴ (بهمن ۱۳۸۲) درگذشت، بدون تردید یكی از تأثیرگذارترین متفكران سراسر نیمه‌ی دوم قرن بیستم بر ماركسیسم غربی بود. گام مهم او سامان دادن یك نظریۀ جدید ماركسیستی با تأكید بر ماهیت انحصارگرا و غیررقابتی سرمایه‌داری بود. وال استریت جورنال در سال ۱۹۷۲ او را «رهبر اقتصاددانان رادیكال» نامید. به گفته‌ی جان كنت گالبرایت «مشهورترین محقق ماركسیست امریكایی» بود. پل سوییزی كه آثارش به افكار ماركس و جوزف شومپیتر بسیار نزدیك بود، هم‌چون آن‌ها تحلیل و نقدی تاریخی از توسعه‌ی اقتصاد سرمایه‌داری ارائه می‌كرد كه منشأ، توسعه و سقوط محتوم نظام را در بر می‌گرفت؛
• سوییزی در ۱۰ آوریل ۱۹۱۰ در نیویورك متولد شد. در سال تحصیلی ۱۹۳۲-۱۹۳۱ پس  از پایان دوره‌ی كارشناسی، دوره‌ی كارشناسی ارشد اقتصاد را در هاروارد شروع كرد. در این دوره‌ی فشرده‌ی تحصیلی بود كه تمایلش با قطعیت از روزنامه‌نگاری به اقتصاد تغییر كرد. در ۱۹۳۲ سوییزی برای یك سال تحصیل در مدرسه‌ی اقتصاد لندن رهسپار انگلستان شد. زندگی او در اثر تجربیاتش در انگلستان تغییر چشمگیری كرد. در انگلستان، از جوش و خروش فكری و سیاسی‌ای آگاه شد كه نقطه‌ی عطفی در تاریخ جهان به شمار می‌رفت. در مباحثات پر شوری كه در آن زمان به ویژه در میان پژوهشگران جوان در جریان بود، سوییزی بیش‌تر و بیش‌تر به ماركسیسم تمایل پیدا كرد. تحولات پرشتاب علم اقتصاد در انگلستان در این دوره نیز بر سوییزی تأثیر گذاشت. سوییزی در ۱۹۳۳ برای تحصیل اقتصاد در دوره‌ی كارشناسی ارشد به هاروارد بازگشت و جَو روشن‌فكری را كاملاً دگرگون یافت. یك تغییر اساسی، ورود یكی از اقتصاددانان مهم قرن بیستم یعنی جوزف شومپیتر به هاروارد بود. شومپیتر سمینار كوچكی را با شركت چند دانشجو اداره می‌كرد كه سوییزی هم در آن حضور پیدا می‌كرد. سوییزی دو سال دستیار تدریس شومپیتر در درس نظریه‌ی اقتصادی برای دوره‌ی كارشناسی ارشد بود؛
• طی این سال‌ها در هاروارد، سوییزی مجله‌ی «مروری بر مطالعات اقتصادی» را بنیاد نهاد. انقلابی كه جان مینارد كینز در علم اقتصاد ایجاد كرده بود تأثیر عمیقی بر او به جا گذاشته بود و او در عین حال كه یك منتقد ماركسیست بود برخی از جنبه‌های تحلیل كینز را در اندیشه‌ی خود به كار گرفته بود. در سپتامبر ۱۹۳۶ سوییزی و آبا لرنر كه اقتصاددان جوانی در مدرسه‌ی اقتصاد لندن بود، به مقاله‌ای از كینز درباره‌ی سیاست خارجی انگلستان پاسخ دادند. آن‌ها این نظر را مطرح كردند كه قصور انگلستان از مقابله با قدرت‌های فاشیستی در اتیوپی و اسپانیا محصول منافع طبقه‌ی حاكم انگلستان بود. پاسخ كینز این بود كه توضیح این نواقص سیاست خارجی انگلستان در «صلح‌جویی نامحدود» بخش اعظم مردم انگلستان نهفته است. پس از انتشار «نظریه‌ی عمومی اشتغال، بهره و پول» اثر جان مینارد كینز در ۱۹۳۶ سوییزی به شدت در مباحثات پیرامون انقلاب اقتصادی كینز در نظریه‌ی اقتصادی فعال شد. در ۱۹۳۷ پژوهش مهمی با عنوان «گروه‌های ذینفع در اقتصاد امریكا» برای كمیته‌ی منابع ملی انجام داد. نظر سوییزی این بود كه هشت «گروه‌ ذینفع» اصلی شامل اتحادهای صنعتی و مالی را می‌توان تشخیص داد. اولین اثر اقتصادی كه سوییزی به طور رسمی منتشر كرد «نظریه‌ی