دکترحامدحاجیحیدری/ الهامنصرتی
گزارش رساله پایاننامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390
← آنان که به نام منافع، در کار انکار دلایل روشن هستند؛...
← جوگیر میشوند و وسط هورای جماعت روشنفکر، امر به منكر میکنند؛...
← سرگرم تمتع از بهره دنيا شدند و پرداختن به این دنیا را عیب قلمداد نکردند؛...
← یا زیادی شجاعند، و ”بنا به مصلحت“ از معروف نهی مینمایند؛...
← کمک کردن و ملاحظه دیگران و خصوصاً فرودستان، در قاموسشان نیست؛...
← در حساب و کتاب پروژهها، حساب و کتاب همه چیز را بلدند، الا حساب و کتاب رضای خدا را؛...
← مراقب رفتار خود نیستند و مدام از گردنکشی سر در میآورند؛...
← ...آنان منافقاند.
← هوای خدا را ندارند، و خدا نیز هوای آنان را نخواهد داشت.
← خدا را فراموش میکنند، و خدا نیز آنان را به ورطه فراموشی خواهد افکند.
----------------------------------------
الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُونَ وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ
توبه/8-67
----------------------------------------
← اين دو آيه، حال عموم منافقين را متعرض شده و اوصاف عمومي و جامع ايشان را به عنوان معرفي برميشمارند، و كيفري را كه خداوند در عاقبت امرشان به ايشان ميدهد نام برده، آن گاه متعرض حال عموم مؤمنين شده ايشان را هم به صفات جامعي كه دارند معرفي نموده و مطالبي كه مايه تنبيه و بيداري ايشان است ذكر ميكند. تا سخن در باره آنان درست در مقابل سخناني باشد كه در باره منافقين به ميان آمده، دليل اين معنا اين است كه جزاي كفار را با منافقين يك جا آورده و فرموده: ”وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ …“.
← همه منافقين امر به منكر و نهي از معروف ميكردند و از انفاق در راه خدا خودداري مينمودند.
← و به عبارت ديگر با اعراض از ياد خدا، خدا را فراموش كرده بودند،...
← و چون مردمي فاسق و خارج از زي بندگي بودند، خدا هم آنان را فراموش كرد و آن پاداشهايي كه به بندگان خود- كه همواره به ياد مقام پروردگارشان بودند- داده بود به آنها نداد.
← آن گاه وعدهاي را كه به منافقين داده بيان نمود و فرمود: ”وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ- اگر كفار را عطف به منافقين فرمود براي اين است كه منافقين نيز كافرند- نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسْبُهُمْ“ همين كيفر، ايشان را بس است، كيفري است كه به غير ايشان نميرسد ”وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ“ و ايشان را دور كرد ”وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ“ ايشان را عذابي ثابت است كه هرگز زايل نميشود و تمامي ندارد.
← از اين بيان روشن شد كه جملهي ”نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ …”، بيان جمله قبلي است كه فرمود: ”يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ“ و از اين بيان اين نتيجه استفاده ميشود كه امر به معروف و نهي از منكر و انفاق در راه خدا، ذكر خداست.
← ”كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ …“ راغب (الراغب الاصفهاني، 1404) گفته است: كلمهي ”خلاق“ فضيلتي است كه آدمي آن را با خلق خود كسب نمايد، و به همين معنا است در آنجا كه ميفرمايد: ”وَ ما لَهُ فِي الاخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ“ (بقره/102 و 200). و سايرين، كلمه نامبرده را به مطلق بهره و نصيب معنا كردهاند. اين آيه تتمه خطابي است كه در جملهي ”لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ“ منافقين مخاطب آن بودند، و هر دو آيه در يك سياق متصل قرار دارند. در اين آيه حال منافقين تشبيه شده به حال كفار و منافقيني كه قبل از ايشان بودند و اين قياس را بدان جهت آورد تا بر مطلبي كه در جملهي ”الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ“ و اينكه منافقين و كفار در اعراض از ياد خدا و سرگرمي به متاع دنيا و استهزاء به آيات خدا و سرانجام بينتيجه ماندن اعمالشان در دنيا و آخرت مثل هماند، استشهاد كند.
