فیلوجامعه‌شناسی

نوربرت الیاس

فرستادن به ایمیل چاپ

اندرو ادگار


نوربرت الیاس (1897-1990)، جامعه‌شناس آلمانی الأصل، در آلمان، انگلستان، غنا و هلند كرسی دانشگاهی داشت. رویكرد او به پژوهش جامعه‌شناختی، با استفاده‌ی وسیع از مطالعه‌ی تاریخی ویژگی یافته، و با این روش، در بالاترین میزان دقت به مسائل نظری، پاسخ داده است. آثار الیاس مباحث متنوعی همچون مرگ (1993)، زمان (1992)، ‌ورزش Elias and Dunning, 1955)) و هنر (1993) را پوشش می‌دهند. آثار عمده‌ی نخستین وی، یعنی «جامعه‌ی دادگاهی» و «فرآیند متمدن شدن»، كه هر دو در دهه‌ی 1930 منتشر شدند، غالب آن چه وجوه شاخص دیدگاه جامعه‌شناختی وی را می‌سازد را در خود جای داده‌اند.
     لب مطلب در دو مجلد «فرآیند متمدن شدن» (1939)، به مسأله‌ی رابطه‌ی میان بشر فردیت‌یافته، خاص‌شدن شكل‌گیری شخصیت فردی و ساختارهای گسترده‌تر اجتماعی می‌پردازد. مجلد نخست، بررسی مشروحی را از سیر تاریخی آداب، نزاكت و رفتار متمدنانه از اوایل قرون وسطی تا قرن بیستم بسط داده است. الیاس توجه خود را به شیوه‌ای معطوف داشته بود كه طی آن كاركردهای بیولوژیك كه میان همه‌ی نوع بشر مشترك هستند، مانند خوردن، ادرار، دفع، تف كردن و خوابیدن، از طریق آن‌ها اداره و كنترل می‌شوند و به امور پیچیده و شرم‌آوری تبدیل می‌شوند. او در مورد بخشی از جوانان یك روند مدیریت هیجانات و دوستی‌ها را تشخیص می‌دهد.
     مجلد دوم به سیر دولت اروپایی طی همین دوره می‌پردازد. نقطه‌ی برجسته‌ی رهیافت نظری الیاس (در عین اینكه دیدگاه «نظری» وی مستظهر به انبوهی از شواهد «تجربی» تاریخی است)، این است كه تغییرات حادث در فرد، در متن درهم و پیچیده‌ای از فرایند‌های درون ساختار اجتماع روی می‌دهند. این نكته صرفاً به بسط قدرت دولتی (قدرت استفاده مشروع از خشونت و كنترل انحصاری مالیات) محدود نمی‌شود، بلكه همچنین افزایش تقسیم كار، بسط زندگی و سوداگری شهری، فزونی بوروكراسی، و افزایش جمعیت را نیز در بر می‌گیرد. بنابراین فرد به زندگی صلح‌جویانه با تعداد انبوهی از دیگر افراد اجبار و الزام شده است. به این ترتیب می‌توان فرآیند متمدن شدن را به سان درونی ساختن چیزهایی دانست كه اصالتاً موانع و رادع‌های بیرونی بوده‌اند و این درونی شدن به شكل‌گیری فردیت مدرن و فردگرایی منجر شده‌است.
     فرهنگ اروپایی، از قرن نوزدهم فرآیند تاریخی كه آن را به صورتبندی خاص خود رسانده بود، فراموش كرد. اینچنین معیارهای اروپایی مدنیت توانست عمومیت یابد و از مشروعیت غیرتاریخی [و وراتاریخی] بهره‌مند گردد، و به دیگران (هم در مستعمرات و هم در طبقات فرودست درون جوامع اروپایی) تحمیل شود. یك نتیجه و عریضه‌ی مهم كه الیاس از این تحلیل استنتاج می‌كند، در برگیرنده‌ی نقد فلسفه است. استدلال او این است كه انسانیتی كه در فلسفه روشنگری (به عنوان مثال در فلسفه دكارت و كانت) تصویر شد، صرفاً محصول آن دوره بوده است، گو اینكه این تلقی، خود را به عنوان امری عام جلوه‌گر ساخته است. عقل‌گرایی و فردیت مندرج در خویشتن (Self) دكارتی (یا مآلاً خویشتن كانتی) بازتابی از شیوه و سبك تجربه‌ی اومانیستی در اروپای