بیكاری پروفسور پیگو» بود كه در ۱۹۳۴ در نشریه‌ی اقتصاد سیاسی انتشار یافت. در میان آثارش در این دوره دو مقاله از مقاله‌های تألیفی اهمیتی ماندگار داشتند. اولین آن‌ها مقاله‌ی «انتظارات و محدوده‌ی علم اقتصاد» در نشریه‌ی مروری بر مطالعات اقتصادی در ژوئن ۱۹۳۸ بود. دومی مقاله‌ی كلاسیك او «تقاضا در وضعیت الیگوپلی» در نشریه‌ی اقتصاد سیاسی در آگوست ۱۹۳۹ بود. فرضیه‌ی منحنی پیچ‌دار تقاضا از پایان‌نامه‌ی سال ۱۹۳۷ سوییزی ریشه گرفته بود؛
• در ۱۹۳۸ سوییزی در دانشگاه هاروارد به عنوان مدرس شروع به تدریس كرد. علاوه بر تدریس اصول اقتصاد و درسی درباره‌ی شركت‌‌ها، سوییزی تدریس درسی با عنوان سوسیالیسم را به عهده گرفت. سوییزی اثر اساسی خود با عنوان «نظریه‌ی توسعه‌ی سرمایه‌داری: اصول اقتصاد ماركس» (۱۹۴۲) را تألیف كرد. بعدها او شرح داد كه پرش از تحلیل مطلوبیت نهایی به نظریه‌ی ارزش ماركس، چه تلاش عظیمی از او طلبیده بود. در تهیه‌ی پیش‌نویس نظریه‌ی توسعه‌ی سرمایه‌داری از كمك اقتصاددان ژاپنی شیگتو تسورو برخوردار شد كه در آن زمان در هاروارد تحصیل می‌كرد. این اثر كلاسیك هنوز برای تدریس اقتصاد ماركسیستی به دانشجویان اقتصاد به كار می‌‌رود. مهم‌ترین نتیجه‌گیری نظریه‌ی توسعه‌ی سرمایه‌داری به ركود درازمدت سرمایه‌گذاری در سرمایه‌داری به علت گرایش ساختاری نظام به اشباع انباشت سرمایه مربوط می‌شد. نظریه‌ی توسعه‌ی سرمایه‌داری در همان سالی منتشر شد كه سرمایه‌داری، سوسیالیسم و دمكراسی شومپیتر انتشار یافت. شومپیتر در كتابش «تاریخ تحلیل اقتصادی» (۱۹۵۱) بارها به آثار سوییزی و به ویژه به نظریه‌ی توسعه‌ی سرمایه‌داری ارجاع داد. هم نظریه‌ی توسعه‌ی سرمایه‌داری سوییزی و هم سرمایه‌داری، سوسیالیسم و دمكراسی شومپیتر به مسأله‌ی ركود اقتصادی پرداخته بودند كه با هجوم كسادی ۱۹۳۷ مسأله‌ی مبرمی شده و سیر نزولی ناگهانی در اقتصاد ایجاد كرده بود. هر دو گرایش به سوی ركود را دلیلی برای افول ناگزیر سرمایه‌داری می‌دیدند. از نظر شومپیتر علت این وضع كنترل‌های سیاسی بر نظام بود. از نظر سوییزی این ناشی از تضاد نهفته در توسعه‌ی اقتصادی خود سرمایه‌داری بود كه در آن سرمایه، هم‌چنان كه ماركس گفته بود، مانع اصلی خود سرمایه بود. ستایش سوییزی از دانش اقتصادی شومپیتر به رغم تفاوت‌های اساسی آن‌ها در ارزیابی از سرمایه‌داری بارها بیان شده است. جوهر مباحثه‌ی سوییزی با شومپیتر این بود كه آیا، آن‌گونه كه نظر شومپیتر بود، نوآوری را باید به عنوان محرك سود و انباشت با تكیه بر نقش جامعه‌شناختی سرمایه‌دار نگریست یا، آن‌گونه كه سوییزی اصرار می‌ورزید، آن را باید تابع فرایند انباشت دانست؛
• زمانی كه ایالات متحده وارد جنگ شد، سوییزی هم مشتاق بود كه در مبارزه با فاشیسم نقش فعالی ایفا كند. كمی پیش از پیوستن به ارتش او و همسرش از یکدیگر جدا شدند. سوییزی به عنوان افسر ذخیره وارد ارتش شد. بعداً سر از اداره‌ی خدمات استراتژیك درآورد. در اواخر پاییز ۱۹۴۳ به لندن اعزام شد تا به برنامه‌ی پژوهش و تحلیل آن اداره بپیوندد. كار اصلی سوییزی در آن‌جا بررسی سیاست اقتصادی انگلستان برای دولت امریكا بود. شعبه‌ی بخش پژوهش و تحلیل اداره‌ی خدمات استراتژیك