فیلوجامعه‌شناسی

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(13)/ شیوه‌نامه‌زندگی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← خود را مرتب کنید.
← هر روز، سرگشته و سرکنده تجدیدنظرهای مداوم در مورد سبک زندگی خود هستیم، و امروز، اگر بخواهید، می‌تواند پایان سرگشتگی‌ها باشد.
← اگر پروتکل زندگی خود را به خدا بسپارید:


----------------------------------------
قُلْ يا عِبادِ الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في‏ هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ
زمر/10
----------------------------------------

░▒▓ پرهیزگاری
← پروردگار، نخست از تقوا شروع مي‌فرماید و به پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور مي‌دهد: ”بگو! اي بندگان مؤمن من! از پروردگار خود بپرهيزيد و تقوا را پيشه كنيد”. ”قُلْ يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ‏”. تقوا كه همان خويشتن‏داري در برابر گناه، و احساس مسؤوليت و تعهد در پيشگاه حق است نخستين برنامه بندگان مؤمن خدا مي‏باشد، تقوا سپري است در مقابل آتش و عاملي است بازدارنده در برابر انحراف، تقوا سرمايه بزرگ بازار قيامت، و معيار شخصيت و كرامت انسان در پيشگاه پروردگار است.

░▒▓ عمل صحیح
← در دومين دستور به مسأله ”احسان و نيكوكاري“ در اين دنيا كه دار عمل است پرداخته، و از طريق بيان نتيجه احسان، مردم را به آن تشويق و تحريص مي‌كند و مي‌فرمايد: ”براي كساني كه در اين دنيا نيكي كرده‏اند حسنه و پاداش نيكوي بزرگي است“ ”لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ”. نيكوكاري به طور مطلق در اين دنيا در گفتار، در عمل، در طرز انديشه و تفكر نسبت به دوستان، و نسبت به بيگانگان، نتيجه‏اش برخورداري از پاداش عظيم در هر دو جهان است كه نيكي جز نتيجه نيك نخواهد داشت. در حقيقت تقوا يك عامل بازدارنده است، و احسان يك عامل حركت آفرين كه مجموعا ”ترك گناه“ و ”انجام فرائض و مستحبات“ را شامل مي‌شود.

░▒▓ هجرت
← سومين دستور تشويق به ”هجرت“ از مراكز شرك و كفر و آلوده به گناه است مي‌گويد: ”زمين خداوند وسيع است“ (وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ). كه در حقيقت پاسخي است به بهانه‏جويان سست اراده‏اي كه مي‏گفتند ما در سرزمين مكه به خاطر سيطره حكومت مشركان قادر به انجام وظائف الهي خود نيستيم، قرآن مي‌فرمايد: سرزمين خدا محدود به مكه نيست، ”مكه نشد مدينه“ دنيا پهناور است، تكاني به خود دهيد و از مراكز آلوده به شرك و كفر و خفقان كه مانع آزادي و انجام وظائف شما است به جاي ديگر نقل مكان كنيد.
← مسأله هجرت يكي از مهمترين مسائلي است كه نه تنها در آغاز اسلام اساسي‏ترين نقش را در پيروزي حكومت اسلامي ايفا كرد، و به همين دليل پايه و سرآغاز تاريخ اسلامي شد، بلكه در هر زمان ديگر نيز از اهميت فوق العاده‏اي برخوردار است كه از يك سو مؤمنان را از تسليم در برابر فشار و خفقان محيط بازمي‏دارد، و از سويي ديگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان است. قرآن مجيد مي‌گويد: ”به هنگام قبض روح ظالمان و مشركان، فرشتگان قبض روح مي‏پرسند شما در چه حال بوديد؟ در جواب مي‌گويند: ما مستضعف بوديم و در سرزمين خود تحت فشار، ولي فرشتگان به آنها پاسخ مي‌دهند مگر سرزمين الهي پهناور نبود؟ چرا مهاجرت نكرديد؟ جايگاهشان جهنم است و چه جايگاه بدي است ”إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الارْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً“ (نساء/97). اين به خوبي نشان مي‌دهد كه فشار و خفقان محيط در آنجا كه امكان هجرت وجود دارد به هيچوجه در پيشگاه خدا عذر نيست.

