دکترحامدحاجیحیدری/ الهامنصرتی
گزارش رساله پایاننامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390
← راستش را بخواهید، فکر میکنم که ”تسلیم“ که همان مغز ”اسلام“ است، علاوه بر تسلیم ظاهری، ”رضا“ی باطنی هم میخواهد.
----------------------------------------
عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
كريمه 216: بقره/2
----------------------------------------
← با این ایمان که خدا و ولی او میداند و ما نمیدانیم.
← اسلام، به معنای تسلیم حق بودن، یک اجمال دارد و یک تفصیل.
← تفصیل آن، وقتی تحقق مییابد، اسمش میشود ”ابراهیم“ (ع): راضی به رضای خدا.
----------------------------------------
وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ
كريمه 130: بقره/2
----------------------------------------
← كلمه (اصطفاء) به معناي گرفتن چكيده و خالص هر چيز است، به طوري كه بعد از اختلاط آن با چيزهاي ديگر از آنها جدا شود؛
← و اين كلمه وقتي با مقامات ولايت ملاحظه شود، منطبق بر خلوص عبوديت ميشود، و خلاصه، اصطفاء در اين مقام اين است كه، بنده در تمامي شؤونش به مقتضاي مملوكيت و عبوديتش رفتار كند، يعني براي پروردگارش تسليم صرف باشد؛
← اين معنا با همان عمل به دين در جميع شؤون تحقق مييابد، براي اينكه دين چيز ديگري نيست، جز عبوديت در امور ”دنيا“ و ”آخرت“.
← دين نيز ميگويد: بنده بايد در تمامي امورش تسليم رضاي خدا باشد، هم چنان كه در آيه: ”إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الاسْلامُ“ نيز دين را همان تسليم خدا شدن معرفي شد که قبلاً بحثش رفت.
← پس، معلوم شد كه مقام اصطفاء عينا همان مقام اسلام است، و شاهد بر آن آيه: ”إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ: أَسْلِمْ قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ“ است، كه از ظاهرش بر ميآيد ظرف (اذ= زماني كه) متعلق است به جمله (اصطفيناه).
← در نتيجه معنا چنين ميشود: اصطفاء ابراهيم در زماني بود كه پروردگارش به او گفت: اسلام آور، و او هم براي خداي رب العالمين اسلام آورد پس جمله: ”إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ: أَسْلِمْ قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ“، بمنزله تفسيري است براي جمله: ”اصطفيناه…“ (ترجمه الميزان، ج.1، ص.453).
بهرهي 18 در تمام امور تسليم و راضي به رضاي خدا نبودن، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
← تا کنون، هجده رهنمود از مصحف شریف آموختیم. صد و شصت و هفت رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بیدینی با ما همراه باشید...
هوالعلیم