مارشال مکلوهان در «درک رسانهها؛ کشآمدنهای بشر»؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• «کلام»، اولین فناوری بود که انسان را از محیط سر و ساده خود جدا کرد، تا به وسایل دیگر دسترسی یابد، زیرا کلمات، تشکیل دهنده نظامی هستند که مجموعهای از اطلاعات را در بر میگیرند و با سرعت بسیار میتوانند، محیط و تجربیات آن را منتقل سازند. این نظام، آمیزهای از استعارات و نهادهاست که به گونهای حسی، تجربهها را بیان میدارد، یا آنها را فرا میافکند. اجزای این نظام، یعنی کلمات، واقعاً تکنولوژی فکر هستند، چرا که با انتقال تجربیات حسی به طور مستقیم و به صورت نمادین، تمامی جهان هستی را در اختیار بشر میگذارند، و امکان فراگرفتن آن را برایش فراهم میکنند.
• الفبای آوایی در نوع خود تکنولوژی منحصر به فردی است. انواع بسیاری از نوشته، وجود داشتهاند که بعضی تصویرنگارانه و بعضی دیگر هجایی بودهاند، اما فقط الفبای آوایی بود که حروف را بدون توجه به مفهوم معنایی آنها، کاملاً با اصوات، که آنها هم بدون توجه به مفهوم معناییشان در نظر گرفته میشدند، منطبق میساخت. این تقسیمبندی و توازی میان دو جهان دیداری وشنیداری، از نظر فرهنگی بسیار خشن وپر تنش جلوه میکند، زیرا نوشتهی آوایی تمام جهات ادراکی و معانی را که در اختیار شکلهای نوشتاری هیروگلیف و تفکر نگارهای چنینی بود، به کار میگیرد، با وجود این تمامی این اشکال نوشتاری که از نظر فرهنگی بسیار غنی هستند باز به انسان این امکان را نمیدهند که به طور ناگهانی، از جهان سحرآمیز، غیر مداوم و سنتی شکل گفتاری قبیلهای بیرون آید و به رسانهی یکنواخت و سرد دیداری روی آورد.
• الفبای آوایی در فرهنگهای سوادآموخته به دلیل آنکه عملکردهای را تقویت و تشدید میکنند، باعث میشوند تا از نقش شنوایی، لامسه وذائقه به طور جدی کاسته شود. چینیها که از نوشتههای غیرآوایی استفاده میکنند، موفق شدهاند نوعی ادراک فراگیر و عمیق از تجربه را کسب کنند، ادراکی که الفبای آوایی در فرهنگهای متمدن به شدت آن را تفکیک کرده است.
• تمدن، بر پایهی سواد آموختگی بنیان گذاشته شده است، زیرا سوادآموزی با امتداد دادن به حس بینایی در فضا وزمان، امکان همسان سازی فرهنگها را پدید آورده است. در فرهنگهای قبیلهای، تجربه تحت نفوذ نوعی زندگی بر اساس حس شنوایی، کسب میشد و به ارزشهای دیداری چندان وقعی نمیگذاشت. حس شنوایی بر خلاف حس بینایی که خنثی و سرد است، خیلی حساسیت برانگیز، دقیق و فراگیر است، به همین علت فرهنگهای شفاهی در آن واحد از عمل وعکس العمل بر خوردارند، در حالی که فرهنگ آوایی، این امکان را به فرد میدهد که موقع برخورد، احساساتش را در اختیار بگیرد و نتیجه آنکه، عملی میتواند بدون آنکه با عکس العملی مواجه شود ومسئولیتی ایجاد کند، صورت پذیر و این حالت است که میتوان آن را تفوق منحصر به فرد فرهنگ غربی سواد آموخته دانست.
• نوشتههای تصویرنگارانه و هیروگلیف فرهنگهای بابلی، مایا و چینی، نمودی هستند از امتداد حس بینایی که هدف آن گردآوری تجربیات انسانی و امکان دستیابی آسان به آنهاست. مقام شکلهای موجود در این نوشتهها، مفاهیمی شفاهی به جملات تصویر نگارانه میبخشند. به عبارت دیگر، این گونه نوشتهها را میتوان با نقاشیهای متحرک قیاس کرد، زیرا خیلی سخت و غیرقابل انعطاف هستند، و لذا برای بیان دادههای بیش از حد و عملیات و فعالیتهای اجتماعی ناچارند از علامات بی شماری استفاده کنند.
