فیلوجامعه‌شناسی

مدیریت تأثیرگذاری فرد بر جامعه

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


• در یك روز مفروض، در كتابخانه‌ای فرضی، دانشجویی را دیدم؛ از او پرسیدم كه آیا در انتخابات گذشته رأی داده‌ای؟ پاسخ او منفی بود. او وضعیت خود را برای من توضیح داد؛ او گفت كه اهمیتی ندارد كه من رأی بدهم یا ندهم. یك رأی، هرگز تفاوتی را در هیچ چیز ایجاد نمی‌كند. به او گفتم كه اگر همه این‌طور فكر می‌كردند، انتخاباتی شكل نمی‌گرفت. او پاسخ داد كه درباره «همه» صحبت نمی‌كند؛ گفت درباره خودش صحبت می‌كند. من درباره تأثیر او بر شركت افراد دیگر پیرامون خود در انتخابات پرسیدم؛ او پاسخ داد كه آن‌ها نمی‌دانند كه او رأی داده است یا نه؛ آن‌ها اگر می‌خواستند، می‌توانستند رأی بدهند.
• شما گمان می‌كنید كه حق با این دانشجوست؟ به آسانی می‌توان اثبات كرد كه بیشتر افراد، تا اندازه‌ای بر كسانی كه با آن‌ها به كنش متقابل می‌پردازند تأثیر دارند. برخی از ما، تأثیر زیادی بر جای می‌گذاریم. اما دریافت اینكه افراد، چگونه می‌توانند بر سازمان‌های رسمی یا بر جریان یك انتخابات تأثیر بگذارند دشوارتر است. فهمیدن اینكه آن‌ها چگونه می‌توانند بر سازمان‌های رسمی تأثیر بگذارند بسیار دشوار است. رابطه‌ی واقعی میان فرد و جامعه چیست؟ صد البته، جامعه، ما را شكل می‌دهد، اما آیا ما، به نوبه‌ی خود، به جامعه شكل می‌دهیم؟ آیا افراد، واقعاً تأثیری دارند؟
• باید پذیرفت كه منطقاً تأثیر فردی، همیشه در زمینه‌ی اجتماعی بزرگ‌تری وجود دارد، و یك تابع ریاضی احتمالی را تشكیل می‌دهد. احتمال تأثیر فرد بر جامعه و سازمان‌های پهن‌دامنه‌ی اجتماعی، تا اندازه‌ی زیادی به روندهای اجتماعی بزرگ‌تر بستگی دارد. بنابراین، واقع‌بینانه آن است كه تأثیر یك کنش‌گر بر کنش‌گر دیگر یا سازمان‌های اجتماعی، ممكن است، اما نباید غیر واقع‌بینانه از آن توقع زیاد داشت. در واقع، افراد نباید در مورد میزان تأثیر مطلوب خود در فرایندهای اجتماعی تصورات آرمانی و غیرواقعی پرورش دهند. باید دانست كه این تأثیرگذاری بر روندهای اجتماعی، همیشه در زمینه‌ی اجتماعی تسهیل می‌شود، یا دشوار می‌گردد. یك کنش‌گر هوشمند، تلاش می‌كند تا در روندهای اجتماعی بزرگ‌تر، روندهای خردتری را ایجاد كند تا سهم خود را در تأثیرگذاری بر دیگران و سرنوشت جامعه بیفزاید. معمولاً بدون در نظر گرفتن این رویه‌های اجتماعی كه تأثیرگذاری فردی ما را تسهیل می‌كنند، نمی‌توان هیچ راهی پیدا كرد تا بدانیم ما بر چه كسانی تأثیر داشته‌ایم یا با چه شدتی تأثیر گذاشته‌ایم.
