فیلوجامعه‌شناسی

طرح مبحث فروپاشی اجتماعی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از پیتر کیویستو؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


• واژه‌ی «جامعه» به زعم کیویستو، به حس هویت عمومی و مشترک هر قوم و به احساس تعلق و ارتباط متقابل اطلاق می‌گردد.
• در تعبیر کامل‌تر، جامعه، لنگۀ دوم از جمله مشهور کارل مارکس است که می‌گوید: «انسان‌ها تاریخ خود را می‌سازند، نه آن گونه که خود می‌خواهند». جامعه همان چیز ملموس و قطعی است که امکانات + محدودیت‌هایی برای تاریخ‌سازی انسان‌ها فراهم می‌آورد. حضور یک چنین محیط زیستی که امکان+محدودیت می‌سازد، تمایز اساسی حیات انسانی با حیات زیستی را پدید می‌آورد.
• از یک سو، هنگامی که فردگرایی با رهایی از جبرهای اجتماعی در ارتباط است، معمولاً به گونه‌ای مثبت تصویر می‌شود. یعنی شرایطی که به سوی آن می‌رویم، سمتی است که در آن ما هر چه بیشتر از «محدودیت‌هایی» که برای تاریخ‌سازی ما ایجاد می‌کند خلاص می‌شویم. بیش از پیش خودمان می‌شویم. خود خود خود خودمان...
• از سوی دیگر، وقتی که جامعه به مثابه محیط زیست ما تضعیف شود، «امکانات» همکاری مشترک، برای تاریخ‌سازی و شکل دادن به نحو متمایز زیست بشری بیش از پیش از دست می‌رود. در این صورت، فردگرایی از جهت جدایی از دیگران و فقدان احساس تعهد متقابل، به صورت منفی و با عنوان «فروپاشی اجتماعی» در نظر گرفته می‌شود.
• در این حال، این خطر هست که نوع انسان، در بهترین حالت به سطح یکی از گربه‌سانان نیرومند، و پس از مدتی به یکی از گربه‌سانان نحیف، گربه‌های خانگی تقلیل یابد.
• و معمولاً پذیرفته می‌شود که آن وجه مثبت و این وجه منفی فردگرایی، یکی از ویژگی‌های مشخص سهیم شدن در دنیای مدرن است.

░▒▓░▒▓ الکسی دو توکویل: درباره‌ی فردگرایی
• تحلیل موشکافانه‌ی توکویل از ایالات متحده تفسیر بعدی او درباره‌ی علل و نتایج انقلاب فرانسه، که با عنوان «رژیم پیشین و انقلاب فرانسه» درست سه سال پیش از مرگ او، در ۱۸۵۹، منتشر گردید، پایه‌ای شد برای این که یکی از بنیادگذاران جامعه‌شناسی تاریخی تطبیقی شناخته شود.
• او انسان واقع‌گرایی بود که آن‌چه را خیال‌پردازان محافظه‌کار دوره‌ی او، مانند ژوزف دو میستر و لویی دو بونال، نمی‌توانستند بپذیرند درک می‌کرد؛ یعنی این را که امکان بازگشت به گذشته وجود ندارد. بنابراین، مصمم بود در نظم اجتماعی جدید فرانسه جایگاه مناسبی برای خود فراهم سازد.

░▒▓ امریکا، الگوی آینده‌ی اروپا
• توکویل، اعتقاد داشت در خصلت شبه‌مرزنشینی ملتی بی‌تاریخ، می‌توان امکانات بالقوه و مسائل دموکراسی را در کهن‌ترین شکل آن یافت.
• توکویل، بر آن بود که امریکا دورنمای آن‌چه را که در آینده برای فرانسه و، در واقع، بقیه‌ی اروپا رخ خواهد داد نشان می‌دهد.
• یکی از مهم‌ترین «گرایش‌هایی» که او مطرح کرده فردگرایی است. که آن را «واژه‌ای که به تازگی برای بیان اندیشه‌ای نو ابداع گردیده» توصیف کرده است.
• توکویل، به روشنی درک می‌کرد که مردم در جوامع پیشا مدرن همیشه به شیوه‌ای رفتار نمی‌کردند که منافع جامعه را افزایش دهد. او رابطه‌ی جامعه با فرد را در دوران پیشا مدرن رمانتیک در نظر نمی‌گرفت.
• نمی‌توان گفت فردگرایی حالتی اجتماعی است که فرد در آن تن‌هاست. فردگرایی درباره‌ی بیگانگی نیست.

