حامد دهخدا
• همچنانكه شنیده میشود، ایالات متحدۀ امریكا در پی تغییر نظامهای سیاسی «منطقه» است. در همین روزها، عالیجناب ماشاءا… شمسالواعظین (در «بهار»، ۱۷/۱۰/۱۳۸۱، ش.۸۸، ص.۱۲.) طی یك سخنرانی در «كویت» فرمودند: «منطقه خاورمیانه در آستانه تحولات شگرفی است. امروز چالشهای اقتصادی و فرهنگی، در رتبه دوم اهمیت قرار دارند، زیرا مقولههای اقتصادی و فرهنگ موضوعاتی هستند كه از پیامدهای اجتنابناپذیر جهانیشدن بوده و ابتكار عمل دولتهای ملی در این زمینه بسیار محدود و ناچیز است».
• ایشان، توان واكنش فعال از سوی ملتها و دولتهای «منطقه» در مقابل این فرایند جهانی شدن را محدود و ناچیز میشمرند و بالمآل پذیرش («تسلیم») این موج را تجویز میفرمایند. در حوزههای سیاسی، گر چه مقاومتهایی در مورد شكلگیری دموكراسیهای بحرانزده و در عین حال جهانیشده وجود دارد، اما در این حوزه نیز به زعم عالیجناب ماشاءا… شمسالواعظین «باید» زمینههای جهانیسازی را فراهم نمود و از هر گونه واكنش فعالانه و مستقل از موضع زمینههای فرهنگی اخلاقی این حوزه (كه به زعم عالیجناب ماشاءا… شمسالواعظین دیگر وجود ندارد) احتراز كرد؛ میفرمایند: «…اما در مورد عامل سیاسی، كشورهای منطقه خاورمیانه، هنوز از ساختارهای سنتی در حوزه سیاست رنج میبرند و دولتهای ملی به رغم برخورداری از برنامه توسعه در ابعاد اقتصادی، فاقد برنامه مشخص در عرصه سیاست كه از طریق جلب مشاركت سیاسی مردم [منظور، برنامههای منطبق با برنامههای مدرنیستی تودهای دموكراسیهای تعریفناشده است] به دست میآید، میباشند. این وضعیت به ظهور و بروز بحرانهای شكننده در جوامع عرب منتهی شده است كه بدون برقراری موازنه مطلوب بین ساختهای سیاسی و ساختهای اجتماعی این كشورها، غلبه بر بحران سیاسی ناممكن به نظر میرسد. اما بحث بر سر این است كه این بحران سیاسی چگونه قابل حل میباشد؟». مشارالیه، ضمن پذیرش لزوم مبارزه با سنتها به مثابۀ یك برنامۀ محوری، بر آن شدند كه «در برخی كشورها و به طور مشخص در عربستان سعودی و كشورهای دیگر عرب خلیج فارس، نظامهای سیاسی حاكم در طول زمان تبدیل به بخشی از نسبت موجود در این جوامع گردیدهاند و مبارزه با سنتها، از دشوارترین مبارزههاست و میتوانند بحرانهای شكنندهای را برای جوامع این كشورها بیافرینند كه از منظر توسعه بسیار هزینهبر است».
• اما راه حل عالیجناب ماشاءا… شمسالواعظین برای پایهگذاری دموكراسی در نظامهای سیاسی «منطقه»، به نحوی متناقضگون و در عین حال واقعنما (كه درونمایۀ راستین دموكراسی رو به جهانیشدن را بازمیتاباند) یك راهحل نخبهگرایانه است؛ این نخبهگرایی، خود در سه تضمین ضروری و «بهداشتی» برای گسترش فرایند جهانیشدن دموكراسی در كشورهای «منطقه» است، متبلور میشود كه در واقع، درونمایۀ بنیادی هر نوع دموكراسی دیگر نیز هست؛ «تضمین نخست این است كه روند گشایش سیاسی همراه با مشاركت عملی صاحبان قدرت سیاسی و حاملان پروژه دموكراتیزاسیون خواهد بود؛ چه آنها در ویترین قدرت باشند چه در پشت پردههای آن، تضمین دوم این است كه روند دموكراتیزاسیون بدون وقوع بحران و زلزله سیاسی كه كل روند توسعه را به عقب میراند، همراه خواهد بود و اما تضمین سوم دموكراتیزاسیون جوامع منطقه به گونهای متناسب با ظرفیتهای اجتماعی از یك سو و ظرفیتهای موجود در ساختهای قدرت از سویی دیگر حركت خواهد كرد».
• نكتۀ مهم در این كلام، تضمین نخست است كه مقایسۀ آن با شرایط ایران، شواهدی برای تأیید مفروضات معطوف به شكلگیری یك «حلقۀ برتر كارتل فساد سیاسی ایران» ارائه میدهد. در واقع آنچه دموكراسی را به پیش میبرد و جهت میبخشد، نه رأی مردم، كه «مشاركت عملی» «صاحبان قدرت سیاسی» است، اعم از آنكه در «ویترین قدرت» باشند، یا در «پشت پردههای ویترین قدرت» به صحنهگردانی بپردازند. بیان چنین نكتهای از سوی عالیجناب ماشاءا… شمسالواعظین تأملبرانگیزتر نشان میدهد، چرا كه میتواند نه تنها به عنوان تجویز یك استراتژی عمل برای فتح باب مكانیزمهای اساسی جهانیشدۀ سلطه از طریق كنترل فرایند «دموكراتیزاسیون» از «پشت پرده» تلقی شود، بلكه مؤید فرضیاتی در مورد عملی شدن چنین كنترل پشتپردهای در دموكراسی توتالیتر دوم خردادی در ایران است.
هوالعلیم