• بیایید كمی دشوارتر فكر كنیم و بر پیچیدگی تصور خود از تأثیرمان بر انتخابات بیفزاییم. به گمانم، آنگاه واقع‌بینانه در انتخابات شركت خواهیم كرد، منتها این بار با یك دید عمیق‌تر. باز هم پس از آن دانشگاه مفروض، فرض دیگری را برای شما بیان می‌كنم. نخستین شغل من پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه تهران، تدریس تاریخ در دبیرستان بود و من آماده بودم تا در جهان، تغییر ایجاد كنم. به یاد دارم كه می‌خواستم در تمام جهان تغییر ایجاد كنم. شاید به كسی درس بدهم كه رهبر بزرگی شود؛ شاید اندیشه‌هایم را بیاموزم كه گسترش پیدا كنند؛ شاید معلم نمونه‌ای شناخته شوم كه همه بتوانند از او بیاموزند. برای من روشن نبود كه چگونه این كار را خواهم كرد، اما می‌دانستم كه می‌خواهم نشانه‌ی مثبتی بر جامعه بر جای گذارم. اندكی پس از آنكه شروع به كار كردم، برایم آشكار شد كه بینش‌هایم خیلی بلندپروازانه است. دست كم می‌توانستم تأثیری بر اجتماع تهران داشته باشم. پس از آنكه یكی دو ماهی تدریس كردم، دانستم كه اگر بخواهم تأثیری داشته باشم، باید به یك دبیرستان نمونه یا یك غیرانتفاعی عالی‌رتبه بروم. هنگامی كه پی بردم كه چه تعداد اندكی از دانش‌آموزان، كلاس‌های مرا ترجیح می‌دهند، یا اصولاً تعداد كمی از آن‌ها می‌دانند كه من چه كسی هستم، آرمان‌گرایی‌ام تغییر كرد. مانند اكثر معلمان آرمان‌گرا، سرانجام پی بردم كه شانس واقعی مرا برای تأثیر گذاشتن در زندگی مردم، باید در كنش متقابل هر روزه با 150 نفری یافت كه هفته‌ای پنج ساعت ملاقاتشان می‌كردم. با وجود این، كم كم فهمیدم كه از آنجا هم نمی‌توانم انتظار زیادی داشته باشم. من برای بسیاری از این افراد، شخص مهمی نبودم. بعضی‌ها مرا همچون مزاحمی در زندگی خود در نظر می‌گرفتند، و بعضی، اغلب نمی‌فهمیدند كه من سعی می‌كنم چه چیزی درس بدهم. اعمال من در كلاس درس، در واقع، بر سرانجام چندین دانش‌آموز تأثیر كرد، اما باید اذعان كنم كه تأثیر واقعاً پایدار را تنها بر چند تن از آنان داشتم، و آن هم اغلب نه در جهتی كه مورد نظر من بود. من هرگز بر جامعه‌ی ایران یا بر شهر تهران تأثیر نگذاشتم، و دبیرستان را همان گونه كه یافته بودم ترك كردم، در حالی كه «تأثیر كمی» بر آن گذاشته بودم.
• واقعاً می‌خواستم تأثیری بر یك سازمان داشته باشم. چرا نتوانستم؟ چه مانعی در این راه وجود داشت؟ چرا برای فرد، تا این اندازه دشوار (و شاید غیرممكن) است كه تأثیری منقلب کننده بر جامعه بر جای گذارد؟
• بیایید باز هم این موضوع را بشكافیم؛ هر سازمانی، سرانجام، شیوه‌های معینی برای انجام كارها به وجود می‌آورد. در واقع، معنای «سازمان‌یافته» بودن همین است. به دلیل این خاصیت سازمان‌هاست كه افراد می‌دانند كه دیگران چه می‌خواهند بكنند و می‌فهمند كه خودشان چه باید بكنند. یك تیم فوتبال، به همین شیوه عمل می‌كند. قواعد بازی و قواعد فدراسیونی بر بازی تیم حاكم هستند. افراد از اینكه آشكارا این قواعد را به رویارویی فراخوانند باز داشته می‌شوند، چرا كه با وجود این قواعد است كه اساساً بازی‌ای به نام فوتبال شكل می‌گیرد و افراد می‌توانند با هم بازی كنند. علاوه بر قواعد فدراسیون، هر تیم فوتبال نیز قواعد ویژه‌ی خود را دارد. هر تیم فوتبال خاص، قواعد بازی ویژه‌ای را به وجود می‌آورد، شیوه‌هایی برای فراخوانی به بازی یا جانشین‌سازی به كار می‌بندد. یا حتی شیوه‌های دقیقی برای تغییر آنچه افراد هنگام آغاز بازی انجام می‌دهند. افرادی كه تصمیم می‌گیرند به دلخواه خود بازی كنند، موفقیت تیم را به مخاطره می‌افكنند.