░▒▓ فردگرایی ویران‌گر
• توکویل، بر ویران‌گری خودخواهی، که می‌گوید «بذر هر فضیلتی را خشک می‌کند»، تأکید می‌ورزد.
• توکویل، گمان می‌کرد راه‌هایی برای کاهش مشکلات ایجاد شده بر اثر فردگرایی وجود دارد، هر چند که نمی‌توان به کلی آن‌ها را از میان برد.
• توکویل، مسلماً در درک خوش‌بینانه‌ی فردگرایی که شاید بزرگ‌ترین شخصیت ادبی امریکایی در قرن نوزدهم، یعنی رالف والدو امرسون، در مقاله‌اش با عنوان «اتکا به نفس» ابراز کرده بود، سهیم نبود. در حالی که امرسون بیان مفهوم فردگرایی خود را در اتکا به نفس می‌یافت چیزی مثبت که باید دنبال شود توکویل آن را چیزی می‌دانست که در عصر دموکراتیک اجتناب‌ناپذیر است.

░▒▓░▒▓ فردیناند تونس: درباره‌ی اجتماع
• از میان تیپ‌شناسی‌های آشنایی که به دست پیش‌روان جامعه‌شناسی در تلاش برای درک خصلت دوره‌ی مدرن صنعتی با متمایز ساختن آن از دوران پیشین ساخته شده است. هیچ کدام مانند تیپ‌شناسی گمنشافت و گزلشافت فردیناند تونیس، که معمولاً اجتماع و جامعه ترجمه می‌شود، آشنا نیست.
• همیشه روشن نیست که تیپ‌شناسی او از چه لحاظ با تیپ‌شناسی‌های دیگران متفاوت یا اساساً یکسان است.
• جامعه‌شناسی او، اگر نه کاملاً با نومیدی فرهنگی، مسلماً با انتقاد از تحولات آینده در آمیخته بود.

░▒▓ اندیشه‌های تونیس در زمینه‌ی اجتماعی زندگی او
• او همراه کسانی مانند وبر، گئورگ زیمل و ورنر سومبارت یکی از بنیادگذاران جامعه‌شناسی دانشگاهی در آلمان است.
• تونیس، نقد مارکس را از خصلت بیگانه کننده‌ی سرمایه‌داری به خوبی درک می‌کرد، اما در هواخواهی او از دگرگونی انقلابی به هیچ روی سهیم نبود.

░▒▓ گمنشافت و گزلشافت
• به نظر تونیس، دنیای اجتماعی ارادی است. مراد وی این است که دنیای اجتماعی بر اثر خواست‌های افرادی که هماهنگ با دیگران رفتار می‌کنند پدید می‌آید.
• Wesenwille «اراده‌ی طبیعی» تعریف می‌شود. کنش‌هایی که برپایه‌ی این نوع اراده استوارند کم‌تر آگاهانه انتخاب می‌شوند و بیش‌تر به سنت، عادات یا احساس نسبت داده می‌شوند. این‌گونه اراده اگر چه عاری از عنصری عقلانی نیست با Kurwille متفاوت است که نوعی اراده‌ی نزدیک به عقلانیت هدفمند ابزاری (وسایل هدف‌ها) است.
• اراده‌های مختلف مستقیماً وابسته به این دو شکل‌بندی اجتماعی، یعنی نوع آرمانی، گمنشافت و گزلشافت، هستند. اولی نتیجه اراده‌های مبتنی بر عادت، سنت، باورهای مشترک و پیوندهای عاطفی است، در حالی که دومی بر پایه‌ی عقلانیت هدفمند استوار است.
• انواع گروه‌بندی‌های اجتماعی که بیش‌تر به الگوی گمنشافت نزدیکاند عبارتاند از خانواده، گروه هم‌تراز، همسای‌گان، باشگاه‌های اجتماعی و فرقه‌های مذهبی، الگوی غیرشخصی گزلشافت در قلمرو گروه‌های بزرگ سوداگرای مدرن، بر روابط قراردادی، شهر، احزاب سیاسی بزرگ و ملت مبتنی است.
• تونیس، بر آن بود که گمنشافت به قلمرو خصوصی اشاره دارد، در حالی که گزلشافت به حیطه‌ی عمومی ارجاع می‌گردد. او یادآور می‌شود که در گمنشافت، فرد با گذشت زمان به آن وابسته می‌شود، در حالی که «فرد به گزلشافت همان‌گونه وارد می‌شود که به کشوری بیگانه» افزون بر این، او می‌گوید «گمنشافت را باید همچون ارگانیسمی زنده، و گزلشافت را به مانند انبوهه‌ای مکانیکی و محصولی مصنوعی درک کرد».
• از دیدگاه جامعه‌شناسی صوری تونیس، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که واقعیت‌های اجتماعی از هر دو نوع در هر نقطه‌ی زمانی معین با هم وجود دارند.
• در نتیجه، آسیب‌شناسی‌های گوناگونی را می‌توان به از میان رفتن دل‌بستگی‌هایی از آن‌گونه که در اجتماعات کوچک و محلی دیده می‌شود نسبت داد.

