برداشت آزاد
• همانند دیگر فلاسفهی روشنگری، ژان ژا ک روسو معتقد است که جامعه، موجودی مصنوع و قراردادی است. ولی او همچنین، به شیوهای سنتی به بحث در این باره میپردازد که جامعه، نوعی موجود اخلاقی و ارگانیسم زنده و نوعی ترکیب حقیقی است که چیزی بیش از اجزاء است.
• امیل دورکیم، روسو را به سان متفکری مییابد که راه میانهای بین اجتماعگرایی و فردگرایی اتخاذ میکند. میانهی قدما و مدرنها. این، تنها فرد نیست که محصولی طبیعی از وضع طبیعی است، بلکه جامعه یک ارگانیسمی زنده است.
• تنها فرد است که وجود دارد، در حالیکه جامعه، ساختی عقلانی و ذهنی است که به نابرابریهای مصنوعی، تضاد و وابستگی منتهی شده است.
• دورکیم، پس از بیان خلاصهای از مواضع روسو، این پرسش را مطرح میکند که آیا وضع طبیعی و زندگی در جامعه، لاجرم تناقض آمیزند یا راهی برای آشتی آنها وجود دارد؟
• بسیاری از مرورهایی که به نظریه روسو صورت گرفته معتقدند که در کار او میان انسان طبیعی و شهروند مدنی، یک تضاد راستین هست و معمولاً تلفیق روسو میان این دو مفهوم را نارسا قلمداد کردهاند.
• دورکیم این ابهام را با این استدلال حل میکند که وضع طبیعی افراد، شامل توان انتقال از وضع طبیعی به وضع کاملتر جامعه مدنی است؛ جامعه مدنی که در آن، اخلاقیات، عدالت و سعادت بسط و توسعه یافتهاند. دورکیم با بیان این گزاره، به چنین نتیجهای میرسد: «شاید این تکامل جدید، بهتر و والاتر از آن وضع اصیل و ابتدایی باشد». اما برای کسب این سطح از تکامل، نیازمند تربیت و رشد گسترده فردیت هستیم. نیازمند افزایش «تراکم اخلاقی» هستیم.
• این مسأله بیانگر وسواس دانشگاهی دورکیم در مورد مسأله تعلیم و تربیت در سرتاسر زندگیاش است.