حامد دهخدا
۱. اجتماعی كه در آن، اعتماد و اتكاء به «اخلاق»، «قواعد هنجاری روابط انسانی» فراگیر نباشد، از مشاركت نهادمند و مستمر شهروندان در امور عمومی و ثبات سیاسی درازمدت و احتمالاً از توسعه همه جانبه محروم خواهد بود. در چنین شرایطی، كه بازنمود ویژگیهای یك «جامعهی تودهای» است، یك گروه دموكرات توتالیتر و با قدرت و تسلط رسانهای، میتواند به سادگی در جهت بسیج كردن چنین جامعهی اتمی شدهای، اقدام کند و هر صدای مخالف خود را از طریق ساز و كارهای شناخته شدهی دموكراتیك توتالیتر خاموش سازد.
۲. اینچنین، هر گفتار و نوشتار حقطلبانهای، به لكنت دچار میگردد، یا از هراس اختناق دموكراتیك توتالیتر و ترس از واكنش «افكار عمومی رسانهساز»، از كام برون نمیتراود، یا اگر هم بیان شد، بریده بریده و مثله شده، معدوم میگردد.
۳. قطع زبان اخلاق، به انحاء مختلف، و از طریق اعمال فشارهای رسانهای و تغییر گفتمان حق و اخلاق، به گفتمان قدرت افكار عمومی باعث میشود كه سوء ظن و بدبینی و شایعه گسترش یابد. اینچنین، آنانی برندهاند كه به انحاء مختلف «طرفداران» بیشتری برای خود دست و پا میكنند، نه آنان كه برحقاند.
۴. میزان «لكنت در زبان اخلاق» در هر جامعهای، اندازه آزادیهای واقعی، سلامت و اعتماد به نفس خویشتن انسانهای ساكن در آن ملك، پویا یا منفعل بودن مردم، و صحت قوانین حاكم بر آزادیهای آن جامعه را نشان میدهد. هر قدر «لكنت زبان اخلاق كمتر»، جریان امور سالمتر، سلامت و اعتماد به نفس مردم و مقامات بالاتر و اعتماد شهروندان به خود، به دیگری و به حكومت بیشتر و آزادیهای سیاسی در وضعیت مناسبتری است.
۵. یكی از ملاكهای اصلی اسلامی بودن یك حكومت، آن است كه ضعیفان یا شهروندانی كه به قدرت (و از جمله قدرت رسانهای كه اكنون ارتباط مستقیمی با «پول» یافته است و تنها در اختیار قدرتمندانی است كه از طریق این رسانهها تمام قوای حكومت و مردم را تحت كنترل میآورند) متصل نیستند، بتوانند مطالبات خود را به صورت آزاد و صریح بیان و از ظلم و تعدی هركس در هر مقامی شكایت كنند، بدون آنكه امنیت آنها و به ویژه «امنیت اخلاقی» و حیثیت ایشان مختل شود.
۶. طبق آیه شریفه، خداوند دوست ندارد كسی با صدای بلند ناسزا بگوید، مگر فردی كه به او ظلم شده است؛ پس، شكلبندی جامعه باید به نحوی باشد كه كسی كه به او ستم شده است، بتواند آزادانه فریاد بكشد.
۷. برای این منظور، هیچ ابزاری كاراتر از احساس مسؤولیت تمام مردم یك قلمرو، در مورد اصولی كه «ظلم» و «عدل» بر اساس آنها تعریف میشوند وجود ندارد؛ این، در حالی است كه ظالمان با سلطه بر نهادهای قدرت مسلط و از جمله، هژمونی فرهنگی و نمادین، این اصول را نشانه رفتهاند و تلاش میكنند تا این اصول را كه مزاحم اعمال تعدیاتشان است از میان بردارند. در واقع، ظالمان، امروزه با درك دقیقی از مفهوم مدرن قدرت، به خوبی میدانند كه به جای خفه كردن صدای تظلم، باید آن را تحریف و بیاثر سازند. اصول مقبول افكار عمومی در مورد «عدل» و «ظلم» را تغییر دهند و سلطهی خود را اینچنین تداوم بخشند. با چنین نگاهی، «لكنت زبان اخلاقمحور» و سیطرهی كوبندۀ زبان زورمحور، نباید در جامعه اسلامی بویژه برای ضعیف نگهداشتهشدگان جا داشته باشد، و همچنین، باید چنین جملهای را با بصیرت روشنی در مورد مفهوم مدرن «زور» و «ضعیف» فهم كرد.
۸. رسانهها و متخصصان افكار عمومی میتوانند محدودیتهای فراوانی اعمال كنند و تلاش میكنند كه ملتها را از «فهمیدن» و «ارتباط برقرار كردن» با یكدیگر بازدارند تا اینگونه ابزار مناسبی در دست ایشان باشند. این جوامع تودهای رسانهساز، آمادگی كامل دارند تا در خدمت قدرتهای مسلط بر افكار عمومی و رسانهها قرار گیرند. این مكانیسمها، شاهكلید موفقیت خود را در غیر شفافسازی نارساییها و تبعیضها و ظلمها مییابد و تلاش میكند تا امكان مقابله و ایجاد نظام جایگزین و اقدام همهجانبه و دقیق علیه سلطه (اعم از دموكراتیك و غیر دموکراتیک) را منهدم سازند، و این كار را با تهدید و اقدام مستقیم علیه مفهوم «حق» و «عدالت» انجام میدهند.
۹. اجازه دهید صریح بگویم، هیچ ملتی، بدون داشتن مفهوم جامعی از «حق» و «عدالت» و بدون داشتن یك «ایمان» به حقانیت یك «راه درست»، نمیتواند از خطا در شناسایی و نفی و مقابله با ظلم و دست زدن به انقلاب و تولید سیستم جایگزین برون تازد. چنین وضعی در جامعهای رخ میدهد كه در آن «لكنت زبان اخلاقمحور» در اوج خود باشد.
هوالعلیم