در لندن مدت‌ها بود كه خبرنامه‌ای هفتگی شامل خلاصه‌ی رویدادهای كشورهای محور را منتشر می‌كرد. سوییزی به كار در این خبرنامه پرداخت و آن را به مجله‌ای ماهانه با جلد تبدیل كرد با عنوان گزارش سیاسی اروپا. این مطالب بین چند صد مؤسسۀ نظامی و فرماندهی در سراسر حوزه‌ی عملیاتی اروپا پخش می‌شد. خبرنامه دارای موضع صریح چپ (متمایل به نیودیل) و ضد فاشیستی بود. در ۶ آگوست ۱۹۴۵ بود كه سوییزی از كاربرد بمب اتمی خبردار شد. در سپتامبر او به امریكا اعزام و از خدمت مرخص شد. سوییزی كه به درجه‌ی ستوان دومی رسیده بود مدال ستاره‌ی برنز را در ۱۹۴۶ دریافت كرد؛
• پس از جنگ سوییزی از شورای پژوهش علوم اجتماعی جایزه‌ی ترخیص از خدمت را دریافت كرد كه مشخصاً برای این ایجاد شده بود كه امكان از سر گیری كار پژوهشی را برای پژوهشگرانی كه به ارتش پیوسته بودند فراهم كند. سوییزی در خانه‌ی مادرش در ویلتون، نیوهمشایر، ساكن شد. كمی پس از درگذشت شومپیتر در ۱۹۵۰ سوییزی كتابی شامل دو مقاله از شومپیتر را ویرایش و معرفی كرد. سوییزی یك كتاب دیگر را نیز با سه اثر كلاسیك درباره‌ی «مسأله‌ی تبدیل» در اقتصاد ماركسیستی ویرایش كرد. پس از بازگشت از جنگ سوییزی در میان دوستانش به پرس‌و‌جو درباره‌ی امكان كسب یك پست دائمی [دانشگاهی] پرداخت. برایش توضیح دادند كه در آن زمان یك ماركسیست به هیچ‌وجه از بخت دست‌یابی به پستی دائمی برخوردار نبود. اما سیر وقایع به این ترتیب شد كه او نیازی به تطبیق دادن خودش با اوضاع پیدا نكرد. بنابراین پس از ترك ارتش تصمیم گرفت به شغل تدریسش برنگردد؛
• چیزی كه به كنار كشیدن سوییزی از یك حرفه‌ی دانشگاهی كمك كرد، اعتقاد پایداری بود كه در طی این سالیان درباره‌ی انتشار مجله‌ای ماهانه شكل گرفته بود. پس از جنگ او با لیو هوبرمن كه از دهه‌ی ۱۹۳۰ می‌شناخت، تماس منظم داشت. هوبرمن و سوییزی در اواخر دهه‌ی ۱۹۴۰ به خیال‌پردازی درباره‌ی راه‌اندازی یك مجله‌ی سیاسی پرداختند، اما هیچ امكانی برای تحقق بخشیدن به آن نمی‌دیدند. این وضع در اواخر ۱۹۴۸ تغییر كرد. یكی از نزدیك‌ترین دوستان پل سوییزی در آن زمان محقق بزرگ ادبی هاروارد، اف. ا. مَتیسن، بود. پس از شكست مبارزه‌ی انتخابات ریاست جمهوری هنری والاس در ۱۹۴۸، كه هوبرمن، سوییزی و مَتیسن همگی در آن شركت داشتند، مَتیسن گه گفت‌وگوهای هوبرمن و سوییزی درباره‌ی تمایل به انتشار مجله‌ای تازه را شنیده بود، اعلام كرد كه پولی به ارث برده است كه خود نیازی به آن ندارد. او پیشنهاد كرد كه سه سال متوالی به هر كدام از آن‌ها ۵۰۰۰ دلار در سال بدهد تا مجله را منتشر كنند. حاصل كار، «مانثلی رویو» : مجله‌ی مستقل سوسیالیستی بود كه شماره‌ی نخست آن در ماه مه ۱۹۴۹ منتشر شد؛