░▒▓░▒▓امیل دورکیم و جستجوی اجتماع
• امیل دورکیم، در نگرانی‌های توکویل و تونیس سهیم بود.
• آثار مهم دورکیم عبارتاند از «تقسیم کار در جامعه»، «خود»، «قواعد روش جامعه‌شناسی» و آن‌چه برخی معتقدند بزرگ‌ترین اثر اوست، یعنی «صور ابتدایی زندگی مذهبی».
• همه‌ی زندگی فکری دورکیم صرف کوششی بسیار منسجم و پی‌گیر برای رسیدن به دو هدف به هم پیوسته بوده است. نخست، او می‌خواست جامعه‌شناسی را به عنوان علم دقیق جامعه مستقر سازد؛ دوم، او بر آن بود که این علم را در توضیح شالوده‌های جدید همبستگی، که صنعتی شدن آن را ضروری ساخته بود، به کار گیرد.

░▒▓ پایه‌های همبستگی
• علاقه‌ی همیشگی دورکیم به پایه‌های اخلاقی یا اجتماعی همبستگی تا اندازه‌ای بازتاب تهدید آشکار همبستگی در فرانسه‌ی معاصر او بود.
• دورکیم، بر آن بود که جامعه‌ی فرانسه و هر جامعه‌ی خاص دیگری را بر حسب فرایندهای دگرگونی که در سطح تمدنی بزرگ‌تری عمل می‌کنند درک کند.

░▒▓ ویژگی متمایز اندیشه‌های دورکیم
• بسیاری از مفسران همانندی‌هایی میان کارهای او و کار کسانی مانند اسپنسر و تونیس یافته‌اند. آن‌چه این سه تن و دیگران در آن اشتراک داشتند این عقیده بود که تمدن غرب در مرحله‌ای بحرانی قرار دارد.
• دورکیم، کاملاً مصمم بود که دیدگاه‌های خود را از دیدگاه‌های اسپنسر و تونیس متمایز سازد. این امر نخست در مقاله‌ای که او در نقد و بررسی گمنشافت و گزلشافت تونیس نوشت آشکار بود که در آن گفت درباره‌ی این واقعیت که دو نوع جامعه‌ی اصلی وجود دارد با نویسنده موافق است و به طور کلی ویژگی‌هایی را که تونیس برای جامعه‌ی نخست مشخص کرده است می‌پذیرد. اما در مورد توصیف گزلشافت، با تونیس موافق نیست.
• دورکیم، بر این باور بود که تونیس فردگرایی را در ستیز با نظمی اخلاقی می‌بیند.
• دورکیم، برخلاف مارکس، که می‌خواست پویایی درونی سرمایه‌داری را درک کند، کم‌تر به سرمایه‌داری، به تنهایی، توجه کرده و بیش‌تر به نوشتن درباره‌ی جامعه‌ی صنعتی، به طور کلی، پرداخته است.
• تیپ‌شناسی دورکیم برای جوامع پیشا صنعتی و صنعتی، بر حسب دو گونه متفاوت همبستگی اجتماعی مطرح گردیده است: همبستگی مکانیکی و همبستگی ارگانیک.