• بنابراین، کنش‌گر منفرد، در برابر الگوهای اجتماعی چه شانسی دارد؟ هر یك از ما در واقعیتی اجتماعی زندگی می‌كنیم كه دیگران به آن عادت كرده‌اند، و معمولاً از اینكه آن را از دست بدهند، بیمناك‌اند. هر چند كه ما وضعیت خود را دوست نداشته باشیم، در بیشتر ما چیزی وجود دارد كه ما را وامی‌دارد ساختار، فرهنگ، و نهادهایی را كه داریم حفظ كنیم. این جامعه، دست كم برای بسیاری از ما كارساز است. وانگهی، افراد می‌توانند در عملكرد موفقیت‌آمیز این جامعه‌ی پیچیده (كه مانند تمام جوامع امروز پیچیده است) مؤثر باشند. افراد می‌توانند جامعه را در رسیدن به هدف‌هایش یاری دهند. یك بازیكن برجسته‌ی خط حمله‌ی فوتبال، می‌تواند با استفاده از برخی جریان‌های مساعد در تیم، حتی یك تیم بد را جمع و جور كند. یك نماینده خوب می‌تواند جامعه را در جهت مثبت هدایت كند.
• واقعیت این است كه افراد معینی، براستی الگوهای اجتماعی را شكل می‌دهند. این افراد، معمولاً سعی می‌كنند در تمام فرصت‌های یك جامعه، مانند انتخابات فعال باشند، و روند امور را به سمت و سویی كه درست می‌دانند هُل دهند...
• فقط هُل دهند...
• هُل دهند...
• فقط هُل دهند...
• این افراد، به دلیل این آمادگی همواره است كه در مواقعی، درست سر بزنگاه موفق می‌شوند.
• آن‌ها این آمادگی را همیشه دارند، اما درست در یك لحظه‌ی سرنوشت‌ساز است كه موفق می‌شوند. چنین افرادی، دارای شخصیتی نیرومند، نقاد و آماده، برای ایجاد تغییرات اساسی در الگوهای پذیرفته شده هستند. در واقع، افرادی كه به دنبال تأثیرگذاری اجتماعی می‌گردند، معمولاً بیش از آنكه خود تصور می‌كنند، مؤثر واقع می‌شوند و این موردی است كه هم در مورد معلمی كه در یك دبیرستان درس می‌دهد، هم در مورد بازیگر فوتبال كه سعی می‌كند در یك تیم بد فرد مؤثری باشد، و هم در مورد دانشجویی كه فكر می‌كند كه باید بر روند سیاسی تأثیر بر جای بگذارد، رخ می‌دهد.
• در واقع، ما درست هنگامی توان بالفعل یا بالقوه‌ی خود برای تأثیر گذاشتن را از دست می‌دهیم كه اساساً از خود ایجاد تغییر صرف‌نظر می‌كنیم.
• ما معمولاً به هنگامی كه خود را مقهور «جامعه» یا «سازمان‌های بزرگ‌تر» تصور می‌كنیم، بهتر است از خود سؤال كنیم كه اگر فرد نمی‌تواند در جامعه تغییر ایجاد كند، پس چه چیزی می‌تواند؟
• وانگهی، هر سازمانی به طور طبیعی تغییر می‌كند. سازمان‌ها با تغییر اندازه، تغییر می‌كنند. با كهنه‌تر شدن، تغییر می‌كنند؛ با تغییر محیط، تغییر می‌كنند؛ و از همه مهم‌تر...