░▒▓ سفت سر جای خود ماندن و تکان نخوردن
← از آنجا كه هجرت معمولا همراه با مشكلات فراواني در جنبه‏هاي مختلف زندگي است چهارمين دستور را در باره صبر و استقامت به اين صورت بيان مي‌كند: ”صابران و شكيبايان“ اجر و پاداش خود را بي‏حساب دريافت مي‏دارند ”إِنَّما يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ“ (زمر/10). تعبير به ”يوفي“ كه از ماده ”وفي“ و به معني اعطاء كامل است از يك سو و تعبير ”بغير حساب“ از سوي ديگر، نشان مي‌دهد كه صابران با استقامت برترين اجر و پاداش را در پيشگاه خدا دارند، و اهميت هيچ عملي به پايه صبر و استقامت نمي‏رسد. شاهد اين سخن حديث معروفي است كه امام صادق علیه السلام از رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم نقل مي‌كند: اذا نشرت الدواوين و نصبت الموازين، لم ينصب لاهل البلاء ميزان، و لم ينشر لهم ديوان، ثم تلا هذه الاية: إِنَّما يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏: ”هنگامي كه نامه‏هاي اعمال گشوده مي‌شود، و ترازوهاي عدالت پروردگار نصب مي‏گردد، براي كساني كه گرفتار بلاها و حوادث سخت شدند و استقامت ورزيدند نه ميزان سنجشي نصب مي‌شود، و نه نامه عملي گشوده خواهد شد، سپس پيامبر به عنوان شاهد سخنش آيه فوق را تلاوت فرمود كه خداوند اجر صابران را بي‏حساب مي‌دهد“ (تفسير ”مجمع البيان“ ذيل آيات مورد بحث-و همين معنى با تفاوت مختصرى در تفسير ”قرطبى“ از حسين بن على از جدش رسول اللَّه نقل شده است).
← بعضي معتقدند كه اين آيه در باره نخستين هجرت مسلمانان يعني هجرت گروه عظيمي به سركردگي ”جعفر بن ابي طالب“ به سرزمين حبشه نازل شده است.

░▒▓ فقط خدا
← در پنجمين دستور سخن از مسأله اخلاص، و توحيد خالص از هر گونه شائبه شرك، به ميان آمده، اما در اينجا لحن كلام عوض مي‌شود و پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم از وظائف و مسؤوليت‌هاي خودش سخن مي‌گويد، مي‌فرمايد: ”بگو: من مامورم كه خدا را پرستش كنم در حالي كه دين خود را براي او خالص كرده باشم“ (قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ).

░▒▓ مسابقه در دیندار بودن
← سپس مي‏افزايد: ”و مامورم كه نخستين مسلمان باشم”! (وَ أُمِرْتُ لأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ). در اينجا ششمين دستور يعني پيشي گرفتن از همگان در اسلام و تسليم كامل در برابر فرمان خدا مطرح شده است.