░▒▓ تقسیم کار
• دورکیم، یادآور می‌گردد که در جوامع مکانیکی ساختار اجتماعی تقریباً ساده‌ای با کم‌ترین میزان تقسیم کار وجود دارد. مردم با ارزش‌های مشترک به همدیگر پیوند یافته بودند، یا آن‌چه که دورکیم، به پیروی از روسو، «وجدان جمعی» می‌نامید.
• جوامع صنعتی مدرن با ساختاری اجتماعی که روز به روز پیچیده‌تر می‌شود و با تقسیم دقیق‌تر کار تعریف می‌شوند.
• دورکیم، از نخستین نوشته‌ها تا آخرین نوشته‌هایش به مسائل اجتماعی خاص جوامع صنعتی توجه داشت. در عین حال، می‌کوشید آن مسائل را از مسائل ناشی از جابه‌جایی‌های ناشی از دوره‌ی انتقالی بین دو دوره، هنگامی که به علت از میان رفتن همبستگی مکانیکی پیش از برقراری محدودیت‌های اخلاقی الزام‌آور ارگانیک، خلأی اخلاقی به وجود آمد، متمایز سازد.

░▒▓ خودکشی
• از آنجا که خودکشی مسأله‌ی جدی اخلاقی یا اجتماعی در نظر گرفته می‌شد، و از آنجا که دورکیم به شیوه‌هایی که جامعه‌شناسی ممکن بود نقش مهمی در مطرح کردن مسائل اجتماعی و شکل دادن به ادراک اخلاقی بازی کند علاقه‌مند بود، این موضوع ممکن بود حوزه‌ی مطلوب تحقیق تلقی گردد.
• بررسی مسأله‌ی خودکشی به دورکیم امکان داد که خطرهای فردگرایی معاصر را بررسی کند، و فرصتی فراهم کرد برای به وجود آوردن تبیینی نظری درباره‌ی شرایط اجتماعی ویژه‌ی آسیب‌شناختی که نمی‌توانند، «منابع لازم دل‌بستگی یا نظم را، در سطح مناسب شدت، برای مردم فراهم سازند».
• دورکیم، خودکشی را هر گونه عمل مستقیم یا غیرمستقیمی تعریف می‌کند که فرد با آگاهی از این که به مرگش منجر خواهد گردید مرتکب می‌شود.
• وی در تلاش برای اثبات ادعای خود، که خودکشی در پاسخ به شرایط متغیر اجتماعی صورت می‌گیرد، توجه خود را بر میزان خودکشی متمرکز و با این فرض سخن خود را آغاز می‌کند که می‌توان انتظار داشت که در هر جامعه‌ای تعداد معین خودکشی رخ دهد و جوامع گوناگون بر حسب استعداد خاصشان در خودکشی با یکدیگر تفاوت دارند.
• دورکیم، در به دست دادن چهارچوبی نظری برای تبیین این یافته‌ها، نخست این دیدگاه را مطرح کرد که به پیوستگی اجتماعی در هر جامعه‌ای یا در میان هر دسته‌ای از مردم ممکن است عادی یا آسیب‌شناختی باشد. او، سپس، چهار حالت آسیب‌شناختی را مشخص کرد که ممکن است علت میزان زیاد خودکشی را توضیح دهند.
• اساس این تیپ‌شناسی را دیدگاه دورکیم درباره‌ی طبیعت انسان‌ها تشکیل می‌دهد که او آن‌ها را به Homo Duplex توصیف می‌کند؛ یعنی موجوداتی که بین وجهی اجتماعی و وجهی غیراجتماعی تقسیم شده‌اند.
• چهار نوع خودکشی که دورکیم مشخص کرده است عبارت است از خودکشی‌های خودخواهانه، دیگر خواهانه، بی‌هنجارانه و قدری. این انواع خودکشی باید جفت‌هایی قطبی وابسته به یگانگی و سامان‌دهی در نظر گرفته شوند.

