انکارتا
• رنسانس، مجموعهای از جنبشهای ادبی و فرهنگی و سیاسی در قرون چهارده، پانزده و شانزده است. این جنبشها در ایتالیا آغاز شد، و در نهایت، در آلمان، فرانسه، انگلستان و دیگر بخشهای اروپا گسترش یافت.
• دورهی قبل از رنسانس، که با فروپاشی امپراتوری روم در حدود سده پنجم آغاز شد، با عنوان قرون وسطی شناخته میشد. عنوان وسطی، جایگاه این دوره را میان یونان و روم باستان و جهان مدرن کنونینشان میدهد. از همین باب، این عنوان، قدری تحقیرآمیز هم هست و انگار این دوران برای خود هویتی ندارد و صرفاً واسطی است میان دو دوره که موضوعیت دارند.
• واژهی رنسانس به معنای تولد دوباره است.
• ایده تولد، در این باور ریشه دارد که اروپاییان، پیشرو بودن فرهنگ رومی و یونانی را بعد از قرنها که انحطاط فرهنگی و عقلی را دیده بودند، دوباره کشف کردند.
• آنهایی که در وقوع رنسانس سهمی داشتند، دوران عظمت یونان باستان و روم را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که دستاوردهای فرهنگی آنها رویاروی میراث مسیحی میایستد.
• تفکر در رنسانس، بویژه از انسانگراییای متاثر بود که بر اصالت انسان تأکید میکرد.
• انسانگرایان رنسانس، معتقد بودند که ترقی جامعهی انسانی، از طریق تعلیم و تربیت کلاسیک یونانی و رومی میسر است.
• این تعلیم و تربیت، مبتنی بر آموزش متون باستانی بود و بر طیفی از آداب و رسوم که شامل شعر، تاریخ، علوم بلاغت و فلسفه اخلاق میشد، ابرام میورزید.
• پژوهشگران کنونی به این تشخیص رسیدهاند که به دلیل نوعی علاقه به ادبیات کلاسیک، فعالیت فرهنگی قابل توجهی طی قرون وسطی وجود داشته است.
• برخی از خصال هنر و جامعهی رنسانس، در قرون وسطی ریشه دارد.
• بعض پژوهشگران مدعیاند، اغلب تحرکات فرهنگی رنسانس نیز ریشه در قرون وسطی دارد و قرون وسطی بیش از آن که مخرب باشد، در جهت پیشرفت بوده است.
• معالوصف، رنسانس، اشاره به تغییراتی در قرون وسطی دارد که با تمرکز و تأکید بر آنها، کیفیات منحصر به فردی دیده میشود که آن را به عنوان دورهی متمایزی از تاریخ معرفی میکند.