░▒▓ نگرانی از معاد
← هفتمين و آخرين دستور كه مسأله خوف از مجازات پروردگار در روز معاد است، نيز با همين لحن عنوان شده، مي‌فرمايد: ”بگو: من اگر نافرماني پروردگارم كنم از عذاب روز بزرگ قيامت خائفم“ (قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ). تا اين حقيقت روشن شود كه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم نيز بنده‏اي از بندگان خدا است، او نيز مامور به پرستش خالصانه است، او نيز از كيفر الهي خائف مي‏باشد، او نيز مامور به تسليم در برابر فرمان حق است، و حتي ماموريتي سنگين‏تر از ديگران دارد كه بايد از همه پيشگام‏تر باشد! او هرگز مدعي مقام ”الوهيت”، و بيرون نهادن گام از مسير ”عبوديت“ نبوده، بلكه به اين مقام افتخار و مباهات مي‌كند، و به همين دليل در همه چيز الگو و اسوه مي‏باشد. او براي خود امتيازي از اين جهات بر ديگران قائل نيست، و اين، خود نشانه روشني بر عظمت و حقانيت او است، نه همچون مدعيان دروغين كه مردم را به پرستش خويش دعوت مي‏كردند، و خود را ما فوق بشر، و از گوهري والاتر معرفي كرده، و گاه پيروان خويش را دعوت مي‌كنند كه هر سال هم وزنشان طلا و جواهرات به آنها بدهند! او در حقيقت مي‌گويد: من همچون سلاطين جباري كه مردم را موظف به وظايفي مي‌كنند و خود را ”ما فوق وظيفه و تكليف“ مي‏پندارند نيستم، و اين در واقع، اشاره به يك مطلب مهم تربيتي است كه هر مربي و رهبري بايد در انجام دستورات مكتب خويش از همه پيشگامتر باشد، او بايد اولين مؤمن به آئين خويش و كوشاترين فرد و فداكارترين نفر باشد، تا مردم به صداقتش ايمان پيدا كنند، و او را در همه چيز ”قدوه“ و ”اسوه“ خود بشناسند. و از اينجا روشن مي‌شود نخستين مسلمان بودن پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم نه تنها بر حسب زمان است كه نخستين مسلمان در تمامي جهات بود، در جهت ايمان، در اخلاص و عمل و فداكاري، و در جهاد و ايستادگي و مقاومت. سراسر تاريخ زندگي پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم نيز اين حقيقت را به خوبي تأييد مي‌كند.
← بعد از ذكر برنامه هفت ماده‏اي آيات فوق (تقوي، احسان، هجرت، صبر، اخلاص، تسليم، و خوف) از آنجا كه مسأله اخلاص مخصوصا در برابر انگيزه‏هاي مختلف شرك ويژگي خاصي دارد بار ديگر براي تاكيد به سراغ آن رفته، و با همان لحن مي‌فرمايد: ”بگو تنها خدا را پرستش مي‌كنم در حالي كه دينم را براي او خالص مي‏گردانم“ ”قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي“ (زمر/14). ”اما شما هر كس را جز او مي‏خواهيد بپرستيد“ (فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ). سپس مي‏افزايد: ”بگو اين راه راه زيانكاران است، چرا كه زيانكاران واقعي كساني هستند كه سرمايه عمر و جان خويش و حتي بستگان خود را در روز قيامت از دست بدهند”! (قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ) نه از وجود خويش بهره‏اي گرفتند، و نه از سرمايه عمر نتيجه‏اي، نه خانواده و فرزندانشان وسيله نجات آنها هستند و نه مايه آبرو و شفاعت در پيشگاه حق. ”آگاه باشيد خسران و زيان آشكار همين است”! (أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ).
← در آخرين آيه مورد بحث يكي از چهره‏هاي ”خسران مبين“ و زيان آشكار آنها را اينگونه توصيف مي‌كند: ”براي آنها در بالاي سرشان سايبان‌هايي از آتش، و در زير پايشان نيز سايبان‌هايي از آتش است”! (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ). و به اين ترتيب آنها از هر طرف با شعله‏هاي آتش محاصره شده‏اند، چه خسراني از اين بالاتر؟ و چه عذابي از اين دردناكتر؟! ”ظلل“ جمع ”ظلة“ (بر وزن قله) به معني پرده‏اي است كه در طرف بالا نصب شود، بنابراين، اطلاق آن بر فرشي كه در زير پا گسترده است يك نوع اطلاق مجازي و از باب توسعه در مفهوم كلمه است. بعضي از مفسران گفته‏اند چون دوزخيان در ميان طبقات جهنم گرفتارند پرده‏هاي آتش هم بالاي سر آنها، و هم زير پاي آنها است، و حتي اطلاق كلمه‌ي ”ظلل“ بر پرده‏هاي پائيني مجاز نيست. همانند اين آيه، آيه سوره عنكبوت است كه مي‌گويد: يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ يَقُولُ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: ”آن روز كه عذاب الهي از بالاي سر و از زير پا (از هر سو) آنها را مي‏پوشاند و به آنها مي‌گويد: بچشيد آنچه را عمل مي‏كرديد”! (عنكبوت/55) اين، در حقيقت تجسمي از حالات دنياي آنها است كه جهل و كفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه كرده بود، و از هر سو آنها را مي‏پوشاند. سپس براي تاكيد و عبرت مي‏افزايد: ”اين چيزي است كه خداوند بندگانش را از آن بر حذر مي‏دارد، اكنون كه چنين است اي بندگان من از نافرماني من بپرهيزيد”! (ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ). تعبير به ”عباد“ (بندگان) و اضافه آن به ”خدا“ آن هم به طور مكرر، در اين آيه، اشاره به اين است كه اگر خداوند تهديدي به عذاب مي‌كند آن هم به خاطر لطف و رحمت او است، تا بندگان حق گرفتار چنين سرنوشت شومي نشوند، و از اينجا روشن مي‌شود كه لزومي ندارد ”عباد“ را در اين آيه به خصوص مؤمنان تفسير كنيم، بلكه شامل همگان مي‌شود چرا كه هيچكس نبايد خود را از عذاب الهي در امان بداند.