▒▓ خودخواهی و دیگر خواهی
• در حالت خودخواهی، تعادل میان فرد و جامعه بر هم می‌خورد، زیرا فعالیت‌ها و باورهای فرد بر پیوندهای جمعی تقدم می‌یابد.
• دیگرخواهی به وضعیت‌هایی اشاره دارد که در آن افراد از جمع و تعهداتی که بر آن‌ها تحمیل می‌کند به اندازه‌ی کافی جدا نشده‌اند، و مردم خودمختاری کافی ندارند.
• ویتنی پوپ، استدلال دورکیم را درباره‌ی خودکشی خودگرایانه با اختصار به صورت زیر جمع‌بندی می‌کند: هر چه میزان کنش متقابل اجتماعی کم‌تر باشد، احساسات جمعی ضعیف‌تر است؛ هر چه احساسات جمعی ضعیف باشد، یگانگی اجتماعی ضعیف‌تر است؛ هر چه یگانگی اجتماعی ضعیف‌تر باشد، افراد کم‌تر به منافع اجتماعی نظر دارند؛ هر چه افراد کم‌تر به منافع اجتماعی نظر داشته باشند، در زندگی معنای کم‌تری می‌یابند و میزان خودکشی اجتماعی زیادتر می‌شود.

▒▓ بی‌هنجاری و قدرگرایی
• درباره‌ی مفهوم سامان‌دهی رفتار باید گفت که دورکیم آن را به منزله‌ی توانایی جامعه در کنترل و هدایت کنش‌ها و آرزوهای انسانی درک می‌کرد.
• «انومی» اصطلاحی است که ترجمه‌ی آن دشوار است، اما اساساً بیشتر به معنای «بی‌قاعدگی» یا «بی‌هنجاری» گرفته شده است.
• در تباین آشکار، خودکشی قدرگرایانه پدیده‌ای بی‌اهمیت به نظر می‌رسد. دورکیم این نوع خودکشی را خیلی به اختصار بررسی می‌کند تنها در یک پاورقی که در پایان فصل مربوط به بی‌هنجاری آمده است. این نوع خودکشی از وضعیت تنظیم افراطی رفتار ناشی می‌شود.
• دو نوع از خودکشی‌هایی که او تشخیص داده بازتاب وضعیت مدرن است: خودکشی خودخواهانه و بی‌هنجار. هر دو نوع در نتیجه‌ی افراط در فردگرایی پدید می‌آیند.
• او معتقد بود: فردگرایی یکی از اجزای تشکیل دهنده‌ی جامعه‌ی مدرن است؛ و فردگرایی، هنگامی که بدرستی هدایت شود، ممکن است به افزایش همبستگی ارگانیک کمک کند.

░▒▓ ماجرای درایفوس و فردگرایی
• دورکیم، عقیده داشت روشن‌فکران عموماً باید از درگیری فعال در مسائل سیاسی خودداری کنند.
• به نظر دورکیم، فردگرایی محصول جامعه است، نتیجه‌ی ویژگی‌های معین جوامع صنعتی مدرن که در نهایت از رشد تقسیم کار ناشی می‌شود.
• دورکیم، در جای دیگری به مفهوم «کیش فرد» اشاره می‌کند که به مفهوم خودشیفتگی نیست، بلکه احترام به تمامیت همه‌ی افراد است.
• دورکیم، در معنایی کلی‌تر استدلال می‌کرد که تغییرات ساختاری اجتماعی که در نتیجه‌ی گسترش تقسیم کار پدید آمده به خودی خود برای به وجود آوردن اساس جدید همبستگی اجتماعی کافی نیست.

░▒▓ دورکیم در امریکا
• اندیشه‌های دورکیم با مکتب جامعه‌شناسی معروف به «کارکرد گرایی» پیوند نزدیکی پیدا کرده است، بویژه آن گونه که به دست تالکت پارسنز و رابرت کینگ مرتن توسعه یافته است.

