فیلوجامعه‌شناسی

گفت و گو درباره نظریه‌های جامعه‌شناسی و مسائل دیگر...

فرستادن به ایمیل چاپ

گفتگوی دکتر حامد حاجی‌حیدری با انجمن علمی جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران


░▒▓ اهمیت درس نظریه از نظر شما چیست؟

• بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدا باید هم به دلیل تشکیل آن جلسه هم‌اندیشی، و این مصاحبه، و از آن مهم‌تر، این احساس مسؤولیتی که نسبت به مسائل دانش در این دانشکده دارید، تشکر کنم.
• اگر جای شما باشم، به هر قیمتی شده درس نظریه‌های جامعه‌شناسی را «خوب» می‌گذرانم. از کلمه «خوب» در اینجا، منظور ویژه‌ای دارم؛ یعنی «خوب» از نظر خودتان. باید طوری انرژی روی درس نظریه‌های جامعه‌شناسی و درس روش تحقیق بگذارید که با وسواس، مطمئن شوید که هر چه از دستتان برمی‌آمد انجام دادید تا این دو درس را خوب بیاموزید.
• وقتی در موقعیت شما بودم، در دانشکده‌های علوم انسانی دانشگاه تهران و برخی دانشگاه‌های دیگر دوره افتادم و منابع نظریه‌هایشان را جمع کردم و روی آن‌ها کار کردم. شما هم اگر چنین كاری را انجام دهید، متوجه تفاوت‌هایی كه طبیعتاً بین دانشكده ما و دیگر جاها وجود دارد، خواهید شد. استادان علوم سیاسی خیلی وقت پیش، به چیزهایی اهمیت می‌دادند که ما الآن می‌خواهیم به آن‌ها اهمیت بدهیم؛ همین‌طور در روانشناسی و اقتصاد و غیره. البته عکس این هم صادق است. در واقع، همه دانشجویان علوم انسانی، باید یک حساسیت میان‌رشته‌ای را در خود ایجاد و تقویت کنند.
• بنابراین، نظرم این است که هم درس اساتید مختلف در دانشکده خودمان را ببینید، هم بروید سراغ رشته‌های دیگری که در دانشگاه تهران در دسترستان هستند، و ببینید هر کدام دوره را چطور برگزار می‌کنند، نقاط قوت همه را جمع کنید.
• همین کار را باید برای درس روش تحقیق انجام دهید؛ باید روش تحلیل گفتمان را از یک نفر یاد بگیرید؛ تحلیل محتوا را از یکی دیگر؛ پیمایش را با یک نفر بگذرانید و برای خودتان مجموعه‌ی کاملی درست کنید.

░▒▓ یعنی نظرتان این هست که درس نظریه‌ها باید بین رشته‌ای تدریس شود و در ارائه‌ی به دانشحویان لیسانس بقیه‌ی رشته‌های علوم انسانی را هم در نظر بگیرد؟

ادامه...

• باید این واقعیت به رسمیت شناخته بشود كه همان طور که در رشته‌های علوم طبیعی همه می‌دانند که نمی‌توانند فقط شیمی بخوانند و فیزیک نخوانند، و به ریاضیات مسلط نباشند، در علوم انسانی هم این بین‌رشته‌ای بودن، ناگزیر است.
• تفکیک رشته‌های علوم انسانی، خیلی جدی و ناجور انجام شده است. شما این فضا را در دانشکده‌ی علوم احساس نمی‌کنید. احساس نمی‌کنید که یک دانشجوی فیزیک در دانشکده‌ی علوم دانشگاه تهران، خودش را از دانستن شیمی یا ریاضی بی‌نیاز بداند.
• ولی اینجا این‌طور است. دانشجویان خوب ما، به اندازه‌ی کافی به اقتصاد، علوم سیاسی، فلسفه، تاریخ، هنر و... توجه نمی‌کنند.
• از این گذشته، اگر دانشجویی بخواهد در یکی از حوزه‌های جامعه‌شناسی متمرکز شود، باید به دیگر حوزه‌ها توجه کند. یک نفر که به حوزه جامعه‌شناسی ارتباطات علاقه‌مند است، نمی‌تواند به بقیه حوزه‌ها بی‌توجه باشد؛ ارتباطات از سیاست متأثر است؛ سیاست از اقتصاد متأثر است و... .