← و مراد از جمله ”و خدا داناتر است“ اين است كه: شما منافقين، مانند كفار و منافقيني هستيد كه قبل از شما بودند، آنها داراي نيرو و ثروت و اولاد بودند، بلكه ثروت و اولاد آنها از شما بيشتر بود، سرگرم بهره خود از دنيا شدند و از زندگي، سعادتي كسب نكردند.
← نتيجه اين همانندي اين است كه شما سرگرم لذت مادي شديد همان طور كه آنها شدند، شما آيات خدا را استهزاء كرديد هم چنان كه آنها استهزاء كردند، اعمالتان در دنيا و آخرت حبط و بي نتيجه شد هم چنان كه از آنان شد، شما زيانكار شديد هم چنان كه آنها شدند، و به همين جهت به شما وعده آتش جاودانه داد و از رحمت خود دور كرد.
← اينكه فرمود ”آنها از شما از نظر نيرو و مال و اولاد قويتر بودند“، اشاره به اين است كه آنها نتوانستند خدا را عاجز كنند و اين قوت و نيرو بلاي حبط عمل و خسران را از آنها دفع نكرد پس شما چطور ميتوانيد با اينكه قوت و اموال و اولادتان از آنها كمتر است؟! ”أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ …”. در اين آيه به سياق چند آيه قبل كه خطاب در آنها به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود برگشته و منافقين غايب فرض شدهاند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حاضر، تا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم داستانهايي را كه قرآن از امم گذشته آورده برايشان بخواند و تذكر دهد كه مگر داستان قوم نوح را نشنيديد كه چگونه خداي سبحان تمامي آنها را غرق كرد؟ و قوم هود كه خداوند به وسيله بادي صرصر و بيرحم همه را زنده به گور ساخت و قوم صالح كه خدا با زلزله زير و رويشان كرد و قوم ابراهيم كه خدا پادشاهشان نمرود را بكشت و نعمت خود را از آنان سلب فرمود، و مؤتفكات، يعني شهرها و دهاتي از دهات قوم لوط كه زير و رو شدند- كلمه مؤتفكات از ”ائتفكت الارض“ است، كه به معناي زير و رو شدن زمين است.
← ”أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ”- يعني با آيات و ادله و براهين واضح. اين جمله بيان اجمالي همان خبری است كه در صدر آيه بود، پس، معنا چنين ميشود: داستان قوم نوح و عاد و ثمود و سايرين اين بود كه پيغمبران آنان هر يك براي قوم خود آيات بينه و برهانهاي روشن آوردند ولي آنها تكذيب كردند و عاقبت امرشان به هلاكتشان انجاميد، و اين از سنت خدا نيست كه به قومي ستم كند، اين خود آنان بودند كه به خود ستم كردند، زيرا خداي تعالي حق و باطل را براي آنان روشن ساخت و راه رشد را از بيراهه جدا كرد و هدايت را از ضلالت مشخص نمود، و ليكن اين اقوام و امتها خودشان به خود ستم كردند، يعني سرگرم تمتع از بهره دنيایيشان شده آيات خدا را استهزاء و انبياي او را تكذيب نمودند (ترجمه الميزان، ج.9، ص.453).
در نتیجه...
• بهرهي 71. ترك امر به معروف و نهي از منكر، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 72. اعراض از ياد خدا و سرگرمي به دنيا، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 73. ترك انفاق، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 74. استهزاء به آيات خدا به عناوين و صورتهاي مختلف، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
← تا کنون، هفتاد و چهار رهنمود از مصحف شریف آموختیم. صد و یازده رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بیدینی با ما همراه باشید...
برای ملاحظه ارجاعات به دفتر روزنامه مراجعه فرمایید
مآخذ:...
هوالعلیم