░▒▓ مرتن و پردازش نظریه‌های دورکیم
• اندیشه‌ی مرتن، گاه همانند تفکر اجتماعی دورکیم است و گاهی به تقویت آن می‌پردازد. مرتن، مانند دورکیم، فردگرایی مدرن را دارای هر دو جنبه‌ی مثبت و منفی می‌دانست و می‌کوشید خصلت دو چهره‌ی آن را تحلیل کند.
• مرتن، در به وجود آوردن نظریه‌ای درباره‌ی فشار اجتماعی کوشید مطالعاتش را بر پایه‌ی کارهای دورکیم درباره‌ی بی‌هنجاری قرار دهد و آن را گسترش دهد و به صورت نظریه‌ای کلی درباره‌ی کج‌وری درآورد. بنابراین، او آن بخش از مطالعات دورکیم را که بر جنبه‌ی ناخوش آیند فردگرایی مدرن متمرکز گردیده بود گسترش داد.
• مرتن، از این نظر با دورکیم تفاوت دارد که اساساً از دیدگاه جامعه‌شناسی خرد به فردگرایی توجه می‌کند، در حالی که دیدگاه جامعه‌شناسی کلان همواره مهم‌ترین جایگاه را در کارهای دورکیم دارد. به دیگر سخن، مرتن اساساً به قلمرو روان‌شناختی اجتماعی توجه نشان می‌دهد.
• استدلال مرتن در اصل، این است که هر جامعه‌ای در حکم بخشی از نظام ارزشی خود هدف‌هایی را تعریف می‌کند که افراد باید خواهان دست یافتن به آن‌ها باشند و وسایلی پذیرفتنی را معرفی می‌کند که به کمک آن‌ها آن هدف‌ها تحقق می‌یابد. فشار هنگامی پدید می‌آید که افراد خواهان دست یافتن به این هدف‌ها باشند، اما دریابند که برای رسیدن به آن‌ها با استفاده از وسایل مشروع و پذیرفته‌ی اجتماعی با مانع روبرو می‌شوند. هنگامی که میان هدف‌ها و وسایل ناسازگاری وجود داشته باشد، می‌توان گفت فرد در حالتی بی‌هنجار به سر می‌برد.
• مرتن بر پایه‌ی واکنش‌های گوناگون به هدف‌ها و وسایل پنج نوع آرمانی ساخت. یکی از آن‌ها، یعنی نوع هم‌نواگرا، فردی را توصیف می‌کند که بر او بین این دو هیچ فشاری وارد نمی‌شود. چنین فردی، مثلاً، ممکن است هدف تحرک اجتماعی صعودی را ارزشمند بداند و وسیله‌ی تجویز شده‌ای مانند آموزش عالی برای دست یافتن به این هدف را نیز بپذیرند. این فرد دچار پی‌آمدهای حالت بی‌هنجاری نیست. بر عکس، چهار نوع دیگر، که همه انواع انحرافی به شمار می‌آیند، نشانه‌ی بی‌هنجاری نیست. این‌ها در مورد فرد نوآوری است که هدف‌ها را می‌پذیرد، اما وسایلی را که منفی تعریف شده است به کار می‌برد؛ مانند فعالیت تبه‌کارانه برای دست یافتن به موفقیت مالی و در نتیجه تحرک صعودی. فرد شعائرگرا وسایل را محترم می‌شمارد، اما به هدف‌ها بی‌اعتنا می‌شود. چنین فردی از نظر رفتار بیرونی ممکن است همچون فرد هم‌نواگرا به نظر برسد، اما امکان برقراری هر گونه ارتباط با هدفی عالی برای پرداختن به کنش‌های هم‌نواگرانه را از دست داده است. انزواگرا، همان گونه که از معنایش پیداست، با کناره‌جویی و پس گرفتن مشروعیت از هدف‌ها و وسایل، به فشار اجتماعی واکنش نشان می‌دهد مثل واکنش راهبی که صرفاً از زندگی اجتماعی کناره می‌گیرد. شورشی، مانند انزواگرا، هدف‌ها و وسایل را رد می‌کند، اما برخلاف انزواگرا از جایگزین‌های هر دو طرفداری می‌کند. بنابراین، کسی که اندیشه‌ی تحرک صعودی را به این دلیل رد می‌کند که نابرابری را تقویت می‌کند، و وسایل تحرک اجتماعی را از این‌ رو که رقابت را تشویق می‌کند، ممکن است به کمونی بپیوندد که در آن برابری ارزشمند شمرده می‌شود و همکاری به عنوان شیوه‌ی اصلی کنش متقابل هر روزه جانشین رقابت می‌گردد.
• بحث نظری مرتن درباره‌ی بی‌هنجاری در سطح جامعه‌شناسی خرد باقی می‌ماند، اما نظریه‌ی او نظریه‌ای جامعه‌شناسی است، نه روان‌شناختی.
• در حالی که دورکیم از تأثیر تمایز میان افراد، که ناشی از جامعه‌ی صنعتی است، بحث کرد، مرتن بر اهمیت تمایزی درونی تأکید می‌کرد که در آن مردم مجبورند نقش‌های متعددی را اجرا کنند.
• اگر چه ساختار اجتماعی همچنان تعاریف نقش را شکل می‌دهد، به نظر می‌رسد.
• به عقیده‌ی مرتن، فردگرایی بخشی معین از وضعیت انسان در دنیای مدرن است، و او نه تنها از این واقعیت متأسف نیست، که دست کم به طور ضمنی به نظر می‌رسد فضیلت‌های فردگرایی را ارج می‌نهد. با این همه، مرتن از خطرهای فردگرایی ناآگاه نیست، اما احساس نمی‌کند که لازم است به صراحت درباره‌ی افراط در فردگرایی سخن بگوید. هم‌چنین، با برخی از معاصرانش موافق نیست که فردگرایی را بوروکراتیک شدن در آن‌چه به جامعه‌ی توده‌ای معروف گردیده است، تهدید می‌کند. مرتن از پذیرفتن نقش منتقد اجتماعی سرباز می‌زد. اکنون به برخی از معاصران او در جامعه‌شناسی نظر می‌افکنیم که چنین نکردند؛