░▒▓ گفتید که رشته‌ها خیلی تفکیک شده است و ما در دانشکده‌مان به رشته‌های دیگر نمی‌پردازیم؛ خب؛ ما یک سری واحد داریم، حالا غیر از علوم سیاسی که برای بچه‌های جامعه شناسی وجود ندارد، اما در مورد بقیه‌ی دروس حوزه‌ی علوم انسانی یک درس مربوط به هر کدام از این‌ها وجود دارد. این نمی‌تواند چیزی که شما می‌گویید را پوشش بدهد ؟ حتماً باید در درسی به نام نظریه‌ها پوشش داده بشود؟

• معمولاً برخورد دانشجویان با این نوع درس‌ها، به مثابه‌ی یک درس «مزاحم» است. بضاعت دوره‌هایی که برای این درس‌ها پیش بینی شده، در حد دو واحد مبانی است، نه یک مرور به اردوگاه‌های نظری.
• من سر کلاس «مبانی فلسفه» دیده‌ام؛ دانشجو‌ها معمولاً به زحمت زیادی باید علاقه‌مند بشوند. دانشجو فکر می‌کند که مسأله‌اش چیز دیگریست و پاسخش را باید جای دیگری پیدا کند. سر کلاس مبانی، بیشتر باید تلاش شود تا دانشجویان به موضوع علاقه‌مند شوند و مفاهیم و سررشته‌های تحقیق در آن حیطه دستشان بیاید.
• ولی چیزی که من گفتم، بیش از طرح مسأله کلی و علاقه‌مند شدن به موضوع، به عنوان رسالت درس‌های عمومی است. منظور من از سر زدن به دانشکده‌های دیگر، در کوران نظریه‌های آن علم «همسایه» قرار گرفتن است.

░▒▓ درس نظریه‌های جامعه‌شناسی چگونه باید تدریس شود؟

• گمان می‌کنم که درس نظریه‌های جامعه‌شناسی، اقلاً یک تفاوت با دروس حوزه‌های جامعه‌شناسی دارد؛ درس نظریه‌های جامعه‌شناسی باید از اتخاذ یك موضع ویژه پرهیز كند. یه جورایی، سوفیست‌ها معلمان بزرگ درس نظریه‌های جامعه‌شناسی هستند که روش آن‌ها باعث درک منصفانه همه دیدگاه‌ها و تدارک مقدمه برای قضاوت صحیح توسط خود دانشجو می‌شود. بر عکس، در تدریس حوزه‌های جامعه‌شناسی، مسلط بودن یک جهت نظری بر کلاس، مناسب‌تر است و باعث می‌شود که دانشجو دست پر تر از کلاس بیرون برود.
•  یکی از آسیب‌های درس نظریه‌های جامعه‌شناسی می‌تواند این باشد که كسی كه خودش موضع كارکردگرایانه دارد، وقتی می‌خواهد نظریه‌ی کنش متقابل نمادین را درس بدهد، آن وسط، یک متلکی هم به نظریه‌ی کنش متقابل نمادین بیندازد. خب چنین برخوردی روی جدیت دانشجو برای فهم نظریه‌ی کنش متقابل نمادین مؤثر خواهد بود.
• بی‌گمان، پارسنز آن قدر مبتدی نیست که نداند در جوامع، انقلاب رخ می‌دهد. یا مارکس آن قدر نادان نیست که متوجه نشود که نظام سرمایه‌داری بسیار منعطف است. ولی یک نفر که مخالف مارکس است، نباید مارکس را طوری توضیح دهد که آدم احساس کند که مارکس همان نابغه‌ای نیست که هنوز هم ذهن‌های درخشانی را مفتون خود کرده است. همین‌طور، درست در جبهه‌ی مقابل، پارسنز هم نظریه‌پرداز بسیار بسیار بزرگی است.
• پس، به نظر من، یک نکته‌ی خیلی مهم، «بی‌طرفی» است. حاصل «بی‌طرفی»، سرگشتگی دانشجوست، که اینجا حسن است؛ به این خاطر خوب است كه راه را باز می‌کند برای فعالیت کاوشگرانه خود دانشجو برای قضاوت. برای آنکه هیچ متفکر و طرز فکری را آخر فکر نداند، و گوش شنوا و فرهیخته‌ای برای دیدگاه‌های تازه داشته باشد.
• یک نکته‌ی مهم دیگر، این است که کلاس نظریه‌های جامعه‌شناسی باید ماهیتی «تعاملی» داشته باشد. کلاس نظریه باید با دل‌مشغولی واقعی شروع بشود و با دل‌مشغولی واقعی ادامه و خاتمه پیدا کند. بیش از خود نظریه‌ها، «روش کاوش» در نظریه‌های جامعه‌شناسی مهم است، و یادگیری روش کاوش، موقعی محقق می‌شود که دانشجو فعالانه روند کلاس را پیگیری کند. یاد گرفتن بسته‌بندی شده نظریه‌های جامعه‌شناسی به درد نمی‌خورد. دانشجوی علوم اجتماعی باید برای هر موقعیت خاص، بتواند ذکاوت نظری ویژه‌ای به خرج دهد. شرایط دائماً تغییر می‌کند. دانشجو در جریان زد و خورد نظری و فکری یاد می‌گیرد که چگونه برای هر موقعیت، ذکاوت نظری به خرج دهد.
• دست آخر، یکی از چیزهایی که به تعلیم و تعلم خوب، خصوصاً در حیطه نظریه‌های جامعه‌شناسی کمک می‌کند، یک جور فراست اخلاقی است. مناسبات دانشجوها با یکدیگر، مناسبات دانشجو‌ها با استادها، رابطه استادها با دانشجوها باید آرام‌تر، محترمانه‌تر، دوستانه‌تر، منطقی‌تر، و مثبت‌تر باشد. محیط دانشكده‌ی ما، محیط پر تنشی است. این، به روند مناسب کار فکری در دانشکده‌ی ما آسیب می‌زند. با تمام احترامی هم که برای دانشجوها قایلم و معتقدم دانشجوهای فوق‌العاده باهوشی داریم، فکر می‌کنم تا اندازه‌ی زیادی، مقصر این فضا، دانشجوها هستند. انگار یک جور «قاعده‌گریزی اخلاقی» وجود دارد. یعنی بعضی‌ها دوست دارند راه‌حل‌های خلاقانه برای زندگی اخلاقی شان ابداع کنند، و به کار ببرند، و این، منجر به نتایج پیش بینی نشده‌ای می‌شود.

░▒▓ چرا؟

• علتش نوعی سوء تفاهم در مورد مفهوم «اعتماد به نفس» است. «اعتماد به نفس»، خیلی مستعد این است که با مفاهیم دیگر اشتباه گرفته بشود.
• من دانشجوهایی را اینجا دیده‌ام که در هر کلاسی که می‌روند، منتظرند که از استادشان، از هم کلاسیشان، از دانشکده، از کارمندان، از مردم، از... یک عیب بگیرند و از آن یک عیب برای هجو تمام شخصیت طرف مقابل استفاده کنند؛ همین اتفاق در مورد حکومت هم می‌افتد؛ در مورد پدر و مادر هم می‌افتد؛ یک عیب می‌گیرند و نتیجه می‌گیرند که آن‌ها «به رغم خودشان»، قابل اعتماد نیستند؛ می‌گویند فلانی این عیب را دارد، بعد، این منجر به «انکار کلی» طرف می‌شود، یعنی انکار کلی صلاحیت او.
• بالاخره، فلان تشکل دانشجویی یا آن هم‌کلاسی، یا پدر و مادر، استاد، کارمند، مدیر،... یک آدمی است مثل من. به خودت مراجعه کن. ببین آدم بی‌عیبی هستی؟
• اصلاً قرار نبوده محیط آکادمیک، محیط بی‌عیبی باشد. محیط آکادمیک، محیط تلاش دست جمعی برای «بهبود» خود و دیگران و جامعه و بشریت است.
• این وسط، و با این طرد گسترده، و با این دافعه که به جاذبه می‌چربد، آدم‌ها و دانشجویان ضرر می‌کند.
• دانشجو باید این فراست را به خرج بدهد، و ببیند از استاد و هم‌کلاسی چگونه می‌شود خوب چیز یاد گرفت.

░▒▓ خب؛ گاهی نمی‌شود استفاده کرد!

• نه. این نتیجه گیری شماست. با این که هم‌دوره‌ای‌های ما به اندازه‌ی شماها با اعتماد به نفس نبودند، ولی این ذکاوت را داشتند. یعنی می‌دانستند از مهارت‌های فلان استاد باید این‌طور استفاده کرد. این قضیه برمی‌گردد به یک جور فراست اخلاقی.
• البته نبود این فراست اخلاقی، فقط مسأله‌ی حاد دانشکده‌ی ما نیست. کم یا بیش، همه جا هست. یک کمی زائیده‌ی شرایط اجتماعی این دوره است. یعنی چهل پنجاه ساله‌ی اخیر دنیا این را ایجاب كرده است كه اعتماد به نفس با چیزهای دیگر اشتباه گرفته شود. یعنی از ته نگاه آدم‌ها این در می‌آید که «من بی‌عیبم، بقیه‌ی دنیا پر عیب». بعد هم خیلی زود آدم‌ها به این نتیجه می‌رسند که آخر من در این دنیا چه کاره ام؟! منِ بی‌عیب، بین این همه پر عیب، چه کاره‌ام؟ خوب که بکاوید، معلوم می‌شود که ریشه‌اش در یک سوء تفاهم اخلاقی در مورد «خود» است: غرور.
• دانشجویی كه این‌گونه است، مدام هم عصبی است. از همه جا ناراحت است. به همه جا معترض است. اصلاً موجودیت خودش را با اعتراض معنا می‌کند.
• این محیط، مبادلات آکادمیک را تسهیل نمی‌کند. ناسالم می‌کند.
•  فکر می‌کنم که خصوصاً در درس نظریه‌های جامعه‌شناسی، خیلی احتیاج داریم به اینکه آدم‌ها کلا با همدیگر با تساهل برخورد کنند. یعنی مدام در حال انکار همدیگر نباشند. یعنی یک دقیقه گوش بدهیم ببینیم مارکس چه می‌گوید. فرضاً از مارکس خوشمان هم نمی‌آید، اما یک دقیقه خوب گوش بدهیم و ببینیم چه می‌گوید. یک دقیقه بی‌طرفانه خوب گوش بدهیم ببینیم پارسنز چه می‌گوید.

░▒▓ می‌گویید در نظریه‌ها باید تعاملی یاد بگیریم. آیا این تعامل نباید در بین خود اساتید نظریه‌ها وجود داشته باشد؟

• بله. اما اگر توقع داشته باشیم که حاصل این تعامل، وحدت رویه باشد، دشوار است. دشوار است، هر چند که در سطحی مطلوب است.
• بعضی محیط‌ها وجود دارند که نمی‌توان به سادگی در آن‌ها وحدت رویه ایجاد کرد؛ محیط‌های بیمارستانی، محیط‌های آکادمیک و دانشگاهی، و محیط‌های دادگستری و محاکم قضایی، اساساً محیط‌هایی هستند که به سهولت نمی‌توان در آن‌ها وحدت رویه ایجاد کرد یا باید به یک وحدت رویه محدود قناعت کرد.
• هیچ کس نمی‌تواند به یك جراح مغز و اعصاب بگوید که تو حتماً باید این‌طور عمل کنی. به یک قاضی بگوید که باید از چنین فراستی برای کشف جرم استفاده کنی، یا به یک استاد بگوید که باید مطابق این خط‌کش سفت و محکم یاد بدهی. البته روشن است که یک وحدت رویه در یک سطح کلی لازم است، ولی این، وحدت رویه خیلی نمی‌تواند خشن اعمال شود.

░▒▓ ما هم این را نمی‌خواهیم. منظورمان این است که سه تا درس نظریه‌ها داریم نظریه 1 مثلاً، اساسش بر این بوده که تاریخ اندیشه گفته بشود. نظریه 2 داریم: مارکس، وبر، دورکیم. نظریه 3 داریم: مدرن‌ها. ولی این الآن در این مورد هم بین اساتید وحدت رویه نیست.

• همان طور که در هم‌اندیشی‌ای که برگزار کردید گفتم، پذیرفتم که متأسفانه این مسأله هست، ولی در قامت یک بحران و موضوع دغدغه حاد نیست. البته تا آنجا که به من مربوط می‌شود، یقین حاصل می‌کنم که برنامه درسی من، شفاف و مطابق طرح درس مصوب گروه باشد.
• به هر تقدیر، در نظر داشته باشید که الزام گروه به اساتید خیلی دشوار است و اساساً مطلوب نیست و رنگ و بوی خاص کلاس هر استاد را می‌گیرد. دانشکده رنگ و بویش را از دست می‌دهد.

░▒▓ چیزهایی که تا الآن گفتید و مربوط به سوال دوم بود یکی این بود که روش تدریس باید خیلی بی‌طرفانه باشد. و دیگری اینکه تعاملی باشد...

• و این تعامل، احتیاج به یک پختگی اخلاقی دارد.

░▒▓ یعنی معتقدید که الآن این وجود ندارد و به خاطر همین به مشکل برمی‌خوریم؟

• در دانشکده‌ی ما ضعیف است. البته من در محیط‌های آموزشی دیگری هم کار آموزشی کرده‌ام. ولی در بین این محیط‌ها، از همه جا پر تنش‌تر، شرایط حال حاضر دانشکده‌ی علوم اجتماعی است.
• به نظرم، میزانی از این تنش، طبیعی محیط پر شور آکادمیک است، ولی بخشی از آن هم به نظر من غیر طبیعی است.

░▒▓ یعنی شما این را یک مشکل می‌بینید؟ یعنی این را عیب‌جویی میبینید نه انتقاد؟ یعنی اگر این‌ها حذف شود، درست می‌شود؟

• فکر می‌کنم که اگر مشکل فراست اخلاقی بین ما حل شود و ما دست از غرور و نقادی‌های غیرمنصفانه و طردها و نفی‌ها برداریم، دانشکده‌ی ما با این همه ظرفیت‌های رشدی که در آن هست، پوست می‌اندازد و گام‌های بزرگی به جلو برمی‌دارد.

░▒▓ یعنی همان تساهلی که گفتید؟

• در اساس، معتقدم اگر یک جور روابط اسلامی بین دانشجوهای ما جا بیفتد، دانشکده‌ی ما ظرفیت فوق‌العاده‌ای در قیاس با محیط‌های دیگر دارد.
• اصلاً اگر خود دانشجوها در چهارچوب روابط سالم اسلامی، بیاموزند که روابط متکی بر اخوت با هم داشته باشند و همدیگر را خنثی نکنند، خیلی اتفاق‌ها در دانشکده ما قابل رخ دادن است. ما دائماً در حال خنثی کردن و ناراحت کردن همدیگریم.

░▒▓ چه منابعی باید مطالعه شود؟

• برای نظریه‌های جامعه‌شناسی یک و نظریه‌های جامعه‌شناسی سه، ترجیح دادم که جزوه‌هایی که حاصل مجموعه‌ای از منابع‌اند ارائه بدهم.

░▒▓ مجموعه‌ی چه منابعی؟

• برای هر نظریه‌ای، منبعی که خوب به آن بحث پرداخته است.
• مثلاً کتاب نظریه‌های فرهنگ عامه دومینیك استریناتی، در کل، منبع خوبی برای سرفصل‌های درس نظریه‌های جامعه‌شناسی سه است، ولی بعضی مباحث را ندارد یا کتاب‌های دیگر به بعضی بحث‌ها، پرداخت بهتری دارند. مثلاً بهتر است که وقتی به گرایش‌های چپ‌گرا در نظریه «جامعه توده‌ای» می‌پردازیم، فصل هشت از کتاب نخبگان قدرت سی. رایت میلز را به دانشجویان معرفی کنیم.
• البته، نمی‌توانم این وضع را ادامه بدهم، و باید این مجموعه را به صورت کتاب دربیاورم که برای دانشجوها دردسر کمتری داشته باشد.

░▒▓ شما ارجاع دانشجویان به متن اصلی را مضر می‌دانید؟

• متن اصلی در دوره‌ی فوق لیسانس و دکترای تخصصی، کاملاً لازم است.
• اما برای دانشجوی کارشناسی، به یک دلیل مهم و «نه به دلایل دیگر»، مخرب است.
• معمولاً نمی‌توان متون چهره‌های اصلی را در فرصت فشرده دوره کارشناسی مورد بررسی بایسته قرار داد. حاصل پرداخت جزیی، به برخی، همان طور که تجربه نشان داده است، یک دانشجوی شیفته است.

░▒▓ شیفته به چی؟

• شیفته به یک نظریه‌پرداز یا یک دیدگاه.

░▒▓ شیفته به آنی که خوب کتابش را خوانده؟

• بله. به قدری هم شیفته که اصلاً حاضر نیست حرف سایر نظریه‌پردازان را بشنود.

░▒▓ این پیش بینی شماست یا در بین بچه‌ها دیدید؟

• بله. دیده‌ایم. اصلاً این وضع، در بین دانشجویانی که به هر ترتیبی، نصفه و نیمه درگیر متون اصلی می‌شوند، اپیدمی و فراگیر است.

░▒▓ با توجه به این منابعی که شما معرفی می‌کنید، آن بی‌طرفی‌ای که از آن صحبت کردید، اجرا می‌شود؟

• باید توضیح خودم را کامل کنم. گفتم که برای نظریه‌های جامعه‌شناسی یک و نظریه‌های جامعه‌شناسی سه، ترجیح دادم که جزوه‌هایی که حاصل مجموعه‌ای از منابع‌اند ارائه بدهم. برای درس نظریه‌های جامعه‌شناسی دو، انصافاً کتاب جرج ریتزر کتاب خوبیست.
• البته در مورد اینکه کتاب خوب درسی چیست، باید دانشجو بداند که یک «تکست بوک» خوب، با یک «خودآموز» خوب فرق می‌کند.
• یعنی تلقی دانشجوها از یک کتاب خوب، در بسیاری از موارد یك خودآموز خوب است.
• خودآموز كتابی است كه از اول تا آخر آن را می‌خوانید و در یك زمینه مسلط می‌شوید.
• ولی تکست بوک خوب، کتابی است که سرفصل‌ها و سررشته‌های خوبی برای بحث و کاوش در کلاس به دست بدهد. هر چند که خودش خوب شرح ماجرا نکرده باشد.
• کار و وظیفه ما به عنوان معلم، تکمیل تکست بوک سر کلاس است.
• کتاب جرج ریتزر خصوصاً از این بابت، کتاب خوبیست.
• ویرایش چهارم کتاب ریتزر که اخیراً شهناز مسمی پرست ترجمه کرده، ترجمه‌ی خوبی ندارد، اما سر فصل‌هایش، سرفصل‌های خوبی برای نظریه‌های جامعه‌شناسی دو است.
• خب؛ این راجع به منبع اصلی. دو دسته منبع دیگر هم به دانشجو معرفی می‌کنیم. یکی منبع جنبی است. برای هر کدام از درس‌ها، معمولاً یک یا دو تا منبع جنبی داریم. کار دانشجوها این است که اگر به طور فوق‌العاده خواستند به درس نظریه‌های جامعه‌شناسی بپردازند، آن كتاب‌ها را مطالعه كنند و از نمره مربوطه بهره‌مند شوند.
• یک فهرست منابع برگزیده، هم در ابتدای دوره، و هم در ذیل هر نظریه برای کنکاش بیشتر به دانشجویان پیشنهاد می‌دهیم.

░▒▓ شما فرمودید که بچههای ارشد و دکتری حتماً باید به متن اصلی مراجعه کنند، یعنی حتماً باید این، جزو کارشان باشد. اما عده‌ی زیادی از دانشجویان کارشناسی ارشد، دانشجویانی هستند که از فنی میآیند و فقط چند واحد مبانی دارند، که چنین پیشنیازی خیلی کم است. چرا دانشجویان ارشد شیفته نشوند؟

• اولاً این‌ها از کنکور عبور می‌کنند. یعنی به منابع عمومی مسلط هستند. فرض دانشکده این است که این‌ها که از پس کنکور برآمدهاند، منابع عمومی نظریه‌های جامعه‌شناسی را مسلط هستند. و ثانیاً برای آن‌ها یک درس پیشنیاز نظریهها نیز برنامه‌ریزی شده است تا از فراهمی زمینه‌ها در مورد آنان اطمینان حاصل گردد.

░▒▓ خب چه فضلی دارد که من ببینم نظر یک فرد دیگر در مورد نظریه‌پردازان بزرگ جامعه‌شناسی چیست؟ شاید برداشت او کاملاً اشتباه باشد!

• بدیهی است. معلوم است که ریتزر برداشت خودش را دارد و ممکن است اشتباه باشد. اما برای دانشجوی لیسانس، درس استاد است. برداشت استاد بزرگی مانند جرج ریتزر است. به این نوع قضاوت‌ها می‌گویند «اعتماد به نفس» منفی.

░▒▓ ولی آن بیطرفی که شما گفتید قطعاً در کتاب جرج ریتزر نیست.

• او حرفهاش این است که بیطرف باشد.
• کجای کتاب نظریههای جامعهشناسی ریتزر احساس کردید بیطرف نیست؟ ببینید؛ کتاب‌های مهمی مثل منابع جرج ریتزر، ریمون آرون، ریمون بودون، کرایج کالهون،...،طی مدت مدید منابع معتبر و شناخته شده‌ای در مقیاس جهانی بوده‌اند.

░▒▓ و کافی هستند برای دوره لیسانس؟

• نه به عنوان خودآموز. اما تکست بوک، بله.
• دوره‌های آموزشی دانشگاهی، باید به صورت یک پکیج، و شامل تکست بوک+کلاس+منابع جنبی+تحقیق نگریسته شوند.

░▒▓ آن چیزی که شما در کلاس تدریس میکنید چقدر به ایدهآلتان نزدیک است؟

• بخشی از ایدهآل کلاس، به من برمیگردد. یعنی ما در هر ترم آخرین یافتههای خودمان را ارائه میدهیم. مقیدیم که کلاسمان در حد درک خودمان، بهترین وضع را داشته باشد.
• در عین حال، این کلاس مستلزم بعضی چیزهای دیگر هم هست؛ کلاس خوب، (1)احتیاج به دانشجوی درگیر و مسأله‌دار دارد، (2)احتیاج به استاد خوب دارد، و (3)نیازمند کادر اداری دانشگاهی خوب هم هست.

░▒▓ چیزی که مانع میشود ایدهآلتان اجرا شود، بر اساس آن سه عامل که گفتید، دانشجو و کادر اداری است؟

• در ایران، سالانه، حدود 2000 کتاب در زمینه علوم اجتماعی چاپ میشود؛ و آمار جهانی چاپ کتاب در زمینه علوم اجتماعی بسیار بیش از این‌هاست. خب؛ اگر من بروم سر کلاسی که دانشجو دایماً در حال کار کردن و مطالعه و ارائه یافته‌هایش باشد، بحث چالشی سر کلاس بکند، من هم چیز یاد می‌گیرم. مسأله این است که اگر دانشجویان بتوانند با هم کار کنند، از تجربیات هم استفاده کنند، اگر این اتفاق دوباره در دانشکده ما بیفتد، واقعاً دانشکده ما با این همه استعداد درخشان، محیط بهتری خواهد بود و به استاد و گروه و خود دانشجویان کمک میشود. اما اگر کار به جایی رسید که دانشجوها از در تعارض با همدیگر و با گروه درآمدند، یعنی صلاحیت گروه به عنوان دیوان عالی جامعه‌شناسی در این دانشکده را به چالش خواندند، آن وقت، آن شرایط ایده‌آل برای کار علمی و فکری آسیب می‌بیند.

 ░▒▓ نفس این کار مشکل داشت؟ نظرتان این است که از طرف دانشجو نباید نقدی به اساتید، مخصوصاً اساتید گروه وارد شود؟

• نظرم بر این است که دانشجوها میتوانند بپرسند. اما نباید خود را در مقام قضاوت درباره رفتار گروه قرار دهند. در غیر این صورت، احساس بی‌پناهی خواهند کرد؛ چون خودشان، به دست خودشان، سایبان بالای سرشان را خراب می‌کنند.
• اگر سؤال را به صورت استفهام انکاری بپرسند، غلط است. یعنی باید دانشجو، موقعیت خود را تشخیص دهد.
• چنین محیطی، هم برای دانشجویان و هم برای اساتید پر تنش خواهد بود.
• این حرف من، به این معنا نیست که گروه ضعف ندارد. به این معناست که باید اخلاق رعایت شود. به این معناست که احترام به دیوان عالی جامعه‌شناسی در این دانشکده، به همه ما برای «بهبود» امور کمک می‌کند. ما که به استادمان احترام می‌گذاشتیم، به این معنا نبود که فکر میکردیم استادمان امام زمان و بی‌عیب است. ممکن بود تشخیص آنان را اشتباه تلقی می‌کردیم، اما وظیفه خود می‌دانستیم به آن‌ها احترام بگذاریم.
• این شرایط، به دانشجویان، به گروه، به دانشکده، و به کشور و مردم آسیب می‌زند. دانشجو با این سنخ ویژه اعتماد به نفس و نگاه منفی، از یک طرف میبیند نمیتواند با هم‌کلاسی‌اش ارتباط برقرار کند، از طرف دیگر برای ارتباط با گروه مشکل دارد. مدام در کار یافتن یک ایراد و از اعتبار ساقط کردن تمام داشته‌های دیگران است. نهایتاً، این وضعیت، خود او را آزار می‌دهد.

░▒▓ احترام درست؛ ولی فکر نمی‌کنید که این، بخشی از نگاه انتقادی است؟

• من فکر می‌کنم دانشجوهای ما فقط عیارسنجی و استفهام نمی‌کنند. انکار هم میکنند. انکارشان هم جزئی نیست، کلی است.

░▒▓ راه حلتان برای بهبود درس نظریه‌ها چیست؟

• گفتم: باید به دانشکدههای دیگر سر زد؛ ماهیت میانرشتهای علوم انسانی را درک کرد؛ باید سر کلاس تعاملی درس خواند نه یک طرفه؛ و باید هر کس به سهم خودش کمک کند که فضای اخلاقی در دانشکده ما بهبود پیدا کند.

░▒▓ استاد ارائه دهنده نظریه چه ویژگی باید داشته باشد؟ داشتن دکترا کافی است؟

• این که چه کسانی میتوانند نظریه درس بدهند، تحت نظر دیوان عالی جامعه‌شناسی دانشکده تعیین می‌شود. من فکر می‌کنم که علاوه بر داشتن مدرک تخصصی مرتبط با جامعه‌شناسی نظری، و داشتن آثار مرتبط که نشانگر تبحر استاد در حیطه درک نظریه اجتماعی باشد، تعامل مؤثر و جلب علایق دانشجویان به نظریه‌های جامعه‌شناسی هم مهم است.

░▒▓ چطور این فیدبک از دانشجو گرفته میشود؟ گروه چطور متوجه این علایق میشود؟

• خب؛ ما طبق قواعد دانشگاه، هر هفته، سه ساعت از وقتمان در اختیار دانشجویان است و با دانشجویان رفت و آمد خارج از کلاس داریم. بالطبع، اگر در گروه تصمیمی بخواهد گرفته شود مشاهداتمان را در اختیار گروه قرار میدهیم. از این گذشته، گزارش‌های آموزش در مورد شرایط کلاس‌ها هم در دست هست.

░▒▓ سوال آخر : شما این ویژگی‌هایی که گفتید به عنوان ویژگی که استاد نظریه باید داشته باشد، در خودتان میبینید؟

• حسب اطلاع من، بین کسانی که تخصص جامعهشناسی نظریفرهنگی را در این دانشکده سپری کردند، فقط جناب دکتر یوسف علی اباذری و بنده، رساله دکترای تخصصی‌مان را در موضوع منحصراً نظری دفاع کردیم و با این کار، اعلام کردیم که گرایش محض و نظری داریم.
• نیز، مقالات متعدد و همین‌طور، کتاب چاپ شدۀ من در زمینه‌های محض و نظری جامعه‌شناسی است.
• از این گذشته، فکر میکنم که سعی کرده‌ام یک درک و تدریس میان رشتهای از علوم اجتماعی داشته باشم.
• همچنین فکر میکنم که شیوه تدریسم سر کلاس بیطرفانه است. یک تئاتر تمام عیار است. نقش بازی کردن منصفانه در نقش نظریه‌پردازان مختلف و متنافر است.
• ارزیابی‌های متعدد در این دانشکده و سایر موقعیت‌ها هم نشان می‌دهد که دانشجویان تلاش من برای تفهیم بهتر نظریه‌های جامعه‌شناسی را درک می‌کنند.
• نظم و تعهد برایم خیلی مهم است و همیشه تلاش کرده‌ام که برنامه همه دوره‌هایی را که برگزار می‌کنم قابل مقایسه با برنامه و سرفصل‌های جامع دانشگاه‌های دیگر باشد و مدام سیلابس‌های درسی مربوط به کار خودم را رصد می‌کنم.
• دست آخر، و از همه مهم‌تر، تشخیص گروه جامعه‌شناسی این تکلیف را بر عهده من گذاشته که این درس را بدهم و اصلی‌ترین شاخص برای ما و شما همین است. من هم که جزئی از آن گروه هستم، برای مجموعه‌ی گروه، اعتباری بسیار بیش از تشخیص خودم قایلم. این، بهترین راه فرا روی ما برای «بهبود» امور و داشتن یک دید مثبت است. باز هم تأکید می‌کنم که این، بهترین راه فرا روی ما برای «بهبود» امور است.

• از اهتمام زاید الوصف انجمن علمی به موضوع مهم درس نظریه‌های جامعه‌شناسی سپاسگزارم. از صمیم قلب، موفقیت شما را آرزومندم.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.