حامد دهخدا
رئیسجمهور سید محمد خاتمی، طی سخنرانی در پارلمان اسپانیا، تلقی یكسره نوینی از موضوع «مشروعیت» ارائه فرمودهاند كه تنها بر پایۀ «مردم» قرار دارد. این درك با برداشت متداولی كه از دیدگاه سیاسی ایشان میشود و مبنای مشروعیت را بر دین و یا حداقل بر دین و مردم میداند، مغایر مینماید.
این انگارۀ رئیسجمهور سید محمد خاتمی، خود مبتنی بر نوعی تلقی زبانی هایدگری از مفهوم Nation State است. در این مفهوم، زبان به عنوان صورت عمومی ارتباط با واقعیت، تولیدكنندۀ اصلی جهان تلقی میگردد. ایشان میفرمایند:
«در زبان به معنی اخص كلمه است كه مهمترین حادثه روح انسان یعنی شعر، پدید میآید و طریق شعر است كه «ملت» به مثابه حقیقتی واحد، اسم رمز وحدت خود را كشف و بیان میكند. این «ملت» وقتی در «خاك مشتركی» خانه میگیرد، كشوری واحد را تشكیل میدهد مطابق این بیان دولت مدرن كه از آن به «دولت-ملت» State-Nation تعبیر میكنیم، مثل تعاریف منطقی از یك مفهوم اعم (جنس قریب Proximate genus) و یك مفهوم اخص (فصل قریب specific difference) پدید آمده است. مفهوم اعم در این تعبیر همان «ملت» Nation است كه دامنهاش فراتر از حدود مرزهای سیاسی و جغرافیایی است و مطابق آنچه گفته شد، جوهر «ملت»، زبان است نه خاك و نه خون و «فصل» در اینجا «دولت» State است. این دولت مبنای مشروعیت خود را از رأی مردم میگیرد پس در واقع پارلمان است كه موجب تحقق دولت مشروع است. بخشی از مفهوم دولت-ملت، امری طبیعی و تاریخی، و بخشی دیگر امری است كه مسبوق به «انتخاب» و رأی مردم است و از اراده جمعی مردم، بوجود میآید. ملت Nation از آنجا كه وجود و وحدت خود را مرهون زبان است و زبان امری است تاریخی و یك معنی غیرارادی (یعنی كسی زبان خود را انتخاب نمیكند)، در حقیقت بخش غیرسیاسی وجود انسان را تشكیل میدهد و دولت State، امری است انتخابی و ارادی، بخش سیاسی انسان را به وجود میآورد».
این شیوۀ استدلال كه یكسره مبتنی بر تدقیقات زبانی و نه تلاش برای فراهمآوری برهان نظری است، البته از ویژگیهای طرز فكر دكتر محمد جواد فریدزاده، مشاور رئیسجمهوری و انشاء كنندۀ این سخنرانی است (و از این بابت نقد این شیوۀ استدلال به مجال دیگری واگذار میگردد)، اما آنچه در این متن اهمیت دارد، دو نكته است: یكی در حصر مبنای مشروعیت State در «مردم» و دوم حذف و یا جزئیسازی نقش دین در شكلدهی Nation و اولویتبخشی به زبان و به ویژه شعر است. هر دو تلقی مآلاً نشانگر پذیرش مفاهیم مدرنی از دولت و ملت هستند. به عبارت دیگر، دولت دیگر بر مبانی دینی و استعلایی مشروعیت نمییابد و مفهوم «حق» به عنوان چیزی كه بر ورای افراد و روابط زبانی آنها، جایگاهی متعالی دارد از كف میرود و دوم تنها بخشهایی از مردم میتوانند تشكیل «ملت» دهند كه دارای زبان مشترك باشند و واحدهای دیگر و از جمله واحد دینی مبنای مشتركی برای ایجاد یك ملت تحت دولت فراهم نمیآورد.
در بخش دیگری از این سخنان (سخنرانی رئیسجمهور سید محمد خاتمی، در چهار بخش نسبتاً مستقل تنظیم گردیده است كه هر بخش با عبارات «دوستان عزیز»، «عالیجناب ریاست محترم پارلمان» و «حضار محترم» از یكدیگر جدا میگردند. در این گفتار تنها بخشهای نخست و چهارم این سخنرانی مد نظرند)، تلاش میشود تا به یك درك حداقلی از دموكراسی دست یافته و تعدد قرائتها تنها در چهارچوب این درك حداقلی به رسمیت شناخته شود. این در حالی است كه اولاً، مبنای معرفتی یافتن چنین حداقلهایی مفقود است، و در ثانی، تاكنون چنین اظهارنظری از ایشان در مورد تعدد قرائات از دین و امكان معرفتشناختی محصور كردن دعاوی تكثر مهارگسیختۀ قرائتها از دین مسموع نبودهاست. به این بخش از سخنرانی توجه فرمایید:
«دموكراسی قبل از اینكه یك نظریه سیاسی باشد، تجربهای اجتماعی است كه ملتی باید آن را با گوشت و پوست خود دریابد.