• «مانثلی رویو» از همان ابتدا رونق گرفت و در حال حاضر در سال پنجاه و ششم انتشار خود است. سوییزی نیز تا زمان درگذشت ویراستار آن بود. تعداد خوانندگان «مانثلی رویو» همیشه چند برابر شمارگان آن در امریكا بوده است. نسخه‌هایی از آن همیشه دست‌‌به‌دست در سراسر جهان می‌چرخند. در حال حاضر یك چاپ كم‌هزینه‌ی آن برای خوانندگان هندی در هندوستان منتشر می‌شود. «مانثلی رویو» را اغلب به عنوان مجله یا نشریه‌ی اصلی ماركسیستی مستقل در دنیای انگلیسی‌زبان و شاید هم كل جهان توصیف كرده‌اند. از همان ابتدا به خاطر تحلیل اقتصادی شهرت داشت. اما این مجله هرگز فقط یك نشریه‌ی اقتصادی نبود. و به خاطر تحلیل‌های سیاسی و تاریخی و هر از گاه فرهنگی‌اش مورد توجه قرار داشت. اسامی نویسندگان آن غالباً به فهرست مشاهیر چپ می‌ماند. «مانثلی رویو» در همان سال انقلاب چین متولد شد و از همان ابتدا با توجهش به امپریالیسم و انقلاب در جهان سوم شهرت یافت. هوبرمن و سوییزی از زمان شروع جنگ كره با آن به مخالفت برخاستند و به تشریح انتقادی آن پرداختند. تحلیل‌های نافذ یكی پس از دیگری منتشر می‌شد. در ۱۹۶۶ «مانثلی رویو» جایزه‌ی شهر امگا را دریافت كرد، یك جایزه‌ی ادبی كه كمیته‌ای از مبارزان سابق مقاومت ضدفاشیستی ایتالیا اعطا می‌كرد؛
• در دهه‌ی ۱۹۵۰ دغدغه‌های اصلی «مانثلی رویو»، در خارج جنگ سرد و در داخل مك‌كارتیسم بودند. مفهوم گسترده‌تر این دوره كوششی بود برای درهم شکستن ائتلاف قدیمی نیودیل بین كارگران، كشاورزان و فعالان حقوق مدنی. جو اختناق دوران مك‌كارتی مستقیماً به پیدایش انتشارات مانثلی رویو- بازوی نشر كتاب «مانثلی رویو»- در سال ۱۹۵۲ انجامید. اكثر كتاب‌های اولیه‌ی انتشارات، به جز آن‌هایی كه ویراستاران نوشته بودند، در وضع مشابهی بودند: كتاب‌هایی كه نویسندگان مشهور یا فاضل نوشته بودند و به علت موانع نظری در صنعت نشر موفق به یافتن ناشر نشده بودند. همه‌ی این كتاب‌ها از لحاظ نشر قابل قبول بودند، اما ناشران آن‌ها را به دلایل سیاسی رد كرده بودند. به رغم تحولات منفی در اوضاع سیاسی، سوییزی به تنهایی و مشتركاً به نوشتن مقالات برای «مانثلی رویو» درباره‌ی تمام جنبه‌های نقد سرمایه‌داری و نظریه‌ی ماركس ادامه داد. هوبرمن و سوییزی كمی پس از انقلاب ۱۹۵۹ كوبا از آن كشور دیدار كردند. هوبرمن و سوییزی از اولین كسانی بودند كه تشخیص دادند كه اگر قرار بود انقلاب زنده بماند، كوبا الزاماً باید در جهت سوسیالیسم تحول پیدا می‌كرد؛
• انتشار «اقتصاد سیاسی رشد» اثر پل باران در سال ۱۹۵۷ نقطه‌ی شروع نظریه‌ی ماركسیستی وابستگی را رقم زد و به تثبیت هویت اصلی «مانثلی رویو» به عنوان پشتیبان انقلاب‌های جهان سوم كمك كرد. باران (به همراه میشاییل كالكی كه در اوایل دهه‌ی ۱۹۵۰ عضو گروه اقتصاد دبیرخانه‌ی سازمان ملل بود) مشاور اقتصادی «مانثلی رویو» شد و در سال‌های اولیه با اسم مستعار هیستوریكوس در آن مقاله می‌نوشت. اثر بزرگ باران، «اقتصاد سیاسی رشد»، دارای دو بخش بود. بخش اول به بررسی نظام انباشت تحت سرمایه‌داری انحصاری در كشورهای ثروتمند در اواسط قرن بیستم اختصاص داشت. بخش دوم نیز به ارائه‌ی اقتصاد سیاسی توسعه‌نیافتگی اختصاص داشت كه به بررسی نقش امپریالیسم در سوءاستفاده از مازاد اقتصادی تولید شده در كشورهای توسعه‌نیافته و انتقال آن به خارج از آن كشورها می‌پرداخت. در این بخش دوم كتاب بود كه برای اولین بار باران یك تحلیل اقتصاد سیاسی ماركسیستی اساسی از شرایط وابستگی جهان سوم ارائه كرد؛
