نیکولو ماکیاولی در «گفتارها»
• از میان همه کسانی که مورد مدح و ستایش قرار گرفتهاند، افرادی که بنیادگذار ادیان بودهاند، بیشتر در خور ستایشند؛ و پس از آنان، کسانی که جمهوریها و حکومتهای پادشاهی را بنیاد کردهاند... بقیه افراد (که شماره ایشان از حد برون است) آن سهم از تمجید که نصیبشان میشود، مربوط به هنرها و پیشههایشان است. به عکس، آنان که به بدنامی و نفرین همگانی محکوم گشتهاند، کسانی هستند که اینها را نابود کردهاند، و جمهوریها و سلطنتها را برانداختهاند، دشمن فضیلت، ادبیات و هر هنری بودهاند که برای بشر سودمند و گرامی است. اینان، افراد بیدین، یاغی، نادان، بیکاره و پست و رذل هستند. ولی نمیتوان میان حمق و دانایی، شرارت و شرافت اشخاص، مانند سفیدی از سیاهی قائل به تشخیص شد، و کیفیات متضاد را بدین گونه بازشناخت و افرادی را که مستحق شتایشاند، ستود و آنان که سزاوار نکوهشاند، نکوهید. و نیز، تقریباً همه مردمی که فریفته یک خیر دروغین و یک شکوه کاذب میشوند، دانسته یا نادانسته به سوی کسانی کشانده میشوند که بیشتر شایسته ملامتاند، تا در خور ستایش. مثلاً به جای استقرار حکومت جمهوری یا سلطنتی که بتواند شکوه و جلالی جاوید برای آنان کسب کند، به سوی حکومت ستمگر متمایل میشوند، بدون آنکه بدانند تا چه پایه عظمت و شکوه، افتخار و احترام، امنیت و رضایتمندی، و آرامش خاطر را از دست میدهند، و چه بدنامی، رسوایی، انزجار، مخاطره و آشوب و اضطرابی را برای خود میخرند...
...
• در اینجا این پرسش به میان میآید که آیا شهریار بهتر است دلها را بدست آورد یا در آنها رعب افکند. پاسخ اینست که باید به یک کرشمه هردو کار کرد. اما چون هر دو را در عین حال نمیتوان انجام داد، اگر قرار باشد که میان آن دو، یکی را انتخاب کند، مطمئنتر آنست که رعب را بر محبت ترجیح دهد.