پسارنسانسی است. الیاس این تصور را با اصطلاح «homo clausus» (انسان بسته) نام می‌گذارد و آن را در مقابل «honaines aperti» (انسان‌های باز) قرار می‌دهد كه مبنای اطلاعات مربوط به پژوهش جامعه‌شناختی است. الیاس بر آن است كه حتی پرسش‌های فلسفه نیز نمی‌توانند از خلال یك ادراك انتزاعی پاسخ داده شوند و یا حتی به درستی بیان شوند؛ چرا كه چنین ادراك انتزاعی، در نهایت سادگی، غالب آنچه در حیات روشنفكر مآب و عاشقانه‌ی نوع بشر كه دقیقاً ساخته‌ی تاریخ است را از پیش فرض می‌گیرد. گفتار الیاس در باب زمان این مطلب را شرح می‌دهد؛ زمان در این گفتار همچون موجودیتی عینی (مانند زمان در فیزیك) در نظر گرفته نمی‌شود؛ حتی به صورت شرط متافیزیكی وجود انسانی (مانند تلقی‌ای كه ممكن است كانتی‌ها از زمان داشته باشند) نیست؛ بلكه زمان، بیشتر یك پدیدار اجتماعی است. زمان نمادی است كه هماهنگی سكانس‌ها و مراحل متمایز تغییر (از جمله، سکانس‌ها و قطعات اقدمات اجتماعی) را تسهیل می‌كند و از این رو تجربه‌ی زمان بسیار با پیچیدگی جامعه و درونی‌سازی این پیچیدگی توسط افراد مرتبط است.
     آثار متأخرتر الیاس با درآمیزی با نظریه‌ی علم (1972و1974) و با بررسی رابطه‌ی میان تكامل انسانی و تغییر اجتماعی (در متن یك نظریه درباره‌ی ارتباطات) (a1991)، به موضوعات مذكور پرداخت بیشتری می‌دهد. تلقی الیاس از علم به «بریدگی» فزاینده‌ی ناشی از علوم طبیعی تأكید و اتكا دارد (1987). نتایج علوم از شرایط و سنت‌های تاریخی كه در متن آن‌ها پدید آمده‌اند استقلال هر چه بیشتری می‌یابند. این نتایج را می‌توان با سهولت بیشتر به صورت قانون‌هایی فرموله كرد. «نظریه‌ی نماد» كوششی است كه «بریدگی» بیشتری به علوم اجتماعی می‌بخشد، چرا كه كوششی بنیادین برای تركیب علوم از طریق جا انداختن نمادها (الگوهای فیزیكی محسوس) و بسط استفاده از نمادها توسط انسان‌ها در یك متن و زمینه‌ی تكاملی، صورت می‌دهد. الیاس یك تقلیل‌گرا نیست، و یكی از مبانی و اصول آشكار «نظریه‌ی نماد» (‌1991) [كه مورد انتقاد الیاس است]، زیست‌شناسی اجتماعی (زیست‌شناسی اجتماعی، با این فرض خود كه فرآیندهای اجتماعی و انسانی را می‌توان از طریق اصول حاكم بر زیست‌شناسی جمعی تبیین كرد) است. اما الیاس نمی‌خواهد فرهنگ را چندان حوزه‌ای یكسره مستقل از جوهر جامعه و یا دیگر بخش‌های جامعه تفسیر كند.
برای مطالعه‌ی افزون
1. Featherstone, M. (1987), Norbert Elias and Figuratial Sociology, in “Theory, Culture and Society”, 4(23), pp.197211.
2. Goudsblom, J., (1987), The Sociology of Norbert Elias: Its Resonance and Significance, in “Theory, Culture and Society”, 4(23), pp.326329.
3. Goudsblom, J. and S. Mennell, (1998), The Norbert Elias Reader: A Bibliographical Sellection, Oxford, Blackwell.
4. Mennell, S. and J. Goudsblom (eds), (1998), Norbert Elias: On Civilization, Power and Knowledge, Chicago, University of Chicago Press.
5. Krieken, R. van, (1998), Norbert Elias, London, Routledge.
░▒▓ منابع...

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.