فیلوجامعه‌شناسی

ــ̓ ̓ـکوتیشن: مارکس دربارۀ صورتبندی بحران در نظام سرمایه‌داری

فرستادن به ایمیل چاپ

کارل مارکس در «مانیفست کمونیست»


• طبقه بورژوازی نوین، خود، محصول توسعه بلند مدت یا پیامد سلسله انقلاب‌هایی در روش‌های تولید و در ابزار ارتباطات است. ...
• بورژوازی این را افشا کرد که نیروی بی روح سده‌های میانی به صورت رخوتی شدید درآمد. ...


• آن‌چه دوران سوداگری را از دیگر دوره‌ها متمایز می‌کند، تغییر و تبدیل مستمر تولید، به هم ریختگی همیشگی روابط اجتماعی، تحرک، و ناامنی ناپایدار است. همه روابط ثابت و قالبی، همراه با عقاید و تعصب‌های دیرین قابل احترام آن‌ها، دور ریخته می‌شود. همه این‌ها که زمانی منسجم و استوار پنداشته می‌شد، متلاشی می‌شوند و آن‌چه مقدس می‌دانستند، کفرآمیز می‌گردد. مردم، ناگزیر می‌شوند به موقعیت خودشان در زندگی و روابط اجتماعی‌شان با دیگران همواره با چشمان باز بنگرند. ...
• بورژوازی، با بهره‌کشی از بازار جهانی به تولید و مصرف در هر سرزمین ویژگی جهان وطنی داده است، تا صنعت را از بنیان ملی آن جدا کند. ...
• با بهبود سریعی که وسایل تولید پیدا می‌کنند و ارتباطات فراوانی که فراهم می‌شود، طبقه بورژوا همه ملت‌ها و حتی ابتدایی‌ترین آن‌ها را به کانون تمدن می‌کشاند. ...
• سوداگری، هر چه بتواند از پراکندگی ابزار تولید و اموال و جمعیت می‌کاهد. جمعیت را در یک جا جمع می‌کند، ابزار تولید را متمرکز می‌سازد، مالکیت را در دست چند نفر انگشت شمار تمرکز می‌دهد. ...


• ابزار تولید و ارتباطات، پایه توسعه بورژوازی بود که در جامعه زمین‌داری موجودیت یافت. ... این عوامل، به جای این‌که به روند تولید کمک کنند مانع آن شدند. تولید را متوقف کردند و می‌بایست این توقف از بین می‌رفت، و رفت. ...
• اکنون، همین حرکت در برابر چشم ما ادامه دارد. ...
• بورژوازی، اکنون، مانند شعبده بازی شده که نمی‌تواند بر ارواحی که خود احضار کرده و از دنیای سفلی فراخوانده است کنترل داشته باشد. ...
• کافی است به بحران‌های بازرگانی اشاره شود که در روند دوره‌ای خود، برای موجودیت جامعه بورژوا تهدیدآمیز شده است. ...
• همراه با این بحران‌ها، بیماری فراگیری در جامعه شایع می‌شود، که در تمام مراحل گذشته تاریخ جهان، رویدادی متناقض و بی‌معنی به نظر می‌رسد؛ بیماریِ تولید بیش از حد نیاز. ...
• جامعه، شهرنشینی فزاینده‌ای دارد. ...
• نیروهای تولیدی که در اختیار جامعه است دیگر نمی‌تواند روابط مالکیت بورژوازی را حفظ کند چون این نیروها در برابر روابط، بسیار قدرتمند و مانع آن‌ها شده‌اند؛ هنگامی که این روابط بر موانع غلبه کنند، در سراسر جامعه بی‌نظمی و آشفتگی ایجاد می‌شود و مالکیت بورژوا به خطر می‌افتد. ...
• از این زمان، نظام بورژوازی با فراوانی ثروتی که ایجاد کرده است، قادر به سازگاری نیست. بورژوازی، چگونه بر این بحران‌ها چیره می‌شود؟ یک راه این است که بناچار، مقداری از کمیت نیروهای تولید نابود شود، و راه دیگر، بازارهای تازه‌ای را تصرف کند و بهره‌کشی خود بر بازارهای قدیمی را افزایش دهد. ...