«تنوع دموكراسیها، برعكس آنچه مخالفان دموكراسی نتیجه میگیرند، ناشی از كثرت تجربههای تاریخی و سیاسی ملل مختلف است. در واقع كثرت نظریات متفكران در بیان اصول و قواعد «یك دموكراسی معیار» مثل بسیاری از نظریات اجتماعی دیگر عموماً موخر است بر تجربههای سیاسی و از این روی، نباید از نظریات مغایر متفكران سیاسی در باب «معنای درست» دموكراسی، دچار ناامیدی شویم به عكس، «تعاریف» در اینجا بازگو كننده غنای مفهومی و همچنین تعدد واقعی انواع دموكراسیهاست. هیچ كس نمیتواند با استناد به یكی از معانی دموكراسی كه در متون فلسفی و كتابهای علوم سیاسی آمده است، بقیه دموكراسیها را بیاعتبار بشناسد. البته در اینجا نكته بسیار مهمی وجود دارد كه من تنها فرصت دارم به آن اشارهای كوتاه بكنم: كسی نمیتواند از تنوع تعاریف دموكراسی سوءاستفاده بكند چنان كه مثلاً حكومتی را كه به اصول شناخته شده و قطعی دموكراسی اعتنا و اعتقاد ندارد، جزء حكومتهای دموكراتیك بشمارد. از پریكلس تا آبراهام لینكلن متفكران و سیاستمداران در باب دموكراسی بحث كردهاند، و هركس در تعریف مختار خود بر نكتهای انگشت گذاشته است اما چنین نیست كه این كثرت معانی و تعاریف موجب از دست رفتن مفاهیم و اصول اساسی دموكراسی بشود. دموكراسیها، دارای جوهری واحد هستند و اختلاف آنها در اعراض است. هیچ نوع دموكراسی وجود ندارد كه از مردم و مشاركت مردم و حق بلامنازع ایشان برای تعیین سرنوشت خود خالی باشد. دموكراسیها در نحوه مشاركت مردم در شیوه انتخاب نمایندگان با یكدیگر اختلاف دارند، اما در اصل لزوم مشاركت بین ایشان اختلافی نیست».
علاوه بر ملاحظات پیشگفته، این نكته نیز در گفتار رئیسجمهور سید محمد خاتمی جالب توجه است كه نوعی پاك كردن صورت مسأله در آن رؤیت میشود؛ به عبارت دیگر، آنچه در این گفتار به عنوان حداقل دموكراسی مورد اشاره قرار گرفته است (”مشاركت مردم و حق بلامنازع ایشان برای تعیین سرنوشت“)، در واقع، از حداكثرهای صعبالوصول دموكراسی است؛ وقتی آخرین تكنولوژیهای دموكراسی، یعنی نهادهای مدنی در زیر سلطۀ سهامداران عمده قرار میگیرند، هنگامی كه نه تنها به اقلیت، بلكه به اكثریت همه حقی داده میشود، الا حق تعیین سرنوشت (تنها به مردم این حق داده میشود كه هر از گاهی تعیین كنند كه «بندۀ» كه باشند) و وقتی كه دموكراسیهای امروز مجبور به اعترافند كه سیستمهای رأیگیری هیچ چیز مشخصی را نشان نمیدهند (مشخص نمیكنند كه چرا رأیدهندگان فردی را انتخاب میكنند، به قدرت رسیدن او را تا چه اندازه مهم میدانند و بیعت خود با وی را مشروط به چه شروطی میكنند)، سخن گفتن از حق تعیین سرنوشت به عنوان حداقل دموكراسی كه «هیچ دموكراسی از آن خالی نبودهاست»، امری نامستدل و متعلق به قرن هیجدهم مینماید. مآلاً با چنین چشماندازی، هیچ كوششی برای ترمیم این ضعف از سوی نظریهپرداز محترم «از شهر دنیا تا دنیای شهر»، صورت نخواهد پذیرفت.
مآخذ:...