دکترحامدحاجیحیدری/ الهامنصرتی
گزارش رساله پایاننامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390
← غرور، و...
← ... و خود را ”کسی“ دانستن که نباید حرف نادرست خود را پس بگیرد، کار دست آدم میدهد، و...
← و این، از آن دردهاست که همه ما ”کم“ یا ”بیش“ به آن مبتلا هستیم.
← هر یک از ما، مواقعی حرف نادرست خود را پس نمیگیریم،
← و خود را ”کسی“ حساب میکنیم.
← این ظرفیت ”سقوط“ در همه ما هست، نه فقط در ”او“.
← این، ظرفیت ”بیدینی“ است.
← پس، همه باید مواظب باشیم.
----------------------------------------
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُري إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقي أَ فَلا تَعْقِلُونَ
قصص/60-58
----------------------------------------
← بعضي از كفار مكه متوسل به اين عذر ميشدند كه اگر ما ايمان بياوريم، عرب به ما حمله ميكند و ما را از سرزمينمان بيرون ميراند و زندگي ما را مختل ميكند.
← در آيات مورد بحث دو پاسخ به آنها داده شده است؛ نخست ميفرمايد: به فرض كه شما ايمان را نپذيرفتيد و در سايه كفر و شرك زندگي مرفه مادي پيدا كرديد، اما فراموش نكنيد: ”ما بسياري از شهرهايي را كه مست و مغرور نعمت و زندگي مرفه بودند نابودشان كرديم“ (وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها).
← غرور نعمت، آنها را به طغيان دعوت كرد، و طغيان سرچشمه ظلم و بيدادگري شد، و ظلم ريشه زندگاني آنها را به آتش كشيد. ”اين خانهها و ديار آنها است كه بعد از آنان جز مدت قليلي كسي در آن سكونت نكرد“ (فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَ قَلِيلاً). شهرها و خانههاي ويران آنها هم چنان خالي و خاموش و بدون صاحب مانده است و اگر كساني به سراغ آن آمدند افراد كم و در مدت كوتاهي بود. ”و ما وارث آنها بوديم”! (وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ).
← آيا شما مشركان مكه نيز ميخواهيد در سايه كفر، به همان زندگي مرفهي برسيد كه پايانش همانست كه گفته شد؟
← اين چه ارزشي ميتواند داشته باشد؟!
← آيه بعد، در حقيقت، جواب سؤال مقدري است و آن اينكه: اگر چنين است كه خداوند طغيانگران را نابود ميكند، پس، چرا مشركان مكه و حجاز را كه طغيانگري را به حد اعلا رسانيده بودند و جهل و جنايتي نبود كه مرتكب نشوند با عذابش نابود نكرد.
← قرآن ميفرمايد: ”پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نميكرد، تا اينكه در كانون و مركز آنها پيامبري بفرستد كه آيات ما را بر آنان بخواند“ (وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا). تا اتمام حجت نكنيم و پيامبران را با دستورات صريح نفرستيم مجازات نخواهيم كرد.
← تازه، بعد از اتمام حجت، مراقب اعمال آنها هستيم، اگر ظلم و ستمي از آنها سر زد و مستوجب عذاب شدند مجازاتشان ميكنيم.
← ”و ما هرگز شهرهايي را هلاك نميكرديم مگر آنكه اهلش ظالم و ستمگر باشند“ (وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري… إِلاَ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ). تعبير ”ما كان ربك“ يا ”ما كنا“ دليل بر اين است كه اين سنت هميشگي و جاودانگي خدا بوده و هست كه بدون اتمام حجت كافي كيفر نميدهد.
← جمله ”حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً“ (تا در مركز اين شهرها پيامبري مبعوث كند) اشاره به اين است كه لزومي ندارد در هر شهر و روستا پيامبري مبعوث شود، همين اندازه كه در يك كانون بزرگ كه مركز پخش اخبار و محل انديشمندان و متفكران يك قوم است پيامبري مبعوث گردد كافي است، زيرا مردم تمام آن منطقه بر اثر نيازهاي زندگي مرتبا به آنجا رفت و آمد دارند و هر خبري در آنجا باشد به سرعت در تمام منطقه و نقاط دور و نزديك پخش ميگردد، همان گونه كه آوازه قيام پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در سرزمين مكه در مدت كوتاهي در تمام جزيره عربستان پيچيده و از آن هم فراتر رفت چون مكه ام القري بود، هم مركز روحاني حجاز، و هم مركز تجاري بود، و حتي در مدت كوتاهي به مراكز مهم تمدن آن زمان رسيد.
← بنابراين، آيه يك حكم كلي و عمومي را بيان ميكند، و اينكه بعضي از مفسران آن را اشاره به مكه دانستهاند كاملاً بيدليل است و تعبير به ”في امها“ نيز يك تعبير عام است، چرا كه ”ام“ به معني مادر و مركز اصلي است و اختصاصي به مكه ندارد.
← آخرين آيه مورد بحث پاسخ سومي است براي گفتار بهانهجوياني كه ميگفتند اگر ايمان بياوريم، عرب بر ما هجوم ميكند، و زندگي ما را به هم ميريزد.
← قرآن ميفرمايد: ”آنچه را از اين رهگذر به دست ميآوريد متاع بيارزش زندگي دنيا و زينت آن است“ (وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها).
← ولي آنچه نزد خداست (از نعمتهاي بيپايان جهان ديگر، و مواهب معنويش در اين دنيا) بهتر و پايدارتر است“ (وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقي). چرا كه تمام نعمتهاي مادي دنيا داراي عوارض ناگوار و مشكلات گوناگوني است و هيچ نعمت مادي خالص از ضرر و خطر يافت نميشود. به علاوه نعمتهايي كه در نزد خدا است به خاطر جاودانگي آنها و زودگذر بودن مواهب اين دنيا قابل مقايسه نيست، بنابراين، هم بهتر و هم پايدارتر است. به اين ترتيب در يك مقايسه ساده هر انسان عاقلي ميفهمد كه نبايد آن را فداي اين كرد، لذا در پايان آيه ميفرمايد: ”آيا تعقل نميكنيد”؟! (أَفَلا تَعْقِلُونَ).
← امام فخر رازي، از يكي از فقها چنين نقل ميكند كه اگر كسي وصيت كند ثلث مالش را به عاقلترين مردم بدهند فتواي من اين است كه اين ثلث را به كساني بدهند كه اطاعت فرمان حق ميكنند. زيرا عاقلترين مردم كسي است كه متاع اندك (زودگذري) را بدهد و سرمايه فراوان (پايداري) را بگيرد و اين تنها در مورد مطيعان فرمان خدا صادق است. سپس، فخر رازي اضافه ميكند كه گويا او اين حكم فقهي را از آيه مورد بحث استفاده كرده است (تفسير كبير امام فخر رازى، ج.25، ص.6) (تفسير نمونه، ج.16، ص.127).
در نتیجه...
• بهرهي 130. غرور و خودبزرگبيني، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 131. ضعف اعتقاد به معاد و فراموشي اين اصل كه بخش اعظم و اهم زندگي انسان در آخرت روي ميدهد، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
← تا کنون، صد و سی و یک رهنمود از مصحف شریف آموختیم. پنجاه و چهار رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بیدینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم