فیلوجامعه‌شناسی

بن‌بست‌گشایی‌جامعه‌شناختی‌ازحوزۀسیاسی2/زوال‌رادیکالیسم

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


پرسش محوری آنتونی گیدنز، در كتاب «فراسوی چپ و راست»، بررسی سرنوشت رادیكال بودن بعد از تضعیف گزینۀ چپ در اروپاست؛


«رادیكالیسم یا همان پرداختن به ریشه‌های امور، نه تنها به معنای فراهم آوردن دگرگونی، بلكه همچنین به معنای نظارت بر این دگرگونی بود، به گونه‌ای كه بتوان تاریخ را از این طریق به پیش راند. درست همین پروژه است كه به نظر می‌رسد كه اعتبارش را از دست داده است. در برابر این موقعیت چگونه باید واكنش نشان داد؟ برخی می‌گویند كه راه امكانات دگرگونی بسته شده است. تاریخ بدان‌سان كه بوده به پایان رسیده و سوسیالیسم آرزویی بس دست نیافتنی بوده است» (ص.10.).

             این زوال رادیكالیسم را می‌توان در هر دو سوی جناح‌های سیاسی به شكل غریب و وارونه‌ای مشاهده كرد:

«امروزه بسیاری از محافظه‌كاران [و در واقع جناح راست] در برخورد با پدیده‌ای كه پیش از بسیار گرامی می‌داشتند، یعنی سنت، رادیكال‌های فعالی به شمار می‌آیند. این نغمه كه ”دور بریزید مرده‌ریگ‌هایی را كه از گذشته به ارث برده‌ایم“، در كجا به گوش می‌رسد؟ در جناح راست نه جناح چپ.
«… این نیز حقیقت دارد كه برخی از سوسیالیست‌ها همچنان می‌گویند كه سوسیالیسم راستین هرگز آزموده نشده است و چنین برهان می‌آورند كه از میان رفتن كمونیسم را باید به فال نیك گرفت و آن را نباید مصیبت انگاشت. برابر با این نظر، كمونیسم یك نوع جزم‌اندیشی اقتدارگرایانه بود كه از یك انقلاب نقض غرض شده سرچشمه می‌گرفت، حال آنكه سوسیالیسم اصلاح‌گرایانه‌ای كه در اروپای غربی می‌بینیم، به خاطر گرایش به سازگاری با سرمایه‌داری، به جای فراگذشتن از آن زمین‌گیر شده است. به هر روی، این نظر به راستی رونقی ندارد و بیشتر سوسیالیست‌ها موضعی تدافعی به خود گرفته‌اند و به جای ایستادن در ”پیشاپیش“ تاریخ وظیفۀ فروتنانه‌تر محافظت از دولت رفاه را بر عهده گرفته‌اند.
«…این نیز بس آشكار است كه جنبش‌های اجتماعی جدید را به آسانی نمی‌توان مدعی سوسیالیسم [آرمانی و رادیكال] انگاشت. در حالی كه برخی از این جنبش‌ها به آرمان‌های سوسیالیستی بسیار نزدیك می‌شوند، اما هدف‌هایشان متفاوت‌اند و گه‌گاه در تضاد با یكدیگر می‌ایستند. به استثنای احتمالی برخی از بخش‌های جنبش سبز، جنبش‌های نوین اجتماعی به همان سان كه سوسیالیسم هست (یا بود)، ”تمامیت‌گرا“ نیستند و بشارت ”مرحلۀ“ نوینی از تحول اجتماعی را كه به فراسوی وضع موجود راه می‌برد، نمی‌دهند» (صص.2 11.).

             پس، آنچه بین چپ و راست و جنبش‌های نوین اجتماعی مشترك است، تمایل به حفظ وضع موجود و عزل نظر از هرگونه نگاه به گذشته یا آیندۀ آرمانی است؛

«جهانی كه در آن زندگی می‌كنیم، جهانی نیست كه به چیرگی انسان تن در داده باشد، یعنی همان چیزی كه مایۀ بلندپروازی‌های جناح چپ وكابوس جناح راست بوده است. تقریباً بر خلاف آن، جهان امروزی دستخوش بی‌سامانی و عدم قطعیت و جهان «عنان‌گسیخته» است. مایۀ نگرانی این است كه همان چیزی كه می‌بایست قطعیت هر چه بیشتری را فراهم آورد، یعنی پیشرفت دانش بشری و ”دخالت نظارت شده“ در جامعه و طبیعت، در عمل به شدت دستخوش پیش‌بینی‌ناپذیری گشته است» (ص.13.).

             اما گیدنز بر این عقیده است كه:

«با این همه، آیا نمی‌توان ادعا كرد كه نه تنها امكانات دگرگونی فروبسته نشده‌اند، بلكه بر عكس، دچار تورم آن شده‌ایم. زیرا دگرگونی بی‌پایان بی‌گمان به نقطه‌ای خواهد رسید كه فراتر از آن، نه تنها بیقرار كننده، بلكه آشكارا نابود كننده خواهد بود؛ در بسیاری از حوزه‌های اجتماعی، ما بی‌گمان به این نقطه رسیده‌ایم» (ص.10.).

             او در كتاب می‌كوشد تا راه‌های بازسازی «سیاست رادیكال» را بررسی نماید و بهترین مؤلفه‌های آن را بنا به شرایط موجود نشان دهد؛

«رادیكالیسم سیاسی دیگر نمی‌تواند خود را در فضای میان گذشتۀ بی‌اعتبار شده و آیندۀ ساختۀ انسان جای دهد. اما این رادیكالیسم بی‌گمان نمی‌تواند از رادیكالیسم لیبرالیسم نو (در آینده رادیكالیسم لیبرالیسم نو را توضیح خواهیم داد؛ فی‌الجمله معلوم باشد كه منظور رادیكالیسم جناح راست سیاسی امروز است) خرسند باشد كه گذشته را بر اثر آشفته‌بازی نیروهای بازار رها می‌كند. امكان یا حتی ضرورت سیاست رادیكال، همپای همۀ چیزهایی كه ناپدید شده‌اند از بین نرفته است، ولی چنین سیاستی را نمی‌توان با جهت‌گیری‌های كلاسیك جناح چپ یكی انگاشت.
«آنچه كه می‌توان ”محافظه‌كاری فلسفی“ خواند، یعنی فلسفۀ حفاظت و نگهداشت و همبستگی، ربط تازه‌ای به رادیكالیسم سیاسی كنونی پیدا كرده است. اندیشۀ سر كردن با كاستی‌ها كه محافظه‌كاری فلسفی از دیرباز بر آن تأكید داشته است، در اینجا می‌تواند به توضیح رادیكال روی آورد. یك برنامۀ سیاسی رادیكال باید این نكته را تشخیص دهد كه رویارویی با مخاطرۀ مصنوع نمی‌تواند همان صورت «كم و بیش پیشین» را به خود بگیرد، یعنی به اكتشاف بی‌پایان آینده به بهای عدم محافظت از حال و گذشته بپردازد» (صص.4 23.).

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.