حامد دهخدا
پیر بوردیو در سخنرانی خود در سال 1971، به نظرسنجی انتقاداتی حواله میکند که اساساً متوجه مؤسسات نظرسنجی است که بر خلاف مؤسسات پژوهشی، به تقاضاهای دستوری و سفارشی پاسخ میدهند. او با تحلیل سه محور فکری ضمنی که زیربنای نظرسنجیها را تشکیل میدهند:
1) هر کس میتواند نظری داشته باشد.
2) همهی نظرها دارای ارزش برابرند.
3) پرسشها (و فقط این پرسشها) ارزش پرسیدن دارند.
او نتیجه میگیرد که افکار عمومی توهمی است که برای «پوشاندن این مطلب به وجود آمده که وضعیت افکار در یک زمان معین همانا نظام نیروهاست».
پرسشهایی که در نظر سنجیها مطرح میشوند، «مستقیماً به دلمشغولیهای سیاسی ”سیاستپیشگان“ مربوطند. پس، مسألهپردازی مؤسسات نظرسنجی، تابع منافع سیاسی است و این خود، به معنای پاسخها و تفسیری که به انتشار نتایج داده میشود، خدشه وارد میکند». در نتیجه بوردیو «افکار عمومی» را ابزاری در دست سیاست میداند که نقش اصلی آن «باوراندن این توهم است که افکار عمومی حاصل جمع صرف نظرهای فردی است». او توجه ما را به سوی میزان سکوت پاسخگویان جلب میکند، چیزی که اغلب مؤسسات نظرسنجی به آن توجه نمیکنند. به عقیدهی او تعداد «بدون پاسخ»ها در پردازش دادهها از اهمیت اساسی برخوردار است که اولاً همهی مردم نظر ندارند و ثانیاً وفاق عمومی بر سر موضوع وجود ندارد. هر کس بر حسب منافعی که دارد به پژوهشها پاسخ میگوید و همهی پرسشها علاقهی یکسانی در همه ایجاد نمیکنند. «هر چه مسألهای بیشتر توجه ما را جلب کند بیشتر در مورد آن حرف برای گفتن داریم». او نتیجه میگیرد که نظرسنجیها توانمندیهای بالقوهی افکار عمومی و حرکات فکری عموم را به خوبی منعکس نمیکند.
مآخذ:...