دکترحامدحاجیحیدری/ الهامنصرتی
گزارش رساله پایاننامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390
----------------------------------------
وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الامْوالِ وَ الاوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ
حديد/20-19
----------------------------------------
← تعبير ديگري از پنجگانه ”لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الامْوالِ وَ الاوْلادِ“، از نابغه بزرگ، شيخ بهايي علیه الرحمه، نقل شده كه فرموده است: اين پنج خصلتي كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمي و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كودك است، حريص در لعب و بازي است، و همين كه به حد بلوغ ميرسد و استخوانبنديش محكم ميشود، علاقهمند به لهو و سرگرميها ميشود، و پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگيش ميپردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخري تهيه كند، مركب جالب توجهي سوار شود، منزل زيبايي بسازد، و همواره به زيبايي و آرايش خود بپردازد، و بعد از اين سنين به حد كهولت ميرسد. آن وقت است كه ديگر به اينگونه امور توجهي نميكند، و برايش قانع كننده نيست، بلكه بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب ميافتد، و چون سالخورده شد همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف ميشود.
← مراحل نخستين، تقريبا بر حسب سنين عمر مشخص است، ولي مراحل بعد در افراد گوناگون، متفاوت میگردد، و بعضي از آنها، مانند مرحله تكاثر اموال، تا پايان عمر ادامه دارد، هر چند بعضي معتقدند كه هر دورهاي از اين دورههاي پنجگانه هشت سال از عمر انسان را ميگيرد، و مجموعا به چهل سال بالغ ميگردد، و هنگامي كه به اين سن رسيد شخصيت انسان تثبيت ميگردد.
← شاید بعضي از انسانها شخصيتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف گردد، و تا پيري در فكر ”بازي و سرگرمي و معركه گيري“ باشند، يا در دوران تجمل پرستي متوقف گردد، و ذكر و فكرشان تا دم مرگ فراهم كردن خانه و مركب و لباس زينتي باشد، اينها كودكاني هستند در سن كهولت و پيراني هستند با روحيه كودك! سپس با ذكر يك مثال آغاز و پايان زندگي دنيا را در برابر ديدگان انسانها مجسم ساخته، ميفرمايد: ”همانند باراني است كه از آسمان نازل ميشود، و چنان زمين را زنده ميكند كه گياهانشان زارعان را در شگفتي فرو ميبرد، سپس خشك ميگردد، به گونهاي كه آن را زرد رنگ ميبيني، سپس درهم شكسته و خرد و تبديل به كاه ميشود”! ”كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً”.
← “كفار“ در اينجا به معني افراد بي ايمان نيست، بلكه به معني كشاورزان است، زيرا اصل معني ”كفر“ به معني ”پوشاندن“ است، و چون كشاورز بذر افشاني كرده و آن را زير خاك ميپوشاند از اين رو به او ”كافر“ ميگويند، لذا گاهي كفر به معني قبر نيز آمده است چون بدن ميت را ميپوشاند، و گاه به شب نيز ”كافر“ گفته ميشود چرا كه تاريكيش همه جا را ميپوشاند.
← در حقيقت، آيه مورد بحث همانند آيه 29 سوره فتح كه وقتي سخن از نمو فراوان گياه ميكند ميگويند: يعجب الزراع: ”زارعان را به شگفتي در ميآورد“ (يعني به جاي ”كفار“ ”زارع“ گفته شده) (فتح/29). بعضي از مفسران نيز احتمال دادهاند كه منظور از كفار در اينجا همان كافران نسبت به خداوند است، و پارهاي توجيهات براي آن ذكر كردهاند، ولي اين تفسير چندان مناسب به نظر نميرسد، زيرا مؤمن و كافر در اين شگفتي شريكند.
← “حطام“ از ماده ”حطم“ به معني شكستن و خرد كردن است، و به اجزاي پراكنده كاه ”حطام“ گفته ميشود كه همراه تند باد به هر سو ميدود. مراحلي را كه انسان در طي هفتاد سال يا بيشتر طي ميكند در چند ماه در گياهان ظاهر ميشود، و انسان ميتواند بر لب كشتزار بنشيند و گذشت عمر، و آغاز و پايان آن را در ديداري كوتاه بنگرد. سپس به بازده عمر و نتيجه و محصول نهايي آن پرداخته ميافزايد: ”اما در سراي آخرت از دو حال خارج نيست: يا عذاب شديد است يا مغفرت و رضا و خشنودي او“ (وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ). و سرانجام آيه را با اين جمله پايان ميدهد: ”و زندگي دنيا جز متاع غرور و فريب چيزي نيست”! (وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَ مَتاعُ الْغُرُورِ).
← “غرور“ در اصل از ماده ”غر“ (بر وزن حر) به معني اثر ظاهر چيزي است، و لذا به اثر ظاهر در پيشاني اسب ”غرة“ گفته ميشود، سپس به حالت غفلت اطلاق شده است كه در ظاهر انسان هوشيار است، اما در حقيقت بيخبر است، و به معني فريب و نيرنگ نيز استعمال ميشود.
← “متاع“ به معني هر گونه وسائل بهرهگيري است، بنابراين، جملهي ”دنيا متاع غرور است“ مفهومش اين است كه وسيله و ابزاري است براي فريبكاري، فريب دادن خويشتن، و هم فريب ديگران و البته اين در مورد كساني است كه دنيا را هدف نهايي قرار ميدهند و به آن دل ميبندند، و بر آن تكيه ميكنند و آخرين آرزويشان وصول به آن است، اما اگر مواهب اين جهان مادي وسيلهاي براي وصول به ارزشهاي والاي انساني و سعادت جاودان باشد هرگز دنيا نيست، بلكه مزرعه آخرت، و قنطره و پلي براي رسيدن به آن هدفهاي بزرگ است.
← بديهي است كه توجه به دنيا و مواهب آن به عنوان يك ”گذرگاه“ يا يك ”قرارگاه“ دو جهتگيري مختلف به انسان ميدهد كه در يكي مايه نزاع و فساد و تجاوز و بيدادگري و طغيان و غفلت است، و در ديگري وسيله بيدادي است و آگاهي و ايثار و فداكاري و برادري و گذشت (نمونه، ج.23، ص.349).
در نتیجه...
• بهرهي 103. تكذيب آيات الهي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 104. وقتي كودكي به غفلت و بيخبري و لعب و بازي تقليل يابد و زمينه تربيتي براي دورههاي بعدي زندگي محسوب نشود، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مييابد.
• بهرهي 105. وقتي نوجواني تنها عرصه سرگرمي و دوري از مسائل جدي زندگي شود و از آن بيخبري زايد، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مييابد. اين دو بهره مآلاً به نوعي موضعگيري تربيتي در مورد كودكي و نوجواني اشاره دارد كه بر مبناي آن تربيت الهي از مهد آغاز ميشود و كوشش ميشود تا از نخستين ساعات زندگي بشر به او پيشفرضهاي درك الهي از زندگي القا شود.
• بهرهي 106. اگر جواني به دوره شور و عشق و تجمل تقليل يابد، و آن را گاه جهاد و مبارزه با نفس و شياطين بيروني و دروني ندانند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مييابد.
• بهرهي 107. اگر ميانسالي و بزرگسالي مردمان را هنگام افزايش مال و توسعه زندگي افزودن مالي بر اموال ديگر بدانند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مييابد.
• بهرهي 108. كمي ياد مرگ، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
← تا کنون، صد و هشت رهنمود از مصحف شریف آموختیم. هفتاد و هشت رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بیدینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم