حامد دهخدا
░▒▓ یک
• اساس فعالیتهای مفسدانه، رسیدن به «منافع شخصی یا گروهی» از راههای «پذیرفته نشده» یا «غیرقابل پذیرش» است.
• اغلب افراد، وقتی به فسادهای کلان میرسند، ابراز تنفر میکنند، ولی...
• ولی همانها، اغلب، خود، درگیر فسادهای پنهان و کوچولو هستند که به حساب نمیآید. آنها برای رسیدن به «منافع شخصی یا گروهی»، از راههای «پذیرفته نشده» یا «غیرقابل پذیرش» استفاده میکنند.
• آنها خویش و قوم بازی میکنند. رفیقبازی میکنند. خط و خطبازی میکنند.
• فساد در این معنا، نه تنها یک واقعیت «همهگیر» است، بلکه از دیدگاه افراد، چه بسا «طبیعی»تر از روشهای مشروع جلوه کند. رفتار پر نجابتی که پایش را از چهارچوب قواعد بیرون نگذارد، تنها در توان اندکی از افراد شمرده میشود. فساد، خیلی فراگیر و معمول است و افراد، بر اساس قواعد نانوشته، مشغول کارگشایی میشوند.
• در واقع، کار «همشهری»ها یا «بر و بچه»ها را راه میاندازند. مرام میگذارند.
• ناگهان خفت میشوند.
• مجبورند اعتراف کنند که با راه انداختن کارها، کارهای دیگری را خراب کردهاند.
░▒▓ دو
• «همهگیر» و معمول بودن فساد، دلیلی بر خطرناک نبودنش نیست؛ دلیلی بر غیر اخلاقی بودنش هم نیست؛ تأثیر خود را میگذارد.
• فساد، تلاش برای رسیدن به «منافع شخصی یا گروهی»، از راههای «پذیرفته نشده» یا «غیرقابل پذیرش» است. راههای «پذیرفته نشده» را در کنار راههای «غیرقابل پذیرش» گوشزد کردیم. یعنی، راههای «پذیرفته نشده»، اصولاً «غیر قابل پذیرش» نیستند. این مطلب، برخی مدیران شجاع را متقاعد میکند که عیار شجاعت خود را بیازمایند. به هر تقدیر، به دلیل تأخر در وضع قوانین و عدم حساسیت دستگاههای قانون گذاری، ممکن است بعضی راههای مفید، «غیرقابل پذیرش» مانده باشند. خب؛ برخی راههای پیشبرد امور، هنوز باز نشده است. ظاهر کار این است که مدیران نابغه و کارآمد، این راهها را پیدا میکنند و کارها را پیش میبرند. به این میگویند: «شجاعت مدیران».
• ولی، نتیجه شجاعت مدیران این است که هم پی و بنای قانون را شل و ول میکنند، و هم، اغلب، از آن ور مرز «غیر قابل پذیرش» سر در میآورند.
░▒▓ سه: الگوی تحلیل
• اول: امروزه، روند شتابان و غیرقابل پیشبینی دگرگونیهای اجتماعی، و گسترش بیسابقه ریسک، وضع «بیپناهی» را به وجود آورده است.
• دوم: افراد، نیاز به «حمایت شدن» از سوی خانواده و گروه متبوع دارند.
• سوم: يكي از موقعيتهاي اساسي زندگي اجتماعي، دست يافتن به «احترام و عشق» در زندگي خانوادگي و گروههای متبوع است. اين را ميتوان يك رفتار طبيعي و هميشگي دانست كه به انحاي گوناگون، در فرهنگهاي مختلف حضور دارد.
• چهارم: براي تضمين اين روابط حياتي، شاید لازم شود که در رقابتهاي بيپايان این روزگار، اعضای خانواده نسبت به ديگر رقبا، از «فضل تقدم» برخوردار باشند.
• پنجم: همین قاعده، در گروههاي تعلق ثانويه (البته با شدت و حدت كمتري) صادق است؛ گروههايي كه هويت مشترك میسازند، مانند باشگاههاي ورزشي، انجمنها دانشآموزي، احزاب سياسي و غيره.
• ششم: در جوامعي كه تا حد بالايي تمایز یافتهاند و در آنها خانواده و گروههای تعلق، بظاهر، قدرت خود را از کف دادهاند، اكتساب پایگاه يا احترام، براي رفاه فردي يا اجتماعي لزوم بیشتری یافته است. در آنها هم انگیزههای فردی، نیروی محرک زیادی برای فساد به بار میآورند و حتی گروههایی برای همکاری برای فساد به بار میآورند.
• هفتم: پس، اگر كسي از موقعيت اجتماعي خودش، به خاطر رسيدن به منافع شخصي، سود ميبرد، اين رفتار، با هنجارهاي محلي همخواني زیادی دارد. به اين شيوه است که فرد میتواند از خود و بستگان و وابستگانش مراقبت كند، يا به جمعآوري منابع مادي يا نماديني ميپردازد كه او را در مقابل محيط خردکننده این روزگار سر پا نگه ميدارد.
• هشتم: اين تمايل، بسيار ريشهايتر و نیرومندتر از آن است كه بتواند با صرفِ موعظههای اخلاقی، كاهش يابد، یا ناديده گرفته شود.
• نهم: به هر تقدیر، آنچه مهم است، جدایی و مغایرت میان «منافع» فردی و «قواعد» رفتار گروهی و محلی از یک سوی، و «ضوابط» عام از سوی دیگر است.
• علاج...
• دهم: از نه گزاره فوق برمیآید که بخش اصلی موضوع به این برمیگردد که مفهوم جدیدی از «زرنگی» جا افتاده است. دنبال كردن منافع شخصي و گروهی به هر قيمتي. برای علاج این فساد «همهگیر»، که اغلب مردم به نحوی مبتلا به آن هستند، تغییر ارزشها و هنجارها لازم است. جان کلام این است که باید جا بیفتد که پیشبرد منافع شخصی و گروهی به هر قیمتی روا نیست: تقوا/پرهیزگاری.
مآخذ:...
هوالعلیم