• پیش از انتشار كتاب باران، او و سوییزی همكاری را شروع كرده بودند. «سرمایه‌داری انحصاری» به شیوه‌ای عامه فهم نوشته شده است. در هسته‌ی مركزی سرمایه‌داری انحصاری، این نظر قرار داشت كه در شرایط محدودیت رقابت در سرمایه‌داری انحصاری، قانون گرایش صعودی مازاد جایگزین «قانون بنیادی گرایش نرخ نزولی سود» ماركس شده است كه با انباشت در دوران رقابت آزاد هم‌خوانی داشت. در این انگاره‌ی انحصار گرایانه‌ی انباشت، مسأله‌ی اساسی نه ‌تولید مازاد كه جذب مازاد می‌شد. سرمایه‌گذاری خارجی به جای این كه راه خروج آسانی برای مازاد تولید داخلی باشد، گرایش به ایجاد جریان بازگشت مازاد از جهان سوم دارد كه بیش‌تر از مقداری است كه جهان سرمایه‌داری در آن‌جا سرمایه‌گذاری كرده است؛
• قصد باران و سوییزی این بود كه نشان بدهند كه چرا توسعه‌ی پساجنگ «استثنایی» و ناشی از عواملی بود كه با تز بنیادیشان در تضاد قرار نمی‌گرفت، یعنی این تز كه ركود وضعیت «عادی» سرمایه‌داری» انحصاری است. آن‌ها مطرح كردند كه بخش‌هایی از توسعه‌ی اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی را می‌توان بر اساس شرایط مساعد پس از جنگ توضیح داد. اقتصاد امریكا برای حفظ شتاب خود به اشكال مختلف اتلاف اقتصادی وابسته شد. در این زمینه باران و سوییزی سه شكل از اتلاف را مشخص كردند: توسعه‌ی فعالیت برای فروش؛ سرمایه‌گذاری نظامی؛ و رشد حوزه‌ی مالی؛
• با افزوده شدن فعالیت معطوف به فروش، سرمایه‌گذاری نظامی و رشد بادكنكی سرمایه‌ی مالی به محرك‌های ناشی از نقدینگی مصرف‌كنندگان در دوران پساجنگ و موج دوم اتومبیلی شدن، ماهیت رونق پساجنگ جهانی روشن می‌شود؛
• از «سرمایه‌ی انحصاری» با نقدهای جنجالی در نشریات متنوعی استقبال شد. «سرمایه‌ی انحصاری» در عین حال بیان موضوع اصلی نظری اكثر اقتصاددانان جوان رادیكال در امریكا بود كه اتحادیه‌ی اقتصاد سیاسی رادیكال را در ۱۹۶۸ تشكیل دادند. دو مقاله در صفحه‌ی سرمقاله‌های اهل نظر «نیویورك تایمز» در ۱۹۷۳ منتشر شد كه نظر اقتصادی رو به شكوفایی چپ نو را هدف گرفته بودند. این دو مقاله پیكان حمله‌ی اصلی خود را به سوی پل سوییزی نشانه رفته بودند؛
• از ۱۹۵۴ به بعد، سوییزی و هوبرمن در «مانثلی رویو» پی در پی نقدهای مستدلی درباره‌ی جنگ ویتنام می‌نوشتند. هوبرمن در ۱۹۶۸ ناگهان از سكته‌ی قلبی درگذشته بود. سوییزی چند مقاله‌ی پایانی را مشتركاً با هَری مگداف نوشت كه بنا بود پس از درگذشت هوبرمن با او مشتركاً ویراستار «مانثلی رویو» باشد و حتی بیش‌تر از سوییزی و هوبرمن به نقد نظام‌مند امپریالیسم پرداخته بود؛
• مگداف و سوییزی به نوشتن یك رشته‌ی مداوم «بررسی‌های ماه» درباره‌ی اقتصاد امریكا در «مانثلی رویو» پرداختند. این مقالات تركیبی از تحلیل نظری ساخته‌ی سوییزی و دانش عمیق مگداف از آمار دولت امریكا بود. مگداف و سوییزی تحلیل نظام‌مندی از رابطه‌ی ركود و سرمایه‌ی مالی و تعداد چشم‌گیر دیگری از مشكلات اقتصادی را در تفسیرهای جاری ارائه می‌كردند كه بعدها در پنج كتاب گردآوری شد؛