• به تناسبی که بورژوازی سرمایه را افزایش داده، به همان نسبت هم، پرولتاریا گسترش یافته است. ...
• با گسترش بیش از حد استفاده از ماشین و تقسیم کار، کار طبقه کارگر تمامی ویژگی فردی خود را از دست داده و از این روی، تمامی لذت کار برای کارگر از بین رفته است. ...
• با صنعت نوین، شکل مختصری از کارگاه‌های کوچک استادکاری به کارخانه عظیم سرمایه‌داری صنعتی تبدیل شده است. توده‌های کارگری، در داخل کارخانه دور هم جمع می‌شوند و به شیوه نظامیان سازمان می‌یابند. ...
• استبداد، آشکارا اقرار می‌کند که هدفش سود است، و به این ترتیب، حقیر، نفرت‌انگیز و آزاردهنده می‌شود. ...
• کسانی که تا این زمان، به بخش پایینی طبقه متوسط وابسته بوده‌اند، یکی پس از دیگری، به طبقه کارگر جذب می‌شوند. آن‌ها ناگزیرند این سرنوشت را بپذیرند، زیرا از جهتی سرمایه کم آن‌ها در خور صنایع بزرگ نیست، و در میدان رقابت با ابزار مسلط سرمایه داران بزرگ نابود می‌شوند، و از سوی دیگر، مهارت تخصصی آن‌ها به دلیل رواج یافتن روش‌های نوین تولید، بی ارزش شده است. از این رو تمام طبقه‌های جامعه به طبقه‌های کارگر می‌پیوندند. ...
• در این مرحله، کارگران، توده نامتحدی را تشکیل می‌دهند، در سراسر کشور پراکنده‌اند و با رقابت متقابل، به اجزائی تقسیم می‌شوند. این تجمع، حاصل تمایل خود کارگران به متحد شدن نیست، بلکه نتیجه اتحاد بورژواهاست. ...
• با توسعه صنعت، فقط شمار کارگران افزایش نمی‌یابد، بلکه آن‌ها به صورت توده‌های وسیع‌تری در می‌آیند، قدرت آن‌ها بیش‌تر می‌شود، و از قدرت خود آگاه‌تر می‌شوند. دستمزد کارگران بیش از پیش، نوسان می‌یابد. بهبود سریع و شتابان ماشین آلات، زندگی کارگران را روز به روز ناپایدارتر می‌کند، برخورد بین کارگران، و بورژواها بیشتر و بیشتر می‌شود و به برخورد بین طبقات می‌انجامد. از این پس، کارگران علیه بورژوازی، ائتلاف و فاصله رتبه‌ای خود را کمتر می‌کنند، تا میزان دستمزدها را ثابت نگه دارند. اتحادیه‌های دائمی را بنیاد می‌نهند، تا هر گاه مبارزه اوج گرفت، بتوانند از آن‌ها پشتیبانی کنند. گاهی هم، مبارزه، شکل آشوب به خود می‌گیرد. ...
• گاهی کارگران پیروز می‌شوند، هر چند پیروزی آن‌ها گذراست. حاصل واقعی نبرد آن‌ها، پیروزی آنی نیست، بلکه دوام یگانگی آن‌ها بیش‌تر می‌شود. با پیشرفت در وسایل ارتباطی که خود، متأثر از صنایع بزرگ است، یگانگی کارگران استوارتر می‌شود. دیگر لازم نیست که نزاع‌های محلی و متعدد، متمرکز شوند، زیرا همه یک نوع شده‌اند و در چارچوب نزاع ملی یا مبارزه طبقه‌ای سامان می‌یابند. شهرنشینان قرون وسطی که بهترین وسیله ارتباطی آن‌ها جاده‌های ناهموار بود، قرن‌ها طول کشید تا به یگانگی برسند. به یمن راه‌آهن، طبقه نوین کارگر، ظرف چند سال، توانست نیروهای خود را به هم پیوند دهد. ...
• مبارزه طبقه کارگر با بورژوازی، در شکل، و نه در محتوا، اساساً ملی است. بدیهی است در هر کشور، طبقه کارگر باید نخست با طبقه بورژوای جامعه خود تسویه حساب کند. ...


• چنان که گفته شد، همه جوامع انسانی در گذشته و اکنون، بر پایه نزاع طبقه‌های ستمگر و ستمدیده استوار بوده است. البته پیش از این که طبقه‌ای زیر بار ستم قرار گیرد، باید لااقل تأمین شرایط زیست برایش فراهم باشد، تا بتواند زندگی برده‌وار خود را حفظ کند.
• در دوره نظام ارباب رعیتی، رعیت کار خود را تا عضویت در کمون پیش می‌برد؛ در همین وضع، زیر یوغ مطلق‌گرایی فئودالی، شهروند یک بورژوا می‌شد. اما کارگر جدید به جای این‌که همراه با توسعه صنعت، پیشرفت کند، به مراتب پایینی تنزل می‌کند، و حتی پایین‌تر از شرایط موجود طبقاتی خود قرار می‌گیرد. کارگر، فقیر می‌شود و این فقر، سریع‌تر از جمعیت و ثروت افزایش می‌یابد. این موضوع، نشان می‌دهد که طبقه بورژوا بیش از این، توان حاکم بودن بر جامعه را ندارد و نمی‌تواند نظام اجتماعی خود را به عنوان قانون برتر جامعه تحمیل کند. بورژوازی در خور حاکم بودن بر جامعه نیست؛ زیرا صلاحیت ندارد بردگان خود را حتی در همان حد بردگی تأمین کند؛ چون جز این، امکانی نیست که آن‌ها به شرایطی کشیده شوند که به جای تغذیۀ بورژوازی، خود بورژوازی ناگزیر است آن را تغذیه نماید. جامعه نمی‌تواند زیر لوای حکومت بورژوازی، مدتی دوام بیاورد. منظور این‌که زندگی طبقه بورژوا با زندگی جامعه همساز نیست.
• شرط لازم برای موجودیت و حاکمیت طبقه بورژوا، انباشت سرمایه در بخش خصوصی، یعنی فرایند تشکیل و افزایش سرمایه است. شرط لازم تحقق سرمایه، وجود کار دستمزدی است و کار دستمزدی هم تا اندازه زیادی به رقابت کارگران بستگی دارد. پیشرفت صنعت که طبقه بورژوا این کار را بی‌اراده و با بی تفاوتی انجام می‌دهد، با رقابت متقابل، تجمع انقلابی کارگران را جانشین تک‌روی آن‌ها می‌کند. به این ترتیب، توسعه صنایع بزرگ، زیر پای بورژوازی را که وسیله کنترل سرمایه داری بر تولید و کارآمد کردن محصول کار است خالی می‌کند. بنابراین، بورژوازی قبل از هر کار، گورکن خود را پرورش می‌دهد. فرو ریختن بورژوازی و پیروزی طبقه کارگر، توأمان اجتناب ناپذیر است. ...
• 
مآخذ:...

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.