• و از همه مهم‌تر، سازمان‌ها با تغییر «افراد»، تغییر می‌كنند.
• در واقع، اشتباه است كه جامعه و سازمان اجتماعی را همچون مجموعه‌ای انعطاف‌ناپذیر و ثابت از الگوهای اجتماعی در نظر بگیریم كه نمایانگر ثبات و نظم پایدار است. هر كنش فرد، جامعه را اقلاً «ذره‌ای» تغییر می‌دهد و در شرایط مساعد، می‌تواند فرسنگ‌ها تغییر دهد.
• نكته‌ای كه مهم است این است كه جامعه مانند سنگ بزرگی نیست كه جایی ثابت افتاده باشد و ما به تنهایی قصد حركت دادنش را داشته باشم، بلكه جامعه، همچون سنگ ذاتاً در حال حركتی است كه ما برای تغییر مسیر آن، لازم است به آن ضربه‌ی كوچكی وارد آوریم.
• معمولاً ما حداقل به اندازه‌ی «یك ذره»، و گاه به میزان بالایی مؤثریم.
• هر چه امروز وجود دارد، فردا، دست كم اندكی تغییر خواهد كرد، و من با ضربه‌های مداومی كه به این تغییرات وارد می‌آورم، دست آخر، آن را به سمتی گرایش خواهم داد. تصور كنید كه كسی تنها با یك رأی بیش از دیگری نماینده شود. باز تصور كنید كه آخرین رأی شمارش شده، رأی شما باشد. پس، برای شما ملموس می‌شود كه گاه به میزان بالایی مؤثرید.
• جوامع، حتی دارای آهنگ دگرگونی هستند. بعضی جوامع، بسیار سریع‌تر از جوامع دیگر تغییر می‌كنند، و جامعه‌ی ما از این دست جوامع است.
• سنگ جامعه‌ی ما بسیار سریع و شتابان حركت می‌كند، و در این شرایط، تلنگری از هر سوی، می‌تواند گردش این چرخ را به طرز معناداری تغییر مسیر دهد.
• رویدادها یا اعمال فردی، ممكن است حتی این روند تغییرات را مدتی كم كند یا به آن شتاب دهد.
• پس، اگر بخواهم جمع‌بندی كنم، باید بگویم، من احتمالاً در این فکر که در دبیرستان كار عبثی انجام داده بودم، اشتباه می‌کردم. شاید من كار بزرگی كرده‌ام. شاید من براستی یكی از رهبران بزرگ دنیا را تربیت كرده‌ام. شاید آن دانشجو كه در انتخابات قبلی شركت نكرده بود، با شركت نكردن خود، جلوی یك تأثیر بزرگ بر روند جامعه را گرفته باشد. به عبارت دیگر، اگر شركت كرده بود، سرنوشت جامعه طور دیگری می‌شد. مهم این است كه باید همواره آماده باشیم كه هر اقدام ما مانند شركت كردن یا شركت نكردن در انتخابات، تأثیر پایداری بر جامعه بگذارد. تأثیری كه احتمالاً باید به لحاظ اخلاقی خود را در مورد آن مسؤول بدانیم.
• اما اگر از من راجع به انتخابات آتی بپرسید، باید بگویم كه هر اقدام ما در این انتخابات می‌تواند به مثابه‌ی تلنگری به یك سنگ بسیار شتابان باشد. گمان می‌كنم كه هر انتخابی كه شكل بگیرد می‌تواند برای زندگی نسل‌های بسیار تأثیرگذار باشد.
• و من در جمله‌ای كه شاید برای شما غافلگیرانه باشد، مایلم به شما بگویم كه شاید انتخاب «آن نماینده» انتخاب بسیار تأثیرگذاری باشد. من فكر می‌كنم كه شما با انتخاب «آن نماینده»، «برای فوتبال سیاست ایران یك علی دایی انتخاب می‌كنید كه می‌تواند با استفاده از برخی جریان‌های مساعد در تیم، یك تیم را جمع و جور كند».
مآخذ:...
هوالعلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.