• یك تحول اساسی در بحث سرمایه‌ی انحصاری كه بر سوییزی تأثیر گذاشت از آثار بریورمَن ناشی شد. بریورمَن در ۱۹۶۷ مدیر انتشارات شد. بریورمَن به عنوان یك سوسیالیست فعال تروتسکیست و یك فعال اتحادیه‌ی كارگری فعالیت كرده بود. بریورمَن به عنوان مدیر انتشارات «مانثلی رویو» از اواخر ۱۹۶۰ كوشید آن مؤسسه را بر بنیاد استوارتری به عنوان «نشر دانشگاهی چپ» قرار دهد. انتشارات «مانثلی رویو» بسیاری از آثار مهمش‌ را در این دوره به چاپ رسانید. باران و سوییزی در «سرمایه‌ی انحصاری» تقریباً فقط به شرایط اقتصاد كلان پرداخته بودند و بخشی از نقد ماركسیستی را كه مستقیماً به ریشه‌ی مشكلات راه داشت نادیده گرفته بودند، یعنی خود فرایند كار را. بریورمَن با این فرض حاكم كه با بالا رفتن سطح مهارت‌ها وضع كار هم در جهان سرمایه‌داری پیوسته بهتر شده است، به مقابله برخاست. بریورمَن اثرش را بر تحلیل ماركس بنیاد گذاشت و نشان داد كه تنزل جایگاه كار و مبارزه میان كار و سرمایه به منظور كنترل بر كار كماكان بر فرایند كار در سرمایه‌داری مسلط است؛
• كار و سرمایه‌ی انحصاری در خدمت برقراری دوباره‌ی پیوند میان تحلیل «مانثلی رویو» و سوییزی با مبارزات كارگری در امریكا قرار گرفت. سوییزی در گفتاری در ۱۹۶۷ آهنگ این حركت را نواخته بود. در ‌آن‌جا بحث او این بود كه رخ ندادن انقلاب در كشورهای سرمایه‌داری صنعتی در قرن نوزدهم، بیش‌تر از هر چیز به علت نبود وضعیت انقلابی در این دوره، بود. پرولتاریا در كشورهای پیش‌رفته‌ی سرمایه‌داری از گرایش انقلابی به گرایش رفرمیستی رفته بود. پرولتاریای صنعتی در كشورهای پیش‌رفته‌ی سرمایه‌داری تنها حامل ممكن انقلاب نیست. انگیزه‌ی انقلاب به جهان سوم منتقل شده است كه در آن توده‌ی مردم كانون استثمار سرمایه‌داری شده‌اند. آینده‌ای طغیان علیه سرمایه‌داری و بنا کردن سوسیالیسم را عمدتاً باید در پیرامون جهان سرمایه‌داری جست‌وجو كرد؛
• سوییزی به شدت هوادار دولت سوسیالیستی سالوادور آلنده در شیلی بود كه در انتخاباتی دمكراتیك به قدرت رسیده بود. اما او و مگداف به شدت به دولت اتحاد خلقی آلنده هشدار دادند كه بدون نیروی نظامی پشتیبان، كشور آن‌ها آسیب‌پذیر خواهد بود. به نظر سوییزی كودتای سیا در شیلی كه آلنده قربانی آن شد، به وضوح نشان داد كه با در نظر گرفتن واقعیت‌های امپریالیسم امریكا، انقلاب در پیرامون تنها می‌تواند یك انقلاب مسلحانه باشد. با وجود این كه سوییزی در سراسر آثار بعدی خود اصرار ورزید كه چشم‌انداز اصلی انقلاب در پیرامون قرار دارد، از دهه‌ی ۱۹۷۰ به بعد به مبارزه‌ی طبقاتی در جهان سرمایه‌داری پیش‌‌رفته بیش‌تر توجه داشت. فعالان رادیكال كارگری بیش‌تر و بیش‌تر به روندهای جهانی شدن و نیاز به ایجاد هم‌بستگی با كارگران جهان سوم توجه نشان می‌دادند؛
• تمام این دگرگونی‌ها در تحلیل سوییزی در كتاب كوتاهش به نام «چهار گفتار درباره‌ی ماركسیسم» (۱۹۸۱) آشكار بودند. این كتاب چهار گفتار را در بر می‌گرفت كه طرح مختصری از نقد او به نظام سرمایه‌داری به همراه ارزیابی او از بحران سوسیالیسم واقعاً موجود بود. استدلال او در چارچوب الگوی دو بخشی طرح‌های بازتولید ماركس قرار داشت، كه شامل بخش ۱ (یا صنایع كالاهای سرمایه‌ای) و بخش ۲ (صنایع كالاهای مصرفی) می‌شد. انباشت در شرایط سرمایه‌داری تا زمانی شكوفا بود كه بخش ۱ می‌توانست سریع‌تر از بخش ۲ رشد كند. اما این وضع گرایشی به اشباع انباشت ایجاد می‌كرد. بحث بلوغ كه از نظر هَنسن استنتاج شده ولی سوییزی در چارچوبی ماركسیستی ارائه كرده بود، به این معنا بود كه رشد سریع بخش ۱ در مراحل اولیه‌ی تولید آسان‌تر بود. اما به محض این‌كه صنایع پایه‌ای ایجاد می‌شد، احتمال بیش‌تر وجود داشت كه سرمایه‌گذاری‌های پیشین كه به رشد ظرفیت زیاد انجامیده بودند. در بیش‌تر صنایع مانع از سرمایه‌گذاری تازه شوند؛