• به منظور درک بهتر ماهیت «کلام»، باید آن را با شکل و فرم دیگر، یعنی «نوشته» مقایسه کنیم. ... وقتی «صحبت» میکنیم، این امکان هست که نسبت به هر موقعیتی که پیش میآید، عکس العملی خاص نشان دهیم، و آن کار را حتی با حرکات و تغییرات در نحوهی بیان خود صورت میدهیم، در حالی که نوشته، یک عمل منفک شده و خاص است و ارائهی عکسالعمل در آن ممکن نیست، انسان در جامعه با سواد، با لاقیدی بسیار زیاد و خارق العادهای در این مورد عمل میکند و برخلاف افراد بیسواد، به هیچ وجه احساسات یا تشریک مساعی عاطفی خود را در این امور دخالت نمیدهد.
• آنری برگسون فیلسوف فرانسوی در وصف این حال مینویسد: هنوز که هنوز است زبان، به عنوان تکنولوژی انسانی تلقی میشود که ارزشهای موجود در ناخودآگاه جمع را به شدت کاهش میدهد. این امتداد وجود انسان به صورت «زبان»، موجب میشود تا او از واقعیتهای گستردهتر و وسیعتر منفک شود. برگسون میگوید، بدون زبان، ذهن انسان صرفاً متوجه اشیای خاص مورد نظرش میشود. زبان برای ذهن، همان کاری صورت میدهد که چرخ برای پاها وجسم انسان، زیرا این هر دو وسیله به او ا مکان میدهند تا با سرعت بیشتر و همچنین کمترین درگیری ممکن، خود را از شیئی به شیئی دیگر برساند.
• تکنولوژی جدید الکتریکی که بر تمامی جهان، شبکهای از امتدادهای حواس و اعصاب ما را گسترده است، تأثیر زیادی در آیندهی زبان خواهد گذاشت.
• ما، به کمک رسانههای الکتریکی و با انتقال وجود جسمانی به درون سیستمهای عصبی درازشده خود، پویایی و حرکتی ایجاد میکنیم که تمامی فناوریهای قبلی، یعنی امتدادهای ساده دستها، پاها، دندانها، و حتی تنظیمکنندههای حرارت بدن انسانی از قبیل شهرها، به شکل نظامهای اطلاعاتی قابل بیان و انتقال، در آن ظاهر میشوند.
• الکتریسیته، بدون آن که ادعایی داشته باشد، راهگشای روندهای مختلف، حتی وجدانها وآگاهیها، به سمت مقیاسی جهانی شده است.
• البته، تکنولوژی الکتریکی، به همان اندازه که رایانهها به اعداد و ارقام نیازمندند، به کلمات نیاز دارند.
مآخذ:...
هو العلیم
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی
میخواستم در خواست کنم که چند مورد کتاب مفید و ضروری برای جامعه شناسی معرفی کنید که ما بتوانیم از نمایشگاه کتاب بخریم و جدا از کتابهای درسی انها را مطالعه کنیم .
باتشکر
---------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و احترام
• مایه دلگرمی است كه به این موضوع مهم اهتمام دارید؛
• اطلاعات من در این زمینه بروز نیست. برای اطلاع بیشتر با دکتر ابوعلی ودادهیر از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تماس بگیرید.
برای مرور پیشینه نظری:
• پیتر همیلتون (1380)، شناخت و ساختار اجتماعی، ترجمه حسن شمس آوری، تهران: مرکز.
• حفیظ الله فولادی (ویراستار) (1384)، معرفت و جامعه، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
برای تدارک یک برداشت عمیق از موضوع:
• پیتر برگر و توماس لوکمان (1375)، ساخت اجتماعی واقعیت؛ رسالهای در جامعهشناسی شناخت، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: علمی-فرهنگی.
• کارل مانهایم (1380)، ایدئولوژی و اتوپیا؛ مقدمهای بر جامعهشناسی شناخت، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: سمت.
• در عین حال، توجه داشته باشید که حیطه دشواری است. یعنی، در این حیطه، نباید زود نتیجه بگیرید. احتیاج به اطلاعات ضمیمه در زمینه معرفتشناسی دارید. برای توجه به صورتبندی اولیه مناقشات در این حیطه به فصل معرفتشناسی کتاب کلیات فلسفه از ریچارد پاپکین و آوروم استرول، ترجمه مرحوم سید جلال الدین مجتبوی (تهران: حکمت) مراجعه فرمایید.
• در پناه ولیعصر(عج) پاینده باشید.