اقتباس آزاد از آوروم استرول؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• پیش از انتشار اثر جرج ادوارد مور در مورد «رد ایدهآلیسم»، جو حاکم فلسفه خواه در اروپای کانتیننتال، و چه در جزیره، ایدهآلیسم بود. و این ایدهآلیسم، شکلهای متفاوت بسیاری میگرفت؛ برخی پساکانتی، برخی پساهگلی، برخی پسافیختهای، و برخی پسابارکلی، اما همه در این مفهوم مشترک بودند که واقعیت در نهایت ذهنی است.
• مکتگارت، برادلی، گرین، بوزنکت، نمایندگان برجسته سنت ایدهآلیست در انگلستان در حوالی چرخش قرن بودند.
• آنچه مور هدف قرار داده بود، ایدهآلیسم ذهنی بارکلی بود که در جمله «بودن، دریافت شدن است» فشرده میشد. نحوۀ ارائه بارکلی ویژه است. او بودن و دریافت شدن را به لاتین، و با حروف ایتالیک مینوشت، و «است» پس از آنها را به انگلیسی و حروف معمولی. اینکه از است لاتین یعنی est استفاده نمیکرد، بسیار سؤال برانگیز بود. آن است انگلیسی، انگار که نبود. اصلاً نبود.
• معنای این عبارت این بود که هر چه دریافت میشد وابسته به ذهن بود.پس، وجود میزها، آدمها، ستارهها، و غیره بستگی به دریافت شدن آن به وسیله یک ذهن داشت.
• مور این گزاره را «وحشتناک» میدانست و رشتهای استدلال علیه آن فراهم آورد.
• استدلال اصلی بارکلی، متکی به تمایز بین عمل دریافت و عین دریافت شده است. مور استدلال میکند که خود اعلام این تمایز بوضوح وابسته به ذهن است، اما هستندهای که دریافت میشود (رأی بارکلی)، بوضوح چنین نیست. دلیلی ندارد که معتقد باشیم که آن عقیده همان منزلت وجودی را دارد که این جمله و دریافت آن نزد ما دارد.
• در نتیجۀ انتقاد مور، ایدهآلیسم بارکلی، کم و بیش از صحنه فلسفه غرب محو شده است و جای آن را شکلهای گوناگون رئالیسم گرفتهاند.
مآخذ:...
هو العلیم