برداشت آزاد
• امیل دورکیم میکوشد تا مخالفت خود را با معرفتشناسی پوزیتویستی نشان دهد.
• به زعم او، پوزیتیویسم یک نظریهی فلسفی درباره معرفت است که «معیاری» یقینی از حقیقت تعریف شده را مفروض میگیرد که آن را به عنوان رابطهای خاص میان آگاهی و واقعیت چنین تعریف میکند: (1): این جهان عینی و بیرونی و به مثابه شیء فی نفسه است (عینیتگرایی). (2): علم به لحاظ اخلاقی بیطرف و عینی است (آزادی ارزشی). (3): احساسات یا ایدههای آگاهی دقیقاً بازتاب یا رونوشت جهان بیرونی است (رئالیسم). و (4): علم، منحصراً روش علوم طبیعی در بنا نهادن قوانین طبیعی جهانشمول را به کار میگیرد (طبیعتگرایی).
• او حتی آن وقت که میگوید ما به این دلیل نمیتوانیم قوانین واقعیت عینی به مثابه شیء فی نفسه را بشناسیم که «حجابی در میان ما و اشیا وجود دارد»، در حقیقت به حجاب «مایا»ی شوپنهاوری (اقتباس از تعبیر هندویی از جهان موهوم حسی) اشاره میکند.
• در عین حال، دورکیم، از یک ایدهآلیسم ناب شوپنهاوری نیز مبراست. ایدهها یا اشیاء اجتماعی، تعابیری انضمامی و تجربی از فعالیت بشریاند. استدلال مبهم او حاوی شکافی میان معرفتشناسی و روششناسی است.
• به نظر، نحوی مسامحه کانتی در مورد تجربه است. در واقع، گر چه در معرفتشناسی برهانی برای دسترسی ما به شیء فی نفسه نیست، ولی «عقلگرایی علمی» صرفاً نحوی استراتژی روششناختی برای برخورد با دنیای سایههاست. پدیدارهای اجتماعی از منظر نظریهی معرفت دورکیم، بازنمودها یا جلوههایی هستند که اگر از منظر روششناختی به آنها بنگریم، ابژهها یا اشیاء به نظر میرسند.
• جالب این است که اینجا و در این موضع که معمولاً دورکیم و وبر در مقابل هم تصور میشوند، به یکدیگر بسیار نزدیکاند. از یک مبدأ کانتی بسیار نزدیک هماند. هر دو به شقاقی میان معرفتشناسی و روششناسی گرفتارند که قدری غیر قابل درکشان میکند و این، از کانت آب میخورد. وبر هم مثل دورکیم، در توضیح تفاوتهای میان معرفتشناسی و روششناسی گرفتار مشکل است؛ مشکلاتی که به تعبیر دیگر، دشواریهایی است که در توضیح تمایز میان نظریه علمِ نوکانتی او و گزارههای روششناختی او درباره تفسیر، قوانین عام و اعتبار تجربه، رخ مینمایند.
• روابط متقابل میان فلسفه و جامعهشناسی، هرگز به روشنی در جامعهشناسی کلاسیک مطرح نشد، و تا امروز همچنان در ابهام قرار دارد.