░▒▓ جماعت تنها در جامعه‌ی توده‌ای
• تقریباً در فاصله پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ ویتنام، شماری از جامعه‌شناسان کوشیدند با نوشتن کتاب‌هایی که مخاطبان آن‌ها فراتر از محدوده‌ی رشته‌ی جامعه‌شناسی بودند، نقش روشن‌فکران ملی را بازی کنند. این جامعه‌شناسان در تمایل به انتقاد اجتماعی همانند شماری از روشن‌فکران دیگر این دوره اشتراک داشتند؛
• آنچه جامعه‌شناسان را از شماری از این نویسندگان متمایز می‌کرد این بود که آن‌ها می‌کوشیدند یافته‌های پژوهش جامعه‌شناختی را برای شکل دادن به انتقاد اجتماعی خود به کار گیرند.
• کتاب‌های مهمی که در دهه‌ی پنجاه منتشر گردید مسائل جامعه‌شناختی تقریباً متفاوتی را مطرح کردند، اما همه آن‌ها یک نگرانی مشترک داشتند، و آن این که جامعه‌ی توده‌ای، با تمرکز عظیم و خصلت بوروکراتیک آن، با رفاه اجتماعات کوچک و فردگرایی مغایر است.
• اگر چه هر یک از کتاب‌ها مخاطبان فراوان و پذیرنده‌ای یافت، هیچ یک تأثیر جماعت تنها را نداشت.
• رایزمن فکر می‌کرد پس از جنگ کشور دست‌خوش دگرگونی عمیقی گردید که در آن نوع قدیمی شخصیت اجتماعی، که پیش‌تر نوع مسلط در تاریخ ملت به شمار می‌رفت دست‌کم در میان طبقه‌ی متوسط جای خود را به نوعی به لحاظ کیفی متفاوت داده بود. او نوع قدیمی را شخصیت «درون وابسته» می‌نامید، در حالی که به نوع جدید شخصیت «برون وابسته» می‌گفت.
• معنای شخصیت اجتماعی از نظر رایزمن «سازمان کم و بیش دائمی و از نظر اجتماعی و تاریخی مشروط شده‌ی سائق‌ها، امیال و رضایت‌های فرد است؛ آن گونه آمایه‌ای که فرد با آن به جهان و افراد نزدیک می‌شود…. ]و[ در میان گروه‌های مهم اجتماعی مشترک است».
• رایزمن چهار نوع شخصیت اجتماعی را مطرح کرده است. یکی از آن‌ها، شخصیت «سنت‌گرا»، نشانه‌ای از گذشته‌ی پیشا صنعتی در نظر گرفته می‌شود؛ نوعی که ویژه‌ی جوامع کشاورزی است، و بنابراین بر جوامع صنعتی مدرن تطبیق‌پذیر نیست. نوع دیگر، که رایزمن آن را فرد «خودمختار» می‌نامد، نوعی شخصیت اجتماعی است که او امیدوار بود در آینده ظهور کند تا مشکلاتی را که به طور ذاتی در انواع درون وابسته و برون وابسته وجود دارد برطرف کند.
• زندگی نامه‌ی رایزمن را می‌توان نمونه‌ی انگاره‌ای فردی درون وابسته در نظر گرفت. مقاومت در برابر پیش‌نهادهای اشتغال در اداره‌های بزرگ دولتی یا مشاغل اداری در آموزش عالی را می‌توان مقاومت خود رایزمن در برابر روندهای عمده‌ی اجتماعی انگاشت که تصور می‌شد امکان درون وابستگی را تضعیف می‌کند و نشانه‌ی گسترش شخصیت برون وابسته است.
• تبیین رایزمن در مورد دلایل اساسی این تغییر در شخصیت اجتماعی چندان اقناع کننده نیست و در واقع، بر استدلال جمعیتی تقریباً پیچیده‌ای درباره‌ی تغییراتی که در جوامع به وجود آمده است تکیه می‌کند، که به ترتیب با «امکان رشد زیاد» (سنتی)، «رشد انتقالی» (درون وابسته)، و «کاهش اولیه‌ی جمعیت» (برون وابسته) مشخص می‌شود.
• شخص برون وابسته بیش از همه برای جهان فوق‌العاده بوروکراتیک حاصل از سرمایه‌داری پیشرفته مناسب است، که در آن بیش‌تر بر همکاری تأکید می‌شود تا رقابت، و بر هم‌نوایی تا فردیت. بنابراین، تغییر از حالت درون وابستگی به برون وابستگی نشانه‌ی تهدید فردگرایی است.