• مگداف و سوییزی كوشیدند تحلیل از ركود را در دهه‌ی ۱۹۸۰ به پیش‌ ببرند و در عین حال خوانندگان را با بینش‌های اقتصادی گذشته آشنا كنند مثل همیشه موضوع به این تز تقلیل پیدا كرد كه ركود وضع «عادی» سرمایه‌داری انحصاری است، بنابراین مسأله‌ی مهم‌تر این بود كه دلیل دوره‌های رشد سریع توضیح داده شود نه دلیل ركود؛
• در ۱۹۷۹ در پی انتقادهای پیروان پیِرو سرافا در دانشگاه كمبریج، سوییزی باز به بحث‌های مربوط به نظریه‌ی ارزش ماركس كشانده شد. سوییزی با بازگشت به بحث خودش در نظریه‌ی «توسعه‌ی سرمایه‌داری» پافشاری كرد كه آنچه اهمیت دارد فقط مشكل ارزش كَمّی نیست بلكه مشكل ارزش كیفی است كه با ارزش كَمّی ارتباط ناگسستنی دارد و با مفهوم آهنگ ارزش  اضافی ماركس و جامعه‌شناسی اقتصادی ناشی از آن مرتبط است؛
• سوییزی سهم خود را در تحلیل از مسیر اقتصادی و اجتماعی متضاد جوامعی كه او «جوامع پساانقلابی» می‌نامید، ادا كرد. در مخالفت با نظریه‌ و عمل سوسیالیسم بازار، سوییزی به صراحت مدعی شد كه تلاش برای به كارگیری سازوكار بازار به عنوان وسیله‌ی محوری بنا کردن سوسیالیسم محتملاً به چیزی جز بازگشت سرمایه‌داری نمی‌انجامد. یك دهه بعد در جامعه‌ی پساانقلابی (۱۹۸۰) سوییزی این تز را مطرح كرد كه با وجود این‌كه ماهیت اصیل سوسیالیستی انقلاب اكتبر تردیدناپذیر نیست، گسستی كیفی در همان اوایل دوران استالین رخ داده بود كه به پیدایش یك نظام استثمار طبقاتی از نوعی تازه منجر شده بود؛
• به باور او انقلاب چین (همان‌طور كه مائو تأكید كرده بود) همواره در معرض خطر از سوی طبقه‌ای نوظهور بود كه سرانجام دورنمای انقلاب را نابود می‌كرد و به بازگشت سرمایه‌داری می‌انجامید. در تمام این مسائل او قاطعانه به یك آینده‌ی سوسیالیستی متعهد ماند؛
• مدت‌هاست كه سوییزی به عنوان یكی از چهره‌های برجسته‌ی ماركسیسم غربی در قرن بیستم به حساب می‌آید. سهم سوییزی در ماركسیسم از بسیاری جهات همان‌قدر اقتصادی است كه جامعه‌شناختی و تاریخی. باور بر این است كه او در  این رشته نقشی اساسی در بسیاری زمینه‌ها بازی كرده است، از جمله در مباحثه‌ی مهم مربوط به طبقه‌ی حاكم یا نخبگان قدرت كه در واكنش به اثر كلاسیك سی. رایت میلز، «نخبگان قدرت» (۱۹۵۶) به راه افتاد. از نظر سوییزی، كوشش میلز برای تشریح مسائل در چارچوب سه لایۀ نخبگان قدرت شامل نخبگان سیاسی، نخبگان شركتی و نخبگان نظامی از كاستی‌های جدی برخوردار بود، زیرا به آسانی می‌شد نشان داد كه این سه لایه سه نهاد جداگانه با حوزه‌های مشخص‌ شده‌ی خودشان نیستند. تحلیل شفاف سوییزی از دولت امریكا و نقش طبقه‌ی حاكم سرمایه‌دار بارها در مشخص‌ترین سطح در تحلیل او از نظامی‌گری و امپریالیسم و كوشش‌های دولت برای سامان‌بخشی به استثمار طبقاتی و از سر گذراندن بحران آشكار شد. سوییزی هم‌چون پیشینیانش، پیوسته مرزهای بین اقتصاد و جامعه‌شناسی را زیر پا می‌گذاشت و یك نظام فكری متعلق به هر دوی آ‌ن‌ها ایجاد می‌كرد؛
