فیلوجامعه‌شناسی

ــ̓ ̓ـکوتیشن: گی دبور درباره جامعۀ نمایش

فرستادن به ایمیل چاپ

گی دبور در «جامعه نمایش»


• «نمایش (spectacle)، عبارت است از حذف حد و مرز میان من و جهان، از طریق فرو كوفتن خویشتنی كه در حصار حضور و غیاب جهان است. در عین حال، نمایش، حذف حد و مرز امر راستین و امر دروغین، از طریق واپس راندن هر حقیقت زنده‌ای به زیر حضور عینی كذبی كه با سازمان‌دهی ظواهر تأمین می‌شود، نیز هست» (ص.196.).
• «نمایش، اساساً چه بوده است؛ فرمانروایی خودكامۀ اقتصاد كالایی، دست یافتن به مقام حاكمیت نامسؤول، و نیز مجموعۀ جدید فنون حكومت‌گری‌ای كه این فرمانروایی را همراهی می‌كنند» (ص.204.).
• «تمام زندگی جوامعی كه در آن‌ها مناسبات مدرن تولید حاكم است، به صورت انباشت بی‌كرانی از نمایش‌ها تجلی می‌یابد. … نمایش در كل، به عنوان وارونگی ملموس زندگی، روند خودمختار چیزهای غیرزنده است. … نمایش نه مجموعه‌ای از تصاویر، بلكه رابطه‌ای است اجتماعی میان اشخاص كه به واسطه تصاویر رسانه‌مند صورت می‌گیرد. … نمایش، قلب غیرواقعیت‌گرایانۀ جامعۀ واقعی است. … زبان نمایش، از نشانه‌های تولید حاكم تشكیل شده است؛ نشانه‌هایی كه در عین حال، غایت قصوای این تولیدند. … در جهان واقعاً واژگونه، حقیقی و اصل، برهه‌ای از جعل و بدل است. … مفهوم نمایش تنوع گسترده‌ای از پدیده‌های ظاهری را وحدت و توضیح می‌دهد. … نمایش چون بر اساس اظهارات خودش در نظر گرفته شود، تصدیق ظاهر و تصدیق هر گونه زندگی انسانی، یعنی اجتماعی، به مثابۀ ظاهر صرف است. اما نقدی كه به حقیقتِ نمایش می‌رسد، نمایش را به مثابۀ نفی مرئی زندگی، به مثابۀ نوعی نفی زندگی كه مرئی شده است، كشف می‌كند. … تنها حرف نمایش این است كه ”آنچه ظاهر شود خوب است، آنچه خوب است ظاهر می‌شود“. رفتاری كه نمایش اصولاً مطالبه می‌كند پذیرش منفعلانه‌ای است كه پیشاپیش با شیوۀ ظاهر شدن بی‌بدیل خود، با در آوردن ظواهر به انحصار خود، عملاً كسب كرده است.
• «… خصلت از بنیاد همان‌گویانۀ نمایش، صرفاً از این امر سرچشمه می‌گیرد كه وسایل و هدفش یكی است. او، خورشیدی است كه هرگز بر فراز امپراطوری مدرن غروب نمی‌كند. … جامعه‌ای كه بر صنعت مدرن متكی است، نمایشی بودن‌اش اتفاقی یا سطحی نیست، چنین جامعه‌ای از بنیاد، نمایش‌گرا است. در نمایش، این تصویر اقتصاد حاكم، هدف هیچ و توسعه همه چیز است. نمایش، هیچ مقصود دیگری جز خودش ندارد. … نمایش، چیزی جز اقتصادِ برای خود بالنده نیست. … فاز نخست تسلط اقتصاد بر زندگی اجتماعی موجب زوال بدیهیِ تعریف هر گونه واقعیت‌یابی و سازندگی انسانی، از بودن به داشتن شده بود. فاز كنونی اشغال تام و تمام زندگی اجتماعی با نتایج انباشته شدۀ اقتصاد به سیر نزولی تعمیم‌یافته‌ای از داشتن به نمودن می‌انجامد، كه هر گونه ”دارایی و دارندگی“ موجود اعتبار و برازندگی بلافصل و كاركرد غایی‌اش را می‌باید از آن كسب كند. هم‌زمان با این امر، هر گونه واقعیت فردی واقعیتی اجتماعی شده، مستقیماً به توان اجتماعی وابسته گشته و از طریق آن شكل می‌گیرد. و فقط چون بودی ندارد، مجاز است نمود یابد. … نمایش وارث تمام ضعف پروژۀ فلسفی غربی است كه دركی از فعالیت زیر سیطرۀ مقولات دیدن بوده است؛ همچنان كه بنیان نمایش، بسط بی‌وقفۀ عقلانیت تكنیكی مشخصی است كه از همین اندیشه نشأت می‌گیرد» (صص.62-55.).
مآخذ:...

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.