░▒▓ توفيق خدا براي خالص كردن دين
← اينكه در آيات مورد بحث و در آيات بسياري ديگر، اخلاص عبد را به خدا نسبت داده، با اينكه بنده بايد خود را براي خدايش خالص كند، بدان جهت است كه بنده جز موهبت خداي تعالي چيزي را از ناحيه خود مالك نيست، و هر چه را كه خدا به او داده باز در ملك خود اوست. پس اگر بنده، دين خود را يا به عبارتي خود را براي خدا خالص كند، در حقيقت خداوند او را جهت خود خالص كرده است.
← البته در اين ميان، افرادي هستند كه خداوند در خلقت ايشان امتيازي قائل شده، و ايشان را با فطرتي مستقيم و خلقتي معتدل ايجاد كرده، و اين عده از همان ابتداي امر با اذهاني وقاد و ادراكاتي صحيح و نفوسي طاهر و دل‌هايي سالم نشو و نما نموده‏اند، و با همان صفاي‏ فطرت و سلامت نفس، و بدون اينكه عمل و مجاهدتي انجام داده باشند به نعمت اخلاص رسيده‏اند، در حالي كه ديگران با جد و جهد مي‏بايستي در مقام تحصيلش برآيند، آن هم هر چه مجاهدت كنند به آن مرتبه از اخلاص كه آن عده رسيده‏اند نمي‏رسند. آري، اخلاص ايشان بسيار عالي‏تر و رتبه آن بلندتر از آن اخلاصي است كه با اكتساب به دست آيد، چون آنها دل‌هايي پاك از لوث موانع و مزاحمات داشته‏اند. و ظاهرا در عرف قرآن مقصود از كلمه‌ي ”مخلصين”- به فتح لام- هر جا كه آمده باشد هم ايشان باشند. و اين عده همان انبياء و امامان معصوم: هستند، و قرآن كريم هم تصريح دارد بر اينكه خداوند ايشان را ”اجتباء“ نموده، يعني جهت خود جمع‏آوري و براي حضرت خود خالص ساخته، هم چنان كه فرموده: ”وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلي‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ“ (انعام/87) و نيز فرموده: ”هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ“ (حج/78). و به ايشان از علم، آن مرحله‏اي را داده كه ملكه عاصمه است، و ايشان را از ارتكاب گناهان و جرائم حفظ مي‌كند، و ديگر با داشتن آن ملكه صدور گناه حتي گناه صغيره از ايشان محال مي‌شود. و فرق ”عصمت“ و ”ملكه عدالت“ همين است، با اينكه هر دوي آنها از صدور و ارتكاب گناه مانع مي‌شوند، از اين جهت با هم فرق دارند كه با ملكه عصمت صدور معصيت ممتنع هم مي‌شود، ولي با ملكه عدالت ممتنع نمي‏شود. اين عده از پروردگار خود چيزهايي اطلاع دارند كه ديگران ندارند، و خداوند هم اين معنا را تصديق نموده و فرموده: ”سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ“ (صافات/60-159). و نيز محبت الهي ايشان را وامي‏دارد به اينكه چيزي را جز آنچه كه خدا مي‏خواهد نخواهند، و به كلي از نافرماني او منصرف شوند، هم چنان كه اين را نيز در قرآن تقرير نموده، و در چند جاي از آن فرموده است: ”فَبِعِزَّتِكَ لاَغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ“ (حجر/39)  (ترجمه الميزان، ج.11، ص.220).

░▒▓ در نتیجه...
• بهره‌ي 32. ترك تقوا و پرهيزكاري و رواج تهور و هرزگي و ميل افراد و جامعه به بي‌قيدي و افراط، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 33. عدم احساس مسؤوليت و تعهد در پپيشگاه خداوند و فعاليت و كوشش در جهت وظايف، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 34. شيوع اين طرز تلقي كه افراد محق هستند، بيش از آنكه موظف باشند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 35. ترك احسان و نيكوكاري، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 36. ترك فرايض و مستحبات، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 37. عدم هجرت از مراكز آلوده به شرك و كفر و خفقان كه مانع آزادي و انجام وظايف و فرايض مي‌شود، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 38. صبر نكردن در برابر بلاها و گرفتاري‌ها، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 39. جهالت و بي‌قاعدگي در تفكر و اتكاء به ظواهر و عواطف زودگذر، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، سی و نه رهنمود از مصحف شریف آموختیم. صد و چهل و شش رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.