• سوییزی بحث درباره‌ی دیالكتیك و تمایز میان ماتریالیسم و اید‌آلیسم در تفكر ماركسیستی را شروع كرد و وارد حیطه‌ی شناخت‌شناسی (و هستی‌شناسی) شد؛
• محیط زیست مدت‌ها یكی از دغدغه‌های خاطر سوییزی بود. هوبرمن و سوییزی بر نیاز به حفظ منابع طبیعی تأكید كرده بودند. سوییزی نقد پردامنه‌ای بر اتومبیلی شدن جامعه‌ی امریكا مطرح كرد كه در آن آثار ناشی از پراكندگی شهری و ایجاد «گازوپولیس» را بررسی كرده بود. در ۱۹۸۹ كه نگرانی بین‌المللی درباره‌ی گرم شدن جهان و دیگر مشكلات زیست‌محیطی در مقیاس جهانی اوج می‌گرفت، سوییزی دو مقاله‌ای راه‌گشا نوشت. به نظر او «برای موفقیت» در حوزه‌ی محیط زیست «ضروری است كه [رشد] روندهای چند قرن اخیر وارونه شود نه این‌كه فقط كند شود.»  اما فرایند انباشت سرمایه‌داری اجازه‌ی این كار را نخواهد داد. برای سوییزی هیچ تضادی میان ماركسیسم كلاسیك و دغدغه برای محیط زیست وجود نداشت؛ هم‌چنان كه خود ماركس هم به تضادهای بوم‌شناختی سرمایه‌داری حساسیت نشان داده بود؛
• آخرین گفتارهای اقتصادی سوییزی از جمله مهم‌ترین آن‌ها بودند كه هم‌چون همیشه تأكید او را بر تغییرات تاریخی نظام بازتاب می‌دادند. با عکس شدن روندهای پیشین، انفجارهای مالی به جای این‌كه عمدتاً از توسعه‌ی تولید نشأت بگیرند در اثر ركود و در طی آن رخ می‌دادند؛
• به نظر او «جهانی‌سازی یك وضع یا پدیده نیست: فرایندی است كه مدت‌های طولانی وجود داشته است. جهانی‌سازی را نباید به عنوان «نیروی محرك سرمایه‌داری دید، زیرا این نیروی محرك در نیروی حركت داخلی نظام قرارداد: انباشت سرمایه؛
• سوییزی آخرین مقاله‌ی مهم خود را درباره‌ی امپریالیسم در واكنش به جنگ ۱۹۹۱ خلیج علیه عراق نوشت. او در این مقاله تاریخچه‌ای از مداخله‌های امریكا در جهان سوم ارائه كرد و آن را ترسناك پایان داد؛
• بخش اعظم نیروی فكری سوییزی به شفافیت نثر او مربوط بود. شیوه‌ی سوییزی در انتقال نظریاتش غالباً به همان اندازه برای پذیرش آن‌ها اهمیت داشت كه خود آن نظریات. نثر عالی او اظهار نظرها و پرسش‌های بسیاری را برانگیخت؛
• سوییزی در سال‌های متأخر خود به عنوان استاد میهمان در كرنل، استَنفورد، مدرسه‌ی نوین پژوهش اجتماعی، ییل و دانشگاه منچستر تَدریس كرد. در بخش اعظم زندگی پس از خروج از هاروارد از دنیای دانشگاهی به دور ماند. به عنوان یك روشن‌فکر و یك ماركسیست، سوییزی در جوانی به اوج حرفه‌ی دانشگاهی رسید. خودش همیشه تأكید می‌كرد كه از بخت خوب دسترسی به ارزش اضافی برخوردار بوده و این امكان ترسیم مسیری مستقل را به او داده است. حاصل، ایجاد نهادی نوین برای چپ بود، «مانثلی رویو»، كه در آن از این آزادی برخوردار بود كه نقد خود از سرمایه‌داری را توسعه بخشد. نامه‌نگاری‌های او بسیار پرحجم است، می‌كوشید به تمام  كسانی كمك كند كه می‌خواستند به ریشه‌های جامعه‌ی سرمایه‌داری رسوخ كنند. پل سوییزی در ۲۷ فوریه‌ی ۲۰۰۴ در لارچمونت، نیویورك، درگذشت. یكی از مهم‌ترین میراث‌هایی كه او از خود به جا گذاشت الگوی استقلال روشن‌فکری است. زندگی او راهنمای همه‌ی ما است.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.