░▒▓ دل مشغولی‌های نسل جدید
• یک نسل بعد، فردگرایی سرزنده و کامیاب به نظر می‌رسید. برخی از تأثیر سودمند آن داد سخن می‌دادند.
• کتابی که در این دوره تأثیری قابل مقایسه با «جماعت تنها» داشت، کتاب « گرایش‌های دل»، از نویسنده‌ی بزرگ، رابرت بلا و همکاران که‌ترش، ریچارد مدسن، ویلیام سالیوان، آن سو یدلر، و استیون تیپتون، بود (که همه از نسل دوره‌ی بیش‌زایی بودند). دیدگاه اصلی کتاب دگرگونی عظیمی را نسبت به علایق رایزمن و همکاران نشان می‌دهد. آن‌ها بر این باورند که امکان بالقوه بروز شکل ویران‌گری از فردگرایی عمیقاً در فرهنگ امریکایی ریشه دارد، در شیوه‌ی نگرشی به آزادی که در اصل مستلزم آن است که افراد به حال خود رها شوند، و نتیجه این است که آن‌ها «فرد را در انزوایی شکوهمند، اما دهشتناک بلاتکلیف رها می‌کنند».
• دو گانه فردگرایی که در دوره‌ی کنونی اهمیت بسیار دارد از این قرارند: «فردگرایی سودگرایانه» و «فردگرایی بیان‌گر».
• بلا و همکارانش، عقیده ندارند که هر یک از این شکل‌های فردگرایی، یا هر دو به طور ذاتی دلبستگی به اجتماع بزرگ‌تر را از میان می‌برد.
• آن‌ها در مورد دورکیم عقیده دارند که تعادل ظریفی که باید میان فرد و اجتماع حفظ شود بر هم خورده و در نتیجه، فردگرایی به زیان اجتماع بسیار قدرتمند، شده است.
• تا هنگامی که مردم زبان مشترک تعهد و هدف نداشته باشند اجتماع در خطر است. خصوصی شدن گفتمان نشانه‌ی آن است که فردگرایی اکنون در حال فرسودن شالوده‌های عمومی تعهد و به هم‌پیوستگی مدنی است.

░▒▓ گافمن: درباره‌ی ماهیت مقدس فرد
• گافمن، به خاطر بررسی‌های موشکافانه در کنش‌های زندگی هر روزه پرآوازه است. او این کنش‌ها را آزمودن و بازآزمودنی فردی توصیف می‌کند.
• اساس نوشته‌های گافمن این است که افراد به ناچار وارد اجتماع می‌شوند و باید به بهترین وجه ممکن در آن پیش‌رفت کنند.
• جامعه‌شناسی گافمن، بدون این که اذعان کرده باشد، به نظر می‌رسد ماهیت مقدس فرد و شعایر و قواعدی را که از آن حفاظت می‌کند در کانون توجهی خود قرار داده است.
• توجه او به شعایر هر روزه‌ی مدنیت نشانه‌ی اعتقاد اوست به این که هویت‌ها در کنش متقابل با دیگران شکل می‌گیرند.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.