برداشت آزاد از تامس چیبوكاس، رندال لیته و دیوید وایز؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• نظریهی رفتارگرایانه یادگیری، میگوید که افراد، رفتارهایی را که احتمالاً نتایج مثبتی دارند را انجام میدهند، یا بیشتر و شدیدتر مرتکب آنها میشوند، و از آن رفتارهایی که یحتمل نتایجی منفی دارند، دوری میکنند.
• قطعاً تشویق، باعث شکلگیری اعمال یا تقویت آنها، و تنبیه، باعث کاهش عمل میشود. ولی اصل ماجرا قدری پیچیدهتر است.
• اصل ماجرا قدری پیچیدهتر است... مسائل بسیاری هست که اصل عمومی رفتارگرایی خیلی سرراست و صاف و ساده کار نکند.
• برای مثال، زمانبندی تشویقها و تنبیهها به نحوه و مدّت تأثیر آنها بر اعمال مربوط است. پیشینهی تاریخ زندگی فرد میتواند برخی چیزها را برای او تشویق کننده کند، که برای دیگران مشوق نباشند. شرایط، بر فایده و تنبیه تأثیرگذار است. و شاید از همه مهمتر این که، چیزهایی که تشویق یا تنبیه نام دارند، كاركردهای «آگاهیبخش» و «انگیزشی» برای فرد دارند. به این معنا كه افراد عمل خود و نتایج آن را میبینند و به تأثیر رفتار خود بر دیگران واقفند (عملکرد «آگاهیبخش»). به قول آلبرت باندورا، این، باعث هدایت اعمال بعدی میشود. به علاوه، افراد، به دلیل توان شناختی (فكری)، میتوانند نتایج آیندهی رفتارهای خود را پیشبینی کنند (كاركرد «انگیزشی»).
• نظریهی رفتارگرایانه یادگیری، یک نظریهی عمومی است، که بسیاری از اصول اولیهای آن بر مشابهت و قیاسپذیری رفتار انسان و حیوان ابرام دارند.
• ولی، انسانها در مقایسه با حیوانات، تواناییهای شناختی بیشتری برای استفاده از تجارب خود دارند. خصوصاً، این امتیاز به انسانها اجازه میدهد تا به میزان بالایی، به صورت نیابتی یاد بگیرند. البته حیوانها هم گاه نیابتاً چیزهایی یاد میگیرند، مثلاً بچه شیرها، برخی فنون را از مادر خود میآموزند. ولی نکته اینجاست که میزان اعتماد آدمیزاد به نایبهای یادگیری خود متفاوت است.
• این آموزش نیابتی یا مشاهدهای، پلی است به نظریهی یادگیری اجتماعی آلبرت باندورا. یادگیری اجتماعی، نوعی یادگیری است که هنگام مشاهدهی رفتارهای دیگران و بازآفرینی آن رفتارها روی میدهد. توجه به این نکته، حایز اهمیت است که این بازآفرینی، لزوماً بلافاصله انجام نمیگیرد، با فکرکردن در مورد آن همراه است، و با تمرین جا میافتد.
░▒▓ الگوی تحلیلی
• باندورا یک الگوی تحلیلی کلی از مشخصههای اساسی یادگیری به شیوهی مشاهدهای یا نیابتی به دست میدهد:
• رویداد یا رفتار الگو شده ← سبب تقلید یا «عملکرد انطباقی» میشود ← ولی باید چه اتفاقاتی برای مشاهده کننده روی دهد تا او با موفقیت و بدرستی آنچه را که دیده تکرار (تقلید) یا بازآفرینی کند؟ چند متغیر واسط وجود دارد ↓:
۱. ← فرایندهای دقت: حتماً مشاهده کننده باید در مورد الگو آگاهی پیدا کرده، و الگو باید مشخص و برجسته و از جهاتی متناسب با موقعیت مشاهده کننده باشد.
۲. ← فرایندهای بهیادسپاری: مشاهدهکننده باید قادر باشد که اطلاعات را به صورت نمادین كدگزاری کرده و به خاطر بسپارد، اطلاعات را بازآفرینی کند و به یاد آورد، و آنها را در فکر و جوارح خود عملی کند.
۳. ← فرایندهای بازآفرینی بدنی و حركتی: مشاهدهکننده باید قابلیتهای بدنی و ذهنی تقلید یا بازآفرینی اعمال را داشته باشد، و امکانات لازم برای بازآفرینی رفتار را داشته باشد.
۴. ← فرایندهای انگیزشی: باید عوامل تقویتکنندهای از انواع مختلف (انگیزههای قبلی، انگیزههای نیابتی، و انگیزههای جدید برآمده از شرایط جدید محیط) موجود باشند تا به علاقمندی فرد به بازآفرینی و توجه به رفتار مورد نظر کمک کنند.
مآخذ:...
هو العلیم